نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

دوام ذکر و تسبیح و تبیین حسن ظن بالله و سوء ظن به خدا و آثار آن

متن زیر سخنرانی جناب آیت الله سید محمد مهدی میرباقری است که در ایام ماه صفر سال 94 در هیاتی در قم (منزل جناب ناصر) به تاریخ 18 آذرماه سال 94 ایراد شده است. ایشان در این بحث اشاره می کنند که ذکر و دوام چه معنایی دارد و در ادامه بیان کرده اند که تسبیح ذکری است که حسن ظن به الله را حاصل می کند و سوء ظن را می برد. این بدگمانی به خدا از مهمترین عیوب است و شیطان این حالت خودش را می خواهد در عالم سرایت دهد. سوء ظن به خدا انسان را در هلاکت انداخته و عبادات را هم بی رنگ و نابود می کند و انسان را کم کم از بندگی جدا می کند. از طرف دیگر حسن ظن انسان را امیدوار به خدا می کند و در بطن معصیت انسان با توبه می تواند سیر کند.

ذکر و آثار دنیوی و اخروی

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیِّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین. قرآن کریم می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيرا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً * هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيما»(احزاب/41-43)، شاید یکی از عباداتی که روح همه عبادت است و در قرآن بر آن تاکید شده است ذکر و یاد خدای متعال است که موضوع را با بیان های مختلفی مورد توجه قرار داده اند.

گاهی آثار اعراض از ذکر را بیان می کند می فرماید «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏»(طه/124)، کسانی که اعراض از ذکر می کنند؛ یعنی به غیر توجه می کنند و این توجه حواس آن ها را از خدای متعال منصرف می کند، به زندگی سخت و تنگی مبتلا می شود اگرچه به حسب ظاهر زندگی اش وسعت داشته باشد، ولی باطن این زندگی، زندگی ضیقی است. کسی که در غفلت است اگر همه امکانات هم برایش فراهم باشد عیشش عیش ضنک است. به خلاف کسی که در مقام ذکر است که در سخت ترین حالات هم اگر بر حسب ظاهر باشد در یک وسعت باطنی است، ممکن است دیگران احساس کنند که او در سختی زندگی می کند، ولی در حقیقت در یک گشایش و وسعت باطنی قرار می گیرد. نقطه مقابل آن هم اعراض از ذکر خدا است که موجب ضنک در معیشت می شودگرچه به حسب ظاهر هم همه امکانات برای این انسان غافل و معرض از ذکر فراهم باشد، ولی در باطن گرفتار ضنک و ضیق است.

اثر دیگر هم این است که: «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏»، روز قیامت هم او کور محشور می شود. وقتی سؤال می کند «لِمَ حَشَرْتَني‏ أَعْمی»(طه/125)، خدایا چرا من را کور محشور کردی من در دنیا چشم داشتم؟! ظاهرش این است همان چشم هایی هم که در دنیا داشته هم از او گرفته می شود. در روایات داریم که هم چشم ظاهری و هم چشم باطنی از او گرفته می شود. «قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسی»(طه/126)، می گویند آیات ما برای تو آورده شد و تو بی توجهی کردی و فراموش کردی، امروز هم مورد بی توجهی قرار می گیری. از این استفاده می شود که آیات الهی که ما را وادار به ذکر می کنند آنها به ما رو می آورند و لازم نیست ما به طرف آیات برویم همین قدر که ما نسبت به آن آیات نسیان و فراموشی و بی توجهی نداشته باشیم به ذکر الهی راه پیدا می کنیم. پس این یک تعبیر است که در قرآن است که آثار غفلت و اعراض از ذکر را توضیح می دهد.

ذکر خدا نتیجه ذکر ما و گشایش و عنایات ویژه خدا

گاهی قرآن می فرماید: «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ»(بقره/152)، اگر شما من را یاد کنید نتیجه اش این است که من هم به یاد شما خواهم بود؛ یعنی از این نتیجه بالاتر متصور نیست که خدای متعال به یک بنده ای توجه خاص کند، چون ذکر و توجه عمومی خدای متعال نسبت به همه مخلوقات است اگر خدای متعال عنایتش را بردارد مخلوقی باقی نمی ماند. مقصود از این ذکر و توجه خاصی است که خدای متعال به بنده ذاکر می کند. اگر کسی در مقام توجه به خدای متعال بود خدای متعال هم به او توجه می کند.

از بزرگانی مثل علامه طباطبایی مکرر نقل شده است که وقتی از ایشان موعظه می خواستند همین یک جمله را می گفتند می فرمودند: «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ»، از بزرگان دیگر هم نقل شده است که اگر کسی همین امر را توجه داشته باشد که وقتی یاد خدا باشیم خدا هم متوجه ما است. اگر انسان در صحنه ها یاد خدا بود خدا از او غفلت نمی کند که این برای دستگیری انسان کافی است. انسانی که در سختی قرارگرفته است در صحنه های سخت گاهی انسان بشدت تحت فشار است مثلا می خواهد یک معصیتی را نکند و از یک گناهی چشم پوشی کند یا از یک شبهه ناکی چشم بپوشد کار او سخت می شود؛ اگر انسان توجه داشت که اگر یاد خدا بود خدا هم در سختی به یاد اوست.

در روایت است که یکی از سخت ترین اعمال امت من دوام در ذکر است که دائما در یاد خدا باشند. حضرت فرمودند: مقصودم از دوام ذکر فقط دوام ذکر لفظی نیست که کسی دائما زبانش مشغول به ذکر باشد. این انسان انسان دائم الذکر به حساب نمی آید آن دوام ذکری که مهم است این است که انسان در هر فعل و ترکی که می خواهد انجام دهد توجه داشته باشد که خدای متعال نسبت به این فعل و ترک راضی هست یا نه. اگر جایی گناهی را ترک می کند برای خدا و اگر واجبی را انجام می دهد برای خدا انجام دهد که این کار ذکر خدای متعال است. اگر انسان در یاد خدا بود انسانی که با یک صحنه سنگین برخورد می کند فرض کنید گناهی را باید ترک کند، شبهه ای را باید کنار بگذارد، از خواب باید بگذرد، از لقمه ای باید بگذرد، اگر یاد خدا کرد (همین قدر که توجه داشته باشد که ولکن به حسب ظاهر کار سخت است) خدای متعال به او توجه می کند و توجه خدای متعال مبدا گشایش باطنی برای انسان می شود و این کمک کار انسان است؛ گاهی اوقات سخت است که نیمه شب برخیزد اگر توجه و برای خدا برخاست این می شود ذکر و خدا هم به او عنایات ویژه می کند.

اگر یک مکروه را به خاطر خدا کنار گذاشتیم این می شود ذکر. و به خاطر این ذکر عنایت خاصی به ما می شود. هر ذکری یک توجه و عنایت خاص خدا را به دنبال خودش دارد و آن عنایت خدای متعال سختی های راه را بر می دارد هم چنانکه غفلت از خدای متعال در همه وسعت زندگی را بر انسان تنگ می کند ذکر خدا و توجه خدای متعال به انسان در عین سختی زندگی انسان را به یک فراغت و وسعت و آسایش باطنی می رساند. مثلا کسی که بیست و چهار ساعت خوابیده سحر می خواهد بیداری کند حتما سخت است ولی این بیداری ذکر است. یعنی در مقابل غفلت درآنجایی است که نباید بخوابی اگر خوابیدی این خوابیدن غفلت است آنجایی که باید بخوابی این خوابیدن عین ذکر است. اگر متذکر خدای متعال شد و بیداری کرد خدای متعال عنایت ویژه می کند و یک وسعت و گشایشی در کار انسان قرار می دهد.

البته وسعتی هم که خدا ایجاد می کند گاهی بر خلاف همه اسباب ظاهری است. ممکن است همه اسباب بر علیه انسان باشند، ولی وقتی عنایت خدا به انسان بود انسان در یک وسعت باطنی به سر می برد؛ لذا اولیاء خدا گاهی به حسب ظاهر در تنگنا هستند، ولی آن انبساط و وسعت باطنی شان برای کسی قابل درک نیست. نمونه کامل آن در باب سیدالشهداء(ع) است که واقعا سختی بالاتر از سختی روز عاشورا نداریم، ولی در همان صحنه حضرت مخاطب «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»(فجر/27) هستند؛ یعنی حضرت در یک وسعت باطنی هستند که همه عالم میهمان آرامش وسعت حضرت هستند. پس گاهی هم خدای متعال به طور کلی می فرماید که به یاد من باشید که نتیجه اش این است که من هم به یاد شما خواهم بود.

دستور خاص بر ذکر کثیر

ولی یک سلسله آیات هم در قرآن داریم که دستور خاص به ذکر می دهد مثل این آیه ای که تلاوت کردم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيرا»، خدا را یاد کنید و ذکر تان ذکر کثیر باشد. بعد هم می فرماید: «وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً»، خدای متعال را صبحگاه و شامگاهان تسبیح کنید. که دستور به ذکر خاص است که آن ذکر، ذکر کثیر است. امام صادق (ع) در روایتی در کافی ذیل این آیه فرمودند: خدای متعال حدی برای ذکر قرار نداده است. مثلا هر روز یک ساعت به یاد خدا باشید یا این تعداد ذکر بگویید یا فقط چشمتان ذاکر باشد یا فقط گوشتان ذاکر باشد، بلکه دستور به ذکر داده اند. «اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيرا»، از بیان حضرت استفاده می شود که این ذکر کثیر حدی ندارد. دستور به ذکر یعنی زبان وگوش و چشمتان و همه قوای انسان باید ذاکر باشد. صبح تا آخر شب، همه عمر انسان باید ذکر باشد و مطلقا در غفلت نباشد. اگر بخواهیم ذکر کثیر را خوب معنا کنیم؛ یعنی همه قوای ظاهری و باطنی در همه احوال باید متوجه خدای متعال باشد، در همه زمان ها در همه احوال در حال سختی در حال گشایش باید به یاد خدا باشد، این معنی ذکر کثیر است. بعد دستور به ذکر خاص داده است. «وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً»، هر صبح و شام خدای متعال را تسبیح کنید.

ذکر و تسبیح و مسئله سوء ظن بالله و اهمیت حسن ظن بالله

در باب ذکر و تسبیح و تقدیس و تنزیه خداوند باید توجه کرد بریء دانستن خداوند از عیوب مهم و از اذکار خاص است. گاهی اوقات آثار و وسوسه هایی در نفس ما پیدا می شود که ما می خواهیم این وسوسه ها را فقط با استدلال رفع کنیم در حالی که فقط استدلال و احتجاج نیست که این حالات را رفع می کند، بلکه اکثر اوقات همین دستورات مثل ذکر این حالات سوء را در انسان رفع می کنند. یکی از بدترین هجمه های شیطان به انسان این است که در انسان سوء ظن نسبت به خدای متعال ایجاد می کند. شیطان از این بدتر دیگر نمی تواند کار کند، اگر انسان به خدای متعال بدبین شد و احساس کرد العیاذ بالله نمی شود به خیر این خدای متعال امیدوار باشد همه راه های رسیدن به خیر به سوی انسان بسته می شود. چون ما که از خودمان کاری نمی کنیم همه چشممان به دست خدای متعال است، همه امیدمان به اوست که دنیا و آخرت و ظاهر و باطنمان را اصلاح کند، در همه اینها ما باید به خدای متعال امیدوار باشیم. شیطان بین ما و خدای متعال شیطنت می کند و می خواهد ما نسبت به خدای متعال سوء ظن پیدا کنیم و شیطان اینکار را فراوان می کند و هیچ کس را هم رها نمی کند. یکی از بدترین هجمه های شیطان به انسان ایجاد سوء ظن نسبت به خدای متعال است که خدای متعال از تو غافل است یا نسبت به تو اراده سوء می کند. از این بدتر نمی شود که انسان بدبین به خدا و اولیا خدا شود. شیطان همه تلاشش را می کند که انسان را بدبین کند، انسان تا نسبت به خدای متعال خوش بین هست حتما سعادت مند است. «أَنَا عِنْدَ حُسْنِ‏ ظَنِ‏ عَبْدِيَ‏ الْمُؤْمِن‏»(1)،

در روایتی در کافی شریف است که در بحث عجب حضرت فرمودند: خدای متعال برای بنده خیر تقدیر می کند حتی اگر لازم باشد یک جایی بنده را که مبتلا به عجب شده است با تازیانه خواب می زند، یک روز یا دو روز خوابش می برد که عجب از او گرفته شود و معجب به نفس نشود. بعد شاید ذیل این روایت است که حضرت فرمودند: برای رسیدن به درجات بهشت به عمل خودتان تکیه نکنید که این هم عجب است. می گوید من نماز و روزه و نافله شب دارم با اینها می شود به درجات رسید اگر کسی این طور تکیه به خود کرد معجب می شود. بعد حضرت فرمودند: فقط حسن ظن به خدای متعال داشته باشید اوست که شما را به درجات بهشت می برد والا اعمال انسان بر انسان کاری انجام نمی دهد، اعمال ما اعمال ما هستند او است که انسان را می رساند و اصلاح می کند و درجات برای انسان فراهم می کند.

لذا باید به خدای متعال حسن ظن داشته باشید که خدای متعال برای شما خیر را مقدر می کند و دست شما را می گیرد. خدایی که ما را از آن دور دست ها آورده است «هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا»(انسان/1)، برای ما این همه نعمت فراهم کرده است و ما را به اماممان رسانده است که مهم ترین نعمت است. این خدای متعال راه ما را با امام انجام می رساند؛ اگر این حسن ظن در انسان بود انسان به نتیجه می رسد در غیر این صورت اگر حسن ظن نباشد با همه این اعمال انسان به هیچ کجا نمی رسد.

بله در دنیا ممکن است به مشرک هم چیزی بدهند مشرک کار می کند خیال می کنند خودش دارد زندگی خودش را فراهم می کند مثل قارون که گنج قارون را به او می دهند. قرآن می فرماید این رزق ها و آنچه به قارون و به دیگران دادیم اصلا اهمیت ندارند.آنچه به قارون و به کافر دادیم هیچ اهمیتی ندارد چون در بعضی روایات آمده که اگر همه دنیا به اندازه یک جرعه آب ارزش داشت خدای متعال آن را به کافر نمی داد. چون این ها مهم نیستند خدای متعال آنها را به مشرک هم می دهد، اما آن گشایش های باطنی، سیر در درجات، رسیدن به مقامات معنوی، رسیدن به سعادت، رسیدن به توحید، رسیدن به خدای متعال و اولیاء این چیزی نیست که خدای متعال به مشرک بدهد بلکه این اخلاص می خواهد. گاهی اوقات یک ترک اولی آدم را از از پا می اندازد، اینکه خدای متعال با انبیاء سخت گرفته است یک ترک اولی حضرت یعقوب او را چهل سال گرفتار می کند یا یک ترک اولی حضرت یونس او را در شکم ماهی می کند یا یک ترک اولی حضرت آدم باعث دویست سال گریه ایشان می شود؛ این بخاطر این است که اینها را دیگر به مشرکین دیگر نمی دهند آنجا فقط اخلاص است که یک ترک اولی هم آنجا انسان را محروم می کند.

اگر انسان بخواهد با عمل خودش حرکت کند خیال کند که ما ریاضت می کشیم می رسیم این عین شرک است. آنجا فقط باید با قدم توحید و قدم صدق حرکت کنیم. حضرت فرمودند برای رسیدن به مقامات معنوی حسن ظن به الله داشته باشید که جز حسن ظن بالله هیچ چیز دیگری نیست. انسان همه تلاشش را می کند، شب زنده داری و روزه داری می کند همه این کارها سر جای خودش محفوظ است، ولی باید توجه داشت که همه اینها انسان را یک قدم به جلو نمی برد، همه کارها را باید انجام داد، ولی در این وادی فقط باید حسن ظن بالله داشت. کسی که نافله شب می خواند خیال می کند نافله شب برای او کار می کند این که اول حجاب است. در این وادی آنچه به فقط درد می خورد حسن ظن است؛ لذا حضرت فرمودند: خدای متعال برای مؤمن خیر مقدر می کند. هر چه برای او مقدر کند بیماری باشد یا سلامتی برایش خیر است. فرمودند حتی گاهی اوقات برای اینکه خیر مؤمن را می خواهد او را خواب می کند. اگر خدای متعال او را خواب نکند ممکن است به حسب عوالم عادی بیدار شود او را خواب می کند برای اینکه که از وادی عجب بیرون برود و معجب نباشد. بعد حضرت توضیح دادند که اگر کسی خیال کند با عمل می شود به بهشت برسید زمین گیر می شود، اصلا به عملتان تکیه نکنید فقط حسن ظن بالله داشته باشید، به خدا خوش بین باشید «أَنَا عِنْدَ حُسْنِ‏ ظَنِ‏ عَبْدِيَ‏ الْمُؤْمِن‏»، بنده مؤمن به من خوش بین باشد من کارش را راه می اندازم. پس ما باید به این حسن ظن برسیم.

سوء ظن بالله و از دست رفتن همه امکانات

شیطان هم از این طرف با تمام وجود تلاش می کند نسبت به خدا سوء ظن ایجاد کند. اگر در خدای متعال یک عیب دید دیگر همه عالم در نظر انسان تیره می شود. خدای متعال که عیب ندارد، ولی اگر شیطان بین ما و خدا شکر آب کرد همه عالم در نظر انسان تیره می شود. یک عامل مهم زمین خوردن شیطان این است خدا به او فرمود سجده کن گفت: «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنی»(حجر/39)، به خدای متعال نسبت داد که خدایا تو مرا اغوا کردی و فریب دادی. ما نمازهای چهار هزار ساله داشتیم و حالا باید سجده بر این انسان از گل کنیم؟! روایت این است این گل را خدای متعال پیش روی ملائکه و پیش روی شیطان هم گذاشته بود. بعد خداوند در او دمید و دستور داد همه ملائک و شیطان سجده کنند. ملائک اطاعت کردند و شیطان اعتراض کرد که ما با این همه عبادت باید دنبال این موجود باشیم؟! این سو ظن به خدای متعال است که خدای متعال خیر ما را نمی فهمد و برای ما بد اراده کرده است. حرف ابلیس این است اگر امیرالمؤمنین را امام ما قرار داده است این کار بدی است که خدا در حق ما کرده است. سوء ظن بالله، بد بینی به خدای متعال همه عالم را درنگاه انسان تیره می کند. دیگر نمی تواند قدم از قدم بردارد. درگناه امکان توبه نیست و عمل خیر انجام می دهد امید به نتیجه نیست. در هر صورت زمین گیر می شود، ولی اگر حسن ظن به خدا داشت در گناهش هم خدا به او ثواب می دهد.

البته باید توجه داشت که یکی از راههای رسیدن به حسن ظن بالله ترک گناه است. گاهی وقتی انسان گناه می کند «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّه»(روم/10)، تکذیب به آیات، تکذیب یعنی؛ بدبینی. چون انسان کارش با خدا گاهی از شک شروع می شود و به ریب و شبهه و به بد گمانی می رسد و بعد هم تکذیب می کند. یعنی از اعمال سوء انسان را در مسیر تکذیب قرار می دهد.

 ولی اگر انسان به خدای متعال حسن ظن داشت گناهانش هم برایش ثواب می شود. انسان که به خدا حسن ظن دارد می گوید: خدایا من گناه کردم درست است من گناه کردم تو که گناه نکردی! من دستم بسته است نسبت به گناهانم دست تو که بسته نیست! کسی که به خدای متعال خوش بین است خدای متعال با حسن ظنش با او برخورد می کند و گناهش را به حسنه تبدیل می کند. اگر به خدای متعال بد بین شد عبادت هم دیگر فایده ندارد، برای چه عبادت می کند خدایی که دو رکعت نماز چهار هزار ساله شیطان را بباد می دهد ما شصت سال هم عبادت کنیم به چه درد می خورد؟! اگر سوء ظن به خدا داشت یعنی آن نگاهی که خود شیطان به خدای متعال داشت که خدایا من شش هزار سال عبادت کردم تو ضایع کردی. این همه سال عبادت کرده است که به تعبیر حضرت: «لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي‏ الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَة»(2) ولی کسی که بدبین باشد بعد از این عبادت سنگین می گوید: به من می گویی دنبال این آدم بروم که از گل خلق شده است و بر او سجده کنم.

البته همه می دانند که اشتباه شیطان اینجاست، چون سجده بر گل نبود سجده بر روح بود. لکن خدای متعال برای امتحان این روح را در گل قرار داد. امتحان ما به انبیا این است که خدای متعال آن روح های بلند را در جسم های قالب بشری قرار می دهد تا ما امتحان شویم. لذا حضرت در خطبه قاصعه می فرمایند: «وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ‏ أَنْ‏ يَخْلُقَ‏ آدَمَ‏ مِنْ نُورٍ يَخْطَفُ الْأَبْصَارَ ضِيَاؤُه‏ وَ طِيبٍ يَأْخُذُ الْأَنْفَاسَ عَرْفُه»(3) اگر خدای متعال می خواست جسم آدم را از نوری بیافریند که همه چشم ها خیره شوند حتی ملائکه که خودشان از عالم نور هستند؛ یک نوری که پرتورش همه چشم ها را محو کند و از بوی خوشی بیافریند که همه شامه ها را مسحور کند، می آفرید. اگر این کار را می کرد امتحان در ملائکه آسان می شد، ولی خدا با مجهولات امتحان می کند، اما وقتی تواضع کردی آن نور و آن طیب فهمیده می شود. اگر کسی در مقابل امیرالمؤمنین(ع) تواضع کرد آن وقت نور امیرالمؤمنین (ع) را می بنید. اگر در مقابلش خشوع و خضوع کرد بوی خوش امیرالمؤمنین را می شنود.

لذا حضرت فرمودند پیامبر گرامی بوی خودش را به شامه من رسانده است. پیغمبر بوی خوش دارند و این بوی خود پیغمبر است. و البته مومنین هم بوی خوش دارند که از امامشان می آید که شعاعی از امام در آنها هست. اگر انسان در مقابل امیرالمؤمنین خشوع کرد آن بوی خوش امیرالمؤمنین به او می رسد بویی که همه شامه انسان را مست می کند و انسان را دنبالش می برد. با یک عزیز بزرگی در یک مجلسی بودیم یک عالم دیگری هم آنجا حضور داشتند به من گفت بوی مؤمن را از این آقا شنیدی؟! لذا فرموده اند بهشت یک بویی دارد که تا پانصد سال راه بوی بهشت می آید؛ یعنی با بوی بهشت بهشتی ها به سمت بهشت سیر می کنند. آنهایی که اهل عمل هستند با بوی بهشت در همین دنیا سیر می کنند.

خلاصه اینکه اگر شیطان و... تواضع و سجده می کرد سرّ این دستور را می فهمید که چرا خدا می گوید به آدم سجده کنید، هم چنانکه ملائکه بعد از سجده کردن سر آن را فهمیدند و متوجه شدند که تا الابد باید بر این موجود سجده کنند؛ لذا بعضی نقل کرده اند که ملائکه الان هم که به زمین می آیند اول در مقابل ولی خدا سجده می کنند.

به هرحال غرض این است که سوء ظن بالله بدترین چیز است و خیلی بد است که انسان به خدا سوء ظن داشته باشد. این کار شیطان است چون شیطان خودش بیماری سو ظن بالله دارد و بیمای اش هم مسری است. آدم را نسبت به خدای متعال و اولیا بدبین می کند، راه درگیری با او هم پناه آوردن به خدا و تسبیح است، لذا این ذکر در قرآن خیلی دستور داده شده است «وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً»، یا «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوب»(ق/39) تسبیح خدای متعال و تنزیه خدای متعال، این تسبیح از تسبیح زبانی تا قلبی اگر مداومت پیدا کند اثرش ان شاءالله حسن ظن بالله هست. اگر انسان به حسن ظن بالله رسید همه درها به روی انسان گشوده می شود. انسانی که حسن ظن بالله دارد از خوابش نتیجه بیشتر از بیداری می گیرد. انسان اهل حسن ظن بالله گناه نمی کند، ولی اگر گناه هم بکند از گناهش متمتع می شود. اگر سو ظن بالله در انسان پیدا شد عبادت انسان هم او را زمین گیر می کند، چون می گوید شیطان دو رکعت نماز خونده چهار هزار سال فایده نداشت پس ما هم عبادت کنیم نتیجه آن معلوم نیست چه می شود.

ذکر دائمی و تسبیح دائمی دو دستور مهم

لذا خدای متعال در این آیه ای که خواندم دستور ذکر می دهند اول می فرمایند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيرا»، یعنی ذکر حد و حساب ندارد، همه اوقات در خواب و بیدار و نشسته و خوابیده به یاد خدا باشد. «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِم»(آل عمران/199)، «عَلى‏ جُنُوبِهِم»، ممکن است یک معنایش این باشد یعنی در بستر دراز کشیده است، ولی شاید بشود آن را گسترش داد؛ یعنی در خواب هم ذاکر هستند. «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِم»، اولو الالباب این طور هستند ایستاده و نشسته و حتی وقتی آرمیده اند یاد خدا هستند. اولولالباب خوابشان هم خواب اهل ذکر است. حدیث نورانی در باب سابقون هست که فرمود: در سابقون روح القدس هست «وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا يَنَامُ وَ لَا يَغْفُلُ‏ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَزْهُو»(4)، نه می خوابد نه غفلت دارد نه سهو دارد. اگر کسی به درجه کامل ذکر رسید و به امام نزدیک شد ممکن است همین حالت در او پیدا شود که دیگر خواب هم نداشته باشد و قلبش هم خواب نرود و دائما مشغول ذکر خدای متعال باشد.

بعد هم می فرماید «وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً»، صبح و شام خدای متعال را تسبیح کند که اثر این تسبیح آرام آرام حسن ظن بالله است و در انسان خوش بینی به خدا پیدا می شود. فقط با استدلال هم درست نمی شود استدلال سر جای خودش محفوظ می ماند به همه استدلال هایی که می کند شیطان یک مناقشه می کند. جدال را هر چه طول بدهید ادامه پیدا می کند، از یک جای دیگر یک شبهه ای پیدا می شود. راه آن همین ذکر است «وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً»، اثر این دوام تسبیح نورانیتی است که در آن حسن ظن بالله و خوش بینی به خدا و رضایت به تدبیر خدا است؛ لذا اگر به خدای متعال خوش بین باشد خدای متعال انسان را مریض می کند می گوید «الحمدلله». فقیر می کند می گوید «الحمدلله». چون حسن ظن بالله دارد. اگر سو ظن بالله داشت سالم هم که باشد باز هم بهانه می گیرد. بعضی از اینها آثار سو ظن است غنی هم هست باز هم با خدا دعوا دارد.

صلوات خداوند به ذاکرین و مسبحین

بعد خدای متعال می فرماید: اگر شما این کار را کردی «هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُم»(احزاب/43)، که مفسرین فرمودند این نتیجه ذکراست که او بر شما صلوات می فرستد. «هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» خدای متعال و ملائکه بر شما صلوات می فرستند. نتیجه این صلوات خدای متعال این است که اگر شما اهل ذکر شدید خدا بر شما سلام می فرستد. اگر شما اگر ذکر کثیر و بی حد بودید خدای متعال بر شما صلوات می فرستد و صلوات الهی شما را از ظلمات به سمت نور بیرون می برد. شما را از تعلقات و غفلت ها و وسوسه های شیطان و ظلمات بیرون می برد؛ یعنی از دام هایی که اولیا طاغوت سر راه شما گذاشتند که شما را زمین گیر کنند از همه اینها شما را عبور می دهد. از همه دام های شیطان شما را بیرون می برد که باطن دام های شیطان ظلمات و شهوات و غضب ها است. خدای متعال شما را از همه دام های شیطان و مکائد شیطان بیرون می برد و شما را به وادی نور که همان وادی توحید هست می رساند. این ذکر است که ما را به حقیقت نور و سرچشمه نور که همان وادی توحید ا ست می رساند. اگر کسی به آنجا رسید دیگر در وسعت محض است و آنجا هیچ تنگنا و هیچ ضیقی و هیچ سختی نیست. همه آن وادی، وادی گشایش و فلاح و رستگاری و امثال اینها است که همان وادی ولایت و وادی توحید است. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 72

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 287

(3) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 286

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 272