نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

در ایام وفات حضرت معصومه/ معیت با صادقین، کلید تقوا پیشگی و رسیدن به درجات قرب و آثار مختلف آن

متن زیر سخنرانی آیت الله میرباقری، به تاریخ 2 بهمن ماه سال 94 است که در تکیه سید حسن در شهر قم به مناسبت وفات حضرت معصومه(س) برگزار شده است. ایشان در این جلسه پیرامون آیه معیت با صادقین بیان کرده اند که اولین دستور خدای متعال به بندگانش رعایت تقواست بعد از رعایت تقوا دستور به معیت با «صادقین» داده است. صادقین کسانی هستند که خدای متعال از آنها عهد عبودیت و شفاعت گرفته است و سپس به بندگانش دستور به همراهی با آنان را داده است، طبق این معنا میتوان گفت تقوای الهی یعنی معیت با صادقین. خدای متعال بعد از گرفتن عهد شفاعت از شفیعان به آنها اجازه داده است از برخی اعمال بندگان آگاهی پیدا کنند؛ زیرا برای شفاعت و دستگیری از عباد الله باید به اسرار و اعمال آنها آگاه بود. بندگان می توانند با همراهی و معیت امام به مقامات بندگی برسند و برخی در این همراهی می توانند به مقام شفاعت هم برسند، یعنی با شفاعت امام از آنها، بتوانند دیگران را شفاعت و هدایت کنند. حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از آن بندگانی است که با همراهی امام به مقام شفاعت در دنیا و آخرت رسیده است و میتواند همه شیعیان را شفاعت کند.

معیت با صادقین تفسیر تقوا و عهد شفاعت آنها

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين»(توبه/119) خدای متعال ابتداءً در این آیه شریفه به ما دستور می دهد که تقوای الهی داشته باشید و در تمام دوران زندگی از مدار تقوای الهی خارج نشوید. سپس می فرماید در همه احوال با «صادقین» باشید. شاید «کونوا مع الصادقین» تفسیر همان تقواست؛ بدین معنا که اگر از «صادقین» جدا شوید از مدار تقوای الهی فاصله می گیرید. «صادقین» کسانی هستند که تمام لحظات زندگی شان لبریز از تقوای خداست. چند نکته را به طور مختصر عرض می کنم.

نکته اول این که «صادقین» چه کسانی هستند؟ قرآن «صادقین» را معنا کرده است و عده ای از «صادقین» را نام برده، می فرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلا»(احزاب/23) صادقین آن هایی هستند که عهدهایی با خدا بستند و این عهدهایشان را به عمل رساندند، عده ای به وظیفه شان عمل کردند و به شهادت رسیدند و عده دیگر در انتظارند.

در این آیه شریفه خدا می فرماید صادقین آن هایی هستند که در عهدشان با خدا صادقند و تخلف نکردند. عهد ما با خدای متعال یک عهد عمومی است «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين»(یس/60) در سوره مبارکه یاسین خداوند خطاب به همه فرزندان آدم می فرماید: مگر من عهد نکرده بودم که شیطان را بندگی نکنید که او دشمن آشکار شماست و من را بندگی کنید که این، صراط مستقیم است. پس عهد ما با خدا چیست؟ ما جایی با خدای متعال عهد بستیم و عهد ما با خدا این است که شیطان را بندگی نکنیم و خدا را بندگی کنیم و خدای متعال هم از آن طرف عهد کرد که اگر از مدار بندگی من خارج نشوید به مقام رضوان و قرب الهی خواهید رسید.

عهدِ شفاعت الهی

اما یک عهد خاصی وجود دارد که با استفاده از قرآن فهمیده می شودکه برای همه نیست؛ عده ای هستند که غیر از این که خودشان بندگی می کنند و از مدار بندگی خارج نمی شوند با خدا عهد بستند که دیگران را هم به بندگی خدا دعوت کنند، نه تنها دعوت کنند بلکه زحمت بکشند و دیگران را عبد خدا کنند؛ جان شان را بدهند و دیگران را به بندگی برسانند و دیگران را از بندگی شیطان نجات دهند. در حقیقت آن ها عهد اضافه ای با خدا بستند که دیگران را از دهان شیطان بیرون آورند. بنده از این عهد، تعبیر به «عهدِ شفاعت» می کنم.

شفیع حقیقی کسی است که دست انسان را می گیرد و از کام شیطان بیرون می آورد و به دست خدای متعال می دهد، اصل موضوع شفاعت همین است. اگر نبی اکرم دست کسی را گرفت و بنده خدا کرد، او بهشتی می شود و إلّا نمی توان کسی را بنده نکرد و به بهشت فرستاد؛ چون بهشت جای عبادالله است. پس اصل شفاعت این است که شفاعت کننده دست فرد را می گیرد و به وادی بندگی خدای متعال می برد.

عده ای چنین عهدی با خدا بستند، با حرف و حدیث هم نیست، انبیاء ابتلائات را تحمل می کردند و خون شان را می دادند تا دیگران به مقصد برسند. حضرت فرمودند «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَهِ»(1) سیدالشهدا خون خودش را داد تا بندگان تو را از جهالت نجات دهد، از دست شیطان بیرون شان بیاورد و آن ها را از ضلالت به صراط مستقیم هدایت کند.

 خداوند در قرآن می فرماید: «لايَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا»(مریم/87) هر کسی مالک شفاعت نیست إلا کسی که در محضر خدا عهدی اخذ کرده است و با خدای متعال عهدی دارد. آن عهد، عهد شفاعت است، عهد فداکاری و زحمت کشیدن برای رساندن مردم است. شفاعت از آن اموری است که زمینه می خواهد؛ به کسی که محبت بندگان خدا در دلش نباشد و اهل فداکاری در راه خدا نباشد اجازه شفاعت نمی دهند. موسای کلیم در دورانی چوپانی می کرد. روزی یکی از گوسفندان فرار کرد، ظاهرا از این بزهای تیز پا بود، حضرت موسی خیلی توانا و قوی بود و حیوان را گرفت. اگر ما باشیم خشن برخورد می کنیم اما حضرت موسی حیوان خسته را نوازش کرد و گفت: من تو را دنبال کردم تا طعمه گرگ نشوی و به جای توبیخ شروع به نوازش کرد. نقل است که خدای متعال فرمود به خاطر همین ما تو را پیغمبر قرار دادیم. بندگان خدا را می توان به دست چنین کسی سپرد، چنین فردی اگر ببیند کسی به دام شیطان می افتد رهایش نمی کند. او، کسی است که می توان اسرار بندگان را به او گفت؛ چون شفیع باید شاهد باشد.

ائمه علیهم السلام «شهداء دارالفنا و شفعاء دار البقاء» هستند. خدای متعال ستار است پرونده بندگانش را به هر کسی نشان نمی دهد، اگر در موردی پرده را کنار زد به ولیّ اش نشان می دهد. امام زمان شاهد ماست، دیده بانِ خداست که به اذن خدای متعال احوال مان را می بیند. اگر خدای متعال پرده اعمال ما را در برابر امام زمان کنار می زند بدین خاطر است که امام زمان، مهربان و ستار است. اگر امام زمان اعمال ما را می بیند توبیخ بیهوده نمی کند، او وقتی عیبی را از بندگان دید به دنبال این است که به گونه ای دستش را بگیرد و پاکش کند. اگر کسی عهد شفاعت دارد کسی است که عهد دارد که اگر سِرّ بندگان را فهمید افشا نکند، اگر عیب بنده ای را فهمید تا اصلاحش نکند دست بر ندارد.

داستان سوره «هل أتی» توضیح شفاعت امیرالمؤمنین و اهل بیت در دنیا و آخرت است. وقتی خدا می خواهد شفاعت اخروی آن ها را توضیح دهد یک مثال دنیایی می زند، می فرماید «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيرا»(انسان/7) این ها به عهدی که با خدا بستند وفا می کنند و از روزی که شرش فراگیر است می ترسند. یک معنای «یوفون بالنذر» این است که حضرت علی و فاطمه علیهما السلام برای رفع بیماری حسنین نذر کرده بودند سه روز روزه بگیرند؛ روزه را گرفتند، حضرت امیر گندم یا جو قرض کردند و حضرت فاطمه پنج قرص نان پختند. ولی شب اول مسکین آمد، شب دوم یتیم و شب سوم اسیر آمد؛ لقمه سفره خودشان را به آن ها دادند، هیچ کس گرسنه تر از خودشان نبود اما غذای خود را به یتیم، مسکین و اسیر دادند تا آن ها گرسنه نباشند. خدای متعال این شفاعت دنیایی را برای شفاعت اخروی مثال می زند که در سوره توضیح داده شده است.

پس شفیع آن کسی است که باید ببیند که عیب بندگان کجاست، اگر نبیند که نمی تواند دستگیری کند. خدای متعال به او می فهماند، اما او ساتر است و محبت دارد، تا عیب را برطرف نکند دست بر نمی دارد. اگر یک نقطه منفی دید تا این نقطه منفی را زایل نکند دست بر نمی دارد. اگر پیامبر گرامی اسلام شفیع کل عالم است و همه عالم را شفاعت می کند بدین خاطر است که مقام محمود دارد، همه عالم به شفاعت حضرت، موحد و بنده خدا می شوند و او اولین عبد خدا است؛ آن موقعی که خدا عهد بندگی می بست حضرت رسول از همه سبقت گرفت. عهد دیگری هم با خدا بسته است مبنی بر این که خدایا من بندگانت را از دست شیطان نجات می دهم و عبد می کنم، این کار سختی دارد، تحمل بلا می خواهد ولی من بلا را تحمل می کنم، باید دختر من فاطمه و اوصیای من آن گونه به شهادت برسند، ولی عیب ندارد؛ من مشکلات را تحمل می کنم تا بندگانت به مقصد برسند. خدای متعال می بیند که این عبد، صادق است لذا او را شفیع قرار می دهد و واسطه فیض خود می کند.

مقام بسیار بلندی است و ما بلندتر از این مقام نداریم؛ کسی خودش عبد باشد و توحید و هدایت را به مردم نیز برساند و مردم را از جهنم به بهشت ببرد. همه می گویند خدایا این مقام را به من بده! اما «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه»(انعام/124) خدا می داند پیامبری را به چه کسی بدهد. این طور نیست که خدای متعال هر کسی را که گفت مرا پیغمبر کن! بگوید بفرمایید بلکه باید عهدی با خدا ببندد. ما دو عهد با خدا داریم؛ یک عهد، عهد بندگی است که همه ما به خدا گفتیم که ما قول می دهیم بندگان تو باشیم، عده ای وفا می کنند و عده ای وفا نمی کنند، اما عهد دومی هم داریم که عهد شفاعت است. با خدا قرار داد بسته است که خدایا نه فقط خودم بندگی می کنم و پایم را از دایره توحید و تقوا بیرون نمی گذارم بلکه قول می دهم بندگان تو را از دست شیطان و نفس نجات دهم و همه را عبد تو کنم. البته پای این عهدش هم ایستاده و صادق است. پس «صادق» یعنی آن کسی که هم در عهد بندگی صادق است و هم در عهد شفاعت.، اگر گفت که من بندگانت را از دست شیطان و نفس نجات می دهم، مثل امام حسین علیه السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، صادق است.

خلاصه این که شفاعت عهد بسیار سنگین و مقام رفیعی است. چه چیزی بالاتر از این که هر کس خدا را می پرستد توحید را از پیغمبر بگیرد و به وسیله او خدا عبادت بشود «بِنا عُبِدَ اللهُ». وجود مقدس نبی اکرم که خدا همه عالم را برای او آفریده است قول می دهد که همه بندگانت را به مقصد می رسانم. شما اگر توانستید برادرتان را یا دوست تان را از دست شیطان نجات دهید؟ خیلی سخت است! آدم حریف فرزند خودش نمی شود! این پیغمبر به خدا گفته است من همه آن هایی را که امیدی به خیرشان باشد بنده تو می کنم. خدا می داند که این پیغمبر راست می گوید لذا همه بندگانش را به او سپرده است.

حال خدا می گوید بندگان من! از دایره بندگی الهی بیرون نروید و از «صادقین» که با خدا عهد بندگی بستند جدا نشوید، اگر با آن ها بودید متّقی می شوید. پس «صادقین» آن هایی هستند که هم در عهد بندگی و هم در عهد شفاعت صادق هستند؛ لذا در روایات ما «صادقین» به ائمه علیهم السلام تفسیر شده است.(2) آن ها که ترک اولی هم نکردند، اگر گفتند بندگی تو را می کنیم و دست بندگانت را می گیریم و نمی گذاریم گناه و تخلف کنند و محبت و معرفت تو را به آنها می رسانیم صددرصد صادق اند. شاهدش عاشوراست، شاهدش حضرت زهرا و امیرالمؤمنین سلام الله علیهما است و شاهدش موسی بن جعفر علیهما السلام است که فرمود مخیر شدم که وقتی شیعیان من خطایی کرده بودند من به زندان بروم که آن ها هدایت شوند یا خودشان عذاب شوند، ولی عاقبت من خود را سپر بلا کردم و چهارده سال به زندانی رفتم که شب و روزش تشخیص داده نمی شد؛ استخوان های حضرت در اثر زنجیر نرم شده بود.

خدا می گوید از این ها جدا نشوی تا آن ها شما را به مقصد می رسانند. اصلاً شاید بتوان آیه را این گونه معنا کرد که تقوا یعنی «جدا نشدن از امام»، اگر از امام جدا نشوید به مقصد می رسید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين».

معنای معیت در معیت با صادقین

نکته دوم در مورد آیه شریفه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين» این است که «معیت» به چه معناست؟ همراهی با امام همراهی دو انسان هم عرض نیست؛ «معیت» با امام یعنی سایه امام باش، اگر خودت برای خودت نظر استقلالی داری دیگر با امام نیستی بلکه با خودت هستی، «معیت» یعنی از خودت بیرون بیا و همراه امام شو. لذا مانع اولِ معیت و همراهی با امام نفسِ انسان است. انسان تا وقتی با خودش است نه با خداست و نه با امام، بلکه دنبال خودش و خواسته های خودش است. معنای معیت، با امام و صادقین بودن است، به معنای همراهی با کسی است که گفته است من دست این ها را می گیرم و به بهشت می رسانم. با امیرالمؤمنین بودن یعنی چه؟ یعنی مثل سلمان باشید؛ خواستش خواست امیرالمؤمنین است، هوای او تابع هوای امیرالمؤمنین است.

امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه می فرماید: «أنّ الرّاحِلَ إلَیکَ قَریبُ المَسافَهِ» خدایا کسی که به سوی تو کوچ کند راهش نزدیک است. این که خودمان را از خدا دور می بینیم بدین خاطر است که از خودمان کوچ نکردیم و از خانه نفس بیرون نیامدیم، اگر کسی کوچ کرد نزدیک به خداست.

فرق راحل با مسافر چیست؟ مسافر وطنش و دلش پشت سرش است، می رود که برگردد، اما کوچ نشین وطن ندارد، وطنش پیش رویش است. راحل یعنی کسی که از همه تعلقات بیرون آمده است و دارد رو به خدا می رود، می خواهد بارش را در آن جا بیندازد و تا به خدا نرسد دست بردار نیست. اگر راحل شدی به خدا نزدیک خواهی شد؛ چون حجاب انسان خودش است، عمل ما، حجاب ماست. پس این معیت که خدای متعال می فرماید معیت با صادقینی است که آن ها راستگو هستند یعنی اگر به خدا گفتند غیر تو را بندگی نمی کنیم و بندگانت را به سوی تو می آوریم راست می گویند. اگر گفتند با این ها باشید معنایش این است که از خودتان هجرت کنید و به امام برسید. انسان تا وقتی با نفسش است با امام زمان نیست، اگر انسان از خودش بیرون آمد و با امیرالمؤمنین شد، دیگر با خودش نیست و با امام خودش سیر می کند.

معیت با معصوم، سرچشمه حیات

نکته سوم این است که این معیت، معیت در سفر است، یعنی شما مسافر إلی الله هستید. در این سفر و سیرتان، سایه امام و دنباله رو او باشید، از خودتان هیچ اقدامی نکنید و تسلیم او باشید تا شما را در این سفر إلی الله ببرد. اگر کسی با امام شد و به امامش رسید از آن جا که امام خورشید عالم و سرچشمه حیات است، دلش زنده می شود. در دعای عصر جمعه در باب امام زمان در تعابیر مختلف هست «أحیی بِه قُلُوبُ المَیتَهِ» امام، سرچشمه حیات است.

در دعای روز جمعه امام زمان آمده است «السلام علیک یا عین الحیاه» «ماء الحیَوان» محبت امام است- هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق- آن چیزی که دل انسان را زنده می کند عشق به امیرالمؤمنین است. این که در روایات دارد «مَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهیداً»(3) اگر کسی به امام رسید زنده ابدی می شود، اگر کسی به امام رسید و قلبش نورانی به نور امام شد به یقین می رسد و قیامتش را می بیند.

حضرت امیر در خطبه متقین، شیعیان و متقین را توصیف می کند و همین آیه را تفسیر می کند «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين» حضرت فرمود: آن هایی که با من هستند جهنم و بهشت خودشان را می بینند. اگر انسان به امام رسید در پرتو نور امام از شک وحیرت بیرون می آید. چه طور وقتی خورشید طلوع می کند چاه و راه را می بینید، امام آن خورشیدی است که اگر انسان با آن خورشید همراه شود دلش روشن می شود و بهشت و جهنم را می بیند و می فهمد کدام راه خوب است و کدام راه بد.

اگر به امام رسیدی آرام آرام در پرتو این خورشید حجاب ها کنار می رود. اگر انسان با امام همراه شد همراهی، شفاعت و هدایت امام دل را روشن می کند. اگر با امام همراه شدی اول خدا را می بینی و بعد اشیا را می بینی، کما این که منقول از حضرت امیر است که فرمود: «ما رَأیتُ شَیئاً إلا و رَأیتُ اللهَ قَبلَه وَ مَعَه وَ بَعدَه» هیچ چیزی ندیدم مگر این که خدا را قبل و همراه و بعدش دیدم. اگر با امام باشی به اندازه ظرفیت وجودی ات این چراغ را در دلت روشن می کند. کم کم حجاب را بر می دارد، ابتدا انسان زمین و خورشید را می بیند، کم کم ملکوت را می بیند، در آن جا هم اول خدا را می بیند و می فهمد خدا هست که ملائکه سرپا هستند. همراهی با امام انسان را به حضور حضرت حق می رساند، وقتی انسان با امامش بود خدای خودش را می بیند. اصلاً معیت با خدا یعنی معیت با امام؛ چون امام، معصوم است و چیزی جز خدا در وجود او نیست، در قرآن می فرماید: ای پیامبر ما! آن هایی که در بیعت رضوان با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند، شما دستت را بالای دست شان گذاشتی اما این دست خدا بود.

درجات معیت با صادقین

نکته چهارم اینکه درجات همراهی ما با امام درجات یکسانی نیست، هر قدر با امام همراه شدی به همان مقدار به خیرات مختلف می رسی. امام، مقامات و عوالمی دارد و معیت با امام هم دارای عوالمی است. امام درجات وجودی دارد، آن کسی که با امام حرکت می کند اگر در درجه اول ایمان هست در همین سطح دارد با امام حرکت می کند و بهشت او هم در همین درجه است، اما اگر درجه همراهی با امام درجه دهم ایمان باشد -درجه سلمان- در آن مقام با امام است. امام مقاماتی دارد، آن مقامی که سلمان از امام دیده ما ندیدیم و ابوذر هم ندیده است. فرمود ابوذر هم نمی داند در قلب سلمان چه می گذرد. هر کس به هر درجه به امام نزدیک شد به همان درجه به ایمان و یقین می رسد.(4)

 همه چیز در همراهی با امام است، این همراهی از دنیا شروع می شود و إلی الأبد هم هست، اگر کسی در این دنیا با امام همراه شد در برزخ و قیامت هم با امام است، اما اگر در دنیا همراه نشدی در برزخ و قیامت نمی توانی همراه شوی. این است معنای «مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیتَهَ الجاهِلیهِ» اگر مُردی و به امام نرسیدی کافر از دنیا رفتی، فرصت دنیا فرصت معیت با امام است «أللّهُمَّ ارزُقنی شَفاعَهَ الحُسَینِ» یعنی همین؛ یعنی امام حسین علیه السلام در دنیا شفاعت مرا می کند و به درجه اول ایمان می رسم، این شفاعت در برزخ و قیامت هم وجود دارد.

نکته آخر این که عده ای هستند که همراهی با صادقین می کنند ولی همراهی شان اینگونه است که ، در همراهی با امام هم از عهد بندگی امام استفاده می کنند و امام آن ها را بنده خدا می کند، و هم از عهد شفاعت امام بهره می برند؛ یعنی به گونه ای همراه امام می شوند که هم عهد عبادت امام به آن ها می رسد و هم عهد شفاعت؛ یعنی تو را واسطه شفاعت می کند، یعنی محبتی که به خلق دارد به دل شما می آید. وجود مقدس نبی اکرم شفیع کل است؛ چون خداوند پیامبرش را با محبت خودش تربیت کرد، همه محبت خدا در وجود مقدس رسول اکرم است و بعد فرمود «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيم»(قلم/4) این پیامبر را با این خلق عظیم می فرستد تا همه را زیر پرچم الله جمع کند و کافرها را موحد نماید.(5) «درس معلم ار بود زمزمه محبتی * جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را»

اگر ما همراه با امام شدیم، در این همراهی، اول امام ما را عبد می کند همان طور که خودش عبد است، به درجه ای که با امام همراه شوی عبد می شوی. این، خاصیتِ معیت با «صادقین» است، اگر نور امیرالمؤمنین در دل انسان آمد عبد می شود ، شعاع عبادتش انسان را بنده می کند. گاهی انسان به اندازه ای با امام همراه می شود که امام هم عهد عبادتش را به او می دهد و هم عهد شفاعتش را.

در زیارت عاشورا هر دو همراهی آمده است «أسئلُ اللهَ الّذی أکرَمَنی مَعرِفَتَکُم وَ مَعرِفَهَ أولیائِکُم» از خدایی که مرا با شما و دوستان شما آشنا کرد، و دشمنی دشمنان شما را روزی ام کرد می خواهم که مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد. این معیت، معیت سایه و صاحب سایه است، یعنی با شما باشم و با خودم نباشم، بعد از اینکه من با شما بودم مرا به مقام محمود برسانید. مقام محمود مقام شفاعت است یعنی من هم به مقامی برسم که شفاعت شما در من تجلی کند -نه این که مقام محمود نبی مکرم اسلام را به من بدهند، آن را به هیچ کسی نمی دهند- و از مقام محمود شما جدا نباشم. کسی که از مقام محمود جدا نیست، شفاعت نبی اکرم در او ظاهر می شود. فرموده اند پیغمبر در قیامت مومن را شفاعت می کند و وقتی شفاعت کرد، مومن به اندازه یک قبیله بزرگ می تواند شفاعت کند. یعنی به پیامبر برسم و طاهر شوم و سپس مُطَهِّر شوم. با امیرالمؤمنین بودن، در قدم اول، مرا پاک می کند، بعد هم اگر با ایشان بودم مُطَهِّر می شوم. آب دریا هم پاک است، هم پاک کننده. اگر کسی با علی علیه السلام عجین شد و نور ایشان در وجودش آمد، هم زنده می شود و هم محیی و اگر نفس او به کسی بخورد موحد می شود.

کسانی که در مقام بندگی و شفاعت به امیرالمؤمنین گره می خورند و شفیع می شوند، دارای درجاتی هستند و شفیع شدن از همین دنیا شروع می شود. نبی مکرم صلی الله علیه و آله علاوه بر قیامت در همین دنیا امت ها را شفاعت می کنند. گاهی کسی به مقامی می رسد و به گونه ای به معصوم گره می خورد و فانی در معصوم می شود که هم شفاعت نبی مکرم اسلام را به او می دهند و هم شفاعت تک تک معصومین را.

مقام شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها

امام صادق علیه السلام فرمود فرزندی از دختران من در قم دفن می شود و به برکت او، قم حرم اهلبیت می شود، بعد فرمود «تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ»(6) همه شیعیان به شفاعت او وارد بهشت می شوند. این چه مقامی است؟! این که امام رضا علیه السلام فرمود: به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها بروید و بگویید شما ارتباط خاصی با نبی اکرم و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و ائمه معصومین علیهم السلام دارید، یعنی «أخت ولی الله»، «بنت ولی الله»، این «أخت» و «بنت» بودن رابطه خاصّ است -بسیاری از دختران دیگر هم بودند که حق شفاعت ندارند- از این رابطه استفاده کنید و ما را شفاعت کنید «إشفِعی لی فی الجَنَّهِ».

اینکه گفتند بگویید یا فاطمه معصومه سلام الله علیها مرا بهشتی کن؛ یعنی موحد کن. بهشت، دار ولایت و توحید است، غیر موحدین وارد بهشت نمی شوند، مرا بهشتی کن یعنی مرا شیعه و موحد کن و حجاب های بین من و خدا را بردار. این کار از حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها برمی آید، حضرت می تواند ما را به امیرالمؤمنین گره بزند. حرم ایشان باب بهشت است و بهشت، ولایت امیرالمؤمنین است.

حضرت معصومه سلام الله علیها می توانند همین الآن ما را از جهنم بیرون بیاورند و به بهشت ببرند؛ چون بعضی از ما همین الآن در جهنم هستیم؛ این که در شب قدر و روز عرفه می گوییم ما یک حاجت داریم اگر این را بدهی گویی همه حاجات مان را دادی، آن حاجت چیست؟ «عتق من النار». پس ما الان گرفتار آتش هستیم؛ شرک و صفات رذیله جهنم است و حضرت معصومه سلام الله علیها می تواند ما را خالص کند تا موحد شویم و به بهشت برویم.

آیا امام رضا علیه السلام این دستور را فقط به من عامی گفتند یا به شیخ مرتضی انصاری هم گفتند؟ حضرت به همه این دستور را دادند؛ یعنی حضرت معصومه سلام الله علیها می تواند دست آن کسی را هم که در درجه دهم ایمان است بگیرد و به امیرالمؤمنین نزدیکش کند. شفاعتِ در جنت یعنی، واسطه بین امام و مردم شدن و حضرت معصومه سلام الله علیها واسطه ما با معصومین و خداست. شفاعت به همین معناست و حضرت معصومه سلام الله علیها دارای چنین مقام رفیعی هستند و برای این مقام، رنج زیادی هم کشیده اند، کما این که حضرت سیدالشهدا برای شفاعت بندگان رنج بردند. السلام یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) كامل الزيارات، النص، ص: 228

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 208

(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏65، ص: 137

(4) رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال، النص، ص: 11

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 265

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏57، ص: 228