نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

برنامه مخاطب خاص/ بنیان اصلاح روابط بین انسانها/ محبت الهی و محبت دنیایی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 22 تیرماه 96 است که در برنامه مخاطب خاص ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، اخلاق و اصلاح روابط اجتماعی یك بنیان اصلی دارد كه محور آن ولایت امام است و آن بنیان محبت است؛ ریشه این بنیان محبت الله و محبت امیرالمومنین است؛ محبتی كه باعث ائتلاف می شود و اگر در وجود انسان غالب شود اصلاح صورت می گیرد. سوالی مطرح می شود که سوال بسیار جالبی است، اینکه ما همه عاشق اباعبدالله هستیم اما در روابط ما، بین خانواده ها، پدر و مادر، خواهر و برادر، فامیل، در جامعه و كسب و كار و معاشرت مان، در گروه های سیاسی و... آن اصلاحی كه منبعث و برگرفته از فرهنگ حسینی باشد اتفاق نیفتاده است! به نظر من حد متوسط اخلاق، عاطفه، محبت و فداكاری در جامعه ما فوق حد متوسط جامعه جهانی است؛ اما با مطلوب خیلی فاصله داریم و البته یك عامل عمده حجابی است كه بر ولایت اهل بیت افتاده که یك ماجرای عظیم تاریخی است و مومنین را نسبت به اهل بیت در محرومیت قرار داده است.

بنیان اخلاق و محبت حقیقی

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. فرض كنید روابطی كه در خانواده است، رابطه بین پدر و فرزند، فرزند و پدر، مادر و فرزند، اهل خانه خواهر و برادر، با هم رابطه خوب، معقول و اخلاقی باشد؛ این امر حتما آگاهی ها و مهارت هایی لازم دارد، این جای خود محفوظ است؛ شما می خواهید یك گل را تربیت و اصلاح كنید نیاز به آگاهی و اطلاعات دارید، اکنون رشته ها و گرایش های تخصصی برای پرورش گیاه وجود دارد؛ بنابراین برای اینكه روابط انسان ها اصلاح شود؛ مثلا روابط بین دو همسر اخلاقی باشد، هم آگاهی و هم مهارت های فراوانی نیاز دارد، باید آگاهی ها از دستگاه اهل بیت گرفته شود و الا اگر از جای دیگر گرفته شود خود بحرانی ایجاد می كند؛ اما این روبنای كار است.

من گمان می كنم اخلاق و اصلاح روابط اجتماعی یك بنیان اصلی دارد كه محور آن ولایت امام است، آن بنیان محبت است؛ هرگاه رابطه بین دو انسان بر اساس محبت حقیقی باشد، این رابطه منتهی به مراعات حدود اخلاقی می شود. البته عرض كردم آگاهی و مهارت هایی لازم است ولی محبت پایه آن است که موجب حفظ كرامت دو طرف می شود. اگر رابطه به محبت باشد منتهی به ایثار و فداكاری می شود. هر كس نسبت به طرف مقابل که محبت می ورزد فداكاری می کند. هر جا که محبت حقیقی باشد كرامت، ایثار و احساس امنیت است، هیچ طفلی در كنار مادر احساس نا امنی نمی كند چون رابطه محبت آمیز است.

البته نمی گویم محبت تنها عامل است. اولا من قبول ندارم کسانی که می گویند ما یکدیگر را دوست داریم ولی با هم نمی سازیم و از هم جدا می شوند؛ چیزی که امروزه در دادگاه های خانواده دیده می شود؛ اگر محبت حقیقی می بود حتماً باز می گشتند و روابط خود را بازبینی می كردند. دو محب هیچ وقت از هم جدا نمی شوند، راضی نمی شوند سر مسائل دیگری از هم جدا شوند؛ مگر محبوبه های دیگری که اولویت دارد و آدم از محبوب خود دست بر می دارد، پیداست که محبت حقیقی غالب نیست. من منكر اصل محبت نیستم محبت خالصی كه موجب می شود روابط كریمانه باشد و طرفین در حق یکدیگر فداكاری کنند، آن پایه اصلی مناسبات اخلاقی است.

این محبت در خانواده، جامعه و محیط كار در هر كجا که نگاه كنید وجود دارد، در جامعه اسلامی پدر و مادر فرزندشان را بزرگ می كنند، احیاناً تلخ كامی هایی بین شان اتفاق می افتد، با وجود محبتی كه بین مادر و فرزند وجود دارد، فرزند در دامن مادر احساس امنیت می كند، مادر فرزندش را بزرگ می كند، آیا كرامت فرزند از بین می رود؟ با اینكه مادر این همه از طفولیت برای طفل زحمت كشیده ولی به گونه ای آن را اداره می كند كه كرامتش محفوظ بماند. پدر فرزند خود را تامین مالی می كند ولی به گونه ای این کار را انجام می دهد كه كرامتش محفوظ بماند. قرآن تاكید می كند، می فرماید: «و لَا تُكْرِمُونَ الْیتِیمَ»(فجر/17) یتیم را اكرام نمی كردید. نكته آن این است، رابطه ای كه پدر با فرزند خود دارد رابطه تكریم است، این رابطه ریشه در محبتی است كه خدای متعال بین پدر و فرزند، مادر و فرزند و امثال آن قرار داده كه پرتویی از محبت الهی و همان محبت حقیقی است؛ یا محبتی كه بین ارحام وجود دارد، یك رشته ای از رحمت خداست.

در روایات آمده است که اگر قطع رحم کنید علت اینکه گناه كبیره است این است كه شما رحمت الهی را قطع می كنید، در جامعه مومنین یك رشته ای از محبت خدا بین شما و برادرتان و خواهرتان وجود دارد، در روایت آمده است: «فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَة»(1) هر مومنی با مومن دیگری برادر پدر و مادری است، از یك سرچشمه و دامن رحمت دو مومن به وجود آمدند لذا برادر و خواهر پدر و مادری هستند رشته اخوت و محبتشان جدی است. این یک مصداق است. مصداق دیگرش این است؛ در قرآن تعبیر بسیار لطیفی دارد، می فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(توبه/71) مومنین نسبت به یکدیگر ولی هستند. یك مرتبه آن دوستی و محبت است، واقعا رابطه بین آنها محبت و رحمت است؛ قرآن ولایتی را بیان كرده كه مومنین نسبت به یکدیگر سرپرستی دارند، ریشه آن محبت است. چون اساس رابطه شان محبت است، هیچگاه در امر به معروف و نهی از منكر و دعوت به خیر طرف را ضایع و تضییع نمی كنند. همانگونه که وقتی آدم كسی را دوست دارد عیبی از او می بیند برای اصلاحش تلاش می كند، فرمان می دهد ولی از روی محبت است. لذا حتی آنجایی كه به یکدیگر به خوبی ها دستور می دهند و از بدی ها باز می دارند، بر اساس محبت است، اگر اینگونه نباشد خیری به همراه ندارد. آدم خیال می كند می خواهد طرف را اصلاح كند ولی ریشه در نفسانیاتش دارد؛ از همه بالاتر مثل رابطه امام با ماست.

در حدیث مفصلی از امام رضا علیه السلام كه در كتب متعددی من جمله، مرحوم كلینی، صدوق و دیگران از حضرت نقل کرده اند، آمده است: «الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیر»(2) امام پدر مهربان و مثل برادر همزاد است و رابطه اش با تك تك مومنین مثل مادر مهربان نسبت به فرزند شیرخوار و صغیر است. اوج عاطفه مادر در دوران طفولیت است که خدای متعال آن را قرار داده، لشكر خدا در قلوب مادران است آنها مأمور خدا هستند و خدا مزدشان را می دهد. بنابراین هر كجا رابطه ای براساس محبت است، حتما كرامت در آن حفظ می شود و موجب امنیت است. هیچگاه دو مومن در روابط شان احساس ناامنی و خطر نمی كنند چون براساس محبت است. انسان هیچگاه در كنار امام احساس ناامنی نمی كند چون براساس محبت است. فرزند نزد پدر و مادر احساس ناامنی نمی كند یا به گونه ای او را اداره می کنند که کرامتش حفظ شود؛ بنابراین اساس اصلاح روابط محبت است. این امر نیازمند آموزش ها و مهارت هایی است ولی در خانه ای كه محبت حاكم نیست آموزش ها خاصیتی ندارد، مهارت ها جواب معكوس می دهد. همه این محبت ها یك ریشه دارد.

چه محبتی سبب اصلاح روابط است؟

ما گاهی اوقات محبت های نفسانی داریم؛ آنها محبت است آدم نفس خود را دوست دارد البته محبت به نفس فطری نیست؛ فطرت انسان محب خداست: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا»(روم/30). ما دو شخصیت داریم یك شخصیت درونی ما كه به تعبیر معارف، دشمن اصلی ما است «أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَینَ جَنْبَیك »(3) گاهی انقدر خود را به ما نزدیك می كند كه ما آن را با خود اشتباه می گیریم. این جمله كه اگر خودتان را دوست نداشته باشید دیگران را دوست نخواهید داشت قطعاً جمله غلطی است؛ ریشه محبت به دیگران باید به محبت خدا بازگردد. محبت اگر محبت به حضرت حق نباشد، محبت نفس باشد ارزشی ندارد. نفس انسان كه از قوای شیطان است خودش را دوست می دارد و همه چیز را فدای خود می كند؛ خود اله خود است؛ گاهی اوقات نفس انسان جای انسان می نشیند انسان خود را دوست می دارد.

در نظریه ای علامه در تفسیر و بعضی مقالات علمی شان مفصل بحث كردند كه اگر محبت نفس در انسان حاکم شد رابطه اش با دیگران رابطه استخدام می شود یعنی می خواهد دیگران را استخدام كند تا منافع خود را تأمین کند که می تواند حتی بین زن و شوهر، بین دو همكار و رفیق باشد. رابطه استخدام یعنی رابطه شان از طریق نفس است. رابطه ما با یکدیگر مثل ارتباطی است كه از طریق شبكه الكترونیك برقرار می شود ممكن است كنار هم بنشینیم اما رابطه مان به یك مركزی بازمی گردد و از آنجا دوباره منعكس می شود. آنجایی كه رابطه نفسانی است رابطه به شیطان، ابلیس بازمی گردد، از محور ابلیس است، تاریك و ظلمانی است. اگر رابطه ظلمانی باشد ظلمانی می شود. باید به این آیه بیشتر دقت کرد «اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»(بقره/257) اگر مومن شدند تمام روابط شان به رابطه خدا بازمی گردد كه نورانی است ولی اگر از محور ابلیس باشد همه روابط و محبتشان ظلمانی می شود، فداکاری هایشان تاریک است هیچ نوری در آن نیست.

بنابراین گاهی نفس خود را دوست می دارد به خاطر منافع خود به دیگری علاقه پیدا می كند که حب النفس است اگر به دیگری محبت می كند وقتی به منافع خود رسید ارضاء می شود و كاری به طرف مقابل ندارد. اینكه بلافاصله بعد از ارضاء خود روابط را قطع می کند، اصل حب النفس است؛ این رابطه خیلی پایدار نیست و منتهی به تنازع می شود. اگر رابطه های ما بر اساس حب الدنیا باشد به تنازع ختم می شود. من دنیا را می خواهم، به خاطر دنیا دیگران را می خواهم، حتما این رابطه مایل به تنازع می شود چون محدود است. تشبیه دقیقی نیست ولی اگر بخواهیم خانه هایمان را با یك شمع روشن كنیم حتما دعوایمان می شود ولی اگر خورشید باشد همه خانه ها را روشن می كند و هیچ تنازعی هم ایجاد نمی شود. این مثالی است چه بسا امروز در استفاده از انرژی خورشیدی همه قدرت ها دعوا می كنند سر اقیانوس ها هم دعوا می كنند. لذا اگر محبت ما به محبت خدای متعال بازگردد طبیعتا رحمت الهی جاری می شود. این رحمت، همه ما را به هم پیوند می دهد و روابطمان براساس رابطه محبت شگل می گیرد.

خدای متعال، مبدأ محبت حقیقی

بنابراین اگر محبت های ما به خدا بازگردد خدای متعال رابطه ما را بر اساس رحمت خود شکل می دهد که رحمتش محور ائتلاف همه عالم است. «لَوْ كَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»(الأنبیا/22) آنكه عالم را به كل كائنات وحدت داده همه وابسته به او هستند؛ او با رحمت و محبت خود كل كائنات را به هم متصل كرده است. باید خدا در این محبت مبدأ شود. اگر واقعا محبت انسان الهی شود، این محبت خدا محبت به یکدیگر را هم الهی می كند. تعبیری در روایات داریم در باب «الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّه »(4) در راه خدا دوستی و دشمنی كردن. این وقتی ممكن است كه محبت خدا در وجود انسان غالب شود. کسی که خلیل شد همه را برای خدا دوست می دارد.

در روایات عده ای هستند که از آنها به «المتحابون فی الله» تعبیر شده است به یکدیگر محبت می ورزند ولی هیچ نفسانیتی در آن نیست به دنبال خود و منافع خود نیستند. در بعضی روایات از آنها بسیار تجلیل شده که با نور و شكوه عظیمی در محشر می آیند. در روایتی در کافی شریف آمده است وقتی همه در محشر جمع می شوند منادی ندا می دهد: «أَینَ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّه »(5) آنهایی كه در راه خدا به یکدیگر محبت می كردند كجا هستند؟ عده ای بر می خیزند به آنها می گویند بدون حساب و كتاب به بهشت روید؛ یعنی كسانیكه رابطه شان براساس محبت الهی است حساب و كتاب ندارند چون همه به خدای متعال بازمی گردد؛ همه كارهایشان خدایی است حساب و كتاب ندارد. در قیامت می گویند بی حساب و كتاب به بهشت روید؛ ملائكه می گویند كجا می روید اینجا قیامت است می گویند به ما گفتند بدون حساب و كتاب به بهشت روید می گویند شما كه هستید؟ المتحابون فی الله، كارتان چه بوده؟ ما برای خدا دوستی و دشمنی می كردیم؛ می گویند: بروید، «نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِین » شما خوب عمل كردید و مزدتان از عمل شما بهتر است. روایات متعددی در ذیل آن وجود دارد.

بنابراین اگر محبت ها و رابطه ها به محبت خدای متعال بازگردد، محبتی كه بین مومنین پیدا می شود جلوه ای از محبت و رحمت خداست. همه جا با رحمت خدا پر می شود این اختلاف و تشدد رنگ می بازد چون یك محبت محور می شود. اصلا منشأ نزاع الهه است. اگر الهه ما دنیا و نفس شد، بر سر دنیا و نفس دعوا می كنیم، ولی اگر راه ما خدای متعال شد كه رحمت او همه كائنات را اداره می كند رحمت او مبدأ پیوست همه ما می شود.

امام، زنجیره محبت الهی

من نكته ای را عرض کنم؛ آن رحمتی كه زنجیره محبت الهی است كه همه كائنات را به هم متصل كرده چیست؟ جامعه كبیره را حفظ هستید «الرحمة موصوله» امام آن رشته محبت الهی است که كل كائنات را گره زده است؛ حقیقتاً اگر یك مادر به طفل خود محبت می كند آن رشته ای از این محبت است که هیچگاه قطع نمی شود. لذا اگر ما به امام بپیوندیم محیط ولایت امام آنقدر ظرفیت دارد كه همه ما را با هم مهربان كند، در محبت امام دلداده یکدیگر شویم و برای یکدیگر فداكاری كنیم، مال و هستی مان را بدهیم؛ نه فقط اهل انفاق باشیم و حقی در امكانات مان برای دیگران قائل شویم بلكه اهل مواسات و ایثار شویم؛ مواسات یعنی مانند خود دانستن؛ فرد مشكل را وسط می گذارد اگر حقوقی دارد رفیقش هیچ ندارد حقوق را نصف می كند فقط به گفتن نیست، باور دارد.

انسان وقتی به امام وصل شود همه مومنین به منزله عائله او می شوند. آدم وقتی ازدواج نكرده اهل بیت و فرزند ندارد یک نفر است وقتی خدا به بنده اش خانواده می دهد رشته محبتی قرار می دهد كه آنها را خودش می بیند؛ این محبت الهی است لذا مادر از خود كم میگذارد به بچه اش می دهد تا وقتی بچه اش نخوابد نمی خوابد. امام اهل ایثار است داستان ایثار امیرالمومنین در دنیا و آخرت در سوره هل اتی آمده است؛ سوره هل اتی سوره شفاعت امیر المومنین است. اصلا امام را كنار بگذارید كسانیكه به امام وصل و محب امام می شوند یك ارتباطی با همه مومنین دارند كه همه مومنین عائله شان می شوند نسبت به مؤمنین ایثار می کنند بلكه همه بندگان خدا تحت محبت آنها قرار می گیرند؛ نسبت وجود مقدس نبی اكرم با مومنین رئوف و رحیم اما نسبت به همه: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیكُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ»(توبه/128) است.

بنابراین اگر روابط ما به محبت خدای متعال بازگردد و این محبت به محبت فی ما بین تبدیل می شود؛ اگر محبت خدای متعال بر انسان غالب شود حتی محبتش با جمادات محبت آمیز می شود از جماد كه استفاده می كند به خاطر محبت خدا ملاحظه حقوق آن را می كند و آنها «المتحابون فی الله» می شوند؛ این محبت هم در دنیا مبدأ خیر و هم ماندگار است. خدای متعال می گوید: «الْأَخِلَّاءُ یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ»(زخرف/67) دوست های صمیمی خلیل روز قیامت دشمن یکدیگر می شوند الا آنهایی كه رابطه شان بر اساس تقوای الهی و ولایت امام است. یعنی آنهایی كه دوستی شان بر مدار امام بوده است فقط گفتن نیست واقعی است.

در روز عاشورا آدم می خواهد فدای این عزاداران شود كه عزاداری می كنند هیچ رابطه عشیره و نژادی مقصود نیست حتی ملیت ها اینها را نمی شناسند؛ در اربعین كه از هفتاد و دو ملت حول امام جمع می شوند دیده اید چگونه به هم عشق می ورزند این چیزی جز حب الامام نیست جلوه ای از رحمت واسعه الهی به وجود مقدس سید الشهداء یا رحمة الله الواسعه است كه همه هستی خود را داد؛ كدام پدری این كار را می كند كه «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَة» همه می گفتند اهل بیتت را با خود نبر. فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یرَاكَ قَتِیلا»(6) خدا دوست دارد آنها اسیر شوند تا عالم آزاد شود؛ خدا دوست دارد من به شهادت برسم تا همه به خدا برسند؛ من اگر خونم را ندهم مردم راه خدا را پیدا نمی كنند؛ این رحمةالله واسعه است. اگر آدم حب به امام پیدا كند، رحمت واسعه در وجود انسان جاری شده انسان به دیگران محبت پیدا می كند.

مؤمن واقعی، جلوه ای از صفات امام

انسانی كه به امام نزدیك شود رنگ و بوی امام را می گیرد. آدم از بازار عطارها رد می شود بوی عطر می گیرد. اگر کسی به امام متصل شود چون امام سرچشمه حیات و كلمه نور الهی است، نفس او محیی می شود. انسان به امام متصل شود وجودش نورانی و چراغ راه دیگران می شود. امام كه معدن الرحمه، رحمت موصوله است؛ آنکه رشته محبت خدا در همه عالم رحمانیت است و رحیمیتش یك جایی جهنمیان را دربرمی گیرد. رحمت عامه خدا در وجود مقدس امام است. می شود انسان به امام گره بخورد نسبت به مومنین ائتلاف پیدا نكند؟ لذا اگر كسی به امام اتصال پیدا كرد اتصال به امام موجب می شود رحمت واسعه الهی در وجود او جاری شود به دیگران محبت پیدا می كند همان محبتی كه خدا دارد. تا نفس در میان باشد محبت های انسان خدایی نیست. وقتی انسان از نفسش هجرت کرد و به امام پیوست به خصوص وقتی مومن كامل شد صفات امام در آن جلوه می كند.

نشانه مومن كامل این است كه «الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّه » كسی که برای خدا دوست بدارد و دشمنی كند، اعطایش برای خدا باشد مومن كامل است. وقتی كسی به امام وصل شد به مرحله کمال اتصال به امام رسید صفات امام در آن جلوه می كند. همانطور که امام رحمت موصوله است، او هم رشته محبت می شود همه را با محبت الهی دوست می دارد نه با محبت نفسانی، این سرچشمه همه خلقیات است. فرمود: «أَدَّبَ نَبِیهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیم »(7) آن خلق عظیم نبی اكرم که همه كائنات مهمان این اخلاق هستند، ریشه اش در محبت خداست. هر كس می خواهد به ادب نبی اكرم مؤدب شود باید به محبت الهی برسد كه همان محبت نبی اكرم است؛ وقتی محبت نبی اكرم در وجودش بیاید آن وقت ادب الهی در وجودش می آید، همه روابطش براساس ادب می شود. محبت ادب را به همراه دارد. لذا لطیف ترین خوف، خوف محبین است. یک نوع دیگری از خوف خدای متعال در وجودشان می آید. بحث اینكه از عذاب می ترسند نیست حتی خوفشان غیر از خوف عالمین است؛ خوف محبین نوع خاصی از خوف است.

آدم محب حتما منظم عمل می كند حتی در روابط نسبت به جمادات؛ لقمه را با محبت در دهانش می گذارد. بعضی از اهل راه نقل كردند: یك آقایی برادرش شهید شده بود تعریف می کرد: برادرم به من می گفت نفسم را به وجود مقدس امیرالمومنین سپردم حضرت قبول كردند. بسیار عجب است شاگرد فلان استاد بزرگ شدن خود مقاماتی دارد؛ بعد می گفت: برادرم عقربی كه نیش داشت را كف دست می گذاشت و نوازش می كرد.

حب امیرالمؤمنین، اساس اصلاح روابط

ایمان، حب امیرالمومنین است؛ امیرالمومنین کلمه ایمان است. «أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَسِیمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قَالَ لِأَنَّ حُبَّهُ إِیمَان »(8) فرمود دو مومن با هم برخورد می كنند هر كدام دیگری را بیشتر دوست دارد ایمانش كاملتر است. چون ایمان حب امیرالمومنین است. حب امیرالمومنین كه در وجود انسان بیاید محبت و لطافتش موجب می شود انسان دیگران را هم دوست بدارد. نمی شود جلوه ای از امیر المومنین در وجود انسان بیاید ولی رنگ و بوی امیرالمومنین نگیرد. بنابراین مومن در محبت خودش رنگ امیرالمومنین می گیرد. اگر محبت اینگونه باشد همه دلشان می خواهد بیشتر خدمت و كمتر برداشت كنند.

اتفاقی که باید بیفتد این است اما مانع آن شدند یعنی دشمنان اهل بیت ولایت ما را حداقلی كردند. ما در حجاب قرار گرفتیم ما ولایت داریم ولایتمان كامل نیست اگر كامل شود همه روابط ما بر مدار محبت می شود؛ بیشتر فداكاری و کمتر برداشت می كنیم. بیاد دارم اوایل انقلاب دوستانی كه در جهاد سازندگی بودند صندوقی داشتند حقوق هایشان را در صندوق می گذاشتند هر كس سعی می كرد بیشتر بگذارد كمتر برداشت كند همه به هم اعتماد داشتند می دانستند هیچ كس خیانت نمی كند. در روایتی در ذهن دارم در زمان امام صادق علیه السلام نقل شده است: عده ای نزد حضرت آمدند گفتند ما آماده ایم در رکاب شما قیام کنیم و شهید شویم. جضرت فرمود شما دست در جیب یکدیگر می كنید در محبت ما؟ گفت نه هنوز اینگونه نشده ایم، گفت: پس جانتان هم برای خودتان است. كسی كه به محبت امام رسید جانش را هم در راه امام می دهد و لذا جمع المال می شود همه امكاناتش مشترك می شود و لذا ایثار می كند؛ ایثار یعنی خود را در سختی می اندازد تا رفیقش در راحتی باشد. آن وقت همه محبت ها پایدار می شود.

امام وجه الله باقی است اگر محبت انسان جلوه ای از محبت امام شود چون محبت امام محبت خداست، رحمت موصوله و معدن الرحمه است به همه عالم محبت دارد اما مانند محبتی كه خدا می خواهد این محبت یك جایی تبدیل به قهر می شود، مومن اینگونه می شود وقتی به امام وصل می شود محبتش شعاع محبت امام می شود. چیزی جز جریان حب الهی در وجود او نیست لذا آنگونه كه خدا می خواهد به همه عالم محبت می ورزد «الْحُبُّ فِی اللَّهِ» می شود که كمال ایمان است. این محبت جلوه ای از محبت امام است که وجه الله است همیشه باقی است آثار این محبت ماندگار است در قرآن آمده است: «یوْمَ لَا ینْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»(شعراء/88-89) مال و فرزند آدم هم نفع نمی دهند الا به قلب سلیم «الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یلْقَى رَبَّهُ وَ لَیسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاه »(9) قلبی كه فقط خدا را دوست می دارد از همه امكاناتش بهره می برد. چنین انسانی می تواند به فرزند و عائله اش حتی آن قیامتی كه هیچ كس نمی تواند نفع برساند، نفع برساند. هم آنها نفع می رسانند هم اینها. ولی كسی كه برای خدا و روز قیامت كار نمی كرده در روز قیامت هم این رابطه قطع است.

اینكه می فرمایند: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»(ال عمران/103) همه قبول دارند كه حبل الله امیر المومنین است. تفرق كه جمع نمی شود شما نمی توانید سر خاك و آب و نان مردم را جمع كنید انسان كشورش را برای هوای نفس می خواهد. انسان تا وقتی به خدا و امام نرسد همه چیزش نفسانی است. یکدیگر را استخدام می كنند بعد بر طبق منافع خودشان قرارداد می بندند از هر كجا توانستند قرار را دور می زنند. مبدا که درست شد اصلاح اتفاق می افتد.

پی نوشت ها:

(1) المحاسن، ج 1، ص: 131

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 198

(3) عدة الداعي و نجاح الساعي، ص: 314

(4) كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج 1، ص: 20

(5) المحاسن، ج 1، ص: 264

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 44، ص: 364

(7) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 384

(8) علل الشرائع، ج 1، ص: 161

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 16