نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

سخنرانی در هیات الرضا تهران / عصر ظهور در مقابل حجاب ظلمات / تحلیل انقلاب اسلامی در مقیاس ظهور

متن زیر سخنرانی جناب آیت الله میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی است که به تاریخ 15 خردادماه سال 94 در هیات الرضا علیه السلام تهران برگزار شده است. ایشان در این بحث بیان می کنند که برای عبور به عالم نور باید حضرات معصومین علیهم السلام در عالم تجلی کنند تا عالم نورانی شود. نورانی شدن عالم هم بشکل تام خودش با ظهور حضرت حجت عج محقق می شود. ایشان به ویژگی های عصر ظهور اشاره می کنند و اینکه حجابی که شیطان در همه زمان ها می اندازد برای نرسیدن به همین نقطه است و سنگین ترین حجب تاریخی که ایجاد کرده اند تمدن مدرن مادی است. در این راستا باید انقلاب اسلامی را تعریف کرد که در مقابل این حجاب قیام کرد و حضرت امام ره را در این مقیاس باید تحلیل کرد. ایشان با بیان اینکه انقلاب به درگیری در تمدن شرق و غرب رفت نوع مواجهه انقلاب و پیشرفت انقلاب را توضیح داده و معیارهایی برای موفقیت نظریه امام در راستای عصر ظهور بیان می کنند.

راه نجات از ظلمات، تمسک به نور امام(ع)

أعوذبالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین. ثم الصلوة و السلام علی سیدنا محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم أجمعین. به تعبیر بیان نورانی قرآن كه مي فرمايد: «و الّذین كفروا أولياءهم الطاغوت يخرجونهم من النور إلي الظلمات»(بقره/257) عبور و نجات ما از این وادی ظلمانی و تاريكي ها، از ظلمات نفس و شیطان و از ظلمات اولیاء طاغوت و دشمنان نبی اکرم و اهل بیت عليهم السلام که محیط ولایت شان محیط ظلمت است، ممکن نیست الّا این که از عالم غیب، يعني از بیرون از عالم ما، تجلیاتی بر ما بشود. یعنی تا نور امام عليه السلام در وجود ما تجلی نکند و در دل ما ظهور پیدا نکند و قلب ما روشن به نور امام نشود، امکان نجات و عبور از این وادی ظلمات نیست. اگر ما در این دنیا نتوانستیم از این وادی نجات پیدا کنیم و در وادی ظلمات مانديم و به امام و نور امام عليه السلام نرسیدیم، بعد از این دنیا هم هم چنین خواهد بود.

خدای متعال وقتی داستان ظلمات را در سوره مباركه نور بیان می کند: «أو كظلمات فی بحر لجّی»(نور/40) بعد می فرماید: «و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور» يعني اگر خدای متعال برای کسی نوری قرار ندهد که از این تاریکی عبور کند، نور دیگری وجود ندارد. در تفسیر این آیه، امام صادق عليه السلام طبق نقل کلینی رضوان الله تعالی علیه در کافی شريف فرمودند: «من لم يجعل الله له نورا أي إماما من ولد فاطمة فما له من النور فی یوم القیامة»(1) اگر نور امام به انسان نرسید تا قیامت هم باید در ظلمات بماند.

پس عبور از ظلمات نفس برای تک تک ما، عبور از وادی شیطان، عبور از وادی اولیاء طاغوت، جز با نور امام ممکن نیست؛ يعني باید از عالم غیب این نور الهی بتابد و دل ما و راه ما را روشن کند. این است که امام باقر عليه السلام به ابوخالد کابلی فرمودند: «والله يا أباخالد لنور الإمام فی قلوب المؤمنین أنور من الشمس المضیئه بالنهار و هم والله ينوّرون قلوب المؤمنین»(2) ائمه عليهم السلام قلب مؤمن را نورانی می کنند به طوری که نور امام در قلب مؤمن از خورشید در روز روشن آشکارتر است. این تنها راه نجات از ظلمات و عبور از وادی نفس است و هیچ راه دیگری نیست.

این که گفته شده امام صراط است، امام سبیل است، امام وجه الله است، امام باب الله است یعنی همین، یعنی تنها راه، امام است، امام نور الله است. آيا این فقط مربوط به عالم نفسانی ماست یا اگر جهان و کل جامعه بشری هم بخواهد از وادی ظلمات عبور کند تنها راه همین است؟ یعنی آيا فقط ما در تاریکي نفس و شیطان و اولیاء طاغوت هستیم یا نه، این حجاب ظلمانی همه جامعه بشری را پوشانده است؟ اگر جامعه بشری و انسانی بخواهد از این ظلمات عبور کند جز این که از عالم غیب در آن تجلی شود و این پرده کنار برود و اگر در عالم انساني و كل بشريت از غيب تجلي نشود و پرده كنار نرود، همه اين عالم در تاریکی است. لذا قرآن گاهی از دوران حکومت اولیاء طاغوت و دشمنان نبی اکرم تعبیر به شب ظلمانی كرده است: «و اللیل إذا یغشی» شبی که پرده و حجاب می اندازد و تاریک می کند. اگر بخواهیم از این وادی عبور کنیم باید از عالم غیب، انوار الهی تجلی کند. ظهور امام زمان عليه السلام یعنی این. یعنی از آن مصدر نورانی، از وجود مقدس امام زمان عليه السلام، تابشی، اشراقی، تجلی اي بر عالم ما می شود و کل عالم ما روشن می شود. بساط شب جمع می شود و عالم وارد صحنه نور می شود.

این نوری که ما می بینیم يعني نور ماه و خورشید و ستاره، اینها را خدا به عنوان مثل گذاشته است. این تاریکی شب که می بینید مثلی است از جانب خدا که ما آن تاریکی های باطنی و آن روشنی و شمس حقیقی را بتوانیم درک کنیم. اینها همه یک مثل و نمونه هستند. عبور از دوران تاریک عالم جز با تجلی امام عليه السلام، جز با ظهور غیب و جز با نور امام ممکن نیست.

ظهور عامل دگرگونی عالم / مختصات عصر ظهور

این که از امام زمان عليه السلام در قرآن تعبیر به غیب می شود همین است. این غیب ظهور پیدا میکند و عالم، عالم دیگری می شود، آدم ها آدم دیگری می شوند، عقلشان کامل می شود، خواسته هایشان عوض می شود، همه غالب بر هوای نفس خودشان می شوند، همه به حیاط طیبه می رسند. آن چیزی که الان مخصوص خواص است كه اهل مشاهده باطنی می شوند و مکاشفه دارند و عالم پنهانی را می بینند؛ وقتی حضرت ظهور می کند، به برکت ظهور حضرت در عالم و باطن ما، همه ما باطن بین می شویم. هم ما زنده می شویم هم دنیا زنده می شود. زنده ها هم با هم هستند چون مرده ها با مردار محشور هستند و زنده ها با زنده ها. وقتی حضرت می آید عالم زنده می شود.

حقیقت امام (حقیقت امام این جسمی که ما می بینیم نیست. البته جسم امام هم با اجسام دیگر فرق می کند، ولی حقیقت امام که این جسم نیست) يعني آن حقیقت غیبی که در اين عالم لباس بشر پوشیده، آن شمس حقیقی، آن چراغ حقیقی باید در عالم تجلی و ظهور کند؛ وقتی تجلی کرد و آن سرچشمه حیات كه باید در عالم ظاهر شود وقتی ظاهر شد، عالم نورانی می شود. عالم به حیات طیبه می رسد و همه عالم زنده می شود. نه فقط ما زنده می شویم جمادات هم زنده می شوند، حیوانات هم به یک حیات طیبه می رسند. این که در روایات دیده اید كه زمین برکاتش را می دهد، آسمان برکاتش را نازل می کند، حیوانات با همدیگر درگیر نمی شوند یعنی حیوانات هم از آن عالم توحش خودشان بیرون می آیند و یک حیات دیگری در آنها پیدا می شود و به یک زندگی برتری می رسند؛ ظهور یعنی این.

اصلا عالم عالم دیگری می شود. لذا در بعضی از آیات قرآن شاید بشود استفاده کرد كه بعد از ظهور، عالم می شود جنت و بهشت. خیلی از آیاتی که در قرآن درباره قیامت است یا در باب بهشت است، در بعضی روایات باطن اين آيات تفسیر شده به عصر ظهور. يعني یکی از معانی اش عصر ظهور است. یعنی جهان جهان دیگری می شود.

اگر شما در عالم ایام الهی و ایام الله دارید که ایامی است که عالم نورانی می شود و حقيقت در عالم تجلی می کند، سه روز است (البته غیر این هم گفته شده است). این سه روز در روایات متعددی آمده كه عبارتند از: روز ظهور، روز رجعت امام، روز قیامت. این هر سه روز ایام الله در واقع، غیب در این عالم تجلی می کند و این عالم عالم دیگری می شود. آرام آرام عالم زنده می شود. در عصر ظهور به یک مرتبه حیات می رسد، در عصر رجعت به حیات کامل تری می رسد و در قیامت به حقیقت حیات می رسد: «إنّما الحیاة الدنیا لعب و لهو و إنّ الدار الاخرة لهی الحیوان»(عنكبوت/64) عالم و آدم زنده می شود و جهان، جهان دیگری می شود. باید از عالم الهی، آن حیات دمیده شود: «نفخت فیه من روحی»(حجر/29) وقتی امام تجلی می کند، یکی از تجلیات امام می شود ظهور. عالم كه یک قدم به سمت قيامت جلو می رود، یکی از تجلیات امام می شود رجعت. و در نهايت یکی از تجلیات امام می شود قیامت. و اتفاقی که می افتد هم واقعا برای ما قابل تصور نیست، اين عالم بهشت می شود.

متاسفانه دستگاه شیطان و دستگاه اولیاء طاغوت و دستگاه سقیفه، حجاب هایی برای امام و ولایت امام عليه السلام درست کرده اند و ما در آن حجاب ها از درک حقیقت عاجز هستیم. باید این حجاب ها برداشته شود و تا حجاب از نفس ما برداشته نشود آن مقامات باطنی را هم نمی فهمیم. می گویند و می شنویم و می گوییم و می خوانیم ولی نمی دانیم مثلا کمال الانقطاع كه هر روز در همین مناجات شعبانیه مي خوانيم: «الهي هب لی کمال الإنقطاع إلیك» چيست؟ مقام کمال انقطاع چیست؟ مقام عز قدس چیست؟ تا حجاب ها کنار نرود و امام دست انسان را نگیرد و سیر ندهد، و از حجب نور عبور ندهد و به مقام عز قدس نرساند و تا انسان با امام این سیر را نکند، نمی فهمد اینها چیست.

ظهور هم همین گونه است. تا جهان سیرش را با امام آغاز نکند و امام، عالم را وارد دوران ظهور نکند ما نمی فهمیم ظهور یعنی چه. فقط می گوییم ظهوری واقع می شود. قرآن می فرماید: «أشرقت الأرض بنور ربّها»(زمر/69) زمین با نور ربش روشن می شود. در روایت حضرت فرمودند: مردم از نور ماه و خورشید مستغنی می شوند کما اینکه در بهشت، خورشید نیست که فرمود «لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا»(انسان/13) در بهشت خورشید نیست. آن عالم را ما نمی فهمیم.

حجاب های ظلمانی و عدم درک ظهور و تجلی امام

متاسفانه اولیاء طاغوت و شیطان، حجاب هایی در برابر ديدگان ما انداختند، ما را وارد هوس هایی کردند، در باغ هایی را به ما نشان دادند، به قول خودشان اتوپیاها و جهان های موعودی به ما نشان دادند، هر کسي تصويری درست کرده و مدینه فاضله ای به تصویر کشیده است. آخرین مدینه فاضله ای که برای ما درست کردند که جزء حجاب های بزرگ ظهور است، و از ورای این حجاب داریم نگاه می کنیم و ظهور را نمی فهمیم، حجاب تجدد و مدرنیته است. چیزی به نام توسعه درست کردند و ما را به سمت آن دارند حرکت می دهند. خیال می کنیم حضرت هم بیایند همین عالم است دیگر! حضرت فرمودند: مورچه دو شاخک دارد كه با شاخک های خودش راه را پیدا می کند و محيط اش را کنترل می کند، بعد حضرت فرمودند: مورچه خیال می کند العیاذبالله خدا هم دو شاخک دارد.

ما چون در حجاب سقیفه هستیم خیال می کنیم حضرت هم که بیايند همین ابزار ارتباطی مدرن و این سیستم ها هست. دیده اید بعضی ها گفته اند اگر حضرت بيايند تکنولوژی چی می شود؟! کل این تکنولوژی و فرهنگ اش مربوط به تمدن ابليسي است، مربوط به آن حجاب سقیفه است، مربوط به حجاب تجدد است. این ها ازحجاب های ضخیم دوران ظهور است. همه ما از ورای همین حجاب نگاه می کنیم و خیال می کنیم حضرت هم بیایند همین کارها را می کنند؛ نه، آن حقیقت غیبی ظهور می کند و این پرده کنار می رود و جهان دیگری می شود و آرام آرام عالم به سمت رجعت و قیامت می رود، جزء ایام الله است. ظهور چنین حقیقتی است. نباید فریب شیاطين را خورد. شیطان خودش به خدای متعال التماس کرده كه خدایا مهلتی به من بده، خدا هم به او مهلت داده و او با قوای شیطانی خودش، با لشگر انس و جن خودش و با شهوات و با اهواء نفسانی خودش، چیزی در عالم بر پا کرده است. خدا هم امداد فرموده و طبق حکمت و مصلحت چیزی درست شده و ما هم خیال می کنیم حضرت هم بیاید همین است، درحالي كه حضرت این نیست، این حجاب ظلمانی را برمی دارد، جور دیگری زندگی می کند.

الان هم كسانی که به حیات طیبه رسیده اند لحظه ای نمی توانند در اين عالم نفس بکشند. آن هايي که با امام سیر کرده اند، به تعبیر امیرالمؤمنین عليه السلام همين الان هم در بهشت هستند و بهشت و جهنم را می بینند، و در دنیا به زور نگه شان داشته اند: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ‏ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ‏ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب‏»(3) اگر به زور نگه شان ندارند یک لحظه این روح هاي بلند در این بدن ها دوام نمی آورد؛ این می شود ظهور. آن هایی که ظهور را دیدند تحمل این عالم را ندارند. آن ها كه جلوه ای از ظهور را برايشان به نمايش درآورند، حاضر نيستند همه عالم موعود تجدد را یک ثانیه تحمل کنند. آن هایي که خیال می کنند امام كه می آید همین بساط را به پا می کند فقط مسجدهایش بزرگتر می شود، در واقع چون ظهور را ندیدند، غافل و بی خبر هستند.

حضرت امام خمینی تجلی از انوار مقدس حضرت بقیه الله(عج)

بر همین اساس امام زمان وقتی در عالم ما تجلی می کنند، یک تجلی خاص در عصر ظهور دارند که شاید تجلی بدون حجاب نباشد، يعني خود حضرت هم با ظهور جسماني ظاهر می شوند و هم با ظهور حقیقت امام. عالم با ظهور امام وارد مرحله جدیدي می شود؛ مثل خورشید كه وقتی طلوع می کند شب تبديل به روز می شود، وقتی امام طلوع می کند، عالم عالم دیگری می شود؛ ولی همان طوری که گاهي انسان نور خورشید را به طور مستقیم می گیرد و گاهي نور خورشید را در شب از طریق ماه می گیرد، حضرت فرمود: «در غیبت ما، نور ما را باید از مؤمن بگیرید» يعني گاهي به تعبير بزرگان، امام از ورای یک حجاب به آینه ای می تابد و این آینه نور امام را به ما منعکس می کند. آن آینه کیست؟ آن آینه مؤمن کامل است.

این را برای این عرض کردم که درک ما از امام رضوان الله تعالی علیه که پرچم دار این نهضت اسلامی است همین است، که امام رضوان الله تعالي عليه شخصیتی بودند که امام زمان در ایشان تجلی کرد و از طریق ایشان بر عالم انسانی تابید و این تابش، مقدمه ظهور است إن شاءالله. از این حرکتی که این مرد بزرگ در عالم انجام داد مي توان تحلیل های مختلفی كرد كه من به چند نکته كوتاه اشاره مي کنم.

تحلیل های کوتاه بینانه از انقلاب اسلامی

بعضی ها اصلا اشتباه تحليل مي كنند. آن ها وقتی می خواهند انقلاب بزرگ امام را که جهان را وارد مرحله جدیدی کرد و یک پله عالم را به سمت ظهور جلو برد، تحليل كنند، می گویند اين همان جریان تجدد است. منتهی چون غربی ها می خواستند در ايران زود این زایمان اتفاق بیفتد، عجله شان موجب شد که یک جریان سنتي ظهوری پیدا کرد و درگیر شد، ولی موج تجدد دوباره از سر انقلاب و این جریان به قول خودشان سنتي عبور خواهد كرد. این یک تحلیل قرن بیستمی و قرن نوزدهمی از انقلاب اسلامی با ادبيات عقب افتاده غرب است.

با نگاه مثبت اگر بخواهیم نگاه كنيم، عده ای می گویند ملتی تحت ستم نظامی بوده اند. امام آمد و دعوت به عدالت کرد و این دعوت، ملت را بیدار کرد و دنبال امام حرکت کردند و نظام استبدادی را تغییر دادند. این هم واقعه بزرگی است ولی این تحلیل، تحلیل کوچکی است چون انقلاب امام از این بزرگ تر است.

بعضی می گویند انقلاب امام یک حرکت ضد استعماری بود. نظام استکباری و استعماری بر ما سلطه پیدا کرده بود و منافع ما را می برد، و بر شریان حیات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ما حکومت می کرد. امام آمدند و دست قدرت ها را از سر این ملت کوتاه کردند. این هم درست است ولی باز هم تحلیل کوچکی است؛ چون مسأله مبارزه ضد استعماری و ضد استبدادی که مشابهاتی در جهان دارد، نیست. در دوران مبارزات مارکسیستی هم در خیلی از کشورها انقلاب می شد. یک رژیم ساقط می شد و رژیم دیگری می آمد. احیانا دست آمریکا از یک کشوری کوتاه می شد و استعمار غرب دستش کوتاه می شد. حركت امام این ها نیست. حرکت امام به تعبیر خود ایشان یک قدم به سوی عصر ظهور است.

نگاه امام به انقلاب در راستای ظهور

امام در 27 سال پیش در آخرین ماه های حیات شان در سال 68 به مناسبت نیمه شعبان پیامی دادند که البته خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی، که بعد از پایان جنگ آرام آرام می خواهند به شهرهای خودشان برگردند، همراه با مشکلات فروانی که در طول جنگ برایشان پیش آمده، خانه های شان ویران و شهرهاي شان خراب شده و با رنج 8 سال مهاجرت و غربت. آنجا نکات متعددی را می گویند.

مي فرمايند: می دانم شما تحت فشارهای سنگینی هستید، ولی دو تا توجه می دهند. می گویند انقلاب ما مقدمه انقلاب جهانی اسلام به دست حضرت بقیه الله ارواحنا فداه و سرآغاز اوست. یک انقلاب سوسیالیستی، یک انقلاب در مقیاس ملی يا یک انقلاب ضد استبدادی نیست. انقلابی است که می خواهد عالم را آماده کند برای نزول اجلال امام زمان عليه السلام و تجلی حضرت در عالم و عالم را وارد یک وادی دیگری مي کند. می خواهد عالم را از حجاب ظلمات سقیفه و جریان های انحرافی موجود در جهان عبور دهد. بعد هم به مردم و هم به مسؤولین توصیه می کنند: شما باید به فکر ملت باشید ولی این جور نباشد که این امر، شما را از آن اهداف بزرگ غافل کند، چون خیانت بزرگی است. شما اگر غفلت کردید از این حرکت بزرگی که دارد عالم را یک قدم به سمت ظهور پيش می برد، از هدفی که 124 هزار پیامبر آمدند برای تحقق آن، انبیایي که همه دنیا را به ايشان می دادی به آن نگاه هم نمی کردند، در این دنیا زندگی کردند تا عالم را براي امام زمان آماده کنند، وعده به ظهور امام زمان دادند، برای او اقدام کردند. وقتی چنين حرکتی اتفاق افتاده که عالم دارد یک قدم به سمت ظهور می رود، غفلت از آن هدف و پرداختن به اهداف کوچکي مثل توسعه و امثال این ها، یک نوع خیانت به آرمان امام زمان عليه السلام است. اين خيانت است که ما ملتی را که در مسیر ظهور دارند حرکت می کنند به سمت آرمان توسعه غربی ببريم. البته کسی با رفاه و امنیت و آزادی و عدالت مخالف نیست، ولی آن چه آن ها می گویند دروغ است. آن چه آن ها به عنوان جامعه موعود ارائه می دهند در واقع يك مغالطه است.

در همان بیانیه می گویند: گیریم که ابرقدرت ها چوبه های دار به پا کنند و همه بسیجی های عالم را به دار بکشند، گیريم زنان ما را اسیر کنند و... بگذارید ما به وظیفه اسلامی خودمان عمل کنیم. این وظیفه اسلامی همین است که یک قدم عالم را به سمت ظهور ببریم، این است که ارزش دارد همه ما به چوبه های دار کشیده شویم، این است که به تعبیر امام می ارزد که ما تا آخرین نفر و تا آخرین منزل و تا آخرین قطره خون بایستیم چون برای کمتر از این، یک قطره خون مؤمن هم زیاد است؛ ولی برای این هدف بزرگ همه خون ها هم که ریخته شود تازه همه رشد می کنند، برای این هدف بزرگ هر قطره خونی که ریخته شود موجب تعالی خود انسان است.

مرحوم آقای عسگراولادی كه از ياران همراه امام از همان ابتدا بودند، نقل مي كردند: در روزهای آغازین نهضت امام بعد از 15 خرداد 42 من يك بار پیامی برای امام مي بردم، مرا تعقیب کردند و مضطرب بودم. وقتی خدمت امام رسیدم ایشان فرمودند: این اقدامی که ما می کنیم سه قدم اصلي دارد كه می خواهیم برداریم؛ یکی ايجاد یک حکومت اسلامی در ایران، یکي تحول در عالم اسلام و یکي بیداری معنوی در جهان؛ این ها مقدمه ظهور امام زمان است. راه ما این است، اگر همراه هستید و سختی های راه را تحمل می کنید بیاید و اگر نیستید بدانید راه این است و از الان کنار بکشید.

هدف فقط اين نبود كه بخواهیم فقط یک رژیم برود يا دست آمریکا را کوتاه کنیم. نمی گویم این ها چیز كمي است، ولی مسأله بسيار بزرگ تري هست و آن مقدمه سازی برای ظهور امام زمان است، مسأله این است که دنیای تشیع باید پرچم دار مقدمات ظهور شود. چه کسی غير از شيعيان باید زمینه ساز ظهور حضرت باشند؟ همین جامعه مؤمنین باید این کار را انجام دهد.

هزينه ها و دستاوردهاي انقلاب زمينه ساز ظهور امام زمان(عج)

حالا اگر اقدام امام را در این مسیر بدانیم بايد ببینيم آيا امام موفق بودند یا خير؟ توفیقات امام و هزينه هايي كه داديم و سختی هایی که تحمل کردیم و نتایجی که گرفتیم، بايد همه را با يكدیگر مقایسه کنیم. هزینه هایی که شده چیست؟ شهدای فراوانی دادیم. از دست دادن یک عزیز هم خیلی کار سختی است، چه برسد به خانواده های شهدا كه رنج های فراوانی بردند. اسرا و آزاده هایی که سال ها در اسارت بودند، با آن همه سختی هایی که نقل کرده اند و خوانده اید. جانبازهایی که سال هاست روی ویلچر و در بیمارستان هستند و این سختی ها را تحمل می کنند. خانواده های بزرگواري كه با مشکلات اقتصادی و رنج های فراوان دست و پنجه نرم مي كنند.

دست آوردهای امام چیست؟ یکی از بزرگترین موانع راه ظهور، این تمدن مادی است؛ که بشر را به اعراض از انبیاء دعوت می کند. تمدني كه با صدای بلند گفته و هنوز هم می گوید كه دین بايد از عرصه حیات اجتماعی بشر كنار برود. اين تمدن مانع ظهور است. ظهور برای این نیست که حضرت فقط حیات باطنی فردی و زندگی خصوصی ما را نورانی کند، معناي ظهور این است كه همه عرصه های حیات ما بايد با نور امام نورانی شود، و عالم، عالم دیگری شود. آن ها با صدای بلند و با صراحت می گویند: دین نباید دخالت کند. کم کم کارشان به جایی رسید که با صدای بلند اعلام می کردند دین افیون ملت هاست، دین ناشی از عقده های جنسی سرخورده است. غربی ها و شرقی ها هر كدام یک جور با همه وجود دین زدایی می کردند. در دوره اصلاحات تعبیری رايج شد كه آدم گاهی شرم می کند آن را اصلا نقل کند. البته در اصل حرف يكي از به اصطلاح متفكرين غربی بود، که چطور می گویید اصلاحات در کشور ایران واقع شده (العیاذبالله) درحالی که هنوز خدا نمرده است؟ غربی ها می گویند چون در غرب خدا مرد توسعه واقع شد. چون خودشان ميت هستند درحالي كه «الله لا إله إلا هو الحيّ القيّوم»(بقره/255) حیّ اي جز او نیست. آن ها می گویند اصلا خدا باید از عرصه زندگی اجتماعی انسان برود. بر همين مبنا تمدني هم بر پا کردند و با آن تمدن همه دنیا را گرفتند و داشتند دنیا را هم یک پارچه می کردند و به یک دهکده تبدیل می کردند؛ و اگر آن موقع انقلاب اسلامی نبود، ابزار ارتباطی آن ها خیلی ضعیف بود. در ایران یک تلویزیون یک شبکه ای بود كه روزی چند ساعت بيشتر برنامه نداشت، نه ماهواره بود، نه این رسانه های جدید، نه این شبکه های جدید الکترونیکی. در آن دوره مدعی دهکده واحد جهاني شدند، اگر الان بود چه اتفاقی می افتاد؟ در جهان چنین حرکت هايی را آغاز کردند. دانشگاه ها، آکادمی ها، محافل علمی، دارالفنون و... این قدر کار کردند و پشت سر هم کتاب نوشتند و تفکر درست کردند و مکتب سازی کردند، در حوزه اقتصاد و سیاست و فرهنگ، براي جهان ساختارسازی کردند. تکنولوژی و ساير محصولات طراحي كردند. آيا خیال می کنید با صرف کتاب نوشتن می شد از فضای مارکسیستی عبور کرد؟ شما لمس نکرده اید که ماركسيست ها واقعا در كشور خودمان و در دانشگاه تهران غوغا می کردند. جوان متدین مذهبی وارد دانشگاه مي شد و با آرم داس و چکش بيرون مي آمد. اگر کسی می خواست دعای کمیل بخواند باید مخفيانه به گوشه ای می رفت تا كسي او را نبیند، چون به او مرتجع می گفتند. در همین دانشگاه تهران سر کلاس جامعه شناسی که استادش هم مارکسیست بود، دانشجو گفته بود استاد اجازه می دهید بيرون بروم؟ گفته بود چرا؟ گفته بود من خر بودم روزه گرفتم می خواهم بروم افطار کنم!

مکتبی که مدعی عدالت و آزادی بود و می گفت یا طرفدار عدالت باشید یا طرفدار دین، اگر می خواهید طرفدار عدالت باشید باید بی دین باشید چون دین در طول تاريخ طرفدار ظلم و استبداد بوده است. چطور می شد این مکتب را زیر پا گذاشت؟ مکتبی که ده ها میلیون کشته داده بود و نصف جهان را گرفته بود و مدعی عدالت خواهی هم بود چطور باید از آن عبور کرد؟ با کتاب؟ البته بزرگان ما خیلی زحمت کشیدند، شهید صدر، علامه مطهری، علامه طباطبایی و... زحمت های فراوانی كشيدند ولی کافی نبود. اين انقلاب امام بود که پرچم عدالت خواهی را از دست مارکسیست ها گرفت و به دست اسلام داد، و موازنه قدرت به نفع اسلام تغییر کرد. شکست مارکسیست ها در نقطه اوج انقلاب اسلامی رقم خورد، به خصوص در سال 58 و با اشغال لانه جاسوسی و به دست آمدن پرچم مبارزات عدالت خواهی. این ها از مسلمات است. امام در آخرین سال های حیاتشان پیام نوشتند به گورباچف که آن موقع رئیس اتحاد جماهير شوروي بود و اعلام کردند که مارکسیسم را بايد در موزه های تاریخ جستجو كرد؛ یعنی این بساط، با انقلاب اسلامی امام جمع شد.

جبهه دوم غرب، نظام سرمایه داری و لیبرالیسم بود که هنوز هم مدعی است. این ها بعد از فروپاشی شوری و شکست مارکسیسم در جهان، خیال کردند که کار تمام شده و بر جهان غالب شده اند و لیبرال دموکراسی همه جهان را فرا می گیرد و مي توانند بلامانع و بلامزاحم جهان را تصرف کنند. توهمشان همین بود که خودشان شرق را شکست داده اند. بعضی فیلسوفان اجتماعی شان توجه پیدا کردند که شکست کمونیسم در مقابل ما نبوده بلكه در مقابل اسلام بوده است، و خوب هم متوجه شدند که سنگر بعدی اسلام است.

همه شما با این نظریه ای که بر اساس آن در دوران بوش حمله نظامي به دنیای اسلام را در سال 2000 شروع کردند آشنا هستید، نظریه برخورد تمدن ها. حرف اصلي نظریه پردازش اين است كه بعد از فروپاشی شوروی، برخورد تمدن ها شروع شده است، یعنی تمدن ها دارند احیا می شوند و جنگ بین آن ها دارد اتفاق می افتد، جنگي فراگیر و همه جانبه در ابعاد فرهنگی و نظامی و اقتصادی. حرف اصلي او اين است كه الان 8 تمدن در دنيا وجود دارد كه سه تمدن آن ها عمده است: تمدن غرب به لیدری آمریکا، تمدن کنفوسیوس به لیدری چین و تمدن اسلام به لیدری ایران. حرف مهم بعدي اش این است كه چین با تمدن غرب حداکثر یک جنگ اقتصادی دارد چون ایدئولوژی در مقابل ما ندارد، ولي آن تمدنی که ایدئولوژی دارد و در برابر ما يك جنگ ایدئولوژیک راه مي اندازد، تمدن اسلامی است به لیدری ايران، سپس می گوید اگر با تمام وجود با این تمدن مقابله نکنید، ما را در دنیا منزوی می کند. غرب با تمام قوا به منطقه ما آمده تا چراغ اين تمدن را خاموش کند. از روز اول حرفشان این بود كه سال 2001 افغانستان، سال 2003 عراق، و سال 2005 ایران را به عنوان کانون شرارت معرفی کردند. حالا تقریبا 15 سال از آن موقع می گذرد. آيا صحنه جهانی به نفع ما تغییر کرده یا به نفع لیبرال دموکراسی؟ این جنگ ایدئولوژی با انقلاب اسلامی کار را به جایی رسانده که سال 2007 وقتی بحران اقتصادی در غرب شروع شد، خیلی از متفکرین غرب گفتند این آغاز افول تمدن غربی به لیدری آمریکا است. یکي از جامعه شناسان معروف آمريكايي سال 92 به ايران آمده بود. او معتقد بود که تمدن غرب به لیدری آمریکا در حال فروپاشی و افول است و دیگر امکان احیاي آن هم وجود ندارد. متأسفانه بعضی از اساتید دانشگاهي اینجا به او گفته بودند در ایران صحبت از فروپاشی غرب نکنید چون کار ما را مشکل می کند. وقتی از ايران رفت مصاحبه کرد و گفت: اساتید دانشگاه هاي ایران که طرف دار لیبرالیسم هستند به من گفتند بحث از فروپاشی غرب نکنید. خود آمريكايي ها می گویند ما فلسفه های اجتماعی مان را در اروپا شکل دادیم بعد در آمریکا مدل سازی کردیم و با آن ها به فرهنگ های دیگر هجوم برديم و همه فرهنگ هاي دیگر را از بین بردیم؛ تنها فرهنگ مقاوم، اسلام است.

لذا مي بينيد كه انقلاب اسلامي نسبت به جبهه بیرون دنیای اسلام، کاملا موفق بوده و هر چه پیش رفته موفق تر هم شده است. این بحرانی که الان در غرب پیدا شده و بعضی معتقدند غرب به راحتی از آن عبور می کند، خود متفکرین غربی معتقدند بحران بسيار بزرگی است و عمده دلايلش هم شکست ایدئولوژیک است. می گویند شکست ایدئولوژیك ما مبدأ بحران های اقتصادی ما شده است. تفکر ما و فرهنگی که ما به جهان صادر می کردیم مواجه شده با ایدئولوژی اسلامی، لذا آثار این شکست در اقتصاد غرب ظهور پیدا می كند. اين را درست مي گويند و اتفاقا بهترين تحليل هم همين است. در این میدان قطعا ما موفق بوده ایم. یعنی آمریکا به اين منطقه آمده و فکر مي کرده كه سال 2005 کمربند پيرامون ما را محکم می کند و می کشد و ما را خفه می کند ولي الان ده سال از آن سالی که آن ها می خواستند به ما حمله کنند گذشته درحالي كه ما روزبه روز مقتدرتر شده ایم و موضع آمریکا روزبه روز در خاورمیانه ضعیف تر شده است.

انحراف درون جبهه اسلام؛ اسلام آمريكايي

اما در داخل دنیای اسلام دو جریان هست که هر دو انحرافی است، و امام از اين دو جريان تعبیر می کردند به اسلام آمریکايی، و ناچار هم بودند كه چنين تعبیري را به كار ببرند، چون هم تعبیري گویا است و هم توأم با سیاست و تدبير.

یکی جریان تحجر است که همان جریان اسلام سلفی و اسلام وهابیت و اسلام داعش و اسلام طالبان و... است. اوايل پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از اشغال لانه جاسوسی، ریگان كه رئیس جمهور آمريكا بود، و مقتدر هم بود، قراردادي با عربستان امضا کرد که اروپا و آمریکا کمک کنند به گسترش اسلام به قرائت سلفی در جهان، و کمك هم کردند. عربستان در طول دو دهه، بیش از هشتاد میلیارد دلار در این زمینه هزینه کرد، درحالی که شوری سابق در طول 70 سال جنگ سرد فقط براي گسترش مارکسیست در بیرون مرزهای خودش فقط 7 میلیارد دلار هزینه کرده بود. اين هزینه ای که عربستان برای گسترش قرائت سلفی از اسلام در دنیا کرده الان از چند صد میلیارد دلار هم عبور کرده است. این جریان در درون دنیای اسلام بوده است و ما باید از این جریان عبور می کردیم. یک آتش فشان و فتنه خاموش بوده كه الان سر برداشته و تبديل به داعش و طالبان شده است، البته به کمک غرب و جریان نفاق در دنیای اسلام.

این ها برای ما بدل سازی هایی کرده اند. طالبان را در افغانستان به عنوان یک دولت بدلی در مقابل دولت جمهوری اسلامی درست کردند و گفتند اگر این اسلامی است، آن هم اسلامی است. من یادم هست در عربستان، چفیه قرمزها و سلفی ها افتخار می کردند به دولت طالبان و مي گفتند شما دارید ما هم داریم! بعد القاعده را به عنوان یک جریان مبارز عدالت خواه و ضد استعمار در جهان درست كردند که جریان آزادی خواهی در جهان به سمت آن ها گرایش پیدا کند. بعد داعش را درست کردند. پس یک طرف جریان انحراف در دنیای اسلام آن قرائت خشن و خشونت آمیز از اسلام بود

اما طرف دیگر جریان لیبرالیستی و اسلام سکولار، به تعبیری که آقا فرمودند. اول مالزی را برای ما ساختند. من یادم هست كه عده ای مي گفتند ببينيد ماهاتير محمد در مالزي چه کرده، و ایران را مثل آن ها بسازید. او که نتوانست، بعد ترکیه را درست کردند. در همین کشور ما، سکولارها مهرنامه را منتشر می کنند و قبله شان ترکیه است. می گفتند مثل ترکیه كه هم مبارز هستند و هم ضد استعمار و هم آزادی در آن كشور هست و هم دین، باشيم. آيا واقعا اين گونه شد؟ بالاخره دم خروس بیرون آمد. این آقایی که کشتی مرمره عليه اسرائيل می فرستاد، حالا از سیاست های منطقه ای آمریکا و اسرائیل حمایت می کند. با حمایت او و با قدرت نظامی او، داعش الان در سوریه و عراق کار می کند.

این ها دو جریان نفاق هستند. یکی جریان اسلام به قرائت سازش کارانه غربي لیبرالیستی، و یکی اسلام به قرائت خشن و سلفی. این واقعیت دنیای اسلام است. انقلاب اسلامی باید جهان اسلام را از این ها عبور دهد. الان سؤال می کنم آيا عبور داده یا نه؟ همان طوری که عبور از مارکسیسم با کتاب، واقع نمی شود، براي عبور از این جریان انحرافی هم الغدیر و عبقات کافی نیست. نمی گویم مجاهدت های آن مردان بزرگ کم گرفته بشود، آن ها لازم و ضروری هستند چون جزء اولیاء خدا بودند و شب و روزشان را از اميرالمؤمنين دفاع کردند؛ ولی کافی نیست. الان هم جزوه نوشتن و کتاب نوشتن و تحقیق کردن و پاسخ به شبهات وهابيت و دیگران دادن لازم است، پاسخ به شبهات سکولاریسم دادن لازم است، ولی این جوری نمی شود از اين جريان عبور كرد. بايد بایستیم، مقاومت کنیم، خون بدهیم و به شهات برسیم، و الان این اتفاق دارد در جهان می افتد.

حدود یک يا دو دهه قبل، اگر کسی در اروپا مسلمان می شد خیال می کرد اسلام یعنی قرائت سلفی گری. اما الان اگر كسي مسلمان بشود در دنیای اسلام دو قرائت از اسلام مي بيند، یکي قرائت جمهوری اسلامی، و يكي قرائت دیگران.

اخوانی ها که خودشان را روشنفکر می دانستند، مدل عملکردشان را در مصر دیديد كه نتوانستند دوام بیاورند، شرح صدر برای اداره یک کشور نداشتند، یک سال نتوانستند کشور را اداره کنند. این ها واقعیت هایی است که انقلاب اسلامی در جهان پیش آورده است. این اخوانی ها خودشان را رقیب انقلاب اسلامی می دانستند. مرسی وقتی پیروز شد بلافاصله به ايران آمد ولي به ملاقات آقا نرفت، اینجا هم در مقابل ايشان اعلام ایدئولوژی و رهبري براي جريان هاي به اصطلاح انقلابي اهل سنت کرد. آيا موفق شدند؟

پس دارید می بینید كه دقیقا جهان دارد دو قطبی می شود. مقدمه ظهور یعنی این. یک طرف کل جریان ضد دین و ضد اسلام و ضد امام زمان است، غربی ها و اروپا و آمریکا و جریان های سکولار در دنیای اسلام و جریان های سلفی در دنیای اسلام؛ یک طرف هم جریان مکتب اهل بیت است. در یمن، مقاومت طرفداران اهل بیت، عربستان طرفدار قرائت سلفی را مجبور کرده که جوری به میدان بيايد كه هیچ آبرویی برایش باقي نماند. شما خیال می کنید داعش فقط اسلام ستیزی ایجاد می کند؟ بله، اسلام هراسی ایجاد می کند ولی بیش از اسلام هراسی، سنی هراسی ایجاد می کند. چه کسی دیگر می تواند این قرائت از اسلام را بپذیرد؟ کدام عاقلی در دنیا مسلمان می شود؟ اين هزینه را چه کسی دارد می دهد؟ اين هزینه را شیعیان عراق و لبنان و سوريه و يمن دارند می دهند. شهید می شوند و مقاومت می کنند.

دوستان اهل بیت برای این که عالم آماده ظهور بشود بايد فداكاري کنند. مأموریت ما هم همین است. مأموریت ما عبور دادن جهان از ظلمات جریان های انحرافی به سمت ظهور حضرت است. البته خود حضرت همه كارها را می کنند ولی ما هم مقدمات را باید فراهم كنيم. ما بايد موحد باشیم. باید خودمان آماده شویم. ان شاءالله به آن دوران به شدت داریم نزدیک می شویم؛ البته یک فتنه فراگیری در راه است، که ان شاءالله با دعا و استقامت و صبر از آن فتنه عبور خواهيم كرد. یادمان هم نباید برود كه خیلی دعا کنیم، التجا و التماس کنیم تا ان شاءالله خدای متعال این جریان انحرافی را برطرف کند و ما به سرعت ان شاءالله به سمت ظهور حرکت كنيم. امیدواریم که خدای متعال همه ما و شما جوان های عزیز را با طهارت و سلامت نفس برای رکاب امام زمان مهیا کند.

این را هم عرض کنم كه یکی از بهترین حصن هایی که شما در این دوره دارید همین هیأت است، یعنی دور امام حسین علیه السلام جمع شدن، بر محور امام حسین بودن بهترین حصني است که شما را از آن فتنه ها ان شاءالله به سلامت عبور می دهد و همه فتنه های پیچیده آخرالزمانی شما را ان شاءالله از مسیر امام زمان جدا نمی کند.

پی نوشت ها:

(1) الكافي، طبع الإسلامية، ج 1، ص 195

(2) الكافي، طبع الإسلامية، ج 1، ص 194

(3) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 303