نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

برنامه مخاطب خاص در ایام غدیر/ تجلی نور رسول الله در عالم و تحلیل عاشورا و بلای امام در تحقق غدیر

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 16 شهریور ماه 96 است که در برنامه مخاطب خاص شبکه سوم سیما ایراد فرمودند. در این جلسه ایشان بیان میدارند، حضرت رسول در معراج مأمور شدند که امیرالمؤمنین را به عنوان وصی معرفی کنند اما نگران بودند که نکند اساس دعوت از دست برود، خدای متعال نسبت به اساس دعوت به ایشان اطمینان خاطر دادند که حتما اساس دعوت محفوظ می ماند. البته بسیاری از مردم در این امتحان موفق نشدند. در غدیر همه باید به مقام توحید می رسیدند اما باب توحید مسدود شد حال باید ابتلائات عظیمی پیش بیاید تا ما از این وادی عبور کنیم. آن کسی که پا به میدان گذاشت تا عالم را به مدار خود بازگرداند، وجود مقدس امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام بودند و یکی از آن ابتلائات عظیم، عاشورا است.

دستور خدای متعال در معراج بر ابلاغ ولایت

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. توضیح اینکه ماجرای غدیر چگونه اتفاق افتاده در روایات و آیات به دقت آمده و ضبط هم شده است. آیه تبلیغ آیه معروفی است و مخاطبان ما این آیه را حفظ هستند «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»(مائده/67) سه نکته در این آیه توضیح داده شده است.

نکته اول: به پیامبر گرامی دستور داده شده است ابلاغ کن، توضیح داده نشده است که چیست «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ». نکته دوم: مطلب بسیار مهم است، برابر با همه بعثت است، «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» اگر این کار را انجام ندهید رسالت الهی را اصلا ابلاغ نکردید، و نکته دیگر حادثه ای است که حضرت از ابلاغ آن احساس نگرانی می کردند، خدای متعال به حضرت وعده امنیت می دهند «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»، خدای متعال تو را از مردم حفظ می کند.

باید بحث کنیم که حضرت نگران چه بودند؟ حضرت نگران حیات شخصی خود نبودند، بلکه مسئله رسالت ایشان است؛ نگران بودند که این ابلاغ مانع شود که رسالت ایشان به نتیجه برسد یا به تعبیر دیگر هنوز زمان این ابلاغ نشده باشد و اگر قبل از زمان انجام شود به نتیجه نرسد. خدای متعال به حضرت اطمینان خاطر می دهند که این کار را انجام دهید محافظین، رسالت شما را به انجام خواهند رساند.

در شأن نزول آیه تبلیغ آمده است وقتی حضرت از حجة الوداع بازمی گشتند، نزدیکی غدیر خم این آیه بر حضرت نازل شده، دستور داده شده است که ابلاغ کن موضوعی که مربوط به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است. حدیثی را مرحوم صدوق در امالی نقل کردند که حدیث فوق العاده ای است.

حضرت معراجی رفتند، گویا معراج در ایام حج بوده است. (حضرت معراج های متعددی داشتند، تا 120 معراج برای حضرت نقل شده است) در این معراج که گویا در حوالی عید قربان بوده است، حضرت می فرمایند: به معراج رفتم و عوالمی را پشت سر گذاشتم به نقطه ای رسیدم که نهری از نور بود، البته باید کلمه به کلمه معنا شود، جناب جبرئیل فرمودند از این نهر عبور کنید، «جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّور»(انعام/1)؛ این همان نوری است که خدای متعال در قرآن از آن یاد کرده است و بعد به نهری رسدیم. جرئیل عرض کرد: تا بحال کسی از این نهر عبور نکرده است اما شما عبور کنید، بعد از آن 500 حجاب بود. حجب پشت سر گذاشته شد که فاصله هر حجاب 500 سال بود؛ این سالها چیست؟ حجاب چیست؟

معراج حضرت بسیار سریع واقع می شده است مثلا در آن معراجی که حضرت رفتند و همه عوالم را طی کردند و بازگشتند حلقه در هنوز تکان می خورد. این چه عالمی است؟! ما نمی توانیم بفهمیم، فوق فهم ما است. 500 عالم حجب را پشت سر گذاشتند و به نقطه ای رسیدند که خدای متعال دستور داد پیش بیایید «فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّه» یعنی چه؟ حضرت مقرّب به خدا و نزدیک شدند که ظاهراً در آنجا جبرئیل راه نداشت، پیش رفتند، در آن مقام خدای متعال به حضرت دو خطاب دارند، اول خطاب ملاطفت آمیز است؛ به حضرت می فرمایند: اسم تو مشتق از اسم خود من است، من محمود و تو احمد هستی، سپس به حضرت می فرمایند: من برای هر پیغمبری وصی انتخاب کردم، برای شما وجود مقدس امیرالمؤمنین را به عنوان وصی انتخاب کردم باید به مردم ابلاغ کنید و برسانید.

حضرت از معراج بازگشتند و در نقل است که نگران بودند، چون مردم حدیث العهد هستند و تازه مسلمان شده بودند، موضوع ولایت هم موضوع صعب مستصعب است، تحمل آن بسیار دشوار است. مثل سجده ملائکه بر آدم است که سرّ آن را نمی دانستند؛ آدم که از گل خلق شده است پیش روی آنها قرار داشت، روح را هم که نمی دیدند، اگر می دیدند سجده می کردند، برای آنها بسیار دشوار بود. خدای متعال با این امر مجهول آنها را امتحان کرد و در این امتحان استکبار «خُیلا» به تعبیر حضرت امیر علیه السلام در خطبه قاصعه از آنها برداشته و حقیقت بر آنها آشکار شد.

واقعا کسی که سال ها با مردم بوده است و حقیقت وجودی او پنهان در قالب بشری است، حقیقت وجودی که جبرئیل هم متحیر است، امتحان بسیار سختی است که بگویند مولای شما است، اولی به أنفس شماست. همان که امروز بشر در قرن 21 نمی تواند آن را تحمل کند و نمی تواند بفهمد، یعنی نهضت امانیسم که دقیقا نهضتی در مقابل همین حقیقت است.

حضرت نگران بودند و ابلاغ نکردند، آیه ای نازل شد: «فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ»(هود/12) نکند ترک کنی، با اینکه پیغمبر ترک نمی کردند. بحث این نیست که حضرت می خواست حکم خدا را زمین بگذارد، در نحوه ابلاغ حکم خدای متعال تدبیر می کردند. حضرت مورد خطاب قرار گرفتند که نکند بعض حقیقت ترک شود و وحی را ابلاغ نکنی. دو روز گذشت آیه تبلیغ نازل شد «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»(مائده/67). هشت روز قبل آن معراج اتفاق افتاده و بعد این آیه نازل شده است و این آیه مقارن با غدیر است. حضرت فرمودند در این آیه «تَهْدِيدٌ بَعْدَ وَعِيد» است، خدای متعال یک وعیدی دادند «فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ» نکند شما این وحی را به مردم ابلاغ نکنید و به مردم نرسد، اگر شما نگویید دیگر فرصت نمی شود، شما می خواهید تدبیر کنید ولی فرصت از دست می رود، بعد هم از آن بالاتر «فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» اگر نگویید رسالت الهی را اصلا ابلاغ نکردید «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ».(1)

انتخاب امیرالمومنین علیه السلام از جانب خدای متعال

در آیه تبلیغ بسیار واضح است که خدای متعال می فرماید «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» حتی در روایات گاهی تصریح دارد که امر امامت مربوط به احدی نیست، هیچکس حق ندارد در آن تصمیم بگیرد. ذیل این آیه می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»(نسا/58) مأمور هستید امانت را به اهل آن برسانید. ظاهر آن این است که ما امانت های خود را باید حفظ کنیم، که صفت مهمی است؛ ولی فرمودند: این ناظر به امامت است. امام حق ندارد عهد امامت را به هر کسی که می خواهد بدهد، آن عهدی که خدا معین می کند احدی در دخالت آن نقش ندارد، «الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّه‏» این است که امام رضا علیه السلام در آن خطبه فرمودند: در خلافت خدا هیچکس نمی تواند دست ببرد، مگر مردم می توانند خلیفه برای خدای متعال معین کنند؟ مقام خلافت مقامی است که از طرف خدای متعال تفویض می شود.(2) بسیار واضح است که آیه تبلیغ یک دستور خاص از جانب خدا به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که باید امیرالمؤمنین را به عنوان وصی معرفی کند.

حضرت قبل از غدیر از وصایت حضرت علی علیه السلام مطلع بودند و سپس مأمور به ابلاغ آن شدند، پیغمبر کسی است که «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى»(نجم/3-4) ما معتقدیم حضرت وقتی اسم خودشان را هم می گویند، «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى» است، در امور عادی هرچه پیغمبر می گویند وحی است، بنابراین در امور مربوط به دین حتما وحی است، کسی نمی تواند بگوید در امور مربوط به دین، آن هم در موضوع ولایت، خلافت و وصایت، حضرت بر خلاف وحی عمل می کنند یا از پیش خودشان تصمیم می گیرند. بنابراین اصل موضوع به پیامبر القاء شده و زمان تبلیغ و اعلام عمومی آن تعیین نشده بود، لذا وقتی ابلاغ اتفاق افتاد، «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ»(مائده/3).

مرحله اول این بود که در معراج حضرت مأمور شدند، بعد نگران این بودند که این مردم حدیث العهد هستند. حضرت نگران این بودند که نکند اساس دعوت از دست برود، خدای متعال نسبت به اساس دعوت به ایشان اطمینان خاطر دادند که حتما اساس دعوت محفوظ می ماند و ماند. در تاریخ ملاحظه کرده اید، بسیاری از مردم در این امتحان موفق نشدند اما اصل دعوت ماند. حضرت نگران بودند که آنها دست به دست هم دهند و از اساس همه کافر شوند، جریان نفاق پیش آمد، ولی کفر نشد.

بنابراین حضرت مأمور به ابلاغ شدند، فرمودند: «تَهْدِيدٌ بَعْدَ وَعِيد»، خدای متعال یک وعیدی داد که نکند بعضی از مطالب ابلاغ نشود و شما به تأخیر بیندازید، بعد هم تهدید کردند که اگر این اتفاق بیفتد گویا رسالت الهی را ابلاغ نکردید. این را عرض کنم ایشان پیغمبری است که خدای متعال آنچنان با لسان لطافت با او حرف می زند مکرر، در بعضی آیات قرآن می فرماید: «لَعَمْرُكَ» پیغمبر ما قسم به جان تو. خدایی که با این پیامبر اینگونه سخن می گوید، به تعبیر خود حضرت، من نمی توانم معنا کنم، لسان تهدید است «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» پیغمبر اگر این را ابلاغ نکنی کاری نکردی، سپس تضمین می دهد «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»، شما نگران نباشید.

عرض کردم این نگرانی برای رسالت است، موسی کلیم وقتی دید سحره سحر خودشان را پهن کردند، قرآن می فرماید: «فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى»(طه/67) خوفی در دل او افتاد. از حضرت نقل شده است که این نبود که از جان خودش می ترسید، گفت نکند مردم فرق بین حق و باطل، معجزه و سحر را نفهمند.(3) نگرانی حضرت رسول هم این بود که نکند امتحان سخت شود و همه کافر شوند، خدا فرمود دین شما محفوظ می ماند، ممکن است جریانی پیش بیاید ولی دین شما محفوظ می ماند. «وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»(فتح/28) دین باید محقق شود. لذا حضرت با قاطعیت ابلاغ کردند و ابلاغ هم ابلاغ عجیبی است، حضرت مردم را جمع کردند، جمعیت کثیری که در روایات هجده هزار نفر، ده هزار نفر است. حضرت فرمودند: شما با دو شاهد حق خود را می گیرید، حضرت امیر هجده هزار شاهد داشت نتوانست حق خود را بگیرد. در این جمع حضرت خطبه ای طولانی خواندند.

تمام این خطبه در احتجاج طبرسی نقل شده است، انشاءالله حتما این روزها این خطبه را بخوانید. خیلی عجیب است همه این خطبه اسرار است، ان شاءالله زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام را هم بخوانید، آن هم پر از اسرار و لطائف است. خطبه غدیر متأسفانه در مفاتیح نیست و در احتجاج طبرسی است، البته به صورت رساله ها و جزوه های مستقل با ترجمه های بسیار خوب و طبع بسیار زیبا چاپ شده است. امیدواریم کسانی که می توانند در نشر آن سعی کنند، چاپ کنند و در اختیار دیگران بگذارند. اینها اسراف نیست، شما هر چه در این زمینه ها هزینه کنید، هزینه در وصف فرهنگ است. زمانی می گفتم هزینه ای که برای تبلیغ مواد غذایی در صدا و سیمای ما صرف می شود، از همه هزینه هایی که برای حرم های شریفه صرف می شود گاهی بیشتر است. من کاری ندارم که خوب است یا بد، می خواهم بگویم ما آنها را اسراف نمی دانیم ولی به خرج فرهنگ کردن که می شود، می خواهیم کتاب چاپ کنیم می گوییم اسراف می شود! اینها قطعا اسراف نیست.

وقایع غدیر از زبان مخالفین

من قسمتی از واقعه غدیر را از ابن حجر عسقلانی در «الصواعق المحرقة لأهل البدع و الزندقة» نقل می کنم، صواعق محرقه به معنای صاعقه های سوزاننده و خاکستر کننده است، می گوید کسانی که کافر هستند و بدعت گذاری کردند را می خواهم بسوزانم و خاکستر کنم؛ این کتاب را نوشته است که قسمت عمده آن ناظر به اعتقادات شیعه است؛ خدا او را در جایی گیر انداخته است، خودش خطبه غدیر را نسبتاً مفصل نقل کرده است. من نمی توانم تمام این خطبه را بخوانم فقط دو نکته آن را می خوانم.

می گوید: حضرت مردم را زیر درختانی، در سایه جمع کردند، این هم می خواهد بگوید جمعیت خیلی نبوده است، در حالیکه جمعیت حداقل ده هزار، هجده هزار نفر و بیشتر ذکر شده است، حضرت جمعیت را جمع کردند، فرمودند: گمان می کنم نزدیک است که من دعوت خدا را اجابت کنم و از بین شما بروم، «إني مسئول و إنكم مسئولون‏» از من سؤال می شود، از شما هم سؤال می شود. پیداست که مسئله مهمی است. قرآن می فرماید: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»(صافات/24) روز قیامت می گویند همه را متوقف کنید، باید در این گردنه بایستند، باید از چیزی سؤال شوند و جواب دهند. قرآن نمی فرماید از چه چیزی، روایت را فریقین نقل کردند، ابن حجر عسقلانی نقل می کند «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ، عن ولاية عليّ عليه السّلام‏» ابن حجر این کتاب را نوشته است که دودمان شیعه را به باد دهد!

ابن حجر نقل می کند حضرت فرمودند: «إني مسئول و إنكم مسئولون‏»، مسئله مهم است، خدا از من، از شما هم سؤال می کند. بعد حضرت شروع کردند، من ابلاغ کردم، همه اعتقادات را گفتند و شمردند و حاضران گفتند شما ابلاغ کردید و تمام است، حضرت فرمودند: «يا أيها الناس إن الله مولاي و أنا مولى المؤمنين و أنا أولى بهم من أنفسهم ‏ فمن كنت مولاه فهذا مولاه يعني عليا اللهم وال من والاه و عاد من عاداه‏» خدای متعال مولای من است و من هم مولای مؤمنین هستم. مولی را معنا کردند، کسی که خدا مولای او است و او مولای مؤمنین است؛ اولی به أنفس است، در هر تصرفی از خودشان اولی است؛ در تصمیم گیری نسبت به آنها از خودشان اولویت دارد، صرف دوستی نیست، واضح است.

من فقط می خواستم این قسمت را بگویم که نقل می کند، حضرت فرمودند: بعد از اینکه «أنا أولى بهم من أنفسهم» ‏حق اولویت دارند، فرمودند: «فمن كنت مولاه فهذا مولاه»، این ولایت منتقل می شود، نبی اکرم مولای چه کسی است؟ فقط مولای ما است یا مولای همه کائنات است؟ مولای همه ملائکه و انبیاء است، یعنی مولای همه انبیاء اولوالعظم، نبی اکرم است، چون آنها در ایمان اشتراک دارند. امیرالمؤمنین هم یعنی امیر همه مؤمنین که یکی از آنها حضرت ابراهیم خلیل، یکی موسی کلیم است. سپس می فرماید: «فمن كنت مولاه»، هر کس که من مولای اویم، این محل تردید نیست که نبی اکرم مولای بر همه انبیاء است، همه مسلمان ها قبول دارند که ایشان اشرف بر همه انبیاء است و بر همه انبیاء ولایت باطنی دارد، این وجود مقدس می فرماید: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه».

حدیث مفصل است، حتما حدیث غدیر را بخوانید. پس حضرت به این صورت ابلاغ کردند، ابلاغ هم یک ابلاغ استثنایی است، بگونه ای است که جای تردید باقی نگذاشتند، بعد بیعت گرفتند، همه آمدند بیعت کردند، بخٍ بخٍ گفتند، بعد دیوار حاشا بلند است ولی جای تردید برای بحث باقی نمانده است.

فریاد ابلیس در غدیر

بعد از اینکه حضرت ابلاغ کردند، حدیث بسیار عجیبی در روضه کافی نقل شده است. ذیل این آیه «وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ»(سبأ/20)، ابلیس گمان بد خود را در باب آنها محقق و تثبیت کرد. در آنجا آمده است که امام باقر علیه السلام فرمودند: وقتی حضرت دست امیرالمؤمنین را بالا بردند، ابلیس ناله ای کرد که همه شیاطین جن از دریا و خشکی جمع شدند، گفتند تابحال چنین ناله ای از تو نشنیده ایم، چه اتفاقی افتاده است؟

ابلیس در چند مورد ناله جدی کرد، یکی هنگامیکه حضرت مبعوث شدند، امیرالمؤمنین ارواحنا فداه در خطبه قاصعه می فرمایند من در غار حراء در کنار حضرت بودم، حضرت وقتی به غار حرا می رفتند در آن خلوت با خدای متعال کسی راه پیدا نمی کرد إلا حضرت خدیجه و امیرالمؤمنین سلام الله علیهما، فرمودند: «لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَان‏» من صدای فریاد شیطان را شنیدم، به حضرت عرض کردم یا رسول الله این چه بود، فرمودند ناله شیطان است، بعد از بعثت من مأیوس شده است که او را بپرستند چون می خواهد مردم را از پرستش خدای متعال باز دارد و به پرستش خود دعوت کند، اگر وعده به آزادی می دهد درواقع دعوت به آزادی طریق برده کردن برای خود است، چون دو راه است، «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ * وَ أَنِ اعْبُدُوني‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ»(یس/60-61) من که آمدم مردم را بنده کنم مأیوس شد کسی او را بپرستد، اگر من نمی آمدم امیدوار بود، همه رجزهایی که می خواند خودش و ما را می دید، می گفت همه آنها را جهنمی می کنم، وقتی پیغمبر آمد مأیوس شد گفت حریف این آدم نیستم.

دومین ناله شیطان در غدیر است، بعد شیاطین گفتند چه شده است؟! ابلیس گفت: اگر کاری که پیغمبر کرد به سرانجام برسد هیچ کس دیگر معصیت نمی کند و همه بنده می شوند، «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ» را ابلیس هم می فهمد که اگر این ولایت محقق شود احدی گناه نمی کند. در ولایت امیرالمؤمنین گناه واقع نمی شود، گناه برای ولایت اغیار است، ولایت حضرت محیط توحید است. گفت احدی دیگر گناه نمی کند، گفتند مهم نیست، تو حریف حضرت آدم شدی، اینها که به حساب نمی آیند، او را امیدوار کردند تا وقتی حادثه ای پیش آمد!

بین خودشان شروع به گفتگو کردند که از هوای نفس خود حرف می زند، یکی به دیگری اشاره کرد و گفت: چشمان این مثل الایاذ بالله مجنون در سر خود می چرخد، حالت او حالت عادی نیست، این ظاهرا همان زمانی بود که حضرت فرمود دوات و قلم بیاورید که بنویسم تا بعد از مرگ من گمراه نشوید که یکی گفت الایاذ بالله «إنّ الرجل لیهجر»، ابلیس دوباره با طرب و شادی فریادی کرد، همه را جمع کرد، گفت خیال شما راحت باشد، اگر من کاری کردم که حضرت آدم فقط از عهد خود دست برداشت (ولی کافر نشد) اینها کافر به رسول الله شدند، آنها حضرت را مجنون می دانند؛ این قدم دوم بود.

قدم سوم وقتی بود که کار تمام شد، بعد از رحلت وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت امیر را کنار گذاشتند؛ شیطان سومین بار صدا زد و تاج به سر گذاشت، نشست روی کرسی و تخت، تکیه داد و گفت: بروید جشن بگیرید، تا آمدن آن امام، کسی خدا را نمی پرستد.(4)

پوشانده شدن دین با رویگردانی از ولایت

در غدیر همه باید به مقام توحید می رسیدند اما «سدّ عن التوحید» حاصل شد، باب توحید مسدود شد، اتفاقی که در غدیر افتاد چه بود؟ قرآن حکایت می کند، وقتی حضرت ابلاغ کرد آیه سوم سوره مبارکه مائده نازل شد، اتفاقا هم آیه تبلیغ و هم این آیه در سوره مائده است، چهار خصوصیت دارد؛

اول: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ»(مائده/3)، کفار از دین شما مأیوس شدند، اینها کدام کفار هستند؟ کفار عادی که اصلا این چیزها سرشان نمی شود، سران کفار بودند. وقتی حضرت به خلافت نصب شدند کفار مأیوس شدند که این دین از بین می رود چراکه خیال می کردند بساط دین و هدایت را می توانند جمع می کنند. دوم: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»، «الف» و «لام» «الیوم» برای تعظیم است، «یوم» هم معلوم نیست روزهای معمولی ما باشد، یوم غدیر ظرفی است که در آن ولایت محقق شده است. بنابراین خصوصیت دوم این است که دین شما را برای شما کامل کردم، «وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»، نعمتم را تمام کردم، «وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»، اسلام را به عنوان دین پسندیدم. هر کدام از این چهار نکته واقعا نیاز به گفتگو دارد که چطور نصب حضرت کفار را مأیوس کرده است.

واقعا عجیب است، حجابی بر این حقیقت عظیم افتاد؛ دین کامل و نعمت، همان که قرآن وقتی حکایت می کند اینطور می فرماید «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ * جَهَنَّم‏»(ابراهیم/28-29) این دین کامل، این نعمت تمام را برداشتند و جای آن کلمه کفر را گذاشتند، بهشت را تبدیل به جهنم کردند. اگر مردم تحت ولایت امیرالمؤمنین باشند وسط بهشت هستند، اصلا بهشت باطن ولایت حضرت است، «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ»(مطففین/22) مرحوم مجلسی ذیل یک روایتی بحثی دارند، می گویند باطن همه نعمت های بهشتی ولایت است، نه فقط در این دنیا. غیر از آن بهشت آخرت، محبین و شیعیان یک بهشت معنوی دارند، باطن بهشت آخرت هم ولایت است، این بهشت تبدیل به جهنم شد، دار دائر تبدیل به دار بائر شد.

حال باید ابتلائات عظیمی پیش بیاید تا ما از این وادی عبور کنیم که یکی از آنها عاشورا است، دیگر آن کسی که پا به میدان گذاشت تا عالم را به مدار خود بازگرداند، وجود مقدس امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام بودند. این ابتلائات عظیم بستر عبور از این فاجعه ای است که اتفاق افتاده است.

غدیر به تعبیر قرآن «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا»(شمس/1) بود، خورشیدی بود که طالع شد، به دست وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله این نور الهی که نازل شده بود پرده از آن برداشته شد، قرار بود که همه کائنات روشن شود ولی حجابی آمد و این شمس را پوشاند«وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا»(شمس/4) شب تاریکی آمد حجاب شد. ولی این شمس ضحایی دارد. حضرت فرمودند: شمس امیرالمؤمنین علیه السلام است، ضحای آن دوران ظهور است که پرده کنار می رود و این خورشید طالع می شود و به وسط آسمان می آید و همه عالم را روشن می کند.(5)

بعد حضرت به این آیه تمسک کردند «وَأَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى»(طه/59) ظاهر آن داستان فرعون است که وقتی با موسی کلیم قرار گذاشتند، قرار شد وقتی خورشید بالا می آید مردم جمع شوند، حشر داشته باشند. فرمود: ضحی یعنی ظهور حضرت که ولایت امیرالمؤمنین مثل خورشید وسط آسمان آن است؛ مردم یک حشری دارند، از نو زنده می شوند، لذا در دوران ظهور، مردمی که از ولایت فاصله گرفته بودند برمیگردند. «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»(حدید/17) فرمود نازل به ظهور است «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَالَ يُحْيِيهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْقَائِمِ بَعْدَ مَوْتِهَا يَعْنِي بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّت‏»(6) موت ارض موت اهل آن است، کافر مرده است، وقتی حضرت را کنار بگذارید کافر می شوید، این دستور مبارکه سوره نحل است «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ»(نحل/83) نعمت را می شناسند و انکار می کنند، آنها کافر هستند، فرمود: این نعمت یعنی حضرت امیر، می شناسند و انکار می کنند و کافر می شوند، وقتی کافر شدند این داستان ها پیش می آید.

قیام سیدالشهدا علیه السلام برای احیای غدیر

عرض کردیم با یک آدابی نبی مکرم صلی الله علیه و آله مأمور به ابلاغ این امر مهم شدند، ابلاغ فرمودند ولی امتحان سخت بود، جامعه از امتحان بیرون نیامد، «وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ» گمان بد ابلیس محقق شد. سیدالشهداء علیه السلام برای چه قیام کردند؟ حضرت منشور قیام خودشان را در نامه ای برای محمد حنفیه نوشتند، این نامه به منزله وصیتنامه حضرت است که مقدمه ای دارد، تا به اینجا می رسد «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِما وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر» پس برای چه قیام کردید اگر برای فساد و ظلم نبوده است؟ طلب اصلاح، این اصلاح چیست؟ این همان است که قرآن می فرماید: «وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا»(اعراف/85)، بعد از اینکه خدای متعال زمین را اصلاح کرد دیگر آن را فاسد نکنید، حضرت فرمودند: «أصلحها برسول الله و أميرالمؤمنين»(7) خدای متعال بعد از این که با نبوت حضرت و ولایت حضرت امیر عالم را اصلاح کرد شما فاسد نکنید؛ آنها آن را فاسد کردند، سد این نبوت و ولایت شدند.

سید الشهدا علیه السلام می خواستند فقط طلب اصلاح کنند، فسادی که بپا شده است را به مدار توحید و ولایت بازگردانند، لذا آن انسدادی که بعد از سقیفه پیدا شد را حضرت باز کردند، عاشورا یک انفتاح و یک فتح الفتوح است در رسیدن به حقیقت ولایت و آن سری است که در غدیر پرده از آن برداشته شد و اگر عاشورا نبود غدیر دیگر إلی الأبد در پرده می ماند. آن سرّ بخاطر ظلمی که به حضرت امیر علیه السلام شد همیشه در پرده می ماند ولی ایثار سید الشهداء علیه السلام از نو باب را باز کرد و بزرگواری حضرت بود، لذا غدیر قدردانی از عاشورا است.

تلاش ما این باشد که غدیر را احیا کنیم، دیدار مؤمنین رفتن، راهپیمایی باشکوه غدیر که قرار شده است برگزار شود ان شاءالله، نماز غدیر را به جماعت خواندن مستحب است ولی فتوای بزرگان این است که به جماعت بخوانید، مرحوم شیخ مفید به جماعت خواندند، من از هنرمندان عزیزمان همینجا تقاضا می کنم که مناسک فاخری برای شادی متناسب با غدیر طراحی کنند، نه شادی های سبک، تا همه دنیا از شما برای شادی های فاخرشان الگو برداری کنند، ان شاءالله.

پی نوشت ها:

(1) الأمالی (للصدوق)، ج النص، ص354

(2) الکافی (ط-الإسلامیة)، ج1، ص198

(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏13، ص: 95

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 344

(5) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 777

(6) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 668

(7) تفسير القمي، ج‏1، ص: 236