نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 30 فروردين 1403 - Thu, 18 Apr 2024

عید غدیر و شرح جریان نور امام / تجلی تام ولایت الهی در غدیر به شفاعت نبی اکرم و آشکار شدن حقیقت باطنی دین

متن زیر سخنرانی جناب استاد میرباقری در عید سعید غدیر می باشد که به تاریخ 21 مهرماه 93 در هیاتی در شهر مقدس قم برگزار شده است. ایشان در این جلسه اشاره می کنند که حقیقتی که در امام علیه السلام هست به تعبیر قرآن نور الهی است. نور الله، یعنی ولایت امیر المومنین که با امام زمان علیه السلام حقیقت ولایت به مرحله تمام و کمال خودش می رسد؛ ولو همه مشرکین تلاش کنند که این نور خاموش شود، اما این چراغ و نور الهی خاموش نخواهد شد. مشاهده نور امام و درک نور امام یک امکانات خاص و یک مقامات خاصی را می خواهد. این طور نیست که هر کسی بتواند نور امام را درک کند. اگر کسی بخواهد اهل مشاهده عوالم مختلف بشود و باطن عالم را مشاهده بکند حتی باطن خودش و عالم میثاق و برزخش را و اهمیتش را ببیند، این در پرتو نور امام ممکن است. انسانی که متوجه به امام نیست چشم باطنی اش هم کور می شود و نه فقط نور نیست؛ بلکه چشم او هم بسته می شود. آن چه در غدیر واقع شده است همین سه چیز است: کمال دین، تمام نعمت و این که اسلام دین مرضی شد. این که غدیر عید الله اکبر است یعنی اینکه درهای باطن ولایت امام بروی ما گشوده شده و ما ماذون شدیم به این که به ولایت امام راه پیدا کنیم. عید بودن فردا بخاطر این است که عبور ما از حجاب های ظلمانی و سیر در مقام حجاب های نورانی تا رسیدن به سرچشمه توحید در غدیر ممکن شده است. غدیر است که توحید به گونه ای در دین اسلام تجلی کرد که خدای متعال این را پذیرفت و مرضی خدای متعال شد. سیر ما تا رسیدن به سرچشمه ولایت در فردا ممکن شده است و قبل از آن ممکن نبود. همه انبیا آمدند ولی ممکن نبود...

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام و یکایک ائمه هداة معصومین جسمشان ممتاز و از ویژگی های خاصی برخوردار هست و جسمی است که مَرکَب روحشان در عالم دنیا است. در روایات آمده است که جسم امام از علیین که از بالاترین مقامات بهشت هست آفریده شده است و این در حالی است که فرموده اند روح انبیا و مومنین از علیین خلق شده و جسم ما از آن مقام آفریده شده است؛ ولی آن حقیقتی که در امام هست که حامل مقامات امامت هست، روح قدسی و روح ملکوتی امام علیه السلام است؛ که حامل اسرار امامت می باشد. به این دلیل است که می توان زیارت جامعه کبیره را در شأن او و خطاب به او خواند و این همان چیزی است که در مقام معرفت هم انسان باید به معرفت او برسد؛ یعنی حقیقت و مقامات باطنی و سر امام علیه السلام و کلمه روح و به تعبیر روایات کلمه نور در او هست.

معرفی معصوم از دیدگاه قرآن

حقیقتی که در امام علیه السلام هست به تعبیر قرآن نور الهی است. در سوره صف تعبیری را خدای متعال از ائمه علیه السلام آورده است. قرآن کتاب معرفی امام است و اگر کسی بخواهد امام را بشناسد، بهترین راه شناخت مقامات ائمه علیهم السلام قرآن است. قرآن ائمه را به عناوین مختلف توصیف می کند که از همان آغاز قرآن شروع می شود. برای مثال صراط مستقیم امام است؛ نور امام است؛ روح امام است و خیلی از عناوینی که در قرآن هست. این ها اسامی امام علیه السلام هستند و خدای متعال امام را با این اسامی و عناوین معرفی کرده و اگر کسی بخواهد امام را بشناسد باید این آیات قرآن را درک و در آنها تأمل کند و همچنین باید فهم این آیات به انسان عطا شود تا انسان بتواند امام علیه السلام را بشناسد.

یکی از عناوینی که در قرآن برای امام آورده و امام علیه السلام با آن عنوان معرفی می شود این است که از امام تعبیر شده به نور الهی گاهی تعبیر این است «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(اعراف/157) خدای متعال می فرماید: رستگاران و آن هایی که اهل فلاح و رویش هستند کسانی هستند که به این پیامبر گرامی و به آن نوری که با این پیامبر نازل شده و به این نوری که خدا همراه پیامبر نازل کرده ایمان می آورند.

گاهی تعبیر مثل این آیه مبارکه است: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»(تغابن/8)؛ یعنی ایمان به خدا و رسول بیاورید و آن نوری که ما نازل کردیم. و یا گاهی تعبیر این است «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»(صف/8)؛ یعنی مشرکین و کفار اراده دارند که نور الله را خاموش بکنند و خداوند این نور را به مرحله تمام می رساند. درروایت فرمود نور الله، یعنی ولایت امیر المومنین که با امام زمان علیه السلام حقیقت ولایت به مرحله تمام و کمال خودش می رسد؛ ولو همه مشرکین تلاش کنند که این نور خاموش شود، اما این چراغ و نور الهی خاموش نخواهد شد. پس یکی از اسامی که امام علیه السلام در قرآن دارد، این است که از امام تعبیر به نور الله یعنی نور الهی و نوری که خدا نازل کرده، شده است. این ها تعابیری است که از ائمه علیهم السلام و از ولایتشان در قرآن شده است.

هر کدام از این آیات هم که از امام تعبیر به نور می کند، یکی از مقامات ائمه علیهم السلام را توضیح داده است. ریشه این مطلب هم که این اسامی، اسامی امیرالمومنین و اسامی ائمه است و خدای متعال امیرالمومنین‌ را با این اسامی معرفی کرده است، حدیث نورانی است که در کتاب معانی الاخبار مرحوم صدوق این حدیث را نقل کردند از خود امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که حضرت در این حدیث فرمودند که اسامی من در کتب آسمانی قبل چیست و در قرآن چیست و ده تا از اسامی وجود مقدس خودشان را در این حدیث نورانی ذکر کردند. این موجب شده است که بعضی از بزرگان کتاب مستقلی تحت این عنوان نوشته اند مانند کتاب «اللوامع النورانیه فی اسماء علی و اهل بیته القرآنیه». مرحوم بحرانی صاحب تفسیر بحرانی یک کتاب مستقلی دارند که اسامی امیرالمومنین در قرآن را ذکر کرده اند و حدود هزار آیه را آنجا آورده اند که براساس روایات تفسیر به امیرالمومنین شده و معرفی قرآن از امیرالمومنین است؛ یعنی امیرالمومنین در قرآن این گونه تعریف می شود.

یکی دیگر از آیاتی که تفسیر به امام علیه السلام شده است، همین آیه ای است که در جواب مشرکینی می باشد که منکر معاد هستند و می گویند انسان معاد ندارد. خدای متعال می فرماید: «زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»(تغابن/7)؛ یعنی ای پیامبر به آنها بگو که شما مبعوث می شوید و با کرده های خودتان و اعمال خودتان مواجه خواهید شد و این طور نیست که کار شما تمام شود در این دنیا پس بجای این که معاد و ادامه خودتان را انکار کنید به الله تبارک و تعالی و رسول او و آن نوری که ما نازل کردیم ایمان بیاورید. خدا و رسول گویا روشن است؛ لذا در روایات از ائمه علیهم السلام سوال شده است.

از جمله ابوخالد کابلی در روایتی در کافی از امام باقر سوال کردند که این نوری که خدای متعال نازل کرده «والنور الذی انزلنا» مقصود چیست که ما باید به آن ایمان بیاوریم؟ حضرت امام باقر چند بار قسم خوردند و فرمودند: «یَا أَبَا خَالِدٍ النّورُ وَ اللّهِ الْأَئِمّةُ مِنْ آلِ مُحَمّدٍ ص إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ وَ اللّهِ نُورُ اللّهِ الّذِی أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللّهِ نُورُ اللّهِ فِی السّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ وَ اللّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنّهَارِ وَ هُمْ وَ اللّهِ یُنَوّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَحْجُبُ اللّهُ عَزّ وَ جَلّ نُورَهُمْ عَمّنْ یَشَاءُ فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَا یُحِبّنَا عَبْدٌ وَ یَتَوَلّانَا حَتّى یُطَهّرَ اللّهُ قَلْبَهُ وَ لَا یُطَهّرُ اللّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتّى یُسَلّمَ لَنَا وَ یَکُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا کَانَ سِلْماً لَنَا سَلّمَهُ اللّهُ مِنْ شَدِیدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ الْأَکْبَرِ»(1)؛ یعنی این نوری که خدای متعال نازل کرده و شما را به آن دعوت کرده که ایمان بیاورید آل نبی اکرم است. بعد حضرت قسم خوردند به خدای متعال قسم که ائمه نورالهی هستند که خدا نازل کرده است. تعبیر تغییر کرد، بعد فرمودند: به خدا قسم که نور الهی نه فقط در عالم شما زمینی ها، بلکه در همه سماوات و در همه عوالم نور الله وجود مقدس ائمه علیهم السلام است و همه عوالم به نور امام روشن می شود. فقط این طور نیست که عالم شما به نور امام علیه السلام روشن شده است.

نکته ای که قابل توجه است این است که مشاهده نور امام و درک نور امام یک امکانات خاص و یک مقامات خاصی را می خواهد. این طور نیست که هر کسی بتواند نور امام را درک کند، کما اینکه قرآن هم این جور است. قرآن نور الهی است در مواقف متعددی در همین کتاب آسمانی از قرآن تعبیر به نور شده است، ولی آیا هر کس می تواند نور قرآن را بفهمد؟ بله آن کسانی که اهل مشاهده عالم ملکوت هستند آن ها می توانند نور قرآن را ببیند، اما اینطور نیست که هر کسی چشمش باز شود و بتواند نور قرآن را ببیند. در روایات متعدد آمده است که اگر در خانه ای قرآن تلاوت شد این خانه روشن می شود و مثل ستاره های آسمان می درخشد منتهی این خانه وقتی نورانی شد ملائکه نور این خانه را مشاهده می کنند.

قرآن نور دارد منتهی نور قرآن را اهل ملکوت می بینند؛ آن هایی که چشم ملکوتی دارند و هم نشین با ملائکه هستند آن ها می توانند نور قرآن را ببیند. یک بزرگواری که پدر بزرگوارشان از علمای بزرگ سامرا بودند می فرمودند: من در دوره نوجوانی دو نفر را دیده بودم که وقتی در محراب عبادت می ایستادند و مشغول به نماز می شدند من نور نماز آنها را که تا عالم بالا می رفت مشاهده می کردم. یکی از آنها آیت الله بروجردی بود و من می دیدم وقتی ایشان مشغول نماز می شد آن نوری که ایشان را احاطه می کرد و یا ساطع از ایشان می شد، آن نور را من مشاهده می کردم. یکی هم پدر بزرگوراشان خودشان بود.

بنابراین قرآن نور است اما این نور را اینطور نیست هر کسی ببیند خانه ای که در آن تلاوت قرآن می شود، واقعاً نورانی به نور قرآن می شود، منتهی آن هایی که اهل مشاهده نور قرآن هستند و آن هایی که چشم قرآن بین را پیدا کردند، می توانند ببینند. در همه عوالم در هر عالمی که انسان بخواهد طی کند، چه عوالم بالا و چه عالم پایین، امام آن نور اللهی است که آن عالم را روشن کرده است. از جمله عوالمی که ما طی کردیم، عالم ذر داشتیم بعد در عالم اصلاب و نسل پدران و ارحام و بعد هم در عالم دنیا آمدیم و از دنیا هم به برزخ و قیامت و عوالم بعدی می رویم. مشاهده عوالم خود ما هم محتاج به نور هست. همین گونه که ما در عالم حس که عالم ظاهر هست، بوسیله خورشید و ماه و ستاره و با این نورها می بینیم و مثلاً وقتی خورشید طلوع می کند فضا روشن می شود، اول خورشید را می بینیم بعد خودمان و اشیای دیگر را می بینیم. ما وقتی مشاهده می کنیم اول نور خورشید را می بینیم و بعد در پرتو نور خورشید دور و بر خودمان و اشیا را می بینیم؛ حتی بدن خودمان را وقتی می بینیم اول نور خورشید را می بینیم. ممکن است آدم از نور غافل باشد ولی واقعاً اول نور را می بیند بعد خود را می بینید.

مشاهده عوالم مختلف در پرتو نور معصوم علیه السلام

اگر کسی بخواهد اهل مشاهده عوالم مختلف بشود و باطن عالم را مشاهده بکند حتی باطن خودش و عالم میثاق و برزخش را و اهمیتش را ببیند، این در پرتو نور امام ممکن است. اگر کسی به نور امام علیه السلام رسید این نوری است که خدای متعال در همه عوالم نازل کرده است و فقط نور عالم دنیا نیست؛ بلکه اگر کسی چشمش باز شد، هر عالمی از عوالم باطنی را که ببیند در آن جا اول نور امام هست که ساطع است و بعد در پرتو نور امام آن عالم و از جمله خود انسان دیده می شود. لذا آن کسانی که به نور امام راه پیدا می کنند در پرتو نور امام، خودشان و قیامتشان را می بینند. امیرالمومنین در وصف متقین فرمود «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُعَذَّبُونَ»(2)؛ یعنی متقین گویا الان بهشت و جهنم را می بینند. اگر انوار یقین در قلب کسی آمد جهنم و بهشتش را می بیند.

روایت معروفی است که بعد از نماز صبح حضرت رسول اکرم صحبت می فرمودند، جوانی چرت می زد و نمی توانست خودش را کنترل کند. حضرت فرمودند: «کَیْفَ أَصْبَحْتَ یَا فُلَانُ قَالَ أَصْبَحْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِکُلِّ یَقِینٍ حَقِیقَةً فَمَا حَقِیقَةُ یَقِینِکَ فَقَالَ إِنَّ یَقِینِی یَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الَّذِی أَحْزَنَنِی وَ أَسْهَرَ لَیْلِی وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِی فَعَزَفَتْ نَفْسِی عَنِ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّی وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِکَ وَ أَنَا فِیهِمْ»(3)؛ یعنی شب تا صبح چه می کرده ای؟ چگونه صبح کردی؟ عرض کرد: من با نور یقین و در حال یقین صبح کردم. حضرت فرمود: هر چیزی علامتی دارد علامت یقینت چیست؟ گفت: آقا رنگ زردم و چهره نحیف و لاغرم؛ یا رسول الله من بهشت و جهنم را می بینم؛ بهشتی ها و جهنمی ها را می بینم؛ خواب ندارم ؛می خواهید یا رسول الله بهشتی ها و جهنمی های مجلستان را معرفی کنم؟ حضرت فرمود: درست است.

اگر کسی نورانی به نور یقین شد می تواند ملکوت عالم را ببیند. این تعبیری که در قرآن هست «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ»(انعام/75)؛ یعنی ما ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم خلیل ارائه کردیم که اهل یقین بشود، والا ملکش را ما هم می بینیم. زیرا برکاتی دارد یکی این است که انسان اهل یقین می شود.

اگر کسی اهل یقین شد و انوار یقین به قلبش رسید و اگر کسی مشاهده کرد آن نوری را که ملکوت عالم با آن نور روشن است؛ در پرتو آن نور می تواند ملکوت عالم را هم ببیند و نه فقط ملکوت عالم؛ بلکه بالاتر از عالم ملائکه هم با آن نور می شود دید و این نور تا قرب الهی ادامه دارد؛ زیرا ائمه جنب الله هستند. امیرالمومنین یکی از القابش جنب الله است؛ یعنی بین ایشان و خدای متعال حجابی نیست. این نور الهی که نازل شده است همه عوالم را روشن کرده است که از جمله عالم ملکوت و قیامت و برزخ و همه عوالم با این نور روشن هستند.

اگر کسی به درک مقام نورانیت امام رسید مشاهده می کند و می بیند که همه کائنات در پرتو نور امام روشن است؛ همه جا نور امام هست؛ همه عالم و نه فقط عالم ما محضر امام است. همین گونه که در عالم حس، معرفت های حسی و مشاهده حسی متوقف است بر خورشید و نور محسوس و تا این نور نباشد، فضا ظلمانی است و انسان هیچ چیزی را نمی تواند ببیند، ملکوت عالم هم همین طور است و اگر چشم انسان باز نشد به نور امام، ملکوت عالم برای انسان تاریک و خاموش است. در پرتو نور امام و در پرتو مشاهده امام، عوالم باطنی و ملکوت عالم دیده می شود جابر بن یزید جوفی که از اهل سر امام صادق و امام باقر بود، می گوید: به امام صادق عرض کردم قرآن می فرماید «و کذلک نری ابراهیم»؛ یعنی ما این گونه به حضرت ابراهیم ملکوت عالم را ارائه کردیم، کیفیت ارائه چگونه بوده است؟ حضرت یک اشاره ای به عالم بالا کردند و فرمودند: این طور پرده کنار رفت. اگر کسی به امام برسد، با امام می شود ملکوت عالم را دید و بالاتر از ملکوت عالم را هم  می شود دید. این فقط چشم انسان نیست که با نور می بیند؛ گوش انسان هم با نور می شنود و همه قوای انسان اینگونه است.

بعد از زیارت آل یاسین (زیارت امام زمان علیه السلام) که از خود حضرت هم نقل شده است و زیارت بسیار خوبی است و ما این ها را باید جزو واجبات خودمان بدانیم نه مستحبات؛ یک صلواتی نقل شده است که می فرماید «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِیِّ رَحْمَتِكَ وَ كَلِمَهِ نُورِكَ وَ أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِی نُورَ الْیَقِینِ وَ صَدْرِی نُورَ الْإِیمَانِ وَ فِكْرِی نُورَ النِّیَّاتِ وَ عَزْمِی نُورَ الْعِلْمِ‏وَ قُوَّتِی نُورَ الْعَمَلِ وَ لِسَانِی نُورَ الصِّدْقِ وَ دِینِی نُورَ الْبَصَائِرِ مِنْ عِنْدِكَ‏وَ بَصَرِی نُورَ الضِّیَاءِ وَ سَمْعِی نُورَ الْحِكْمَهِ وَ مَوَدَّتِی نُورَ الْمُوَالاَهِ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ»(4)؛ یعنی خدایا بر این وجود مقدس که کلمه نور توست صلوات بفرست و بعد یکی یکی قوا را نام می برد و می گوید خدایا قلب مرا پر از نور نبی اکرم کن. بعد صدری و تا می رسد به سمع که می گوید «و سمعی نور الحکمه»؛ یعنی حتی گوش هم وقتی می خواهد بشنود با نور حکمت می شنود. همه قوای انسان حتی گوش این گونه است و اگر سمع انسان نورانی به نور امام شد آن وقت حکمت می فهمد؛ اگر قلب انسان نورانی شد به نور امام محبت و موالات پیدا می کند و همین طور بقیه قوای انسان همینطور است.

روشنی قوای انسان با نور امام علیه السلام

امام آن خورشیدی است که خدای متعال در همه عوالم تجلی داده و روشنش کرده است و اگر کسی به نور امام رسید چشمش نورانی به نور امام شد می بیند؛ گوشش نورانی به نور امام شد حقایق را می شنود؛ قلبش نورانی به نور امام شد حقایق را می فهمد و اگر چشم و گوش و قلب انسان به نور امام بسته بود، نه می شنود، نه می بیند، نه می فهمد. این آیه که می فرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَـٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُون»(اعراف/179)؛ یعنی ما به این ها چشم و گوش و قلب دادیم؛ ولی با چشم نمی بینید با گوش نمی شنوند با قلب نمی فهمند و این ها اهل غفلت هستند. شاید معنایش این است که کسی که از امام غافل است همه قوایش تعطیل است؛ نه گوشش می شنود، نه چشمش می بیند و نه قلبش می فهمد. چون این ها وقتی بخواهند بفهمند مثل این چراغی که این جا هست، خودش که نور نمی دهد بلکه باید نور به او برسد و اگر ارتباطش با منبع نور قطع شد خاموش است. همه قوایی که به ما داده خدای متعال این گونه است؛ حتی عقل ما اگر ارتباطش با امام قطع شد خاموش است.

امیرالمومنین فرمودند انبیا کارشان این است «وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَةِ»(5)؛ یعنی در عقل انسان یک حقیقت هایی پنهان است که انبیا می آیند همین حقایق پنهانی را بر می انگیزند. همه قوای ما این گونه است و هیچ قوه ای از قوای ما نیست الا این که محتاج به نور است و اگر نور به آن قوه نرسد تعطیل است. لذا ما برای دیدن هم چشم می خواهیم هم نور و اگر چشم باشد اما خورشید نباشد انسان نمی بیند. بقیه قوا هم همین طور است. مشاهدات باطنی عالم هم همین طور است. انسان هم چشم دل می خواهد هم نور و اگر چشم دل نبود حقایق دیده نمی شود. چشم دل بود نور واضحی نبود باز هم حقایق دیده نمی شود. پس ما باید هر دوی اینها را داشته باشیم؛ یعنی هم چشم دل و هم نوری که باطن عالم را روشن کند. کما این که برای دیدن عالم ظاهر نیز هم چشم می خواهیم و هم نور خورشید؛ اگر شب باشد پدیده ها دیده نمی شوند روز باشد ما چشممان نابینا باشد نمی بینیم. در باطن عالم هم همینطور است ما می خواهیم حقایق باطنی عالم را وعالم ملکوت و قیامت و حقایق خودمان را ببینیم؛ می خواهیم خودمان را بیش از دهان و غریزه و خواهش های نفسانی ببینیم. آن حقایقی که خدا در ما قرار داده، آن سر الهی را در خودمان مشاهده کنیم. برای مشاهده اش، هم احتیاج به چشم وهم احتیاج به نور هست. آن نوری که می تابد و حتی جان خود انسان را روشن می کند و وقتی که روشن شد می تواند خودش را ببیند، وجود مقدس امام علیه السلام است.

انسانی که متوجه به امام نیست چشم باطنی اش هم کور می شود و نه فقط نور نیست؛ بلکه چشم او هم بسته می شود. لذا قرآن می فرماید آن هایی که توجه به امام نکردند روز قیامت کور محشور می شوند «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»(طه/124)؛ که مقصود از ذکر این جا طبق روایات امیرالمومنین هست، یعنی کسی که از امام یعنی از کلمه ذکر الهی از سرچشمه یاد خدا و توجه به خدا اعراض می کند، هم زندگیش تلخ می شود و هم در قیامت کور محشور می شود، «قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَ قَدْ كُنتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى»(طه/125)؛ می گوید چرا من کور محشور شدم؟ به او می گویند: آیات ما به تو رو آورد، تو فراموش کردی، امروز هم ما تو را مورد بی توجهی قرار می دهیم و فراموش می کنیم. در روایات دارد ائمه آیات الله هستند. (در زیارت حضرت امیر است «آیت الله العظمی»؛ یعنی اعظم آیات الهی است. آیات الهی هستند) آیات ما آمدند تو فراموش کردی و امروز هم وقتی فراموش شدی نه فقط نمی بینی چشمت هم از تو گرفته می شود. انسانی که توجه به امام نمی کند هم بصیرت را از دست می دهد هم بصر را، نه نور دارد ببیند نه چشم.

تکلم خدا با انسان به واسطه پیامبر اکرم

 فرق امام با خورشید چیست؟ خورشید یک شمعی از وجود امام هست و یک مثلی است که ما بتوانیم امام را بفهمیم خدای متعال یک مثلی قرار داده که انسان از طریق این مثل بتواند امام را بفهمد؛ والا شمس حقیقی که این نیست. «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا»(شمس/1)؛ یعنی شمس حقیقی همانطورکه در قرآن است وجود مقدس نبی اکرم هست و قمر هم وجود مقدس امیرالمومنین هست. هر چه ما می بینیم یک مثلی است که بتوانیم از طریق این مثل حقایق عالم را بفهمیم. امام علیه السلام آن نوری است که خدای متعال در همه عالم نازل کرده است.

اگر کسی بخواهد عوالم را ببیند و سیر داشته باشد، حتی قیامت خودش را ببیند و از خودش غافل نشود و به جای این که انکار کند و بگوید خبری نیست، بعد مرگ هیچ است و اگر می خواهد چشمش باز شود و ببیند حقایق پس از مرگ را و گوش جانش باز شود و حقایق را بشنود و قلبش نورانی بشود و حقایق را بفهمد و از غفلت بیرون بیاید، این باید رو به امام بیاورد. در این صورت همه قوای انسان نورانی به نور امام می شود و بعد حقایق عالم را می فهمد؛ می شنود و می بیند؛ صدای ملائکه را می شنود؛ کارش به جایی می رسد که نه فقط صدای ملائکه را بلکه کلام خدا را می شنود.

مگر موسی کلیم، کلیم الله نبود و کلام الهی را می شنید؟ خدای متعال به همه ما این ظرفیت را داده کلام خدا را بشنویم، منتهی موسی کلیم هم وقتی می شنید قرآن می فرماید که من وراء حجاب و از شجره (درخت) خدا با او صحبت می کرد و کلام الهی را از درخت می شنید که این درخت در روایات معنا شده وجود مقدس سید الشهدا بودند که کلام الهی از آنجا برای موسی کلیم تجلی کرد و می شنید. ما هم همین جور هستیم؛ ما می توانیم کلام خدا را بشنویم. از یک مبدا خیلی متعالی یعنی از وجود مقدس نبی اکرم. امام صادق اول ورود به قرآن یک دعایی دارند که مثل اذن ورود است، باید اذن دخول آدم بخواند و بعد وارد قرآن شود؛ مثل اذن دخول حرم امام است. تعبیر ایشان این است «أَللَّهُمَّ اِنّی أَشْهَدُ أَنَّ هذا کِتابُکَ المُنَزَلُ مِنْ عِنْدِکَ عَلی رَسولِکَ محمّد بن عبدالله، وَ کَلامُکَ النَّاطِقُ عَلی لِسانِ نَبِیِّکَ، جَعَلْتَهُ هادِیا مِنْکَ اِلی خَلْقِکَ وَ حَبْلاً مُتَّصِلاً فیما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عِبادِکَ»(6)؛ یعنی خدایا این قرآن کلام گویای تو است و با همه اگر گوش داشته باشند حرف می زند. این کلام ناطق تو از زبان پیغمبرت جاری شد. این پیامبر دستش دست خداست؛ وقتی در بیعت رضوان با حضرت بیعت کردند خدای متعال می فرماید «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّـهَ يَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ و مَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا»(فتح/10)؛ یعنی این هایی که با تو بیعت می کنند در واقع با خدا بیعت می کنند؛ دست خدا روی دست آن هاست نه دست شما (ظاهراً اینگونه بوده است که دست ها را روی هم گذاشتند و دست پیامبر آمد رو دست ها قرار گرفت) این دست خداست. خدای متعال حلول نمی کند ولی این پیغمبر این قدر بالاست که دستش می شود یدالله و زبانش هم گویا لسان خدا است.

اگر کسی اهل شنیدن قرآن شد می تواند کلام خدا را بشنود ولی از زبان پیامبر می شنود. با موسی کلیم هم خدا من ورا حجاب صحبت می کرد، شاید فقط نبی اکرم و اهلبیت هستند که بدون حجاب خدا با آن ها صحبت می کند. در زیارت از راه دور نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، یکی از خصلت حضرت که بیان شده این است «المکلم من وراء الحجب»(7) است؛ یعنی خدای متعال از بدون حجاب از ورای همه حجاب ها با او صحبت کرد؛ با بقیه افراد که خدا صحبت می کند از وراء حجاب هست و حجاب هم نبی اکرم هستند، حتی انبیا هم وقتی کلام خدا را می شنیدند از وراء حجاب نبی اکرم بود و زبانی که خدای متعال با آن زبان با آنها صحبت می کرد نبی اکرم است.

من بعضی روایات را نمی خوانم یک کمی سنگین است. در روایت معراجیه هست که حضرت معراج رفتند و خدای متعال با زبان امیرالمومنین با پیامبر صحبت می کردند خیلی عجیب است این روایت و اصلاً معنا کردنش برای من که ممکن نیست بزرگان باید معنا کنند؛ پیامبر معراج رفتند، سموات را طی کردند، مقام انبیا را طی کردند، آن جا خدای متعال با لسان امیرالمومنین با حضرت صحبت کرد، این یعنی چه؟ من نمی فهمم بزرگان معنا می کنند.

بهره بدون مانع از نور امام علیه السلام

اگر کسی به نور امام راه پیدا کرد کم کم قوایش نورانی شد می تواند حقایق باطنی عالم را بشنود، ببیند و بفهمد؛ قلبش می فهمد. چگونه می شود به نور امام رسید؟ امام نور الهی است این امر را ائمه فرمودند. در بیان امام رضا علیه السلام در حدیث معروفی که در اصول الکافی هست، حضرت فرمودند: «الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ»(8)؛ یعنی امام خورشیدی است که طلوع کرده و عالم را روشن کرده و همه عالم به نور امام روشن است. وقتی خورشید طلوع می کند عالم روشن می شود. فقط یک نکته مهم اینجاست که اگر ما پشت به خورشید کردیم در سایه خودمان هستیم؛ خورشید روشن است، اگر ما در خانه رفتیم و پنجره ها را بستیم و پرده های ضخیم انداختیم، ما در ظلمت خودمان هستیم والا روز روشن است.

وقتی امام طلوع کرده و همه عالم و همه سموات و ارض با نور امام روشن شده است، در پرتو نور امام همه عوالم را می شود دید، اول خود آدم باید روشن شود، اگر ما پنجره های خانه خودمان را رو به امام بستیم ما خود در ظلمت هستیم و هیچ کجا را نمی بینیم؛ نه اینکه عالم تاریک است. عالم روشن است ما نمی بینیم و نمی شنویم چون ما در یک وادی در بسته هستیم و حجاب برای خودمان درست کردیم، اگر این حجاب ها برداشته شد می توانید حقایق را ببیند. در حدیثی که از امام باقر در ابتدا عرض شد، حضرت تعبیرشان این است فرمودند: «یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنّهَاروَ هُمْ وَ اللّهِ یُنَوّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ»؛ یعنی اگر کسی ایمان آورد به ائمه علیه السلام آن ها قلبش را روشن می کند این خورشید خانه شما را روشن می کند و نور امام در قلب مومن روشن تر از خورشید در روز است.

وقتی ما  پنجره خانه مان را باز می کنیم نور خورشید می آید و این هم هیچ لزومی ندارد که وقتی خورشید می خواهد در خانه شما بتابد از خانه همسایه چیزی کم بگذارد؛ هم در خانه همسایه است هم در خانه شما ملازمه ای ندارد و این وسعت خورشید است. یک زمانی یادم هست که به حرم می آمدم خیال می کردم حرم امام وقتی خلوت است خیلی خوب است؛ در حالی که چه فرق می کند آن موقعی که حرم قلقله است یا تنها هستیم توجه امام به شما یکسان است و فرقی نمی کند. مثل اینکه بقیه خانه ها باشند یا نباشند، بقیه سرزمین ها باشند یا نه خورشید به سرزمین ما می تابد و سهم ما از خورشید همین قدر است.

امام می تابد و قلب مومن را روشن می کند و اگر قلب مومن روشن شد آن وقت سیرش با امام علیه السلام شروع می شود و تازه اول راه است. انسان تا به خورشید راه پیدا نکرده است در تاریکی است و وقتی به خورشید راه پیدا کرد آدم زود طمع خام نباید داشته باشد و خیال کند واصل شده است. اگر کسی نورانی به نور امام شد گوشش حکمت می شنود، قلبش حقایق را می بیند و می فهمد، اما این نباید خیال کند واصل شده است. تعبیر امام رضا علیه السلام در آن حدیث این است «وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار»؛ خود امام مثل خورشیدی است که در افق عالم است و نه چشم می تواند شکارش کند و نه دست. همین خورشید حسی را شما می توانید ببیند؛ می شود به آن نگاه کنید یا با دست بگیرید؟ در یک روایتی در توحید کافی است که از حضرت در باب مشاهده خدای متعال سوال کردند و حضرت فرمودند که شما به همین خورشید نگاه کنید و ببیند می توانید نگاه کنید، تا برسد به نور الهی؛ حتی ظرفیت مشاهده این نور نیست. بعد فرمودند: خدای متعال این پیغمبرش است که «إِنّ اللّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَرَی رَسُولَهُ بِقَلْبِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ مَا أَحَبّ‏»(9)؛ یعنی آن چه از نور عظمتش دوست داشت به این پیغمبر نشان داده است و اهل مشاهده  نور الهی است و الا این طور نیست هر کسی بتواند نور الهی را ببیند.

مراتب سیر انسان در باطن عوالم با نور امام علیه السلام و رسیدن به حقیقت معرفت

اگر کسی چشمش باز شد گوشش باز شد با نور امام مانوس شد این اول راهش است. قبل از آن تعبیر من این گونه است که انسان در وادی ظلمت است. انسان تا به امام نرسیده در وادی ظلمات است و وقتی به امام رسید وارد وادی نور می شود. وقتی وارد وادی نور شد چشم و گوش و قلب نسبت به باطن عالم باز شد، تازه سیر انسان با امام شروع می شود. مثل یک اشعه ای که باید مسیری را طی بکنی تا به سرچشمه خورشید برسی. همین گونه هم برای رسیدن به حقیقت امام و درک مقام نورانیت امام خیلی عوالم باید طی شود؛ همه این عوالم با امام طی می شود هر عالمی را می روید باز در آن عالم با نور امام انسان طی مسیر می کند. شما فرض کنید وارد عالم ملکوت شدید، آنجا هم باز نظر امام هست و هر چه انسان از حقیقت ملکوت می فهمد با نور امام و در پرتو امام می فهمد. در وادی بالاتر باز باید همین رشته نور را بگیرد و بالا برود.

این است که گاهی از امام تعبیر می شود به حبل الله، حبل متین، عروه الوثقی، امام آن رشته بین ما و خدا است. گاهی از امام به صراط مستقیم تعبیر می شود. انسان سیرش در مقامات معنوی و در مراتب توحید تا هر کجا که برود با امام است، تا آن جایی که به معدن العظمه به حقیقت وجودی امام به حقیقت امام برسد که می شود سلمان. اگر سلمانی پیدا شود، اگر جناب ابراهیم خلیلی «علی نبینا و آله و علیه السلام» پیدا شود که بتوانند سیر کنند و به سرچشمه خورشید برسند. به ذهن من می آید و احتمال می دهم - نسبت نمی دهم - آن داستان حضرت ابراهیم در سوره انعام آمده است «نری ابراهیم ملکوت سموات و الارض»؛ که خورشید و ستاره و ماه را دید، همین است که ایشان سیر کرده و به حقیقت وجود مقدس امیرالمومنین رسیده و در پرتو ایشان موحد شده است.

اگر کسی قلبش نورانی به نور امام شد، قوای دیگر هم نورانی می شود. فرموده اند که ایمان از قلب آغاز می شود و بعد به گوش و زبان و چشم منتشر می شود. مومن همه قوایش مومن است با نور ایمان می بیند اما شروعش از قلب است؛ اگر قلب انسان قابل شد و نور امام در قلب انسان آمد انسان از وادی ظلمات و تاریکی و حیرت بیرون می آید  وصاحب یقین می شود؛ یقین یعنی همین. وقتی صاحب یقین شد از حالا به بعد سیرش با یقین شروع می شود. اهل یقین تازه آغاز سیرشان هست و با امام قدم به قدم در عوالم سیر می کنند؛ هر عالمی می رود، مرتبه کامل تری از نور امام به قلب و سمع و بصر او می رسد. لذا مراتب بالاتری از معرفت برایش پیدا می شود.

همه مقامات معرفت با امام هست شاید معنی «بِنا عُبِدَالله وَ بِنا عُرِفَ اللهُ وَ بِنا وُحِدَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی. وَ مُحَّمَدٌ حِجابٌ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی»(10) همین است که هر کسی در هر مقامی معرفت خدا را درک می کند، با نور امام درک می کند و به هر مرتبه ای از مراتب یقین و ایمان می رسد، آن مرتبه یقین و ایمان در وجود مومن، تجلی امام علیه السلام است که کلمه ایمان و کلمه نور هست. لذا هر مرتبه ای از مراتب یقین قلبی، شعاعی از وجود امام هست؛ تا جایی که انسان همه وجودش پر از نور امام می شود و خالی از غیر و می شود شیعه؛ یعنی شعاع وجود امام می شود و متصل به امام می شود. اگر کسی به سرچشمه وصل امام برسد؛ آن مقام، حقیقت معرفت امام است.

طلوع خورشید حقیقت و تجلی ولایت تام در غدیر و حجاب سقیفه بر مشاهده ملکوت

این که فردا و مثل امشبی عید الله اکبر است. عید قربان و عید فطر و جمعه با آن عظمتشان در مقابل این عید کوچک هستند، نکته اش همین است. امیرالمومنین فرمودند که اگر یک روزی در آخر شب حساب کردید و دیدید پایتان را از دایره بندگی خدا بیرون نگذاشتید، آن روز بنده بودید؛ آن روز جشن و روز عید شماست. روزی که آدم یک قدم به خدا نزدیک می شود و یک در به رویش باز می شود، برای مومن روز عید است. در مثل فردایی چه اتفاقی افتاده است؟ مطلب همین است. آن نوری که در همه عوالم تجلی کرده است، از او پرده برداری شده است و به دست شخص نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم درهای ملکوت عالم و بالاتر از عالم ملائکه روی عالم ما باز شد؛ البته بنا بود همه، اهل مشاهده ملکوت بشوند؛ اگر حجاب نمی آمد و قصه سقیفه پیش نمی آمد، آرام آرام این خورشید بالا می آمد  و به حدی عالم ما روشن می شد که همه اهل مشاهده ملکوت می شدند و همه اهل یقین می شدند و همه اهل اسرار می شدند و همه جان ها موحد می شد.

همان چیزی که در عصر ظهور برای مومنین اتفاق می افتد و عقول 40 برابر می شود و درهای معرفت باز می شود، همان اتفاق می افتاد. آن واقعه ای که در غدیر واقع شد این است که این خورشید در عالم ما طالع شد و کما این که خورشید طلوع می کند، طلوع خورشید ولایت به مرتبه تمام و کمال در فردا  (غدیر) واقع شد. این آیه شریفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»(مائده/3)؛ در واقع طلوع همان خورشید است. سه چیز در فردا حاصل شده است: کمال دین، تمام نعمت، مرضی شدن اسلام. هر سه این ها یعنی هم دین هم نعمت و هم اسلام در روایات به امیرالمومنین تفسیر شده است. روایاتش هم فراوان است؛ آیات قرآن هم متعدد است. آن آیات و روایات مفسر این ‌آیه است «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (صف/9)؛ یعنی خدای متعال این پیامبر خودش را فرستاد و دو چیز به او داد: هدی و دین الحق و خدای متعال هم اراده اش این است که این دین حق بر همه ادیان غالب شود. حدیث در کافی است که فرمود دین الحق یعنی ولایت امیرالمومنین.

این دین حق مگر تا بحال نیامده بود که گفته می شود «الیوم اکملت لکم دینکم»؛ چرا این دین آمده بود؛ باطن دین ولایت الامام است. نعمت باطنی ولایت الامام است .این دین آمده بود و همه انبیا هم این دین را می آورند و همه انبیا یک حرف می زنند «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ»(بقره/285)؛ این رسل یک حرف بیشتر نمی زنند و آن اینکه همه شان دعوت به اسلام می کنند و باطن اسلام هم ولایت است؛ دعوت به دین می کنند و باطن دین ولایت است. همه اینها آمده بودند حتی خود حضرت تا الان همه صحبتش دین بود؛ اما حقیقت ولایت به نحو کمال ظهور پیدا نکرده بود؛ موانعش در غدیر برداشته شد به شفاعت نبی اکرم و به شفاعت ایشان پرده برداشته شد و این می شود «اکملت لکم دینکم اتمتت علیکم نعمتی» نعمت هم خود ولایت است؛ نعمت چیزی جز ولایت نیست.

امام رضا فرمودند: نعیمی در دنیای نیست؛ نعیم ولایت ماست. روایات هم در این زمینه زیاد است. در این آیه «وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً»(لقمان/20)؛ که فرموده اند منظور از نعمت باطنی، ولایت است. این نعمت ولایت تا الان هم بوده [ولی در غدیر] به مرحله تمام رسید. حقیقت ولایت در غدیر به مرحله تمام رسید. ولایت به نحو تام در عالم ما در غدیر تجلی کرد.

«و رضیت لکم الاسلام دینا»؛ اینجا منظور از اسلام چیست؟ که در جای دیگری از قرآن می فرماید: «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ»(آل عمران/19)؛ در جواب این سوال روایات فرمودند: «هو تسلیم لعلیا بولایته»؛ یعنی باطن اسلام هم تسلیم به امام بودن است. حقیقت اسلام ولایت الامام است. این ولایت الامام اگر به جایی رسید که به نحو کمال و تمام ظهور کرد، دین مرضی خدا می شود.

بنابراین آن چه در غدیر واقع شده است همین سه چیز است: کمال دین، تمام نعمت و این که اسلام دین مرضی شد، اسلام شریعت هست ولی باطن این شریعت ولایت الامام هست. وقتی ولایت امام به نحو کمال آن هم به دست این وجود مقدس در عالم ظهور پیدا کرد، دین مرضی خدای متعال می شود. فردا این اتفاق در غدیر افتاده.

این که غدیر عید الله اکبر است یعنی اینکه درهای باطن ولایت امام بروی ما گشوده شده و ما ماذون شدیم به این که به ولایت امام راه پیدا کنیم. وادی ولایت و طی مسیر با آن کردن وادی آسانی نیست. این که درهای این وادی به نحو تمام و کمال باز بشود، نعمت ولایت به تمام برسد، دین که همان ولایت امام است به کمال برسد، اسلام در منزلتی قرار بگیرد که بشود دین مرضی و این را خدا بپسندد، یعنی کانه حتی تا قبل از نبی اکرم همه انبیا که آمدند خدا هنوز راضی نیست و آن دین مرضی خدا، دین بعد  ازغدیر است. همه انبیاء دین شان اسلام بود زیرا «إن الدین عندالله الاسلام»؛ یعنی یک دین بیشتر نیست، ولی این دین تا حقیقت ولایت امام در آن به نحو کمال ظاهر نشده است، دین مرضی خدای متعال واقع نمی شود. این آن چیزی است که در غدیر اتفاق افتاده است.

امکان وصول به سرچشمه توحید در غدیر

عید بودن فردا بخاطر این است که عبور ما از حجاب های ظلمانی و سیر در مقام حجاب های نورانی تا رسیدن به سرچشمه توحید در غدیر ممکن شده است. غدیر است که توحید به گونه ای در دین اسلام تجلی کرد که خدای متعال این را پذیرفت و مرضی خدای متعال شد. سیر ما تا رسیدن به سرچشمه ولایت در فردا ممکن شده است و قبل از آن ممکن نبود. همه انبیا آمدند ولی ممکن نبود.

صلوات کوتاهی از امام حسن عسگری علیه السلام نقل شده درباره وجود مقدس امیرالمومنین و در شأن این وجود مقدس این صلوات ختام عرایضم باشد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّهِ وَ صَفِيِّهِ [وَ وَصِيِّهِ‏] وَ وَزِيرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِكْمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى شَرِيعَتِهِ وَ خَلِيفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْكُرَبِ [الْكَرْبِ‏] عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْكَفَرَةِ وَ مُرْغِمِ الْفَجَرَةِ الَّذِي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ»(11)

پی نوشت ها

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 194

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 303

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 53

(4) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏2، ص: 494

(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 43

(6) بحارالانوار، جلد 92، ص 207

(7) مفاتیح الجنان/ مصباح الزائر؛ ص 3433

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 200

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 95

(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 145

(11) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 400