نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

جلسه سوم هیات اندیشه شهرکرد/ جهاد کبیر در مقابل دستگاه شیطان و جامعه جهانی/ جامعه مومنین جامعه بر محور رحمت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 20 مرداد ماه 96 است که در هیأت اندیشه شهرکرد ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، آنچه اساس رابطه بین مؤمنین را شکل می دهد رابطه بندگی و محبت خدای متعال است که نتیجه آن محبت و دوستی بین خود مومنین می باشد و آنچه اساس رابطه را در جامعه کفار شکل می دهد کفر و استکبار نسبت به خدای متعال است؛ برای همین رابطه بین خودشان رابطه عداوت و تکبر و خود بینی است. شیطان همه تلاشش را به کار می گیرید تا همه دنیا را غرق لذت جویی و دنیا پرستی کند اما در مقابل نبی اکرم صلی الله علیه و آله هم مأمور به جهاد کبیر هستند تا جامعه را از هجمه شیطان و فرهنگ شیطانی غربی حفظ کنند. آفتی که الان جامعه مؤمنین در همه عرصه ها به آن مبتلا است، آفت دستگاه شیطان در شکل جدید آن است که دنیای مدرن نام دارد. این یک حکومتی است که مدعی جامعه جهانی و اداره همه جانبه جهان است و برای همه جا برنامه دارد و خانواده ها را ویران کرده است. در این دوران درگیری ما باید ارتباط خودمان را با خدای متعال و امام بر اساس طاعت و محبت و با مؤمنین بر اساس رحمت و ایثار و شفاعت بگذاریم و همه روابطمان را بر این اساس شکل دهیم.

ویژگی شکل گیری رابطه انسانها براساس محبت

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. «وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَة» رابطه بین انسان ها چه در شکل محدود مثل رابطه دو دوست و یا دو مؤمن در داخل جامعه، چه رابطه بین همسر با همسر و پدر و مادر با فرزند و بالعکس و یا رابطه مؤمنین در یک جامعه بزرگ، قاعدتاً باید بر اساس محبت شکل بگیرد. اگر ریشه ارتباط ها محبت باشد چند خاصیت دارد، اول این است که در بین این مؤمنین ایثار شکل می گیرد، یعنی از سر محبت برای همدیگر حقیقتاً فداکاری می کنند، دوم این که این خدمتی که به یکدیگر می دهند و فداکاری ای که می کنند همراه با کرامت است. یعنی در متن این رابطه ای که بین دو انسان یا دو مؤمن است که بر اساس محبت است، کرامت حفظ می شود. هیچگاه کسی که از سر محبت به دیگری نیکوئی می کند او را تحقیر نمی کند و خود را طلبکار او نمی داند. دیده اید کسانی که همین دلبستگی های مادی ظاهری را به یکدیگر پیدا می کنند گاهی بهترین هدیه ها را می برند و سعی می کنند سلیقه طرف مقابل را در نظر بگیرند، در آخر هم خودشان را بدهکار می دانند نه طلبکار، این خاصیت محبت است.

سوم این که در کنار همدیگر احساس امنیت می کنند، روابط مؤمنین باید با همدیگر اینگونه باشد، این چه وقتی ممکن است؟ یعنی چه زمانی ممکن است رابطه براساس محبت باشد؟ وقتی که رابطه بر اساس محبت خدای متعال شکل بگیرد رابطه بین مؤمنین هم رابطه محبت خواهد بود، اگر رابطه ما با خدای متعال رابطه عبودیت و بندگی شد که عرض کردیم کامل ترین بندگی، بندگی از سر محبت است، این رابطه، امکان ایجاد رابطه بین خود ما را هم بر اساس محبت فراهم می کند و إلا اگر خدای نکرده رابطه ما بر اساس استکبار با خدای متعال بود و کار ما با خدای متعال به گردن فرازی کشید، مثل ابلیس به عداوت و دشمنی کشید، رابطه ما با مخلوقات هم رابطه متکبرانه، رابطه ای از سر دشمنی، خشم، غضب، خود پسندی، رابطه استخدام و دیگران را فدای خود کردن می شود. آنچه اساس رابطه بین مؤمنین را شکل می دهد رابطه بندگی و محبت خدای متعال است و آنچه اساس رابطه را در جامعه کفار شکل می دهد کفر و استکبار نسبت به خدای متعال است؛ برای همین رابطه بین خودشان هم رابطه عداوت، تکبر، رابطه خود بینی و خود محور بینی و دیگران را فدای خود کردن می شود.

نتیجه این رابطه هم بر اساس استخدام دیگران می شود، نه ایثار و فداکاری برای دیگران، دیگران در خدمت من باشند ولو همسر با همسر، برادر با برادر، رابطه آنها استخدام می شود، دراین صورت دیگر کرامتی در کار نیست، در آن تحقیر و تکبر است که الآن شما در دنیا می بینید. متکبرین عالم همه دنیا را تحقیر می کنند، خودشان را پیشرفته و به قول خودشان توسعه یافته می دانند و بقیه را عقب افتاده، وقتی برای خدمت در کشورهای دیگر می روند، در بعضی کشورها حق توحش می گیرند، در ایران خودمان این کار را می کردند و حق توحش گرفتند.

این رابطه، رابطه استکباری است. پس بر اساس استکبار نسبت به خدای متعال، رابطه آنها با بندگان خدا هم تکبر و استخدام است، و بعد هم در این رابطه هیچگاه احساس امنیت نمی شود. آدم کنار چنین کسی ولو همسر او باشد احساس آرامش نمی کند.

نبی اکرم و ائمه، واسطه رحمت الهی

نمونه کامل محبت و رحمت در وجود مقدس معصومین علیهم السلام است، وجود مقدس نبی أکرم و ائمه علیهم السلام مقام بندگی مطلق دارند، یکی از شئون آنها این است که عبد مطلق خدا هستند و خدای متعال را از سر محبت عبادت می کنند، «التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ»، «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»(انبیا/26-27)، رابطه آنها با خدای متعال اینگونه است، بندگی مطلق است و این بندگی هم از سر محبت است. وقتی اینگونه شد و محبت الهی در یک وجودی به کمال رسید، این ظرف، ظرفِ رحمت خدای متعال نسبت به همه عالم می شود، «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ»(انبیاء/107)‏ «كَافَّةً لِلنَّاس‏»(سبأ/28) مقام شفاعت پیدا می کند تا رحمت خدا را به بندگانش برساند و نگذارد بندگان خدا از دائره رحمت بیرون بروند.

او می خواهد همه سر سفره نعمت خدا بنشینند و احدی جهنمی و دچار غضب و خشم الهی نشود، خودش را فدا می کند که مردم به رحمت خدا برسند. آنقدر حضرت خودش را به زحمت انداخت که خدای متعال می فرماید: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ‏ الْقُرْآنَ‏ لِتَشْقى‏»(طه/1-2) نگفتیم خودتان را اینقدر به مشقت بیندازید! در ذیل این آیه امیرالمؤمنین در یک حدیث مفصلی فرمودند: ده سال نبی اکرم سر پنجه های پا می ایستاد و شب ها عبادت می کرد بگونه ای که پاهای حضرت متورم شده بود با این که یقیناً اهل بهشت و اهل درجات بود. من گمان می کنم این عبادت ها برای دستگیری از ما و نورانی کردن و شفاعت ما بود، ایشان همه اهل بیت خودشان را به خطر انداختند برای این که مردم برسند. این همان رابطه بر اساس محبت است؛ در قیامت هم در آن صحنه سخت که همه همدیگر را فراموش می کنند، حضرت و معصومین دستگیری می کنند.

در روایت ذیل این آیه شریفه «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»(أسراء/79)، آمده است که کار در قیامت به قدری سخت می شود که «وَ قَدْ أَلْجَمَ النَّاسَ الْعَرَقُ»(1) غرق در عرق می شوند. بعضی جمله را به این صورت معنا کردند که یعنی تا دهان مردم عرق می آید، اینقدر فضا سخت می شود. بعد مردم سراغ حضرت آدم می آیند و می گویند یک فکری به حال ما کنید، می گویند اینجا کاری از من ساخته نیست، ارجاع می دهند به حضرت نوح، حضرت نوح به حضرت ابراهیم، ابراهیم خلیل به موسی کلیم، موسی کلیم به عیسی مسیح علی نبینا و آله و علیهم السلام ایشان هم ارجاع می دهند به وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم، بعد حضرت می آیند در مقابل باب الرحمن که یکی از درهایی است که همه می توانند از آن وارد شوند، و به سجده می افتند، خدای متعال می گوید برخیز و هر کسی را که می خواهی شفاعت کن! ایشان هم همه را دستگیری می کنند و در مدارج خودشان قرار می دهند، بعد هم خودشان وارد می شوند.

شفاعت نبی اکرم به وسیله محبت و رحمت

این رابطه بر اساس محبت است، اگر رابطه بر محور محبت شد و کسی عبد خدا شد و محبت خدا در وجود او به تمام رسید نسبت به بندگان خدا واسطه و طریق رحمت می شود. امام رحمت موصوله است یعنی هر رحمت و محبتی خدای متعال به هر مخلوقی می کند واسطه آن نبی اکرم است، که این خیلی کار سختی است. برای مثال یک مادر واسطه محبت می شود بین خدای متعال و یک طفل، باید شب ها نخوابد و و او را تر و خشک کند، که این کار آسانی نیست. حال اگر کسی واسطه محبت بین همه کائنات شود و بخواهد همه را برساند و از جهنم نجات بدهد، ببینید چقدر کار سختی است ولی حضرت با محبت این کار را می کنند، شفاعت یعنی این؛ شفاعت این نیست که بگویند آقا را به بهشت ببر، و ببرند! برای تک تک ما حضرت باید رنج ببرد تا ما بهشتی شویم و این رنج را می برد. یک بذر تا از دل گل بیرون بیاید و یک گیاه شود رحمت خدا باید بر آن جاری شود، قرآن را ببینید می فرماید: «فَانْظُرْ إِلى‏ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(روم/50) ببینید آثار رحمت خدا را که چطور زمین مرده را زنده می کند و گیاه می روید. این رحمت است، یک طفل وقتی می خواهد به بلوغ برسد با آثار رحمت خداست.

امام رحمت موصوله است و با اختیار خودش در مقام محبت خدا قرار گرفته است، خدای متعال او را واسطه رحمت خودش قرار داده است و این وساطت همراه با رنج است، ولی این رنج را با محبت قبول می کند، همانطور که پدر و مادر با محبت قبول می کنند. امام رضا علیه السلام در آن حدیث طولانی یک بیانات لطیفی راجع به امام دارند که خیلی عجیب است، می فرمایند: امام ابر بارنده است، باران پر برکت است، زمین زیر پای عباد الله است، تا به اینجا می رسند که «الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيق وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِير»(2) امام پدر مهربان نسبت به تک تک بندگان خداست، امام مثل برادر همزاد و مثل مادر مهربان نسبت به طفل شیرخوار است، لحظه ای از شما غافل نمی شود، نسبت به تک تک عباد الله هم همین طور است. تعجب هم نکنید، همان طور که شمع یک اتاق را روشن می کند و خورشید منظومه شمسی را، رحمت امام هم همه را می گیرد.

رحمت امام رحمت موصوله است، او در هیچ عالمی ما را رها نمی کند، از آنجایی که کمتر از نطفه بودیم این رحمت خدا با ما بوده است، تا آن جایی که وارد رحم مادر می شویم، به دنیا می آییم، برزخ ما، قیامت ما، همه جا رحمت باید با ما باشد، ما با رحمت خدا زندگی می کنیم و امام آن رشته رحمت است.

امام وقتی به مقام تمام در محبت می رسد «التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ»، نسبت به عباد الله رشته رحمت می شود، رحمت موصوله می شود و هیچوقت انسان را رها نمی کند. آنوقت این وجود مقدس می خواهد رابطه همه ما با یکدیگر رابطه رحمت باشد، من برای شما، شما برای حقیر، همسر برای همسر، پدر برای فرزند، فرزند برای پدر، همه رحمت باشد، می خواهد همه روابط رحمت شود، می خواهد هیچ دو نفری نگاه آنها به یکدیگر نگاه استخدام نباشد، من به شما رحمت برسانم و شما هم به من رحمت برسانید. این دستوراتی که شما می بینید گاهی خیلی سخت است؛ بعضی از آنها امر است، بعضی از آنها نهی است، این که می گوید غیبت نکنید، تجسس نکنید، عیب جوئی و اهانت نکنید، بد دهانی نکنید، مؤمنی آمد او را رد نکنید، این روایات همین را می گوید، می گوید رابطه شما همه بر اساس رحمت باشد.

چگونگی رسیدن به مقام شفاعت

حالا چطور می شود که این رابطه بر اساس رحمت باشد؟ امام رحمت موصوله است، امام به تعبیر قرآن حبل الله و رشته بین ما و خداست «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‏ اللَّهِ‏ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(آل عمران/10)، ما وقتی این رشته را بگیریم و معتصم به این رشته شده و حول امام جمع شویم، با یکدیگر وحدت پیدا می کنیم. همانطور که امام نسبت به خدای متعال عبد مطلق است و «التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ» غرق در محبت خداست، نتیجه این می شود که نسبت به عباد الله واسطه رحمت می شود، نگاه او محبت آمیز می شود، نگاه او نسبت به مؤمنین تحقیر آمیز نیست. امام نمی خواهد احدی را برای خودش بکار بگیرد، امیرالمؤمنین در آن بیان فرمود: شما من را برای خودتان می خواهید، اما من نه شما را برای خودم می خواهم و نه برای خودتان، من شما را برای خدا می خواهم، من خدا را دوست دارم که به شما خدمت می کنم. ایشان فرمودند: شبی سر سیر بر بالش نگذاشتم که مبادا در دوردست ها یک گرسنه ای سر به زمین بگذارد، مغز گندم برای من حلال بود، عسل مصفا برای من حلال بود ولی نان جو سیر نخوردم که مبادا گرسنه ای سر به زمین بگذارد، این محبت برای چیست؟! این محبت برای این است که «التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ».

اگر امام اینگونه باشد رابطه او با مأموم اینطور می شود، ما هم اگر رابطه مان با امام مان اینطور شد یعنی به محبت امام و به طاعت امام رسیدیم، واسطه فیض امام می شویم، دست امام، گوش امام، زبان امام و واسطه رحمت امام می شویم، واسطه شفاعت امام می شویم. همانطور که امام طریق شفاعت است و رحمت خدا را می رساند، ما هم می توانیم واسطه رحمت امام شویم. امام رنج می برد که بندگان خدا بهشتی شوند «ما اوذی نبیٌ مثل ما اوذیتُ»، با این که نهصد و پنجاه سال حضرت نوح نبوت کرده است و آنقدر اذیت شد، اما نبی اکرم می گوید هیچ پیغمبری به اندازه من اذیت نشد! اگر رابطه ما هم نسبت به وجود مقدس معصوم رابطه محبت و طاعت شد که این محبت یک ریشه فطری دارد، بعد هم با طاعت بارور شد و ما دستورات شان را عمل کردیم، نتیجه این می شود که ما واسطه رحمت و شفاعت امام می شویم، امام به وسیله ما دستگیری می کند و ما شعبه ای از رحمت الهی که از طریق امام جاری می شود می شویم.

در زیارت عاشورا آمده است که «أن یبلّغنی المقام المحمود لکم عند الله» من را به مقام محمود شما برسان، مقام محمود سید الشهداء چیست؟ سخت ترین بلا را در عالم تحمل کرده است که عباد الله را برساند، این همان شفاعت است. ما درک مقام محمود کنیم به این معنا نیست که به مقام امام حسین علیه السلام برسیم، جبرئیل هم نمی تواند توهم این مقام را کند، بلکه به این معنا است که من فقط خودم متصل به شما نشوم، بلکه واسطه فیض شما بشوم و دیگران را هم به شما برسانم. هم خودم با شما باشم، هم دست عباد الله را بگیرم و به امام حسین برسانم. این کار آسانی نیست و خیلی کار دشوار است، واسطه فیض امام شدن کار سختی است، پس انسان می تواند اگر به مقام طاعت امام، به مقام محبت امام، به مقام معیت با امام رسید، کم کم واسطه فیض شود، مقام شفاعت پیدا کند، آنوقت اگر مؤمنین همه اینطور شدند و به امام خودشان گره خوردند، حول محبت امام همه آنها واسطه رحمت می شوند.

رابطه برادری بین بهشتیان

حالا اگر مومن به این مقام رسید اصلا دیگر در او غضب نیست، نفرت نیست، دشمنی نیست مگر با دشمنان خدا و اولیاء خدا که این حساب دیگری است. انسان اگر خدا و امام را دوست دارد با کسانی که خدا و امام با آنها دشمن هستند، دشمن است. اگر امام را دوست داری با دشمن امام هم دشمن هستی، فرمود: دشمنی با دشمنان ما بخشی از ولایت ما است، ولی با دوستان دیگر اینطور نیست، رابطه محبت می شود، همه برای همدیگر سررشته محبت هستند و چنین جامعه ای بهشت می شود. بهشت اینگونه است، قرآن می فرماید: «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِين‏»(حجر/47) همه برادر وار دور یکدیگر می نشینند و هیچ کینه ای نسبت به همدیگر ندارند، همه محبت به یکدیگر دارند و هیچ نزاع و کدورتی نیست. آنوقت اگر همه ما هم در مقام طاعت و بالاتر محبت امام قرار گرفتیم، رشته محبت برای همدیگر می شویم. این پدری که در خانه است رشته محبت است، همه رفتار او با همسر خودش، با فرزند خودش رفتار محبت آمیز است، فداکارانه است، ایثارگرانه است، همسر هم نسبت به همسر همینطور است، دیگر دنبال منافع شخصی و رقابت در محیط خانه و لذت جوئی مادی نیستند، دنبال استخدام نیستند که رقابت کنند و با یکدیگر مسابقه بدهند که من بیشتر از تو بهره ببرم یا تو بیشتر از من، من بیشتر از تو بار بکشم یا تو بیشتر از من، اصلا اینطور نیست!

بهشت برای ابرار است و در سوره هل اتی آمده که آن ها کسانی هستند که نعمت امام را شاکر هستند و طاعت امام را می کنند و محب امام هستند. «وَ أَنْتُمْ‏ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ» کسانی که تحت هدایت امام واقع می شوند، نور ولایت امام در وجود آنها ظاهر می شود و تجلی می کند وآن ها نورانی و ملحق به امام خودشان می شوند، «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ»(انفطار/13) ابرار می شوند که الان وسط بهشت هستند و اصلا خلقت آنها بهشتی است و بوی بهشت می دهند.

چگونگی رفتار مومنین با یکدیگر در جامعه از نگاه امام

دیدید وقتی آدم از بازار عطر فروش ها رد می شود بوی عطر می گیرد، انسان وقتی طاعت امام را کرد، به محبت امام رسید و به این دستورات اهمیت داد، جلوه ای از رحمت امام می شود و بوی امام را می دهد، طوری می شود که کنارش می نشینی آرام می شوی، حتی اگر با او حرف هم نزنی همینطور که با او می نشینی غصه های خودت یادت می رود، این خصوصیتی است که مؤمن پیدا می کند. نبی أکرم و اهل بیت ایشان می خواهند جامعه ما اینطور باشد، آن ها نمی پسندند که ما نسبت به یکدیگر ناروا باشیم و رفتار کنیم، از گفتار ما تا عمل ما تا نیت ما، آن ها می گویند سوء نیت نسبت به همدیگر نداشته باشید و خیر برای همدیگر بخواهید، غیبت نکنید، تهمت نزنید، سوء ظن نداشته باشید، به دوستان و نزدیکان خودتان ظلم نکنید و حق آنها را ضایع نکنید، نگویید نزدیک من است، نزدیکی موجب جواز تضییع حق نمی شود. این روایت خیلی عجیب است، فرمود: هر دو مؤمنی که با یکدیگر روبرو می شوند همدیگر را دوست دارند چون مؤمن هستند، شما روز عاشورا وقتی به خیابان می آیید، از هر نژاد و قومی وقتی محبین امام حسین را می بینید جداً به آنها عشق می ورزید، این برای چیست؟ برای این که فامیل شماست؟! جمال و پول دارد؟! یا فقط برای این است که محب امام حسین علیه السلام است؟!

متحابون چه کسانی هستند؟

مؤمنین همدیگر را بخاطر محبت خدا دوست دارند، فرمود: دو مؤمن که باهم ملاقات می کنند، آن مؤمنی که دیگری را بیشتر دوست دارد ایمانش کامل تر است. اگر اینطور شدیم «الْمُتَحَابُّونَ‏ فِي اللَّهِ» می شویم، یعنی در راه خدا به همدیگر محبت می کنند، همه وجود آنها محبت برای دیگران است اما فی الله. اصل محبت، محبتِ امام و محبت خداست که به «الْمُتَحَابُّونَ‏ فِي اللَّهِ» تبدیل می شود. آنوقت در روایات دارد که این ها وقتی وارد قیامت می شوند خطاب می شود که «أَيْنَ‏ الْمُتَحَابُّونَ‏ فِي اللَّهِ»(3) این متحابون فی الله چه کسانی هستند؟ یک عده ای برمی خیزند و به آنها گفته می شود که بی حساب به بهشت بروید، ملائکه جلوی آنها را می گیرند و می گویند: اینجا جای حساب و کتاب است سر خودتان به زیر انداختید و به بهشت می روید! آن ها می گویند: ما خودمان نمی رویم، به ما گفتند بروید، شما حساب و کتاب ندارید. ملائکه می گویند مگر شما چه کسانی هستید؟ می گویند: ما «الْمُتَحَابُّونَ‏ فِي اللَّهِ» هستیم، می گویند: «الْمُتَحَابُّونَ‏ فِي اللَّهِ» یعنی چه؟ مگر شما چکار می کردید؟! می گویند: در محبت خدا باهم فداکاری می کردیم، به آنها می گویند بروید بهشت، خوب پاداشی هم به شما دادند. عمل شما خوب است مزد شما بهتر از عمل شماست. بنابراین «الْمُتَحَابُّونَ‏ فِي اللَّهِ» یعنی اگر داد و ستد یا احسان و گفتگو کردی، هر کاری که کردی باید بر اساس محبت خدا باشد؛ اگر اینطور شدیم «الْمُتَحَابُّونَ‏ فِي اللَّهِ» می شویم.

این ویژگی رابطه را رابطه محبت آمیز می کند، اگر یک قدم انسان پای خودش را از مقام طاعت خدا و طاعت اولیاء او بیرون گذاشت، رابطه او با دیگران رابطه ظالمانه می شود. مؤمن روی زمین هم راه می رود به زمین محبت می کند، به زمین هم ظلم نمی کند، بهائم و چهارپا، حیوان هم به دست او بدهید به او محبت می کند، ظلم نمی کند، او اصلاً نمی تواند ظلم کند چرا که همه وجود او محبت است. به هر اندازه ای که از ولایت الله و ولایت معصوم بیرون برویم محیط نفرت می شود، حالا نقطه مقابل آن چیست؟ ریشه همه نفرت ها، همه مکرها و کیدها و شیطنت ها، استکبار با خداست، وقتی در مقابل خدا بجای تواضع و خضوع گردن فرازی کردی، رابطه شما بجای محبت عداوت می شود.

امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه روی این دست می گذارند و درباره ابلیس می فرمایند: «فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِينَ» استکبار بر خدای متعال کار او را به عداوت کشید. عداوت با خدای متعال تبدیل می شود به تکبر نسبت به بندگان خدا و کینه و دشمنی با آنان، حالا ببینید کینه بندگان خدا را گرفته است!

در قرآن گفتگوی ابلیس را با خدای متعال ببینید، «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِين»(اعراف/16-17)‏، سر راه بندگی می نشینم و از چهار طرف به آنها حمله می کنم. همه کید خودم را بکار می گیرم «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ‏»(نساء/119)، این عداوت از کجا آمده است که او دشمن آشکار شماست «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ‏»(4) ریشه این عداوت، عداوت با خداست، و ریشه عداوت با خدا هم تکبر و استکبار بر خدا است، آنوقت شیطان می خواهد همه این بذری که خدا در وجود ما پاشیده است را نابود کند.

خدای متعال بذر محبت را در فطرت ما گذاشته است و بعد هم وجود مقدس نبی أکرم را فرستاده تا این بذر را شکوفا کند، عرض کردم امام باران حاصلخیز است، ابر بارنده است، زمینی است که اگر بذر ما در آن بیفتد ما را بارور می کند، ولی شیطان می خواهد استعداد این بذر را نابود کند و روابط ما را هم به کینه و خشم و نفرت تبدیل کند و این کار را می کند. او این دشمنی خودش را به چه صورت اعمال می کند؟ وقتی سراغ حضرت آدم آمد «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ‏»(اعراف/21)، قسم خورد که من خیرخواه شما هستم، من با شما دشمنی ندارم، می گویم از این درخت بخورید چون شجره خُلد است، خدا برای این فرموده که نخورید تا جاودانه در رحمت نشوید! در یک روایتی می دیدم موسی کلیم در مواجه ای که در سماوات با حضرت آدم داشتند گفتند این گندم خوردن چه بود؟! گول این دشمن را خوردی؟! حضرت آدم فرمود: قسم خورد و باور من نمی آمد که قسم بخورد و دروغ بگوید! یعنی شیطان دشمنی را در قالب محبت اعمال می کند و این کار دستگاه شیطان و شیاطین است.

هدف شیطان از ایجاد دشمنی و عداوت

کسانی که رابطه آنها با خدای متعال استکباری است و به عداوت خدا می رسند، رابطه آنها با بندگان خدا هم تکبر، دشمنی و کینه است، و می خواهند همین رابطه را بین ما هم ایجاد کنند. امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه همین جمله را اشاره می کنند، حضرت می فرمایند: مواظب باشید، بیماری شیطان مسری است، او می خواهد شما را هم به این بیماری استکبار و عداوت مبتلا کند، و وقتی ما را به عداوت با خدای متعال مبتلا کرد، رابطه ما با دیگران هم رابطه کینه می شود. همان طور که رابطه طاعت، محبت می شود و محبت هم به رحمت تبدیل می شود، رابطه استکبار بر خدای متعال و خود بینی و فخر فروشی به او هم تبدیل به عداوت و تکبر و دشمنی با بندگان خدا می شود. شیطان می خواهد این بذر رابطه را در جامعه بکارد و یک جامعه شیطانی درست کند که در آن نه فقط شیاطین جن، بلکه شیاطین جن و انس باهم حضور دارند، چون دشمنان انبیاء به تعبیر قرآن أعم از شیاطین انس و جن هستند «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن»(انعام/112)‏.

اما انبیاء می خواهند همه رابطه ها را تبدیل به عبادت، محبت خدا و رابطه رحمت بین عباد الله کنند. همه همدیگر را دوست بدارند، نه دوستی مجازی و نه دوستی ای که باطن آن دشمنی و خودپرستی است. بسیاری از این عشق های مجازی نفس پرستی است، این که می بینید همین که تمنیات خودش را بدست آورد بلافاصله تبدیل به کینه می شود، خیال نکنید اول آن محبت بود، اول آن هم شهوت بود و چون تأمین شد عداوت و دشمنی می شود، باطن این شهوت عداوت است و الا محبت که به این زودی از دست نمی رود! باطن آن حب النفس است، تظاهر به محبت دیگران می کند؛ شیطان هم همین کار را می کند، «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ‏».

الان شما نظام استکباری را ببینید، می گویند: ما می خواهیم صلح در همه عالم باشد، دوستی باشد و آزادی و امنیت باشد، همه این حرف ها را می زنند ولی واقعا همین است؟! چه کسی است که این را نفهمد! اگر از ولایت معصوم پای خودمان را در ولایت شیطان گذاشتیم اول رابطه ما را با خدای متعال خراب می کند و تبدیل به عداوت می کند، بعد رابطه ما را با دیگران تبدیل به کینه می کند. بجای این که ما دنبال رحمت خدا و طاعت الهی باشیم دنبال شهوات می افتیم.

شیطان می خواهد جامعه ای براساس شهوت و حرص به دنیا درست کند. الان تمدن مادی همین است، جامعه ای است بر اساس حرص به دنیا، سوختی که الان در ماشین تمدن غربی است و این ماشین را به حرکت درمی آورد، این سوخت مثل سوخت فسیلی، مثل انرژی برق که ماشین را به حرکت در می آورد، حرص به دنیا و حسد به دنیا است که همه روابط را بهم می ریزد، همه دنبال استخدام یکدیگر هستند، همه دنبال منافع خودشان هستند، اگر بحث بر سر قرار داد مشترک و منافع مشترک می کنند، بخاطر این است که در این منافع منافعِ خودش را می بیند. اگر بتواند با همان کسی که قرارداد مشترک بسته است خیانت کند می کند، چون قرارداد بسته است برای منفعت خودش نه برای محبت، چرا باید وفادار باشد؟! تعبیر قرآن را ببینید، می فرماید: «قاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ»(توبه/12)‏، کار شما با ائمه کفر به مدارا و صلح نکشد و با آنها درگیری را به حد قتال برسانید، چون «إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ»، اینها عهد ندارند، قرار می بندد ولی پای قرار خودشان نیستند. چرا پای قرار خودشان نیستند؟ چون قرار را برای منافع خودشان بسته اند پس هر جائی دیدند منافع شان در شکستن قرارداد است قرارداد را بهم می زنند، و هیچ اصلی ندارند که به آن ملتزم باشند.

بر خلاف کسی که بر اساس عهد الهی قرارداد می بندد، این قابل شکستن نیست «وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»(مؤمنون/8)‏، راعون، یعنی کسی که رابطه او با خدا رابطه محبت باشد، چنین کسی نمی تواند قرارهای خودش که براساس محبت خدا بسته است را بهم بریزد. کسی که امروز ازدواج می کند و فردا بهم می زند، برای این است که بر سر منافع خودش است.

اساس رابطه در فرهنگ غرب

آنوقت ببینید این رابطه ای که شما می بینید در جامعه، امروز استخدام می شود و فردا اگر در کارخانه بگوید من مریض شدم و نمی توانم کار کنم او را حذف می کند و می گوید: نمی توانی که نمی توانی، من که بیمه و تأمین اجتماعی نیستم، من کارخانه هستم! وقتی آن رابطه محبت آمیز از بین رفت، دیگر هیچ چیزی جای آن رابطه را پر نمی کند، فرزند را از محبت مادر محروم می کنند و مهد کودک می گذارند، آنجا که محبت مادر را نمی گیرد، کاری کردند که رابطه بین پدر و مادر تبدیل به نفرت شود! من یادم است که خیلی وقت پیش آماری را دیدم در مصاحبه با زنان آلمانی که خیلی ها آنان را پیشرفته می دانند و دوست دارند دنبال رو آن ها باشند؛ در این مصاحبه، از آنها سؤال کرده بودند که شما فرزند خودتان را بیشتر دوست دارید یا سگ خودتان را؟ 87 درصد آنها گفته بودند ما سگ خودمان را بیشتر دوست داریم!

فرزند را از حمایت پدر و مادر محروم می کنند، بعد قانون درست می کنند و دولت می آید و حمایت می کند از فرزند مقابل پدر، اسمش را هم تامین اجتماعی می گذارند! آن حمایت مالی پدر و مادر را از فرزند که همراه با کرامت، محبت و ایثار است برمی دارند و جای آن تأمین اجتماعی می گذارند، آیا این جای آن را پر می کند؟!

حالا بگذریم که ما روابط خودمان را هم بر اساس محبت شکل ندادیم ولی آیا رابطه بر اساس محبت و ایثار و مواسات در جامعه مؤمنین، با تأمین اجتماعی پر می شود؟! شما انسان را از رحمت امام محروم کنید، چه چیزی جای آن را پر می کند؟! با تأمین اجتماعی و لشکر کشی و اینها که نمی شود امنیت ایجاد کرد، امنیت احتیاج به محبت دارد، با قدرت و زور که امنیت درست نمی شود، این ناامنی روانی است و از قضا همان هایی که می خواهند امنیت ایجاد کنند مبدأ ناامنی می شوند؛ می آید اینطرف دنیا امنیت ایجاد کند، بدترین ناامنی را در اینطرف دنیا ایجاد می کند، همه جا همینطور است!

ببینید این جامعه ای که درست کردند از کلان جامعه تا صنف آن، تشکیل شده از رقابت هایی صنفی، دو کارخانه یا دو ورزشکار با تمام وجود می خواهد آن یکی رفیق خودش را حذف کند و به زمین بزند، اصلا اخلاق آنها عداوت است چرا که وقتی آدم خودش را دید با دیگران رابطه محبت ندارد. آن ها خانواده عشیره ای را به قول خودشان تبدیل کرده اند به خانواده سلولی و آن روابط را بریدند، آن روابطی که خدای متعال در فطرت گذاشته بود و حضرت هم آمده بودند تا اینها را بارور کنند، بعد یک رابطه های دیگری ایجاد کردند که اصلا فامیل آنجا بی معنا است، صله رحم و این روابط قطع شده است. آن ها خانواده را خانواده سلولی کوچکی کردند که از پدر و مادر فرزندان تشکیل شده است، بعد کم کم فرزندان را هم بیرون کردند و زن و شوهر شدند، بعد کم کم این را هم تغییر دادند!

در مفهوم خانواده جدید که می گویند خانواده تک عضوی، خانواده دو عضوی همجنس، مرد و مرد، زن و زن، خانواده دو عضوی زن و مرد، خانواده دو عضوی انسان و حیوان، این کار شیطان است، بعد حالا بعضی دهان خودشان را پر و خالی می کنند اسم غرب را می برند! هیچ رحمتی در این توسعه غربی و پیشرفت و این مدل شیطانی که اساس آن بر استکبار و تکبر و عداوت و بسط عداوت است، نیست. اگر یک مقداری هم می بینید همسرها کنار همدیگر احساس آرامش می کنند این برای آن مدیریت نیست، برای آن فطرتی است که خدا گذاشته است و ته مانده ای است که باقی مانده است، مسیحی هستند یک رابطه ای هم با حضرت عیسی دارند، این رابطه برای آنجاست و برای این تمدن نیست.

برنامه ریزی شیطان با فرهنگ غربی برای همه انسان ها و جهاد کبیر نبی اکرم

یک نکته ای را بگویم که خودش یک بحث مفصلی است. وجود مقدس نبی أکرم یک جهادی دارند با کل این دستگاه کفر و نفاق، کل دستگاه سقیفه و ابلیس در تاریخ، با کل جریان بنی امیه و بنی عباس و جریان ادامه آنها در دنیای امروز و امپراطوری مدرن، که از آن در قرآن به جهاد کبیر تعبیر شده است. در سوره برائت دستور داده شد درگیری را علنی کنید، بعد می فرماید: مبادا اینها را اطاعت کنید! حضرت که خودش اطاعت نمی کند، بلکه آنها یک برنامه ای برای جامعه بشری دارند و خدای متعال می گوید مبادا بگذاری آن برنامه پیاده شود! برای این که این برنامه پیاده نشود و امت دنبال آنها نروند «وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيرا»(فرقان/52) یک درگیری بزرگ تاریخی نبی أکرم دارند، که این درگیری هم در حوزه قتال و نظامی است و هم سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی است.

در واقع این درگیری همه جانبه و بر سر احکام و شرایع و بر سر قانون است، آنها می خواهند عالم را طور دیگری اداره کنند، و حضرت هم با آنها یک درگیری عظیم دارد. الان دوران این جهاد است، آنها می خواهند همه چیز را آنطرف ببرند و آدم ها را تبدیل کنند به آدم های شهوت پرست، آن ها می خواهند روابط اجتماعی را به روابط شهوت پرستی و نفس پرستی تبدیل کنند، درغرب خانواده برای چه درست می شود؟! برای لذت جوئی بیشتر، همکاری اجتماعی برای چیست؟! برای لذت جوئی مشاع و مشترک، هدفی غیر از این ندارند، یعنی زندگی مشترک بر اساس محبت تبدیل می شود به لذت جوئی، نفس پرستی، دنیا پرستی و خود پرستی مدرن. آن ها می خواهند این را در همه عرصه ها جاری کنند و حتی یک حوزه را هم خالی نمی گذارند. امروز حرف آنها این است که می گویند توسعه پایدار در مقیاس جامعه جهانی؛ یعنی دارند برای کل عالم و همه ابعاد آن برنامه ریزی می کنند؛ برنامه ریزی برای انسان از قبل تولد تا مرگ او، می گوید کجا به دنیا بیاید، چند روز مادر او مرخصی بگیرد، بعد در کدام مهد کودک بزرگ شود، کدام دبستان برود، کدام دانشگاه، چقدر کار کند، بعد دوران بازنشستگی، خانه سالمندان، اتاق مرگ، اتاق ایزوله، و السلام!

این فرهنگ برای همه عمر آدم و برای همه عرصه های حیات او حتی ورزش و اوقات فراغتش برنامه دارد! همه این برنامه ها هم نه تنها بر اساس ادیان نیست بلکه با صدای بلند می گویند بر اساس زمینی کردن انسان و خود محوری است. آن ها می خواهند جهانی درست کنند که در آن همه مناسبات مادی باشد، این یک بحث پر دامنه ای است، وقت اساتید خودم را نمی گیریم.

ما در دوران این جهاد هستیم، حضرت درگیری تاریخی دارند که امت خودشان را از این داستان کفر و نفاق تاریخی عبور بدهند. این داستان در همه زندگی ما است، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و حتی فرد و خانواده و صنف همینطور است، کل جامعه همینطور است. آن ها می خواهند همه عرصه ها را به عرصه پرستش دنیا و لذت پرستی و رقابت بر سر دنیا تبدیل کنند، حضرت هم می خواهد همه این عرصه ها را تبدیل به عرصه های بندگی، اطاعت، محبت، رحمت و رأفت کند، شرایع و قوانین حضرت برای این است، قوانینی هم که آنها می گذارند آنطرف است.

البته ادعای آنها هم محبت و صلح و دوستی است و شیطان به همین صورت به میدان می آید. قرآن مکرر توضیح می دهد که جهنمی ها در جهنم با همدیگر نزاع می کنند، بین فرمانده و اتباع او دعوا می شود، می گوید شما من را دعوت کردید و آن ها می گویند ما چکاره بودیم، خودتان آمدید! شیطان می گوید مگر من برای شما تور انداخته بودم؟ بی خود در تور من آمدید، من می خواستم ماهی صید کنم، اما شما قورباغه ها به تور من آمدید، من می خواستم مؤمن بگیرم، شما چه قیمتی داشتید که من برای شما تور بیندازم؟!  جهنمیان در جهنم با یکدیگر نزاع های تند دارند، ولی بهشتی ها در بهشت «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِين»(حجر/47)‏، این دستگاه حضرت است، آن هم دستگاه ابلیس است.

نقش ما در این جهاد کبیر

حضرت یک جهاد بزرگ دارند که جامعه را به منزل ظهور و رجعت و قیامت برسانند و الان ما در این دوران درگیری هستیم. در این دوران درگیری ما باید ارتباط خودمان را با خدای متعال و امام بر اساس طاعت و محبت و با مؤمنین بر اساس رحمت و ایثار و شفاعت بگذاریم و همه روابطمان را بر این اساس شکل دهیم.

ما یک درگیری همه جانبه داریم، و می خواهیم پیغمبر پیروز این میدان باشد نه شیطان. شما محیط خانواده را در نظر بگیرید؛ محیط خانواده باید بر اساس جهاد شکل بگیرد، یعنی اساس خانواده نباید بر اساس لذت جویی و رقابت و منافع بیشتر باشد. همانطور که تک تک ما باید در این جهاد سرباز نبی اکرم در همه جبهه ها باشیم، وقتی هم خانواده درست می کنیم یعنی می خواهیم میدان جهادمان را بزرگ تر کنیم. آن چیزی هم که بار این جهاد را برمی دارد همان است که در سوره توبه خدای متعال فرموده است، شما باید رسول خدا و جهاد در راه او و شرکت در این مجاهده را از همسران، پدر و مادر و برادر و عشیره خودتان، و از تجارت و اموال تان بیشتر بخواهید، اگر بیشتر خواستید در این جهاد کنار پیغمبر هستید و خود و خانواده شما و همه زندگی شما زندگی جهادی می شود. اگر نه و دنبال محبت های دیگر رفتیم، شیطان از آن طریق ما را می برد و زندگی ما زندگی لذت پرستی می شود.

آفتی که الان جامعه مؤمنین در همه عرصه ها به آن مبتلا است، آفت دستگاه شیطان در شکل جدید آن است که دنیای مدرن نام دارد. این یک حکومتی است که مدعی جامعه جهانی و اداره همه جانبه جهان است و برای همه جا برنامه دارد، خانواده را ویران کرده است، می خواهد خانواده های ما را هم همانطور ویران کند. وقتی رابطه ها تبدیل می شود به دوست یابی، آنطرف آن هم این می شود که بنیان خانواده ویران می شود. وقتی می گویید کنترل جمعیت، یعنی مأموریت خانواده را تربیت نسل برای امت تاریخی نبی أکرم نمی دانید. حضرت می فرماید: «تَنَاكَحُوا تَنَاسَلُوا تَكْثُرُوا فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْط»(5) من می خواهم یک امت باعظمت تاریخی داشته باشم، وقتی مأموریت خانواده را این نمی دانیم بلکه لذت جوئی می دانیم و می گوییم فرزند نباید مانع لذت ما باشد، می گوییم تعداد فرزند باید کنترل شده باشد، یعنی ببین چقدر امکانات داری، همانقدر در افق برنامه ریزی خودتان نسل داشته باش، وقتی اینطور نگاه می کنیم و وقتی می پذیریم که رابطه ازدواج بجای آن رابطه عاطفی که اسلام می گوید تبدیل به دوست یابی مدرن می شود و بقیه آن، چیزی به نام خانواده نمی ماند، می ماند؟! موقعی که بحث کنترل جمعیت مطرح شد من عرض کردم این یعنی بنای ویران کردن خانواده و این در سال 72 واضح بود، الان هم آثار آن ظاهر می شود.

علی أی حال ما دو دستگاه داریم، دستگاه نبی أکرم که می خواهد روابط بر اساس محبت باشد و همه شرایع و قوانین اخلاقی و فقهی آن هم همین است، آنطرف هم دستگاه دشمنان حضرت است که می خواهند همه بنیان بر اساس لذت پرستی و نفس پرستی و دنیا پرستی باشد که تبدیل می شود به عداوت و درگیری، یک جامعه ای که باطن آن لجن زار است، فقط کینه و عداوت و نفرت است و ظاهرش هم دوستی و دیپلماسی نفاق و فریب.

در این درگیری، ما باید در همه روابط خودمان در جبهه حضرت باشیم، از جمله در بنای خانواده گذاشتن و آنطور که حضرت می خواهند خانواده را تأسیس کنیم. البته وقتی این درگیری تمام شد و در دوره ظهور به غلبه حضرت رسید، آنوقت یک داستان دیگری اتفاق می افتد، روابط شکل دیگری پیدا می کند ولی فعلا دوران جهاد است. آفت ما در دوران جهاد این است که نقشه دشمن را نشناسیم، یا بشناسیم و فریب بخوریم، دلداده آن داستان شویم، آن نقشه هم خیلی نقشه پیچیده ای است، برنامه ریزی های دنیای مدرن برای خانواده جامعه مؤمنین واقعا پیچیده و جدی است که ما مأمور به جهاد و درگیری و تبری از آنها هستیم، این غیر از قتال است، درگیری در همه عرصه ها است که ان شاء الله خدای متعال به ما توفیق این کار را عنایت کند.

پی نوشت ها:

(1) الأمالي (للصدوق)، النص، ص: 206

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 198

(3) المحاسن، ج‏1، ص: 264

(4) التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 627

(5) جامع الأخبار (للشعيري)، ص: 101