نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

روز شهادت امام کاظم در شهر مقدس قم/ طرح و برنامه امام در هدایت و شفاعت بندگان؛ به جان خریدن سختی ها در مسیر هدایت آنها

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 8 اسفند ماه 1400 است، که به مناسبت شهادت امام کاظم علیه السلام در هیاتی در شهر مقدس قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خدای متعال به دستگاه شیاطین اجازه انجام شیطنت هایی در عالم دنیا داده که این شیطنت ها سبب ابتلاء و امتحان انسان ها می شود و نتیجه آن تفکیک مؤمنین از کفار و مشرکین است. انبیاء برای امت سازی و هدایت امتشان، بر محور نبی اکرم و امیرالمؤمنین تلاش می کردند و معصومین هم سعی می کردند تا مؤمنین را به عصر ظهور برسانند. اما فراعین و شیاطین انس و جن که در جهنم هستند قصد گمراهی انسان ها را دارند و حتی از مؤمنین هم نمی گذرند. معصومین در این دارالفاسقین، از تک تک مؤمنین و کسانی که خیری در وجودشان هست، دستگیری می کنند و نمی گذارند جهنمی بشوند.

محور امت سازی انبیاء

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقان(جن/۱۶) اولیاء معصوم راه بندگی خدا را در عالم باز می کنند و با عبادت آنهاست که مسیر تقرب به خدای متعال باز می شود. معصومین علیهم السلام بلاء و سختی های راه را تحمل می کنند و در تحمل بلا هم هیچ کوتاهی نمی کنند و بار تکلیف را بیش از ظرفیت خودشان برمی دارند. وقتی حضرت ابراهیم امام شدند، طبیعتا باید امتی بسازند و برای ساخت امت یک مأموریتی داشتند و کار به جایی رسید که حضرت مأمور به قربانی شدند. این تکلیف ایشان در آن عهدی است که با خدای متعال و نبی اکرم برای ایجاد یک امت داشتند که داستانش در قرآن مفصل است و اقداماتی که حضرت برای ایجاد این امت و تربیت این امت فرمودند به یک نقطه ای رسید که باید برای شکل گیری این امت قربانی کنند.

حضرت هم وقتی کار را به آخر رساندند «إِنِّي أَرى  فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُك »(صافات/۱۰۲). خدای متعال فرمود «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا»(صافات/۱۰۵) حضرت ابراهیم به خدا عرضه داشتند که ای کاش می شد من این کار را تا آخر می رساندم و این بار را برمی داشتم و به تعبیری فرزندم را در راه تو قربانی می کردم و به ثواب افضل مصائب می رسیدم که بعضی گفتند ثواب افضل مصائب همین است؛ یعنی کار به عصر ظهور می رسید و به دست من آن اتفاق می افتاد. نمی خواهم بگویم حضرت طالب او بودند؛ یعنی این باری که باید برای عصر ظهور برداشته بشود را بیش از این برمی داشتند.

خدای متعال فرمود که یک اتفاقی در عالم می افتد که خیلی بالاتر از این اتفاق هاست و شما اگر بخواهید کاری انجام بدهید باید در مسیر آن اتفاق قرار بگیرید و روضه عاشورا را برای حضرت خواندند و حضرت نسبت به واقعه عاشورا به حدی متألم شدند که از قربانی کردن حضرت اسماعیل آن تألم برایشان حاصل نمی شد. خدای متعال فرمود «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم »(صافات/۱۰۷) حالا آن چیزی که می خواستید حاصل بشود، حاصل شد. این اتفاق ظاهرش هم یک امر شخصی است که حضرت در سیر خودشان می خواستند تا یک اتفاقی برایشان بیافتد ولی بعید نیست راجع به همان جریان امت سازی حضرت باشد که شما هم اگر بخواهید در امت سازی موفق باشید باید توجه به آن حادثه عظیم داشته باشید و با اوست که این کار به نتیجه می رسد و با عاشوراست که آن امت بزرگ ساخته می شود و این هم بر محور نبی اکرم است. ایشان لست که آن امت را با عاشورا می سازند. ظهور حاصل  عاشوراست.

بنابراین انبیاء و اولیاء الهی در آن قراری که با خدا بستند استوار ایستادند و بیش از ظرفیتی هم که خدای متعال ازشان خواسته تکلیف را برداشتند. معصومین به حدی کارشان بزرگ است که اصلا نمی شود بفهمی که در عالم چه می کنند و اسرار کارشان آشکار نیست.

ابتلاء و امتحان برای رسیدن به ظهور

به حضرت عرض کردند علت غیبت چیست و امام زمان برای چه انقدر غیبت طولانی دارند؟ حضرت فرمود «لِأَمْرٍ لَمْ  يُؤْذَنْ  لَنَا فِي كَشْفِه »(1) این مثل داستان حضرت موسای کلیم با آن معلم الهی است و به ما اجازه ندادند برایتان بگوییم. وقتش که رسید بعضی از این اسرار برایتان روشن می شود که حضرت در عصر غیبت چه کار می کردند. این امامت و بار سنگین برای این است که امت به عصر غیبت برسد و همه معصومین هم همینطور هستند و عالم را به سمت ظهور هدایت می کردند و این ظهور انقدر امر مهمی است که باید این اتفاقات حتما بیافتد و این ائمه یکایک بیایند و آن نقش بزرگشان را ایفا بکنند. پس آن کار بزرگ باید واقع بشود تا ما به عصر ظهور برسیم.

نبی اکرم به امیرالمؤمنین فرمودند هم شما خودتان مبتلا می شوید و هم مردم شما مبتلا می شوند و واقعا باید با ابتلائات معصوم این اتفاق بیافتد و عالم به عصر ظهور برسد. معصومین هر کدام در این مسیر باری برمی داشتند و کارشان هم خیلی بزرگ بوده است. این تحریف عاشوراست که بگوییم حضرت می خواستند سال 61 کوفه را بگیرند و حکومت کنند. این که کار حضرت نبود، حضرت کار بزرگتر از این را می خواستند انجام بدهند، آن کار را که مختار هم انجام داد. حضرت می خواستند عالم را به سمت تحقق ظهور و آن حقیقت سیر بدهند.

هارون حضرت موسی بن جعفر را خواست که می گویند شما اسلحه جمع می کنید. حضرت فرمود والله من این کار را نمی کنم. بعضی ها خیال می کنند خیلی مهم است امام اسلحه جمع می کرده و مخفیانه مبارزه می کرده! هر چه این گروه های مسلح به امام رضوان الله تعالی علیه پیشنهاد مبارزه مسلحانه می دادند، امام قبول نمی کردند. مگر ترقه بازی است که چهار نفر آدم مسلح در خیابان ها راه بیاندازیم و بعد هم خیال کنیم یک کار بزرگ می کنیم. آن کار بزرگ با ترقه بازی درست نمی شود بلکه صبر و ابتلاء می خواهد تا یک امتی را عبور بدهی. امام زیر بار این حرف ها نرفتند و فرمودند ما می خواهیم برای ظهور کار کنیم و ما می خواهیم یک اتفاق بزرگی بیافتد و یک امتی تربیت بشوند که برای خدا کار کنند و برای خدا بجنگند و برای خدا به شهادت برسند.

رسیدن به عصر ظهور یک همچین اقداماتی می خواهد و سیدالشهداء باید به شهادت برسند تا امت آماده بشوند و بتوانند برای ظهور حضرت کار کنند. در تاریخ خیلی ها کشته شدند ولی اینطوری اتفاق مهمی نمی افتد. آن اتفاقی که باید بیافتد از بستر ابتلاء معصومین می گذرد و معصومین کار خودشان را هم کردند و کارشان هم خیلی با عظمت است. اسلحه پنهان کردن که در شأن امام نیست. آنقدر در دوران انتقال قدرت از بنی امیه به امام باقر و امام صادق علیهما السلام اصرار کردند که شما وسط بیایید و کار را تمام کنید ولی اصلا اعتنا نکردند و حتی حضرت بعضی نامه ها را سوزاندند و فرمودند این دوران ما نیست و اینها هم آدم ما نیستند. باید یک آدم هایی تربیت بشوند و این تدبیر معصومین و بلای معصومین اتفاق بیافتد و آنها باید از دل این فتنه ها آدم هایشان را بیرون بکشند و باید آدم هایشان را در دل همین فتنه ها تربیت کنند.

به امام صادق می گفتند آقا قیام کنید، الان دوران شماست اما حضرت می گفتند اینطوری نیست، اشتباه می کنید؛ کاری که ما می کنیم یک کار دیگری است. یک دولت دیگری به اسم دولت بنی عباس با همین مردم درست می شود و مردم زیر بار منصور می روند. اینها که امام صادق را قبول ندارند. با این ها که نمی شود حکومت امام صادق درست کرد. حضرت فرمود دوران ما نیست و باید یک اتفاقاتی بیافتد تا دوران ما برسد.

لذا هر کدام از ائمه یک کتاب مهر شده ای دارند که از آسمان آمده و باید به آن عمل کنند و این کار بزرگی است که معصومین انجام می دهند و نباید آن کار کوچک شمرده بشود. این تحلیل های کوچک و ضعیف که می گویند مبارزه بود و حضرت اسلحه قایم می کردند اشتباه است. اگر اینطوری بود صلح امام حسن دیگر بی خود می شد. بعضی ها مثل زیدیه می گویند امام قائم بالسیف است و اگر کسی قائم بالسیف نبود امام نیست. امام باقر و امام صادق قائم بالسیف نیستند، یعنی امام نیستند؟! این تحلیل اشتباهی از امام است.

حضرت فرمودند شما باید ساخته بشوید و ما هم آدم های خودمان را داریم می سازیم. لذا گاهی وقت ها که می گفتند آقا قیام کنید، حضرت فرمود که شما هنوز آماده نیستید. گاهی فرمودند آیا اینگونه شدید که اگر احتیاج مالی داشته باشید در خانه برادرتان بروید و حمیان سربه مهرش را بگیرید و مهرش را بشکنید و به اندازه نیازتان از سکه های طلای او بردارید و تحویل بدهید، آيا بدون اجازه خودش این کار را می کنید؟ گفت نه ما اصلا رابطه مان با هم اینطور نیست. حضرت فرمود مالتان را هنوز حاضر نیستید در راه ما خرج کنید در جانتان که بخیل تر هستید.

در یک روایتی حضرت فرمودند که الان دورانش نیست ولی در دوران عصر ظهور اینطوری می شود و ما آدم اینطوری می خواهیم تربیت کنیم. آدم اینطوری تربیت کردن با عبور از این فتنه هاست و ما می خواهیم اینطوری امت بسازیم. گفت آقا حقوق بر اخوان را بگویید. حضرت گفت اگر بگویم شما عمل نمی کنید. التماس کرد و حضرت یک گوشه اش را گفتند ولی واقعا نمی شود عمل کنی. معصومین یک امت اینطوری می خواهند بسازند. این که به حرف و حدیث نیست. یک کار به این سختی و با عظمت دارد انجام می شود و این کار لوازم دارد و ما باید به این نقطه برسیم که مالمان برای امام باشد.

یک شخصی از خراسان آمد و به امام صادق عرض کرد که آقا چند هزار نفر در خراسان آماده هستند تا شما قیام کنید. همین کار را هم کردند دیگر و بنی عباس به کمک ابومسلم خراسانی به قدرت رسیدند. حضرت فرمود شما که شیعیان ما هستید هنوز آماده نیستید و جمع المال نشدید. آن آقای خراسانی اصرار کرد و حضرت فرمودند تنور روشن کنید و بروید در تنور بنشینید. گفت آقا مگر من چه جرمی کردم؟ حضرت فرمودند هیچ اشتباهی نکردی، بفرمایید بنشینید فقط می خواستم بفهمید که اهل این کار نیستی. کسی که امامش می گوید برو در تنور بنشین و می گوید چه جرمی کردم، این که آدم امام صادق نیست.

این همان داستان است که وقتی خدای متعال آتش را در آن عالم برافروخت، دارد که اصحاب الیمین در آن رفتند و اصحاب الشمال گفتند خدایا ما را خلق کردی برای سوزاندن؟ و در آن آتش نرفتند! بعد هارون مکی آمد و به حضرت سلام کرد. حضرت فرمودند سلام علیکم، بروید در آتش بنشینید. هارون رفت و در آتش نشست. حضرت به آن شخص خراسانی فرمودند در خراسان از این آدم ها چند نفر دارید؟ گفت یکی هم پیدا نمی شود.

سدیر می گوید به حضرت عرض کردم آقا چرا قیام نمی کنید؟ حضرت امیر اگر موقعیت شما را داشت نمی گذاشت حقش را بگیرند. حضرت فرمود من چقدر اصحاب دارم؟ گفت دویست هزار تا. حضرت فرمود راست می گویی؟! می آیی با هم به ینبع برویم؟ می گوید سوار مرکب شدیم و با هم رفتیم. وقت نماز شد و حضرت گفتند از این زمین عبور کنیم، اینجا جای نماز نیست و برویم در یک زمین دیگر. در بین راه به یک جوانی که داشت گوسفندهایش را می چراند برخورد کردیم. حضرت فرمود اگر من انقدر آدم داشتم قیام می کردم. می گوید بعد از نماز شمردم دیدم هفده تا گوسفند است. پس باید یک همچین آدم هایی ساخته بشوند و این هم یک کار پیچیده ای است. امت باید از این فضا عبور کند تا برسد.

مناظره امام کاظم علیه السلام و هارون لعنه الله

نقل است که هارون امام کاظم را فراخواند و به حضرت عرض کرد که این داری که ما در آن زندگی می کنیم چه داری است؟ حضرت فرمودند «هَذِهِ دَارُ الْفَاسِقِين »(2) این دارالفاسقین است و باید از آن عبور کنیم. هارون نفهمید حضرت چه می گویند.

بعد حضرت آیه قرآن را خواندند که در باب حضرت موسای کلیم است که خدای متعال می فرماید به حضرت موسای کلیم تورات دادیم و گفتیم «فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها»(اعراف/۱۴۵) در این کتاب آسمانی همه چیز است «وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصيلا» هرچه لازم بود را به حضرت موسی دادیم و گفتیم به امتت هم بگو به قوت این را بگیرند. هم خودت این کتاب را با قوت اخذ بکن و هم به امتت دستور بده تا به این کتاب عمل بکنند و آن نقطه های اساسی که ما در این کتاب گفتیم را اخذ بکنند. این است که در روایت دارد «مَنْ  لَمْ  يَعْرِفْ  أَمْرَنَا مِنَ الْقُرْآنِ لَمْ يَتَنَكَّبِ الْفِتَن »(3) اگر کسی از قرآن امر ما را نفهمد نمی تواند از فتنه ها نجات پیدا کند.

این کتاب به یک معنا طرحی است که خدای متعال به حضرت موسی دادند تا اجرا بکنند و فرمودند که امت شما باید این مسیر را طی کنند تا به امت نبی اکرم برسند و به آخرالزمان وصل شوند. اگر این فرامین را بگیرند از فتنه های بعد از حضرت موسی می توانند عبور کنند و الا در فتنه ها گیر می کنند؛ چون «سَأُريكُمْ دارَ الْفاسِقين » به زودی دوره دارالفاسقین می رسد و یک دارالفاسقینی در امت حضرت موسی درست می شود. لذا بگو «خُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها» این که حضرت انقدر تأکید می کردند «إِنِّي تَارِكٌ  فِيكُمُ  الثَّقَلَيْنِ  كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي » یعنی همین «وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُريكُمْ دارَ الْفاسِقين » یک دارالفاسقینی در این امت درست می شود و اینها باید با این کتاب از این دارالفاسقین عبور کنند.

قله های این کتاب همان جایی است که داستان قوم حضرت موسی و اوصیائش و این که باید چطوری با اوصیاء راه بروند گفته شده؛ چون همه انبیاء اوصیاء داشتند و معرفی هم می کردند ولی هیچ کدامشان غدیر به پا نکردند و پیامبر خاتم یک کار استثنایی در اقامه بعد از خودشان کردند. این یک کار عجیبی است و خیلی هم برای حضرت سخت بود. در روایت دارد که چندین بار به حضرت خطاب شد و حضرت وقتی بار آخر آن آیه شریفه آمد، فرمودند این عتاب الهی است و به هر قیمتی شد غدیر را به پا کردند و خدا هم تضمین کرد شما این کار را انجام بده، من تو را حفظ می کنم «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس »(مائده/۶۷) این یک کار استثنایی بود.

حضرت موسی هم وصی خودشان را معرفی کردند. در روایت دارد این داستانی که برای حضرت سلیمان پیش آمد که فرمود چه کسی می تواند تخت بالقیس را حاضر کند، آصف بن برخیا تخت را حاضر کرد. در روایت دارد آصف علمش را از حضرت سلیمان گرفته بود، منتها حضرت سلیمان می خواست او را به امت خودش معرفی کند. انبیاء به اشکال مختلف وصی خودشان را معرفی می کردند ولی هیچ کدام غدیر به پا نکردند.

علی ای حال به حضرت موسی می گویند طولی نخواهد کشید که دار الفاسقین می شود و همچین بلایی سرشان می آید؛ چون «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ»(اعراف/۱۴۶) یک عده ای در این زمین تکبر می کنند و بیش از شأن خودشان برای خودشان ارزش قائل هستند. تو خیلی آدم خوبی باشی می توانی دنباله رو حضرت امیر باشی. تو که نمی توانی خلیفه رسول خدا باشی و بار حضرت موسی را در امت برداری. این تکبر موجب می شود خدای متعال همه آیات را از آنها بگیرد. معصومین آیات اعظم الهی هستند.

پس دارالفاسقین این طوری درست می شود که آنهایی که تکبر می کنند و بیش از موقف خودشان می خواهند، خدای متعال ارتباط خودشان به آیات را قطع می کند و در حجاب می روند و امت خودشان را هم در حجاب می برند و یک فضای ظلمانی درست می کنند که این دارالفاسقین می شود. دارالفاسقین بر محور آن کسانی شکل میگیرد که «يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ» وقتی تکبر می کنند خدای متعال رویشان را از آیات برمی گرداند وقتی امام یک امتی پشت به آیات الهی راه می رود، کل این امت در ضلال هستند. پس شروع دارالفاسقین از اینجاست «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ»  آنهایی که به غیر حق تکبر می کنند، خدای متعال رویشان را از آیات برمی گرداند و آنها دیگر در وادی ضلال و حیرت هستند و در این عالم با خدا زندگی نمی کنند و وقتی با خدا زندگی نکردند امتشان هم با خدا زندگی نمی کند.

یک موقع به ذهنم می آمد رسیدن به خدای متعال که کار سختی نیست و فقرهای ما راه های ما به سوی خدای متعال هستند و ما اگر فقر خودمان را بشناسیم و بفهمیم فقیر هستیم و غفلت نکنیم و بعد هم فقر خودمان را به خودمان نسبت ندهیم که من خودم از عهده نیازهایم برمی آیم معجب نشویم و به اسباب هم نسبت ندهیم، راه خدا پیدا می شود. فقرهای ما، ما را به خدای متعال می رسانند «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»(فاطر/۱۵) ولی چرا راه به این سادگی را نمی شود طی کنی؟ «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ» آدمی که در مقابل امام خشوع می کند باب آیات به رویش باز می شود و هرکجا نگاه کند خدا را می بیند و می فهمد همه عالم فقیر هستند ولی اگر کسی متکبر شد، خدای متعال رویش را از آیات برمی گرداند و وقتی روی او را از آیات برگرداند، به هر طرف که نگاه می کند جز ضلال چیزی نمی بیند و حتی این امر به این واضحی که این عالم به این گستردگی خدا دارد این را هم نمی فهمد و یک جوری می خواهد درست کند که یک انفجاری شده و یک اتفاقی افتاده است!

این همه حیرت برای چیست؟ برای این که «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ» تا آن دوره ای هم نرسد که دوره تواضع و خشوع است، راه باز نمی شود. باب توحید را باید با سجده وارد شوی «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدا»(بقره/۵۸) راه که دیگر معلوم است «وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها» آیات را می بینند ولی ایمان نمی توانند بیاورند «وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا» راه رشد هم سر راهشان می گذاریم ولی او را اخذ نمی کنند.

خدای متعال در سوره اعراف آیه 40 یک نکته ای را بیان می کنند «إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها»(اعراف/۴۰) تکذیب آیات یعنی امیرالمؤمنین را تکذیب می کند. وقتی امیرالمؤمنین را تکذیب کردی «إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماء» درهای آسمان به رویشان باز نمی شود. حتما اینها در عالم ارض باشند، نمی توانند از این عالم ارض به طرف عالم بالا بروند «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين »(قصص/۸۳) این همان ابواب السماء است «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» وادی ولایت امام است.

«حَرَامٌ  عَلَى  قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى  تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا»(4)، «إِذَا تَخَلَّى  الْمُؤْمِنُ  مِنَ الدُّنْيَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللَّه »(5) رسیدن به ایمان و حب الله جدایی از عالم ارض می خواهد «إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماء» اینها باید دائما در عالم ارض باشند و نمی توانند از این عالم بالا استفاده کنند و اصلا درها به رویشان باز نمی شود و به وادی جنت نمی رسند. بهشت یک عالم عظیمی است که خدای متعال یک تصویری به ما داده و تا آدم نرود نمی فهمد ولی از همینجا راهش باز می شود. سماء این عالم بهشت است. اگر کسی اهل استکبار و اعراض از آیات بود، درهای آسمان بسته می شود و نمی تواند وارد بهشت بشود «لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ في  سَمِّ الْخِياط» درهای بهشت به روی کسانی باز می شود که اهل استکبار و اعراض از آیات نیستند.

می فرماید چرا بعد از حضرت موسی دار الفاسقین می شود؟ «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ» چون به زودی یک عده ای از اینها «يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ» رویشان را از آیات عالم برمی گردانند و خدا هم این کار را می کند. کسی که در مقابل امیرالمؤمنین استکبار کند خدای متعال نمی گذارد باب توحید به رویش گشوده بشود «إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماء» اصلا نمی شود در بهشت بروند چون «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ» کل آیات را می بینند ولی نمی توانند مؤمن بشوند و بهره نمی برند «وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلا» چون «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلين » تکذیب آیات کردند و در غفلت از آیات بودند. کسی که در عالم از امام غفلت می کند، پیداست که نمی تواند به جایی برسد. پیداست که راه رشد به روی این آدم بسته می شود و راه غی را می رود «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ» اینها تکذیب آیات و لقاء آخرت کردند «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ».

حبط اعمال چطور حاصل می شود؟ در سوره مبارکه حجرات آمده «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِي »(حجرات/۲) کسی که می خواهد صدایش را مقابل پیامبر در عالم بلند کند و صوتی در عالم از او در کنار حضرت بماند «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُم » اینهایی که مقابل پیامبر برای خودشان یک راهی معین کردند و گفتند العیاذ بالله «ان الرجل کذا»؛ «پیامبر می خواست آن روز راجع به خلافت چیزی بنویسد و من مصلحت ندانستم!» «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» اینها چیزی در دستشان نیست و همه نابود شدند. با این ها که کار به جایی نمی رسد.

«وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُم » اینها با حضرت موسی هم راه رفتند کنار حضرت موسی با فرعون هم جنگیدند ولی وقتی صدایشان را مقابل حضرت موسی بلند می کنند و می خواهند یک حرفی از خودشان بزنند و نقشه ای برای امت بکشند، دستشان خالی می شود و دیگر چیزی دستشان نیست. کار به یک جایی می رسد که در این عالم خدا را نمی بینند و خدای متعال رویشان را از آیات برمی گرداند و اینطور مجازاتشان می کند. با اینها یک امت در ضلال درست می شود.

اینها قرن ها و قرن ها مردم خودشان را در وادی تیه می برند. در روایات ما دوران سقیفه به وادی تیه تشبیه شده؛ چون خدای متعال زحماتی که آن ها کنار حضرت کشیدند را حبط کرده به خاطر اینکه «كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُم » اینها دنبال آیات و لقاء الآخرة نبودند. آن لقائی که در وادی امام پیدا می شود، آن لقاء الاخرة است و اینها دنبال لقاء الدنیا هستند و می خواهند امت را در وادی دنیا بکشند. اینها در وادی ضلال می افتند و چیزی در دستشان نیست «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم » آدمی که چیزی در دستش نیست که نمی تواند کاری انجام بدهد. قرآن می فرماید «هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُون » این که ما آنها را در وادی حیرت و ضلال بردیم به خاطر این است که خودشان این کار را کردند و ما ظلمی به اینها نکردیم.

حضرت این آیه را خواندند و فرمودند الان دارالفاسقین است. همین اتفاق افتاده و یک عده ای از جمله خود هارون تکبر کردند و خدای متعال رویشان را از آیات برگردانده. حضرت فرمود شما امام الفسقه هستید. هارون به حضرت عرض کرد که این دارالفاسقین دار چه کسی است؟ دار ماست؟ اگر دارالفاسقین است شما و شیعیانتان پس چه کار می کنید؟ حضرت فرمود ما باید از فترتی عبور کنیم و ما داریم شیعیان خودمان را عبور می دهیم «فَقَالَ لَهُ هَارُونُ فَدَارُ مَنْ هِيَ قَالَ هِيَ لِشِيعَتِنَا فَتْرَةٌ وَ لِغَيْرِهِمْ فِتْنَة» یک فترتی است که شیعیان ما باید از آن عبور کنند و عبورشان هم می دهیم ولی بقیه در فتنه شما گیر می کنند و آنها مفتون می شوند و به این دارالفاسقین می بردشان و خودشان هم فاسق می شوند. شیعیان ما یک فترت هستند و باید از آن عبور کنند تا به دار ایمان برسند.

بعد هارون گفت «قَالَ فَمَا بَالُ صَاحِبِ الدَّارِ لَا يَأْخُذُهَا» اگر دارالفاسقین است، چرا از ما پس نمی گیرید؟ خدای متعال عالم را برای اهل بیت خلق کرده، هارون گفت اگر برای شما خلق شده و الان دست فاسقین افتاده چرا پس نمی گیرید؟! حضرت فرمود وقت و حساب و کتاب دارد، وقتش که شد پس می گیریم. ما دنبال پس گرفتنش هستیم «فَقَالَ أُخِذَتْ مِنْهُ عَامِرَةً وَ لَا يَأْخُذُهَا إِلَّا مَعْمُورَة» دار آباد را از صاحب دار گرفتید و شما ویرانش کردید، چیزی در آن نگذاشتید و فاسدش کردید «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»(اعراف/۵۶) شما زمین را فاسد کردید اما این ارض عمران می شود و دوباره به دست امام می افتد. دوباره یعنی ما داریم کار خودمان را می کنیم.

پس طرح امام این است. امام می فرماید ما کار خودمان را می کنیم و الان دارالفاسقین است و دوره فترت شیعیان ماست و آنها دارند کار می کنند و ما این ارض را از دست شما در می آوریم. اما با حساب و کتاب برمی گردد. با ترقه بازی که نمی شود ظهور به پا کرد. نمی گویم مبارزه نباشد، ائمه کارشان مبارزه بوده و همه قیام لِلّه می کردند. به حضرت گفت این عنوان که برای امام زمان است برای شماست؟ حضرت گفت همه ما هستیم و همه ما کارمان این است و هیچ امامی نیست که قیام لِلّه نکند.

هارون به حضرت گفت که این شیعه هایی که شما می گویید الان دوران فترتشان است، این شیعه های شما الان کجا هستند؟ من هرچه نگاه می کنم فقط ما و طرفدارانمان هستیم و همه عالم در مشت ماست. حضرت فرمود ما از دل این فتنه بیرونشان می کشیم، شما نگرانشان نباش، ما داریم یاران خودمان را می سازیم. بعد حضرت این آیه را خواندند «فَقَرَأَ أَبُو الْحَسَن  «لَمْ يَكُنِ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَة»»(بینه/۱) الان با هم آمیخته ایم ولی با بینه الهی که رسول و ائمه هستند، با این ائمه ما یاران خودمان را بیرون می کشیم و داریم یاران خودمان را می سازیم.

در دوره معاویه سیدالشهداء یاران خودش را از دل فتنه معاویه بیرون می کشید و اینها را یکی یکی تربیت کرد. حبیب و مسلم بن عوسجه در همین درگیری های زمان حضرت امیر و دار الفاسقین ساخته شدند. این دارالفاسقین که اینطوری نمی ماند. از این دارالفاسقین که شما عبور میکنید، امام خوب ها را بیرون می کشد. کسی که خیری در او باشد امام نمی گذارد از دست برود. مثل داستان فتح مکه و صلح حدیبیه است که ما نمی گذاریم مؤمنین از دست بروند و ما داریم تفکیک می کنیم. این دارالفاسقین آن فتنه ای است که با این فتنه امت تفکیک می شوند. ما داریم خوب ها را از دل همین فتنه بیرون می کشیم. شاید مضمون این آیه که حضرت خواندند این است که ما داریم صف مشرکین و کفار را از خودمان جدا می کنیم. کفار که به این راحتی دست بردار نیستند و می خواهند همه را فاسد کنند.

فرعون روی قوم موسی دست می گذارد. حضرت فرمود «فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَني  إِسْرائيل »(اعراف/۱۰۵) من با اینها کار دارم و اینها را بگذار با من بیایند، من با بقیه و اطرافیانت کاری ندارم. این فراعنه امت حضرت می خواهند مؤمنین را ببرند. حضرت گفتند در دل این فتنه ما مؤمنین را بیرون می کشیم. ما داریم بیرون میکشیم اما شما دست برنمیدارید «لَمْ يَكُنِ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَة» شما دست از مؤمنین برنمیدارید ولی ما هم که مؤمن را رها نمی کنیم و ما در این فضا جدا می کنیم «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ»(بینه/۲) این رسول و اهل بیت هستند که تجزیه می کنند و شر البریه و خیرالبریه می شوند. ما داریم این کار را می کنیم و این خیر البریه ها به عصر ظهور می رسند ولی باید از دل دار الفاسقین همین را بیرون بکشیم.

ببینید این چه نگاهی است که حضرت دارند و ما چه داریم. حضرت فرمود شما تکبر کردید و خدای متعال رویتان را از آیات برگردانده و از سبیل رشد بیرونتان کرده و فقط در سبیل غیّ می روید. راه رشد جلویتان است ولی نمی توانید اتخاذش بکنید و خدا مجازاتتان کرده. هیچ ظلمی به شما نشده و این به خاطر تکذیب آیات است. داستان شما همان داستان بنی اسرائیل است و ما هم داریم کار خودمان را می کنیم و الان دوران فترت ماست و داریم شیعیانمان را در همین فتنه بیرون می کشیم و می سازیم. حضرت زهیر و حر را از کام بنی امیه بیرون می کشند. هر کسی یک ذره صالح باشد بیرونش می کشند. بعضی گفتند شب عاشورا که حضرت فرصت خواستند اصلا برای این است که یک عده ای را از لشکر مقابل بیرون بکشند. اینها یارهای امام حسین بودند.

فرمود «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا»(فتح/۲۵) این تزیل فقط تزایل نسل ها از اصلاب نیست ولی خطاب به پیامبر می گوید باید از دل این جامعه مؤمنین را بیرون بکشی و جدایشان کنی. آنهایی که با امام راه می روند وقتی از وادی این اختلاط بیرون می آیند، اگر آلوده هم شده باشند خدا پاکشان می کند «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُم »(عنکبوت/۷) در دوران هدنه هرچه تلاش کردند «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُون » عملشان گم نمی شود. می فرماید در دوره غیبت و در دوره هدنه عمل هایشان را حفظ می کنیم و برایشان پاکشان می کنیم و تحویل امام زمان می دهیم.

اما کفار دست بردار نیستند و می خواهند مؤمنین را هم با خودشان ببرند ولی معصومین می خواهند مؤمنین را از دل فتنه بیرون بکشند و تفکیک کنند. حضرت فرمودند مثل مؤمن مثل سنگی است که در گِل ها باشد. همه گل ها شسته می شوند و سنگ محفوظ می ماند. این گوهر مؤمن را نمی شود دست بهش بزنید و ما حفظشان می کنیم و در این فترت سالم عبورشان می دهیم و از دست شما بیرون می کشیم.

هارون گفت «فَنَحْنُ كُفَّار»  یعنی ما کفاریم هستیم؟ حضرت گفتند خدا راجع به شما در قرآن فرموده «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار»(ابراهیم/۲۸) شما به یک تعبیری کفران نعمت کردید. شما کسانی هستید که کلمه نعمت یعنی امیرالمؤمنین را برداشتید و کلمه کفر جای آن نشاندید «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار» قومتان را در دار بوار بردید که جهنم است؛ دارالفاسقین دار جهنم است. این آیه راجع به سقیفه است، حضرت فرمود «نَحْنُ  النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَة»(6) در قیامت بهشتی ها با ما بهشتی می شوند و از جهنمی ها جدا می شوند. حضرت فرمودند من نمی گویم شما کافر هستید، شما کسانی هستید که در عالم کفر به پا کردید و نه فقط خودتان کافرید بلکه شما عالم ارض را جهنم کردید.

تحلیل حضرت این است که می گوید دوره هارون، دوره دارالفاسقین است و باید امت را از دل این دارالفاسقین بیرون بکشیم و باید تفکیکشان کنیم و نگذاریم هارون مؤمنین را هم با خودش در دل جهنم ببرد. اینها می خواهند مؤمن را هم از امیرالمؤمنین و از بهشت محروم کنند. ما هم می خواهیم مؤمنین را از دل این جهنمی که شما درست کردید سالم بیرون بکشیم و پاکشان کنیم و سالم به مقصد برسانیم.

هارون وقتی دید این نگاه حضرت موسی بن جعفر است «فَغَضِبَ عِنْدَ ذَلِكَ وَ غَلَّظَ عَلَيْه » به حضرت گفت شنیدم شما اسلحه جمع می کنید. حضرت فرمود والله من این کارها را نمی کنم. مگر من می خواهم ترقه بازی کنم با تو؟ من دارم در دل این دارالفاسقین یک امت می سازم و اینها را عبور می دهم و از دست شما بیرونشان می کشم. من با مؤمنین کار دارم و آدم های تو به درد خودت می خورند. هر کجا هم یک آدمی در وجودش یک خیری باشد، من از او نمی گذرم و از دست تو درش می آورم. ولو به این باشد که بروم در زندان، ولو به این باشد که آن شکنجه ها را تحمل کنم نمی گذارم شما مؤمنین را ببرید.

حضرت فرمود «فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي »(7) یعنی اینها می خواستند مؤمنین را جهنمی کنند و مؤمنین هم یک اشتباهی کرده بودند ولی من نگذاشتم اینها جهنمی بشوند و از کام این گرگ بیرونشان کشیدم و نگذاشتم بنی عباس مؤمنین را بدرند و خودم را سپر کردم. با این که داشتند خودشان می رفتند در دهان شیر، ولی «فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي » من شده در زندان بروم و شده آن صحنه های سخت را تحمل کنم، مؤمنین را نجات می دهم.

در روزهای اول هارون به زندانبان گفت به داخل زندان نگاه بکن و بگو چه می بینی؟ گفت هیچی، عبا روی زمین افتاده. گفت این عبا نیست، حضرت موسی بن جعفر است که بعد از نماز صبح تا وقت نماز ظهر سجده می رود. حضرت این جور مشغول سجده بود. به خدا عرضه می داشت که خدایا الحمدلله محیط خلوتی در زندان با تو برایم درست شده است [ولی در روزهای آخر] حضرت فرمودند «خَلِّصنِی مِن سِجنِ هَارُون يَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَيْنِ رَمْلٍ وَ طِينٍ وَ مَاء»(8).

من شده یک همچین زندانی هم بروم، تفکیک می کنم و نمی گذارم مؤمنین با شما جهنمی بشوند و مؤمنین را بیرون می کشم. شما فاسق هستید و سرنوشتتان هم جهنم است. خدا می فرماید ما به این ها ظلم نکردیم، وقتی از امیرالمؤمنین جدا می شوند و در مقابل او تکبر می کنند باید در سبیل غَیّ بروند و باید آیات به رویشان بسته بشود. خدا همه عالم را آیه قرار داده ولی اینها را کور می کند و نمی گذارد آیات را ببینند. شما مستحق کوری هستید چون از امام جدا می شوید «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني  أَعْمى  وَ قَدْ كُنْتُ بَصيرا»(طه/۱۲۵) من امیرالمؤمنین را از فوق عرش آوردم اینجا با تو بنشیند و تو رویت را از حضرت امیر برگرداندی؟ عالم برایت کور می شود. اگر امام آدم را رها کند، وارد وادی کفر می شود. امام شما را رها نکرد و حضرت محکم دستتان را گرفت ولی شما نخواستید و نسبت به امام تکبر کردید. پس پیداست که از امام جدا می شوید و امام رهایتان می کند و مؤمنین را با خودش می برد.

پی نوشت ها:

(۱) كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص: 482

(2) الإختصاص، النص، ص: 262

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 7

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 128

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 130

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 217

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 260

(8) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 377