نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

مودت فی القربی و تبیین قرابت با نبی اکرم/ مواجهه دسته ها با دستور و مسیر حضرت برای ادامه راه ایمان

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 10 دی ماه 99 است، که در حسینیه حضرت زهرا در شهر مقدس قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ بعد از این که پیامبر، آیه مودت را برای مردم خواندند، مردم سه واکنش مختلف از خود نشان دادند؛ عده ای قبول کرده و این کار را انجام دادند و قرآن از آن ها به عنوان کسانی یاد می کند که با خود حسنه می آوردند؛ عده ای انکار کردند و گفتند که پیامبر از ناحیه خودش سخن می گوید و می خواهد بار اهل بیتش را به روی دوش ما بگذارد و عده ای هم بعد از این که دچار این شبهه شدند، توبه کردند و به راه درست آمدند و خدا هم توبه این ها را پذیرفت. انبیاء الهی در مورد اجر نبوت به قوم خودشان می فرمودند که ما اجری از شما نمی خواهیم و فقط خداست که اجر ما را می دهد و تنها پیامبری که از مردم اجر خواست، نبی مکرم اسلام بود؛ البته پیامبر فرمودند این اجری که من از شما می خواهم، به نفع خودتان است و سودش به خودتان می رسد. یعنی ایشان راهی را برای رسیدن به خدا باز کرده اند و اجر ایشان این است که ما وارد این راه بشویم و سود این کار هم به خود ما می رسد. البته منظور از قربی، هر کسی که با پیامبر رابطه فامیلی داشته باشد نیست. مودت به قربی، باید مودتی باشد که ما را وارد راه الهی بکند؛ لذا منظور از قربی، ائمه معصومین هستند، چون تنها ایشان اند که می توانند ما را وارد مسیر خدای متعال کنند.

رویکرد مردم در قبال مودت به اهل بیت

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . خدای متعال به پیامبر گرامی اسلام می فرماید که بگو «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى »(شوری/23) من در مقابل رسالت خودم، از شما پاداشی جز مودت نسبت به قربای خودم نمی خواهم. «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً» اگر کسی حسنه ای را به دست بیاورد، ما به حسنه او می افزاییم «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» خدای متعال غفور و شکور است.

این که خدای متعال می فرماید «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ» به این دلیل است که این اتیان حسنه و انجام این وظیفه، کاری است که معمولا از ناحیه ما، به شکل کامل انجام نمی شود؛ لذا احتیاج به مغفرت خدای متعال دارد. از طرفی این حسنه و مودت هم انقدر کار مهمی است که خدای متعال نسبت به این اتیان حسنه، شکور است؛ شکور، مبالغه در شکر گذاری است.

بعد می فرماید یک عده ای می گویند این ماجرای مودت به قربی، از ناحیه خدا نیست و پیغمبر به خدا دروغ بسته است. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى  عَلَى اللَّهِ كَذِباً»(شوری/24) در شأن نزول این آیه آمده است که انصار آمدند محضر حضرت و گفتند ما اموالمان در اختیار شماست. خدای متعال فرمود بگو «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» من در مقابل این هدایتی که آورده ام، از شما اجری جز مودت نسبت به نزدیکانم نمی خواهم. این را که فرمود یک عده ای پذیرفتند و منافقین هم گفتند «افْتَرى  عَلَى اللَّهِ كَذِباً» پیغمبر بر خدا دروغ می بندد؛ تا به حال خودش بر شانه های ما سوار بوده، حالا می خواهد نزدیکان خودش را هم بر شانه های ما سوار کند.

آدمی که خودش گرفتار است، انبیاء را هم با همان عینک خودش تحلیل می کند؛ معمولا این هایی که نسبت به انبیاء و مسیر اولیاء الهی شبهه می کنند، خودشان دارای یک نقطه ضعف هایی هستند و آن نقطه ضعف ها موجب می شود که شیطان از همان نقطه به آن ها تسلط پیدا کند و آن ها را نسبت به انبیاء الهی و خدای متعال دچار شبهه یا حتی عداوت کند. امیرالمؤمنین فرمودند که «عَدُوَّ اللَّهِ  أَنْ يُعْدِيَكُمْ بِدَائِهِ»(1) دشمن خدا، شما را به بیماری خودش مبتلا می کند و تا این کار را نکند دست بردار نیست.

خدای متعال در مقابل آن هایی که تهمت دروغگویی به پیامبر می زدند می فرماید «فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى  قَلْبِكَ» این طور نیست و این وحی، از ناحیه خدای متعال است و اگر او می خواست، باب وحی را به روی تو می بست. این حرف خداست که فرموده «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» بعد می فرماید «وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ» خدای متعال به وسیله کلماتش، حق را محقق می کند؛ در روایت آمده است که منظور از این کلمات، وجود مقدس معصومین هستند. «إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» خدای متعال به باطن انسان ها مشرف است و می داند که در باطن انسان ها چه می گذرد.

حالا یک عده ای هم بعد از این که دچار شبهه شدند، برگشتند و توبه کردند؛ خدای متعال می فرماید «وَ هُوَ الَّذي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ»(شوری/25) خدای متعال توبه بندگانش را می پذیرد «وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ» و نسبت به سیئات آن ها عفو می کند؛ حتی اگر این سیئه، سوء ظن نسبت به رسول باشد، اگر انسان واقعا توبه بکند، خدای متعال او را می بخشد و جبران می کند. «وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ» و او نسبت به آن چه که انجام می دهید عالم است.

بنابراین مردم نسبت به این فرمان الهی سه دسته می شوند. یک عده ای می پذیرند و اهل حسنه می شوند؛ خدای متعال می فرماید که پاداش آن ها این است که «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً» ما با مغفرت و شکر با آن ها برخورد می کنیم. یک عده ای نپذیرفتند و تکذیب کردند و یک عده ای هم بعد از نپذیرفتن، توبه کردند؛ آن ها را هم خدای متعال می فرماید که «هُوَ الَّذي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ».

عدم نیاز انبیاء به اجر مردم

در قرآن مکرر از زبان انبیاء آمده که «وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى  رَبِّ الْعالَمينَ»(شعراء/109) از جمله در سوره مبارکه شعرا که از زبان مبارک حضرت نوح، هود، صالح، لوط و شعیب این آيه نقل شده است. خدای متعال به پیامبر می فرماید به امتت بگو مزدی که من در رسالت می خواهم، بر عهده خداست و اوست که باید پاداش رسالت را بدهد.

بنابراین این روشن است که انبیاء الهی هیچ وقت نگاهشان به پایین نبوده و الا نمی توانستند کاری انجام بدهند. فرق انبیاء الهی با دشمنانشان این است که آن ها نگاهشان به دست بندگان خداست و از دست بندگان خدا می گیرند و ارتزاق می کنند، ولی انبیاء الهی این طور نیستند؛ انبیاء الهی دستشان در دست خداست و از خدا می گیرند و به بندگان خدا عطا می کنند.

آیه شریفه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(مائده/55) هم همین معنا را بیان می کند. خدای متعال ولایت شما را به دست کسانی داده که دائما در حال صلات اند و دائما هم در حال زکات و این زکاتشان هم در حال رکوع واقع می شود؛ یعنی ایشان در حالی که از دست خدا می گیرند، به بندگان خدا عطا می کنند؛ ایشان هیچ وقت از حالت رکوع و خشوع در مقابل خدای متعال خارج نمی شوند. لذا تمام خیراتی که به ما می رسد، زکات امام زمان است.

پس نگاه پیامبران الهی، اصلا به پایین دست نیست و به دنبال این نیستند که از پایین دست بگیرند؛ آن ها مستغنی از ما هستند. لذا در روایات آمده است که اگر به ما گفته اند که یک مالی را به امام برسانید، اگر خیال کنید که امام محتاج به آن مال است، مشرک شده اید. این شرک مثل این است که آدم در راه خدا انفاق کند و بگوید که من دارم به خدا می بخشم و خدا احتیاج به من دارد؛ این آدم از دایره ایمان و توحید خارج می شود.

بنابراین انبیاء از ما مستغنی هستند و نگاهشان به پایین نیست و از خدای متعال دریافت می کنند، مکرر می فرمودند «إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى  رَبِّ الْعالَمينَ» پاداش ما با رب العالمین است. حالا خدای متعال چطوری پاداش می دهد؟ هم انبیاء را رشد می دهد و هم کارشان را به نتیجه می رساند. مثلا نتیجه کار سیدالشهداء به جز آن اجر باطنی، هدایت امم در تاریخ بود؛ خدای متعال این عمل را پرورش می دهد و نتایج عاشورا را با ربوبیت خودش در عالم جاری می کند. ما که نمی توانیم در این مقیاس به امام پاداش بدهیم؛ پاداش امام آن ربوبیتی است که خدای متعال نسبت به فعل امام می کند و این فعل را به نتیجه می رساند و امت ها را به واسطه آن هدایت می کند.

اجر نبوت برای رشد و هدایت امت

در قرآن فقط در یک جا است که پیامبر می فرماید من یک مزد از شما می خواهم «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» این را هم خدای متعال در آیات دیگر توضیح داده که حضرت می فرماید «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ»(سبأ/47) به آن ها بگو آن مزدی که من از شما می خواهم، در واقع برای خودتان است و اجری که به من می دهید، به خودتان برمی گردد.

این آيه را می توان مانند آیه «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»(محمد/7) معنا کرد. خدای متعال می فرماید اگر من را یاری کنید، شما را یاری می کنم. حالا آيا ما واقعا می توانیم خدا را یاری کنیم؟ امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرمایند «اسْتَنْصَرَكُمْ  وَ لَهُ  جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ »(2) این خدایی که می گوید من را کمک کنید، جنود تمام آسمان ها و زمین برای اوست و احتیاجی به ما ندارد. لذا وقتی خدای متعال می گوید من را یاری کنید، در واقع یک نوع شرافت برای ما درست می کند و الا کسی نمی تواند خدا را یاری کند. می توان گفت در باب اجر دادن به حضرت هم، همین معنا جاری است.

از یک جهت دیگر هم می توان گفت که این مودت، واقعا مزد حضرت است، اما تمام منافع این مزد، به خود ما برمی گردد. حضرت یک راهی به سوی خدا باز کرده اند و مزد حضرت این است که ما در این راه حرکت کنیم؛ اگر ما در این راه حرکت کنیم، در واقع داریم مزد حضرت را می دهیم و البته تمام سود این حرکت، به خود ما می رسد. بنابراین حرکت در مسیر پیامبر، یک نوع پاداش به حضرت است، ولی تمام منافعش به خود ما برمی گردد.

پس ما باید یک سبیلی به سمت خدا داشته باشیم؛ سبیل در این صراط است. لذا هر مؤمنی باید برای خودش یک سبیلی داشته باشد؛ لذا سبل متعدد اند «سُبُلَ السَّلامِ»(مائده/16) ولی صراط یک صراط است؛ پس هر مؤمنی یک سبیلی در این صراط مستقیم دارد. حالا ما چطور به سبیل خود می رسیم؟ راه رسیدن به این سبیل، مودت است؛ مودت برای ما یک سبیلی درست می کند. لذا می فرماید من از آن هایی که می خواهند یک راهی به سوی خدا داشته باشند مزد می خواهم و می گویم که نسبت به نزدیکانم مودت داشته باشند تا یک راهی به سوی خدا برایتان باز بشود. حضرت اصلا از آن هایی که اهل این حرف ها نیستند مزدی نمی خواهد.

خدای متعال به حضرت فرمود به این هایی که می گویند «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى  عَلَى اللَّهِ كَذِباً» بگو «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ»(ص/86) من از شما مزد نمی خواهم، چون من متکلف نیستم. حضرت متکلف را معنی کردند و گفتند «مُتَكَلِّفاً أَنْ  أَسْأَلَكُمْ  مَا لَسْتُمْ  بِأَهْلِهِ »(3) تکلف یعنی من از شما چیزی بخواهم که شما اهلیتش را ندارید. پس حضرت فقط از کسانی مزد می خواهند که تصمیم داشته باشند که راهی به سوی خدا داشته باشند. اگر بخواهید راهی به سوی خدا داشته باشید و سبیلی اتخاذ کنید، باید مودت داشته باشید. نتیجه این مزد هم به خودتان می رسد.

بنابراین حضرت از ما اجر نمی خواهد و اجر او همان چیزی است که خدای متعال به ایشان می دهد. «وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى »(ضحی/5) آن عطای الهی است که اجر حضرت است؛ ما که کاری نمی توانیم برای حضرت انجام بدهیم. او از عالم بالا آمده و دستش در خزائن الهی است؛ پیامبر که از پایین دستش ارتزاق نمی کند. اصلا اگر نگاه پیامبر به پایین بود که پیامبر نمی شد.

مصداق قربی

حالا این مودتی که از ما خواسته اند، نسبت به چه کسی است؟ این قربی چه کسانی هستند؟ آيا این قربی یعنی کسانی که رشته اتصال ظاهری دارند و قبیله و عشیره شان با پیامبر یکی است؟ این طور نیست. حتی در روایات قوی عامه هم آمده است که حضرت فرمودند این قربی، امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و حسنین سلام الله علیهم هستند. بنابراین این رشت تقرب، رشته خاصی است؛ لذا هر کسی نمی تواند قربای پیامبر معصوم باشد. لذا این که امام صادق علیه السلام می فرماید «قَدْ وَلَدَنِي  رَسُولُ  اللَّهِ  وَ أَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ»(4) من پسر پیامبرم و همه کتاب خدا را می بینم، یک توالد معمولی نیست؛ چون توالد معمولی رشته انتقال علم الکتاب نیست. این ناظر به یک ارتباط خاص است.

بنابراین ملاک تقرب به نبی اکرم، ارتباط فامیلی نیست و الا حضرت قریش را با خودش به میدان مباهله می آورد، نه حضرت امیر و حضرت زهرا و حسنین را. این که حضرت قریش را به مباهله ببرد چه خاصیتی دارد؟ آن ها می توانند حق را در عالم محقق کنند؟ لذا مقصود از این تقرب، یک تقرب خاص است.

نکته ای که در مورد مودت وجود دارد هم این است که این مودت، صرف دوستی ظاهری نیست، بلکه یک امر بسیار سنگینی است که به این راحتی نمی توان از پس آن برآمد. لذا در روایات است که همه در قبال این مودت قول دادند ولی فقط هفت نفر، از جمله سلمان و ابوذر و مقداد به این عهد وفا کردند. پس این طور نیست که این مودت یک امر ساده باشد، بلکه یک امتحان سنگین است. یک تکلیف سنگین است.

روایتی نقل شده است که وقتی امیرالمؤمنین به شهادت رسیدند، امام حسن علیه السلام یک خطبه ای خواندند که یک تکه از آن خطبه این است؛ «وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ افْتَرَضَ  اللَّهُ  مَوَدَّتَهُمْ  فَقَالَ فِيمَا أَنْزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى  وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً»(5) حضرت فرمود من از آن اهل بیتی هستم که خدای متعال مودتش را بر همه مسلمین واجب کرده است و بعد هم این آیه شریفه را خواندند. بعد فرمودند «وَ اقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ وَلَايَتُنَا وَ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» پس یک معنای مودت، همین اقتراف حسنه است.

حالا این حسنه چیست؟ در روایتی نقل شده که راوی می گوید به حضرت عرض کردم معنی آيه «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» چیست؟ حضرت فرمودند «هُوَ التَّسْلِيمُ  لَنَا وَ الصِّدْقُ  فِينَا وَ أَنْ لَا يَكْذِبَ عَلَيْنَا»(6) حسنه یعنی تسلیم بودن نسبت به ولی خدا و تصدیق کردن او و این که به امام دروغ نبندد. بنابراین اقتراف حسنه و مودت، یعنی تصدیق امام و تسلیم بودن در برابر امام. لذا آن چیزی که خدای متعال به عنوان اجر رسالت از ما می خواهد، این است که قربای حضرت را تصدیق کنیم و تسلیم آن ها باشیم. حالا آیا ما باید تسلیم هر کدام از اقوام پیامبر و قریشی ها بشویم؟! اصلا معنی دارد این حرف؟ لذا منظور از قربی، ائمه علیهم السلام هستند، نه هر کسی و ما باید نسبت به ائمه مودت داشته باشیم؛ یعنی تسلیم آن ها باشیم و ایشان را تصدیق کنیم.

در روایت دیگری آمده است که اگر کسی اجر حضرت را وفا کند، امانت را ادا کرده است. خدای متعال یک امانتی به ما داده است که در آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ»(احزاب/72) بیان شده؛ ادای آن امانت، به وسیله این مودت واقع می شود. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى  أَهْلِها»(نساء/58) خدای متعال می فرماید که ما باید امانات را به اهلش باز گردانیم؛ در روایات گفته شده که منظور از این امانت، ولایتی است که روی دوش ائمه است. پس خدای متعال یک امانتی روی دوش ما گذاشته است و ما باید این امانت را به اهلش برسانیم؛ اهل این امانت هم همان قربایی هستند که عرض کردیم؛ راه رساندن این امانت هم، مودت است. لذا اگر مودت نداشته باشید، بار امانت را هم به مقصد نرسانده اید.

فهم بنده این طور است که خدای متعال به ما یک امانتی داده است؛ شاید آن امانت همان قوه اختیاری باشد که خدا به ما داده و می توانیم از سر طوع بندگی کنیم. وقتی بار این اختیار روی زمین گذاشته می شود که شما اختیار خود را به امام بسپارید؛ یعنی اگر انسان با اختیار خودش، مودت امام را کسب بکند و از طریق این کسب مودت، تسلیم امام بشود، بار امانت را به مقصد رسانده است. بنابراین مودت یعنی اتخاذ سبیل و با امام راه رفتن. انسان نمی تواند بدون مودت با امام راه برود. این هایی که با امام راه می روند، مودت نسبت به امام پیدا کرده اند. وقتی انسان مودت دارد و تسلیم امام است، می تواند با امام راه برود.

در آیات دیگر هم این حسنه آمده است. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»(نمل/89) آن هایی که در قیامت با خودشان حسنه می آورند، پاداشی که می گیرند از حسنه خودشان بیشتر است؛ این همان «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً» است. این ها از فزع اکبر روز قیامت در امان اند. آن هایی که با خودشان حسنه می آورند، در قیامت از آن فزع اکبری که «تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها»(حج/2) هر مادری که در حال شیر دادن بچه اش است، بچه را فراموش می کند و هر صاحب حملی، بارش را زمین می گذارد، آن روز «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» از آن فزع در امان اند. اما «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ»(نمل/90) آن هایی که با خودشان سیئه می آورند، با صورت در آتش جهنم می افتند. «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» این عذاب هم، عین عمل و گناهشان است؛ نه چیزی بیشتر.

ذیل این آیه روایتی از امیرالمؤمنین آمده است که فرمودند «الْحَسَنَةُ مَعْرِفَةُ الْوَلَايَةِ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» آن حسنه ای که اگر کسی با خودش بیاورد، اجرش بهتر از آن است، محبت و ولایت ما اهل بیت است. هیچ خیری جز این محبت در عالم نیست؛ «إِنْ  ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ  أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ» پس اگر کسی با خودش معرفت و محبت اهل بیت را بیاورد، پاداشش یک منزلت بالاتری از محبت است؛ این معنای «فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها» است. در ادامه حضرت فرمود «وَ السَّيِّئَةُ إِنْكَارُ الْوَلَايَةِ وَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» سیئه هم، انکار و بغض اهل بیت است.

البته عنایت کنید این مودتی که گفته شد، یک مودت صوری و زبانی نیست؛ لذا در روایت آمده که فقط هفت نفر توانستند این مودت را ادا کنند. همه با زبانشان مدعی مودت اند، ولی در عمل خیلی ها همراه نیستند. فرمود دروغ می گوید کسی که بگوید من امیرالمؤمنین را دوست دارم و هم زمان دشمنش را هم دوست بدارد. «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في  جَوْفِهِ»(احزاب/4) اگر حضرت را دوست داری، باید با حضرت باشی، نه با دشمن ایشان. این طور نیست که انسان بتواند هم مودت امام را داشته باشد و هم مودت دشمنان امام را.

عرض شد که مودت یعنی اتخاذ سبیل و حرکت کردن ذیل ولایت اهل بیت. در روایت آمده است که «مَنْ تَوَلَّى الْأَوْصِيَاءَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اتَّبَعَ آثَارَهُمْ»(8) اگر کسی پیرو آثار اهل بیت باشد و از راهی که آن ها معین کرده اند، حرکت بکند «فَذَاكَ  يَزِيدُهُ  وَلَايَةَ مَنْ مَضَى مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ الْأَوَّلِينَ حَتَّى تَصِلَ وَلَايَتُهُمْ إِلَى آدَمَ»، خدای متعال او را به همه مؤمنین عالم تا حضرت آدم وصل می کند؛ یعنی نسبت به همه آن ها محبت پیدا می کند. یعنی اگر کسی با امام همراه بشود، از طریق ارتباط با امام، رشته ارتباطش با بقیه مؤمنین برقرار می شود. لذا انسان از طریق وُد نسبت به امام، یک ودی نسبت به همه مؤمنین پیدا می کند. آن وقت «يُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ» خدای متعال از طریق این مودت، او را وارد بهشت می کند.

در ادامه روایت آمده است که «أَجْرُ الْمَوَدَّةِ الَّذِي لَمْ أَسْأَلْكُمْ غَيْرَهُ فَهُوَ لَكُمْ» این مزد به خودتان برمی گردد؛ حالا چطور برمی گردد؟ «تَهْتَدُونَ  بِهِ  وَ تَنْجُونَ  مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ» شما به واسطه این مودت، از عذاب الهی نجات پیدا می کنید و به واسطه آن هدایت می شوید.

بعد از این که حضرت این آیات مودت را بیان کردند منافقین گفتند «فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ عِنْدَ ذَلِكَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ أَ مَا يَكْفِي مُحَمَّداً أَنْ يَكُونَ قَهَرَنَا عِشْرِينَ سَنَةً» حضرت بیست سال خودش بر ما تسلط داشته، «حَتَّى يُرِيدُ أَنْ يُحَمِّلَ أَهْلَ بَيْتِهِ عَلَى رِقَابِنَا» حالا می خواهد اهل بیتش را بر دوش ما سوار کند. حضرت می گوید من می خواهم یک راهی به سوی خدا داشته باشید و منافع این کار به خودتان برمی گردد، ولی این ها این طور با خودشان فکر می کنند.

مگر امیرالمؤمنین چه نفعی از همراهی ما می برد؟ ما فکر کرده ایم می توانیم بار حضرت را به دوش بکشیم در حالی که حضرت بار ما را به دوش می کشد. چه کسی می تواند بار امیرالمؤمنین را بردارد؟ معنای این که حضرت سید الشهداء شب عاشورا فرمود هر کدامتان دست یکی از بنی هاشم را بگیرید و بروید، همین است؛ یعنی کسی نمی تواند بار من را بردارد؛ یک موقع خیال نکنید که ماندن شما نفعی به من می رساند. برای همین است که گفته اند بهترین انفاق، هدیه مال به امام است، ولی اگر خیال کنی امام محتاج به مال توست، مشرک می شوی. این باری که به شما محول شده تا آن را مقصد برسانید، برای این است که شما راهتان را گم نکنید، نه این که امام نیاز داشته باشد.

لذا دستگاه امام باری روی دوش مردم نمی گذارد، اما دستگاه نفاق این طور نیست و همیشه از پایین ارتزاق می کند. شعار می دهد که من مردم را دوست دارم و حقوق بشر را رعایت می کنم، اما نمی تواند طمع نکند و مردم را برده خودش نکند؛ چون نگاهش به دست مردم است و از آن ها ارتزاق می کند و از توجه قلوب به خودش لذت می برد.

امیرالمؤمنین فرمود اگر همه دور من جمع بشوند به من چیزی اضافه نمی شود و اگر همه هم پراکنده بشوند چیزی از عزت من کم نمی شود؛ «اعْتَصَمْتَ  بِاللَّهِ  فَعَزَزْتَ»، این بیان امام هادی علیه السلام در زیارت غدیریه است. کسی که با تکیه بر خدا عزیز شده است، رفت و آمد مردم در او تأثیری ندارد؛ ولی کسی که تکیه اش به خدا نیست، چرا به ما تکیه نکند؟ بنابراین دستگاه طاغوت و شیطان، تکیه اش به پایین دست خودش است و از آن ها استفاده و ارتزاق می کند.

پس دستگاه طاغوت واقعا روی دوش دیگران بار می گذارد و فقط امام است که بار مردم را برمی دارد؛ چون او دستش در خزانه خداست و به خدا وصل است. اگر هم جایی چیزی از ما می گیرد برای این است که می خواهد ذخیره اش کند؛ «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(نحل/96) اگر از ما پولی می گیرد برای پاک کردن خود ماست؛ «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها»(تؤبه/103) و الا امیرالمؤمنین که به پول ما احتیاجی ندارد. لذا آن هایی که نمی فهمند می گویند پیامبر می خواهد بار اهل بیتش را هم روی دوش ما بگذارد و بعد به اطرافیانشان می گویند زیر بار نروید.

بنابراین مزدی که پیامبر می خواهد به نفع خود ماست. در دعای ابوحمزه آمده است که «إِلَهِي إِنْ  أَدْخَلْتَنِي  النَّارَ فَفِي ذَلِكَ سُرُورُ عَدُوِّكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي الْجَنَّةَ فَفِي ذَلِكَ سُرُورُ نَبِيِّكَ» اگر من را به بهشت ببری، پیامبرت خوشحال می شود که یک نفر را نجات داده است و اگر به جهنم ببری، دشمنت، یعنی شیطان خوشحال می شود؛ «وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِيِّكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّكَ» خدایا می دانم تو شادی پیامبرت را بیشتر از شادی دشمنت دوست می داری. لذا عرض کردیم که اگر می خواهی با پیامبر خدا راه بروی، اجر این کار این است که دستت را به دست امیرالمؤمنین بدهی؛ اگر هم نمی خواهی که هیچ؛ من متکلف نیستم که بار بیخودی روی دوش شما بگذارم. لذا اگر راهی به سمت خدا می خواهید، دستتان را به دست حضرت امیر بدهید؛ این همان حسنه ای است که گفته شد و خدای متعال هم این حسنه را کامل می کند.

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 287

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 268

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 379

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 61

(5) تفسير فرات الكوفي، ص: 197

(6) تفسير فرات الكوفي، ص: 398

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 185

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 379