نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

میلاد حضرت معصومه در حسینیه آیت الله حق شناس/ امام مظهر اسماء الحسنی و جایگاه حضرت معصومه در نظام اسماء

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 22 خردادماه 1400 است، که به مناسبت میلاد حضرت معصومه در حسینیه مرحوم آیت الله حق شناس ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان می دارند؛ خدای متعال در قرآن کریم به ما دستور داده است تا او را از طریق اسماء حسنایش عبادت کنیم و صدا بزنیم. ما باید حواسمان باشد که در این اسماء الهی الحاد نورزیم و به آدرس اشتباه نرویم. به علاوه باید حواسمان باشد که این اسماء خودشان کاره ای نیستند و نشانه ای برای خدای متعال هستند؛ لذا ما نباید اسماء را عبادت کنیم، بلکه باید از طریق آن ها به خدای متعال برسیم. نکته دیگری که در مورد این اسماء الهی وجود دارد این است که این اسماء، یک حقیقتی در عالم دنیا دارند که آن حقیقت، امام معصوم است. یعنی ما باید برای عبادت خدای متعال، از طریق ائمه معصومین اقدام کنیم. هر کسی به سمت این ائمه سریع تر حرکت کند، در مقام بالاتری قرار می گیرد.

بندگی از طریق اسماء حسنی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید وقتی می خواهید خدا را عبادت کنید یا از او تقاضا و درخواستی دارید، این کار را از طریق اسماء حسنای الهی انجام بدهید؛ «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى  فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في  أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(اعراف/180) عده ای هم این وسط هستند که کارشان الحاد در اسماء است و در این اسماء، انحراف ایجاد می کنند؛ می فرماید آن ها را رها کنید و به دنبالشان حرکت نکنید؛ آن ها خودشان با عملشان مواجه می شوند.

شاید این اسماء الهی که ما باید از طریق آن ها خدا را عبادت کنیم و احتیاجاتمان را از او بخواهیم، مضمون همان بسم الله الرحمن الرحیم باشد که در اول هر کار می گوییم. اگر آدم در کار هایش از غیر خدا استعانت کند، دچار شرک شده است، ولو یک شرک خفی. حالا این جا می فرماید برای عبادت و استعانت از خدای متعال، به این اسماء حسنی رجوع کنید.

این اسماء حسنا، یک معنای ظاهری دارد که همان اسامی خدای متعال است که در قرآن آمده. یعنی مضمون آیه می شود این که خدای متعال را با اسم هایی بخوانید که خودش معرفی می کرده است؛ اگر می خواهید خدا را بشناسید و عبادت کنید، از طریق این اسماء این کار را انجام بدهید؛ اگر می خواهید از او تقاضایی کنید، از طریق این اسماء تقاضا کنید. اسمائی مانند الله، رحمن، رحیم، حی، قیوم، علیم و کبیر و از این قبیل اسمائي که در قرآن آمده اند.

گاهی اوقات آدم شروع می کند برای خودش یک دستگاه فکری درست می کند و یک اوصافی را به خدای متعال نسبت می دهد و خدا را با آن صفات عبادت می کند؛ در روایات ما آمده است که این کار کفر است. اگر بنا باشد که ما خدایی را با توهم خودمان درست کنیم و اسمائی را به او نسبت بدهیم، دچار کفر شده ایم. لذا ما باید به دنبال فهم اسماء حسنای خدای متعال، از طریق آیات و روایات باشیم.

در یک روایتی از کتاب کافی آمده است که اگر کسی خدای متعال را بر اساس توهم عبادت کند کافر می شود؛ توهم یعنی خودش برای خدا اسم بتراشد و خدا را اینگونه بشناسد، نه آن طوری که خدای متعال خودش را توصیف کرده است. حضرت در مورد این ها می فرماید «مَنْ  عَبَدَ اللَّهَ  بِالتَّوَهُّمِ  فَقَدْ كَفَرَ»(1). بعد می فرماید اگر هم اسماء حسنای خدای متعال را شناختید، ولی اسم را پرستیدید، باز کافر می شوید؛ «وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ»؛ آدم نباید صرفا اسماء را دنبال بکند؛ باید به دنبال خود خدای متعال باشد. در ادامه می فرماید «وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ» اگر کسی هم اسماء را پرستش کرد و هم معنای این اسماء را، دچار شرک شده است؛ یعنی برای خدای متعال شریک قائل شده است.

سخن حضرت که به این جا رسید، برای راوی سؤال شد که راه صحیح چیست؛ حضرت فرمود «وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ الَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِيَتِهِ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً» راه درست راه آن هایی است که خدای متعال را از طریق این اسماء می شناسند، ولی فقط خدای متعال را عبادت می کنند و فقط از او استعانت می جویند. به تعبیر دیگر از طریق این اسماء، به خدای متعال می رسند و خود اسم حی و قیوم را عبادت نمی کنند. درست است که وقتی می خواهند خدا را صدا بزند می گوید یا حی یا قیوم، یا الله یا رحمن یا رحیم، ولی از طریق این اسماء، خود خدای متعال را قصد می کند. حضرت فرمود این ها اولیاء حقیقی امیرالمؤمنین هستند.

الحاد در اسماء

در مقابل این ها عده ای هستند که در اسماء الحاد دارند؛ معنی الحاد در اسماء، به تعبیری این است که آن ها در جای دیگری در جست و جوی این اسماء هستند و این اوصاف را در جای دیگری می بیند. آن ها خیال می کنند که قدرت و حیات و علم و عزت، جای دیگری است و این موارد را از یک کس دیگری می خواهند. ذیل آیه شریفه «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ»(یوسف/106) روایتی آمده است که می فرماید اگر کسی بگوید که اگر فلانی نبود، من هلاک می شدم، دچار شرک شده است. البته این شرک خفی است و نمی تواند مستقیما آدم را از وادی توحید بیرون کند.

در ادامه راوی از حضرت سؤال کرد آقا اگر این طور بگویم که اگر خدای متعال، فلانی را واسطه قرار نمی داد، کار من حل نمی شد، اشکالی دارد؟ حضرت فرمود این عین توحید است؛ اگر کسی خدا را ببیند و بگوید خدای متعال کسی را واسطه قرار داده، مشرک نیست، ولی اگر حل مشکل خود را در دست کسی غیر از خدا دید، مشرک شده است. این ها در عین ایمان مشرک اند؛ «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ». بنابراین مؤمنین هم به این نوع الحاد در اسماء دچار می شوند؛ یعنی از سر جهل، قدرت و عزت و غنا را در جای دیگری می بینند و به سوی آن جا دستشان را دراز می کنند. البته اگر کسی قائل به این باشد که خدا رزاق است، ولی رزق ما را با واسطه می دهد، درست است و شرک به حساب نمی آيد. ما رزق خود را از طریق هزاران واسطه مختلف می گیریم؛ مثلا خدا باران را نباراند، ما از تشنگی هلاک می شویم.

بنابراین ما نباید در اسماء الهی الحاد داشته باشیم؛ یعنی این اسماء را در جای دیگر نبینیم. رزاق و رحمن و قدیر، فقط خدای متعال است و ما نباید این اسماء را با جای دیگری تطبیق بدهیم. به عنوان مثال نباید بگوییم اگر فلانی نبود، مشکل من حل نمی شد؛ باید بگوییم اگر خدای متعال دست من را در دست این آدم نمی گذاشت کار من درست نمی شد. نگاه موحدانه این طور است.

بنابراین گاهی الحاد در اسماء این طور است که انسان در تطبیق اشتباه می کند و رازق را شخص دیگری می بیند، ولی گاهی این طور نیست و کلا خالق جهان را دیگری می داند؛ مثل کسانی که نظام کیهانی را عامل اداره زندگی ما می دانستند و همه چیز را با نظام کیهانی می بستند. مثلا می گفتند اگر موقعیت نجوم این طور باشد، زندگی ما فلان طور می شود. در روایات ما هم از علم نجوم به این معنا نهی شده است. در این علم همه چیز را به اتفاقات نظام کیهانی می بستند و آنجا را مبدأ می دانستند. پس گاهی الحاد در اسماء یعنی این که کلا خدای دیگری مانند نظام کیهانی درست می کنند و آن را می پرستد؛ گاهی هم الحاد این طور است که خدا را می پرستند، ولی به عنوان مثال اسم رزاق یا قدیر را در جای دیگری می بینند.

اسماء حسنای حقیقی

یک معنای دیگری هم این آیه دارد که معنای باطنی آیه است و مقصود من هم همین معناست. ببینید همان طوری که خدای متعال یک سری اسماء ظاهری، از جنس الفاظ دارد و ما از طریق این اسماء، متوجه او می شویم، یک سری موجودات حقیقی هم در عالم هستند که واقعا سبیل الله، وجه الله و باب الله اند؛ به تعبیر دیگر تمام اسماء حسنای الهی در آن ها وجود دارد؛ یعنی اگر خدای متعال رحمان است، رحمانیتش از طریق آن ها در عالم جاری می شود. در مورد سمیع و بصیر و کلیم هم همین طور است و تمام این اسماء حسنای الهی، از طریق آن ها در عالم جاری می شود.

البته این اسمائی که از دسته دوم هستند هم مخلوقات خدای متعال هستند؛ منتها این ها مخلوقاتی اند که خدای متعال از طریق آن ها عالم را اداره می کند و رزقش را به واسطه آن ها به ما می رساند؛ رحمت و علم و حیات، به واسطه آن ها به ما می رسد. بنابراین اسماء حقیقی الهی آن ها هستند و هر فیضی که به ما می رسد، واسطه اش آن ها هستند. این که می گویند اگر هدایتی در عالم هست، واسطه اش حضرت امیر است به همین خاطر است. او «مَعْدِنَ  الرَّحْمَةِ» است. اگر عالم نیاز به علم دارد، آن ها «خُزَّانَ الْعِلْمِ» هستند. اسم علیم حقیقتا بر امیرالمؤمنین تطبیق می شود؛ درست است که حضرت مخلوق است، ولی از طریق اوست که علم الهی در عالم جاری می شود. در مورد اسماء دیگر هم همین طور است.

بنابراین ائمه معصومین اسماء حسنای حقیقی خدای متعال هستند و تمام فیوضاتی که عالم به آن ها محتاج است، از طریق این حضرات به ما می رسد. البته این حضرات برای این که این فیوضات به ما برسد، کلی عبادت می کنند و زحمت می کشند. آن ها این فیوضات را از دست خدا گرفته و به ما می رسانند؛ «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(مائده/55) یعنی این ها دائم مشغول توجه به خدا هستند و با یک دست از خدا می گیرند و با دست دیگر به بندگان خدا می بخشند. تمام فیوضات از طریق آن ها به ما می رسد و این دنیا با عبادت و دعای آن هاست که بر پاست.

بنابراین به ما گفتند اگر می خواهید خدا را بشناسید، باید از طریق آن ها این کار را انجام بدهید؛ «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ » خدا را از طریق آن ها باید عبادت کرد. البته ما امام معصوم را عبادت نمی کنیم؛ خودشان فرموده اند «مَنْ  عَبَدَ اللَّهَ  بِالتَّوَهُّمِ  فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ» ما معصوم را نه مستقلا و نه در کنار خدا عبادت نمی کنیم، ولی عبادت خدا را از طریق ایشان انجام می دهیم. خدا را باید از طریق اسمائش عبادت کرد، چون خودش در قرآن دستور داده است. اصلا دستوری که خدای متعال به ملائکه داد و گفت «اسْجُدُوا لِآدَمَ»(بقره/34) یعنی من را از طریق او عبادت کنید، نه این که آدم را عبادت کنید. حضرت آدم خلیفه خدا بر روی زمین است «جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً»(بقره/30) و خدا را باید از طریق خلیفه اش شناخت و عبادت کرد. اصلا مگر راه دیگری هم به جز این هست؟

لذا این که بعضی ها می گویند ما باید یک مفاهیمی درست کنیم و خدا را به واسطه آن ها بشناسیم درست نیست؛ واسطه معرفت ما به خدای متعال، همین حضرات اند و چیز های دیگر نمی تواند این معرفت را تحمل کنند. ما از طریق نبی اکرم خدا را می شناسیم، انبیاء هم از طریق ایشان خدا را می شناسند. این که امیرالمؤمنین فرمود «مَعْرِفَتِي  بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ »(2) معرفت من، معرفت الله است، همین حقیقت را بیان می کند. یعنی اصلا راه دیگری برای معرفت خدای متعال نیست.

به همین خاطر از امام تعبیر به جنب الله می شود. یعنی اگر کسی به امام برسد، با خدا می شود؛ از آن طرف اگر کسی از امام دور بشود، دیگر در جوار خدا نیست. امام معصوم صراط الله است؛ یعنی اگر با امام راه بروی، در راه خدا هستی، ولی اگر از امام جدا بشوی از صراط بندگی و محبت خدا خارج شده ای. فقط کسانی که فهمیدند امام معصوم چه کسی است و قدر او را دانستند و نگاهشان را از او بر نداشتند، می توانند از این عالم بهره مند بشوند و به هدف برسند؛ البته این مسیر امتحان های سختی هم دارد. ما نباید این خیال را در ذهن خود بپرورانیم که راه رفتن با معصوم آسان است؛ تمرکز تمام دستگاه شیطان روی این است که ما از امام معصوم جدا بشویم.

خدای متعال امیرالمؤمنین را واسطه عبادت خود کرده است و مردم باید از طریق ایشان به خدا برسند. از آن طرف شیطان هم به خدای متعال گفته است که من نمی گذارم این ها تو را عبادت کنند؛ بنابراین شیطان برای این که جلو عبادت ما را بگیرد، به دنبال این است که ما را از امیرالمؤمنین جدا کند. چراکه کسی با امیرالمؤمنین راه برود، به خدا می رسد؛ طاعت حضرت، طاعت الله است. برای همین شیطان به دنبال جدا کردن ما از حضرت است و موانعی را بر سر راه ما می گذارد.

به همین دلیل همراهی با امام معصوم در عالم بسیار کار سختی است؛ به خصوص در جایی که مکر شیطان خفی می شود. در بعضی از موقعیت ها، ولایت شیطان، لایه های پنهانی پیدا می کند؛ در آن موقعیت ها، همراهی با معصوم خیلی سخت می شود. به همین خاطر حضرت فرموده اند «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ  مُسْتَصْعَبٌ »(3). البته کسانی که حضرت را بشناسند، در این موقعیت ها هم وجودشان را وقف معصوم می کنند و با ایشان همراه می شوند.

شیعیان و سابقون

کسانی که در موقعیت های سخت و حساس، پشت سر امام راه بروند و از او تبعیت کنند، برنده عالم می شوند؛ این ها همان «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»(واقعه/10) اند. شیعیان کاملی که به درجات بالای ولایت حضرات رسیده اند، در مسابقه «سابِقُوا إِلى  مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»(حدید/21)، «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» اند. البته اسبق السابقین، خود حضرت امیر است، ولی این هایی هم که پشت حضرت راه می روند، «السَّابِقُونَ» می شوند، چون از دیگران سبقت گرفته اند.

این سابقون که شیعیان کامل، از جمله انبیاء هستند، وقتی به سمت معصوم از دیگران سبقت می گیرند، یک حیات دیگری درونشان دمیده می شود و به منزلتی از حیات می رسند که دیگران آن را درک نمی کنند. درست است که «أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ»(واقعه/8) هم حیات طیبه و روح الایمان را دارند، ولی آن هایی که به سمت امام معصوم سبقت می گیرند و دیگران را پشت سر می گذارند، یک حیات برتری نسبت به آن ها دارند و روحشان در درجه دیگری است.

حالا در این مسیر هر چقدر که سرعت آدم بیشتر بشود و جلو تر برود، تمرکز شیطان رویش بیشتر می شود. در روایت آمده است که گاهی شیطان لشکرش را برای گم راهی کسی می فرستد، ولی شکست می خورند؛ به خاطر همین در لشکر بعدی، خودش هم مستقیما می آید و مقابل مؤمن می ایستد و تمام قوای خودش را به کار می گیرد.

حالا شما صحنه کربلا را ببینید که اصحاب حضرت چطور از همه دنیا به سمت امامشان سبقت گرفتند. بر طبق روایات ما، شروع این مسابقه از عالم میثاق است. این یعنی اصحاب حضرت از همان جا شروع به حرکت کردند و سبقت گرفته اند. روایت داریم که خدای متعال در آن عالم آتشی برافروخت و به مردم فرمود وارد آتش بشوید؛ اولین کسانی که وارد شدند، چهارده معصوم بودند و بعد از ایشان، انبیاء و اولیاء و سپس شیعیان حضرات؛ بقیه خلائق که می خواستند وارد بشوند، تا ورودی آتش آمدند، ولی عقب نشینی کردند. لذا سابقون آن هایی هستند که در آن عالم از بقیه سبقت گرفته باشند و رأس آن ها هم ائمه معصومین هستند.

بنابراین کسانی در کربلا همراه حضرت شده اند که وقتی حضرت در عالم میثاق برنامه خودشان را ارائه داد، زود تر از همه برخاستند و به حضرت گره خوردند. این ها سابقونی هستند که در کربلا پا به رکاب حضرت شدند و در خود روز عاشورا هم به دنبال سبقت گرفتن بودند و می خواستند سریع تر وارد میدان بشوند تا فرصت ها را از دست ندهند. البته در این مسیر، شیطان هم برای آن ها مانع ایجاد می کند؛ یکی از دلایل این که می بینید سیدالشهدا در روز عاشورا بالای سیر تک تک شهداء می آمد، این بود که شیطان در آن لحظات آخر، همه قوایش را برای جدا کردن شهدا از امام متمرکز می کند؛ اصلا کمینگاه او همان جا بود. بنابراین کسانی که امتحان های سخت را پشت سر گذاشته و هر چیزی که خدا ازشان خواسته است را پرداخت کرده و به امام برسند، می توانند جزو سابقون باشند. لذا همراهی با امام معصوم خیلی سخت است.

انبیاء الهی هم وقتی اولواالعزم شدند که پای امتحان های سخت امامت حضرات ایستادند. «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(احقاف/35) انبیاء اولوا العزم کسانی بودند که هر چقدر خدای متعال کوره امتحانشان را داغ کرده است، ایستاده اند و جا نزده اند؛ در روایت آمده است که انبیاء اولوا العزم کسانی هستند که پای عهد ولایت نبی اکرم و چهارده معصوم ایستادند و اولین کسانی بودند که برای این حضرات به میدان آمدند. به عنوان مثال حضرت نوح یکی از این انبیاست. ایشان آمدند تا بستر عالم را برای آمدن امیرالمؤمنین آماده کنند؛ از قضا مزار خودشان را هم در جایی مهیا کرده اند که در کنار مزار حضرت امیر باشد. ایشان از انبیائی بودند که به سمت امیرالمؤمنین از بقیه سبقت گرفته و پای آن عهد هم ایستاده اند. این دعوت نهصد و پنجاه ساله حضرت، بیان کننده همین ایستادگی ایشان است.

در روایات ما در مورد حضرت نوح آمده است که خدای متعال سال ها قبل از توفان، به ایشان وعده پیروزی داد. خدای متعال هسته هایی از خرما به ایشان داد و به ایشان فرمود این ها را بکارید، وقتی درآمد عذاب نازل می شود. حضرت این ها را کاشت و این خرما ها رشد کردند و میوه دادند. بعد خدای متعال فرمود حالا دوباره همین خرما ها را بکارید؛ در روایت دارد که این کار تا ده بار تکرار شد و در هر دفعه، طرفداران حضرت به دو دسته تقسیم می شدند؛ یک عده ثابت قدم می ماندند و یک عده جدا می شدند. این کاشت و برداشت چندین بار تکرار شد تا صف این ها به طور کامل تفکیک شود و هرکس در درجه ایمان خودش قرار بگیرد.

لذا در امتحان های الهی یک عده جدا می شوند و یک عده هم در درجات مختلف ایمان جای می گیرند. به عنوان مثال جایگاه سلمان با ابوذر فرق می کند و این فرق در امتحان های سخت مشخص می شود. لذا مقام «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» با «أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» فرق دارد و این فرق در بستر امتحان ظهور می کند.

بنابراین کسانی می توانند به این اسماء حسنای الهی دست پیدا کنند که به سمت حضرات سبقت گرفته باشند. شیعیان کامل که خودشان را با همه وجود به معصوم می رسانند، می دانند که ایشان همان اسماء حسنایی هستند که همه فیوضات الهی از طریق آن ها به ما می رسد. شیعیان واقعی حضرت این را فهمیده اند و در این راه امتحان پس داده اند و به همین خاطر، به هیچ وجه از امام جدا نمی شوند.

به همین دلایل است که وقتی سلمان پشت سر پیامبر راه می رود، یک رد پا بیشتر دیده نمی شود؛ سلمان به خاطر این که این مطالب را فهمیده است پای خود را در جای پای حضرت قرار می دهد. البته تبعیت او فقط در ظاهر و جسمش نیست؛ قلب و گوش و چشم و زبان او هم همین طور است؛ همه قوای او در اختیار حضرت است. این که می گویند شیعیان شعاع حضرت می شوند یعنی همین. اگر کسی این طور مطیع امام بشود، برنده عالم است. البته کسی که قدم در این راه گذاشته است، متحمل بار های سنگینی از جانب خدا می شود؛ البته خدای متعال هم از قبل او را آماده می کند.

در روایت آمده است که روز قیامت کسی صدا می زند که شیعیان حضرت امیر برخیزند. وقتی یک عده برخاستند، به آن ها می گویند به سمت بهشت بروید و هر کسی را هم که می خواهید، با خودتان ببرید. شعاع معصوم شدن یعنی این؛ یعنی انقدر به معصوم متصل اند که کار هایی از جنس کار امام را انجام می دهند؛ وقتی به یک آدم جهنمی برخورد می کنند او را بهشتی می کنند. زمانی آدم به مقام شفاعت می رسد که شعاعی از وجود امام معصوم بشود.

در ادامه حدیث می فرماید بعد از شیعیان، محبین بلند می شوند و به آن ها گفته می شود که به بهشت بروید، ولی نمی توانید کسی را همراه با خودتان ببرید. بعد نوبت به گناه کاران امت می رسد؛ این بار وقتی گناهکاران صدا زده می شوند، آن ها با خجالت بلند می شوند؛ این جا دیگر حضرت وارد می شوند و دست این ها را می گیرند و تطهیرشان می کنند. به عبارتی بهشتی کردن این ته مانده ها کار خود حضرت است؛ شیعیان می توانند عده ای را شفاعت کنند، ولی یک عده ای هستند که فقط حضرت می توانند دستشان را بگیرند.

بنابراین انسان هایی که به امام معصوم متصل می شوند، اولا دارای مأموریت می شوند و ثانیا خودشان دست دیگران را می گیرند و شفاعت می کنند. این ها اکسیر اعظم اند و آدم جهنمی را با یک نفس تبدیل به آدم بهشتی می کنند؛ نه این که آدم جهنمی را به بهشت ببرند ها؛ آدم جهنمی را تغییر می دهند و بهشتی می کنند. کار اکسیر همین است دیگر؛ مس را داخلش می اندازند و طلا تحویل می دهد. آدم اگر به امام معصوم متصل بشود، خودش اکسیر می شود و دست دیگران را می گیرد؛ کسی که به مقام شفاعت می رسد، وجودش اکسیر است و مس جهنمی را تبدیل به طلای بهشتی می کند. معنی «اشْفَعِي  لِي  فِي  الْجَنَّةِ» که در زیارت نامه حضرت معصومه می خوانیم همین است.

مقامی که سابقون بعد از اتصال به ائمه پیدا می کنند، مقام محمود است. در زیارت عاشورا این مطلب ذکر شده است؛ «أَنْ  يُبَلِّغَنِي  الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ» البته آدم نمی تواند به مقام امام برسد. کسی خیال نکند حالا که هم مؤمن شفاعت می کند و هم امام، پس مؤمنین هم می توانند به مقام امام برسند؛ اگر این حرف را قبول کنیم، هبوط می کنیم. کسی که به مقام محمود می رسد، یک جلوه ای از شفاعت حضرت را به او می دهند و الا خود شخص که نمی تواند بدون امام کاری بکند. لذا زمانی آدم می تواند روی دیگران تأثیر بگذارد و آن ها را به مسیر حق بیاورد که به امام متصل بشود. بعضی ها میلیاردها تومان پول خرج می کنند، ولی نمی توانند حتی یک نفر را به خدا نزدیک کنند، در حالی که بعضی دیگر با یک سلام یک نفر را مؤمن می کند. این به خاطر اتصال به امام است.

یک بنده خدایی بود که اهل رعایت احکام نبود و به خاطر یک ماجرایی مسیرش تغییر کرد. این بنده خدا تعریف می کرد که من در صحنه ای بودم، حضرت آیت الله بهجت در آن صحنه یک نگاهی به من کردند و من با آن نگاه متحول شدم. اطرافیان من بعد از این که من فقط با یک نگاه آیت الله بهجت تغییر مسیر دادم، تعجب کردند و مدام سؤال می کردند که آقای بهجت به شما چیزی نگفتند و فقط نگاه کردند؟ لذا بعضی ها این طور می شوند که نگاه و نفسشان اکسیر می شود؛ منظور ما هم از شفاعت همین است. این مقام هم فقط با متصل شدن به معصوم به دست می آید، نه راه دیگر. انسانی می تواند با اموالش دل دیگران را به سمت حق منعطف کند که مالش را پاک کرده باشد و امامش را در نظر داشته باشد.

بنابراین وقتی یک شخصی مانند حضرت معصومه به امام رضا متصل می شود، او را بر سر راه همه شیعه می گذارند؛ لذا ایشان به شهری می آيند که برای یک کار بزرگ انتخاب شده است و حرم اهل بیت است. ایشان را به این حرم می آورند و می گویند شما کانون این حرم هستید و باید دست مردم را بگیرید؛ دست کسانی مانند آیت الله العظمی بروجردی، حاج شیخ عبدالکریم حائری، حضرت امام، آیت الله العظمی گلپایگانی و این طور آدم ها؛ دست این ها را بگیر و آن ها را بر سر راه مردم بکار تا این ها قلوب مردم را به سمت ما منعطف کنند. ما می خواهیم این جا تبدیل به نقطه ای شود که منشأ صدور علم حقایق و منتشر باشد.

بنابراین حضرت معصومه طوری به امام رضا متصل هستند که در هجرت امام رضا، مأموریت اصلی امام زاده ها بر روی دوش ایشان قرار داده شده است. نسبت ایشان با امام رضا شبیه نسبتی است که در باب حضرت زینب و سید الشهدا گفته اند. حضرت معصومه واقعا امام زاده با عظمتی هستند. در روایتی از ائمه است که ما حرمی در قم داریم که یکی از فرزندان من در آنجا دفن می شود؛ «تُقْبَضُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي»(4). در ادامه روایت آمده است که «تُدْخَلُ  بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ» همه شیعیان با شفاعت ایشان وارد بهشت می شوند.

هر امامی یک مقامی در بهشت دارد؛ امام رضا هم همین طور است. حالا اگر کسی می خواهد به ولایت امام رضا برسد، باید از طریق حضرت معصومه اقدام کند؛ ایشان طریق امام رضا هستند و هیچکس نمی تواند به امام رضا برسد جز از طریق ایشان. «تُدْخَلُ  بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ» ایشان به قدری به امام رضا متصل اند که هر کسی می خواهد به امام رضا برسد باید از این راه برود.

بنابراین مقام حضرت معصومه بسیار مقام بالایی است و راه رسیدن به جنت است. اصلا آدم جهنمی اگر وارد آن حرم بشود، بهشتی خارج می شود؛ یعنی ایشان صفات جهنمی را تغییر می دهند، آلودگی و گناهان را از دل ها پاک می کنند و تعلقات ما را از دنیا قطع می کنند. هر کسی که وارد این حرم می شود، پاک پاک می شود و بعد خارج می شود؛ معنای «مَنْ  زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ» همین است. ما باید قدر این سرچمه فیضی که از این شهر می جوشد را بدانیم. وجود مبارک حضرت گنجی است و ما باید برای رسیدن به ایشان همت کنیم.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 87

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 26، ص: 1

(3) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 26

(4) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 57، ص: 228