نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه دوم معرفت الامام در پرتو قرآن/ تعابیر و عناوین خاص در قرآن در معرفی امام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 15 مهرماه 97 است، که در غم خانه بی بی شهبانو در قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ از آنجایی که بهترین و مطمئن ترین مسیر جهت رسیدن به معارفِ اهل بیت علیهم السلام کلام خداوند است، یکی از لازمه های ورود به این وادی، آشنا شدن با تعابیری است که خدای متعال برای امام بکار می برد. قاعدتا در جایی از قرآن کریم نام هیچ یک از ائمه ذکر نشده است، انسان باید با توسل به معصومین سلام الله علیهم معنای پشت پرده برخی عناوین را درک کند. بنابراین مقدمه رسیدن به معارف ناب قرآن، عبور از معنای ظاهری بسیاری از آیات الهی است. البته معنای ظاهری قرآن هم در جای خود اهمیت بالایی دارند اما اکتفا کردن به این معانی ظاهری، انسان را از رسیدن به سرچشمه های معرفت باز می دارد.

مدخل معارف اهل بیت

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . بهترین راه رسیدن به معرفت ائمه علیهم السلام، مراجعه به قرآن و فهم این کتاب عزیز است که قسمت عمده این کتاب بیان معارفی است که مربوط به شئون و مقامات معصومین علیهم السلام می شود. راه فهم این معارف قرآن هم توجه به کلمات اهل بیت علیهم السلام است و بیانات نورانی ای که از معصومین ذیل آیات قرآن نقل شده به فهم قرآن و ورود به ساحت باطنی قرآن کمک می کند. البته طبیعی است که شرط این استضائه و استفاده از کلام معصوم، توسل و طهارت باطنی و به تعبیر قرآن استقامت در مسیر ولایت آنهاست «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا»(جن/16) اگر انسان بر ولایت اهل بیت، که طریقه ای است که خدای متعال از ما خواسته است، استقامت کند، نتیجه این است که خدای متعال قلوب انسان را با معارف اهل بیت سیراب می کند.

یکی از مطالبی که در قرآن در باب اهل بیت علیهم السلام بیان شده و مدخل و ورودی فهم معارف قرآن در باب معارف اهل بیت علیهم السلام است، عناوینی است که برای ائمه علیهم السلام در قرآن ذکر شده اند. این عناوین مدخل رسیدن به اهل بیت است، البته بعد از این که گام های دیگری برداشته بشود. در قرآن، ائمه علیهم السلام با صدها عنوان معرفی شدند که هر عنوان خصوصیاتی در قرآن دارد. یکی از عناوینی که در قرآن برای ائمه علیهم السلام بیان شده است، عنوان «کلمه ماء» است که از امام علیه السلام تعبیر به کلمه ماء می شود؛ یعنی هم از شخص امام، هم از ولایت امام و هم از معارف و علوم امام تعبیر به کلمه ماء می شود.

اشاره شد که راه فهم معارف باطنی قرآن، توجه به مَثَل و مُمَثَّل است. چیزی که در ظاهر قرآن گفته می شود برای یک امر باطنی تری مَثل و نمونه است. مثلاً این خورشید مثل است برای خورشیدی که تمام عوالم باطنی عالم با او روشن می شود. اگر انسان قدرتی داشته باشد که از این مثل عبور کند و به ممثل برسد، راه فهم معارف اهل بیت برای او باز می شود. این عبرت و عبور از مثل به ممثل یکی از کلیدهای فهم معارف باطنی قرآن است. خدای متعال به آنهایی که اهل عبرت اند توفیق می دهد و آنها زودتر می توانند از امثال به حقایق پشت پرده پی ببرند و آنهایی که اهل عبرت اند فهم های لطیف و عمیقی پیدا می کنند. مثلا یک پرنده یا پروانه ای خودش را آنقدر به شیشه می زند تا می افتد و می میرد درحالیکه همه این را می بینند ولی یک کسی عبرت می گیرد و می فهمد که این پروانه ای که خود را به شیشه می زند، می خواهد به سمت عالم نور برود ولی این حجاب را نمی بیند و آخر هم پشت این در می ماند.

بین ما و حقایق یک حجاب هایی است که باید برداشته بشود. باید در باز بشود و بیهوده به در کوبیدن چیزی را حل نمی کند. قرآن می فرماید: «وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُورا»(اسراء/45) پیامبر کلام خدا را می خواند و تمام حرفهای پیامبر گرامی اسلام محترم است؛ حتی اگر از پیامبر اسلام بپرسید اسمتان چیست، پاسخ این پرسش هم وحی است «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى »(نجم/3). پیامبر هرچه می فرماید، معصومانه حرف می زند.

خداوند به همین پیامبری که بعضی از کلماتش تلاوت قرآن است، می فرماید بین شمایی که قرآن، یعنی کلام الله را می خوانید و آنهایی که سرشان در آخور دنیاست و ایمان به آخرت ندارند و با بیش از دنیا مأنوس نیستند و سرشان را از پنجره دنیا بیرون نکردند و ایمان به غیب این عالم ندارند، یک حجابی قرار میدهیم ولو این که این حجاب مستور است و دیده نمی شود. هرچه آدمی که پشت این حجاب است تقلا کند، باز هم چیزی نمی فهمد و باید یک دری باز بشود.

عبور از حجاب

اینکه اگر انسان بتواند از مثل ها به ممثل ها برسد و از نمونه هایی که می بیند، نمونه های پنهان را و حقایق پنهان را بفهمد، یکی از راه های درک اسرار باطنی قرآن است. «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى *  

یل/1-2) وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى »(لیل/1-2) بحث از شبی است که غشا و پرده می اندازد و روز، وقتی که تجلی می کند یا نور را تجلی می دهد. هنگام تجلی نور و وقتی نزدیک ظهر می شوید، کاملا تاریکی می رود و آفتاب بالا آمده است که این معنای «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» می شود که معنی ظاهری آن خیلی روشن است. حضرت معنای باطنی آیه را گفتند و فرمودند: «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى»  یعنی «فُلَانٌ غَشِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَوْلَتِهِ الَّتِي جَرَتْ لَهُ عَلَيْه »(1) با دولت خودش پرده و حجاب تاریکی انداخت، مثل شبی که می آید و نور خورشید را می گیرد «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى».

پرده انداخته شده است و ما باید در این شب خودمان را به صبح برسانیم «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَة»(2) در این شب تاریک فقط نور امام کار می کند و اگر کسی نور امام بهش نرسد، در این شب تاریک هیچ راهی ندارد. بعد فرمودند مقصود از «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» ظهور حضرت است و وقتی ظهور می کنند، این پرده را کنار می زنند و آن حقیقت ولایت امیرالمومنین در امام زمان تجلی می کند؛ یعنی عالم را به نور امیرالمومنین نورانی می کنند. پس این نور در حجاب یک شب تاریک رفته است و این شب تاریک با ظهور حضرت برداشته می شود و نور عالم ظاهر می شود.

لذا وقتی ظهور واقع می شود، «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69) زمین با نور رب خود روشن می شود. امام صادق درباره این آیه فرمود: «رَبُّ الْأَرْضِ يُعْنَى إِمَامُ الْأَرْض »(3). سپس حضرت در تعبیری عجیب فرمودند: «إِذاً يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ وَ يَجْتَزُونَ بِنُورِ الْإِمَام » امام که ظهور می کنند، عالم جوری روشن می شود که مردم از نور ماه و خورشید بی نیاز می شوند.

یکی از شاگردان مرحوم علامه بزرگوار طباطبایی نقل کردند ایشان یک درس خصوصی داشتند و شبها به منزل یکی از شاگردانشان در محله یخچال قاضی قدیم قم که محله تاریکی بوده است می آمدند. به ایشان گفته بودند آقا این کوچه ها تاریک است و ممکن است حادثه ای برای شما پیش بیاید لذا ما به منزل شما می آییم. ایشان گفته بودند مگر ما در روز با نور خورشید راه می رویم که در شب چون چراغ نیست در ظلمت باشیم. پس بنا به فرموده حضرت امام صادق، وقتی حضرت ولی عصر ظهور می کنند، زمین با نور امام روشن می شود به طوری مردم از ماه و خورشید بی نیاز می شوند. در بهشت هم همینگونه است «لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيرا»(انسان/13).

سپس حضرت فرمودند مثل های قرآن را همه می فهمند ولی حقایق آن مال ماست. این که رابطه باطن و ظاهر قرآن، رابطه مثل و ممثل است، یعنی همین. معنای «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» را همه می فهمند، یعنی شب می آید و پرده می اندازد و خورشید در پرده می رود تا فردا دوباره خورشید طلوع کند «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» بشود. ولی درک این که یک شبی در عالم داریم و یک روز روشنی داریم و این حقیقت ولایت، آن خورشیدی است که خدای متعال در عالم طالع کرده است، نزد معصومین است.

«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»(شمس/1) «وَ الشَّمْسِ» گاهی تفسیر به وجود مقدس نبی اکرم شده صلی الله علیه و آله و سلم شده است. گاهی هم در روایات معصومین «وَ الشَّمْسِ» به امیرالمؤمنین علیه السلام تفسیر شده است. امام صادق علیه السلام فرمود: «الشَّمْسُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ ضُحَاهَا قِيَامُ الْقَائِمِ»(4). «وَ ضُحاها» آن وقتی است که خورشید بالا می آید و هوا روشن و تاریک است؛ یعنی در بین الطلوعین که کم کم خورشید بالا می آید به طوری که نور همه جا را می گیرد. در روایت آمده است ضحای این شمس، دوره ظهور امام زمان است؛

سپس حضرت به یک آیه ای استشهاد کردند که استشهاد عجیبی است. فرمودند آیه «قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى »(طه/59) هم ناظر به همین امر است. ظاهر این آیه راجع به داستان حضرت موسی است که فرعون گفت چه موقع قرار ما باشد ما بیاییم و شما هم بیایید تا زور آزمایی و هماوردی کنیم؟ حضرت فرمودند «وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى » قرار ما باشد برای موقعی که خورشید بالا می آید و کاملا آفتاب بالا می آید. آن موقع مردم جمع بشوند. حشر یعنی شما مردم را تحریک و تحریص کنید تا در میدان بیایند.

«وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى » یعنی یک کسی تحریک و دعوت می کند و بعد یک حشری اتفاق می افتد. ولی حضرت فرمودند این آیه راجع به ظهور امام زمان است. کانه وقتی حضرت ظهور می کنند، حقیقت ولایت آشکار می شود و امام زمان همه مردم را زنده می کند و پای کار می آورد. وقتی آفتاب ولایت بالا می آید، کانه امام زمان علیه السلام همه مردم را احیا می کنند و یک حشری اتفاق می افتد و همه در وسط این آفتاب می آیند و از آن استفاده می کنند.

پس قرآن مثل و ممثل است و اگر انسان بخواهد آن معانی باطنی قرآن را بفهمد، باید بتواند از مثل به ممثل برسد. اگر در سطح مثل بمانی بحث های خوبی می شود ولی همه آن، همین بحث های ظاهری و ظواهر قرآن است و معانی باطنی هم معنای مجازی می شوند؛ یعنی همین چیزهایی که در تفاسیر آمده است. اما حضرت مصداق بیان کردند؛ یعنی فرموده اند شمس یعنی امیرالمؤمنین و این شمسی که می بینید، مثل است. نسبت به بقیه موارد هم همینطور است. ماء یعنی امام و امام کلمه ماء است که این کلمه ماء مقاماتی هم دارد. در یک جایی می شود عرش الهی یا آن چیزی که حامل عرش الهی است «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماء»(هود/7) اینجا ماء معنای خودش را دارد. عرش الهی بر آب بود؛ یعنی عرش الهی بر امام بود و این ماء تفسیر به امام شده است؛ یعنی آن حقیقتی که حامل عرش الهی است و مستقر فرمان الهی بر همه عوالم است، ولایت امام است و از آنجا فرمان بر همه عالم جاری می شود.

گاهی از قلب امام تعبیر به عرش می شود یا در جای دیگر خدای متعال می فرماید که ما از آسمان آب را برای شما نازل کردیم که شما را پاک کنیم «إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْه  وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِه وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى  قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدام »(انفال/11). در ذیل سوره مبارکه انفال، وقتی خدای متعال داستان جنگ بدر را توضیح می دهد، می فرماید خوابی را بر شما مسلط کردیم تا به آرامش برسید و آن هنگام خدای متعال از آسمان آبی را بر شما فرو فرستاد و ظاهرا بارانی آمد که باران بسیار لطیف و موثری بود. این آب چند خاصیت دارد. این که این آب شما را تطهیر کند و آلودگی هایی که شیطان بر وجود شما جاری کرده را پاک کند و با تنزل این ماء به شما ثبات قلب بدهد و به شما ثبات قدم بدهد.

ظاهر این آیه راجع به داستان بدر است و بارانی که نازل شده ولی امام صادق فرمود که سماء، محیط نورانی وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. مقام حضرت پیامبر، مقام سماء عالم است و خدای متعال از آن عالم سماء، آبی را بر شما نازل کرد که بنا به فرموده امام صادق، این آب یعنی ولایت امیرالمؤمنین که مبدأ طهارت و پاک شدن آلودگی های شیطان و ربط قلب و ثبات قدم است و با این حقیقت انسان به این آثار می رسد.

گاهی هم از شخص امام تعبیر به ماء می شود. مثلاً در این آیه مبارکه سوره ملک، بعد از سیر معارفی که در این سوره است، خدای متعال می فرماید: «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِين »(ملک/30) این آبی که خدای متعال از آسمان نازل کرده و شما تشنه ها با آن سیراب می شوید و به حیات می رسید و در دسترس شماست و جاری به دنبال شما تشنه ها می آید، اگر بر لایه های باطنی غور کند، چه کسی آب گوارا برای شما قرار می دهد؟ این فرموده هشدار خیلی بزرگی است. حتی خود ظاهر آیه هم خیلی مطلب مهمی است و همین نعمتی که در دسترس ماست و آن را به راحتی می خوریم و می آشامیم و قدرش هم نمی دانیم، اگر در اعماق زمین غور کند، چه کسی آب گوارا در اختیار شما قرار می دهد؟ انسان نباید با غفلت از نعمت های خدای متعال استفاده کند. این هشدار خیلی خوبی است و ظاهر آیه هم هشدار مهمی است.

بهلول به هارون گفت که اگر در وسط بیابانی گرفتار بشوی و دچار تشنگی بشوی و مشرف به موت بشوی، حاضری چقدر از حکومتت را بدهی که مثلا یک جرعه آب یا یک ظرف آبی به تو بدهند و از مرگ نجات پیدا کنی؟ گفت نصف حکومتم را. گفت حالا اگر خوردی و دفع نشد و رفتی تا مرز خطر، آن هنگام حاضری چقدر از حکومتت را بدهی؟ گفت حاضرم نصف دیگرش را هم بدهم. حکومت هارون که به آب می گفت هر کجا دلت می خواهد ببار که در مملکت من می باری، یک جرعه آب خوردن به اندازه همه ملک هارون می ارزد. دیگر نعمت های خدا همه همینطوری است و اگر انسان غفلت نکند، این نعمت ها، نعمت های عظیمی اند. این معنای ظاهری آیه است.

«إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِين» در روایات تفسیر به امام شده است. امام صادق فرمود: «أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُكُمْ غَائِباً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِإِمَامٍ مِثْلِه »(5) اگر امام شما غائب شد و این سرچشمه حیات غور کرد، چه کار می خواهید بکنید؟ در این صورت از حیات محروم می شوید و انسان بدون امام، انسان مرده است. «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً» یعنی اگر امام غایب بشود و خدای متعال او را از عالم ما در عوالم باطنی ببرد و نور امام و ولایت امام به عالم ما نرسد، همه مرده ایم و همه مردار روی زمین می شویم و همه عالم قبرستان می شود چون امام سرچشمه حیات است. اگر این کلمه حیات در حجاب رفت و رابطه ما با امام قطع شد، ما می شویم اموات.

در یک روایتی وجود مقدس ثامن الحجج علیه السلام مقداری این را ترجمه کردند و فرمودند: «مَاؤُكُمْ أَبْوَابُكُمْ أَيِ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَئِمَّةُ أَبْوَابُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ يَعْنِي بِعِلْمٍ الْإِمَام » مقصود از ماء، درهایی است که به روی شما گشوده شده که این به منزله کلمه حیات است. اگر این درها بسته شود، همه مرده اید و اگر این درها باز بشود، به سوی عالم حیات راه پیدا می کنیم. بعد حضرت تفسیر کردند که ائمه، ابواب الله اند و با امام باب به سوی عالم توحید و نور باز می شود «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(نور/35).

با امام، باب به سوی معرفت باز می شود و اگر این باب بسته بشود، رابطه انسان با ابواب الهی بسته می شود و همه می شوند مردار. اگر این باب باز بشود و انسان به امام برسد، انسان به سرچشمه حیات رسیده؛ یعنی عین الحیات هم همین است. اگر کسی به امام رسید به عین الحیات رسیده و اگر کسی نورانیت ولایت امام و محبت امام در قلبش آمد و به نور محبت امام و به نور ایمان، که همین حب الامام است، نورانی شد، این انسان به سرچشمه رسیده و زنده شده است و تا نرسیده باشد زنده نیست و مثل آدمی است که از سرچشمه حیات دور است.

خدای متعال وقتی می خواهد حیات طبیعت را توضیح بدهد، می فرماید: «إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعام »(یونس/24) وقتی گیاهان با این آب آمیخته می شوند، زنده می شوند. این حقیقت هم وقتی با وجود ما آمیخته می شود، ما زنده می شویم. «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً» یک معنای کلی که امام در دوران غیبت قرار می گیرد این است که من از امام غایب می شوم و بین من و ولایت امام فاصله می افتد و باب توحید به روی من بسته می شود و با سرچشمه حیات فاصله می گیرم. در همین روایت امام رضا علیه السلام ماء معین را به علم امام تفسیر کردند «وَ الْأَئِمَّةُ أَبْوَابُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ يَعْنِي بِعِلْمٍ الْإِمَام ». پس هم خود امام، هم ولایت امام و هم علم امام سرچشمه حیات اند.

در این آیه خدای متعال می فرماید: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا» قدم گذاشتن در این وادی و از یک وادی وارد وادی بعدی شدن، استقامت می خواهد و نمی شود مسیر ولایت امام را بدون استقامت طی کرد. امیرالمؤمنین فرمود: «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ »(6). اگر شما در مسیر ولایت امام علیه السلام استقامت کنید، نتیجه این است که «لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا» با ماء غدق آنها را سیراب می کردیم. البته تفاسیر مختلفی در این روایت شده است. گاهی از ماء غدق تعبیر به ایمان شده است. امام باقر علیه السلام فرمود: «لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ وَ الطَّرِيقَةُ هِيَ الْإِيمَانُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَوْصِيَاءِ»(7) اگر اینها استقامت می کردند ما سرزمین قلبشان را، که گویا یک عطشی در این عالم قلب ما وجود دارد، با حقیقت ولایت و با ایمان سیراب می کردیم و ایمان هم یعنی امام.

گاهی تعبیر این است: «لَأَمْدَدْنَاهُمْ عِلْماً کَیْ یَتَعَلَّمُونَهُ مِنَ الْأَئِمَّهْ»(8) آنها را به علمی می رساندیم که علم مستفاد از امام است. منتفع شدن به علم امام، همان سیراب شدن سرزمین قلب انسان از حقیقت ماء غدق است. ماء غدق یعنی علمی که منتفع از امام است و علوم مستفاد از ائمه علیهم السلام سرچشمه ایمان اند.

امام باقر به فرزندشان امام صادق علیهم السلام اینطوری فرمودند: «يَا بُنَيَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِيَ الدِّرَايَةُ لِلرِّوَايَةِ وَ بِالدِّرَايَاتِ لِلرِّوَايَاتِ يَعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ»(9) اگر می خواهید بدانید درجات شیعیان ما تا چه حدی است، ببینید چقدر روایت بلدند و چقدر معارف ما را می دانند و چقدر به معرفت رسیدند. سپس حضرت معرفت را هم به روایت ارجاع دادند و فرمودند اگر پرده از کلام امام کنار رفت و حقیقت کلام امام به قلب انسان رسید، انسان به معرفت می رسد. «الدِّرَايَةُ لِلرِّوَايَةِ» یعنی فهم باطن کلام امام. بعد حضرت فرمودند اگر باب درایت الروایه به روی انسان باز شد، تا عالی ترین درجات ایمان می تواند برود و معنای آن این است که کلام امام باطن دارد و باطنش هم باطن دارد؛ یعنی باز باطن کلام امام هم مقامات ایمان و مقامات باطنی علم امام است «كَلَامُكُمْ نُور».

این ماء غدق یک جا به ایمان و یک جا به علم مستفاد از امام تفسیر شد و عالی ترین درجات ایمان اینگونه حاصل می شود. وقتی انسان شروع به فهم روایت می کند، در درجات ایمان بالا می رود و «إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ» سیر می کند و عالی ترین درجه ایمان هم رسیدن به کنه کلام امام است. سیر در درجات معارف اهل بیت علیهم السلام و استفاده از مقامات نورانیت علم امام، درجات ایمان و همان ماء غدق است و همانی است که قلب انسان ها باید با او سیراب شود. آن ظرفیتی که خدای متعال در قلب مومن قرار داده است، این است که سیراب بشود؛ اگر جای دیگری رفت، آن وقت جای تعجب است.

توصیف امام

امیرالمؤمنین خودشان را که در خطبه شقشقیه معرفی می کنند، یک جمله ای فرمودند: «َنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ» تمام حقایق مثل سیلاب از دامنه وجودی من جاری است و هیچ پرنده بلند پروازی هم به قلّه من نمی رسد. از همین دامنه ها استفاده کنید و خدا را شاکر باشید.

در روایتی حضرت امام صادق با تعجب فرمودند: «يَمُصُّونَ الثِّمَادَ وَ يَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِيمَ قِيلَ لَهُ وَ مَا النَّهَرُ الْعَظِيمُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ وَ الْعِلْمُ الَّذِي أَعْطَاهُ اللَّه ُإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ سُنَنَ النَّبِيِّينَ مِنْ آدَمَ وَ هَلُمَّ جَرّاً إِلَى مُحَمَّدٍ  »(10) جای تعجب است که اینها آبهای مانده و آلوده شده در برکه ها را با اشتها می آشامند اما نهر عظیم را رها کردند. شخصی عرض کرد نهر عظیم چیست؟ حضرت فرمودند وجود مقدس نبی اکرم نهر عظیم است و خدای متعال هرچه انبیاء داشته اند، جمع کرده و یک جا در وجود این پیامبر قرار داده است و این وجود نهر عظیمی است که حقایق از دامنه وجود او می جوشد و جاری است. سپس حضرت در جمله ای فرمودند هرچه خدای متعال به این پیامبر داده بود، حضرت به ما داده است. بنابراین نهر عظیم می شود امیرالمومنین، امام صادق و... .

پس امام آن بحر با عظمتی است که همه حقایق از آستان وجود مقدس امام جاری می شود. بعضی وقتها رزق بهشتی ها اینگونه است و محدودیتی ندارد. وقتی قرآن بهشت متقین را توضیح می دهد، می فرماید: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّاربِین وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُم  »(محمد/15) برای یک نفر نهرهایی از آب که این آب آلوده و فاسد هم نمی شود و همیشه سالم و مطهر است. نهر هایی از شیر و نهر خمر در بهشت متقین وجود دارد که گویا هم می خورند و هم می روند خودشان را شستشو می دهند. بعد حضرت خمر را معنا کردند و فرمودند: «وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ فَإِنَّهُ عِلْمُهُمْ يَتَلَذَّذُ مِنْهُ شِيعَتُهُم  »(11) در بهشت متقین، نهری از خمر است و از آستان وجود مقدس امام، معارف مثل نهر جاری می شود و بهشتیان می توانند بروند و از آن بخورند و شستشو کنند و تطهیر بشوند. متقین اینگونه در بهشت ضیافت می شوند.

منظور از نهر عسل چیست؟ اگر عسل برای خوردن باشد که یک قاشق از آن بس است. همچنین از هر نوع ثمره ای در آن جا موجود می باشد. ثمرات یعنی لازم نیست برای بدست آوردن آن جان بکنند؛ یعنی کارها شده و ثمراتش در اختیار اینهاست بهمین دلیل است که میوه درخت را ثمره می گویند زیرا باغبان کاری نمی کند و تنها یک آبی پای این درخت می ریزد و این ثمره، ثمره باغبان نیست.

وادی جهنم

بعد نقطه مقابل را توصیف می کند: «كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُم  » این مثل آن کسی است که همیشه باید در آتش باشد و به جای این آب گوارا، آب جوشان می خورند و این آب همه درونشان را به هم می ریزد و قطعه قطعه شان می کند. امام صادق فرمود: «كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ دَاخِلٌ فِي وَلَايَةِ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ وَلَايَةُ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدِ هِيَ فِي النَّار» محیط ولایت دشمنان اهل بیت در همین دنیا آتش است. لذا اینها در آتش اند؛ نه این که اگر کسی بعدا از امام جدا شد و رفت آن طرف جهنم است.

وادی بهشت و جهنم از همینجا شروع می شود؛ منتها ما یک ملاقاتی با بهشت و جهنم داریم که آن یک لقاء خاص است وگرنه بهشت و جهنم از همینجا شروع می شود لذا وقتی قرآن داستان غصب خلافت را توضیح می دهد، می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار»(ابراهیم/28-29) ای پیامبر ما، آیا جهنم را ندیدی؟ کلمه نعمت را برداشتند و جای آن کلمه کفر را گذاشتند. بنا بود همه حیاتشان ذیل نعمت الهی باشد اما مردم را ذیل کلمه کفر بردند و پیداست که مقابله نعمت و کفر است. بعد قومشان را در یک داری حلول دادند که دار بوار است و چیزی در آن سبز نمی شود و دار بائر است. این دار همان جهنم است که در همین دنیاست و روز قیامت به یک کیفیت خاصی آنها را وارد این آتش می کنند که از آن به «يَصْلَوْنَها» تعبیر شده و مکرر هم در قرآن آمده است. «وَ بِئْسَ الْقَرار» آن جهنم قرارگاهشان می شود و چه بد قرارگاهی است.

سوره وجود مقدس نبی اکرم؛ یعنی سوره محمد صلی الله علیه و آله، از سوره های قابل تأمل است و خیلی مطالب عجیبی دارد و در آن مقایسه می کند و بهشت متقین را با وضعیت آنها می گوید و اشاره میکند همینگونه که اصل نار، آنها، یعنی دشمنان اهل بیت هستند، اصل بهشت هم امام است. بالاخره ما سر سفره امام مان نشستیم؛ یا سر سفره امام حق و یا سر سفره امام باطل. سر سفره امیرالمؤمنین، «وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ» دارد که از محیط ولایت امام است.

در روایت آمده است که اصل بهشت و همه مقامات آن از نور سیدالشهداء است؛ پس تمام نعم بهشتی از فیوضات امام است. لذا دیدید مثلا تسنیم فرمود یک نهری است که در بهشت جاری است و از دروازه بهشت عبور می کند. در توصیفش فرمودند وقتی مؤمنین می خواهند بروند در بهشت، خود را در این نهر شستشو می کنند و حسدشان از بین می رود. خاصیت آب همین است که تطهیر می کند «یُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِه». این آب در انسان طهارت ظاهری ایجاد می کند و حتی طهارت معنوی هم ایجاد می کند. آدم وقتی وضو می گیرد می تواند وارد نماز بشود اما بدون آن نمی شود وارد نماز بشوی. پس آب طهارت معنوی ایجاد می کند ولی آن حقیقتی که همه آلودگی ها را می شوید و تطهیر می کند و انسان را خالص می کند، آن نهر یک نهر دیگری است.

اگر آدم نتواند از مثل به ممثل برسد، نمی تواند آن را فهم کند. این نهر، واقعا نهر است و واقعا انسان در آن شستشو می کند اما جنس شستشو متفاوت است و در این شستشو، حسد آدم از بین می رود و وقتی در بهشت می روند، همه غرق در نعمت اند اما هیچ کسی هم به نعمت دیگری حسادت نمی کند. اگر این حسد وجود داشته باشد که خودش جهنم است. آدم به بهشت می رود تا درجات بالاتر را ببیند اما اگر حسد داشته باشد، بهشت جهنم می شود چون حسد صفت جهنمی هاست. اول صفت شیطان و جهنمی ها را از آدم می گیرند و او را پاک می کنند، بعد آدم را در بهشت می برند. شفاعت یعنی همین؛ یعنی آدم را بهشتی می کنند و سپس در بهشت می برند؛ نه این که آدم جهنمی را به بهشت می برند. آدم جهنمی در بهشت هم وسط جهنم است؛ یعنی بهشت را جهنم می کند. پس آدم جهنمی را بهشتی می کنند بعد به بهشت می برند و این خاصیت امام علیه السلام است.

پس یکی از حقایقی که در قرآن توضیح داده شده، این است که تمام شئونی که برای کلمه ماء در قرآن ذکر می شود، باطنا برای امام است. از آنجایی که قرآن فرموده «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماء» تا آنجایی که تنزل پیدا می کند و می شود بارانی که بر ما می بارد «فَانْظُرْ إِلى  آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(روم/50) و «كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى »(بقره/73) ظاهر این آیه روشن است؛ یعنی بهار که می شود و باران می بارد، خدای متعال می فرماید «فَانْظُرْ إِلى  آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ» این رحمت الهی می آید و مرده ها را زنده می کند و طبیعت زنده می شود. خدای متعال مرده را اینگونه زنده می کند و وقتی آن باران رحمت الهی بر سرزمین وجود ما بارید، همه مان زنده می شویم. این ماء و حقیقتی که از آسمان نازل می شود اگر به وجود انسان ببارد، وجود انسان زنده می شود. این که در روایت دیده اید امام رضا علیه السلام در آن حدیث نورانی، وقتی امام را معرفی می کنند، هم امام و هم امامت را توضیح می دهند.

وقتی امام را توضیح می دهند، گاهی آن مقام جلال امام را توضیح می دهند که دست هیچ کس به آن نمی رسد. فرمود: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ»(12) همه بلغاء و فصحاء و شهداء و حکما عاجزند از این که وصف امام را بکنند. یک جایی هم حضرت آن مقام جمال و نزدیکی و قرب امام را به ما توضیح میدهند که همین امامی که همه حکما نمی توانند وصفش بکنند، «السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ وَ السَّمَاءُ الظَّلِيلَةُ وَ الْأَرْضُ الْبَسِيطَةُ وَ الْعَيْنُ الْغَزِيرَةُ وَ الْغَدِيرُ وَ الرَّوْضَة» امام آسمانی است که بر سر شماست و سرزمین واسعی است زیر پای شما پهن است. امام ابر پر باران و باران نافع است. امام هم آسمان است و هم زمین است و هم بارانی است که می بارد.

امام چشمه جوشان است و آن بارانی است که بر ما می بارد و اگر این باران به وجود انسان ببارد، انسان زنده می شود «كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى ». اگر هم این باران نرسد، سرزمین وجودی ما همیشه مرده است و اگر ببارد، امام می شود بلد طیب «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه »(اعراف/58) و اگر هم نبارد می شود «وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدا»(اعراف/58). اگر مملکت و سرزمین وجود ما مورد رحمت الهی قرار بگیرد «یُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ» و این حقیقت از آن آستان رفیع بر وجود ما جاری بشود «وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ»، آلودگی های شیطان می رود.

شیطان تمام تلاش خود را می کند تا مومن را آلوده کند و می کوشد یک جوری دستش را به آدم برساند و آنقدر هم نجس است که به هر کجای انسان رسید نجس می شود. ولی وقتی آن حقیقت جاری شد، آلودگی های شیطان و صفات رذیله از جمله حسد، بخل، کبر، ریا و عجب انسان می رود و انسانی که تا دیروز یک جور دیگر بود، متواضع و خاشع و سر به زیر می شود «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»(فرقان/63) آرام روی زمین راه می رود و سر و صدا ندارد و در یک کلام، عبد است و این امر، وقتی است که امام بر انسان عنایت می کند و می بارد. امام سرچشمه طهارت است «لِيُطَهِّرَكُمْ بِه وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ». انسان در راه خدا، ثبات قدم و ثبات قلب می خواهد «وَ لِيَرْبِطَ عَلى  قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدام».

صف بندی انسان

اینها مقدمه یک آیه بود؛ خدای متعال می فرماید: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي  بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُون »(انعام/122) مردم دو دسته اند. همه ما میت هستیم «وَ أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّت » ولی خداوند می فرماید زنده اش کردیم و برای او چراغی قرار دادیم که بوسیله آن بین مردم زندگی می کند ولی در وادی نور است و در وادی حیرت و شک و ظلمات نیست. اگر دستتان به اینطور آدمی رسید، رهایش نکنید چون این فرد در وادی نور است. در بین مردم راه می رود ولی در عالم نور سیر می کند و اگر کسی به امام رسید، اینگونه می شود. نقطه مقابل آن، این است «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها» مَثَل او در وادی ظلمات، این است که اصلا از وادی ظلمات بیرون نرفته است. امام باقر فرمود: «مَيْتٌ لَا يَعْرِفُ شَيْئا»(13) کسی که به معارف الهی نرسیده باشد مرده است.

این که معارف ماء غدق اند؛ یعنی اگر باران معارف از ساحت امام بر انسان بارید، انسان زنده می شود و اگر نبارید، انسان مرده است. به تعبیر روایات اصحاب شمال هم روح المدرج نفس را دارند و می جنبدند و می خورند و می خوابند و ازدواج می کنند؛ اینها را حیوانات هم دارند اما روح الایمان و روح الحیات در آنها نیست. «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ» یعنی قلوب انسان را با معارف نورانی کردیم و کلمه روح که امام است را در او دمیدیم. امام صادق فرمود: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ  قَالَ جَاهِلًا عَنِ الْحَقِّ وَ الْوَلَايَةِ فَهَدَيْنَاهُ إِلَيْهَا وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ قَالَ النُّورُ الْوَلَايَة»(14) میت کسی است که دور از وادی ولایت بود و در وادی دیگری سیر می کرد و توجهش به جای دیگری بود.

«أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً» انسانی که به امام می رسد، هم به حیات می رسد و هم با نور در عالم راه می رود. امام هم کلمه نور است و هم کلمه حیات است و اگر به امام نرسیدی، «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها». این ظلمات هم همان ظلماتی است که در قرآن مکرر توضیح داده شده است «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات »(بقره/257) و وادی ولایت ائمه نار است. «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض »(نور/40) از این ظلمات تفسیر به ولایت ائمه نار و محیط ولایت آنها شده است.

امام هم کلمه نور است و هم کلمه حیات است. لذا در آن روایت شریف از وجود مقدس امیرالمؤمنین در خاطرم هست نقل شده حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدٌ وَاحِدٌ وَ تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ مُحَمَّداً ص وَ خَلَقَنِي وَ ذُرِّيَّتِي ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْكَنَهَا اللَّهُ فِي ذَلِكَ النُّورِ وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَاتُهُ وَ بِنَا احْتَجَبَ عَنْ خَلْقِهِ فَمَا زِلْنَا»(15) خدای متعال در مقام توحید متفرد است و شریک ندارد. ما شریک خدا نیستیم و برای خدا شریک درست نکنید. اگر کسی امیرالمؤمنین را شریک خدا کرد، این چیزی که ساخته است دیگر امیرالمؤمنین نیست و امیرالمومنین یک مقام دیگری دارند. سپس فرمود خدای متعال کلمه ای را ایجاد کرد که کلمه نور بود و کلمه دومی که حضرت حق ایجاد فرمودند، کلمه روح بود. خدای متعال کلمه نور را آفرید و از این کلمه نور، من، نبی اکرم و ذریه من را آفرید که معصومین اند.

کلمه دوم، کلمه روح است که همه حیات به او برمیگردد. حقیقت روح هم ممزوج با این حقیقت نور است و ما آن کلمه الهی هستیم. کلمه روح که سرچشمه حیات است و اگر کسی به آن سرچشمه رسید و از آن حقیقت در وجودش جاری شد، تطهیر می شود و به حیات می رسد و آلودگی شیطان از انسان دور می شود. اگر کسی به امام رسید و آن حقیقت در او جاری شد، زنده می شود و آن وقت وارد عالم حیات می شود وگرنه الی الابد باید وارد عالم ممات باشد. حیات طیبه حیات طیب هم حیاتی است که از عالم پاک می آید و آن عالم پاک، عالم امام است. اگر از آن عالم حقیقتی به انسان رسید، این همان حقیقت پاک است و ما ورای آن عالم، عالم پاکی نیست.

لذا همه سر سفره نشستند منتها یک عده از سفره این طرف می خورند. سفره آن طرف سراسر آلودگی و شجره زقوم است که در دنیا هم از شجره زقوم می خورند «وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِين »(الحاقه/36) است. یک عده ای اما از شجره طوبی می خورند و طعامشان هم طعام پاک و مطهری است. این مسئله تابع این است که انسان در همین دنیا در کدام عالم زندگی می کند؛ عالم امام یا عالم بیرون وادی ولایت.

پی نوشت ها:

(1) تفسير القمي، ج 2، ص: 425

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 195

(3) تفسير القمي، ج 2، ص: 253

(4) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 777

(5) تفسير القمي، ج 2، ص: 379

(6) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 26

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 220

(8) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 703

(9) معاني الأخبار، النص، ص: 1

(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 222

(11) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 573

(12) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 201

(13) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 185

(14) تفسير القمي، ج 1، ص: 215

(15) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 121