نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

بایدها و نبایدهای برنامه ریزی های عاشورایی/ لزوم تطبیق حوادث جهان امروز با عاشورا

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 8 شهریور ماه 94 است که در دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم برگزار شده است. ایشان در این جلسه فرمودند؛ برنامه ­ریزی صحیح عاشورایی برنامه ­ای است که دارای نگرش کلان به واقعه عاشورا باشد و به تبع آن به مباحث خرد و فرعی بپردازد، و در کنار این نگرش کلان، مباحث انگیزشی و احساسی را نیز تکافو نماید. مقصود از نگرش کلان به عاشورا، بصیرت افزایی نسبت به مسائل امروز و آینده با ملاک عاشوراست؛ یعنی آن چه در عاشورا موجب صف ­بندی حق و باطل گردید در جبهه ­های فکری امروز هم وجود دارد. جبهه حق امروز در امتداد جبهه حق عاشوراست و همین­ طور جبهه باطل. مهم­ ترین عامل صف­ بندی حق و باطل در دنیای امروز بحث توسعه و اصلاحات است که باعث ایجاد دو نوع نگرش به اسلام یعنی اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی است. مصداق اسلام آمریکایی در جهان امروز اسلام سکولار ترکیه، اسلام افراطی داعش، اسلام متحجر عربستان، و اسلام انگلیسی یا همان تشیع لندنی است، که همگی ریشه در انحراف جبهه­ یزید در عاشورا دارد که البته این هم منتشی از اسلام معاویه و جریان سقیفه است.   

لزوم تطبیق حوادث جهان امروز با عاشورا

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. دو سه نكته­ كلّي راجع به محتوا مي ­گويم: يكي اينكه حتماً باید محتواي شما، بین حقيقت عاشورا و جريان ­های فعلي داخل جامعه یا جريان هايي كه در ارتباط ما با جهان تشيع، دنياي اسلام و جامعه­ جهاني است مطابقت ایجاد کند و جریان ­های فعلی را بر جریان عاشورا تطبیق دهد. اگر حقيقت عاشورا اقدام اصلاح گرايانه نسبت به جامعه است، و مي ­خواهد امّت نبيّ اكرم را اصلاح امر به معروف و نهي از منكر كند، باید دید که حضرت با چه منكري مي­ جنگيد و چه معروفي را مي ­خواست؟ اصلاحي كه مي خواست يعني چه؟ باید همین مطلب را بر شرايط كنوني و جهاني تطبيق دهيم. مثلاً اگر حضرت مي­ خواستند انگيزه تجهيز جبهه حقّ را درست كنند ما هم باید برنامه ­مان طوري باشد كه آن انگيزه در جامعه تشديد و بصيرت لازم هم ايجاد شده باشد.

به تعبير ديگر باید دید شما چه انتظاري از عاشورا دارید و در زيارت عاشورا چه سير و سلوك اجتماي براي شيعه مطرح شده است تا بتوانید بر شرایط فعلی تطبیق دهید، از توجّه به سيدالشهدا و عظمت درگيري گرفته تا بصيرت نسبت به جبهه­ تاريخي حقّ و باطل و موضع گيري­ هايي از قبیل لعن، برائت، سلم، حرب، صف ­بندي ­ها و خون­ خواهي ­ها. اگر شما معتقد هستيد ظرفيت عاشورا چنين ظرفيتي است، برنامه عاشورايي بايد اين ظرفيت را افزايش دهد؛ يعني برنامه، وقتي موفَّق است كه خروجي اش اين باشد که نسبت به سيدالشهدا و عظمت عاشورا بصيرت ايجاد شده باشد و عاشورا محور يك جريان حقيقي تاريخي شود، و بر اساس آن موضع­ گيري و صف و قتال ایجاد شود. اگر برنامه شما به اين امر كمك كرد پيداست كه در دعوت مردم توفيق داشته است.

توجه به بصیرت عاشورایی در کنار انگیزش عاشورایی 

بنابراين بايد دو كار انجام دهید؛ هم «بصيرت اجتماعي» با محوریت عاشورا ايجاد كنيد و هم «انگيزش اجتماعي». بصيرت اجتماعي به اين است كه نگاه به عاشورا از نگاه محدود و تاريخي به يك نگاه جاري در تاريخ تبديل شود. به تعبير دیگر نگاه فلسفه تاريخي به جايگاه عاشورا داشته باشيم و آن را در حركت تاريخي بشر ببينيم به طوری كه به عنوان بزرگ ­ترين ابتلایات اوليای خدا، بزرگ ­ترين درگيري و شهادت، عظيم ­ترين ابزار دستگيري، هدايت و شفاعت است. بنابراین باید اين نقطه كانوني را در نظر بگيريم و به تحلیل عاشورا بر اين محور شروع كنيم.

بنابراين تحليل ­هاي عاشورايي بايد تحليل ­هاي با عظمت از عظمت، وسعت و عمق عاشورا باشد و به درك صحيح از جريان حق و باطل تبدیل شود، و جبهه تاريخي مقابل عاشورا تعريف شود. بايد معلوم شود معروفي كه حضرت اقامه مي ­كردند معروف تاريخي است؛ یعنی ولايت حق است، و منكري كه حضرت نفي مي­ كردند ولايت اوليای طاغوت در تاريخ است، و اصلاحي كه مي ­كردند عبارت بود از برگرداندن امّت به مدار توحيد، نه مدار دنيا پرستي.

عرضم اين است كه نمي­ خواهم بگويم همين ­ها را تحليل كنيد. ممكن است بخشي همين باشد كه همين ­ها را براي مردم تحليل كنيد؛ يعني تحليل فلسفه تاريخي از عاشورا كنيد یا تحليل صحيحی از امر به معروف و نهي از منكر و اصلاحي كه حضرت دنبال مي­ كردند نمایید یا تحليل صحيحی از جبهه­ حق و باطل انجام دهید. اين ­هـا هم ممكن است جزء موضوعاتي باشد كه شما به آن می­ پردازيد و بخشي از موضوعات باشد. ولي فعلاً بحث من رويكردي است و ممكن است در اين رويكرد شما به اين موضوعات هم بپردازيد.

گاهی عاشورا را حادثه ­اي مي ­بينيد كه بايد حول آن عواطف اجتماعي را تحريك كرد تا مردم گريه كنند و به درجات برسند، كه اين هم حتماً يكي از ابعاد عاشورا است. اما در نگاه دیگر، عاشورا حادثه ­اي است كه محور اصلاح و تهذيب تاريخ و اقامه معروف و نهي از منكر است. طبيعي است كه در این صورت انتظاراتي كه ما از تاثير حادثه­ عاشورا داريم متفاوت مي ­شود. بنابراين برنامه ­هايي كه مي ­خواهد مردم را به سمت عاشورا حركت دهد بايد آن انتظارات را تأمين بكند. بنابراين برنامه شما بايد این آثار را دنبال كند، كه بخشي هم ممكن است خودِ تحليل عاشورا باشد، منتهي تحليل عاشورا بايد با مقياسی اتفاق بيافتد که وسعت عاشورا و تأثير آن، و فرآيند اثرگذاري عاشورا تا ظهور و رجعت و قيامت را در برگیرد.

اين، بعد از تحليل عاشورا است. ولي غرضم اين نيست كه عاشورا را فلسفه تاريخي تحليل كنيم و جايگاه عاشورا را در تكوين و اثرگذاري­ اش بر تكوين و تاريخ و جامعه و حيات انسان­ ها را ببينيم و اين كه سرچشمه­ ظهور حيات طيّبه است و امثال اين ­هـا. اين­ ها، بخشي از آن چيزي است كه بايد اتفاق بيافتد تا نگاه مردم به عاشورا را تغيير دهد. بنده عرضم چيز ديگري است. مي­ خواهم بگويم برنامه موفق آن است که بر اساس آن، كاركردي كه براي عاشورا قائل هستيد به فعليت برسد، اگر حادثه عاشورا بايد در صف­ بندي تاريخي حق و باطل ايجاد انگيزش كند اين برنامه بايد اين انگيزه را ارتقا ببخشد، و اگر بايد در فهم تاريخي جبهه­ حق و باطل ايجاد بصيرت كند برنامه­ اي كه به اين فهم تاريخي كمك مي­كند در مسير عاشورا است.

لزوم نگاه کلان به واقعه­ عاشورا

پس بايد نگاه ­تان كلان باشد. حتماً بايد از نگاه خرد به عاشورا و حوادث جزيي و تحليل ­هاي جزيي يا حَتّي برنامه­ ريزي ­هاي خرد اجتناب كنيد، نمي ­گويم نگاه خرد نباشد ولی نباید مقياس كارتان باشد. ممكن است به كار كوچكی بپردازيد ولي آن كار را با نگاه كلاني تحليل كنيد. ممكن راجع به يك موضوع كوچك در عاشورا فيلم بسازيد اما همان موضوع را با رويكرد باصطلاح توسعه ­اي و هدايت تاريخ نگاه كنيد.

بنابراين برنامه­ شما حتماً بايد برنامه­ ای با نگاه كلان باشد. رويكرد شما نبايد انفعالي باشد، بلکه بايد فعال باشد؛ يعني بايد برنامه شما به گونه ­اي باشد كه در پاسخگويي به مسايل مستحدثه دچار اين گرفتاري نشويد كه بخواهيد دفاع كنيد و بگوييد عاشورا حق بود. مثلاً آن­ها بگويند چرا گريه مي ­كنيد؟ ما هم توجيه كنيم که چرا گريه مي­ كنيم؛ یعنی آن­ها مستشكل باشند و ما پاسخ دهنده. مثلاً بپرسند خشونت در عاشورا يعني چه؟ چرا اسلام خشونت را ترویج می­کند؟ اينهـا برخوردهاي انفعالي است كه آن­ها مهاجم به عاشورا باشند و ما بخواهيم عاشورا را توجيه كنيم؛ ما نبايد مدافع باشيم. عاشوراء يك برنامه متصرِّف است، حضرت در عالم تصرف كردند. اگر بخواهيم پرتو عاشورا را بتابانيم بايد برنامه ­هاي ­مان متصرف باشد نه منفعل، يعني انسان­ هاي متصرف تربیت كنيم نه منفعل.

بنابراين نگاه شما بايد كلان باشد. نگاهتان انفعالي نباشد، بايد تحليل ­ها حتماً عميق و فلسفه تاريخي باشد و حاصلش ايجاد انگيزه، بصيرت و اميد به پيروزي قطعي جبهه حقّ باشد، در شرايطي كه دشمن ايجاد يأس مي كند بايد محرم و صفر ايجاد اميد به پيروزي جبهه­ حق كند. آنها دارند ما را مأيوس مي ­كنند، نه فقط نسبت به انقلاب اسلامي بلکه نسبت به كلّ فرآيند ظهور، يعني مي ­گويند ظهور شدني نيست و بايد با همان مدار دستگاه مادي و شيطان زندگي كنيد.

بنابراين ايجاد اميد، به معنای اميد قطعي به پيروزي و انگيزه براي حضور در يك جهاد فعّال تاريخي و فداكاري تاريخي در هر نقطه ­اي كه ايستاديم و هر ميزان كه مي­ توانيم، می­ باشد. مثلاً عاشورا انقلاب اسلامي را ايجاد كرده است و در اين عرصه به جوان­ هاي ما شهادت مي ­دهد. هزار يا هزار و صد سال قبل كه واقعاً شيعه در موضع ضعف جدي بوده است باز هم كار خودش را كرده است؛ يعني جريان فعال تاريخي است. معنايش اين نيست كه ما فردا به يك پيروزي دست پيدا كنيم. نگاه کلان به عاشورا بستري ايجاد می­كند كه شيعه را وارد عرصه­ صف ­بندي و بصيرت و درگيري تاريخي در مسير ظهور مي ­نماید. يعني عصر ظهور را پيش رو قرار مي دهد و ما را آماده مي ­كند.

ما بايد چنين برنامه ­اي بسازيم. طبيعتاً پاسخ این پرسش که نظام موضوعاتي كه این برنامه از آن بحث ميكند چيست؟ عبارت است از تحليل تاريخي عاشورا، از عاشورا، از كاركردهايش، از كاركردهايي كه در حوزه تحريك عواطف داشته، بكا و اثر همين گريه تاريخي در ايجاد يك بصيرت و مقاومت شيعي، كاركرد عاشورا نسبت به عصر ظهور و امثال اين ­هـا، تحليلِ خودِ حادثه است، تحليلِ نتايجِ حادثه است، پيامدهايي كه در تاريخ حيات اجتماعي بشر داشته و امثال اين ­هـا. ولي با همين رويكردهايي كه عرض كردم؛ یعنی رويكرد فعّال، كلان و توسعه­ اي، فلسفه­ تاريخي و به منظور ايجاد بصيرت تاريخي و موضع­ گيري و صف­ بندي و اقدامات تاريخي.

پیاده ­سازی مصداقی نگاه کلان به عاشورا

بخشي اين است و بخشي هم اين است كه باید مصداقي کار كنيم. مثلاً اگر بايد عاشورا واقعاً ايجاد بصيرت اجتماعي كند ما باید بتوانیم ميدان عاشورا و درگيري امروز را كه ادامه عاشورا است؛ يعني اقدامات بني اميّه را در ادامه جريان خودشان كه به دنياي امروز رسيده است نشان دهيم و انگيزه­ و بصيرت عاشورایی را در موضع گيري سرريز كنيم، و اگر بخواهيم دشمنان جدّي عاشورا را تطبيق دهیم یکی جريان كفر جهاني است كه ما بايد نشان دهيم اين كفر با همه وسعت و شرح صدري كه پيدا كرده است و ساختارهاي جهاني­ و ادبيات و دانشي كه توليد كرده است يعني تمدني كه ساخته است، تمدّن جاهلانه بني اميّه می ­باشد.

در درون دنياي اسلام هم قرائت هاي غلطی از اسلام، مانند قرائت خشونت كور و قرائت سازش كارانه، وجود دارد که باید اين دو قرائت را در مقابل عاشورا تبيين كنيم، يعني بر محور عاشورا انسان واقعاً بايد بتواند غرب و قرائت­ های غلط دنياي اسلام را نفي كند. بنابراين بخشی از برنامه شما باید غرب و اقدامات غرب را به خوبي معرفي ­كند و نشان دهد كه غرب در مسير باطل حركت مي­كند. اين، يك برنامه عاشورايي است و ممكن است جاذبه­ هاي فراواني هم داشته باشد.

به نظر بنده الآن در صدا و سيما خلأ معرفی غرب و غرب شناسي از منظر عاشورا وجود دارد که یک كار پيچيده علمي است. اگر مثلاً فرآيند مدرن سازي در قرون اخير را كه مشتمل بر انقلاب ايدئولوژيك، فلسفي، علمي و صنعتي است بشناسیم و نسبتش را با دستگاه بني اميّه و نكس و قسط و مروق و سقيفه و به طور کلی انحرافاتی که در تاریخ اسلام به وجود آمد تعیین نماییم بدون اينكه ژورناليستي كار كنيم، موضوعي در مسير عاشورا خواهد بود.  مگر بني اميه چه كار مي كردند؟ بني اميه مي ­خواستند اسلامي از نوع اسلام اردوغان درست كنند و چیز ديگري نمي خواستند، به علاوه این که جبهه خشني مثل اسلام داعش هم محصول بني اميّه است. هر دو را هم داشتند، هم از یک طرف جريان حمله به مدينه و يوم الحرّه و شهادت سيدالشهدا را داريم، و هم از طرف دیگر بسط شهوت­ راني و دموكراسي و اباحي گري به اسم اسلام ، هر دو هست.

بنابراين شما مي ­توانيد امروز، بدون اين كه بگوييد بحث عاشورايي مي ­كنيد، واقعاً با يك نگاه عاشورايي تحليل کنید و بصيرت ايجاد نمایید و چهره­ امروزی جبهه باطلی را که حضرت در روز عاشورا با آن می ­جنگیدند نشان دهید.

 ببينيد درگيري امروز ما چیست؟ موضوع روز ما كه خيلي هم جدي هست و بسياري از انسان ­هایی كه انسان های خوبي هستند و سوء نيّت هم ندارند گرفتارش هستند دعواي توسعه و تمدّن اسلامي است. آن­ هايي كه دنبال توسعه هستند مي ­خواهند همان الگوي توسعه­ غربي محقّق شود و همه­ مناسبات اقتصاد، سياست، فرهنگ، روابط داخلي و روابط خارجي را فرآيند توسعه سامان دهي كند. نتيجه ­اش چه مي­ شود؟ نتيجه ­اش اين مي شود كه فردی مدل سازي می­کند و می ­خواهد بقيه را هم طبق آن مدل بسازد، و لذا این سؤالات طرح می گردد که با حزب الله، سوريه و عراق چه كنيم. آن­گاه در آن گفتمان ديگر چيزي به نام تشيع و غلبه تشيع بر تاريخ و ظهور امام زمان و اين حرف ها نيست؛ يعني اصلاً دين به عنوان يك جريان تاريخي كه مي ­خواهد بر عالم مسلّط شود شناخته نمي­ شود بلکه به عنوان يك شريعت محدود مطرح می ­شود، که نهایتاً مدلي مانند مدل تركيه خواهد بود.

بنابراين در برنامه ريزي كلان جهاني دستگاه دشمن حاكم مي­ شود و مذهب به عنوان يك پديده پاسخگو به مسائل خرد مستحدثه تلقی می ­گردد. اين نگاه به دين، در اين رويكرد وجود دارد. در مقابلش رويكردي وجود دارد كه مي ­گويد دين متصرف در كلان و توسعه و به تبعش در خرد است. اصل، همان مباحث کلان است. به نظر بنده الآن موضوع اصلي و دعواي انقلاب اسلامي با جريان سقيفه و تجدّد همین جاست.

نحوه فهم از توسعه، مهم­ ترین مصداق انحراف در جهان کنونی اسلام

اگر بتوانيم در برنامه ريزي خود اين موضوع را به خوبی تحليل كنيم درمی ­یابیم كه واقعاً چالش امروز ما چالش توسعه است و باید نشان دهيم كه ادامه­ توسعه، روند ضد عاشورا است، نیازی نیست که اسم ببريم بلکه لوازمش را نشان دهيم كه اگر اين مسير ادامه پيدا كند به كجا ختم مي­ شود. فرض كنيد الگويي را كه دولت ما الآن مي گويد تا آخر خط ادامه دهيم، به كجا ختم مي ­شود؟ يعني تا كجا متوقّف مي شويم؟ مي ­گويد ما دنبال پيشرفت و توليد ثروت باشيم. اما اگر در الگوي توسعه­ جهاني رفتيد معنايش این خواهد بود که آن نگاه كلان را قبول كنيم، منتهي بر سر سهم خودمان از قدرت چانه زني مي ­كنيم كه ما هم به اصطلاح يك قدرت منطقه ­اي داريم و ما هم به حساب بياوريد، در توازن منطقه­ اي سهم ما را افزايش دهيد. در این الگوي توسعه چيزي غير از اين نخواهد بود که حتماً ضدّ عاشورا است.

رییس جمهور ديروز مي ­گفتند كه ما براي اين كه جلوي نفوذ غرب را بگيريم بايد دنبال توسعه باشيم، اين، از حرف­ هاي به اصطلاح دو پهلو است؛ به يك معنا درست است و به يك معنا غلط است. اگر به دنبال افزايش قدرت به معنای تمدّن اسلامي باشيم بله درست است، اما اگر به دنبال توسعه به مفهوم غربي باشيم كه اصلاً خودش بستر نفوذ غرب و مدل نفوذ غرب در جهان است. براي اين كه غربي نشويم و جلوي نفوذ غرب را بگيريم بايد به دنبال توسعه باشيم! مثل این سخن مانند این بحث است که سؤال كردند شما مارکسیست­ ها كه مي­ گوييد كمون در كمون همه چيز به اشتراك گذاشته مي ­شود از جمله نواميس، اگر نواميس را به اشتراك بگذاريم که بي غيرتي و فحشا مي ­شود، گفته بود نه! فحشا وقتي است كه زن­ ها خصوصي هستند و يكي از اين ­هـا به اشتراك گذاشته مي ­شود، فحشا وقتي عمومي شد موضوع فحشا منتفي مي ­شود؛ یعنی صورت مسأله را پاك مي­ كنند.

اگر برنامه­ توسعه را دنبال كرديد صورت مسأله­ نفوذ حل مي ­شود. نفوذ يعني چه؟ ما اصلاً مي ­خواهيم همان طور باشيم. بنابراین باید بتوانيد الگوي توسعه را معرفي كنيد که واقعاً توسعه­ غربي چيست و بعد برسانيد به اين كه با دين و خداپرستي نمي سازد. يعني عاشورا به دنبال درك حداكثري از دين است و دين را به ولايت معنا می­کند، و إلا آن­ها هم كه نماز مي ­خواندند، خيلي از آن­ها هم كه شراب نمي­ خوردند، سني ها و هيچ كدام از ائمه اربعه ­شان كه شرب خمر را حلال نمي ­دانند، هفده ركعت نماز، روزه ماه رمضان، حجّ و زكات را واجب مي­ دانند. اگر معروف اين است كه خوب، بود. منظورم اين است که اصلاح يعني همه چيز را به توحيد و خدا برگرداندن، در مقابل دستگاه مادي كه شدت رواني به دنيا ايجاد مي­كند، لذا نقد عميق توسعه همان كار عاشورايي است.

سريالي داشته باشيد، آن ­جايي كه احساس مي­ كنيد نقطه­ درگيري است بازش كنيد، حال اگر كسي توانست تحليل عاشورايي ارائه دهد و رابطه فلسفه تاريخي ­اش را كشف كند خيلي خوب است، ولی اگر نتوانست لااقل نقد عاشورايي به آن بزنيد و نشان دهيد که منكر است و باید اصلاح گردد. كسي اسم اصلاحات را بر مدرنيزاسيون نگذارد، اين اصلاحات بني اميه ­اي است؛ يعني در واقع بني اميه مي ­خواستند اصلاح كنند که این گونه با پيامبر خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم و اهل بیتش علیهم السلام برخورد نمودند، مثل الآن كه اصلاحاتي ­ها مي ­خواهند مسير امام را عوض كنند و مي ­گويند امام سنگي در چاه انداخته است و ما مي خواهيم آن را در بياوريم و اصلاح كنيم. بني اميه مي ­خواست اصلاح كند.

اصلاحات بني اميه ­اي در مقابل اصلاحات عاشورايي، امام حسين علیه السلام هم مدعي اصلاح است، آنها هم مدعي اصلاح هستند: «إذا قيلَ لَهم لا تُفسِدوا في الأَرْضِ قالوا إنّما نحن مُصلحون»(بقره/١١). اين دو نوع اصلاحات را در مقابل هم نشان دهيد، چه كسي دنبال افساد است؟ يعني الآن آمريكا مي­ گويد من مي­ خواهم افساد كنم؟ جنگ اصلاحات با اصلاحات است نه اصلاح با افساد. آنها به قول امروزي ­ها در پارادايم خودشان مي­ خواهند اصلاح كنند. باید بتوانيد نشان دهيد كه اين اصلاح، افساد است. بنده معتقدم با اين نگاه كلان، موضوعات را انتخاب كنيد و بر اساس آن موضوعات استراتيژيك عاشورايي را كه بصيرت تاريخي است ايجاد کنید. بعد انگيزه­ هاي عاشورايي را چاشني آن كنيد و نشان دهيد كه اين­ هـا صف و قتال عاشورايي است، سپس در بكا ضرب كنيد که برنامه ­هاي احساساتي خروجي­ اش مي­ شود؛ احساس نسبت به اين برنامه.

فيلمي داشته باشيد تا در آن تحليل عاشورا شود، بعد از آن تحليل جريان غرب هم نشان داده شود  كه، اينهـا در مقابل شهادت، عاشورا و سيد الشهدا عليه السلام هستند و در صف يزيد قرار دارند و مسیر آن­ها را ادامه مي ­دهند. پيدا است که انگيزه سرريز مي ­شود. برنامه ­هاي ­تان هم تحليل داشته باشد، هم بصيرت ايجاد كند و هم انگيزه­ هاي عاشورايي را در ميدان بصيرت فعال و سرريز كند. حاصلش این مي­ شود كه اولاً دشمن را بشناسند، ثانياً درگير شوند و ثالثاً اميد به پيروزي داشته باشند. الآن دشمن دارد يأس ايجاد مي­كند. اقدام ما تاريخي است، عجله هم نداريم و آرام آرام داريم پيش مي­ رويم، دنبال دولت مستعجل هم نباشيد.

هزار و دويست سال پيش عاشورا كاركرد داشته است الآن هم دارد. يك كاركردش انقلاب اسلامي است و كاركرد دیگرش هم كاركرد دوران ائمه است، دوران ضعف شيعه است. اين، نكته ­اي است كه در ذهن بنده است. مواظب باشيد اين طور نشود كه ما خودمان براي اين كه از پيش برنده باشيم شبهه ايجاد كنيم و پاسخ بدهيم، شما باید حرف اثباتي بزنيد يعني مثلاً گريه بر سيدالشهدا و آثارش را تحليل كنيد و لازم نیست شبهه اثر منفی گریه را مطرح کنید. شما اگر آثار مثبت گريه بر سيدالشهدا را اعم از آثار تهذيبی، تاريخي و اجتماعي بيان كرديد این شبهه خود به خود پاسخ داده می ­شود.

اگر نشان داديد رسيدن به ضيافت عاشورا، كه معرفت و قرب الهی است، از بستر تحمل بلا، شرکت در صف و درگيري، حضور در شناخت دشمن و صف بندي و قتال می ­گذرد مي ­توانيد به ضيافت عاشورايي برسيد. معلوم مي ­شود ما تا دوره­ رجعت بايد براي عاشورا گريه كنيم. بعد اين را تبديل به بصيرت، صف و قتال نمایید. آنگاه نتيجه­ اين صف و قتال، ظهور خواهد بود، آنگاه به زيارت عاشورا ميرسيم.

لزوم نقش آفرینی فعال در نقد جبهه منحط با تبیین ایجابی جبهه حق

سؤال: در بحث آسيب شناسي عاشورا و عزاداري وارد شويم؟ چگونه وارد شويم؟

جواب: تحليلي از تشيّع بدهيد كه خود به خود تشيّع انگليسي محو شود.

سؤال: يعني به صورت جدا طرح نكنيم که تشيّع لندني يعني چه؟

جواب: از جوانب مثبت وارد شويد و فروعاتي را پيدا بكنيد كه بحث ايجابي از آن موضوع پاسخ به شبهه است. به جاي اين كه سؤال مطرح كنيد جواب بدهيد، يك بحث ايجابي حول یک موضوع، كه اين بحث وقتي حل شد مسأله حل مي­ شود. شما اگر گفتيد آثار تاريخي بكا بر سيدالشهدا چه بوده است و اين طور سؤال كرديد، و محققي پاسخ داد که آثار گريه اين خواص را دارد، ظرفيت گريه­ ها فرق مي­كند، بعضي گريه ­ها مانند گريه بر سيدالشهدا اين طور است که به اصطلاح بصيرت و انگيزش تاريخي براي جبهه حق ايجاد مي­كند، و به خوبی توانست از عهده اش بربيايد ديگر شبهه­ گريه نکردن حل شده است، چرا انسان بگويد اگر آن­ها اين را بگويند شما چه جواب مي ­دهيد؟

دوم اينكه در آسيب شناسي عزاداري جوانب منفي را مطرح نكنيد كه اينطور سينه زدن خوب است، مدل مثبتش را بگوييد، بگوييد بايد اين كارآمدي­ ها را داشته باشد؛ يعني شما جنبه ­هاي مثبت را جايگزين كنيد، جنبه ­هاي منفي آرام آرام خودش نفي مي­ شود. برخورد منفي انگيزه ايجاد مي­كند، مي ­خواهد براي امام حسين عليه السلام گريه كند راهي هم كه بلد است اين است كه ميرود و سينه زني شديد مي­كند، شما مي ­گوييد نكن، اين كه نمي شود. شما بياييد از اين اصل دفاع كنيد، راه حل­ هايش را بگوييد که جوان­ ها آن طور عمل كنند.

آقايي مي­گفت «فلأندبنَّ لَكَ صباحاً و مساءً» مگر حضرت بيكار هستند؟ گفتم نخير! شماها كار داريد، بله حضرت بيكارند! مردك، تو كار داري امام زمان بيكار است، فلأندبنَّ لَكَ صباحاً و مساءً پس لابد تو كار داري امام زمان بيكار هستند. چه لزومي دارد انسان اين بكا را انكار كند؟ واقعاً هست و ما هم اگر بخواهيم از صف تاريخي امام حسين عليه السلام جدا نشويم فلأندبنَّ لَكَ بايد باشد. اگر روزي براي امام حسين عليه السلام گريه نكنيد شيطان شما را از صف تاريخي امام حسين عليه السلام جدا مي­كند و زندگي ­ات را در صف ديگري مي برد. اگر واقعاً ما فلأندبنَّ لَكَ صباحاً و مساءً را داشتيم زندگي ما رو به پايين مي ­شد؟ نمي شد. چون فراموشش كرديم بني اميه نظامي را طراحي كردند که ما هم به دنبال ­شان زندگي مي ­كنیم، الحمد لله محرمي داريم، عاشورايي داريم، شستشویي مي­ شود. عرضم اين است اين طور نباشد كه انتقاد كنيم چرا زياد گريه مي كنيد یا زياد سينه مي زنيد، چه اشكالي دارد پنج ساعت سينه بزنند. عرضم اين است که اگر ارزش بكا را بگوييم آن طرفش را هم نفي کرده ­ایم. لهو و لعب و پوچ بودن آن طرف، و نقد آن طرف با ارائه­ جوانب مثبت نمایان می ­گردد.

سؤال: نگاهي كه داشتيم اين بود كه با يك نگاه روشنفكري وارد مسأله شويم و شبهات در بحث عاشورا را مطرح كنيم؛ يعني از اين طرف، بحث را انجام دهیم.

جواب: بنده معتقدم شبهات مدرن را مطرح نكنيد، كاركرد عاشورا را فراتر از مدرنيزم تعريف كنيد و نشان دهيد كه عاشورا در مقابل دموكراسي است. آن آقايي كه مي گويد جنگ عاشورا براي اين بود كه دموكراسي يزيد غير دموكراتيك عمل مي كرد و امام حسين عليه السلام بايد قيام مي كرد، در دوره اصلاحات تا اينجا پيش رفته بودند، مي گفتند امام حسين عليه السلام  قيام كرد چون يزيد غير دموكراتيك عمل مي­كرد. خوب! دموكراسي آن موقع كه انتخابات اين موقع نبود، يك سوت زده است و حداقل سي هزار نفر را از شام به كوفه آورده است. امام حسين عليه السلام شش ماه تبليغ كرده است و هفتاد و دو نفر را آورده است. بر اساس دموكراسي امروزي كه حق با يزيد است، امام حسين عليه السلام غير دموكراتيك عمل كرد اگر بخواهيم آن طور معنا كنيد. بنده بحثي تحت عنوان تحريفات مدرن عاشورا داشتم مبنی بر این كه عاشورا را چگونه به نفع تجدد تحريف مي كنند؛ يعني موتور محركه­ عاشورا پشت سر تجدد قرار بگيرد، البته قرار هم نمي­ گيرد و خودشان هم اعتراف دارند و در عمل، عاشورا را مي كوبند.

ممكن است شبهات را هم در جايي از بحث بياوريد و جواب بدهيد ولي ذيل بحث اثباتي خودتان، وجهه غالب بحث شما پاسخگويي شبهه نباشد، وجه غالب بحث شما نقد جريان مخالف و نقدهاي عالمانه خوب و ارائه­ اثباتي و كارآمدي اين طرف باشد، در ضمنش هم ممكن است بحث ­هايي را به عنوان بحث­ هاي تبعي بگذارید. نمی­ گویم سؤالات را پاسخ ندهيد، این طور هم نشود که آن­ها سؤال طرح كنند و ما جواب بدهيم. عاشورا كه پاسخگو به سؤالات آن­ها نيست. عاشورا خودش جريان ساز است. ذيل اين جريان­ سازي سوالات طرح مي شود و صورت مسأله­ هاي كلاني بیان می ­گردد. ممکن است در جايي به صورت تبعي پاسخ دهيد، ولی محور برنامه ­تان پاسخ­گويي به سؤالات نباشد که آن­ها سؤال طرح كنند دموكراسي چه مي شود؟ ما كه موظف نيستيم اين را جواب بدهيم.

باید نشان بدهيم كه عاشورا به اصطلاح محور دموكراتيزه كردن تاريخ نيست بلکه محوريت نورانيت تاريخ و دعوت به توحيد است نه محور دموكراسي. عده ­ای مي ­گويند اتفاقاً عاشورا نقطه جوشش دموكراسي است، همه نهضت ­هاي دموكراتيك حول عاشورا است. امام حسين امام الأحرار است، نبايد بگذاريم این اتفاق بيافتد، دلشان مي ­خواهد اين كار را بكنند. ما بايد تحليل كنيم كه عاشورا جنگ میان دو نوع اصلاح و معروف است. ما بايد اين را توضيح دهيم که دو جريان اصلاحات در تاريخ بوده است. بنده معتقدم که تعارض اصلاحات را بايد توضيح بدهيد؛ اصلاحات اموی و اصلاحات علوي. دکتر شريعتي مي­ گفت تشيع علوي و صفوي، مرحوم مجلسي را اهل تشيع صفوي می ­دانست و خودش را علوي، خواجه نصير و بزرگان شيعه را آن طرف مي برد و خودش اين طرف، با يك مشت منافق خلق ماركسيسم زده مي ­ايستاد.

 لذا دو نوع اصلاحات أموي و علوي باید توضيح داده شود. اين ­هـا واقعاً دنبال اصلاح بودند ولی فرآيند توسعه اي كه غرب مي گويد توسعه بني اميه است. دولت سازي ای كه اين­هـا كردند به شكل بني اميه كردند. دولت را متمركز و هر صداي مخالفي را سركوب كرده اند. يعني باید دقيقاً نشان داد که خط اصلاحات بني اميه با خط تجدد يكي است و هر دو مبارزه با خدا و دين را در دستور کار قرار دادند، در حقیقت به قول امام خمینی رحمۀ الله علیه اسلام آمریکایی در مقابل اسلام ناب محمدی. اسلام آمريكايي يعني اسلام بني اميه؛ اسلام حداقلي ­اي كه يك شريعت حداقلي است و به اصطلاح دارای گوهر و معنويت مبهمی است، همين كه الآن مي گويند گوهر دين همان معنويت گرايي است. چرا؟ چون با توسعه مي سازد هر چه با توسعه بسازد دين خوبي است. يك شريعت حداقلي كه با دموكراسي هم مي سازد، اگر آزادي مي خواهي می توانی چادر بر سرت بگذاری یا نگذاری، مي خواهي هفده ركعت نمازت را بخوان يا نخوان.

اما اگر اين شريعت به جريان ولايت تبديل گردد و در پی آن جامعه سازي شود بنا بر مخالفت می گذارند. اين را دنبال كنيد. توسعه و ادامه فرآيند تاريخي اصلاحاتي كه به اصلاحات امروز رسيده است را دنبال کنید، اين، يك فرآيند است در مقابل فرآيند اصلاحاتي كه انبيا مي كردند كه به ظهور ختم مي ­شود. تعارض تاريخي اين دو فرآيند را واضح كنيد. این بحث را بر روی یک موضوع پیاده کنید و روي هوا بحث نكنيد. شاخص هایی که امروز تحت عنوان توسعه مطرح می شود را نقد کنید. آقاي سريع القلم در كتابش، که چاپ كردند، نوشته بود تا صد سال ديگر هم نمي توانيم فرآيند توسعه را طی کنیم يعني دين مزاحم توسعه است، که البته در چاپ جدید این مطلب را حذف کردند. يعني نشان بدهيد همين اصلاحاتي كه آقاي سريع القلم مي گويد معاويه هم مي گفت.

روی این مطلب دقت كنيد و طوري نشود که خام وارد بحث شويد، نظام موضوعاتي را بحث كنيد كه خروجي آن ايجاد يك رويكرد فلسفه­ تاريخي به جريان حق و باطل و درك صحيح از عاشورا است که در اين فرآيند ايجاد بصيرت و انگيزش باشد. محور مباحث شما باید هم نقد آنها و هم اثبات اين طرف باشد، نقد خرد نه، بلکه نقد كلان و توسعه که با اثبات اين طرف حاصل می شود. بعد پاسخ­گويي به سؤالات كلان را به عنوان بخش تبعي كار قرار دهید نه بخش محوري كار.

ما نمي خواهيم به تحريفات مدرن و نقدهاي مدرن جواب دهيم. باید ابتدا خود مدرنيته را نقد كنيم و روي صورت مسأله اش خط بكشيم. مثلاً گریه عاشورا را یا روان شناسانه تحلیل می ­کنند یا جامعه شناسانه، در تحليل روان شناسانه مي گويند مازوخيسم است، و در تحليل جامعه شناسانه مي گويند هنر سنتي است و مربوط به دوران گذشته می باشد. اگر اصل غرب را نقد كنيد بر روی صورت مسأله خط كشيده مي ­شود. اگر معلوم شد تحليل­ هاي روان ­شناسي و جامعه شناسي غرب و مواجهه ­شان با موضوعات غلط است ديگر لازم نيست به اين سؤالات جواب بدهيم. كارناوال ­هاي آن­ها را نشان دهيد که چه می کنند و تحليل كنید كه نهایت توسعه همين است پوچي و نیهیليسم است.

سؤال: اخيراً در ماه محرم در برنامه ­ها­ی تلويزيوني به دنبال اين هستند كه زيبايي ­هاي عاشورا و عزاداري را نشان دهند منتهي بعضاً جلوه­ هايي را نشان مي ­دهند كه خيلي به عاشورا ربط ندارد و بيشتر مرتبط با سنّت ­هاي عزاداري می ­باشند، اگر مثلاً دوستان در برنامه­ شان باشند كه از جلوه ­هاي جمال عاشورا نشان دهند بايد روي چه موضوعاتي تمركز كنند؟

جواب: مثلاً مي گويم استقامت تاريخي اي كه در تاريخ تشيّع ايجاد كرده است را نشان دهند. درك تاريخي اي كه ايجاد كرده است و شيعه بعد از عاشورا هيچ وقت در طول تاريخ زمين گير نشده است. كاري كه حضرت امير در جریان جنگ جمل كردند باعث شده است که تا گفته می شود قصه­ فلان ماجرا قصه جمل است همه ما مي فهميم که جریان چیست، والا اگر حضرت اميرالمؤمنين در ميدانش نمي آمد مگر فهم قصه جمل آسان بود؟! فتنه  جمل فتنه اي بود كه همه­ تاريخ را به ميدان كوري برد. يك شيعه، خوب مي فهمد تا مي گوييد فتنه­، فتنه فلان است جریان چیست. اين، همان بصيرتی است كه حضرت ایجاد كردند.

جريان بني اميه و سقيفه، و به طور کلی جريان شيطان دستگاهي درست كرد كه خروجي اش سه موضع گيري نسبت به جبهه حق بود: نكس و قسط و مروق؛ يا ديندارترهايي كه ولي خدا را متهم به كفر مي كنند يا بي دين هایی شبيه معاويه كه در قالب دولت ديني درك ديگري از دين ايجاد كرده بود يا كساني كه بر سر دنيا با امام مجادله کردند، اين ها جريان هايي است كه از دل سقيفه بيرون آمد و خيلي هم پيچيده بودند، ولی در عین حال حضرت، پرونده­ همه را بستند.

سوال: يك سلسله تيترهایی در باب اسلام رحماني، تشيع لندني و هیئت هاي سكولار آماده كرده بوديم.

جواب: بنده معتقد هستم اين­ هـا نبايد پيشاني كار شما باشد، اين ­هـا طرفداران شما را صفر مي­كند، هر كدامش عده ­اي از طرفداران شما را مي دزدد. شما بايد برنامه ­اي بگذاريد كه طرفداران اسلام رحمانی و تشيع لندني هم ببينند و خروجي اش اصلاح ادراك شان بشود، والا از اول موضع ­گيري ايجاد مي­كند و صد تا ناسزا هم به شما مي دهند، آقاي ازغدي را مي آوريد به برنامه شما ناسزا مي دهند و تا آخر نگاه نمي كنند.

مواظب باشيد از چهره هايي كه موضع دارند و از اول مخاطب شما را مي ريزند استفاده نكنيد. اگر عاشورا نتواند بين ما شيعه ها وحدت ايجاد كند چه كسي مي تواند وحدت ايجاد كند؟ وگرنه عاشورا موجب دعواي خود ما شيعه ها مي شود. مقام معظم رهبری كه تشيع لندني را مطرح می کنند دیگر شما كه نبايد بگوييد تشيع لندني، ایشان گرا مي دهند و مي گويند با اين مسأله مقابله كنيد. شما بايد برنامه ريزي كنيد تا بدنه انساني آن را به اين طرف بياوريد و او را تنها بگذاريد، بعد مي توان با آن برخورد سياسي كرد که البته وظيفه ما نيست. اما اگر بگوييد شما تشيع لندني هستيد مي گويند شما هم تشيع فلان هستيد، العياذ بالله از امام به پايين بدگویی مي کنند، اين كه نمي شود. مي گويد تو به مرجع من فحش مي دهي من هم به مرجع تو فحش مي دهم. اين كه برخورد با تشيع لندني نيست.

حتماً اين عنوان ها، عناويني است كه جاذبه نخواهد داشت و دعوا درست مي­كند مخاطب هاي شما را مي ريزد و از درونش هدايت در نمي آيد. مي خواهيد كاري بكنيد؟ بياييد عاشورا را طوري نشان دهيد كه از درونش آن نگاه در نيايد و همراهتان شوند و در طی مثلاً سي جلسه نگاهشان عوض شود. چرا نگاهشان را عوض نمي كنيد؟ هيئت های سكولار از اول با شما صف مي بندند، ناسزاهای پی در پی پشت سر آقای ازغدي مي دادند و پشت سر برنامه شما از اول تا آخر. شما مي توانيد در سريالي هم حرف هاي آقاي ازغدي را به گوش مردم برسانيد و هم نقد كنيد، البته نه اين كه خود او تبدیل به موضوع شود، اگر خود او موضوع شود مخاطب شما مي ريزد و هيچ تحول معرفتي هم ايجاد نمي گردد و از اول صف بندي ایجاد مي شود.

يك چيز ديگر هم بگويم، بچه حزب اللهي­ ها هم آرام آرام تجزيه مي شوند، وقتي عمق نگاه نداديد مسأله تشيع لندني را حل نمي كند، مشکل هيئت سكولار را حل نمي كند، فقط صف بندي مي­كند، برنامه شما بايد حل تئوريك كند و منجر شود به این که آن­ها به اين طرف بيايند، يعني عمقي بدهد كه بفهمند هيئت سكولار بد است. شما بايد بصيرتي ایجاد کنید تا او بفهمد كه هيئت نبايد سكولار باشد. تشيع نبايد تشيعي باشد كه خط استراتيژيكش اين طور موضع گيري كند.

سؤال: این نگاه هم منجر به اين مي ­شود كه فقط در هيئت عكس امام و رهبری زده شود، آخرش هم براي رهبری دعا شود ولي نهایتاً هيچ عمقي وجود ندارد. رهبری حمايت از توليد ملي را مطرح می کنند ولی همان طور که می بینید بچه هاي هيئت به گونه دیگر عمل می کنند.

جواب: رهبری صريحاً با توسعه غربي درگير هستند. اين، چيزي نيست كه تعارف كنند و درگيري شان را با الگوي توسعه غربي، علوم انساني غرب و سبك زندگي غرب در مجامله كه نفرمودند بلکه دعوا را رو كردند. سرنخ ­هاي اين­هـا يك جا است و آن، در كاخ معاويه است. نطفه­ توسعه و علم و تكنولوژي ­اش در كاخ بني اميه بسته شده است. اگر شما اين را نشان داديد معرفت هاي عاشورايي خود به خود سرريز مي شود و لازم نيست نامی از عاشورا ببرید.

رويكرد اين باشد كه درك كلان از عاشوراء و عظمت آن ایجاد شود؛ يعني بفهمند كه عاشورا يك موضع گيري است كه نبيّ اكرم به وسيله فرزند بزرگوارشان كردند براي هدايت كلّ تاريخ، روشن شدت صفوف و ايجاد انگيزش تاريخي براي پيروزي تاريخي. اين که عظمت را بفهمند يك طرف است، طرف دیگر این است که جبهه­ تاريخي حق و باطل را بفهمند، بعد هم بصيرت و انگيزه نسبت به جبهه و موضوعات جبهه پيدا كنند؛ يعني بفهمند الان دعواي ما بر سر الگوي توسعه است و بفهمند که الآن ما كمبود فهم داريم. واقعاً وقتي آقاي روحاني مي گويد ما بايد به توسعه برسيم تا جلوي نفوذ دشمن را بگيريم مي گويند درست مي گويد. چه كساني مي گويند درست مي گويد؟ ضد انقلاب ها؟ خير، انقلابي هاي درجه يك طرفداران خود رهبری.

بعد او به دنبال توسعه مي رود و نتيجه­ اش نفوذ آمريكا مي ­شود، در این میان ما چه چيزي را بايد به مردم بفهمانيم؟ بايد بفهمانيم راه جلوگيري از نفوذ آمريكا الگوي توسعه نيست بلکه الگوي توسعه طريق نفوذ است. اين، همان بصيرت عاشورايي است. بايد نشان دهيم اصلاحاتي كه امام حسين عليه السلام مي خواست اين نيست كه آقايان به آن اصلاحات مي گويند، بلکه اصلاحات معاويه اي است. اسم از آدم بايد ببريم؟ آدم را بايد خراب كنيم؟ نه. يك بحث معرفتي عميق و جدّي، لازم است. قالب بايد در خدمت اين محتوا باشد. قالبي كه در خدمت اين محتوا نيست نمي تواند اين محتوا را تعريف كند و به تضادّ كشيده مي شود، مي خواهید اين را نشان دهيد ولی خودتان از قالب هاي توسعه اي استفاده مي كنيد. البته ممكن است در مواردی چاره نداشته باشيد، در مواردی كه چاره نداريد با يك برنامه ريزي مناسب، استفاده حداقلي کنید.

سؤال: بهترين محدوده و فضا براي ضبط برنامه شان كجاست؟ من فكر مي كنم يكي از پشت بام هاي بين الحرمين باشد. آقاي معلمي گفت كه اين برنامه بايد دعوت به برنامه نباشد، دعوت به هيئت باشد. وقتي آن­جا بگذاريد هر شب و هر روز دسته های عزاداري به آن­جا مي آيد، و فردی كه برنامه را مي بيند مي گويد چرا در خانه نشستم؟ حال که در كربلا نيستم حداقل به مسجد بروم.

جواب: اين هم يك نكته است که كجا باشد. خودش مسأله ­اي است و ممكن است آن هم موضوعي باشد و در اين كه شما بتوانيد اين­هـا را انتقال دهيد اثر كند. باید روی آن تأمل نمود.

سؤال: در اين سيري كه حضرت­ عالي فرموديد ما در مورد سرفصل هایی که ذکر شد واقعاً گنگ هستيم و نميدانیم بعد از اين برنامه چگونه مي شود؟ اصلاً خود فرهنگستان روي اين حوزه تمركز داشته است؟ می توانید توضیح دهید که چگونه می توان با این سرفصل­ ها معرفت مورد نظر را منتقل کرد؟  

جواب: هم سرفصل، هم محتوا و هم نگاهش مورد بررسی قرار گرفته است. الآن نقد خوب غرب، نقد بني اميّه است، نقد خوب جريان اسلام سكولار مثل تركيه يا اسلام خشن مثل اسلام داعش و فلان درك تحجري از اسلام مثل عربستان است. اين، نقد سقيفه است، اين ­ها خروجي سقيفه است. يك طرف اسلام تركيه است، كمي اين طرف ­تر در دنياي تشيع اسلام آقاي سروش قرار دارد که كأنّه قرائت رسمي خيلي از دولتمردان ما شده است، جريان سقيفه است كه به اين جریان ­ها تبديل مي ­شود. نمي­ خواهم بگويم اينهـا سقيفه هستند بلکه باید دید که نفوذ سقيفه تا كجا رفته است. نفوذ سقيفه تا جايي رفته است كه همه جا، استغناء از اهل بيت دارد، همه جا موج مي زند، همه ما مستغني و مكتفي بالذات هستيم، يكي فيلسوف است، يكي عارف است. این، همان سقيفه است.