نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

جلسه اول بررسی حقیقت زیارت در شکبه ولایت / آداب زیارت و ثمرات بکاء بر سیدالشهداء

متن زیر سخنرانی جلسه اول جناب آیت الله میرباقری است که به تاریخ 25 آبان ماه سال 1394 در شبکه ولایت در مورد مسئله زیارت ایراد شده است. ایشان در این بحث اشاره می کنند یکی از افعالی كه مربوط به حادثه عاشورا و نشان دهنده عظمت عاشورا است این است كه اگر كسی بر حادثه عاشورا بگرید به طهارت نفس و معیت امام و حیات قلب می رسد. برای رسیدن به وادی قرب الهی باید تعلقات گذشته و آینده را کنار گذاشت و راحل الی الله بود...

سوال: یكی از اتفاقاتی بسیار خوبی كه در ایام اربعین شكل می گیرد بحث زیارت هست. بسیار ارزشمند است كه بتوانیم یك زیارت در خور و شایسته داشته باشیم. خیلی خوشحال می شویم كه محور گفتگوی خودمان را با حضرت عالی در این خصوص قرار بدهیم و فرمایشات شما را بشنویم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم. دو فعل و عبادت در ارتباط با عاشورای امام حسین علیه السلام هست و حتی با اینكه این دو فعل بحسب ظاهر واجب هم نیستند، اما در روایات شاید هیچ عبادت دیگری نداشته باشیم كه در فضیلت آن به اندازه این دو عبادت از ائمه معصومین علیهم السلام حدیث، نقل شده باشد: یكی بكاء و یكی هم زیارت است، در ثوابی كه برای آنها ذكر شده با واجب ها و افعال واجب مقایسه شده و گاهی در فضیلت برتر از آن واجبات قرار گرفته است. این دو فعل که هر دو از وادی سید الشهداء گذر می كند و طریق سلوك ما است یكی بكاء بر سید الشهداء یعنی اشك ریختن و گریستن و تباكی كردن است و یكی هم زیارت وجود مقدس سید الشهداء علیه السلام است. شاید هیچ دو فعلی را نشود با این دو به لحاظ كثرت ثواب و زیارات و روایاتی كه هست مقایسه كرد، جز اینكه خود این دو را با هم مقایسه کنیم. یك موقع تلقی من این بود كه شاید در مورد نافله شب بتوان مقایسه کرد که البته آن هم معلوم نیست ولی این دو فعل خیلی عجیب هستند.

من تیمنا روایاتی را در موضوع بكاء می خوانم البته موضوع بحث ما زیارت و آثار بكاء بر سید الشهداء است. این دو روایتی كه من انتخاب كردم یكی از وجود مقدس امام رضا ارواحنا له الفداء است كه در امالی شیخ صدوق نقل شده و یكی هم از امام صادق علیه السلام است که در تفسیر علی بن ابراهیم نقل شده است.

علی بن حسن بن فضال از پدرش نقل می كند «قَالَ الرِّضَا مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَ بَكَى لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یوْمَ الْقِیامَةِ وَ مَنْ ذُكِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَكَى وَ أَبْكَى لَمْ تَبْكِ عَینُهُ یوْمَ تَبْكِی الْعُیونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یحْیا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یمُتْ قَلْبُهُ یوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوب»(1) كسی كه متذكر مصیبت های ما بشود و نسبت به آنچه كه بر ما وارد شده و ظلمی كه در حق ما مرتكب شدند بگرید، روز قیامت با ما و در درجه ما است. خیلی روایت عجیبی است. انسان تعجب می كند؛ البته این پیدا است كه با ما است نه اینكه به درجه امامت می رسد؛ بلکه بكاء بر سید الشهداء انسان را به یك جایی می رساند كه پرده بین انسان و امام برداشته شده و انسان می تواند در قرب امام خودش باشد. چون همه بهشتی ها كه وارد بهشت می شوند در قرب امام نیستند زیرا بهشت درجاتی دارد. درجه حقیقی امام برای احدی نیست. ثمره دوم آن این است که اگر به مصیبت ما متذكر بشود آن روزی كه همه چشم ها گریان هستند، از جمله گریه حزن یا گریه خوف باشد، چشم او گریان نخواهد بود؛ یعنی عواملی كه در روز قیامت دیگران را به گریه و بكاء وا می دارد که همان خوف و حزن و احساس غبن و امثال اینها است، این چشم را نمی گریاند و از این حالات مصون است؛ نه غصه و خوفی دارد و نه احساس تغابن می كند. حضرت ذیل مجلس بكاء کلام عجیبی فرمودند که اگر كسی در مجلسی بنشیند كه در آن امر ما احیاء میشود یعنی یاد اهل بیت و ولایتشان گفتگو می شود روزی كه قلب ها می میرند، قلب او نمی میرد. مجلسی كه مصیبت ائمه ذكر می شود مجلس احیاء امر است و اگركسی در این مجلس نشست قلبش به حیات می رسد.

بنابراین سه اثر در این روایت برای بكاء ذكر شد: اول، اینكه كسی که بگرید كان معنا فی درجتنا یوم القیامه دوم، عواملی كه موجب می شود انسان های دیگر در قیامت دچار نگرانی و حزن و بكاء باشند آن عوامل از او برداشته می شود و سوم، به حیات قلب می رسد.

روایت دیگری را امام صادق علیه السلام فرمودند «مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ- فَخَرَجَ مِنْ عَینِهِ دَمْعٌ مِثْلُ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ»(2). كسی ما را یاد بكند یا نه خودش هم ما را یاد نكند بلکه دیگری ما را به یاد او بیاندازد، و به اندازه بال مگسی از چشمش اشك خارج بشود، ولو گناهانش به اندازه كف روی دریا باشد همه گناهانش را خدا می آمرزد. از این دست روایات ما زیاد داریم و این روایات بیان می كند كه بكاء بر سید الشهداء این شانیت را دارد نه اینكه اگر هر كسی انجام بدهد به همه این فضائل برسد و این شانیت در آن هست، بلکه می توان با بكاء بر سید الشهداء به مقام معیت معصوم و به مقام لا خوف علیهم و لا هم یحزنون رسید؛ به مقام حیات قلب با امام رسید و انسان به طهارت نفس برسد و گناهان او پاك شود؛ زیرا گناهان ما را از خدا دور می كند. این روایات توضیح دارد كه من در صدد توضیح این روایات نیستم. به طور اجمال باید توجه داشت كه بكاء بر سیدالشهداء برای كسانی است كه در باطن متصل به امام هستند یعنی به سرچشمه وصل هستند و بنابراین گناه از عمق وجودشان ناشی نمی شود؛ بلکه گناهانشان كف روی آب است که به ساحل شیطان برمی گردد. نتیجه توجه به سید الشهداء این است كه طهارت نفس پیدا می شود و رذائلی كه از ناحیه شیطان آمده بود به شیطان بر می گردد. امواج بكاء بر سیدالشهداء یعنی امواجی كه در درون انسان با توجه به امام حسین برمی خیزد ذنب انسان و وجود انسان را پاك می كند.

یکی از افعالی كه مربوط به حادثه عاشورا و نشان دهنده عظمت عاشورا است این است كه اگر كسی بر حادثه عاشورا بگرید این نتایج بر آن مترتب شده و به طهارت نفس و معیت امام و حیات قلب می رسد.

فعل دومی كه الان محل بحث ما است بحث زیارت امام علیه السلام است و روایاتی كه ما در باب زیارت امام داریم بسیار فوق العاده هستند. آثار و ثوابهای زیادی برای زیارت ائمه بخصوص برای سیدالشهداء ذكر كردند كه جزء عبادتهای استثنایی است. آنقدر این فعل فوق العاده است كه در روایت دارد هیچ پیامبری نیست و هیچ ملك مقربی و هیج نبی مرسلی نیست الا اینكه از خدای متعال درخواست می كنند كه زیارت سید الشهداء نصیبشان بشود و به زیارت برسند. توجه داشته باشید که همه ملائكه مقربین نیستند و همه انبیاء هم مرسلین نیستند؛ لذا دائماً فوجی هبوط می كنند و از عالم بالا به زیارت سیدالشهداء می آیند و یك دسته هم بالا می روند، یعنی آنجا محل رفت و آمد است. در روایت دارد كه حرم حضرت مختلف الملائكه و مختلف الانبیاء یعنی محل رفت و آمد انبیاء و ملائكه است. یك دسته می آیند و یك دسته بر می گردند.

چه چیزی در زیارت سید الشهداء است كه همه انبیاء مرسل از خدای متعال درخواست می كنند روزیشان بشود؛ چه عبادتی است که حتی انبیاء مرسل كه عالم دنیا را پشت سر گذاشتند و قرن ها است در عوالم بعدی هستند و سیر و سلوكشان اتفاق افتاده، اما برای زیارت سید الشهداء علیه السلام برمی گردند.

روایتی در كامل الزیارات است که عبدالله بن سنان از وجود مقدس امام صادق علیه السلام نقل كرده است: «قَبْرُ الْحُسَینِ عِشْرُونَ ذِرَاعاً فِی عِشْرِینَ ذِرَاعاً مُكَسَّراً رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ مِنْهُ مِعْرَاجٌ إِلَى السَّمَاءِ فَلَیسَ مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٍ إِلَّا وَ هُوَ یسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ یزُورَ الْحُسَینَ ع فَفَوْجٌ یهْبِطُ وَ فَوْجٌ یصْعَد»(3) قبر امام حسین علیه السلام بیست ذراع در بیست ذراع بوده و یكی از باغستان های بهشت است. حضرت تعبیر عجیبی فرمودند که آنجا محل عروج به سمت عوالم بالا است. در روایات داریم که «الصلاة معراج المومن»(4) آدم همیشه نمی تواند معراج داشته باشد بلکه باید بر مركبی مثل صلاة سوار بشود و با این مركب عروج بكند؛ اما در این حدیث حضرت فرمود که محیط حرم امام معراج الی السماء و محل عروج است؛ یعنی راه بسوی سماوات باز است و این از بركات امام حسین علیه السلام است.

یك روایت دیگری هم در كامل الزیارات نقل شده كه روایت فوق العاده ای است و نشان دهنده عظمت زیارت سید الشهداء است. در آنجا صفوان جمال می گوید ما در حیره با امام صادق بودیم حضرت به من فرمودند مایل به زیارت سید الشهداء هستی؟ عرض کردم مگر شما هم كه امام معصوم هستید زیارت می روید؟ زیرا امام معصوم محور عالم است و همه عوالم حول امام می چرخند و ملائكه و روح كه اعظم از ملائكه است، شب قدر به امام نازل می شوند. حضرت فرمودند كه خدای متعال هر شب جمعه به زیارت سید الشهداء می آید؛ البته این زیارت، جسمانی نیست ولی هر چه هست رحمت خدا نازل میشود. ملائكه و صدو بیست و چهار هزار پیامبر و نبی هبوط به كربلا می كنند که نبی اكرم افضل انبیاء است و ما هم افضل اوصیا هستیم. پس ما هم برای زیارت می آییم. جمله ای در این روایت هست که دو نقل دارد اما یك مطلب است که با اختلاف كمی در عبارت نقل شده است. صفوان به حضرت عرض كرد پس شما برای زیارت الله و در یك تعبیری دارد لقاء الله به كربلا می روید و در زیارت امام حسین یك ملاقاتی با خدا دارید و یك زیارتی نسبت به خدای متعال اتفاق می افتد و برای این منظور به کربلا می روید، حضرت فرمودند: نه، هر شب جمعه یك اتفاقی در كربلا می افتد كه ملاقات و زیارت خاصی بوده و دیداری به همان معنای ممكن است، نه دیدار جسمانی كه موجب تشبیه خدای متعال به مخلوقات بشود و خلاصه دیداری بین چهارده معصوم و خدای متعال واقع میشود و همه انبیاء هم می آیند. اینکه چه اتفاقی دركربلا می افتد همان آثار شهادت سید الشهداء و این عبادت عظیم ایشان است. اینها بعضی از فضائل و آثار زیارت و عظمت سید الشهداء است كه همه انبیاء و اوصیاء همه ملائكه مقربین هر شب جمعه می آیند. همه ملائكه مقرب و انبیاء مرسل لیس من ملك مقرب و لا نبی مرسل الا و هو یسال الله زیارته هیچ پیغمبر مرسلی نیست مگر آنکه از خدا درخواست زیارت می كنند.

سوال: کسانی که برای زیارت می روند می خواهند به این درجات برسند. بفرمایید باید چه عملی انجام دهند؟

جواب: این همه فضیلتی كه برای زیارت ذكر شده مثلاً اینکه هر قدمی كه برداشته می شود می تواند یك حج عمره مقبوله باشد و یا اینکه فرمودند كمن زار الله فی عرشه، معنایش این است كه زائر می تواند به این ثوابها برسد والا درجات زائرین متفاوت است و همه زائرین به همه این درجات نمی رسند؛ ولی حداقل ثواب را كه خود آن هم چیز فوق العاده ای است همه درك خواهند كرد؛ ولی اگر بخواهد سیر بشود باید زیارت کامل واقع بشود که مقدمات و موخراتی دارد. انسان به اندازه معرفت و اشتیاقش به امام و به اندازه مراعات و مراقبه ای كه در زیارت می كند می تواند به آثار زیار ت بر سد. در روایت در باب زیارت سید الشهداء دارد که شما قبل از اینكه از منزل خودتان حركت بكنید چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگیرید. قبل از آمدن غسل كنید که موقع غس هم یك آدابی دارد. در سفر زیارت سید الشهداء علیه السلام مواظب باشید كه غذایتان لذیذ نباشد مواظب باشید كه مزاح و شوخی نکنید و به تعبیری سفرتان سفر خوشگذرانی نشود. اینکه در مسیر چگونه حركت بكنید یاد خدا باشید وقتی می رسید اذن دخول های حرم را بخوانید. اینها همه آن آدابی است كه بیان می كند آدم چگونه می تواند به ثواب زیارت برسد. اینطور نیست كه آن درجات عالی زیارت یك شبه به دست بیاید؛ بلکه مثل نماز است که اگر كسی بخواهد واقعاً آن را درست بكند اینطوری نیست كه بتواند از پنج دقیقه قبل نمازش را درست بكند بلکه باید بیست و چهار ساعت انسان با خدا باشد تا نمازش معراج بشود؛ والا آدمی كه بیست و چهار ساعتش مشغول به دنیا و منغمر در دنیا است وقتی رو به نماز می ایستد دلش در دنیا است و به راحتی نمی تواند وارد فضای صلاه و مقامات مصلین بشود. معراج المومن و تنهی عن الفحشاء البته همان نماز واجب را هم که انسان بجا می آورد حداقل آثار هست ولی آن آثار طبیعتاً مراقبه هایی می خواهد كه بیست و چهار ساعت آدم را باید بگیرد؛ البته یك مراقبه هایی هم وجود كه آدم اگر در بیست و چهار ساعت و در عمرش رعایت نكرده می تواند از قبل از نمازش رعایت کند. در روایت دارد که از وقتی شروع می كنید وضو گرفتن متوجه باشید؛ اذان و اقامه را با آداب بگویید؛ دعای قبل از نماز را بگویید. نمازتان را با آدابش بخوانید و بعد از نماز هم تعقیبات بخوانید؛ سی و چهار ركعت نافله یومیه بخوانید تا كسری نمازهایتان را جبران كند؛ چنانچه در روایت هست که حضرت امام سجاد علیه السلام نماز می خواندند، عبایشان از دوششان افتاد و ایشان آن را برنگرداندند. نماز تمام شد، شخصی به حضرت گفت که چرا عبا را برنگردانید؛ فرمود: نمی دانی در مقابل چه كسی بودیم؟ از نماز آن مقداری قبول می شود كه انسان دلش مشغول به خدا است. عرض كردند: پس كار ما تمام است؟ حضرت فرمودند: نوافل را بخوانید جبران كسری فرائضتان را می كند. آدم باید همه عمرش مراقبه كند تا بتواند نماز خوبی بخواند. كسی كه پنجاه سال مراقبه كرده نمازش فرق می كند با كسی كه مراقبه ندارد؛ البته یك حداقلی هست كه آدم از قبل از نماز از موقع وضو با تعقیبات در خود نماز تلاش كند حضوری دارد این دیگر حداقلش است. در زیارت هم همینطور است؛ یعنی كسی كه به زیارت امام می رسد اگر یك عمر مراقبه كرده و خود را در محضر امام دیده و عالم را عالمی دیده كه امام در آن حاضر است، متفاوت است با كسی كه یك دفعه می خواهد زائر بشود؛ البته همین آدم هم می تواند مراعاتی بكند مثلاً از سه روز قبل از اینكه برود روزه بگیرد بعد غسل كند و آداب را رعایت کند، چون اینها اثر می گذارند. در مسیر مواظب باشد که چیزی او را به خنده مشغول نكند بلکه به ذكر خدا مشغول باشد و وقتی رسید اذن دخول بخواند.

یکی از آداب زیارت كه خدای متعال در باب حضرت موسی كلیم هم فرمود را بیان می کنم. موسی كلیم مدتی از مصر فرار كردند و به خدمت و دامادی شعیب گذراندند. بعد از ده سال ظاهرا وقتی قرارشان با حضرت شعیب تمام شد، با همسرشان راهی مصر شده بودند. از ظاهر آیه استفاده می شود که یک شب تاریك در بیابان که همسر ایشان هم نقل شده درد زایمان داشتند، در هوای سرد راه را گم كردند. موسی كلیم به همسرشان گفتند: یك شعله آتش از دور دیدم بمانید من بروم آتش بیاورم و اگر كسانی هم آنجا دیدم از آنها راه را بپرسیم. در قرآن می فرماید «لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى»(طه/10) موسی كلیم به هوای اینكه آتش بیاورد و راه را پیدا بكند آمد و دید که اصلاً صحنه دیگری است و این آتش، معمولی نیست و از شجره ای است و آنجا پیامبر شد. خدای متعال با او صحبت كرد و فرمود «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»(طه/12) یعنی اینجا سرزمین مقدس طوی است خلع نعل بكنید و كفش ها را بیرون بیاورید. اینکه خلع نعال چیست را روایت معنا كرده و فرمودند که موسی كلیم در دلش دو نگرانی بود: یكی نگرانی نسبت به پشت سر یعنی نگران همسرش بود که او را تنها در بیابان رها كرده و یكی هم نسبت به پیش رو كه به طرف مصر و فرعون می رفت و مخاطراتی كه پیش رو بود. به او گفتند وقتی رسیدی اینجا همه تعلقاتت را از گذشته و آینده قطع بكن. نمی شود آدم با تعلقاتش در وادی قرب بیاید و اصلاً وادی قرب جای اینها نیست والا انسان مقرب نمی شود؛ زیرا انسانی كه با تعلقات خودش است كه با خدا نیست. آن چیری كه ما را دور می كند تعلقات ما است. بنابراین به وادی قرب كه رسیدی تعلقات گذشته و آینده را كنار بگذار.

در یك روایتی از وجود مقدس امام زمان علیه السلام نقل شده که حضرت فرمودند: موسی كلیم به خدای متعال عرضه داشت كه من دلم را از محبت غیر شستم و محبت خودم را برای تو خالص كردم در حالیكه محبت اهل و عیال در دلش بود؛ البته محبت گاهی فرع بر محبت خدا است و این مزاحم نیست؛ اما یك محبت های است كه مزاحم است. اینکه در موسی كلیم چه بوده من نمی دانم زیرا او پیامبر معصوم خدا است و از دهان ما بزرگ تر است که حرف بزنیم. حضرت امام زمان علیه السلام فرمودند: چیزی در دلش بود که خدا فرمود: اگر واقعاً دلت را از محبت غیر شستی و مهیا شدی، از همه این تعلقات باید آزاد بشوی.

مرحوم مجلسی در آداب زیارت می گویند كه وقتی كه به زیارت می روید خلع نعال كنید. این یك معنای ظاهری دارد و در روایات از جمله در كافی شریف است که فرمودند: وقتی به زیارت می روید از فرات غسل کنید و از همانجا پا برهنه بروید، زیرا آنجا یكی از حرم های خدا است؛ ولی از آن مهم تر این است كه این خلع نعال كردن یعنی انسان تعلقات دل خودش را دور بریزد؛ انسانی كه در وادی زیارت قدم می گذارد به اندازه ای كه خلع می كند، بهرمند می شود. به تعبیر دیگر آدم باید راحل باشد، راحل الی الله آن كسی است كه همه چیز را پشت سر گذاشته است. آقایان یك تفاوتی بین راحل و مسافر گذاشتند و می گویند مسافر وطنش پیش رویش است و می رود كه برگردد، نمی رود كه بماند؛ ولی راحل آن كسی است كه مثل كوچ نشین وطنی ندارد وطنش پیش رویش است. اگر كسی می خواهد به خدای متعال برسد باید راحل الی الله باشد. در ادعیه وارد شده از معصومین هم آمده است «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَة»(5) اگر كسی به طرف خدا كوچ كرد و از خود و از تعلقاتش هجرت كرد، مسیرش به خدای متعال نزدیك است. دوری ما بخاطر این است كه ما با كوله بار تعلقاتمان می خواهیم به طرف خدا برویم. این است كه شصت سال نماز می خوانیم و روزه می گیریم اما احساس قرب نمی كنیم؛ چون راحل نیستیم، والا اگر آدم راحل بود دو ركعت نماز باید آدم را به مقصد برساند. یك سفر حج یا یك سفر زیارت آدم را باید به مقصد برساند؛ اما شرط آن كوچ كردن و رحل از تعلقات و از انانیت نفس و خود و خلع نعال و خلع تعلقات است. آدم وقتی به طرف امام حسین می رود و پا در وادی ولایت و در وادی قرب الهی می گذارد، باید از تعلقات خودش فارغ بشود. این نكته شاید از همه نكات مهمتر است.

این مساله مقدماتی دارد و آدم باید یك زحماتی بكشد تا بتواند وقتی پا در این وادی می گذارد واقعاً رو به پیش باشد. گاهی اوقات برای بعضی افراد در یك مجاهده دفعی اتفاق می افتد؛ یعنی ممكن است انسان پنجاه سال خودش را آماده نكرده اما یك زمینه هایی در او هست که در یك لحظه برای او اتفاق می افتد. مثل چیزی كه برای جناب حر سلام الله علیه اتفاق افتاد و واقعاً در صبح عاشورا مسیر طولانی ای را طی كرد. خیلی مسیر دشواری بود. بعضی ها خیال می كنند ساده بوده در حالیکه اینطوری نیست. از همه تعلقات و شوؤناتی كه داشت، گذشت و توانست بگذرد و خودش را از همه امواجی كه بهسراغ انسان می آید آزاد کند؛ زیرا شیطان دنیا را جلوه می دهد. آن زن و بچه ای كه منتظر هستند كه یك سرداری پیروز بیاید و غنیمت بیاورد، آن حرف و حدیث هایی كه پشت سر هست همه اینها مقابل آدم رژه می روند؛ اینكه پا بر فرق همه اینها بگذاری و خودت را آزاد كنی بسیار مهم است و آنجاست كه حضرت فرمودند «أَنْتَ حُر»(6).

بنابراین اگر انسان بخواهد به حقیقت زیارت امام برسد و مقامات امام را زیارت بكند و سیر در مقامات داشته و درجات امام را در زیارتش طی بكند و زائر درجات امام بشود، مقدماتی لازم است؛ البته ممكن است اینها برای آدمهایی در یك مجاهدت دفعی هم اتفاق بیافتد، یعنی پا در این وادی می گذارند و همه چیز را پشت سر گذاشته و فقط رو به امامشان بروند. این بعضی از آداب است كه كمك می كند به اینكه ما بتوانیم زائر حقیقی باشیم.

پی نوشت ها:

(1) الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 73

(2) تفسیر القمی، ج 2، ص: 292

(3) كامل الزیارات، النص، ص: 115

(4) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏79، ص: 237 – مرسله مشهور موید به مضامین بعض احادیث مانند معراج

(5) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 583

(6) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 160