نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

جلسه دوم از مباحث قرآنی در حرم مطهر/ تبیین فضائل و عظمت قرآن در بهره مندی از آن؛ چشم داشتن به رزق دنیوی مادی مانع رزق قرآن

متن زیر جلسه دوم سخنرانی آیت الله میرباقری در حرم مطهر حضرت معصومه در شهر مقدس قم به تاریخ 2 فروردین ماه 95 بوده است که پیرامون قرآن و فضائل و آثار هم نشینی با قرآن است. ایشان در این جلسه توجه به دنیا و جلوه های زندگی کفار را مانع درک و فهم نعمت های بهتر خداوند دانستند و زندگی تلخ را پاداش روی برگرداندن از ذکر الهی دانستند. ایشان در پایان فرمودند قرآن نعمتی است که به ما داده شده است و ما باید از خداوند بخواهیم که ما را متنعم از این رزق نماید و شب قدر بهترین زمان برای این درخواست و انس با قرآن است.

بهره مندی از قرآن؛ افضل اعمال

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیِّدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین. از وجود مقدس نبي اكرم صلی الله عليه وآله نقل شده است: «الْقُرْآنُ مَأْدُبَةُ اللَّهِ»(1) قرآن سفره اي است كه خداي متعال براي همه ما گسترده و پر از رزق ها و طعام هايي است كه مورد نياز جان و روح ما است و بايد به اندازه وسع خود تلاش كنيم كه از اين سفره الهي متنعم باشيم. همينطوري كه در زيارت امين الله كه در حرم اميرالمؤمنين يا ائمه عليهم السلام وقتي زيارت می كنيم، بعد از آن يك حمدي است که يكي از جملاتش اين است «وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ» آن هايي كه بر سر سفره اميرالمؤمنين براي دريافت آن طعام ها و رزق هاي معنوي ای كه در حرم ایشان و در ساحت قدس ولايتشان روزي انسان ها می شود، آماده و مهيا باشند، مستطعم باشند يعني دنبال طعامي باشند؛ مائده ها و سفره ها براي آن ها آماده است. در مورد قرآن هم همين صادق است خداي متعال اين سفره را پهن كرده و هر كسي به اندازه ای كه مهيا و طالب است از مائده هاي آسماني و رزق هاي اين قرآن بهره مند می شوند. از حضرت امام سجاد عليه السلام سؤال كرد: «أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ قَالَ الْحَالُّ الْمُرْتَحِلُ قُلْتُ وَ مَا الْحَالُّ الْمُرْتَحِلُ قَالَ فَتْحُ الْقُرْآنِ وَ خَتْمُهُ كُلَّمَا جَاءَ بِأَوَّلِهِ ارْتَحَلَ فِي آخِرِهِ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ أَعْطَاهُ اللَّهُ الْقُرْآنَ فَرَأَى أَنَّ رَجُلًا أُعْطِيَ أَفْضَلَ مِمَّا أُعْطِيَ فَقَدْ صَغَّرَ عَظِيماً وَ عَظَّمَ صَغِيراً»(2) كدام عمل از سرآمد اعمال و افضل آن هاست؟ حضرت فرمودند: حال مرتحل اين كسي است كه عملش افضل اعمال است. راوي مراد حضرت را تلقي نكرد از حضرت سؤال كرد: اين حال مرتحل كه فرموديد عملش افضل اعمال است مقصود چيست؟ حضرت ترجمه كردند و فرمودند: حال مرتحل آن كسي است كه قرآن را باز و شروع می كند و قرآن را به پايان می برد. بعد معنا كردند هرگاه وارد قرآن می شود و شروع می كند تا آخر قرآن را به انجام می رساند. مرحوم مجلسي در كتاب شريف بحار اين روايات را در كنار آن رواياتي آوردند كه اندازه تلاوت قرآن را معين می كند كه ما در شبانه روز چقدر قرآن بخوانيم؟ پنجاه آيه، صد آيه، هزار آيه یا يك ختم قرآن؟ چقدر قرآن را بخوانيم؟ مرحوم مجلسي اين روايات را هم كنار آن ها آورده است. شايد درك مرحوم علامه مجلسي بزرگوار از اين روايات اين بوده كه حال مرتحل يعني كسي كه آنقدر قرآن براي او شيرين است و جاذبه دارد و سر اين سفره الهي كه می نشيند، لذت می برد و وقتي كتاب را شروع كرد تا آخر كتاب می خواند و رها نمي كند يعني كتاب را شروع می كند و به آخر می رساند و دوباره برمي گردد از اول، كتاب را می خواند و به آخر می رساند اين می شود. بعضي كتاب ها اينطور است انسان وقتي كتاب را باز و شروع می كند آنقدر كتاب براي او جاذبه دارد كه تا این كتاب را تمام نكند، نمي بندد و اينطور نيست كه كتاب را شروع كند و رها كند. بعضي كتاب ها اينطوري نيستند و جاذبه ندارند، انسان كتاب را باز می كند، فصلي از كتاب یا صفحه ای از آن را می خواند و بعد کتاب را می بندد و ديگر خواندن آن كتاب ادامه پيدا نمي كند. ولي بعضي از كتاب ها اينقدر براي انسان جاذبه دارد كه اين كتاب را وقتي باز می كند تا تمام نكند، رها نمي كند. حالا گاهي اوقات در يك مجلس تمام می كند؛ بعضي ها اينطور هستند که كتاب را شروع می كنند و تا تمام نكرده ديگر از همه كار هاي ديگر فارغ هستند. لااقل اينطور است كه بعضي كتاب ها اينطور هستند كه آدم وقتي باز می كند ديگر نمي تواند این كتاب را رها بكند و اگر می بندد دوباره در اولين فرصت می خواند تا كتاب تمام شود.

فضیلت ختم قرآن

در مورد ختم قرآن و تمام خواندن آن فضائل متعددي ذكر شده يكي همين است كه فرمود افضل اعمال اين است كه انسان حال مرتحل باشد؛ قرآن را شروع كند، زمين نگذارد و تمام كند و دوباره از اول شروع كند و از قرآن سير نشود. حضرت فرمودند: اگر كسي يك دور قرآن را ختم كرد «أُدْرِجَتِ النُّبُوَّةُ بَيْنَ جَنْبَيْهِ»(3) حقايقي كه در پيامبري هست، اسرار نبوت به او داده می شود منتها پيامبر نيست. اين روايت عجيب و فوق العاده است. در بعضي روايات دارد كه اگر كسي يك ختم قرآن بكند حتما يك دعاي مستجاب دارد حالا دير يا زود ولي يك دعاي مستجاب در هر ختم قرآن هست. البته اين واضح است كه اين فضيلت هايي كه براي تلاوت قرآن گفته می شود مثل اينكه اگر كسي يك حرف قرآن را بخواند صد حسنه یا ده حسنه یا يك حسنه به او عطا می شود يا مثل اين روايت كه اگر كسي يك دور قرآن را ختم كرد اسرار نبوت به او عطا می شود و بين دو پهلوي او قرار می گیرد الا اينكه پيامبر نيست و... ناظر به اين است که تلاوت قرآن می تواند اينقدر فضيلت داشته باشد اما اينكه هر كسي می تواند به اين فضيلت برسد؛ نه اين شرايطي دارد که در ساير ابواب هم هست. مثلا در زيارت سيدالشهداء عليه السلام از ثواب يك حج تا ثواب هفتاد هزار حج هست یا در زيارت امام رضا عليه السلام همينطور گاهي ثواب يك حج برايش ذكر می شود و گاهي ثواب هفتاد حج و گاهي هفتاد هزار حج. تفاوتش كجا است؟ شايد اين روايات می خواهد اين را بيان كند كه می شود در زيارت معصوم به ثواب هفتاد هزار حج برسيد. اين روايت را در كامل الزيارات مرحوم ابن قولويه نقل كردند كه كسي از موسی بن جعفر عليه السلام راجع به ثواب زيارت امام رضا عليه السلام پرسيد كه اگر كسي فرزند شما را زيارت بكند چه ثوابي دارد؟ حضرت فرمودند: كسي که فرزند من را زيارت بكند و شبي در نزد ايشان بيتوته بكند ثواب هفت حج را دارد. راوي تعجب كرد و حضرت فرمود ثواب هفتاد حج را دارد. باز هم راوي تعجب كرد كه يك زيارت و هفتاد حج مقبوله؟! حضرت فرمودند: ثواب هفتصد تا هفتاد هزار حج. بعد حضرت از اين بالاتر هم فرمودند که كسي ايشان را زيارت كند و نزد ايشان بيتوته كند مثل كسي است كه خداي متعال را در عرش زيارت كرده باشد. اين روايت كه حضرت از هفت حج يا يك حج شروع می كنند تا هفتاد هزار حج غرض اين است كه بگویند از اين زيارت می تواند اينقدر فضيلت به دست بيايد؛ البته زائرين متفاوت هستند و زيارتشان هم متفاوت و درجات ثوابشان هم متفاوت است. گاهي زائر آنقدر اهل معرفت است كه در روايت دارد هر قدمي كه برمی دارد ثواب يك حج به او می دهند. اين روايت را مرحوم مجلسي بزرگ، ميرزا محمدتقي مجلسي پدر مرحوم مجلسی معروف نقل كردند و بعد يك نكته ای را دارد که اگر كسي از فراتی كه از نزديكي حله می گذرد، غسل بكند و به زيارت سيدالشهداء برود هر قدمي كه برمی دارد، ثواب يك حج به او می دهند. مرحوم مجلسي می فرمايند از اينجا تا حرم امام حسين عليه السلام شصت هزار قدم است که می شود شصت هزار حج. پس واقعا آدم ممكن است به يك جايي برسد كه در هر قدمي كه برمی دارد ثواب يك حج را ببرد و ممكن است كسي هم اينطور نباشد و كل زيارتي كه می رود از ابتدا تا انتها ثواب يك حج داشته باشد. اين روايات می خواهد اين را بگويد كه می شود در زيارت معصوم علیه السلام مثلا در زيارت سيدالشهداء و امام رضا اينقدر فضيلت كسب كرد، اما آیا همه كسب می كنند؟ نه این تابع نحوه زيارت زائر و مقاماتش و معرفتش نسبت به امام و امثال اين ها است. قرآن هم اينطور است اينكه گفته شده اگر كسي يك دور قرآن را ختم كرد اسرار نبوت به او عطا می شود اين معنايش اين است كه می شود با ختم قرآن اينقدر فضيلت به دست آورد البته تابع شرايطي است و ممكن است يك كسي هم قرآن را يك دور یا ده دور هم ختم بكند ولی به اين فضیلت نرسد.

قرآن؛ بزرگترین نعمت

وجود مقدس امام سجاد عليه السلام در ادامه فرمودند كه نبي اكرم فرمودند اگر كسي به او قرآن عطا بشود، حالا عطا بشود ممكن است بگوييد علم قرآن به او داده بشود يا نه همين قرآن در اختيار او باشد و به او توفيق تلاوت قرآن و مأنوس بودن با قرآن را بدهند و شب و روزش كنار سفره قرآن باشد و بعد او خيال كند و تلقي اش اين باشد كه به فلاني بيشتر از من دادند یا چيز ديگري بهتر از اين به او دادند؛ دچار اشتباه در محاسبه شده است و امر بزرگي یعنی قرآن را كوچك شمرده يا امري كه كوچك تر از قرآن بوده را بزرگ به حساب آورده است. يعني كانه هيچ نعمتي بزرگ تر از اين نيست كه قرآن را به انسان عطا كنند. اين روايت بر همه اين ها صدق می كند که قرآن را به انسان بدهند یا به او توفيق بدهند مأنوس با قرآن باشد یا آن را تلاوت كند یا قدرت فهم و حفظ قرآن را به او بدهند تا حامل اسرار قرآن بشود.

اهل بیت حامل اسرار االهی

البته اين مطلب در باب ائمه هم هست، نكته اش هم اين است كه قرآن و امام عدل هم هستند و قرآن آنقدر عظمت دارد كه وجود مقدس نبي اكرم آله آن را عدل اهل بيت قرار دادند و فرمودند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» البته اسرار قرآن در نزد امام است و قرآن با جان امام يكي است و اگر كسي بخواهد قرآن فهم بشود و به قرآن راه پيدا كند بايد به آن حقيقتي كه در قلب امام هست راه پيدا بكند. خداي متعال در قرآن می فرمايد كه «بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(عنكبوت/٤٩) قرآن سراسر آيات بينات است و حقايق را بر انسان آشكار می كند ولی در سينه آن كساني است كه علم الهي به آن ها عطا شده است. حضرت باقر اروحنا فداه طبق نقل كافي فرمودند كه ببينيد خداي متعال نفرمود كه قرآن بين دو جلد كتاب است بلکه فرمود در سينه آن كساني است كه از علم الهي برخوردار هستند. به حضرت عرض كردند آن ها چه كساني هستند؟ حضرت فرمود جز ما اهل بيت كسي حامل اين اسرار نيست، سينه و قلب ما موطن و ظرف حقايق قرآن است و اگر كسی بخواهد به قرآن برسد بايد به امام برسد. بنابراین اينكه حضرت فرمودند اگر خدای متعال قرآن را به كسي عطا كرد و او گمان كرد كه خدا به كسي چيز ديگري داده كه بهتر از او است، دچار اشتباه در محاسبه شده است و چيزي بهتر از قرآن نيست اين منافات با اين ندارد كه بهترين نعمت ولايت اميرالمؤمنين باشد؛ چون قرآن و ولايت يك حقيقت و با هم متحد هستند.

آثار هم نشینی با قرآن

پس نعمت قرآن جزو بهترين نعمت هايي است كه خداي متعال به ما عطا كرده است. اين كتاب الهي سفره گسترده خدا است و احدي هم بر سر سفره قرآن نمي نشيند که دست خالي برگردد و در روایت است «وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِيَادَةٍ فِي هُدًى وَ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى»(4) وقتي بر می خيزد یا يك چيزي به او اضافه شده و يا از او كم شده است. يا يك هدايتي به دست آورده و چراغي در دلش روشن شده يا يك كوري و يك ظلمت و ضلالتي از او برداشته شده است. رزق و نعمتي بهتر از قرآن نداريم که خداي متعال به كسي لطف بكند تا متنعم به نعمت قرآن باشد. گاهي اوقات ما دچار خطاي در محاسبه و غفلت می شويم و يك اموري كه به اندازه قرآن يا اين نعمت هاي معنوي اهميت ندارد را مهم می شماريم و اين مانع فهم قرآن و درك نعمت هاي معنوي می شود.

چشم داشتن به جلوه های دنیا؛ مانع درک نعمت های بهتر

خداي متعال به ظاهر خطاب به پيامبر می فرمايد، ولی مخاطب حقيقي ما هستيم «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى»(طه/١٣١) پيامبر ما دو چشم خودت را، خطاب به مومنين دو چشم خودتان را به جلوه ها و شكوفه هاي دنيايي كه ما در اختيار گروه هاي مختلف كفار قرار داديم، ندوزيد. عَيْنَيْكَ هم گفته شده است كه بعضي اينطور معنا كرده اند يك موقعي چشم ظاهر انسان دنبال يك نعمتي است و يك موقعي به دنبال چشم ظاهر، چشم دل هم دنبال اين جلوه هاي ظاهري دنيا كه خدا به كفار داده می رود. قرآن می فرمايد دو چشم خودتان را دنبال آن نعمت ها و امكانات ظاهري و شكوفه ها نکشید؛ تعبير قرآن نعمت هم نيست فرموده «زهره» شكوفه هاي حيات دنيا، اين وسيله فتنه و امتحان آن ها است و خداي متعال رزق بهتري به شما داده است. اگر چشم انسان دنبال اين جلوه هاي ظاهري دنيا كه خداي متعال به ديگران داده است، رفت و خداي نكرده چشم دلش هم از پي چشم سرش اين امكانات را تعقيب كرد و دلداده آن ها شد ديگر نمي تواند آن رزق هاي بهتری که خدا به خود او داده را ببیند. در آيه ديگري خداي متعال در قرآن می فرمايد «وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ»(زخرف/٣٣) می دانيد که رحمانيت خدا، رحمت عام خدا است که كافر هم غرق در رحمانيت خدا است و سر سفره او نشسته و رحیمیت برای مؤمنين و رحمت خاص است. این آیه می فرماید اگر مردم يك امت و يك دين نمي شدند و همه آن ها يك مكتب را انتخاب نمي كردند ما به كفار که كافر به خداي رحمان هستند آنقدر می داديم كه سقف هاي خانه هایشان را هم از جواهرات بسازند. اينكه به آن ها كمتر داديم به خاطر اين است كه مردم امت واحده می شوند حضرت آيه را اينطور معنا كردند اگر شما مؤمنين تحمل می كرديد و خدا دنيا را به آن ها می داد و شما دلتان دنبال آن نمي رفت كه با آن ها يك امت بشوید و كافر بشويد؛ خداي متعال جلوه هاي دنيا را بيشتر به آن ها می داد. بنابراين اين نعمت هايي كه خداي متعال تقسيم می كند بعضي هايش نعمت هايي است كه به كافر و مؤمن می دهد. در روايات ما بابي براي اين باز شده كه يك سلسله نعمت ها را خدا به كافر و مؤمن می دهد که اين ها نعمت هاي قيمتي خدا نيستند كه فوق العاده باشند. يك نعمت هايي هم هست كه برای مؤمنين است و خدا به دوستان و محبينش می دهد. بعد قرآن می فرمايد شما چشم دلتان را لااقل به دنبال آن نعمت ها نكشيد؛ يك موقع انسان چشمش به نعمتي می افتد و يك موقع چشم انسان می كشد و ادامه پيدا می كند به دنبال نعمت هاي ديگر و می ماند؛ که اين می شود مدّ عين و يك موقعي به دنبال چشم سر، چشم دل هم می رود. اگر چنین شد ديگر آن نعمت هاي بهتري كه خداي متعال به انسان داده را نمی تواند ببيند. همين الان هم داده است و اگر كسي چشم دلش را باز كرد، آن نعمت هاي بهتر غيرقابل مقايسه را می بيند و بهتر بودنش را هم می فهمد ولي اگر مشغول به نعمت هاي دنيايي شد نه آن نعمت ها را می بيند و اگر هم ديد و برايش بگويند آن نعمت ها بهتر است باز برایش قابل قبول نيست. اين شرطش اين است كه انسان چشم دلش دنبال دنياي ديگران نرود. در روايات مكرر آمده است؛ شخصی آمد محضر امام صادق و عرض كرد من فقير و گرفتارم. حضرت گفتند: تو فقير نيستي ولی او بر فقرش اصرار كرد. حضرت فرمود: يك معامله با تو می كنيم. پرسيد چه معامله اي؟ حضرت فرمودند: ما ولايت خودمان را از تو می گيريم و دنيا را به تو می دهيم اشكال ندارد؟ گفت: نه من اين ها را با هم عوض نمي كنم. حضرت فرمود پس نگو فقير هستم خدا يك امكاني به تو داده و يك امكاني هم به آن ها داده است. منتها اين معنايش اين نيست كه مؤمن از رفاه و امكانات دنيا محروم است بلكه اصلا اصل رفاه برای مؤمن است؛ منتها رفاه به اين اسباب ظاهري نيست. اين شيطان است كه ما را فريب می دهد و خيال می كنيم رفاه و بهجت انسان به اين امكانات ظاهري فراهم می شود.

عیش ضنک و تلخ؛ پاداش روی برگرداندن از ذکر الهی

قرآن مكرر اين را خطاب به ما می فرمايد «وَ لاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كَافِرُونَ»(توبه/85) اموال و اولادي كه به كفار و منافقين و منكرين و مخالفين انبياء و أولياء دادیم شما را به شگفت وا ندارد و حيرت نكنيد، خداي متعال با همين امكانات اراده اش بر اين تعلق گرفته که آن ها را در دنیا با همين امكانات عذاب می كند و آن موقعي هم كه جان می دهند ايمانشان را هم می دهند و كافر از دنيا می روند اين جلوه ها ايمان آن ها را می گيرد و دنيايشان را هم عيش ضنك می كند. چون در دعای ابوحمزه چنین است «تُعَذِّبُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاءُ» هر كسي را بخواهي عذاب می كني، به هر وسيله ای هم بخواهي عذاب می كني؛ ظاهرش نعمت ولی باطنش عذاب است. برعكس چه بسا ظاهرش رنج ولی باطنش نعمت است. از آن طرف هم «تَرْحَمُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاءُ» هر كسي را بخواهي، به هر وسيله ای و هر طوري بخواهي به او محبت می كني و رحمتت را شامل حالش می كني. ممكن است انسان مؤمني را ببيند و خيال كند که خيلي غرق در سختي است اما او به حدي غرق در نشاط است که يك ثانيه از عمرش را به همه دنياي ما عوض نمي كند. بر عكس از آن طرف عده ای غرق در جلوه هاي دنیای ظاهري هستند که آدم خيال می كند خيلي خوش هستند ولی اينطور نيست. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»(طه/124)آن كسي كه سنت خدا است كه از ذكر الهي و آيات خدا و از أولياء خدا روي برگردان هست و چشم دلش رو به آن ها نيست، عيشش عيش ضنك و تلخ و ضيق است و اينطور نيست كه خیلی غرق در خوشي است؛ اين غفلت در محاسبه ما و كار شيطان است که تزيين و إغواء می كند.

پایان دنیا خواهی در داستان فرعون

اين داستان در سوره قصص است؛ فرعون اصلا يك دستگاه عجيبي داشته و داستان خودش و وزيرش قارون كه در خدمت او بوده خيلي عجيب است. قرآن می گويد آنقدر گنج به او داديم كه كليد هاي گنجش را يك آدم توانا به سختي می توانست به دوش بكشد «لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ»(قصص/76) آن وقت گاهي اوقات با زينت خودش بين مردم می آمد و همه دارايي ها و زينت هايش را جلوه می داد كه طرفداران حضرت موسي را جلب خودش و دستگاه فرعون بكند. مثل جلوه ای كه غرب به خودش داده است؛ غربي ها هم همين كار را كردند یعنی فلسفه و تمدن و تكنولوژي و عملشان را در آمريكا درست و نمونه سازي كردند و اين را به رخ ملت هاي دنيا می كشند و آن ها را تحقير می كنند. عين همين كار را قارون می كرد و براي اينكه مؤمنين را از دور حضرت موسي پراكنده و جلب فرعون بكند گاهي جلوه هاي دنيايي كه خدا به او داده بود را آشكار می كرد و با زينت خودش خارج می شد «فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ»(قصص/79) تظاهر می كرد و امكاناتش را به رخ می كشيد. آن هايي كه دلشان دنبال دنيا بود و به تعبير قرآن اراده شان به حيات دنيا تعلق گرفته بود و بيش از دنيا را نمي خواستند، می گفتند «قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ»(قصص/٧٩) كاش اين امكاناتي كه خدا به قارون داده به ما مؤمنين هم می داد، او كه بهره اش از ما خيلي بيشتر است؛ پس ما چگونه ادعا می كنيم که مؤمن و بنده خدا هستيم؟ او شيطنت و تفرعن و گردنكشي می كند و غرق در نعمت است، پس او بهشت را دارد و ما جهنمي هستيم. این ها غلط محاسبه می كردند، عين اين محاسبه ای كه گاهي مؤمنين به آن مبتلا می شوند و جلوه هاي دنياي كفار را می بينند و خيال می كنند که خبري است و حتما بايد سر آن سفره ها نشست. قرآن می فرمايد «وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ»(قصص/80) آن هايي كه خداي متعال به آن ها معرفت داده بود و اهل علم بودند؛ دستگاه قارون را که نگاه می كردند پشت صحنه را هم می ديدند و فقط روي صحنه را نمي ديدند و گول نمي خوردند و می گفتند امكاناتي كه خدا به شما داده و ثواب هاي الهي كه در انتظار شما است خيلي از اين ها بهتر است شما چرا چشمتان را به امكانات قارون دوختيد؟ چرا چشمتان را به دست خدا ندوختيد؟ چرا نعمت هاي خدا را نمي بيند كه در انتظار شما است؟ بعد تعبير قرآن اين است که وقتي اين امتحان تمام شد «فَخَسَفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الْأَرْضَ»(قصص/81) خودش را و همه امكاناتش را به اذن خداي متعال زمين مثل آب زمين بلعيد. البته این كار حضرت موسي بود چون می دانيد وليّ خدا قدرت دارد ولي اراده خودش دست خدا است و تا به او اجازه ندهند، تصرف نمي كند. همانطوري كه وقتي قرار بود فرعون غرق بشود به اذن خدای متعال دريا را شكافت و بني اسرائيل را عبور داد و دريا را باز نگاه داشت و تا فرعون وارد شد دريا را به هم آورد و تمام شد. وقي عذاب نازل شد؛ همان هايي كه ديروز می گفتند «يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ» حالا می گفتند الحمدلله که ما جاي قارون نبوديم.

حیات دنیایی از منظر قرآن

دنيايي كه خدا به كفار می دهد اينطوري است و قرآن می فرمايد فتنه و امتحان است «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ» يك موقع نگاهتان می افتد خب نگاه آدم می افتد ولی يك موقع مدّ عين است و كسي چشمش امتداد پيدا می كند و مستمرا به امكانات آن ها چشمش دوخته است. حالا باز تا چشم ظاهر است خيلي خطرناك نيست اما گاهی به دنبال چشم ظاهر، چشم دل هم می رود. به قول باباطاهرکه بعضي ها به او اشكال كردند: «بسازم خنجري نيشش ز پولاد * زنم بر ديده تا دل گردد آزاد» چرا؟ چون «هر آنچه ديده بيند، دل كند ياد» قرآن می گويد اصلا چشم ظاهرتان را هم ندوزيد و اگر دوختيد در معرض خطر هستيد و يك موقع چشم دلتان هم می رود. كفار همين كار را می كنند و مظاهر دنيايشان را جلوه می دهند؛ ما اول می بينيم و بعد اگر ادامه داديم چشم دلمان هم دنبالش می رود و وقتي رفت ديگر خيال می كند که همه چيز همين است و همه نعمت هاي خدا همين است پس می رود دنبال اينكه به اين امكانات برسد. آن وقت همان مسيري را می رود كه آن ها رفتند و همان عذابي را گرفتار می شود كه آن ها گرفتار شدند. ما بايد به مسير ديگري برويم، خداي متعال امكانات بهتري دارد؛ بحث اين نيست كه ما دنبال رفاه و آسايش و امنيت نباشيم بلکه بحث اين است كه رفاه آن طرف و در دستگاه شيطان نيست و آن عيش ضنك است. اگر كاروان بشريت چهارصد، پانصد سال قبل، قبل از اين تمدن جديدي كه اروپايي ها آوردند، توقف می كرد بسيار سعادتمند تر از الان بود. البته بيانش دشوار است به خاطر اينكه آنقدر چشم دل ها به طرف اين جلوه هاي دنيايي كه اين ها آوردند رفته و آنقدر ملت ها را فريب دادند كه باور نمي كنند كه واقعا چه جهنمي برايشان درست كرده اند؛ يك جهنم گسترده و يك جنگل مدرن و يك توحش منظم است. بنابراین امكانات و نعمت هايي كه خداي متعال می دهد غير از اين جلوه هاي ظاهري دنيا است، «زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» شكوفه هاي حيات دنيا است و خبري از آخرت نيست. قرآن هر وقت می گويد حيات دنيا خيلي مدح نيست چون از نظر قرآن همه كالاهاي دنيا كم و ظرفيت ما بيشتر از دنياست «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ»(نساء/77) گاهي هم می فرمايد «أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ»(حديد/٢٠) همه دنيا بازيگري و تفاخر و تكاثر است و حيات دنيا اين است. بعد می فرمايد آنچه ما به كفار می دهيم از اول تا آخرش شكوفه هاي دنيا است و متنوع هم هست «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ» به گروه هاي مختلف هر کدام يك شكوفه اي می دهیم. آدم وقتي چشم دلش رفت آنجا ديگر سيري ندارد و مرتب اين دنيا و آن دنيا را می بیند. قرآن می فرمايد اينقدر چشم دلتان؛ دنبال اين امكانات نرود، خداي متعال يك رزق هاي بهتري هم دارد. مگر اين رزق خدا نيست؟! رزق هاي بهتر براي شما در نظر گرفته است، شما دنبال رزق خودتان باشيد. رزق هاي مؤمنين متفاوت است. لذا در روايت هست که امام رضا عليه السلام با صداي بلند فرمود: خداي متعال در دنيا نعيم حقيقي قرار نداده است و نعمت حقيقي نيست. يك كسي صدايش را بلند و اشكال كرد و گفت: اين خلاف قرآن است، خداي متعال در قرآن می فرمايد ما روز قيامت از نعمت سؤال می كنيم «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»(تكاثر/٨) حضرت فرمود: بله خداي متعال از نعيم سؤال می كند اما اين نعيم خوردني ها و پوشيدني ها نيست و خداي متعال از ولايت ما سؤال می كند و نعيم ما هستيم. اگر امام در دنيا نباشد چه نعيمي؟ مگر جهنمي ها با چه چيزي جهنمي می شوند؟ با همين امكانات جهنمي می شوند و اين امكانات وقتي در امام ضرب شد، می شود نعمت.

تبیین معنای اعطای قرآن

حضرت سجاد علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم فرمود «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ الْقُرْآنَ فَرَأَى أَنَّ رَجُلًا أُعْطِيَ أَفْضَلَ مِمَّا أُعْطِيَ فَقَدْ صَغَّرَ عَظِيماً وَ عَظَّمَ صَغِيراً»(5) اینکه خداي متعال به كسي قرآن را بدهد البته خيلي مهم است که قرآن به انسان عطا شده باشد. و به يك معنا قرآن به همه ما عطا شده. يعني چه؟ به اين معنا كه اين كتاب در محضر خدا بوده است و دست احدي به آن نمي رسيده حتی دست جبرئيل و ميكائيل، و خداي متعال اين كتاب با عظمت را به وسيله اين پيامبري كه اشرف انبياء بوده، فرود آورده و در اختیار ما قرار داده است به گونه ای كه ما بتوانيم، بخوانيم و براي ما قابل فهم بشود. بنابراين قرآن به همه مؤمنین عطا شده و در دست ما است و قبل از نزول بر پيامبر، در اختيار ما نبود. گاهي اوقات معنايش از اين بيشتر است یعنی خدا به كسي لطف می كند و انس با قرآن پيدا می كند و سيري ندارد و سر سفره قرآن و از تلاوت قرآن لذت می برد و از معارف آن آرام آرام چشم دلش به سوي نور قرآن و اسرار و معاني و بطون آن باز می شود؛ اين می شود اعطاء قرآن. از این رو حضرت فرمودند اگر كسي که خداي متعال به او رزق قرآن داده و سر سفره قرآن می نشيند و می تواند از آن بهره مند بشود و لذت می برد؛ گمان كند که خدا بهتر از اين به كسي داده است اشتباه در محاسبه دارد و يك امر بزرگي را كوچك شمرده كه قرآن است و يك امر كوچكي یعنی آن نعمتي كه خدا به ديگري داده را بزرگ شمرده است. بنابراين از نظر حضرت قرآن بزرگ ترين نعمتي است كه خدا در اختيار ما قرار داده است. البته راه فهم اينكه انسان بفهمد كه خدا اين نعمت ها را به او داده اين است كه چشم دل انسان رو به دنيا نباشد والا اگر به آن طرف رفت، ديگر نمي تواند اين نعمت ها را ببيند و بين او و اين معاني و حقايق حجاب پيدا می شود. قرآن می فرمايد كه ای پيامبر ما، شما قرآن می خوانيد (از اين بيشتر كه ديگر نمي شود. خواننده وجود مقدس نبي اكرم و كلام هم كلام خدا) ولي بين شما و آن هايي كه ايمان به آخرت ندارند يك پرده می اندازيم؛ البته اين حجاب مستور و پوشيده است و نمي بينند ولي در حجاب هستند «وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا»(اسراء/٤٥). انسان اگر اهل دنيا شد و رو به آخرت نداشت، بين او و قرآن حجاب می افتد و اين نعمت خدا در حجاب قرار می گيرد دستش به آن نمي رسد. اين است كه اگر خداي متعال روزي ما بكند كه با اين قرآن مأنوس بشويم که اول شرط آن هم انس است و انس هم از تلاوت شروع می شود. اين از آن رزق هاي استثنايي خدا است و بايد انسان دائما دعا كند که خدايا ما را از اين رزق محروم نكن ما را به رزق قرآن متنعم كن و درهاي حكمت و معارف قرآن و باطن و روح و نور آن را به روي ما باز كن تا بتوانيم از سر اين سفره الهی متنعم باشيم.

شب قدر؛ بهترین زمان انس با قرآن

يك نكته را هم در پايان اشاره بكنم؛ يك فضاهايی است كه در آن ها دسترسي به قرآن آسان است از جمله ماه رمضان «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ»(بقره/185) چرا؟ چون قرآن ميوه هاي خودش را پايين آورده و اين سفره گسترده و در دسترس است و از آن عالم خودش پايين آمده و در اختیار است؛ لذا در ماه رمضان خواندن يك آيه قرآن، ثواب يك ختم قرآن دارد. از جمله خصوصيات و شرايطي كه فهم قرآن و رسيدن به حقایق آن در آن آسان است، شب قدر است؛ چون «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»(قدر/1) رزق قرآن در شب قدر تقسيم می شود «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/3) شب قدر اگر انسان با قرآن مأنوس باشد بهتر از هزار ماه انس در غیر از شب قدر است. اين به خاطر خصوصيت شب قدر است و امام صادق فرمود ليلة القدر وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله عليها است که ظرف نزول قرآن بر پيامبر است و اگر كسي به وجود مقدس ايشان راه پيدا كند و متمسك و متوسل باشد اميد است كه به راحتي از رزق قرآن برخوردار بشود. اميدواريم خداي متعال توفيق بدهد که راهي به حضرت زهراسلام الله علیها پيدا شود؛ چرا كه فرمودند باب قرآن و معارف اهل بيت علیهم السلام با توسل به حضرت زهرا سلام الله عليها گشوده می شود. السلام علیک یا فاطمه الزهرا...

پی نوشت ها:

(1) التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 60

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 605

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 604

(4) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 252

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 605