نسخه آزمایشی
سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue, 23 Apr 2024

امام حقیقت رحمت وصل شده عالم؛ رسیدن به امام همراه با مقام تفدیه و رسیدن به طهارت و رحمت در همه عوالم

متن زیر سخنرانی آیت الله میرباقری است که به تاریخ 23 اردیبهشت 94 در مسجد غربای شهر شاهرود ایراد شده است. ایشان در این جلسه پیرامون فرازی از زیارت جامعه کبیره که رحمت موصوله بودن ائمه معصومین است بحث کرده اند. ایشان بیان می کنند که نعمت ها و رحمت های خداوند دو دسته هستند؛ رزق های عمومی که خدا به همه می دهد و رزق های خاص که خدا به بندگان خاص خود عطا می کند و مهم تر، آن است که همه محبت هایی كه به ما عطا می شود شعاع محبت خدا است بنابراین ما غرق در محبت خدا و مهمان او هستیم. یکی از رشته های محبت خدا به انسان، محبت مؤمنین است که اگر این رشته محبت با مؤمنین را قطع کنید با خدا قطع کرده اید. بنابراین انسان باید سعی کند هر کجا رشته ای از محبت خدا وجود دارد به آن گره بخورد تا از طریق آن به خدا پیوند بخورد و طعم محبت خدا را بچشد. امام سرچشمه همه رحمت هاست او رحمت موصوله است رشته رحمتی است که هیچگاه قطع نمی شود. انسان باید تلاش کند همواره با امام باشد نه فقط در این دنیا، در برزخ و در قیامت هم همراه امام باشد. این همراهی و پیوند باید به گونه ای باشد که انسان را به محبت خدا گره زند و به مرز تفدیه برساند. یعنی فداكاری كه همراه با بدهكاری از خدا باشد نه طلبكاری از او. راه رسیدن به امام این است که انسان امام را معدن الرحمة بداند، همه چیز را از دست امام بگیرد كم كم محبت امام در دلش می آید، كم كم سرچشمه های رحمت رحیمیه خدا را در امام می بیند و حاضر است همه چیز خود را در راه امام بدهد.

رحمت عام و خاص خداوند

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعنة علی اعدائهم اجمعین. در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآیةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یأْتِكُمْ هَلَك‏» در این فراز از زیارت جامعه كبیره که از بیان نورانی امام هادی اروحنا فداه تقدیم شد، خصوصیاتی برای ائمه هدات معصومین نقل شده است. یكی از خصوصیات این است: «الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ» امام رشته پیوند ما با خدا است؛ آن رحمت الهی كه ما را در بر گرفته و ما غرق در آن رحمت هستیم، آن رشته پیوسته رحمت خدا به انسان امام علیه السلام است.  

همانطور كه بزرگان فرمودند، در معارف اهل بیت و در قرآن ذكر شده است خدای متعال دو نوع رحمت دارد یك رحمت عامّ خدا است كه كافر و مؤمن هر دو غرق در آن هستند؛ حتی آنهایی كه خدا را نمی شناسند و منكر او هستند غرق در این رحمت هستند؛ «یا مَنْ یعْطِی مَنْ لَمْ یسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَة» نه او را می شناسند نه از او می خواهند ولی خدای متعال از سر رأفت و مهربانی به آنها عطا می كند. آنها اصلا نمی دانند خدایی وجود دارد ولی خدا، خدای آنها هم است؛ ولو آنها ندانند خدای آنها كیست خدا می داند آنها بنده هستند. تعبیری در دعای ابوحمزه ثمالی است تعبیر این است: «بِمَعْرِفَتِکَ مِنِّی أَنْ لا رَبَّ لِی غَیْرُکَ» خدایا ممكن است من ندانم كه تو پروردگار من هستی و كسی جز تو بفكر من نیست؛ اگر تو بفكر من نباشی هیچكس در فكر من نیست ولی تو می دانی كه من غیر از تو ربّی ندارم. حال آن كسانی كه خدا را نمی شناسند و از خدا هم نمی خواهند، نمی شناسند كه از او بخواهند و خود را فقیر او نمی بینند، آنها هم غرق رحمت او هستند. این یك قسم رحمت خدا است. 

قسم دیگر رحمت خدا مختص آن كسانی است كه در مسیر طاعت و بندگی خدا حركت می كنند. خدای متعال محبت خاصی به آنها دارد و رزق های خاصی برای آنها در نظر گرفته است: رزق معرفت، یقین، محبت ایمان، انس با خدا، اینها یك نوع رزق هستند. در روایتی پیامبری از انبیاء شاید بنی اسرائیل بود، برای مناجات با خدا می رفت؛ فردی سر راهش قرارگرفت؛ گفت اگر به مناجات با خدا می روی بگو فلان بنده تو پیامی داده و گفته من اینقدر گناه می كنم حداقل من را مجازات كن چرا من را رها كردی. نبی آمد و خجالت كشید این پیام را برساند خدا فرمود پیام بنده ما را نرساندی در جواب به او بگو خدای متعال می فرماید من تو را عذاب كردم متوجه نیستی من میل مناجات با خود را از تو گرفتم تو دوست نداری با من مناجات كنی.

گاهی انسان تا نیمه شب بیدار است با همه حرف می زند همین كه وقت مناجات با خدا می شود كسالت بر او عارض می شود این همان تازیانه خدا است. اما عده ای هستند بعكس است «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا»(سجده/١٦) پهلو تهی می كنند از بستر، خوف و طمعی نسبت به خدای متعال در آنها است؛ خدا خوف و رغبتی در دلشان قرار داده است خواب شبشان را می گیرد این جزء نعمت های خاص خدا است. کسانیكه حاضر بودند پیش روی اولیاء خدا و سیدالشهداء جان خود را دهند، حاضر بودند هفتاد بار كشته شوند، در آتش سوزانده شوند خاكسترشان را به باد دهند، این سخنان زهیر یا مسلم بن عوسجه در شب عاشورا به امام حسین است؛ آنجا جای حرف گزاف زدن نبود مجلسی نبود كه آدم بی حساب و كتاب سخن بگوید. حضرت فرمودند شما بروید گفت اگر هفتاد بار ما را بكشند بسوزانند خاكسترمان را به باد دهند، ما دست از شما برنمی داریم. این درك، محبت و دلدادگی نسبت به امام است؛ معرفتی از امام در دل آنها نشسته كه حاضرند هفتاد بار كشته شوند خاكستر آن را به باد دهند ولی از امام جدا نشوند پس این یك رزق است. آنهایی كه پروانه وار اطراف امیرالمومنین می چرخیدند، به یك معرفت و فهمی از امیرالمومنین رسیده بودند این هم یک رزق است. آنهایی كه به خدا عرضه می دارند خدایا هر چه بر سر ما می آوری ما را از خود جدا نكن. «صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَیفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِك‏» آنها درك، معرفت و انسی با خدا دارند که خدا رزقی به آنها عطا کرده است.  

بنابراین رزق ها دو دسته هستند؛ رزق های عمومی که خدا به همه می دهد. به كافر هم می دهد نخواهی هم به تو می دهد؛ و رزق ها و رحمت های خاص خدا كه اگر انسان بندگی كرد درهای رحمت به رویش باز می شود محبت خدا كم كم می آید. انسان با اغیار بیگانه و كم كم اهل مناجات با خدا می شود.

مزد بندگان خاص خدا و محبت های خدا

در حدیث قدسی آمده است: «فَمَنْ عَمِلَ بِرِضَای أُلْزِمُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ أُعَرِّفُهُ شُكْراً لَا یخَالِطُهُ الْجَهْلُ وَ ذِكْراً لَا یخَالِطُهُ النِّسْیانُ وَ مَحَبَّةً لَا یؤْثِرُ عَلَى مَحَبَّتِی مَحَبَّةَ الْمَخْلُوقِینَ...‏ وَ أُنَاجِیهِ فِی ظُلَمِ اللَّیلِ وَ نُورِ النَّهَارِ حَتَّى ینْقَطِعَ حَدِیثُهُ مَعَ الْمَخْلُوقِین‏»(1) اگر كسی بر طبق رضایت من عمل كند بنایش بر این باشد که من چه چیزی را دوست دارم طبق رضای من راه برود، من سه خصلت را ملازم او می كنم؛ شكری را به او تعلیم می كنم كه هیچ جهالتی نسبت به نعمت ها و لطف من در آن نیست. نعمت های من را می بیند. چون خیلی اوقات انسان از نعمت های خدا جاهل و غافل است. گاهی انسان جاهل است خدا او را غرق در نعمت كرده نمی بیند. نعمت در قالب سختی می آید آن را بلا می بیند نعمت نمی بیند جاهل است. در این حدیث فرمود شكری به او می دهم كه هرگز جهالت در آن نباشد، ذكری كه در آن نسیان نباشد. دائم متوجه من است در بازار هم با من است. «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(نور/٣٧) تجارت شان هم مانع ذكرشان نمی شود. و سوم اینكه به گونه ای محبت خود را در دلش می اندازم كه محبت هیچ مخلوقی را بر محبت من ترجیح نمی دهد. كم كم كار به جایی می رسد كه «وَ أُنَاجِیهِ فِی ظُلَمِ اللَّیلِ وَ نُورِ النَّهَارِ حَتَّى ینْقَطِعَ حَدِیثُهُ مَعَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مُجَالَسَتُهُ مَعَهُم‏‏» در تاریكی شب نه فقط در خلوت هایش، در روز كه با مردم در بازار، در دانشگاه، مسجد و مدرسه است با خدا نجوا می كند. تا جاییكه گفتگو و نشست و برخاستش با مخلوق قطع می شود. دایم با خدا نشست و برخاست دارد و متوجه او است. پس این هم یك نوع نعمت و رحمت است.

بنابراین محبت ها و نعمت های خدا دو دسته هستند؛ رحمت خدا دو گونه است. مهم تر، آن است که همه محبت هایی كه به ما عطا می شود شعاع محبت خدا است. كسی خیال نكند زمین به ما گندم می دهد، اگر زمین مهد آرام است، ما روی این زمین آرام هستیم و ما را تحمل می كند اگر برای ما می رویاند، اگر خورشید به ما می تابد، اگر آسمان می بارد، همه محبت های خدا است. والا اگر خدای متعال ارتباطش را با ما قطع كند هیچ مخلوقی با ما كاری ندارد. دست، زبان و پوستی كه در اختیار ما است روز قیامت علیه انسان زبان باز می كنند آدم می گوید تو دیگر چرا؟ می گوید: «قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ كُلَّ شَی»(فصلت/٢١) من بنده تو نیستم من بنده خدا هستم تا دیروز خدا به من گفته بود در اختیار تو باشم الان به من می گوید شهادت بدهم شهادت می دهم. انسان خیال می كند این زبان برای او كار می كند اینگونه نیست خدا به ما توجه می كند كه این زبان و دست در اختیار ما است و اگر قوای خودمان از ما تبعیت می كنند و خیری به ما می رسانند این رحمت خدا است. دوست، رفیق، برادر، همسر، پدر و مادر هم همینطور هستند اگر پدر و مادر به انسان محبت می كنند، مادر به بچه لطف می كند محبت خدا است. این مادر ده سال قبل فرزند نداشت عاطفه و محبت در او نبود همراه با عطاء فرزند خدای متعال محبت فرزند را در دل پدر و مادر قرار می دهد. خدا دامن آنها را برای پرورش آماده می كند. این پدر و مادر نیستند این خدا است به انسان محبت می كند. اگر او لطفش را از انسان بردارد احدی به دیگری محبت نمی كند، احدی حتی مادر به فرزندش محبت نمی كند. خیال نكنید مادر خود به فرزند محبت می كند اینطور نیست آنچه ارزشمند است این است که رشته محبت خدا است؛ همه محبت ها رشته ای از محبت خدا هستند. حتی اگر كسی با شما سلام علیك می كند، سلام شما را جواب می دهد، از او كمك می خواهید كمكتان می كند، دستتان را می گیرد خدا است كه اجابت می كند. در دعای ماه رجب آمده است: «لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِید» در كنار هر سؤالی که می شود خدا یك سمع و گوش شنوایی قرار داده این مختص فرزند نیست كه وقتی نیمه شب گریه می كند از قبل خدای متعال دامان مادر را آماده كرده با نفس بچه از خواب بیدار می شود. همه جا همینطور است ما وقتی محتاج می شویم كه فقیر هم هستیم. «لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِید» در مقابل هر مساله ای سوالی، یك سمعی، یك گوش آماده است و یك جوابی آماده، حتی اگر شما سلام می كنید جوابتان را می دهند این خدا است جواب می دهد والا رفیق ما با ما چكار دارد كه به ما جواب دهد. بنابراین ما غرق در محبت خدا و مهمان خدا هستیم و باید خود را در این عالم مهمان خدا ببینیم؛ او صاحبخانه است و از ما پذیرایی می كند با محبت هم از ما پذیرایی می كند به گونه ای محبت آمیز پذیرایی می كند كه ما گاهی اوقات غافل از خود او می شویم.

خدا هرگز ما را به غیر واگذار نكرده این تعبیر را خوانده اید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَكَلَنِی إِلَیهِ فَأَكْرَمَنِی‏ وَ لَمْ یكِلْنِی إِلَى النَّاسِ فَیهِینُونِی‏»(2) خدای متعال ما را به خود وابسته كرده، خود ما را اداره می كند لذا با كرامت ما را اداره می كند. خدای متعال ما را به دیگران واگذار نكرده اگر واگذار می كرد خوارمان می كردند. این تشبیه غلط است آنجا هم دقیق نیست، دیده اید چگونه مادر بچه را پذیرایی می كند؟ اگر خدا مادر را به بچه واگذار می كرد مثل پذیرایی بچه نسبت به مادر می شد. اگر پنج یا ده سال هم این بچه مریض باشد مادر با محبت او را به دوش می كشد نه فقط در دوران خردسالی، با محبت او را شستشو می دهد و به او غذا می دهد. ولی اگر مادر محتاج شد العیاذ بالله دیده اید ممكن است آن كرامت از بین برود. البته آنجا هم خدای متعال واگذار نكرده من این را فقط برای مقایسه گفتم. اگر خدای متعال فرزند را به مادر واگذار می كرد مادر با محبت و تواضع فرزند را بزرگ نمی كرد. اگر هم به او می رسید كریمانه به او نمی رسید. اینكه مادر كریمانه فرزند را بزرگ می كند از محبت خدا است. خدا است كه دارد بزرگ می كند، خداست كه تدبیر می كند، به دیگران واگذار نكرده است. ما غرق در محبت خدا هستیم. برحمتك تعلّقی ما فقیر رحمت او هستیم. «یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ»(فاطر/١٥) شما فقیر خدا هستید. آن كسی كه غنی است خداست بقیه همه فقیر هستند.

بنابراین ما مهمان خدا هستیم. اگر كسی در این عالم مهمان دیگری شد ضرر كرده است. در دعای ماه رجب خوانده اید: «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلَّا بِكَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَك‏‏»(3) خدایا آنهایی كه به غیر تو ورود می كنند می خواهند در مهمانخانه تو مهمان دیگری شوند؛ صاحبخانه تو هستی عالم مهمانخانه تو است آنهـا خواب هستند آنهـا محروم می شوند؛ هر كس در این عالم خود را مهمان غیر خدا بداند محروم می شود؛ هیچ كسی به آدم كاری ندارد اگر كسی به ما محبت می كند این رشته محبت خدا است.

قطع با رحم و با مؤمن، قطع رشته رحمت خدا

اینكه در روایات مكرر آمده است و به شكل های مختلف هم فرمودند قطع رحم بد است یعنی انسان ارتباط با برادر، خواهر، پدر، مادر، عمو، عمه و ... را قطع كند بد است. چون رشته ای از رحمت خدا در آنها وجود دارد؛ رشته ای از محبت خدا به انسان از طریق مادر و از طریق ارحام است؛ اگر این رشته را قطع كردید رحمت خدا قطع می شود، این گناه كبیره است والا قطع كردن با غیر خدا كه گناه نیست. اینكه انسان با رحم قطع كند این قطع كردن رابطه با خداست. در روایات آمده است شعبه ای از محبت خدا نسبت به ما در ارحام است رحمت خدا است وقتی آن را قطع كنید رحمت خدا قطع می شود.

این روایات در باب مؤمن هم فراوان است. روایات بسیار عجیبی است، بابی در كافی و در مجامع روایی، در كتب روایات ما وجود دارد که رابطه مؤمن با مؤمن را بیان می كند؛ در كافی عنوان باب این است. «فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ»(4) دو مؤمن برادر پدر و مادری هستند. یعنی دو برادر مؤمن ولو هیچ نسبت ظاهری با هم نداشته باشند، از پدر و مادر با هم بردار هستند. ما گاهی باطن عالم را نمی بینیم و از آن غافل هستیم آن روابط پنهانی از دید ما مخفی است. فرمود دو مؤمن برادر پدر و مادری هستند. توضیحش چیست؟ فرمود از یك نور و در یك دامان رحمت بزرگ شدند. مگر رشته پدر و مادری چیست؟ دو برادر كه از یك پدر و مادر هستند غیر از این است كه در یك دامان و از یك پدر بدنیا می آیند؟ از یك رشته محبت خدا در این دنیا آمدند، پدر یك رشته و مادر یك رشته محبت خدا هستند. رحم و دامان مادر، دامان محبت خدا است. فرمود از این بالاتر است دو مؤمن «أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ» از یك رشته نور هستند و در یك دامان رحمت بزرگ شدند. اینکه آن نور و آن رحمت كه همه مؤمنین به آن بازمی گردند، وجود مقدس امیرالمومنین و صدیقه طاهره هستند، شرح هایی است كه بزرگان گفتند. آنكه در روایت آمده است این است مؤمن با مؤمن دیگر برادر هستند آن هم برادر پدر مادری و در یك دامان محبت رشد كردند. دیده اید یك بذر را در زمین می اندازند این زمین بمنزله رحم این بذر است. آن نوری كه خدا مؤمنین را از آن آفریده یك حقیقت بوده است، و بعد از آن این نور مانند بذری در یك سرزمین رحمت و در یك دامان رحمت قرار گرفته و رشد كرده است. لذا نور مؤمنین روح مؤمنین به یکدیگر كاملا متّصل است. در هر مؤمنی یك رشته ای از محبت خدا وجود دارد كه اگر با آن مؤمن قطع کنید با خدا قطع کرده اید.

روایت معلّی بن خنیس را مرحوم كلینی در كافی نقل كردند؛ به حضرت عرض كرد: آقا حقوق اخوان را برای من بگویید؛ برادر مؤمن چه حقی بر برادر مؤمنش دارد؟ حضرت فرمود: من می ترسم بگویم تو نتوانی عمل كنی، معلی بن خنیس خیلی مقدس بود. اگر احوالات اصحاب ائمه را ببینید آنهـا آدم های عجیبی بودند. می گوید دیدم فلانی سجده های طولانی دارد گفت كجایی سجده های ابن ابی عمیر را ببینی، ابن ابی عمیر گفت نبودید سجده فلانی، آنهـا اینطور بودند معلی بن خنیس جز عباد است که در آخر هم شهید شد. حضرت به او فرمودند می ترسم نتوانی حقوق اخوت را ادا کنی. وقتی از خود فارغ شد گفت به خدا توكل می كنم، حضرت حقوق را برایش گفتند. فرمودند هفت تا حق است، حال توضیح آن بماند. در آخر فرمودند اگر این حقوق را اداء كردی، «وَصَلْتَ وَلَایتَكَ بِوَلَایتِهِ‏»(5) رشته ولایت خودت را به ولایت او گره زدی. اگر این حقوق را رعایت کردی مواسات با او كردی فرمود حتی اگر خادم داری خادمت را بفرست كارهای او را انجام دهد اینطور نباشد كه تو خادم داشته باشی او در رنج و زحمت باشد شما امكان آن را داری خادم بگیری او در رنج و زحمت است. حقوق بسیار سخت است غرضم این نیست. در پایان حضرت گفتند اگر حقوق اخوت را رعایت كردی رشته ولایت خود را به ولایت او گره زدی. یك رشته ای از ولایت امیرالمومنین در شما است این همان ایمان و همان «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ» است.

در روایت فرمود شما را از گل ما آفریدند؛ اگر به ما محبت دارید چون از ما آفریده شده اید. روح شما از مرتبه جسم ما آفریده شده به ما متمایل هستید. فرمود یک رشته از ولایت در این مؤمن و یكی در آن مؤمن است. اگر با آن مؤمن قطع كردی ولایتت قطع می شود. بابی در روایات است، فرمود اگر مؤمنی پشت در خانه ات آمد و شما می توانستی حاجتش را اجابت كنی و نکردی، رشته ولایتت قطع می شود؛ البته گاهی آدم معذور است دو طرف باید بدانند این زنگ در برای همین است. گاهی آدم عذر دارد باز نمی كند معذور است. ولی اگر معذور نبود تنبلی و كوتاهی كرد رشته ولایتش قطع می شود. یعنی این مؤمنی كه در خانه شما آمد یك رشته ولایت در خانه شما آمد او را اجابت نکردی، امامت را اجابت نكردی.

فرمود: «حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیكُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَم‏»(6) حاجت های مردم در خانه شما می آید آنهـا نعمت های خدا است خسته نشوید. چطور اگر آدم گنجی پیدا كرده باشد هر چه بر می دارد خسته نمی شود آنهـا نعمت است خیال نكنید نقمت است اولی، دومی، دهمی... خسته نشوید چون «حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیكُمْ».

در روایت دیگری آمده است خدای متعال گره كار مؤمن را به دست شما باز می كند، حاجت مؤمن در خانه شما می آید تصادفی نیست. همسرت مریض شده شما باید او را پذیرایی كنید، والده مریض شده باید او را پذیرایی كنید. خدای متعال می توانست عكس آن را رقم بزند شما در بستر بیفتید و او به تو خدمت كند تصادفی نیست. یكی از غفلت های ما در عالم این است که خیال می كنیم عالم تصادف است اصلا تصادف نیست این نعمت خدا است خسته نشوید. اگر انسان كوتاهی كند فرمود رشته ولایتش قطع می شود. فرمود اگر غیبت مؤمنی را كنید یا از مؤمنی غیبت كنند شما بتوانید دفاع كنید ولی سكوت كنید دفاع نكنید فرمود رشته ولایتت قطع می شود، یعنی یك رشته ای از نور امیرالمومنین در این مؤمن است ارتباط تو با این رشته قطع می شود. فیضی كه به او برسد، دیگر به شما نمی رسد.

مؤمنین به یکدیگر متصل هستند مثل ظروف متصله هستند اگر در این ظرف آب بریزند به آن ظرف هم می رود، شربت بریزند به او می رسد؛ ما انوارمان به یکدیگر متصل است. ولی اگر حقوق اخوت را رعایت نكنید این رشته قطع می شود. العیاذ بالله اگر پشت سر مؤمنی بد بگویید یا اهانت کنید این رشته قطع می شود.

ارتباط مؤمنین و روحشان با یکدیگر بسیار قوی است در روایت آمده است به حضرت عرض كرد گاهی من غصه دار هستم هر چه جستجو می كنم نمی فهمم چرا غصه دارم. در بعضی نقل ها این است فرمود: امام اروحنا فداه وقتی غصه دار می شود مؤمنین غصه دار می شوند. فهم آن واضح است همه ما شعاع نور امام هستیم. «إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا»(7) رشته اتصال روح مؤمن به امامش از اتصال شعاع خورشید به خورشید بیشتر است. اگر حرارت خورشید زیاد شود شعاع آن گرمتر می شود، حرارتش كمتر شود شعاع آن هم سردتر می شود؛ علامت مؤمن این است امام غصه دار شود مؤمن غصه دار می شود؛ «یفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»(8) نمی تواند غصه دار نشود، خوشحال نشود چون به امامش وصل است. فرمود گاهی من غصه دار هستم نمی دانم چرا، حضرت فرمود برادر مؤمنت غصه دار است شما بهم متصل هستید؛ او غصه دار می شود شما هم غصه دار می شوید این اتصال ها قوی است. همه آنهـا رشته های محبت خدا است؛ یكی از رشته های محبت خدا به انسان، محبت مؤمنین است. ما اکنون دور هم جمع شدیم آیا یك آرمان حزبی ما را بهم گره زده، دنبال دنیا هستیم؟ آیا چیزی جز رشته محبت معصوم ما را به هم گره زده است؟ شما روز عاشورا در خیابان احساس نمی كنید هر كه برای امام حسین سینه می زند را دوست دارید؟ این علاقه جز محبت امام حسین است؟ این رشته محبت خدا است كه بین ما است، شعاعی از محبت خدا است و ما مكلف هستیم به این رشته گره بخوریم. اگر خود را قطع كردید خود را از خدا قطع كردید، با مؤمن قطع كنید از خدا قطع كردید، با پدر و مادر و ارحامت قطع كنید رابطه ات را با خدا برهم زدید. فرمود: «مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیاً فَقَدْ حاربنی» اگر كسی به یكی از اولیاء من اهانت کند با من جنگیده است. اگر کسی با مؤمن درگیر شود با خدا جنگیده است. اگر از مؤمن ببرد از امام و از امیرالمومنین بریده است. اگر به مؤمن پیوند بخورد به امام پیوند خورده آنهـا رشته های محبت هستند و ما باید به آنهـا گره بخوریم. اگر توانستیم این گره را برقرار كنیم، بسیاری وقت ها رحمت رحیمیه است، خدای متعال مؤمنی را در خانه شما می فرستد این رحمت رحیمیه خدا است. اگر انسان بفهمد خدا به او محبت می كند اگر اجابت كند واسطه رحمت خدا می شود ولی اگر اجابت نكند در روایات آمده است خدای متعال این رشته رحمت را از شما می گیرد دیگری را واسطه می كند.  

خدا رحمت كند استاد ما می گفت: آبی را که در جوی می اندازند برای درخت است برای جوی نیست؛ اگر جوی سربالایی بود آب را در جوی دیگری رها می كنند فقط این جوی كثیف می ماند وگرنه جوی آب تمیز می شود؛ علت این تمیز شدن آبی است كه برای درخت است. اگر رحمت خدا از ما عبور كند به دیگران برسد ما نورانی و مطهر و به خدا نزدیك می شویم. لذا ما باید سعی کنیم هر كجا رشته ای از محبت خدا وجود دارد به آن گره بخوریم تا از این طریق به خدا پیوند بخوریم و محبت خدا را بچشیم.

همه رحمت ها از جانب خدا

همه رحمت هایی كه می بینید یک مبدأ دارد، البته وقتی انسان مشرك است در و دیوار و زمین و آسمان را که می بیند احساس می كند همه به او كمك می كنند به جز خدا، احساس می كند برادر به او می رسد، زمین به او گندم می دهد، آسمان بر سرش سایه می اندازد، خورشید به او می تابد، ماه در شب راهش را روشن می كند، رفیقش به او محبت می كند، این غذا سیرش می كند، این آب سیرابش می كند، احساس می كند همه به او کمک می کنند ولی فقط خدا را نمی بیند. این شرك خفی است. البته همه ما در پرتو نور نبی اكرم و اهل بیت علیهم السلام مؤمن هستیم اگر از ما بپرسند می گوییم همه خدا است اینهـا هیچكاره هستند؛ این خورشید زمانی نبوده و زمانی هم خاموش می شود. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ»(تكویر/١) خدا است كه به ما لطف می كند، ولی این غیر از این است كه انسان بفهمد و به دلش بنشیند دائم خود را مهمان سر سفره خدا بداند. اگر انسان به رشته های محبت گره خورد آنجایی كه خدا می گوید گره بخور، گره می خورد، كم كم پرده ها کنار می رود انسان محبت خدا را می بیند؛ همه جا را نگاه می كند محبت خدا است؛ هر كه به او محبت می كند احساس می كند دست خدا است احساس می كند دست خدای متعال از آستین بیرون آمده است. اگر كسی چشمش باز شود عمل به وظیفه كند كم كم درمی یابد این رحمت هایی كه در عالم منتشر شده یك مبدا دارد.

خدای متعال دو اسم دارد بسم الله الرحمن الرحیم. ذات حضرت حق مستجمع همه كمالات است ولی دو اسم مخلوق است همه رحمت های خدا چه عام و چه خاص در آن دو اسم است هر كجا می بینید «وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَی‏ءٍ» هر كجا علمی هست اسم علیم خدا است «هو العلیم»، هر كجا قدرتی هست «هو القوی»، هر كجا عزتی هست «هو العزیز»، سرچشمه رحمت آن اسم الهی است که همه رحمت ها به او باز می گردد. آنهایی كه موحد می شوند در مقام بسم الله هستند سر و كارشان با رحمت خدا است «بسم الله الرحمن الرحیم» آنها كاری با عالم ندارند روی زمین پا می گذارند می دانند محکم بودن زمین از خدا است «بسم الله» می گویند می دانند اگر زمین به آنها لطف می كند از رحمت خدا است. لذا دائم از الله استعانت می جویند كه رحمان و رحیم است. همیشه از رحمت خدا ارتزاق می كنند.

امام سرچشمه همه رحمت ها

اگر كسی آرام آرام پیش رفت حجابها كنار می رود اسم رحمان خدا، رحیم خدا، آن اسم مخلوق و سرچشمه رحمت، وجود مقدس امام علیه السلام است که معدن الرحمة است را می بیند. نه برای انسان بلکه همه كائنات، ملائكه، جمادات هم در رحمت هستند؛ آنها هم زنده هستند آنها هم ربّ و خدا دارند؛ آنها هم با پروردگار خود داد و ستد دارند؛ خدای متعال به جمادات و نباتات هم محبت دارد ربّ است رحمن و رحیم است. آن سرچشمه رحمت الهی كه همه رحمت خدا در او جمع و معدن الرحمة شده است همه محبت ها از آن سرچشمه می جوشد، وجود مقدس امام است. بنابراین در روایت امام رضا علیه السلام است فرمود امام مانند برادر است هم ذات است مثل مادر مهربان و مثل پدر است. همه رحمت هایی كه در آنها وجود دارد در امام هم وجود دارد. فرمود امام مانند «الْأَرْضُ الْبَسِیطَةُ» است چطور زمین به شما گندم می دهد؟ امام اینطور است. «الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَیثُ الْهَاطِلُ... الْأَرْضُ الْبَسِیطَةُ وَ الْعَینُ الْغَزِیرَة»(9) امام مثل ابر بارنده است بر شما می بارد. البته وقتی باران بر زمین می بارد گندم سبز می شود ولی اگر انسان در سرزمین ولایت امام قرار گیرد باران ولایت امام و رحمت امام بر او می بارد و خود او سبز می شود یك شجره طیبه می شود خود انسان یك بذر است. در اصل ما به این دنیا آمده ایم این بذر شكوفا شود. اگر در وادی ولایت امام قرار گیریم باران رحمت امام بر ما می بارد. گاهی باران نم نمك می بارد خیلی خاصیت ندارد گاهی حاطل و پر بركت است. امام آن ابر بارنده است بعضی ابرها رعد و برق و سر و صدا دارند ولی بارشی ندارند امام سحاب ماطر، غیث حاطل و ارض بسیطه، عین غزیره است مانند چشمه بر ما می جوشد سیرابمان می كند. امام معدن الرحمة است سرچشمه جوشان همه رحمت هایی كه در عالم تقسیم شده، امام است؛ چون اسماء الله الحسنی ائمه هستند. امام وسیله بین انسان و خدا است. فرمود ما وسیله هستیم «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏‏‏»(اعراف/180) خدا اسماء حسنی دارد. امام رضا فرمود: ما اسماء حسنی خدا هستیم.

رحمت الهی در امام تجلی کرده است هم رحمانیت و هم رحیمیت خدا نسبت به همه كائنات. تفاوت آن با رحمت های دیگر این است که رحمت های دیگر محدود هستند و قطع می شوند اما رحمت خدا هیچوقت از ما جدا نمی شود ولی گاهی رحمت خدا در جلوه محبت مادی قرار می گیرد. محبتی که در طفولیت لازم است وقتی بچه به سن رشد می رسد آن محبت دیگر مزاحم است. اگر قرار باشد مادر همواره متوجه بچه باشد هم مادر معذب است و هم بچه. این رحمت برای این است كه بچه رشد كند وقتی به جایی رسید بساط این رحمت و محبت جمع می شود؛ شكل محبت مادر عوض می شود دیگر مزاحم بیرون رفتن فرزند نیست اگر یك ماه مسافرت برود دیگر مزاحمت نمی شود. ولی در دوره شیرخوارگی اگر یك ساعت فرزند از مادر جدا شود مادر همواره نگران است؛ بنابراین شكل محبت عوض می شود. در عالم برزخ این محبت جمع می شود مگر مؤمن باشند آنوقت به گونه دیگری بین آنها محبت برقرار می شود. این رشته ها همه محبت خدا است ولی جمع می شود.

این سفره ای که خدا در عالم طبیعت برای ما پهن كرده، در عالم دنیا مانند رحم مادر است، همه اش سفره خدا است. آنجا یك سفره بود ما نطفه بودیم، در سفره رحمت الهی رشد كردیم و به این دنیا آمدیم. در این دنیا هم یك دامان رحمت است ولی دائمی نیست. ما باید از این دامان رحمت جدا شویم مانند اینكه باید به دنیا بیاییم باید از این رحم عالم به عالم آخرت برویم. به این علت رحم می گویند چون رشته ای از رحمت خدا است. رحم مادر یكی از كانون های محبت خدا به ما است. خدا در آنجا چه مقدار به ما محبت كرده فقط خودش می داند، نه ما می دانستیم نه می خواستیم. دنیا یكی از رحم ها است؛ یعنی یكی از رشته های رحمت خدا است. به این دنیا می آییم، بزرگ می شویم و به عالم برزخ می رویم. عالم برزخ هم یك رحم است؛ آنجا بزرگ می شویم دوباره یك تولد جدید داریم و به عالم قیامت می رویم و سپس در بهشت آنجا دارالخلود است دامان رحمتی است که امد و پایان ندارد وسعتش وسعتی است كه «عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ»(آل عمران/١٣٣) سماوات و ارض الهی آنجا جلوه دارند. لذا دیگر از آنجا منتقل نمی شویم آنجا دارالخلود است دامان محبتی است كه همیشگی است. بنابراین ما همیشه سر سفره محبت خدا هستیم ولی محبت ها تغییر شكل می دهند. گاهی در رحم مادر است، گاهی در دنیا است، گاهی در برزخ ولی آن اسم رحمان و رحیم و آن معدن الرحمة همه جا وجود دارد.

لذا ما باید یك جایی از دامان بعض رحمت ها ببریم و از دنیا منقطع شویم. یك جایی باید از برادرمان ببریم باید در عالم برزخ برویم ولی هیچوقت حق نداریم رشته مان با امام را قطع كنیم كما اینكه امام هیچوقت رابطه اش را با ما قطع نمی كند. بنابراین امام رحمت موصوله است به این معنا كه این رشته محبت خدا نسبت به انسان هیچوقت قطع نمی شود كما اینكه انسان هم هیچوقت حق ندارد این رشته محبت با خدا را قطع كند. هر كجا هستیم باید با اماممان باشیم باید به گونه ای برنامه ریزی كنیم كه نه فقط در این دنیا، در برزخ و در قیامت هم با امام باشیم. در زیارت عاشوراء خوانده ایم، «أَنْ یجْعَلَنِی مَعَكُم‏» از دعاهایی كه متفرد است و در دعاهای دیگر نیست. زیارت عاشوراء دعای بسیار فوق العاده ای است نكته آن هم این است كه این دعاها در بستر زیارت عاشوراء هم شكوفا می شوند و هم به اجابت می رسند. در سجده اخر زیارت عاشورا كه آخرین سیر ما است می خوانیم «أَنْ یجْعَلَنِی مَعَكُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ یثَبِّتَ لِی عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَة» که همان پیوند مستمر است. ما هیچگاه نباید حتی برای یك لحظه از امام جدا شویم. پس امام آن رشته محبت خدا است كه هیچوقت از ما جدا نمی شود مگر اینكه ما این رشته را قطع و از رحمت اصلی بریدیم؛ از هر كس ببرید از امام نبرید.

علت اینكه گناه بد است این است که گناه رشته آدم را با امام قطع می كند. «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ»(روم/١٠) ائمه آیات الله هستند آدمی كه مرتب بدی می كند یك موقع درمی یابد امیرالمومنین را از او می گیرند عیب كار این است. آدمی كه نسبت به گناه بی مبالات می شود محبت امیرالمومنین را از او می گیرند. حتی العیاذ بالله اگر انسان گناه كند نباید از امام اعراض كند، گناه خود رویگردانی است. آن داستان را شنیده اید فردی شراب خورده بود در كوچه با امام صادق علیه السلام برخورد كرد؛ رویش را برگرداند حضرت فرمود: هیچوقت رویتان را از ما برنگردانید؛ حواستان جمع باشد بدی گناه این است كه شما را از ما جدا می كند. به هیچ وجه خودتان را از ما جدا نكنید. اگر انسان گناه كند نباید رشته اش را با امام قطع کند، آدم گناه می كند باید با خدا قهر کند یا توبه؟ گناه باید آدم را در دامان خدا ببرد نه اینكه از خدا فرار كند. به هیچ وجه و در هیچ حالی حق نداریم از خدا و اولیاء خدا جدا شویم. موسی فرمود خدایا حالاتی است که من خجالت می كشم یاد تو باشم أدم خلواتی دارد فرمود: «یا مُوسَى لَا تَنْسَنِی عَلَى كُلِّ حَالٍ فَإِنَّ نِسْیانِی یمِیتُ الْقَلْب‏»(10) موسی در هیچ حالی از من غافل نشو چون قلبت می میرد. غفلت از امام قلب انسان را می میراند، امام سرچشمه حیات است؛ امام باران رحمت است که انسان را زنده می كند و می رویاند. جدایی از امام موت و پیوند به امام حیات است.

بنابراین امام رحمت موصوله است؛ هیچوقت آن رشته رحمت با ما قطع نمی شود ما هم هیچ كجا حق نداریم از امام ببریم. اگر از امام ببریم از خدا بریدیم و جبران شدنی هم نیست. اگر از سایر رشته های رحمت هم بریدیم خسارت است ولی بریدن از امام خسارت بدون جبران است دائم باید با امام باشیم. همراهی و پیوند با امام باید به گونه ای باشد که انسان را به محبت خدا گره زند به گونه ای محبت خدا را بچشد كه به مرز تفدیه برسد. اگر كسی مرتبط با رشته محبت امام شد به گونه ای محبت الهی و محبت امام در دل انسان زنده می شود كه انسان به جایگاهی می رسد كه با همه وجود می گوید: «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی وَ مَالِی‏» همه چیزم فدای شما. ما باید در محبت به امام به این جایگاه برسیم به مرحله تفدیه در ارتباط و اتصال با امام كما اینكه امام رشته محبت خدا به ما است عین كلمه محبت است.  

انسان محتاج به رحمت امام

ما باید در پیوند به امام به جایگاهی برسیم كه این محبت را بچشیم. اگر كسی محبت امام را نسبت به خود بچشد به گونه ای غرق در امام می شود كه حاضر است همه چیز خود را فدا كند. ما باید به مرز تفدیه برسیم. فداكاری كه همراه با بدهكاری از خدا باشد نه طلبكاری از او. اگر انسان به امام پیوند بخورد در راه امام فداكاری كند و گمان کند در این فداكاری به امام كمك می كند، خسارت می كند و از امام دور می شود.

در روایتی در كافی آمده است فرمود بهترین مالی كه در راه خدا می دهید مالی است كه در راه امام خرج می كنید. این مال هزار هزار برابر مالی كه در راه های خیر دیگر خرج كنید بركت و ثواب دارد. ولی یك جمله فرمود اگر گمان كردید كه امام محتاج است مشرك می شوید. باید بدانید امام هیچ احتیاجی به لطف و محبت ما ندارد. امام از ما بی نیاز است. ما به محبت خدا محتاج هستیم خدا به محبت ما محتاج نیست، امام رشته محبت خدا به ما است ما به رحمانیت و رحیمیت خدا وابسته هستیم خدا وابسته به ما نیست. «أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ»(فاطر/١٥) یک معنای آیه این است خدا كه فقیر به شما نیست. معنای دیگر این است شما فقیر خدا هستید خدا فقط غنی است؛ خدا فقیر شما نیست اشتباه نگیرید. ما فقیر به امام هستیم امام رشته رحمت خدا است. باید همه چیز را بدهی و خود را در این فداكاری بدهكار بدانی.

وقتی امام به ما لطف می كند ما به امام گره می خوریم پاك می شویم؛ امام معدن القدس و سرچشمه حیات است؛ امام دستش به ما می خورد پاك می شویم؛ ما در دریا برویم ما پاك می شویم. فرمود: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»(توبه/١٠٣) پیامبر ما از آنها بگیر وقتی آنها دستشان به دست تو می رسد مالشان را به تو می دهند، از تعلقاتشان می گذرند، تعلقاتشان را به تو وصل می كنند پاك می شوند. همین كه به تو وصل می شوند پاك می شوند. وقتی از آنها می گیری درودی بر آنها بفرست. وقتی تو بر آنها صلوات می فرستی آنهـا به آرامش می رسند. در روایات آمده است فرمود وقتی صدقه می دهید دست خود را ببوسید چون قبل از اینكه به دست فقیر برسد به دست خدا می رسد. دست خدا یعنی دست امام؛ امام یدالله است. اگر كسی دستش به دست امام بخورد پاك می شود اگر به امام وصل شود، مطهر می شود؛ چشمش به امام بخورد پاك می شود چشمی كه امام را دیده با چشمی كه امام را ندیده متفاوت است، خصوصیاتش فرق می كند. فرمود اگر یك نگاه محبت آمیز به پدر یا مادر کنی، خدای متعال ثواب یك حجّ را در نامه عملت می نویسد. یعنی وقتی نگاه محبت آمیز به پدر كردید این چشم عوض می شود و متفاوت از قبل می شود. گفت آقا شاید كسی دلش خواست صد بار در یك روز نگاه كند، حضرت فرمودند مگر خدا بخیل است، مگر دستگاه خدا تمام می شود؟ صد بار نگاه کنی صد ثواب حج را دریافت می کنی امام اینطور است.

دیدید نگاه به كعبه ثواب دارد، آدم را عوض می كند، ثواب دارد یعنی قراردادی كه نیست اگر آدم به كعبه نگاه كند عوض می شود، اگر چشمش به امام بیفتد عوض می شود، یك نگاه محبت آمیز، دست انسان به امام بخورد، مطهر می شود. اگر امام بخواهد دست انسان را بگیرد همراه خودش شود، سعید بن عبدالله می شود كه حضرت به او فرمودند «أَنْتَ أَمَامِی فِی الْجَنَّة»(11) در بهشت تو پیش روی من هستی. وقتی روی زمین افتاد حضرت بالای سرش آمد. او تیرها را به جان خرید حضرت نمازشان تمام شد روی زمین افتاد، گفت آقا وفا كردم؟ فرمود: «أَنْتَ أَمَامِی فِی الْجَنَّة» بین من و تو در بهشت فاصله نیست. مسئله بزرگی است امام می خواهد ما به او گره بخوریم كه در بهشت همراه او باشیم.

راه رسیدن به محبت امام

یك نكته عرض كنم. ببینید ما آنهایی را که دوست داریم برای محبت هایی است كه از آنها دریافت می كنیم، اگر كسی فهمید همه این دریافت ها از خدا است محبت خدا در دلش می آید. اگر فهمید امام معدن الرحمة است محبت امام در دلش می آید. اگر فقط از دست امام گرفت خدا را دوست می دارد. راه رسیدن به این مقام این است فرمود: ابراهیم خلیل شد، خلیل یعنی گداخته در محبت. ایشان دو ویژگی داشت: یكی اینكه از كسی جز خدا نخواست، آدمی كه از دست دیگران می گیرد به دیگران وابسته می شود. آدمی كه با بسم الله كاسبی می كند محبت خدا در دلش می آید چشمش به مشتری نیست. آدمی كه بدون بسم الله كاسبی می كند چشمش به مشتری است از دست خدا نمی گیرد وابسته می شود محبت وسایل در دلش می آید؛ دوم فرمود هیچ دستی را رد نكرد یعنی دست هایی كه به طرف شما می آیند یكی آبرویتان را می خواهد، یكی قلمتان را می خواهد، یكی قدمتان را می خواهد، یكی پول می خواهد، یكی وساطتت شما را می خواهد این حوائج را خدا می فرستد كه شما از تعلقاتتان در راه خدا بگذرید. مالتان را باید در راه خدا خرج کنید خدا حواله می فرستد. اگر حواله های خدا را رد نكنید از آبرویتان، خوابتان، مالتان بگذرید خدا محبت خود را به شما می دهد. دو نکته، انسان از غیر خدا نگیرد و حواله های خدا را رد نكند. خدا می گوید مالت را ببخش، ببخشد می گوید آبرو خرج کن، خرج کند و خدا محبت خود را می دهد آدم خلیل الله می شود.

اگر انسان امام را معدن الرحمة دانست، همه چیز را از دست امامش بگیرد كم كم محبت امام در دلش می آید، كم كم سرچشمه های رحمت رحیمیه خدا را در امام می بیند. امام سرچشمه یقین است به گونه ای غرق در محبت امام می شود كه حاضر است همه چیز را بدهد «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی‏». اگر انسان آرام آرام همه چیز خود را در راه امام بدهد به مرحله محبت امام و مرحله تفدیه می رسد یعنی حاضر است همه چیزش را در راه امام بدهد، این را هم عرض كنم، همه چیزی را كه در راه امام می دهد بدهكار امام هم است امتیاز اصحاب سیدالشهداء این بود. من گاهی ذهنم است ببینید درست است یا نه، چرا شب عاشورا امام حسین علیه السلام به اصحابش فرمود بروید، آنها را كه به زور جمع كرده بود امیرالمومنین یك به یك آنهـا را آماده كرده بود حبیب و مسلم بن عوسجه آنها ساخته شده بودند چرا امام می گوید بروید؟ نکته آن این است که امام می خواست آنهـا را تربیت كند؛ تا اگر ماندند خودشان را طلبكار امام ندانند خیال نكنند امام در هدایت جامعه محتاج مسلم بن عوسجه یا زهیر یا حبیب باشد. العیاذ بالله بی ادبی نباشد قمر بنی هاشم هم بروند امام كار خود را می كرد. فرمود همه شما بروید آنهـا من را می خواهند یعنی من بمانم كار تمام است. خیال نكنید امام محتاج است خونتان را طلبكارانه ندهید؟ آیا امام می خواهد گرانفروشی كند؟ عاشوراء باید همه اش طهارت باشد امام می خواهد آنهـا كه می مانند با بصیرت بمانند اگر خونشان را می دهند بدانند كه این فداكاری به نفع خودشان است آنوقت رشد می كنند، عاشقانه، مخلصانه، مخبتانه بدهند. اگر طلبكار شوی می بازی؛ اگر بدهكار به امام بودی امام بیشتر لطف می كند. گناهكار بدهكار بهتر از عبادتگر طلبكار است. آدم نماز شب را برای مزد بخواند این خیلی آدم بیخودی است مگر چه كردی كه از خدا مزد می خواهی؟ ایوب صبر كرد به جایگاهی رسید گفت خدایا دیگر نمی توانم صبر كنم خیلی صبر كردم فرمود ایوب تو صبر كردی؟ به دهانش گل زد. اگر طلبكار خدا شوی می بازی. به قول استاد ما، قوری قیمتی را می شكند می نشیند شروع می كند گریه كردن، می آیی می بوسی دست محبت سرش می كشی می گویی فدای سرت قوری برای شكستن است. گناهكار بدهكار به خدا نزدیك می شود.

آنهایی مقرب هستند كه عبادت می كنند و بدهكار هستند. امام حسین علیه السلام می خواست یارانش در روز عاشورا اینگونه باشند. همه هستی اش را بدهد بدهكار است. ایستاد حضرت نماز خواندند می گوید: «أَ وَفَیت‏»؟ امام رحمت موصوله است. شما باید این گونه فانی در امام باشید، از همه ببرید، به امام گره بخورید. آن رحمت موصوله است خودتان را به او وصل كنید. وقتی خود را به امام وصل كردید طعم محبت خدا را می چشید، فانی می شوید، عشق مبتذل شده طوری محبت امام در دلت می آید همه چیزت را می دهی بدهكاری. اصحاب امام حسین علیه السلام اینگونه بودند ما باید اینطور شویم این معنی رحمت موصوله است و راه رسیدن به این مقام نكته آخر این است خود امام اصل است. گمان می كنم باز درسم را پس می دهم. علت اینكه زهیر به امام حسین علیه السلام می گوید ایكاش هفتاد بار من را می سوزاندند خاكسترم را به باد می دادند باز زنده می شدم باز کنار شما به شهادت می رسیدم، خدا این سختی را از شما و اهل بیتت بر می داشت. چرا زهیر اینطور شد؟ چرا مسلم بن عوسجه می گوید: كاش هزار بار كشته می شدم و خدا سختی را از شما بر می داشت. یكی از این دو برای زهیر است یكی برای مسلم، چرا؟ چون امام بعد از اینكه آنهـا را به محبت رساند سقایت كرد. محبت امام در دلشان آمده پرده های بلاء خود را كنار زد دیدند امام حسین علیه السلام چقدر مبتلا است. وقتی این را فهمیدند حاضر شدند همه هستی شان را هزار بار بدهند سختی امام كم شود و فهمیدند خیلی هم كم نمی شود چون آن بار را خود امام باید بكشد.

معصومین همه شان اینگونه هستند. حدیثی در كافی است. حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّیعَةِ فَخَیرَنِی نَفْسِی أَوْ هُمْ فَوَقَیتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی‏»(12) قرار شد عذاب بر شیعیان نازل شود، حالا چه اتفاقی افتاد، من مخیر شدم یا من بار را بكشم یا آنهـا من سپر بلا شدم این محبت امام می شود. آن زندان های طولانی امام كه در آن شب و روز تشخیص داده نمی شد در كند و زنجیر استخوان های حضرت نرم شده بود. امام گفت خدایا من بلا را می كشم آنهـا تحمل ندارند من تحمل می كنم، بلاء همه را یكجا خرید. حالا ببینید این چقدر سخت است ما باطن سختی را هیچوقت نمی فهمیم كسی باطن مصیبت امام را نمی فهمد. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏1، ص: 204

(2) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 582

(3) الصحيفة السجادية، ص: 206

(4) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 80

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 169

(6) كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)، ج‏2، ص: 29

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 166

(8) كامل الزيارات، النص، ص: 101

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 200

(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 498

(11) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏45، ص: 22

(12) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 260