نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

شرح دعای وداع با ماه مبارک رمضان/راهکاری برای جبران کوتاهی ها در بهره مندی از برکات این ماه

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 3 تیرماه 1396 است که در مشهد مقدس برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، مضمون دعای چهل و پنجم صحیفه به این شرح است که خدایا اگر تو به کسی چیزی بدهی و او شکر نکند پشیمان نمی شوی، به او چیزی می دهی متوقع نیستی و نگاه تو به این نیست که چیزی به تو برگرداند، نعمات تو ابتدایی است و بخشش تو از روی تفضل است، خدایا تو پنج باب مهم را به روی بندگان خودت گشودی که از جمله این ابواب خیر ماه رمضان با همه این فضائل است، ما هم به امر تو درب خانه ات آمدیم، و در انتهای دعا حضرت می فرماید: بیشترین فضیلت هایی که در عالم پخش می شود را این ماه به ما رساند. در ادامه دعا راه هایی ذکر شده برای کسانی که نتوانسته اند به خوبی از این ماه پر فضیلت استفاده کنند مانند عذرخواهی لسانی و قلبی و همچنین فرصت خواستن از خداوند برای جبران تقصیرها در ماه رمضان آینده.

شروع دعا با یک جمله خاص

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. یکی از دعاهایی که وارد شده در شب آخر ماه رمضان خوانده شود و اگر امکان آن نشد، در روز آخر تلاوت شود، دعای معروف وداع ماه رمضان است که دعای چهل و پنجم صحیفه است. دعاهایی که از معصوم نقل می شود در واقع یک سیری برای انسان ایجاد می کند. این دعاها از یک نقطه ای انسان را حرکت می دهد، امید ها و خوف ها و رغبت هایی در انسان ایجاد می کند، و بعد آدم را سیر می دهد تا یک نقطه ای که مقصود دعا است. پس اینطور نیست که صرفاً یک جملات یا خواسته ای باشد که بیان شده است، نه، یک سیر است که در دعاهای مختلف، متفاوت و متناسب با مقام آن دعا است.

این دعای وداع در واقع ما را آماده می کند که در هنگام جدائی از ماه رمضان با دست پر بیرون برویم و بهره خودمان را از برکات این ماه در لحظه خداحافظی داشته باشیم. لذا شروع آن شروع مخصوصی است:«اللَّهُمَ يَا مَنْ لَا يَرْغَبُ فِي الْجَزَاء»، خدایا تو کسی هستی که در آنچه به ما عنایت می کنی، رغبتی نداری که ما عوضی به تو بدهیم. ما وقتی کاری انجام می دهیم چشممان به این است که این کار یک نتیجه ای بدهد و یک مزدی برای ما داشته باشد، مخلوق اینطور است. اما خدای متعال منزه است از این که اگر عطا و بخششی به ما می کند یک رغبتی در عوض و جزاء و مزد داشته باشد. حتی آن کسانی از ما که خدا را از روی محبت عبادت می کنند، باز هم انتظار جزا از خدا دارند؛ ممکن است بگویید عبد است و عبد، بالاخره محبوب خودش را می خواهد و یک رغبتی دارد، ولی خدای متعال اینطور نیست.

عدم پشیمانی خدا از نعمت دادن به بندگان

«اللَّهُمَّ يَا مَنْ لَا يَرْغَبُ فِي الْجَزَاء»، ببینید شروع از کجاست؟! پیداست مقدمه چینی می شود.«وَ يَا مَنْ لَا يَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ»، ای کسی که در مقابل بخششی که به بنده خودش کرده است هیچ وقت پشیمان نمی شود. ما با یک محاسبه ای ممکن است عطایی به کسی کنیم، بعد هم اگر آن نتیجه متوقع ما را نداشت، پشیمان شویم و ندامت پیدا کنیم که این چه کاری بود که کردیم! چرا به این آدم کمک کردیم و چرا دست او را گرفتیم؟! خدای متعال اینطور نیست، اینطور نیست که اگر حتی به فرعون ملک داده است، بعد پشیمان شود که چرا به فرعون ملک دادم! چون او براساس یک حکمتی داده است و دقیقا می دانست که با این نعمت ها و عطا چه می کند. اینطور نیست که با یک محاسبه ای یک نعمتی را داده است و بعد خلاف محاسبه او در بیاید و پشیمان شود. بنابراین اگر تو به ما امکانی می دهی در مقابل آن امکان از ما عوضی نمی خواهی، هیچ رغبتی نداری که ما عوضی به تو برگردانیم و اگر چیزی به ما عطا کردی و ما نتوانستیم از آن استفاده کنیم، یا بد از آن استفاده کردیم، تو پشیمان نمی شوی. اینطور نیست که پشیمان شوی که چرا به اینها فرصت ماه رمضان را دادم، اینها که قابل نبودند.
«وَ يَا مَنْ لَا يُكَافِئُ عَبِيدَهُ عَلَى السَّوَاءِ»، ای کسی که بنده خودش را مساوی مجازات نمی کند، یعنی اینطور نیست که اگر ما کاری کردیم، بلافاصله خدای متعال ما را مجازات کند. «مِنَّتُكَ ابْتِدَاءٌ، وَ عَفْوُكَ تَفَضُّل »، خدایا؛ همه بخشش های تو ابتدائی است، اینطور نیست که کسی مستحق بوده باشد و تو از سر استحقاق چیزی به کسی می دهی، هرچه به کسی می دهی، همه ابتدائی است. اگر ما با امام سیر کنیم این توجهات در ما پیدا می شود. اگر کسی با دعای معصوم همراه شد و معصوم به او عطا کرد، خاصیتش این است که حقیقت دعا به او اعطا می شود، یعنی نفس امام و روح امام پشتوانه این تحولی است که در ما پیدا می شود و به حقیقت دعا راه پیدا می کنیم. اگر کسی با امام سیر کند این توجهات در او پیدا می شود.«مِنَّتُكَ ابْتِدَاءٌ، وَ عَفْوُكَ تَفَضُّل »، همه بخشش های تو ابتدائی است و همه عفو هایی که نسبت به خطای بنده می کنی از سر استحقاق نیست بلکه از سر تفضل است، بنابراین اگر چیزی هم بخواهی به من بدهی، هیچ لزومی ندارد که من کاری در مقابل آن انجام داده باشم که امشب در مقابل آن کارِ خودم در رحمت تو توقع داشته باشم.

حتی یک تعبیر عجیبی در آن روایت امام رضا علیه السلام در باب امامت در عیون اخبار الرضا نقل شده است و آن جا حضرت یک جمله ای دارند که خیلی عجیب است. ایشان می فرمایند: همه اینهایی که تو به امام هم عطا کردی ابتدائی است، منتهی در مقابل آن نعمت ابتدائی، امام شاکر است و تفاوت در این است. «مِنَّتُكَ ابْتِدَاءٌ» ، همه نعمت های تو ابتدائی است، بنابراین اگر من بخواهم امشب چیزی از تو بخواهم، لازم نیست ماه رمضان چیزی آورده باشم تا بگویم خدا، خدائی است که تا چیزی نبری چیزی به تو نمی دهد!«وَ عَفْوُكَ تَفَضُّل » اینطور هم نیست که عفو تو احتیاج به مقدماتی داشته باشد و همه از سر تفضل است.

اعطای بی منت

«إِنْ أَعْطَيْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَكَ بِمَن »، اگر به کسی چیزی بدهی این عطای تو همراه با منت گذاری نیست، اینطور نیست که وقتی نعمتی می دهی، منتی بگذاری و به ما هم همینطور گفتی:«لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى »(بقره/264). تو به گونه ای نعمت می دهی که اصلا بنده متوجه نمی شود که از دست تو می گیرد. این خیلی عجیب است، در دعای ابوحمزه آمده است که «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَكَلَنِي إِلَيْهِ فَأَكْرَمَنِي وَ لَمْ يَكِلْنِي إِلَى النَّاسِ فَيُهِينُونِي»، آن خدائی را من حمد می کنم که من را به خودش ارجاع داد و خودش عهده دار امور من شد، من را موکول به بندگان دیگر خودش نکرد، که اگر من را به غیر، موکول می کرد، من را تحقیر می کردند و مورد اهانت قرار می دادند، اما خدای متعال بنده را کریمانه اداره می کند.«إِنْ أَعْطَيْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَكَ بِمَن »، اگر عطائی بکنی این بخشش تو همراه با منت نیست. «وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ يَكُنْ مَنْعُكَ تَعَدِّيا»، در جایی هم اگر منع کنی و نگذاری رحمتی به بنده برسد و باب فیضی را ببندی، این تعدی به حقوق بنده نیست. این طور نیست که وقتی سد می کنی و نمی گذاری خیری برسد تعدی به بنده می کنی، نه، تو مالک همه خیرات هستی. در روایت دارد که ممکن است گاهی رزقی به طرف انسان بیاید، اما او خودش باب رزق خودش را می بندد.

حقیقت شکر نعمت

«تَشْكُرُ مَنْ شَكَرَكَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُكْرَكَ»، هر کسی تو را شکر کند تو در مقابل این شکر او شکری خواهی کرد، در حالی که او مستحق این شکر نیست و این شکر از الهامات الهی است. از بزرگترین نعمت هایی که خدا به بنده می دهد این است که انسان شکر نعمت را بجا بیاورد، بلکه این بالاتر از خود اصل نعمت است.

در کافی آمده است که حضرت فرمودند: شکر نعمت، نعمتی است که از خود نعمت بالاتر است، چون شکر یعنی نعمت را از خدا گرفتن و به خدا برگرداندن، و اگر انسان غافل از نعمت باشد شاکر نیست. شما یک نعمت را در نظر بگیرید، اگر به اسباب نسبت بدهد مشرک می شود و اگر به خودش نسبت بدهد و بگوید من ریاضت کشیدم، من باسواد بودم، من نافله شب خواندم، من چهل سال است زیارت عاشورا خواندم، مُعجب به نفس می شود. پس اگر انسان نعمت را دید و به خودش و به اسباب نسبت نداد، بلکه به حضرت حق نسبت داد، این قدم اول در وادی شکر است.

 حالا اگر وقتی نعمت را از خدا گرفت، فهمید که خدای متعال این نعمت را برای غرضی به او عطا کرده است و آن را در مسیر همان غرض بکار انداخت، یعنی اگر خداوند استعدادی داده است، امکانی داده است، آبرویی داده است، عمری داده است، توفیق ماه رمضانی داده است، اینها برای یک هدفی است، پس این امکانات را صرف همان هدف و در راه خدای متعال بکار انداخت، این شکر می شود. انسانی که موفق به شکر می شود، یعنی نعمت را وقتی می گیرد آن را مثل حیوانات مصرف نمی کند، (حیوانات هم تازه مرتبه ای از شکر را دارند) بلکه نعمت و فقر خودش را می بیند، پس نعمت را از خدای متعال می گیرد و به خدای متعال برمی گرداند و معامله می کند، این نعمت از اصل نعمت بالاتر است، و آنوقت این احتیاج به شکر دارد.

خدای متعال هم در مقابل این شکر، شکر می کند، «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُم »(ابراهیم/7) در حالی که این شکر کردن ما، خودش از نعمت های خدای متعال است. در حدیثی حضرت نقل کردند که خدای متعال به موسی کلیم سلام الله علیه فرمود: «اشْكُرْنِي حَقَّ شُكْرِي»(1)، آنطور که شایسته من است من را شکر کن! حضرت موسی کلیم به خدا عرضه داشت: من چطور حق شکر تو را بجا بیاورم در حالی که وقتی می خواهم تو را شکر کنم این هم باز یک نعمتی است، این هم از طرف تو است، این که من نعمت را از تو ببینم و به تو برگردانم و نعمت من را غافل نکند، این از اصل نعمت بالاتر است.

این که نعمت ها در سلوک ما نردبان شوند از اصل نعمت بالاتر است، من چطور تو را شکر کنم؟! خدای متعال فرمود: حق شکر یعنی همین، حق شکر همین است که بنده به جائی برسد که بفهمد نمی شود خدا را شکر کرد!

پس معنی این فراز این است که اگر من تو را شکر کنم تو در مقابل شکر، شکر می کنی، در حالی که تو به من این شکر را الهام کرده بودی و شکرم از تو بود. «تُكَافِئُ مَنْ حَمِدَكَ وَ أَنْتَ عَلَّمْتَهُ حَمْدَك »، کسی که تو را حمد کند پاداش کافی به او می دهی، در حالی که حمد هم، تعلیم تو است. هیچ بنده ای که خدا را حمد می کند بی نیاز از دستگیری خدا نیست.

در اول دعای ابوحمزه خوانده اید که: «إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ مِنْ أَيْنَ لِي الْخَيْرُ يَا رَبِّ وَ لَا يُوجَدُ إِلَّا مِنْ عِنْدِكَ وَ مِنْ أَيْنَ لِيَ النَّجَاةُ وَ لَا تُسْتَطَاعُ إِلَّا بِكَ لَا الَّذِي أَحْسَنَ اسْتَغْنَى عَنْ عَوْنِكَ وَ رَحْمَتِكَ»، همه خوب های عالم را تو کمک کردی که خوب شدند، با رحمت تو به این خوبی ها رسیدند، آن کسی که تو را حمد کند تو مجازات کافی و فراگیر به او می دهی در حالی که حمد از خود تو است. تو تعلیم کردی حمد را و اینطور نیست که بنده خودش بتواند حمد خدای متعال را بکند.

پایان صبر ایوب سلام الله علیه

داستان احتجاج حضرت ایوب سلام الله علیه با خدای متعال را در تفسیر صافی یک موقعی می دیدم، حضرت أیوب سلام الله علیه که بنده صابر خدا بود، یک جائی نتوانست صبر کند، آن کجا بود؟ در روایت دارد که حضرت، بنده شاکر خدا بود، لذا عبادات از او بالا می رفت؛ همان موقع ابلیس رفت به سماوات و دید عجب عبادت های خالصی، به حضرت أیوب حسد ورزید و به خدای متعال عرضه داشت: خب همه امکانات را به او دادی، مال دارد، فرزند دارد، سلامتی دارد، شکر می کند، این که مهم نیست، اینها را از او بگیر، اگر شکر کرد آنوقت شاکر تو می شود! خدای متعال به ابلیس این اجازه را داد، فرزندان حضرت أیوب از او گرفته شد، اموال او یک جا گرفته شد. اما او، خدا را شکر کرد. ابلیس گفت: خدایا خودش سالم است به من اجاز بده سلامتی را هم از او بگیرم. در روایات دارد که به او اجازه دادند، او هم به سرعت به زمین آمد و در حضرت دمید، حضرت بیمار شد، بیماری سختی که باعث شد او بیرون شهر زندگی کند و از مردم جدا شود، بعد هم آن داستان همسرش پیش آمد.

در روایت دارد یک عده ای از مریدان حضرت که مشغول عبادت بودند در یک نقطه کوه ها، با خودشان گفتند که این حضرت أیوب هم شاید به ما راست نگفته است و إلا معنا ندارد پیغمبر خدا، اینقدر مورد مجازات و سختی قرار بگیرد، این لابد اهل صداقت نیست، از کوه آمدند و شیطان آنها را وسوسه کرد، آمدند سراغ حضرت أیوب و به حضرت أیوب اینطور گفتند، در نقل دارد حضرت وقتی به اینجا رسید به خدا عرض کرد: که خدایا کسی را بفرست و یک دادگاهی بپا کن و با من احتجاج کن، چرا من را اینطور مجازات می کنی؟! خدایا من هر بنده ای که به من مراجعه کرده است من او را دست خالی رد نکردم، سر سفره ای ننشستم که مهمان نداشته باشد، نسبت به تو هم هر وقت دو کار می خواستم انجام بدهم، می دیدم و آن که سخت تر است را برای تو انجام می دادم، نه این که اطاعت می کردم بلکه همیشه در راه تو دنبال سخت تر و دشوارتر بودم، حال چکار کردم که مستحق این مجازات شدم؟!

در روایت دارد علت این که حضرت أیوب صبر نکرد این بود که تردید، به مرحله تردید در نبوت خودش و راهش رسیده بود. علی أی حال خدای متعال مَلَکی را در ابری فرستاد و أیوب همین حرف ها را برای او تکرار کرد و گفت همه این سختی هایی که کشیدم یک طرف و این اتهام که بگویند این سختی ها علامت این است که این پیغمبر خدا از اول اشتباه می کرد و دروغ می گفت و مورد عنایت نبوده! آن ملک و به اصطلاح قاضی دادگاه یک جمله به حضرت أیوب گفت، گفت: أیوب این که می گویی تابحال صبر کردم، یعنی این کارها را خودت انجام دادی؟! در روایت دارد حضرت خاک به دهان خودش زد که این چه حرفی بود من به خدا زدم، با خدا احتجاج کردم، خودم را به رخ کشیدم که من عبادت کردم، در حالی که عبادت من هم از توفیق او است.

بنابراین خدایا عطای تو، نگاه تو به این نیست که من در مقابل این نعمت هایی که به من می دهی چیزی به تو برگردانم. من اگر خوب عمل نکنم در مقابل نعمت هایی که به من دادی. تو هرگز پشیمان نمی شوی. رسم تو این نیست که همانطور که بنده بدی کرده است به همان اندازه مجازات کنی. اینطور نیست که اگر نعمتی به کسی می دهی منت بگذاری و یا اگر می بخشی دنبال این باشی که او مستحق باشد، همه اینها تفضل است. خدایا آنهایی که تو را شکر می کنند تو آنها را شکر می کنی در حالی که خودت الهام شکر کردی، اگر کسی تو را حمد کند پیمانه او را پر می کنی، مجازات کافی و وافی به او می دهی در حالی که حمد را هم تو به او تعلیم کردی.
«تَسْتُرُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ، وَ تَجُودُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَه » خدایا تو پرده پوشی می کنی بر کسی که گناه می کند در حالی که اگر بخواهی می توانی پرده را کنار بزنی و او را مفتضح کنی. اگر خدای متعال پرده ها را نیندازد همه بر یکدیگر آشکار است، روز قیامت همینطور است، «يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ»(غافرون/16)، البته همانجا هم اینطور نیست که همه چیز بر همه آشکار شود، حتی در روایت دارد این دعا را که جزو تعقیبات مشترکه است اگر بخوانید خدای متعال گناه شما را به یاد خودتان هم نمی آورد و از خودتان هم می پوشاند. پس معنای این فراز این است که خدایا تو پرده پوشی می کنی بر کسی که اگر می خواستی او را مفتضح می کردی، به کسی می بخشی که اگر اراده می کردی منع از او می کردی، و در همه این ها اینطور نیست که عاجز بودی که پرده ها را کنار بزنی، یا عاجز بودی و مجبور بودی که او را ببخشی.

تفضل بر بندگان بنای خداوند تبارک و تعالی در اعطای نعمت

«وَ كِلَاهُمَا أَهْلٌ مِنْكَ لِلْفَضِيحَةِ وَ الْمَنْعِ»، در مقابل، آنها کاری کرده اند که اهلیت دارند و جایگاه شان این است که تو آن ها را مفتضح کنی و نعمت های خودت را هم از این ها منع کنی، ولی با این که او اهلیت داشته است و تو هم می توانستی ولی نه منع کردی و او را افتضاح نکردی. «وَ تَجُودُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ، وَ كِلَاهُمَا أَهْلٌ مِنْكَ لِلْفَضِيحَةِ وَ الْمَنْعِ غَيْرَ أَنَّكَ بَنَيْتَ أَفْعَالَكَ عَلَى التَّفَضُّل» ، بنای اصلی همه کارهای تو بر تفضل است، تفضلا می بخشی و تفضلا پرده می اندازی، نه عاجز هستی و نه من مستحق هستم، بنای تو بر تفضل است. «وَ أَجْرَيْتَ قُدْرَتَكَ عَلَى التَّجَاوُز»، در جاری کردن قدرت خودت در عالم بنای تو بر تجاوز و عبور کردن و گذشتن است.

پنج نعمت خدای متعال در دعای وداع ماه مبارک رمضان

«وَ تَلَقَّيْتَ مَنْ عَصَاكَ بِالْحِلْمِ، وَ أَمْهَلْتَ مَنْ قَصَدَ لِنَفْسِهِ بِالظُّلْم» ، بعد حضرت عنایات خدا را بیان می کند تا می رسد به اینجا که خدایا تو پنج چیز را به بندگان خودت دادی؛ یکی این که باب توبه را به روی بندگان خودت باز کردی و بعد هم در را باز کردی. خدایا تو در را به روی انسانی که رفته و در دنیا و ولایت شیطان و اولیاء طاغوت غرق شده است نبستی، که حالا این که از بهشت بیرون رفت، پس ما درب بهشت را پشت سر او چهار قفله کنیم، تو نه فقط در را به روی او باز کردی، بلکه اگر برگشت راه داشته باشد، او را دلالت هم کردی. پیغمبران تو آمدند، باب توبه را باز کردی، دعوت به توبه کردی و اگر هم برگردد کاملا برای او جبران می کنی. «أَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ، وَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ، وَ جَعَلْتَ عَلَى ذَلِكَ الْبَابِ دَلِيلًا مِنْ وَحْيِكَ لِئَلَّا يَضِلُّوا عَنْه »، برای این که مبادا آن در را گم کنند، یک راهنمائی هم گذاشتی که بیایند و آنها را به این در برسانند، و بعد به آنان بگویند شما گناهکارها از باب توبه بیایید، «فَقُلْتَ تَبَارَكَ اسْمُكَ: تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ».

این توبه نصوح هم در سوره تحریم است، موقعی که آن توطئه علیه نبی أکرم صلوات الله علیه را نقل می کند، خدای متعال می گوید: نروید سراغ او، اگر هم رفتید«تُوبُوا إِلَى اللَّهِ»(تحریم/8)، توبه نصوح کنید، توبه نصوح هم یعنی توبه خیرخواهانه، برای امام خیرخواه باشید و به سمت خدا برگردید. در این فراز حضرت می فرماید: کسی که از امام جدا شده است و مستحق عذاب است، تو او را دعوت می کنی، «عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ، نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ، يَقُولُونَ: رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا، وَ اغْفِرْ لَنا، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِير»(تحریم/8). «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِكَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِيل» ، تو درب را باز گذاشتی، راهنما هم فرستادی تا آنها را بگیرند و تا دم در بیاورند، پس کسی که وارد نشد دیگر معذور نیست.

ما گاهی از نعمت های مهم خدا غافل هستیم و خیال می کنیم نعمت یعنی همین خوردنی ها و آشامیدنی ها، اما حضرت روی پنج نعمت دست می گذارند، تا ما روی روی آن تأمل کنیم. «وَ أَنْتَ الَّذِي زِدْتَ فِي السَّوْمِ عَلَى نَفْسِكَ لِعِبَادِكَ، تُرِيدُ رِبْحَهُمْ فِي مُتَاجَرَتِهِمْ لَكَ، وَ فَوْزَهُمْ بِالْوِفَادَةِ عَلَيْكَ، وَ الزِّيَادَةِ مِنْك »، در نعمت دوم حضرت می گویند: تو بنای معامله با بندگان خودت را گذاشتی، و در این تجارتی که با بندگان خودت کردی علیه خودت و به نفع بندگان خودت معامله را شکل دادی. همه غرض تو در تجارت این بود که وقتی اینها با تو معامله می کنند سود ببرند، نمی خواستی تو سود ببری، پس طوری تجارت را شکل دادی که تجارت آنها تجارت رابح باشد، تو می خواستی وقتی رو به تو می آورند و مهمان تو و فائز می شوند، از طرف تو به آنها اضافه بر نعمت اولی چیزی داده شود.

بعد حضرت چند آیه را نام می برند: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها، وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها»(انعام/160)، اگرخوبی کنید ده برابر به شما می دهم و اگر بدی کنید مثل آن را عوض می گیرید، یعنی در متاجره با خودت گفتی یکی بیار من ده برابر به تو می دهم، برای این که می خواستی در تجارت آنها سومند شوند. در آیه دیگر فرمودی: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ، وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاء»(بقره/261)، اگر یکی در راه خدا بدهید مثل گندمی که هفت تا خوشه است و هر خوشه هم صد دانه، هفتصد برابر به شما می دهم، تازه مضاعف هم می کنم، پس دیگر یک به ده نیست، یک به هفتصد است.

در آیه دیگر از این بالاتر رفتی و فرمودی: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَة»(بقره/245)، چه کسی است که به خدا قرض الحسنه بدهد تا خدای متعال برای او مضاعف کند. ذیل این آیه روایتی است؛ فرمود وقتی این آیه نازل شد که «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»، حضرت تقاضا کردند که خدایا به امت من بیشتر بده، تا چند بار رفت و برگشت شد و این آیه نازل شد:«مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَة»، و دیگر حضرت راضی شدند. فرمودند: وقتی خدای متعال می فرماید: کثیر، یعنی حد ندارد، و از این بالاتر نمی شود، منتها شرط آن قرض الحسن است. در روایات دارد این قرض الحسن یعنی اگر امکانات را در اختیار امام قرار بدهی به خدای متعال قرض دادی.

آن وقت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: این خدائی که می گوید به من قرض بده؛«اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(2)، خزائن این چیزهایی که به شما می دهد در دست خودش است! خزائن دست خودش است ولی از شما قرض خواسته است برای این که مضاعف کند، بعد هم فرموده «أَضْعافاً كَثِيرَة»، یعنی بی نهایت. پس اگر کسی قرض حسن به خدا داد، آبروی خودش و جان و مالش را در مسیر امام قرار داد، خدای متعال بی نهایت برای او مضاعف می کند، پس این هم فوز دوم. یک این بود که باب توبه را باز کردی، غیر از این که این در باز است، کسی را هم گذاشتی که بیاید دست عباد را بگیرد و آنها را بسوی تو برگرداند، هم این بود که در تجارت خودت با بندگان، خودت سود آنها را طلب کردی، با امکاناتی که خودت به آنها دادی با آنها تجارت می کنی و ده برابر و هفتصد برابر و بی نهایت برای آنها مضاعف می کنی.

سومین نعمت که این هم باز تعبیر عجیبی است این است: «وَ أَنْتَ الَّذِي دَلَلْتَهُمْ بِقَوْلِكَ مِنْ غَيْبِكَ وَ تَرْغِيبِكَ الَّذِي فِيهِ حَظُّهُمْ»، خدایا به آن قول خودت و کلامی که فرستادی، آنها را از غیب خودت باخبر کردی و یک مطلب پنهانی به آنها گفتی، بعد هم آنها را ترغیب کردی در بهره ای که در آن غیب دارند؛ یعنی پرده های غیب را کنار زدی و آنها را ترغیب کردی که بروند تا به آن برسند، «عَلَى مَا لَوْ سَتَرْتَهُ عَنْهُمْ» ، آنها را دلالت کردی و بعد از دلالت هم ترغیب کردی به چیزی که اگر پرده روی آن می انداختی، «لَمْ تُدْرِكْهُ أَبْصَارُهُمْ، وَ لَمْ تَعِهِ أَسْمَاعُهُمْ، وَ لَمْ تَلْحَقْهُ أَوْهَامُهُم» ، نه چشم آنها می دید و نه این حرف به گوش می خورد و نه حتی وهم آنها به اینجا می رسید!
بنابراین تعبیر این است که خدایا یک مطلبی را به اینها نشان دادی و بعد هم آنها را ترغیب کردی که بهره خودشان را ببرند و محروم نشوند، طوری که اگر تو این پرده را کنار نمی زدی نه چشم آنها این حقائق را می دید، نه گوش آنها می شنید، نه تخیل آنها به آنجا پر می کشید! حالا این چیست؟ خیلی به حسب ظاهر در نگاه ما دم دستی است، ولی خیلی عجیب است.حضرت سه چیز را می گویند، یکی دلالت به ذکر است، یکی دلالت به شکر است و یکی هم دلالت به دعاست.«فَقُلْتَ: فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ، وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُون»(بقره/152) ، اولی ذکر است، «وَ قُلْتَ: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ»(ابراهیم/7)، دومی هم شکر است.
 تو این پرده را کنار زدی و بندگانت را با این حقیقت غیبی که به وهم آنها هم نمی رسید آشنا کردی؛ گویا ذکر الهی و شکر الهی از آن ابواب غیبی است که اگر خدا باز نمی کرد اصلا آدم تا آخر هم نمی فهمید، اگر انبیاء نمی آمدند، آدم نمی فهمید در این دنیا می شود به یاد خدا باشی، نمی فهمید می شود شاکر خدا باشی، آنوقت از چه چیزی محروم می شد؟ «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»، «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ»؛ ذکر ما که مهم نیست، ما خدا را یاد کنیم خوب است ولی مهم این است که خدا به ما توجه کند.

لذا بعضی آیه «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب »(رعد/28) را اینطور معنا کردند که اگر خدا توجه به بنده کند، انسان به آرامش می رسد. من مکرر دیدم در احوالات علامه طباطبائی رحمت الله علیه، حتی یادم است حضرت آیت الله مظاهری دامت برکاته یک موقعی می فرمودند: من در آخرین روزهای حیات ایشان رفتم بیمارستان و گفتم یک جمله بما بگویید، فرمودند: «اُذکرونی اذکرکم»، خیلی مهم است آدم کاری کند که توجه خدا به انسان جلب شود. اگر خدای متعال این راه را ما به نشان نمی داد می خواستیم چکاری انجام دهیم تا خدا متوجه ما شود و به تعبیر غلط من، حواسش به ما باشد؟! حضرت می گویند: تو پرده غیب را کنار زدی، به بندگان خودت یک بابی نشان دادی که اگر تو نمی گفتی نه به چشم خودشان می دیدند، نه به گوش آنها می رسید چون در ظرفیت سمع آنها نبود،و نه حتی وهم آنها به اینجا پر می کشید که بفهمند،«اُذکرونی اذکرکم».«وَ قُلْتَ: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ»، تو پرده را کنار زدی و به ما فهماندی که ما در این دنیا می توانیم با تو معامله کنیم، شکر کنیم و شکر موجب می شود که تو ازدیاد کنی، خودمان را و امکانات ما را افزایش بدهی، ظرفیت خودمان را اضافه کنی.

چون انسان تا خودش بزرگ نشود امکانات او را نمی شود بزرگ کرد، شما برای طفل تازه به دنیا آمده که نمی توانید همسر انتخاب کنید، نمی شود به او فرزند بدهید، باید اول خودش بزرگ شود و بعد امکانات او زیاد شود. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»، هم خودتان را زیاد می کنیم و هم امکانات شما را؛ حالا اگر خدا نگفته بود ما این را می فهمیدیم؟ به نظر آدم می آید که می فهمید، اما اینطور نیست. حضرت می گویند: پرده غیب را کنار زدی، چیزی را به اینها گفتی، نه فقط گفتی بلکه به یک لسانی گفتی که آنها را ترغیب کردی. یک موقعی من عرض می کردم این دعاهایی که معصومین سلام الله علیهم اجمعین نقل می کنند و می فرمایند: اگر این ذکر را بگویید اینقدر ثواب دارد، این نماز را بخوانید اینقدر ثواب دارد، هیچوقت در نقل آن ثواب های آن را حذف نکنید. بعضی ها بخاطر اختصار، ثواب های آن را حذف می کنند، اما معصوم سلام الله علیه می داند به چه صورت ما را تحریک کند تا به سمت عمل برویم.

خدای متعال هم پرده را کنار زده است و هم طوری گفته است که ما ترغیب شویم و بهره خودمان را ببریم. «وَ قُلْتَ: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِين» (غافر/60)، در این چند آیه تأمل کنید و ببینید چه بابی را خدا در اینها باز کرده است که حضرت روی آنها دست گذاشتند! «فَسَمَّيْتَ دُعَاءَكَ عِبَادَةً، وَ تَرْكَهُ اسْتِكْبَاراً، وَ تَوَعَّدْتَ عَلَى تَرْكِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِين »، در این آیه چند نکته را فرمودید از جمله این که دعا را عبادت به حساب آوردید و ترک آن را استکبار علی الله حساب کردید و مجازات این استکبار هم وارد شدن به جهنم، باخواری است. برای این بندگان، تو راه را باز کردی«فَذَكَرُوكَ بِمَنِّكَ، وَ شَكَرُوكَ بِفَضْلِك» ، اما حالا که راه را باز کردی آیا دیگر خودشان می توانند بروند؟ اصلا اینطور نیست، با این که راه باز شده است باز هم خدای متعال باید توفیق بدهد تا آدم بتواند به یاد خدا باشد،«فَذَكَرُوكَ بِمَنِّكَ، وَ شَكَرُوكَ بِفَضْلِك» ، با این که خدای متعال این پرده را کنار زده و ترغیب کرده است باز باید تفضل الهی شامل انسان شود تا داخل در شاکرین شود.

پاسخ امام به نعمت های الهی

«وَ دَعَوْكَ بِأَمْرِكَ» به فرمان تو بسوی تو آمدم، «وَ فِيهَا كَانَتْ نَجَاتُهُمْ مِنْ غَضَبِكَ، وَ فَوْزُهُمْ بِرِضَاك »، بعد حضرت می فرماید:«وَ لَوْ دَلَّ مَخْلُوقٌ مَخْلُوقاً مِنْ نَفْسِهِ عَلَى مِثْلِ الَّذِي دَلَلْتَ عَلَيْهِ عِبَادَكَ مِنْك »، اگر یک مخلوقی که خودش هم فقیر است به یک مخلوق دیگری این راه ها را نشان بدهد، مثلا بگوید بیا پیش ما تا به تو این امکانات را بدهیم، بیا یک دوره بحار به شما بگویم، بیایید فلان کار را برای شما بکنم، با این که هر دو مخلوق و محتاج هستند «َکانَ مَوْصُوفاً بِالْإِحْسَانِ، وَ مَنْعُوتاً بِالامْتِنَانِ، وَ مَحْمُوداً بِكُلِّ لِسَان »، جا داشت این بنده را با هر زبانی حمد کنند. شما در برخورد به این مخلوق حتما می گفتید اهل احسان است، حتما می گفتید اهل امتنان به دیگران است، بنابراین حالا که این راه ها را تو باز کردی (باب توبه، باب متاجره با خدای متعال، ذکر، شکر، دعا)، پس خدایا؛ «فَلَكَ الْحَمْدُ مَا وُجِدَ فِي حَمْدِكَ مَذْهَبٌ»، از هر راهی که آمدم یک راه دیگر باز است، «وَ مَا بَقِيَ لِلْحَمْدِ لَفْظٌ تُحْمَدُ بِهِ، وَ مَعْنًى يَنْصَرِفُ إِلَيْهِ»، تا لفظی باقی مانده است تا با آن تو را حمد کنم حمد تو را می کنم و تا یک معنایی که منصرف به این لفظ باشد باز هم با همه معانی تو را حمد می کنم.

«يَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى عِبَادِهِ بِالْإِحْسَانِ وَ الْفَضْلِ، وَ غَمَرَهُمْ بِالْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، مَا أَفْشَى فِينَا نِعْمَتَكَ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْنَا مِنَّتَكَ، وَ أَخَصَّنَا بِبِرِّك » چقدر تو به ما نعمت دادی، چه نعمت ها و احسان های مخصوصی به ما کردی، دست ما را گرفتی، نعمت ها را بر ما فروریخته ای، «هَدَيْتَنَا لِدِينِكَ الَّذِي اصْطَفَيْتَ، وَ مِلَّتِكَ الَّتِي ارْتَضَيْت » تو ما را به آن دین برگزیده خودت و به آن آئینی که تو به آن راضی شدی رساندی، «وَ سَبِيلِكَ الَّذِي سَهَّلْت» آن راه را سهل الوصول ما قرار دادی، «وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَةَ لَدَيْكَ، وَ الْوُصُولَ إِلَى كَرَامَتِك » خدایا تو ما را بصیر نسبت به تقرب به خودت و وصول به مقام کرامت خودت کردی.

ماه رمضان؛ ماه رسیدن به قرآن و نور

«اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ جَعَلْتَ مِنْ صَفَايَا تِلْكَ الْوَظَائِفِ، وَ خَصَائِصِ تِلْكَ الْفُرُوضِ شَهْرَ رَمَضَان » خدایا از برگزیده ترین راه هایی که برای ما باز کردی این است که به ما ماه رمضان را دادی، ماه رمضانی که در بین همه ایام به آن اختصاص و خصوصیات دادی، در همه دوران ها آن را انتخاب کردی، بر همه اوقات آن را برتری بخشیدی و قرآن را در آن نازل کردی«وَ آثَرْتَهُ عَلَى كُلِّ أَوْقَاتِ السَّنَةِ بِمَا أَنْزَلْتَ فِيهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ النُّور». اگر کسی بخواهد به قرآن برسد در این ماه میوه های قرآن در اختیار است و قرآن شاخ و برگ خودش را پایین آورده است. «وَ ضَاعَفْتَ فِيهِ مِنَ الْإِيمَانِ» ، تو بهره بندگان خودت را از شعب ایمان در این ماه مضاعف کردی، «وَ فَرَضْتَ فِيهِ مِنَ الصِّيَامِ، وَ رَغَّبْتَ فِيهِ مِنَ الْقِيَامِ، وَ أَجْلَلْتَ فِيهِ مِنْ لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِي هِيَ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»، خدایا در این ماه روزه و شب قدر را که بهتر از هزار سال است گذاشتی.«ثُمَّ آثَرْتَنَا بِهِ عَلَى سَائِرِ الْأُمَم »، می شد که ما را از ماه رمضان محروم کنی، گویا بعضی دیگر از امت ها لیلة القدر نداشتند، چرا که لیلة القدر به برکت نبی أکرم صلوات الله علیه برای امت حضرت گذاشته شده است.

در روایت دارد که حضرت به خدا عرضه داشتند: عمر امت من کوتاه است و خدای متعال در قبال آن لیلة القدر را قرار داد. خدایا ما هم تلاش کردیم از این ماه بهرمند شویم، «وَ اصْطَفَيْتَنَا بِفَضْلِهِ دُونَ أَهْلِ الْمِلَلِ، فَصُمْنَا بِأَمْرِكَ نَهَارَهُ، وَ قُمْنَا بِعَوْنِكَ لَيْلَه » شب ها را با عنایت تو شب زنده داری کردیم، «مُتَعَرِّضِينَ بِصِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ لِمَا عَرَّضْتَنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِك » خودمان را در معرض آن رحمت خاص تو قرار دادیم، «وَ تَسَبَّبْنَا إِلَيْهِ مِنْ مَثُوبَتِكَ، وَ أَنْتَ الْمَلِي ءُ بِمَا رُغِبَ فِيهِ إِلَيْكَ، الْجَوَادُ بِمَا سُئِلْتَ مِنْ فَضْلِك » تو هر چیزی بخواهی به هر کسی بخواهی می دهی و ناتوان نیستی، پس ما، بد جائی نرفتیم، تو نسبت به آنچه که از فضلت بخواهند جواد و بخشنده ای، «الْقَرِيبُ إِلَى مَنْ حَاوَلَ قُرْبَك » اگر بنای کسی بر قرب تو باشد تو به او نزدیک هستی.

پس خلاصه کلام حضرت این شد که خدایا اگر تو به کسی چیزی بدهی و او شکر نکند پشیمان نمی شوی، به او چیزی می دهی متوقع نیستی و نگاه تو به این نیست که چیزی به تو برگرداند، نعمات تو ابتدایی است و بخشش تو از روی تفضل است، خدایا تو پنج باب مهم را به روی بندگان خودت گشودی که از جمله این ابواب خیر ماه رمضان با همه این فضائل است، ما هم به امر تو درب خانه ات آمدیم، و حالا ایشان می فرماید: «وَ قَدْ أَقَامَ فِينَا هَذَا الشَّهْرُ مُقَامَ حَمْدٍ، وَ صَحِبَنَا صُحْبَةَ مَبْرُور، وَ أَرْبَحَنَا أَفْضَلَ أَرْبَاحِ الْعَالَمِين »، بیشترین فضیلت هایی که در عالم پخش می شود را این ماه به ما رساند، «ثُمَّ قَدْ فَارَقَنَا عِنْدَ تَمَامِ وَقْتِهِ، وَ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِ، وَ وَفَاءِ عَدَدِه » خدایا این ماه تمام می شود و عجله هم نکرده، بلکه فرصت کافی بوده است، هم این که سفره پهن بوده است، هم این که فرصت بوده اما حالا وقت آن تمام شده است و از ما جدا می شود.

یک نکته را بگویم؛ اگر از حضرت سجاد علیه السلام بخواهید این وداع های لطیف با ماه رمضان که برای کسانی است که اهل انس با ماه رمضان هستند، در همین دعا به شما عطا شود. اگر امشب این حالت وداع در انسان پیدا شود خیلی در بهره مندی از ماه مؤثر است. حضرت در ادامه در وداع با ماه مبارک می فرماید:«فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَيْنَا وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا»؛ دوری از این ماه برای ما خیلی سخت است، روی گرداندن او از ما موجب غصه دار شدن و وحشت زده شدن ما شده است،«وَ لَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ وَ الْحُرْمَةُ الْمَرْعِيَّةُ وَ الْحَقُّ الْمَقْضِيُّ ».

بعد حضرت اینگونه با ماه خداحافظی می کنند:«السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُه السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ لَا تُنَافِسُهُ الْأَيَّام السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِي هِيَ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» تا می رسد به اینجا که خدایا ماه ماهِ تو بود و ما نتوانستیم حق این ماه را ادا کنیم«وَ أَدَّيْنَا فِيهِ قَلِيلًا مِنْ كَثِيرٍ اللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْد». این فرازها را خودتان ملاحظه بفرمائید که در رسیدن به این نقطه که جزو قله های دعا است خیلی مؤثر است. خدایا تو چنین خدائی هستی و چنین ماهی در اختیار ما گذاشتی.«اللَّهُمَّ إِنَّا أَهْلُ هَذَا الشَّهْرِ الَّذِي شَرَّفْتَنَا بِهِ، وَ وَفَّقْتَنَا بِمَنِّكَ لَهُ حِينَ جَهِلَ الْأَشْقِيَاءُ وَقْتَهُ، وَ حُرِمُوا لِشَقَائِهِمْ فَضْلَهُ أَنْتَ وَلِيُّ مَا آثَرْتَنَا بِهِ مِنْ مَعْرِفَتِهِ وَ هَدَيْتَنَا لَهُ مِنْ سُنَّتِهِ، وَ قَدْ تَوَلَّيْنَا بِتَوْفِيقِكَ صِيَامَهُ وَ قِيَامَهُ عَلَى تَقْصِيرٍ وَ أَدَّيْنَا فِيهِ قَلِيلًا مِنْ كَثِير»، خدایا با لطف تو ما اندکی از حق این ماه را ادا کردیم و حالا «اللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْد».

راه بهره مندی از ماه مبارک رمضان برای جاماندگان این فیض بزرگ

یک عده ای هستند که از سال قبل، از فردای ماه رمضان، از روی عید فطر آماده شدند، لحظه شماری کردند که ماه ضیافت خدا بیاید، آن ها خودشان را با رجب و شعبان و روزه ها و سحرهای آن و مراقبه های آن آماده کردند و بعد هم در ماه رمضان مراقبه کردند، شب قدرِ خودشان را با امام زمان طی کردند، خوشا به حال آنها، اما ما چطور؟! این ماه رمضان با این همه فضائل آمد و رفت، بهره ما چیست؟! کسانی که زحمت کشیدند خوش به حال آنها، اما مَثل ما مثل آن محصلی است که همه سال را خوابیده است و الان شب امتحان شده است، چکار باید بکند؟! حضرت راه را به ما یاد می دهند، این چند نکته اگر حاصل شد برای عقب افتاده هایی مثل من که برکات سحر ماه و روزه ماه و تلاوت قرآن و قیام آن از دست داده اند ان شاء الله باب باز می شود. «اللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَة»، خدایا ما تو را حمد می کنیم و این حمد ما همراه با اقرار به این است که خدایا این ماه ماهِ خوبی بود، تو کم نگذاشتی، ما بد عمل کردیم. «وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَة»، خدایا ما تو را حمد می کنیم ولی از ناحیه خودمان اعتراف می کنیم که ما، ماه را ضایع کردیم و فرصت را از دست دادیم. حالا دنبال این اقرار و این اعتراف، چه چیزی باید بیاید؟ سرمایه ای که ما شب آخر ماه رمضان آوردیم این دو چیز است «وَ لَكَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَم ، وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَار»، خدایا قلب ما گره خورده است با ندامت و زبان ما هم اعتذار صادقانه دارد و دروغ نمی گوید. اگر این چند چیز را انسان آورد، یعنی نعمت خدا را دید و گفت: خدایا تو سفره را پهن کردی و کم نگذاشتی، اگر من سر سفره تو محروم شدم سفره تو سفره گسترده ای بود، اگر ماه می رود و دست من خالی است من کوتاهی کردم، اگر به اینجا رسیدید که هم اقرار به زبان کردید و هم قلباً پشیمان بودید، آنوقت نتیجه این می شود،«فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِيهِ مِنَ التَّفْرِيط»، خدایا ما مصیبت زده تفریط خودمان هستیم و کوتاهی کرده و غصه دار هستیم، تو به ما پاداش بده.«فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِيهِ مِنَ التَّفْرِيطِ أَجْراً نَسْتَدْرِكُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِيه» ، خدایا ما مصیبت زده کوتاهی های خودمان هستیم، یک عوضی به ما بده، درست است که ما کوتاهی کردیم اما تو به ما مزد بده، خدایا به ما یک پاداشی بده که عوض همه گنج ها و ذخائر این ماه در آن باشد و آن فضیلتی که اولیاء خدا در آن رغبت کردند و به آن رسیدند عوض آن را پر کند، «وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَيْه» خدایا به ما پاداشی بده که عوض همه آن ذخیره هایی که تو ما را به آن دعوت کرده بودی اما ما این گنج ها را استخراج نکردیم باشد، خدایا به ما پاداشی بده که عوض آن ذخائری که بندگان خودت را به آنها تحریص کردی برای ما تدارک شود، «وَ أَوْجِبْ لَنَا عُذْرَكَ عَلَى مَا قَصَّرْنَا فِيهِ مِنْ حَقِّك» ، خدایا آنچه ما در حق تو کوتاهی کردیم عذر ما را عذر پذیرفته شده قرار بده.

 پس تقصیر در حق خدای متعال شده است، گنجینه هایی از دست رفته است، فضیلت هایی به کف نیامده است، خدایا ما در ماه تو مصیبت زده هستیم، یک عده ای بهره بردند خوش به حال آنها ولی ما در مهمانی تو غصه دار هستیم، یک چیزی به ما بده که جبران همه اینها شود، آنوقت «وَ ابْلُغْ بِأَعْمَارِنَا»، خدایا یک فرصت مجدد به ما بده و ما را به ماه رمضان آینده برسان.«وَ ابْلُغْ بِأَعْمَارِنَا مَا بَيْنَ أَيْدِينَا مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ الْمُقْبِلِ، فَإِذَا بَلَّغْتَنَاهُ فَأَعِنِّا عَلَى تَنَاوُلِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ مِنَ الْعِبَادَة»، وقتی ما را به ماه رساندی، به ما توفیق بده تا طوری که تو شایسته عبادت هستی آنطور تو را در ماه رمضان عبادت کنیم. گویا این عبادت خاص ماه رمضان در غیر ماه رمضان واقع شدنی نیست و فقط در ماه رمضان بدست می آید. خدایا ما بدست نیاوردیم و می خواهیم جبران کنیم، پس ما را به ماه رمضان بعدی برسان، به ما توفیق بده آن سِرّ بندگی ماه رمضان را به کف بیاوریم، «وَ أَدِّنَا إِلَى الْقِيَامِ بِمَا يَسْتَحِقُّهُ مِنَ الطَّاعَة» خدایا به ما توفیق بده در ماه رمضان آینده قیام به آن طاعتی کنیم که متناسب با ماه رمضان است.

پس ببینید حضرت دارند از الان ما را برای ماه رمضان آینده آماده می کند. «وَ أَجْرِ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْعَمَلِ مَا يَكُونُ دَرَكاً لِحَقِّكَ فِي الشَّهْرَيْنِ مِنْ شُهُورِ الدَّهْر»، خدایا ما را به ماه رمضان آینده برسان به گونه ای که دست پر در آن ماه رمضان باشیم و حق آن را ادا کنیم و به مقام عبودیتی که در ماه رمضان بدست می آید برسیم. ولی خدایا بالاخره یک ماه رمضان هایی می آید که ما نیستیم، خدایا هر چه در هر ماه رمضان در طول هزاران سال به همه خوبان خودت می دهی به ما بده. این آن بابی است که امام سجاد علیه السلام امشب برای ما باز کردند. ان شاء الله این دعا را خودتان تأمل کنید، کلمه به کلمه آن جای تأمل دارد، تأمل های طولانی نیاز دارد و با توسل به امام سجاد علیه السلام ان شاء الله حقائق این دعا به ما عطا شود. ان شاء الله آن تحولاتی که در این دعا متوقع است که ما به این تحولات برسیم به ما عنایت شود و موجب شود همه فضیلت های از دست رفته ماه رمضان در کنار این سفره امام سجاد جبران شود و به فضل الهی به دست بیاید و همه ما ان شاء الله از برکات ماه رمضان برخوردار شویم.

پی نوشت ها:

 (1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 98

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 268