نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

مقابله همه جانبه تمدن اسلامی و تمدن غرب در سبک زندگی و طب در همايش سبك زندگي و طب اسلامي

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 22فروردین ماه 97 است که در همایش سبک زندگی و طب اسلامی در اردوگاه ولایت ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ سبک زندگی را در سطوح مختلفی می شود مورد بحث قرار داد و ما الان یک رقیبی داریم که مدعی جامعه جهانی است و می خواهد همه سطوح سبک زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهد. این رقیب مدعی تمدن غالب و حاکم بر جهان است و می خواهد تمدن خودش را بر جهان حاکم کند و ذیل آن تمدن فرهنگ های دیگر را به عنوان خرده فرهنگ به رسمیت بشناسد و به آنها حق حیات در ذیل تمدن خودش را بدهد. اوایلی که نفوذ تمدن جدید در دنیای اسلام آغاز شد بعضی خیال می کردند نزاع بر سر مثلا محصولات این تمدن است، در حالی که یک انقلاب صنعتی اتفاق افتاده. این انقلاب صنعتی با زندگی بشر ارتباط دارد و مفهوم زندگی عرصه های مختلف حیات را تحت تأثیر قرار می دهد. به تعبیر دیگر جریان تجدد جریان نظم خیابانی و ماشین مثلا آخرین سیستم و قطار برقی و اینها نیست، بلکه مسئله تحول همه جانبه در زندگی بشر، در تلقی او از حیات و نوع درکش از زندگی است. این که تلقی ما از اسلام یک تلقی فرهنگی باشد، بعد بخواهیم با این تلقی فرهنگی درک تمدنی و ساخت یک تمدن را از اسلام داشته باشیم این قابل جمع نیست. دنیای مدرن با هژمونی و آن غلبه و سلطه ای که ایجاد کرده دیگران را در مقابل خودش تحقیر می کند و بعد از تحقیر طبیعتاً ایجاد یک نوع فریفتگی و بعد هم استحاله است. شما اگر می خواهید موفق باشید اول جبهه دشمنتان را کامل بشناسید و جامع به آنها نگاه کنید. دوم تلاش کنید تعلق به اسلام را در مقیاس تعلق تمدنی افزایش بدهید که ظرفیت مقابله با جریان تمدنی غرب پیدا بشود. سوم جلوی تحقیرشدگی در مقابل غرب را بگیرید و چهارم اینکه غرب را به شدت تحقیر کنید. کاری که ما باید بکنیم احیای هویت اسلامی در مقیاس تمدنی است نه در مقیاس یک فرهنگ، این کاری است که ما به عنوان زیرساخت بهداشت اسلامی و طب اسلامی باید انجام بدهیم. آن وقت در آن فضاست که این دستورات می تواند اثرگذار باشد. شما نمی توانید غرب را تحقیر کنید و بعد هم بروید و همان مدل ساختمان را بسازید و بگویید ساختمان که اسلامی و غیر اسلامی ندارد!

تغییر سبک زندگی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . خدای متعال را شاکر هستم که توفیق حضور در جلسه نورانی شما عزیزان و اساتید را لطف کرد. به ویژه خدای متعال را سپاسگذار هستیم که به دوستان عزیز این توفیق را داده که موضوع را مورد همت خودشان قرار بدهند و در این زمینه تلاش بکنند. این مسئله ابتدائا یک مقداری دور از وظیفه روحانیت در دنیای مدرن تلقی می شود ولی نفس این که این موضوع را مورد همت قرار بدهیم حقیقتا وظیفه ماست.

من از یک زاویه ای بحث را خدمتتان طرح می کنم. مقدمتا این نکته را اشاره بکنم که سبک زندگی را در سطوح مختلفی می شود مورد بحث قرار داد؛ گاهی در سطح خرد و مسائل موضوعی که به وجود می آید و با آن مواجه هستیم، مسئله سبک زندگی را مطرح می کنند، مثل این که مدل ساختن خانه یکی از اموری است که به سبک زندگی ما شکل می دهد، نحوه آشپزی، نحوه مراعات بهداشت شخصی، نحوه دوست یابی، مدل ازدواج و دیگر موضوعات، مسائل خرد سبک زندگی هستند که همه آدم ها هم در طول شبانه روز با آنها برخورد دارند. ما بالاخره یک مدلی لباس می پوشیم، به یک سبکی دوستیابی می کنیم، به یک سبکی خانه خودمان را می سازیم و معاشرت و رفت و آمد می کنیم، اینها مسائل خرد سبک زندگی هستند.

یک قدم جلوتر مسائل سبک زندگی ذیل یک الگوهای کلانی شکل می گیرند؛ فرض کنید الگوی تغذیه، الگوی بهداشت و سلامت، الگوی مسکن و یا شهرسازی، الگوی تأمین نیازهای امنیتی، اینها یک الگوهای کلانی اند که ذیل آنها ما زندگی می کنیم، بعد هم طبیعتا ذیل اینها یک سبک زندگی در امور و موضوعاتی که پیش روی ما هست انتخاب می کنیم و به آن سبک نظام زندگی خودمان را شکل می دهیم و نیازمندی های خودمان را تأمین می کنیم. فراتر از آن هم یک الگوی جامعی است که ما برای پیشرفت یا توسعه تعریف می کنیم که همه الگوها در آنجا ذیل الگوی جامعه پیشرفت یا مدل توسعه مورد مطالعه قرار می گیرند. گاهی اوقات هم می بینید که مقیاس این الگوی پیشرفت مقیاس ملی یا مقیاس بین المللی است.

ما الان یک رقیبی داریم که مدعی جامعه جهانی است، مدعی تمدن غالب و حاکم بر جهان است و می خواهد تمدن خودش را بر جهان حاکم کند و ذیل آن تمدن فرهنگ های دیگر را به عنوان خرده فرهنگ به رسمیت بشناسد و به آنها حق حیات در ذیل تمدن خودش را بدهد. تلاش هم می کند از طریق سازمان ها و اسناد بین المللی یک سبک زندگی واحد و الگوهای هماهنگ و منسجمی را بر کل جامعه جهانی حاکم بکند. یعنی نظام مفاهیم و علوم خودش را تولید کرده و متناسب با نظام علوم مدارج علمی را تعریف کرده و این علوم و مدارج را جهانی کرده است.

در دو قرن قبل اینطوری نبوده که همه دنیا اینطوری درس بخوانند و بگویند مثلا تا این سطح می شود دیپلم، بعد می شود کارشناسی، بعد می شود کارشناسی ارشد، بعد هم می شود دکتری اما الآن این تقریبا یک سبک پذیرفته در جهان هست. رشته های علمی عبارت از این رشته ها هستند، بعد در کنار دانشگاه ها مثلا دپارتمان های تحقیقاتی و آکادمی ها را با این تعاریف معینی که وجود دارد ایجاد کردند و بعد متناسب با این آگاهی ها مناصب را تعریف کردند. پس اگر کسی این اطلاعات را داشت در این منصب اجتماعی می تواند قرار بگیرد و می تواند وزیر یا معاون وزیر بشود!

آنها مفاهیم و دانش ها و مدارج علمی را شکل دادند، بعد مناصب را متناسب با آنها شکل دادند، بعد هم کم کم ساختارهای جهانی را برای اداره جهان شکل دادند. آنها اسناد بین المللی را تنظیم می کنند و آن اسناد را به امضای ملت ها و دولت ها می رسانند و بعد هم بین المللی اش می کنند. بعد می بینی مثلا در سند 2030 هفده سند بالا دستی است مثل مدل شهرسازی و آموزش و پرورش و بهداشت که همه را در جهان به سمت یک مدل واحدی پیش می برد. یعنی همه احساسشان از نیاز به تحصیل، نیاز به بهداشت، نیاز به خوراک و نیاز به تفریح تدریجا نیاز مشترک می شود، پس درک فرهنگی شان هم مشترک شده و یک سبک زندگی مشترکی هم پیدا می کنند. ما یک چنین رقیب تمدنی ای داریم که مدعی یک الگو و مدل ناظر به همه عرصه های زندگی در مقیاس بین المللی است.

اگر خوب توجه بفرمایید می بینید که در این الگوی توسعه جهانی هم یک ایدئولوژی و فرهنگ خاصی حکومت می کند و فرهنگ های دیگر فقط به عنوان خرده فرهنگ به حساب می آیند. آنها از همه امکانات خودشان برای نفوذ در جهان استفاده می کنند به خصوص یکی دو قرن هم هست که تقریبا نفوذ در همه جوامع پیدا کردند. نزاع با آنها هم بر سر موضوعات خرد نیست و ما باید به این نکته توجه کنیم.

مخالفت با انقلاب صنعتی یا مخالفت با محصولات آن

اوایلی که نفوذ تمدن جدید در دنیای اسلام آغاز شد بعضی خیال می کردند نزاع بر سر مثلا محصولات این تمدن است، خیال می کردند نزاع بر سر این است که ما از برق استفاده کنیم یا نکنیم، از شبکه آب رسانی مدرن لوله کشی استفاده کنیم یا نه، ما سوار اتومبیل بشویم یا نشویم! پس یک دعوای جدی ای شکل گرفت و بعضی مخالفت می کردند و طبیعتا نقطه مقابل هم روحانیت را متهم می کردند که اینها با ترقی مخالف اند. آن موقع این ها ترقی بود و همین چیزی که الان به آن می گویند توسعه آن موقع با عنوان ترقی القاء می شد. فرض کنید اگر کسی با برق مخالفت میکرد می گفتند اینها با ترقی مخالف هستند. حمام های بهداشتی جدید که آمده بود بعضی مخالفت می کردند و  می گفتند اینها با ترقی مخالف اند. داستان طنز مفصل هم در این وادی ساخته شد که اگر شما مرور کنید این نشریاتی که آن موقع ناظر به طنز و اینها بودند خواهید دید که خیلی استهزاء کردند، در حالی که مسئله این نبود مسئله مخالفت با انقلاب صنعتی بود نه مخالفت با صرف محصولات.

یک انقلاب صنعتی اتفاق افتاده، این انقلاب صنعتی با زندگی بشر ارتباط دارد و مفهوم زندگی عرصه های مختلف حیات را تحت تأثیر قرار می دهد. به تعبیر دیگر جریان تجدد جریان نظم خیابانی و ماشین مثلا آخرین سیستم و قطار برقی و اینها نیست، بلکه مسئله تحول همه جانبه در زندگی بشر، در تلقی او از حیات و نوع درکش از زندگی است. نگاه آنها یعنی ایدئولوژی حاکم بر تجدد را اگر ببینید اصل برایشان عالم ماده و توسعه ارتباط عالم ماده برای توسعه بهجت ها و لذت های مادی است. بعد فلسفه هایش درست می شوند، بعد دانش درست می شود، بعد فناوری ها و صنایع درست می شوند، بعد محصولات صنعتی پیدا می شود و زندگی بشر دستخوش یک تحول همه جانبه قرار می گیرد.

پس آنچه که محل بحث است یک تحول همه جانبه است، نه صرفا مخالفت با برق و جاده و خیابان و آسفالت! این که کسی خیال کند ما با اینها مخالفیم بحث این نیست. فرض کنید در طب اسلامی که تلقی خاصی از بهداشت و سلامت و تأمین سلامت می دهد اگر مخالفتی است با اوست، نه با جزئیات؛ یعنی مخالفت با جزئیات برمیگردد به مخالفت بنیادین! این نکته مهمی است؛ یک موقع یادم هست در دانشگاه امیرکبیر بحث ما به درازا کشید بر سر این که تکنولوژی و فناوری های مدرن خوب اند یا بد هستند؟ علم مدرن خوب است یا بد است؟ ما به شدت مخالف بودیم و می گفتیم چیز خوبی نیست. مکرر من این را گفتم، واقعا اگر غافله بشریت قبل از رنسانس متوقف می شد بشر بسیار سعادتمندانه تر از الان می زیست.

شخصی از بین جمعیت گفت آقا، تو که می گویی این تکنولوژی خوب نیست، اگر الان برق نبود چه اتفاقی می افتاد؟! من نمی گویم شما بگویید چه می شد؟ خب همه مان خوابیده بودیم، بعد چه می شد؟ سحر هم بیدار می شدیم و از آن طرف نماز صبح هایمان قضا نمی شد. پس ببینید بحث این نیست که آقا تلوزیون بد است یا نه، تلوزیون چیست لوازم اجتماعیش را مطالعه کنیم بعد بگوییم خوب است یا بد!

پس این یک نکته که وقتی ما با دنیای مدرن مواجهه می شویم، مواجهه مان نباید مواجهه ساده باشد. بحث این نیست که ما در تأمین بهداشت برگردیم به همان مناسبات قبلی و حکیم باشی ها و اینها، نه نمی خواهم این را بگویم ولی در مواجهه با دنیای مدرن و الگویی که برای تأمین سلامت ارائه می کند، برخورد ساده و بسیط او را در حد موضوعات، مورد توجه قرار بدهیم. بعد خود این که این الگو ذیل یک الگوی جامعی است، یعنی بهداشت مدرن جزئی از توسعه است و با مدل اقتصادی، سیاسی و فرهنگیش هماهنگ است، مورد توجه قرار دهیم.

ساده برخورد کردن موجب می شود شما درگیری را ساده طراحی کنید و در این نگاه بسیط مغلوب شوید. اگر دشمن در مقیاس جامعه جهانی یک مدل زندگی طراحی می کند که ذیل آن مدل بیماری ها اصلا شکل خاص پیدا می کنند، بهداشت تعریف خاص پیدا می کند، سلامت تعریف خاص پیدا می کند، سلامت روانی و جسمی مفهومش عوض می شود و شما باید در موضوعات خرد با آنها درگیر بشوید، هیچ وقت به نتیجه جدی نخواهید رسید. آنها یک طراحی جامع می کنند اصلا مفهوم زندگی مشترک و خانواده را عوض می کنند شما می خواهید در جزئیات برنامه ریزی بکنید که مثلا ازدواج افزایش پیدا کند و سن ازدواج بیاید پایین، به هیچ وجه موفق نخواهید شد!

یک موقعی من یادم است بعضی آقایان تأکید می کردند تسهیلات بدهید برای ازدواج گفتم خیلی خوب است ولی خیال نکنید مسئله ازدواج و چالش شما در موضوع ازدواج با دنیای مدرن با تسهیلات ازدواج حل می شود! آنها اصلا مفهوم خانواده را تغییر دادند، خانواده تک عضوی، خانواده ای که انسان و حیوان با هم زندگی می کنند، خانواده ای که مرد و مرد و زن و زن با هم هستند. آنها اصلا مفهوم فرزند آوری را دارند عوض می کنند، رحم اجاره ای را آنها تعریف کردند، ما هم دنبال سرشان داریم حرکت می کنیم و اصلا متوجه نیستیم رحم اجاره ای که آنها می گویند اینی که ما می گوییم نیست!

آنها می گویند آقا شما بازوی خودت را اجاره می دهی کار می کنی، حالا محصول کارت برای کیست؟ برای موجر است یا برای اجیر؟ برای موجر است دیگر. این خانم هم رحم خودش را اجاره می دهد حالا فرزند برای چه کسی است، برای آن شخص است بعد هم واگذار می کند و می رود! خب حالا دولت رحم های اجاره ای درست می کند یک جایی پانصد تا، هزار تا، ده هزار تا از کشور آفریقا فلان جا می آورد بعد این بچه ها را چه کار می کند؟! می گوید این بچه ها را می دهیم به کسانی که دو تا مردند، زندگی می کنند و دلشان می خواهد بچه داشته باشند! این تعلقی ندارد به آنها بلکه برای دولتی است که آن رحم های اجاره ای را اجیرشان کرده است. یک زن تنها یک بچه می خواهد چون دارد با سگش زندگی می کند و می خواهد یک بچه هم داشته باشد. دو تا زن یک خانواده هستند و بچه می خواهند بچه بهشان می دهیم. یک مرد تنها دلش می خواهد بچه داشته باشد پس به او میدهیم. ببینید اصلا مفهوم فرزند آوری و خانواده و همه چیز را دارند به هم می زنند، پس شما دیگر با وام ازدواج نمی توانید این مشکل را حل کنید!

آنها به سراغ کنترل نرخ جمعیت می روند و برای کنترل آن یک نرخ شامل دارند. می گویند سن ازدواج برود بالا برای این که سن ازدواج برود بالا تحریک به تحصیل بشوند، بعد از تحریک به تحصیل هم تحریک به اشتغال بشوند، به طور طبیعی وقتی سن ازدواج بالا رفت و بعد هم اشتغال مطرح شد فرزندآوری کاهش پیدا می کند. خب آقا سن ازدواج رفت بالا، نیاز غریزی شان را تا سی سالگی چطوری تأمین کنند؟ می گوید بازار آزاد دوستیابی! می گوید فرهنگ سازی کن و فرهنگ سازی هم می کند! آنها مفهوم عفت را عوض می کنند و مفهوم روابط اجتماعی را تغییر می دهند.

آنها روی یک الگوی جامع مسئله را می بینند. می گوید آقا پس فرزند چه می شود؟ می گوید فرزند آوری هم درستش می کنیم رحم اجاره ای می آوریم! سرمایه اجتماعی و عواطف را چه کار می کنید؟ با سگش زندگی می کند و عواطفش رو ارضا می کند. پس یک الگوی دیگری می دهند و آدم را تبدیل می کند به یک موجود دیگری، بعد ما سر موضوعات خرد با آنها دعوا می کنیم! مثل این حق تحفظی که برای اسناد گذاشتند می گوید آقا ما سند 2030 را با حق تحفظ امضاء کردیم، طیب الله انفسکم!! اگر می فهمیدید دارید چه کار می کنید که این را نمی گفتید! یک تمدن مقابل یک تمدن وقتی می خواهد موضع بگیرد اسناد بین المللی ان تمدن را امضاء می کند بعد می گوید من با حق تحفظ امضاء کردم! این مسخره کردن نیست یا خودتان نمی فهمید! بعضی هایشان می فهمند بعضی هایشان هم نمی فهمند.

غرب، رقیب تمدنی ایدئولوژیک اسلام

رقیب شما مدعی یک تمدن است، تمدنی که بنیادش بر یک ایدئولوژی است. این تمدن ظرفیت های جهانی شدن را ایجاد کرده، فلسفه اش را ایجاد کرده، فلسفه های اجتماعیش را ایجاد کرده، نظام علمیش را ایجاد کرده فناوری و تکنولوژی اش را ایجاد کرده، ساختارهای جهانی ای که لازم بوده برای حاکمیت خودش مثل سازمان ملل و نهادهای بین المللی مثل لاهه و بقیه را ایجاد کرده و بعد با هر کدام یک کاری انجام می دهد. حالا هم دارد به روز و مدرنش می کند؛ شما با یک همچین چیزی روبرو هستید!

یکی از تدابیری که می کند تدبیر در حوزه بهداشت است. بنابراین اگر با مسئله بهداشت و طب اسلامی برخورد سطحی و ساده بکنید شکست می خورید. پس ما باید در آن مقیاس برای طب اسلامی برنامه ریزی کنیم. ما حتما طرفدار طب اسلامی و بهداشت اسلامی هستیم، ولی در آن مقیاس باید با آن موجهه کرد. در تولید طب اسلامی و مدل الگوی بهداشت اسلامی متناسب با فضای زندگی، ما باید یک طرح جدی متقن همه جانبه، مقنن، مستند و تجربه پذیر داشته باشیم.

پس نکته اول این بود که سبک زندگی را آنها از سبک خرد تا الگوهای کلان تا مدل توسعه بین المللی طراحی کردند و دانش و نظام علمی و عقلانیت را هم پشتیبان آن قرار دادند. آنها می خواهند یک الگو بر زندگی بشر در جهان حاکم باشند آن هم الگوی مبتنی بر ایدئولوژی مدرن و آن هم در چهره غالبش که لیبرال دموکراسی است. آنها می خواهند بر جامعه حکومت کنند، یک بخشش هم می شود بحث سلامت و بهداشت و محیط زیست که به هم پیوسته هستند. شما الان بهداشت مدرن را از فناوری مدرن جدا کنید، آیا چیزی ته آن می ماند؟! شما می توانید الگوی بهداشت مدرن را با سطح فناوری دویست سال قبل تأمین بکنید یا اینها به هم پیوسته اند؟! این الگوی بهداشت مدرن و فناوریش از دانش های مدرن جدا هستند؟! پس اگر شما مهندسی پزشکی را حذف کنید، حتما طب مدرن یک جاییش نقص پیدا می کند.

پس ما اگر به آن نگاه جامعی که آنها به موضوعات دارند دقت نکنیم موفق نمی شویم. آنها برای تغییر الگوی تغذیه یک برنامه جامع دارند، مدل تغذیه آنها با مدل اشتغالشان، با مفهوم خانواده و مفهوم مشارکت خانوادگی شان، با درک و تصویری که از نیاز بشر به تغذیه و اینها دارند، همه با هم ارتباط دارند. در آنجا تغذیه فقط برای تأمین سلامت و نیازهای روانی و جسمی انسان نیست بلکه برای لذت و خوشگذرانی است، آنها تغذیه را با همه اینها مرتبط می بینند و بعد مدل جامع درست می کنند؛ مثل خانمی که مأموریتش در خانه خانه داری نیست بلکه اشتغال بیرون برایش اصل است و این هم یک کار کوچک در کنار کارهایش است، ذائقه ای که تغییر کرده از تغذیه سنتی به تغذیه مدرن، این را شما با توصیه اخلاقی و اینها که نمی توانید حل و فصلش کنید!

اگر یک مدل الگوی جامع در مقابلش نداشته باشید که باز خانواده معنی خودش را پیدا کند، مسئولیت ها از نو تعریف بشوند و محیط عاطفی منزل دوباره شکل بگیرد، حتما مغلوب خواهید شد! نفس اینکه دور هم بنشینیم و یک کسی عهده دار تأمین تغذیه خانواده باشد و غذای سالم برایشان فراهم بکند، بعد دور هم بنشینند و به صورت عاطفی میل بفرمایند با بسم الله و الحمدلله، این را که شما نمی توانید با صرف توصیه اخلاقی دیگر درستش بکنید!

تعلق تمدنی به اسلام

نکته دوم اینکه تلقی از اسلام الان در بین کثیری از حوزویان، دانشگاهیان و مسئولین اجرایی بیش از یک تلقی فرهنگی نیست. در واقع تعلقشان به اسلام در حد یک تعلق فرهنگی است، در آن حد هم ملتزم اند و نماز می خوانند، روزه می گیرند و خمس می دهند، پس خیلی از مسئولین اجرایی، دانشگاهی های ما و حوزوی های ما تعلق تمدنی به اسلام ندارند که اسلام دارای یک تمدن است و ذیل این تمدن یک الگوی پیشرفت جدیدی می تواند شکل بگیرد که همه عرصه های حیات را در حوزه بهداشت، درمان، سلامت، اموزش، تغذیه و خانواده سامان دهد. اسلام در حوزه های مختلف واقعا دارای یک مدل جدیدی است اما آنهت چنین چیزی قائل نیستند بلکه اسلام را یک فرهنگ ذیل یک تمدن می دانند.

بنابراین مسئولین ما این که ما واقعا بیاییم و بگوییم اسلام دارای یک الگوی سلامت و بهداشت مستقل است را قائل نیستند و می گویند بهداشت و سلامت یک موضوع علمی است، این موضوع هم یک موضوع وابسته به شیوه های تحقیقات مدرن هست! این موضوع تحقیقات نظری، تجربی، کتابخانه ای و میدانی می خواهد و همه این ها باید براساس تحقیقات مدرن انجام بگیرد، محصولاتش هم باید علمی تأمین بشود، علم هم که جهانی است و اسلامی و غیر اسلامی ندارد! این هم مغالطه دومشان است.

اگر ما تعلق تمدنی به اسلام داریم باید الزامات این نگاه را متوجه باشیم، شرایط رقیبمان را متوجه باشیم. درگیری را در همان مقیاس طراحی کنیم و پیش ببریم، والا توفیق جدی ای حاصل نخواهد شد. این که تلقی ما از اسلام یک تلقی فرهنگی باشد، بعد بخواهیم با این تلقی فرهنگی انتظار درک تمدنی و ساخت یک تمدن را از اسلام داشته باشیم این قابل جمع نیست. پس ما باید بدانیم که در داخل دنیای اسلام و در داخل جامعه خودمان با چه جریانی مواجه هستیم. یک جریانی که درکش از اسلام صرفا در حد یک فرهنگ است، نه فقط در حوزه بهداشت بلکه معتقد است اسلام چیزی ندارد! می گوید اینها مربوط به علم است، علم هم که اکتشاف واقع است، اکتشاف هم که اسلامی و غیر اسلامی ندارد. اقتصاد، جامعه شناسی، روان شناسی و بهداشت علم است، کما این که سایر علوم فیزیک و شیمی و روانشناسی و شیمی علم اند، علم هم که اسلامی و غیر اسلامی ندارد.

این تلقی اگر وجود داشت شما از این تلقی نمی توانید انتظار بهداشت و طب اسلامی و اقتصاد اسلامی داشته باشید. این یک تلقی ای است که تلقی غالبی است. حتی مثل شهید صدر آن عالم بزرگوار که یک قدم رو به پیش بودند می گویند اسلام دارای نظامات است ولی می گویند اسلام علم ندارد؛ ما علم اقتصاد اسلامی نداریم به معنای کلمه بلکه مکتب اقتصادی داریم.

من عرضم این است که اگر تلقی ما از اسلام یک تلقی جامع تری است که هست باید آن را تبیین کنیم. من قبول دارم که دین باید مدیریت قوای بشر را به دست بگیرد، از شهود تا عقل تا تجربه تا عقل نظری و عقل عملی همه باید با دین باشد و اگر مدیریت دینی حاکم شد عقلانیت جدید و علم جدید تولید می شود. دعوا سر نسبت عقل و وحی است، سر نسبت حس و وحی است نه انکار حس، ما معتقدیم به این که دین باید بر عقل حاکم باشد، یعنی همینطوری که برای نگاه کردن مناسک گذاشته برای فهمیدن هم مناسک گذاشته، برای مطالعات تجربی هم مناسک می دهد و حتی مدیریت تحقیقات به عهده دین هست. این مدیریت تحقیقات منتهی به علم مدرن می شود. پس فرهنگ تحقیق را دین می دهد، فلسفه تحقیق  و مبانی تحقیق را هم دین بیان می کند.

بنابراین اگر ما دنبال تمدن اسلامی هستیم حتما دنبال عقلانیت جدید، دنبال علم جدید و فناوری جدید باید باشیم. اگر در مقیاس بین المللی بخواهیم کار کنیم باید به دنبال این باشیم که این علم جهانی بشود، این عقلانیت جهانی بشود و نهادهای متناسب در جهان برایش درست شود، این می شود دعوای تمدنی برخورد تمدنی والا حق تحفظ در مقابل تمدن رقیب به تدریج از بین می رود و سست می شود. می گویند حالا چادر بشود مانتو، عیب ندارد! اصلا این حجاب از کی درست شده؟! اینها را خود آخوندهادرست کردند! اینها با همان حق تحفظ درست می شود!

اگر شما خواستید بگویید نقش دین نقش شورای نگهبانی است، یعنی برنامه ریزی می کند از قانون اساسی تا قانون عادی کشور را می نویسد، سندهای بالا دستی را می نویسد، ریل گذاری می کند و ته خط هم شورای نگهبان می آید و یک جایی از آن را یک خطی می کشد، دائما مجبور می شوید که دخالت دین را در همین حد ساده اش محدودتر کنید و بیایید در مجمع تشخیص مصلحت دعوای شورای نگهبان با مجلس را به نفع کارشناسی حل بکنید، این می شود عرفی کردن فقه، یعنی به جای اینکه برنامه ریزی علمی تابع دین بشود فهم فقها را مشروط کنید به چیزی که الان دارد اتفاق می افتد. به خاطر این که شما نقش دین را یک نقش حداقلی می بینید و دین را خلاصه در فقه می کنید، آن هم فقه موضوعات، یعنی حضورش را در برنامه ریزی و تصمیم سازی فرآیندی  نمی دانید.

عینا در مسئله بهداشت هم مسئله همین است، طب مدرن نسخه می نویسد و ما می گوییم اصلا اگر دارو درش خمر بود خوردنش جایز است یا جایز نیست! بعد هم کم کم بحث را به جایی می رسانیم که حالا الکل هم که معلوم نیست همه اقسامش حرام باشد و درستش می کنیم! من نمی خواهم بگویم در فتاوا مسامحه می شود، ولی وقتی شما نقش دین را می برید آخر خط، او خودش را بر شما تحمیل می کند.

پس ما اگر در دین بخواهیم به نقش فعال تمدنی قائل بشویم باید نسبت بین عقل و وحی و نسبت بین عقل و حس را از نو تعریف کنیم و سرپرستی علم و عقلانیت را به دین بدهیم، از جمله در حوزه بهداشت و این به معنی انکار تجربه نیست. علم طب علم تجربی است و نمی شود سراسر او را نقلی کرد، اما معنایش این نیست که شما نقل را نادیده بگیرید. شما باید ببینید چگونه می شود نقل را بر فرآیند تحقیقات علمی حاکم کرد. الان دعوایی که شده این است که آیا طب نقلی است یا عقلی تجربی.

طب اسلامی یعنی طب سراسر نقلی در حالی که اینطوری نیست. معنی طب اسلامی طب سراسر نقلی نیست. اسلام که منکر تجربه و مطالعات میدانی و نظری نیست اما از آن طرف هم معنای این که علوم نظری را بر تجربی قبول دارد و مطالعات میدانی را قبول دارد این نیست که بر فرآیند تحقیقات مدیریت نمی کند، فرهنگش را نمی دهد، مبانی حاکم و زیرساخت تحقیقات و روش تحقیق را نمی دهد. ما نه باید بهداشت را وقتی می خواهیم اسلامی کنیم صرفا نقلیش کنیم و از حیطه تجربه و مطالعات تجربی خارجش بکنیم و نه این که بگوییم تجربی است و دینی و غیر دینی ندارد.

تحقیر شدگی دیگر ملت ها در برابر دنیای مدرن

دنیای مدرن با هژمونی و آن غلبه و سلطه ای که ایجاد کرده دیگران را در مقابل خودش تحقیر می کند و بعد از تحقیر طبیعتاً ایجاد یک نوع فریفتگی و بعد هم استحاله است. به نظر من وضعیت بهداشت در روستاهایی که به آن می گویند عقب افتاده از بهداشت نیویورک بهتر است، من این را حاضرم یک موقعی اثبات کنم. شما می گویید کدام شهر دنیا بهداشتش بهتر از همه است، من می گویم روستاهای عقب افتاده ما بهداشتشان از آنها بهتر است.

سوال: ما یک روستایی رفتیم، معلم مدرسه اش می گفت اینها خیلی عقب افتاده اند و واقعا هم همینطور بود. معلم شان می گفت اینها عقب افتاده اند و حتی دستشویی و حمام ندارند! گفتم اینها مهم نیست، کی رفتند دکتر؟ گفت: اینها اصلا دکتر نمی روند!

جواب: بله، این واقعا درست است، حتی بهداشت روانی شان هم قطعا از مدرن ترین شهرهای دنیا بهتر است. یعنی ابراز محبت به هم می کنند، احساس امنیت از ناحیه همدیگر می کنند، فداکاری برای همدیگر می کنند و وقت گذاشتن برای همدیگر را اتلاف عمر نمی دانند. در دنیای مدرن دو تا آدم به سوی فردگرایی دارند پیش می روند به خصوص با شبکه های مجازی که پیدا شده، یعنی وقت گذاشتن در جمع را مانع لذت و بهجت خودشان می دانند. بعد هم کم کم منافع فردی اصل می شود، کم کم از ناحیه هم احساس امنیت نمی کنند، یعنی همسایه از همسایه، همسر از همسر، فرزند از پدر و مادر، پدر و مادر از هم احساس امنیت نمی کنند، علتش هم این است که آن رابطه محبت و عاطفه معنوی تبدیل می شود به رابطه سود و بهره وری که حتما در ساده ترین و قدیمی ترین روستاهای ما اینطوری نیست.

در زندگی عشایری ما یک رابطه عاطفی سنگینی است که مبدأ پیدایش امنیت روانی است. شما این را نمی توانید تبدیل کنید و این بهداشت روانی در اروپا پیدا نمی شود! بله به زور قانون و دوربین های فراوانی که می گذارند یک کارهایی انجام می دهند ولی همه اش دوربینی است!

پس نکته من این است که وضعیت روستا را در مقابل شهر مدرن تحقیر نکنید و جلوی این تحقیر شدگی را بگیرید و الا اگر احساس تحقیر شد شیب برای تبدیل درست می شود. اگر دنیای اسلام در مقابل غرب مدرن احساس حقارت کرد حتما شیب تغییرات تعریف شده است، یعنی تعلقات اجتماعی می رود به سمت مدرن شدن که این نباید اتفاق بیافتد و شما لااقل نباید این کار را بکنید. اصلا کلمه عقب افتادگی در مقابل توسعه غربی از دهان شما نباید بیرون بیاید. شما نباید بگویید ما در مقابل غرب عقب افتاده ایم، بله در مقابل پیشرفت مطلوب خودمان وضعمان خوب نیست و باید رو به پیش باشیم ولی هرگز نسبت به غرب ما عقب افتاده نیستیم، در هیچ حوزه ای که یکیش در حوزه سلامت بهداشت است. البته اینها بحث های جدی ای دارد و مطالعات فراوانی می خواهد. بحمدلله کم کم دارد یک آثاری از خود غرب ترجمه می شود و یک کارهای خوبی در کشور ما اتفاق می افتد.

پس اگر می خواهید بهداشت اسلامی را پیاده کنید، حتما باید همه شئون غرب را در نگاه آنها تحقیر کنید والا بهداشت اسلامی را استقبال نخواهند کرد. غرب در نگاه آنها باید کوچک و تحقیر بشود. تحقیر هم فقط به حرف نیست، بلکه باید هم به لحاظ آمارهای عینی و هم به لحاظ مطالعات نظری و تئوری پردازی اثبات بکنید که غرب نمی تواند الگو باشد. در این زمینه هم کارهای خوبی انجام گرفته که باید از آن استفاده کنید.

پس ما جلوی تحقیر شدگی در مقابل غرب را باید بگیریم. من اصلی ترین بحران کشور خودمان را تحقیرشدگی می دانم. این اتفاقاتی که در حوزه ارز و دلار و اقتصاد و جاهای دیگر می افتد عمده اش امر تحقیر شدگی در مقابل غرب است. یعنی آن احساس هویتی که امام ایجاد کرده بود به وسیله برنامه ریزی های مدرن دوباره در کشور دارد از دست می رود و احساس حقارت در مقابل غرب دارد به وجود می آید، در حالی که اینطوری نیست. واقعا هیچ کجای غرب قابل الگوی برداری نیست.

راهکار برای ساخت جامعه اسلامی

شما اگر می خواهید موفق باشید اول جبهه دشمنتان را کامل بشناسید و جامع به آنها نگاه کنید. دوم تلاش کنید تعلق به اسلام را در مقیاس تعلق تمدنی افزایش بدهید که ظرفیت مقابله با جریان تمدنی غرب پیدا بشود. سوم هم جلوی تحقیرشدگی در مقابل غرب را بگیرید.

یک آقای بزرگواری سی سال قبل به ژاپن رفته بودند. استاد ما می گفت به حدی ایشان تحقیر شده بود که می گفت: آقا من رفتم در مترو و دیدم قطارشان حداکثر به فاصله سه الی پانزده ثانیه زمانی که بلیط فروخته بودند تخلف داشت. واگن مترو حداکثر سه متر با مکانی که به شما می گفتند در ایستگاه منتظر باشید تخلف داشت. دست کشیدم کف مترو ببینم غبار دارد دیدم ندارد. از چنین آدمی تمدن اسلامی در نمی آید، نهایت چیزی که از او در می آید ژاپن اسلامی است!

مدل ژاپن اسلامی هم همین کشور ما است. الگوی ژاپن را که می آورند کم کم اسلام از آن در بیرون می رود، چرا که سبک زندگی با ابزار زندگی به هم گره خورده، یعنی مدل ابزار زندگی دنیای مدرن سبک زندگی مدرن را هم می خواهد. وقتی شما یک کشتی کالا می آورید در واقع دارید یک کشتی فرهنگ می آورید. وقتی شما صنایع مدرن را می آورید در واقع سبک زندگی را دارید می آورید. کارخانه اخلاق مدیریتش برای خودش است، نمی شود کارخانه باشد بعد بگویید رابطه مدیر و کارخانه متمرکز باشد و رابطه اخلاقی بین مدیر و کارگر رابطه مدرن نباشد. تکنولوژی متمرکز مبتنی بر سود حداکثری مدلش هم می شود همان مدل، کارگر باید سر ساعت بیاید و سر ساعت برود، مریض است به من چه!  مشکل خانوادگی داشته به من چه!

یکی به ما می گفت ما رفته بودیم مکه تا درس بخوانیم. آنجا رفتیم سر کلاس، من در چراغ قرمز معطل شدم و بیست دقیقه دیر کردم. استاد گفت: چرا دیر آمدی؟ گفتم: ترافیک بود! گفت: ترافیک به من چه! من که مسئول ترافیک نیستم! هر چه گفتم گفت به من چه! این به یک معنا خوب است و ما هم از آن تجلیل می کنیم ولی همان مدل مدیریت مادی است که در کارخانه هم وقتی به او می گویند کارگر مریض است، می گوید به جهنم بمیرد! من کارخانه دارم، من پزشک که نیستم! من که تأمین اجتماعی به عهده ام نیست! مدل روابط مدیر و کارگر تفاخر مادی است و شما نمی توانید آن را برگردانید به اخلاق اسلامی و کارخانه هم متمرکز بچرخد.

پس نکته اول اینکه جبهه مقابلتان را بشناسید، دوم اینکه بدانید تعلق به اسلام در مقیاس فرهنگی پاسخگو نیست. سوم جلوی تحقیر شدگی را بگیرید و چهارم اینکه غرب را به شدت تحقیر کنید. نمی گویم تحقیر تخیلی بلکه تحقیر واقعی، بعد حالا در برنامه ریزی که می کنید نگاه تان در برنامه ریزی نگاه تمدنی باشد، البته از نقطه کوچک شروع کنید و این عیبی ندارد. در جبهه جنگ شما باید بدانید که در این هزار کیلومتر دشمن شما چه طراحی ای دارد! نقشه زمینی و هوایی را بدانید، بعد البته مقطعی عمل کنید و بگویید من فعلا پارتیزانی عمل می کنم. ولی باید بدانیم که جبهه مقابل ما چه جبهه ای است.

بنابراین شما الان در بهداشت که عمل می کنید باید بدانید مدل شما چه مدلی است و کجا می خواهید بروید. البته الان داریم در این مقطع یک مبارزه پارتیزانی می کنیم. مثلا می گویید در حد «حلیه المتقین» قاعده مندش کنم و به مردم سبک زندگی یاد بدهم! ولی خب باید بدانید این مبارزه ای است که شما در یک نقطه ای دارید انجام می دهید ولی افقش این نیست. اینکه بگویم من مدل بهداشتی اسلام براساس نقل را برای مردم می گویم خوب است ولی بدانید آن الگویی که مدل بهداشت مدرن می ایستد باید رویش کار بشود و یک قدم های دیگر هم باید به دنبالش برداریم، یعنی نه این کار را تعطیل کنید و نه آن افق را نادیده بگیرید. البته قبلش درک از دشمن، درک از مقیاس درگیری و جلوگیری از تحقیر شدگی را باید در جامعه نهادینه کنید، چون در غیر این صورت جامعه گوش به حرف ما نخواهد داد.

کاری که ما باید بکنیم احیای هویت اسلامی در مقیاس تمدنی است نه در مقیاس یک فرهنگ، این کاری است که ما به عنوان زیرساخت بهداشت اسلامی و طب اسلامی باید انجام بدهیم. آن وقت در آن فضاست که این دستورات می تواند اثرگذار باشد.

نکته آخر این که اگر شما می روید در یک منطقه ای اگر الگوی شما روی مدل غربی نیست مواظب باشید بهداشتی را که آنجا تأمین می کنید جهت تان جهت تمدن اسلامی باشد. اینکه بگویید پس همه چیز را ویران کنیم و برگردیم به دوران چهارصد سال قبل، توهم است و شدنی نیست، حرف ما هم این نیست. بحث این است که ما باید در جهاز هاضمه تمدن اسلام و فرهنگ اسلام، تمدن غرب را هضم کنیم، همانطور که آنها همین کار را می کنند؛ آنها می خواهند ما را در هاضمه فرهنگی خودشان هضم کنند، ما هم باید آنها را هضم کنیم.

شما نه می توانید کود سمی را با یک اسانس و زرورق پیچیدن و به اصطلاح ظرافت های هنری بیاورید سر سفره مردم چون همه را می کشید، نه می توانید این کود را هیچ استفاده نکنید، چرا کود را باید بریزید پای یک درخت زنده تا از توش یک بوته هندوانه در بیاید، در تابستان هم آدم بخورد و لذت ببرد. من تمدن غرب را مثل کود حیوانی می دانم. نگاه ما این است  که علم غرب، تکنولوژی و همه چیزش مثل کود حیوانی است. شما باید غرب را در جهاز هاضمه تمدن اسلامی هضمش کنید تا از آن سیب گلاب بیرون بیاورید.

شما نمیتوانید غرب را تحقیر کنید و بعد هم بروید و همان مدل ساختمان را بسازید و بگویید ساختمان که اسلامی و غیر اسلامی ندارد! اگر ساختمان اسلامی و غیر اسلامی ندارد بهداشت هم اسلامی و غیر اسلامی ندارد. اگر حمام غیر اسلامی و اسلامی ندارد بهداشت هم اسلامی و غیر اسلامی ندارد. ممکن است اول بگویید اینها چه ربطی به هم دیگر دارد؟! بهداشت اسلامی و غیر اسلامی دارد ولی مدل ساختمان ندارد. اگر شما مثلا گفتید سرویس بهداشتی آن سرویس بهداشتی ای که غرب می گوید باشد، سیفونش اینطوری باشد، آنطوری منظم باشد، وسط اتاق باشد، هواکش آنطوری داشته باشد، بعد هم با مواد شیمیایی دستمان را بشوریم، این یعنی اسلام بهداشت ندارد. نمی گویم برگردید به آن فضایی که هیچ امکانات و خدماتی نیست، بلکه اگر خدمات بهداشتی را خدمات بهداشتی مدرن تعریف کردید دیگر بهداشت اسلامی را رویش خط بکشید.

کاری که شما الآن باید بکنید این است که جهت تان را جهت اسلامی تر شدن قرار بدهید و شیب تغییر بگذارید. ما برای سنت قومی و بشری که احترام قائل نیستیم چون ما دلسوخته سنت نیستیم، ما دلمان برای دین می سوزد، ما دلمان برای رشد هویت معنوی انسان و برای درکش از حیات می سوزد. انسان نباید درکش از حیات فقط مادی بوده و فقط دنبال بهجت های مادی باشد، اینها محل بحث ماست. ما برای سنت هایی که حالا آنها هم بشری بوده و دورانش گذشته دل نمی سوزانیم. دین جزو سنت های تاریخی نیست بلکه دین حقیقتی است که از عالم غیب آمده و بر همه عرصه های حیات در همه دوران ها باید حاکم باشد.

پس اگر به سمت بهداشت دینی می روید باید الان ساخت فیزیکی را هم که دنبال می کنید ساخت مدرن نباشد. پس چه کار کنیم؟ ما گرفتار دنیای مدرنیم، الان دور و برتان را نگاه کنید همه اش دنیای مدرن است. این ساختمان از آن روزی که آهن آمده تغییر کرده، الان هم همان است. ساختمانی که ما داریم در آن با هم حرف می زنیم همین است، این میکروفونی که من حرف می زنم همین است، این چراغ، این دوربینی که دارد ضبط می کند، همه مدرن اند. این مثل کود شیمیایی است که آمده در الگوی تغذیه ما و باید یک جوری این را در جهاز هاضمه یک ارگانیزم زنده قرار بدهید تا از داخل آن یک تغذیه مطبوع درست بکنید. همه جا همینطوری است، شما باید جهت تان را جهت غلبه اسلام قرار بدهید و دستورات خرد را در کنار دستورات و طرح های کلان و توسعه ارائه کنید.

آیا آن کس که در مثلا سرویس های بهداشتی مدرن در نیویورک تخلّی می کند خیلی از این روستاییان ما پیشرفته تر است؟ اصلا اینطوری نیست! آنها برای سگشان هم دستشویی مخصوص دارند، اما حالا خیلی پیشرفته اند؟ اصلا اینطوری نیست! همین آدمی که تخلی اش آنطوری است یک ساعت بعد می نشیند با سگش با هم دیگر غذا می خورند، بغلش می کند، ارضاء جنسی می شود، آنها اینطوری اند! این چه پیشرفتی است؟! هیچ چیز آنها خوب نیست، پس در مقابل آنها تحقیر نشویم.

به نظر من نظم آنها بد است چون «بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُم » اگر بگویید نظمشان که خیلی خوب است، می گویم: آقا جان، «بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُم » نظم در تقواست، نظم در دنیا پرستی که خوب نیست. یک میکده ای دارد آقا نمی دانید چقدر منظم است، سر ساعت کارگرها می آیند و رعایت بهداشت می کنند، سفارشات را هم اینطوری جواب می دهند! نظم در میکده که خوب نیست، علیکم بتقوی الله نظم در تقواست، نظم در بی تقوایی مثل خود بی تقوایی است، احترام ندارد که! پس اگر رفتید در روستا و گفت آقا اینها عقب افتاده اند، از این دیگر بهداشت اسلامی در نمی آید.