نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

در همایش اخلاق و فن آوري اطلاعات / آثار «تكامل الهي» در فن آوري اطلاعات

بحث رابطه «اخلاق» و «فن آوري اطلاعات» در ايران سابقه چنداني ندارد، ولي اهميت اين موضوع و مباحثي از اين قبيل در دنياي پيچيده امروز، بسياري از كارشناسان و دست اندركاران مرتبط را به انديشه و اقدام در اين زمينه، تشويق كرده است. آنچه پيش رو داريد، متن سخنراني علمي حجت الاسلام و المسلمین سيد محمدمهدي ميرباقري در حضور كارشناسان ارشد فن آوري اطلاعات است كه به تاريخ 3 مردادماه سال 1384 در كنفرانس منطقه اي «اخلاق و فن آوري اطلاعات» در مركز تحقيقات مخابرات ايران ارايه شده است. در اين بحث، ابعاد بيش تري از منزلت اخلاق در فن آوري اطلاعات شكافته مي شود تا بتوان آثار تكامل الهي در ساحت فن آوري اطلاعات را بازگو كرد. در اين بحث، اشاره مي شود كه تمايلات مادي بشر، پايگاه اصلي شكل گيري «اخلاق توسعه» بوده كه به پيدايش «حق بر توسعه» و «دستور توسعه» انجاميده است؛ يعني بشر ابتدا به رفاه همه جانبه در زندگي خود گرايش يافته. سپس براي تأمين اين رفاه، به يك نظام حقوقي روي آورده و سرانجام، سازمان هاي بين المللي را به استيفاي اين حقوق مكلّف ساخته است. به همين جهت، در تبيين نسبت «اخلاق» و «فن آوري اطلاعات» بايد فرآيند «ارزشي، حقوقي و دستوري» مقوله «اخلاق» را كاويد تا بتوان رويكرد الهي را در اين زمينه بسط داد وتشريح كرد. قابل ذکر است که در باب توسعه و پیشرفت مقالاتی در همین پایگاه به انتشار رسیده است که از مجموعه «علم دینی و الگوی پیشرفت» در مباحث عمومی می توانید به آنها دسترسی پیدا کنید.

مهم ترين رويدادي كه در حال حاضر در جامعه اطلاعاتي ديده مي شود، اين است كه سرعت پردازش و انتقال اطلاعات، به سرعت حركت نور در ميدان انرژي رسيده است. به طور طبيعي، اين امر مي تواند جهان را به يك دهكده واحد تبديل كند و ظرفيت هوشمندي ها را با هم مرتبط سازد و انسجام واحد ايجاد كند. كاملاً روشن است كه فاصله هاي مكاني و جغرافيايي و زماني تغيير مي كند و زمان را متراكم مي سازد و مهم تر اين كه از منظر فلسفي، هم جايگاه ساختاري و هم مكان و زمان پديده ها را تغيير مي دهد.

ما هم اكنون با شرايطي روبه رو هستيم كه متناسب با رشد ICT مي توان ساختارها و ظرفيت هاي جديدي را در جامعه بشري ايجاد كرد. در حال حاضر، بخش عمده اي از GMP و توليد ناخالص ملي، داده بخش اطلاعات است؛ حتي در كشورهاي در حال توسعه هم همين گونه است و مشاغل و حرفه هاي ايجاد شده، بيش تر، مشاغلي هستند كه مستقيم يا غيرمستقيم، با توسعه اطلاعات و فن آوري هاي اطلاعات و ارتباطات مربوط مي شوند. در حوزه فرهنگ نيز، هم سرعت تبادل فرهنگي و هم توليد مفاهيم و نمادهاي فرهنگي، جامعه ها را تحت تأثير خود قرار داده است.

به هر حال، با اين تحول شگفت، جامعه جهاني وارد مرحله جديدي از تاريخ مي شود، و اكنون جامعه صنعتي در حال تبديل شدن به جامعه اطلاعاتي است. توليد ابزار جديد ارتباطات و اطلاعات به ويژه رايانه ها، جامعه بشري را وارد مرحله جديدي از تاريخ مي سازد و همه شؤون زندگي او را متحول خواهد كرد. پيش بيني ها حكايت از آن دارد كه اگر اين فرآيند ادامه يابد، همه تلقيات بشري در همه عرصه هاي حيات، دست خوش تحول خواهد شد.

1 ـ اشاره اي درباره پايگاه «اخلاق اجتماعي»

آيا اين تحول فراگير مي تواند با اخلاق، ارتباط يابد يا خير؟ اگر فن آوري اطلاعات و ارتباطات، با اخلاق پيوند مي خورد، اين پيوند و ارتباط، در چه سطح و مقياسي قرار دارد؟ به پندار ما، پايگاه اصلي اخلاق، تمايلات عمومي جامعه است. جامعه تمايلاتي دارد كه فرآيند آن، اخلاق اجتماعي را تعريف مي كند. نقطه روبه روي تمايلات جامعه، ارزش ها هستند؛ به اين معنا كه هميشه ارزش هاي اجتماعي، برابر با تمايلات اجتماعي است. هرگاه تمايلات اجتماعي دست خوش تحولات شود، ارزش هاي اجتماعي نيز دست خوش دگرگوني خواهد شد.

از سوي ديگر، ارزش هاي اجتماعي مبدأ پيدايش نظام حقوقي و دستوري جامعه اند؛ يعني جوامع مختلف بر اساس نظام ارزشي خود، حدود و حقوقي را تعريف مي كنند و متناسب با اين حقوق، به طراحي تكاليف و دستورها مي پردازند.

گاهي آنچه از اخلاق، در حوزه هايي چون «فن آوري اطلاعات»، قصد مي شود، نظام حقوقي ودستوري است كه از تمايلات عمومي برمي آيد. براي مثال، در اعلاميه اي كه در نشست جهاني جامعه اطلاعاتي به تصويب رسيده است(1) به جاي ارزش ها، به حقوق و دستورهاي برآمده از آن تأكيد مي شود. اين امر بدان جهت است كه بين اين دو، پيوندي جدّي برقرار است كه گاهي هم اين دو عرصه با هم آميخته مي شوند و اختلال هايي به وجود مي آيد.

2 ـ تبيين منزلت «اخلاق» در «فن آوري اطلاعات»

اكنون سخن اين است كه آيا بين اخلاق يا ارزش ها، با فن آوري اطلاعات وارتباطات، تعاملي برقرار مي شود يا خير؟ اساساً اين تعامل يك سويه است يا دو سويه؟ هم چنين اين تعامل در چه لايه هايي بايد برقرار شود؟

2/1 ـ نسبت «اخلاق» و «فن آوري اطلاعات» در دو ديدگاه

برخي از صاحب نظران به ويژه در نگاههاي فلسفه تاريخي، فرآيندهاي پيچيده تاريخي را ساده سازي مي كنند و تحولات پيچيده جوامع بشري را به عامل تحول در روابط توليدي به ويژه فن آوري ها نسبت مي دهند و تحولات صنعتي و تكنولوژيك را مبدأ همه تحولات مي پندارند. اگر از اين زاويه بيانديشيم، فن آوري، پايگاه اصلي اخلاق است و تحول فن آوري ها به تحول اخلاق، عواطف، گرايش ها، حساسيت ها و ارزش هاي اجتماعي مي انجامد. به زبان ديگر، پايگاه تكامل اخلاق، تكامل فن آوري ها است و فن آوري، مبدأ زايش ارزش است و نمي توان آن را به «ارزش» مقيد كرد. نگاه سوسياليست ها و ماركسيت ها بيش تر، به اين جهت منعطف است. آن ها اگر هم، راه كارهايي را براي كنترل اخلاقي توسعه فن آوري پيشنهاد كرده اند، ولي نگاه شان نوعي تلقي جبرگرايانه تاريخي است كه عامل اصلي تحول تاريخ را به روابط توليدي و به دنبال آن، به ابزار و فن آوري ها باز مي گرداند.

نگاه دوم اين است كه در تعامل ميان فن آوري و اخلاق، گرچه اخلاق تحت تأثير فن آوري ها قرار مي گيرد و داده هاي فن آوري، موجب تحول در بينش ها گرايش ها و تمايلات عمومي و حساسيت هاي اجتماعي مي شود، ولي در اين فرآيند، عوامل متغير و متعددي روي هم اثر مي گذارند و اخلاق انساني هم در جهت گيري توسعه فن آوري اثرگذار است. اين گونه نيست كه اين تأثير، يك سويه باشد يا متغير اصلي همان فن آوري باشد، بلكه متغير اصلي را بايد اراده هاي انساني دانست. بر همين اساس، توسعه فن آوري از منظر اخلاق، قابل مديريت است و نه تنها مي توان مديريت اخلاقي بر توسعه فن آوري اعمال كرد، بلكه اين امر، يك ضرورت است؛ چون توسعه فن آوري همان گونه كه فرصت هاي فراواني را در اختيار بشر قرار مي دهد، تهديدهاي فراواني را هم متوجه بشر مي سازد كه با اخلاقي كردن توسعه فن آوري مي توان آن تهديد ها را به فرصت تبديل كرد و از فرصت ها بهترين بهره را برد.

اين گروه معتقدند كه هم مي توان توسعه فن آوري را تحت تأثير اخلاق قرار داد و هم بايد اين امر اتفاق بيافتد. در جامعه جهاني نيز ابتدا يك نظام تعاريف ايجاد مي كنند و به دنبال آن، تكاليف و نظام دستورها مي سازند و در نهايت، به تطبيق مي پردازند. در شكل گيري اعلاميه حقوق بشر، تعاريفي از حقوق ارايه شد و به دنبال آن، تكاليفي ايجاد گشت.، سپس تطبيق و در پايان، احكامي از طريق مجامع تصميم گيرنده بين المللي صادر گشت.

2/2 ـ نقش آفريني «توسعه» در متن «فن آوري اطلاعات»

نكته قابل تأمل، اين است كه عمق اخلاق فن آوري اطلاعات چيست؟ در چه لايه هايي مي توان جامعه اطلاعاتي را به اخلاق مقيد كرد؟ همان گونه كه اشاره شد، پايگاه اصلي اخلاق، تمايلات است، ولي خود تمايلات، هم تحول پذيرند و هم ممكن است تغيير جهت دهند. بر اين اساس، چگونه مي توان پايگاه روشن و پايدار براي اخلاق تعريف كرد؟ اگر پايگاه اخلاق را به تمايلات طبيعي و مادي بشر برگردانيم، اين تمايلات، هم از ناحيه خود فرد و هم از ناحيه سامان دهي اجتماعي قابل كنترل و مديريت هستند. اگر ما همه ارزش هاي اخلاقي را بر گرايش هاي طبيعي انسان مبتني كنيم و سپس اين «ميل به لذت ها» را به يك نظام اخلاقي بدل سازيم، اخلاق هدايت بخشي كه دوام تاريخي داشته باشد، به دست نخواهد آمد. اين مسأله اكنون در جهان اتفاق افتاده است كه مي خواهند فرآيند توسعه را اخلاقي كنند. در دو دهه اخير نيز مي كوشند تا فرآيند پيشرفت جامعه اطلاعاتي را اخلاقي سازند. براي اين اخلاقي سازي ناگزير بايد يك اخلاق محوري تعريف شود كه از آن به «اخلاق توسعه» يا «اخلاق تكامل» تعبير مي كنيم. اگر شما محور اخلاق را تمايلات طبيعي انسان قرار دهيد و بخواهيد بر پايه آن، ارزش بسازيد، برآيند همه اين تمايلات در دنياي كنوني، به «توسعه» تعريف مي شود و همه ارزش ها حتي ارزشهاي ليبراليستي به آن مقيد مي گردد. در اين زمينه، يكي از مصوبات مجمع عمومي سازمان ملل بيان مي كند كه همه افراد بشر، حق دست يابي به توسعه را دارند و دولت ها محق و مكلف هستند كه بستر توسعه سياسي، اقتصادي و فرهنگي را در جوامع خود فراهم آورند و به همكاري بين المللي در اين زمينه بپردازند.(2)

پس از اين منظر، يك ارزش محوري تعريف مي شود كه همان «توسعه» است. بر مبناي اين ارزش محوري، «حق بر توسعه» تعريف مي شود و بر مبناي آن، دستورسازي انجام مي پذيرد. بنا بر اين، «بايد» اساسي كه جامعه اطلاعاتي به آن ملزم مي گردد، اين است كه بستر توسعه فراهم شود. التزامات اخلاقي و حقوقي و دستوري كه راه يابي و دست يابي به توسعه را فراهم مي كنند، بايد مشخص گردد.

انسان هرگاه اطلاعاتي را به كار مي گيرد، به دنبال هدفي است. به طور كلي، ارزشها در كاربري اطلاعات حضور مي يابند. چنان چه اطلاعات را به هم پيوسته ببينيم و نظام اطلاعات و نظام فن آوري ها را به صورت «كل گرايانه» در نظر بگيريم و به ويژه مجموعه فن آوري و اطلاعات را در فرآيند «توسعه» مورد توجه قرار دهيم، به اين نتيجه مي رسيم كه جهت گيري توسعه، در ذات اطلاعات حضور پيدا مي كند؛ يعني نظام متوازني كه براي توسعه تعريف مي كنيد، متناسب با اهداف توسعه است و اين نظام متوازن بر محتوا اثرگذار است و هر گاه هدف اخلاقيِ حاكم بر توسعه فن آوري تغيير كند، ماهيت توسعه فن آوري نيز تحت تأثير قرار خواهد گرفت. اگر توسعه فن آوري به سمت افزايش بهزيستي مادي و غيرقدسي برود، حتماً همين سازوكارهاي كنوني به دست خواهد آمد، ولي اگر فرآيند توسعه و اهداف تكامل را تغيير دهيم، ماهيت و محتواي فن آوري هاي اطلاعات و ارتباطات و نيز خود اطلاعات و ارتباطات هم تغيير خواهند كرد. كيفيت هوشمندي اجتماعي بشر نيز تغيير مي كند.

آنچه گفته شد، همان نقطه اي است كه صاحب نظران در باره آن اختلاف نظر دارند. برخي صاحب نظران به درستي معتقدند كه ماهيت فن آوري ها و اطلاعات و ارتباطات، حامل ارزش است و ما در برخورد با آن ها نمي توانيم به صورت آزاد برخورد كنيم؛ يعني اين فن آوري ها، ارزش خاص را بر جامعه جهاني تحميل مي كند. همان گونه كه ما هم مي توانيم ارزش هاي خودمان را به نسبت، بر آن تحميل كنيم از اين نگاه، فن آوري ها بدون اقتضا نيستند، بلكه «جهت»، در ذات آن ها متبلور شده است؛ آن ها تجسم تمايلات عمومي هستند و جهت تمايلات عمومي را با خودشان دارند. البته چنان كه اشاره شد، اين سخن به اين معنا نيست كه ما در مقابل اين «جهت»، مجبوريم، بلكه ما هم صاحب اراده ايم و به نسبتي مي توانيم بر اين آثار، مسلط شويم.

3 ـ آثار جريان «اخلاق الهي» در «فن آوري اطلاعات»

اگر نگاه دوم را بپذيريم، آن گاه دو جهت اساسي مي تواند بر توسعه فن آوري حاكم باشد كه اين دو جهت، محور دو اخلاق قرار مي گيرند. در واقع، بسياري از موضوع هايي كه به آن ها اشاره شد، مسايل كلان اخلاقي اند كه در موضوع فن آوري و ارتباطات مطرح هستند و بايد آن ها را حول يك محور و جهت حل كنيم.

در توسعه به مفهوم مادي، حق بر توسعه را حق اساسي بشر قرار مي دهيم و بر اساس آن، حقوق را در ديگر حوزه هاي كلان تعريف مي كنيم. آن گاه نظام دستوري و تكاليف را معين و بر اساس فن آوري ها و دستور و قانون، هم كاربرد و هم توليد را كنترل مي كنيم؛ اگر جهت توسعه فن آوري، جهت توسعه مادي باشد، ممكن است بخشي از اطلاعات توليد و توزيع آن كه مخل فرآيند توسعه است، كنترل شود.

3/1 ـ ناتواني توسعه مادي از رفع تهديدهاي «فن آوري اطلاعات»

اگر جهت اساسي را جهت توسعه بهره وري مادي و ارضاي طبيعي انسان قرار دهيم، در ديگر ابعاد حيات انساني چه نتيجه اي به بار خواهد آمد؟ به نظر مي رسد كه اين اخلاق، ظرفيت كنترل خواسته هاي بشر را ندارد؛ چون بخشي از كنترل، با ارزش گذاري هاست و بخشي از آن، با قانون گذاري يا ديگر ابزارهايي است كه براي كنترل وجود دارد. اگر محور اخلاق را توسعه لذت هاي مادي قرار دهيم، اين اخلاق، در همه عرصه ها، كارساز و توسعه ياب نخواهد بود. نكته مهم در اين جاست كه اين اخلاق، به روحيه ايثار و گذشت و محبت اجتماعي نمي انجامد. اگر شما اساس انگيزش انساني را حركت به طرف دنياي بهتر قرار داديد، ميلي پيدا نمي كنيد كه انسان با تكيه بر آن، به فداكاري بر سر دنيا اقدام كند. البته تجارت بر سر دنيا را همه عقلا انجام مي دهند.

اگر انسان را ماكياولي تعريف كرديد، اين انسان، داعيه اي براي گذشت ندارد. اگر سود دنيايي، اصل باشد، انسان و جامعه اي كه سودمحور است و جامعه جهاني نيز كه از طريق «توسعه» به سمت سودجويي بيش تر حركت مي كند، به اخلاق ايثار و گذشت نسبت به دنيا نمي انديشد. بنابراين، هر چه تلاش كنيد و اصول اخلاقي را حاكم سازيد، اين اصول اخلاقي، جلوي بحران هاي و تهديدها را نخواهد گرفت. بعد از جنگ هايي كه در جهان اتفاق افتاد و آثار مخربي در جامعه بشري بر جاي گذاشت، تلاش هاي جدي انجام شد تا با حاكم كردن اصول اخلاقي و ارزشي، جلوي اين تهديدها گرفته شود و فضاي جامعه جهاني براي بشر، فضاي امن گردد، ولي چنين امري براي بشر اتفاق نيافتاد. ممكن است آن را به نقض در برنامه ريزي ها و ضعف هاي مرحله اي استناد دهيم كه در فرآيند تكامل، مرتفع خواهد شد، ولي بهتر اين است كه ريشه يابي كنيم و بدانيم كه بر چه اساسي و با چه بنيادهاي اخلاقي مي خواهيم امنيت جهاني ايجاد كنيم؟ با چه اصول اخلاقي مي خواهيم عده اي فرصت ها را به نفع خود و عليه جامعه جهاني، به تهديد تبديل نكنند؟ اگر پايان اين اصول اخلاقي، دست يابي به دنياي بهتر است، آن جا كه فرد، منافع خود را در ايجاد تهديد براي ديگران و استفاده جويي از فرصت ها به نفع خود مي داند، به چه دليل اين كار را نكند؟ به راستي در اين ميان، چه ضمانت اخلاقي وجود دارد؟ ممكن است گفته شود كه نظام دستوري و حقوقي ما تابع نظام اخلاقي است، ولي پرسش اين است كه در آخر كار، ضمانت اجرايي دستور چيست؟ مگر ضمانت اجراي قوانين، جز قدرت نيست؟ مگر پايگاه قدرت، چيزي جز تمايلات عمومي است؟ اگر مي خواهيد تمايلات عمومي را به سمت توسعه مادي هدايت كنيد و اصول اخلاقي را حاكم سازيد تا از فرصت ها سوء استفاده نشود و تهديدي براي بشر نباشد، با كدام انگيزه مي خواهيد اين اصول اخلاقي را ايجاد كنيد؟

اصول اخلاقي كه به ايثار نيانجامند، بي ترديد، اصولي نيستند كه پايدار بمانند و بتوانند تهديدها را كه در حال گسترش هستند، از پيش روي جامعه جهاني بردارند، توسعه فن آوري ها همان گونه كه فرصت هاي كلاني را در اختيار انسان گذاشته، تهديدهاي جدي را هم ايجاد كرده است. بنابراين، پيش بيني و تحليل ما اين است كه اخلاق حتماً ماهيت فن آوري را هم قيد مي زند. اگر ما فن آوري اطلاعات را به صورت انتزاعي نبينيم، بلكه در بستر تكامل و در يك بافتِ در حال تغيير ببينيم، حتماً جهت تغيير بر محتوا اثر مي گذارد، ولي اگر رابطه بين محتوا و ضريب هوشمندي را با اهداف، در نظر نگيريم، قاعدتاً مي گوييم كه هوشمندي در محتواي خود، بار ارزشي ندارد. هوشمندي به ويژه در دوره اي كه براي هوشمندي جامعه جهاني به عنوان يك مجموعه به هم پيوسته و داراي وحدت، برنامه ريزي صورت مي گيرد، حتماً در متن محتواي خود، داراي جهت و بار ارزشي خاص است كه نه فقط در كاربري، بلكه بر محتواي فن آوري ها سيطره پيدا مي كند. اين بار ارزشي عبارت است از «توسعه» و حقي كه از دل آن بيرون مي آيد، همان «حق توسعه» است. سپس تكليفي بيرون مي آيد كه تكليف بسترسازي براي توسعه است. اگر چنين است، اين اخلاق، حتماً قدرت كنترل تهديدهاي برآمده از توسعه فن آوري را نخواهد داشت و سعادت بشري را تأمين نخواهد كرد.

3/2 ـ تحقق توسعه همه جانبه و پايدار در مبناي الهي

اخلاق دوم، داراي پايگاهي عميق تر از تمايلات طبيعي انسان است؛ اگرچه تمايلات طبيعي انسان را هم درنظر مي گيرد. بافت فطري انسان، فطرت توحيدي است و لاجرم بايد پايگاه اخلاق را فطرت انسان قرار دهيد و بگوييد اخلاق، در ارزشي ريشه دارد كه خداي متعال، در باطن انسان قرار داده است؛ يعني جهتي كه در فطرت انسان گذاشته اند، بايد پايگاه تمايلات عمومي و سپس پايگاه ارزش گردد. بايد بكوشيد همان جهتي را كه در فطرت است، شكوفا سازيد و در مديريت تمايلات عمومي، به صورت هماهنگ با فطرت، رشد دهيد. البته در اين تمايلات، حتماً تمايلات طبيعي انسان نيز قرار دارد، ولي اين تمايلات، به نفع ميل به عبادت و پرستش خداي متعال، منحل مي شود؛ يعني اگر خداي متعال، انبيا و حاملاني را فرستاده است تا بشر را به توحيد دعوت كنند و حتي يك شرك خفي هم در انسان باقي نگذارند و او را جزو مخلصين قرار دهند، به اين معناست كه همه نيازهايش، به يك نياز تبديل شود كه همان نياز به قرب و سجده در مقابل خداوند متعال است. به عبارت ديگر، همه لحظه هاي انسان بايد در يك لحظه منحل شود. البته نه اين كه لذتي از طبيعت نمي برد، بلكه كيفيت اين لذت ها، ارتقا كيفيت پيدا مي كند و سطح وجدان عمومي بشر، ارتقا مي يابد.

اگر اين امر را پايگاه اخلاق قرار دهيم، به طور طبيعي بايد تمايلات عمومي به سمت توسعه قرب و توسعه سجده پيش رود. آن جا هم «ارتباط» است. اساساً پايگاه قرب هم رابطه است؛ زيرا تقرب به خداوند متعال، چيزي جز يك ارتباط پيچيده تر و متكامل تر نيست كه در فرآيند فلسفي، از آن به فرآيند «تولي و ولايت» تعبير مي كنيم. خلاصه اين كه در تقرب نيز توسعه ارتباط وجود دارد و ارتباطات اجتماعي و به تبع تقرب، توسعه مي يابند. به عبارت ديگر، اين گونه نيست كه بشر يا بايد دنياپرست باشد تا توسعه پيدا كند، يا خداپرست باشد و منزوي گردد. اين همان نكته اي است كه در فلسفه ديني غرب به ويژه بعد از رنسانس مطرح شده و در كلام جديد، ظهور پيدا كرده است. به عقيده ما اين كه انگيزه هاي مادي مي تواند به «توسعه» تبديل شود، ولي انگيزه قرب و فطرت نمي تواند به توسعه تبديل گردد و فطرت بايد هميشه انزواگرا باشد و انسان را از جامعه و حيات اجتماعي منزوي مي كند، انديشه باطلي است. در بافت فطرت مجموعه اي از نيازها وجود دارد كه بايد اين نيازها را به صورت متوازن شكوفا كنيم. همين توسعه متوازن فطرت بايد مبناي اخلاق قرار گيرد. بنا بر اين، اخلاق محوري كه بر محور آن، نظام اخلاقي و نظام حقوقي و نظام دستوري شكل مي گيرد، اخلاق قرب است؛ يعني بر اساس اين مبنا، اولين و محوري ترين گرايش انسان كه مي تواند همه گرايشات را در خودش منحل سازد و آن ها را شكوفا كند و در يك نظام متوازن به فعليت قطعي برساند، همان ميل به ربوبيت خداوند متعال است. معتقديم كه توسعه كنوني، توسعه اي نامتوازن است؛ يعني از انسان يك موجود كاريكاتوريك درست كرده كه همين عامل، اكنون در حال تبديل شدن به انفجار معنويت در غرب است. حتي پس از رسيدن به توسعه، رضايت مندي عمومي را فراهم نياورده است؛ چون نياز فطري انسان را شكوفا نكرده و انسان را كاريكاتوري، رشد داده است.

بنابراين، رشد متوازن فطرت، پايگاه اخلاق اجتماعي است و جهت گيري آن، قرب است. خداوند، ميل به قرب و سجده در مقابل خود را به انسان عطا كرده است كه انسان مي تواند در اوج رشد ملكوتي خود، به اين جا برسد. مي توان اين لذت و ميل را مبناي هماهنگ سازي همه تمايلات قرار داد و همه تمايلات را شكوفا كرد و در اين فرآيند منحل ساخت، نه اين كه نابود كرد. نابودسازي نيازهاي طبيعي، نه معقول است و نه محقق شدني، بلكه يا بايد محور توسعه را لذت جويي مادي يا توسعه سجده قرار داد. اگر توسعه قرب و توسعه ارتباط با خداوند روي دهد، جامعه به توسعه الهي مي رسد.

نكته مهم اين است كه توسعه ارتباطات، در ماهيت اشيا وجود دارد؛ چون يك بار، ما ذات اشيا را جدا جدا تعريف مي كنيم و مثلاً مي گوييم انسان، انسان است، ولي بار ديگر مي گوييم انسان ها با يكديگر ارتباط برقرار مي كنند و جامعه تشكيل مي شود و اين ارتباط اجتماعي، ذات انسان ها را تحت تأثير قرار مي دهد. در اين حالت، انسان ها داراي قدرت ارتباط گيري هستند و تكليف شان هم در همين است؛ يعني انسان ها بايد دنبال توسعه ارتباط باشند تا باطن آن ها با توسعه ارتباط، دست خوش تحول گردد و اين تحول، تا «تمدن» كه لايه تجلي ظاهري تمايلات و اراده هاي انساني است، ادامه يابد.

اگر بخواهيد تمدن متوازن داشته باشيد، پايگاه اخلاقي اين تمدن از نظر فلسفه اخلاق، فطرت است كه بايد به صورت متوازن شكوفا شود. ما حق محوري انسان و جامعه انساني در همه حوزه هاي توسعه را حق قرب و حق تكامل مي دانيم كه هيچ كس حق ندارد بشر را از اين حق محروم كند، نه آحاد ديگر، نه دولت ها و نه نهادهاي بين المللي. همه مكلفند بستر توسعه قرب را در جهان ايجاد كنند. ما به جاي حق توسعه، حق قرب قرار مي دهيم و آن را توسعه متوازن مي دانيم. توسعه متوازن آن گونه كه اكنون تعريف مي كنند، توسعه اي است كه ظاهرش متوازن است، ولي در باطن، نامتوازن است و به گسترش عدالت و ايثار نمي انجامد. شاهد گوياي اين ادعا، حاكميت يك جانبه غرب بر مديريت اينترنت و امپراتوريهاي خبري و مديريت وضعيت رواني جامعه جهاني از طريق تنظيم اخبار و اطلاعات است.

3/3 ـ تحقق «ايثار» و «امنيت» در جامعه توسعه يافته ديني

توسعه متوازن برمبناي فطرت، توسعه اي پايدار است كه دوام تاريخي دارد و مي تواند ايثار ايجاد كند. اگر به جاي اين كه نياز طبيعي انسان را فعال كنيد و آتش فشاني از حرص به دنيا در او پديد آوريد؛ فطرت توحيدي و نياز به قرب را فعال سازيد، اين امر، به اخلاق ايثار تبديل مي شود. وقتي اخلاق ايثار را به نظام حقوقي و دستوري تبديل و ساختارسازي كنيد، فضاي امن ايجاد خواهد شد. در چنين جامعه اي، همه انسان ها نهايت تلاش خود را به كار مي گيرند تا بيش ترين خدمت را به جامعه انساني برسانند و كم ترين برداشت را از آن خود كنند. در چنين جامعه اي مسلماً امنيت عمومي فراهم خواهد شد. البته خود اين اخلاق هم ممكن است در يك منزلتي، تجارت باشد؛ يعني انسان ايثار كند تا به قرب رسد و به درجات بالاتر دست يابد، ولي در مرحله اوج اين اخلاق كه مرحله اوج عرفان اسلامي است، انسان به جايي مي رسد كه در مسير خود، هيچ چيزي جز فداكاري كردن در راه محبوب را نمي خواهد و هيچ توقع و طمعي ندارد. اين وضعيت همان است كه اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) درباره آن مي فرمايند: «من خدا را براي بهشت و جنهم عبادت نكردم، بلكه براي خود حضرت حق (عزوجل) عبادت كردم». در اين جا، فطرت انسان به منزلتي رسيده است كه در سجده خود هم هيچ توقعي ندارد، بلكه اين سجده را بدهكاري به حضرت حق به حساب مي آورد.

بنابراين، اگر اين اخلاق را كه توازني در ارتباطات ايجاد مي كند، مبناي توسعه قرار دهيم، بهترين كار را كرده ايم. اين كار براي آن است كه همه حيات بشر به يك سجده متكامل در مقابل خداوند متعال، تبديل شود. انسان توسعه يافته اخلاقي مي تواند با هزار زبان با خداوند متعال، ارتباط برقرار كند كه انسان توسعه نيافته، از آن كار، عاجز است.

جامعه توسعه يافته از منظر دين، جامعه اي است كه با آهنگها و زبان هاي مختلف و با شيوه هاي گوناگون و متنوع و در عين حال، متوازن و منسجم و هماهنگ، هميشه در حال سجده قرب در محضر خداوند متعال است و اين توسعه، با توسعه مادي متفاوت است كه بشر در آن هماره در حال سجده در مقابل ماده و آثار ماده است.

محوري ترين اصل اخلاق، همين است كه انسان، سرانجام بايد در مقابل چيزي سجده كند و اين سجده، او را اخلاقي كند و براي او تقوا به ارمغان بياورد. اگر آن سجده و خضوع كه زادگاه اخلاق و ارزش و تمايلات و حساسيت است، همان سجده در مقابل آثار ماده باشد، محصول آن، توسعه امنيت و توسعه اخلاقي نخواهد بود. اگر سجده و خضوع را از باطن انسان برداريم، هيچ اخلاقي در جهان، شكل نخواهد گرفت. درك از خير و شر، متناسب با همان سجده اتفاق مي افتد. انسان اگر در مقابل ماده سجده كرد، زيباشناسي اش عوض مي شود. از اين رو، الگوهاي توسعه، زيباشناسي اخلاقي و اخلاق اجتماعي وي را دگرگون مي سازد.

اخلاق محوري، آن روح خضوع و خشوع است كه بايد در باطن جامعه و بر محور فطرت ايجاد كنيم. بايد توسعه متوازن فن آوري اطلاعات را بر محور آن شكل دهيم و به توسعه پايدار و همه جانبه دست يابيم تا بتوانيم تهديدها را به فرصتي براي رشد عمومي جامعه بشري بدل سازيم.

بر اين مهم بايد تأكيد ورزيد كه موضوع اصلي چالش در برخورد ميان تمدن ها، در مقياس جامعه جهاني، مقوله «اخلاق» است. چنان چه اخلاق الهي در محوريت توسعه جامعه اطلاعاتي جاي گيرد، جامعه جهاني راه تحقق تمدن اسلامي را خواهد پيمود. در غير اين صورت، با حاكميت اخلاق مادي بر جامعه اطلاعاتي، جهاني سازي در پيرامون هنجارهاي اومانيستي رخ خواهد داد. از آن جهت كه توسعه فن آوري اطلاعات، متغير اصلي جامعه اطلاعاتي است، حاكميت اخلاق الهي بر آن جامعه جز از طريق حاكميت بر فن آوري اطلاعات، متصور نيست. بر اين اساس، ما بايد به سوي حاكميت اخلاق الهي بر توسعه فن آوري اطلاعات و ارتباطات سير كنيم كه اين امر در مقياس توسعه، از طريق حضور و مديريت بر توليد سندهاي بين المللي در زمينه «فن آوري اطلاعات»، و تنظيم آن بر مبناي «نظام تعاريف»، «نظام حقوق» و «نظام تكاليف» متناسب با اخلاق الهي، ممكن است.

پی نوشت ها:

(1) اعلاميه اصول ايجاد وساخت جامعه اطلاعاتي

(2) بيانيه «حق توسعه»