نسخه آزمایشی
سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue, 23 Apr 2024

همایش چشمه معرفت؛ مراسم عمامه گذاری طلاب حوزه / لباس روحانیت پرچم اقامه دین و لوازم آن

متن زیر سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در ایام میلاد امام هادی علیه السلام به تاریخ 12 آذرماه سال 88 برگزار شده است. این جلسه که با عنوان همایش «چشمه معرفت؛ رهپویان فقاهت و تزکیه» بوده است از طرف معاونت تهذیب حوزه علمیه قم برگزار شده است که ایشان در جمع طلاب اشاره می کنند که هدایت از طرف خدای متعال است و حاملین این هدایت معصومین (علیهم السلام) هستند، ماموریت ما روحانیون هم این است که این هدایت را تحمل کنیم و به دیگران برسانیم، برای رسیدن به این منظور اول خود ما باید نورانی شویم. لباس روحانیت لباس اقامه دین است و معنای این حرف این است که روحانی مدافع حریم اسلام است، پس باید به لوازمش هم متلزم شود و خودش حامل حقیقت ولایت شده باشد تا بتواند ولایت را اقامه کرده و به دیگران برساند، او باید سطح عبادتش متفاوت با کسی باشد که می خواهد فقط خودش آدم خوبی باشد، از دیگر لوازم روحانیت بصیر بودن، ساده زیستن و رعایت شئون ظاهری این لباس است.

تحمل ولایت گام ابتدایی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد الله الرب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله طاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمین. جریان هدایت از سوی خدای متعال است و همه هدایت ها به او بر می گردد «الله نور السموات و الارض»(نور/35)، از امام رضا (علیه السلام) در ذیل این آیه روایت آمده است که «هدی من فی السموات و هدی من فی الارض»(1)، همه آسمانی ها و زمینی ها با نور خدای متعال و با ولایت و سرپرستی او هدایت می شوند. جریان هدایت الهی، دستگیری از بندگان خدا و اقامه توحید در عالم به واسطه خلفای الهی و آن کسانی است که حامل نور هدایت الهی و حقیقت ولایت خدای متعال هستند که آن اشخاص معصومین (علیهم السلام) هستند، دیگران به اندازه ای که حقیقت ولایت معصومین را تحمل می کنند هم خودشان به هدایت می رسند و هم حامل هدایت برای دیگران می شوند. زیارت جامع کبیره که از امام هادی (ارواحنا فداه) نقل شده زیارتی تقریبا منحصر به فرد است؛ زیرا اگرچه معارفی که نسبت به امام وجود دارد از دوره صادقَین (علیهم السلام) به طور جد بیان شده است و در دوره امام رضا (علیه السلام) به اوج خودش رسیده ولی ما هیچ کجا مثل جامعه کبیره نداریم که به صورت جامع و یک جا از حقیقت ولایت رونمایی شده باشد. شاید از لطیف ترین فراز های این زیارت اشاره به همین مطلب است که جریان نور الهی به وسیله معصومین در عالم جاری می شود «خَلَقَكُمُ‏ اللَّهُ‏ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ‏ بِعَرْشِهِ‏ مُحْدِقِين‏» یک مرتبه از خلقت آنها، خلقت حول العرش است که مرتبه تعلیم ملائکه است و یک مرتبه هم تنزل در عالم دنیاست «حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ‏ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ‏» آنگاه «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا». انسان ها به اندازه ای که ولایت معصوم را تحمل می کنند به طهارت و تزکیه نفس می رسند و به اندازه ای که حامل این ولایت می شوند می توانند دیگران را هدایت کنند.

وظیفه طلاب در این دنیا

ماموریت ما این است که تلاش کنیم حاملینِ ولایت معصومین (علیهم السلام) باشیم که البته کار بسیار دشواری است «إِنَ‏ أَمْرَنَا صَعْبٌ‏ مُسْتَصْعَبٌ‏ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»(2)، اگر ما جزء انبیا و ملائکه مرسلین نیستیم باید خدا به همه ما توفیق دهد که جزء عباد ممتحن باشیم، من گمان می کنم عالم ربانی در مقیاس غیر معصوم کسی است که عبد ممتحن و حامل ولایت معصومین است. وظیفه ما این است که تلاش کنیم به نور ولایت معصوم و نور هدایت الهی نورانی شویم و بعد این نور را به جامعه منتقل کنیم، ما باید توجه داشته باشیم که این ماموریت انجام شدنی نیست جز با اینکه انسان خودش حامل حقیقت ولایت و سر آن باشد زیرا اگر او حامل انوار هدایت نباشد دیگر نمی تواند این ولایت را به دیگران برساند.

بنابراین اگر هدایت از خدای متعال است و حاملین این هدایت معصومین (علیهم السلام) هستند، ماموریت ما این است که این هدایت را تحمل کنیم و به دیگران برسانیم، برای رسیدن به این منظور اول خود ما باید نورانی شویم و این همان چیزی است که در روایات ذیل آیه نور آمده است، مومن قلبش مشکات انوار الهی است؛ یعنی آینه قلب نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و این انوار در قلب او تجلی پیدا می کند و چون آینه قلب نبی اکرم است «الْمُؤْمِنُ‏ يَتَقَلَّبُ‏ فِي‏ خَمْسَةٍ مِنَ‏ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّور»(3)، ناچار است که حامل هدایت ولایت معصومین شود تا بتواند دیگران را هدایت کند. ما برای اینکه به اینجا برسیم باید عالم ربانی شویم؛ یعنی علم و تحمل معرفت و حقیقت الهی را داشته باشیم که البته آفت این بیش از هر چیزی است، شیطان با هیچ چیزی به اندازه شکل گیری چنین انسانی مبارزه نمی کند، دلیلش هم این است که خوب می داند اگر انسانی به این نقطه رسید و عالم ربانی شد یک جامعه را هدایت می کند لذا از آغاز برای اینکه انسان به این نقطه نرسد تدبیر و برنامه ریزی می کند، او از این که انسان عالم و یا ربانی بشود جلوگیری می کند و اگر هم عالم شد نمی گذارد ربانی شود. ما باید به شدت تدبیر کنیم و با این موانعی که شیطان سر راه ما قرار می دهد مبارزه کنیم والا «إنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»(فاطر/6)، تردید نکنیم که شیطان با برنامه هایش نمی گذارد که ما به این مقصد برسیم؛ او یا نمی گذارد شخص الهی و ربانی شود یا اگر کسی دنبال تهذیب رفت نمی گذارد عالم به علوم محمد (صلی الله علیهم اجمعین) شود و اگر فرد این دو را با هم نداشت دیگر کاری از او ساخته نیست؛ آنهایی که حامل ولایت و نور ائمه هستند می توانند پرچم ولایت را به دوش بکشند و دیگران را هم به سوی خدای متعال و به سوی مقامات توحیدی هدایت کنند.  

شئون انسان در برخورداری از هدایت معصومین

نکته دوم این است که ما در رسیدن به هدایت و بر خورداری از هدایت معصومین دو شأن داریم، یکی شأن انسانی است که خودش مقتدی است و هدایت به او رسیده است، او هم این هدایت را قبول کرده و در این مسیر به دستورات عمل می کند. یکی هم شأن انسانی است که غیر از اینکه خودش مقتدی است حامل هدایت هم هست و این هدایت را برای دیگران هم می خواهد؛ به تعبیر دیگر انسان گاهی به دین عمل می کند و  گاهی اقامه دین می کند، این دو با هم متفاوت هستند، انسانی که عمل به دین می کند خودش انسان خوبی است ولی حامل ولایت و هدایت برای دیگران نیست، او ولایت معصومین را در ظرف خودش و به اندازه توان  خودش اقامه نمی کند بلکه در درون خود هدایت و ولایت را پذیرفته است. مقیاس اقامه با عمل متفاوت است؛ یعنی کسی که اهل اقامه دین است مقیاس عبادت و بندگی اش همان مقیاسی نیست که شخص دین دار و حامل دین با آن عبادت می کند. این که در روایات آمده است که عالم ربانی بیش از هزار زاهد عملش پاداش دارد برای این است که مقیاس بندگی او متفاوت است، او توحید و ولایت را به اندازه ظرف وجودی که به او داده اند در عالم اقامه می کند و فرق است بین این که انسان نماز بخواند یا نماز را اقامه کند، دین دار باشد یا دین داری را اقامه کند. معنای اقامه کردن این است که انسان می خواهد بسترها را برای تحقق توحید و هدایت در جامعه ایجاد کند، پس طبیعی است که هم عبادت عبادت سنگین تری باشد و هم الزامات و لوازم آن سخت تر باشد.

لباس روحانیت، لباس اقامه دین

همان گونه که کفار جریان دنیا پرستی را در عالم اقامه می کنند، بستر سازی می کنند و شرایطی ایجاد می کنند که حرص به دنیا رشد پیدا کند، ما هم به جای اینکه فقط خودمان زاهد باشیم باید زهد و بندگی خدای متعال را اقامه کنیم، ما باید برای اینکه بندگان خدا به مقام زهد برسند بسترها را ایجاد کنیم و شرایطی را به وجود آوریم که بندگی خدا تسهیل شود و هدایت به مردم برسد. این لباسی که ما می پوشیم در واقع پرچم اقامه است که بر می داریم؛ یعنی فرق یک روحانی ملبس با یک روحانی غیر ملبس این است که او با لباس و پوشش شعار اقامه را دارد. لباس روحانیت غیر از این که منسوب به نبی اکرم و اهل بیت (علیهم السلام) است لباس اقامه است، انسان وقتی این لباس را به تن می کند معنایش این است که مدافع حریم اسلام است و پرچم داری است که می خواهد اسلام و ولایت معصومین را در عالم اقامه کند. حال اگر کسی این لباس را به تن کرد طبیعتا باید به لوازمش هم متلزم شود و خودش حامل حقیقت ولایت شده باشد تا بتواند ولایت را اقامه کرده و به دیگران برساند. نکته قابل تأکید این است که اگر کسی وارد محیط اقامه شد و خواست ولایت را اقامه کند باید سطح عبادتش متفاوت با کسی باشد که می خواهد خودش آدم خوبی و زاهدی باشد؛ من وقتی دوستان مشورت می کردند که آیا ما بیاییم طلبه شویم یا نه؟! عرض می کردم: اگر می خواهید برای خوب شدن طلبه شوید من خیلی توصیه نمی کنم، چون تنها راهش طلبه شدن نیست، انسان هر کجا باشد باید انسان زاهد و خوبی باشد؛ اگر کاسب است باید مثل حاج رجبعلی خیاط باشد و اگر دانشگاهی است باید مثل دکتر چمران باشد. ما اگر در حوزه می آییم معنایش این است که می خواهیم وارد میدان اقامه شویم و در مقیاس اقامه دین قدم برداریم پس باید تهیّا بر اقامه دین پیدا کنیم. یکی از تهیّا ها این است که انسانی که می خواهد اقامه ولایت کند باید به حدی از زهد و تقوا برسد که همه حساسیت های او معطوف به امر ولایت باشد، یعنی تمام انگیزه او این باشد که بتواند کلمه توحید را در عالم رشد دهد و از موضوع خوب شدن خودش عبور کرده باشد، او نباید نسبت به این که خودش آدم خوبی باشد حساس باشد بلکه باید حساسیتش این باشد که نام خدا در عالم زنده شود، البته حقیقت خوبی هم همین است؛ کسی که به جایی می رسد که تمام حساسیتش اقامه توحید می شود، اگر در جایی نام اسلام ضربه بخورد ناراحت و اگر پرچم اسلام برافراشته شود خوشحال می شود، متقی ترین آدم ها است؛ یعنی تقوای او و مقیاسش قابل مقایسه با آدمی که خودش آدم خوبی است ولی حساسیتی نسبت به پیروزی کفر و اسلام ندارد، نیست. اگر کسی وارد این میدان شد باید خودش را به نقطه ای برساند که تمام دغدغه ها و حساسیت هایش معطوف شود به این که اسلام غلبه پیدا کند، اگر در جایی نام اولیای خدا اقامه شد خوشحال باشد و اگر جایی ضربه ای به دین خورد واقعا نگران باشد. بعضی انسان ها انسان های خوبی هستند اما نسبت به اقامه ولایت در عالم حساسیت ندارند، آن ها می خواهند خودشان آدم خوبی باشند، این ها همان زاهدانی هستند که بار خودشان را با حداکثر قدرت برداشته و مقیاس عبادتشان مقیاس خوب شدن خودشان است، این آدمها نمی تواند پرچم دار هدایت در عالم باشند. پرچم داران هدایت در عالم انسان هایی هستند که خودشان را وقف بر موضوع ولایت کنند؛ لذا در این انسانها مقیاس تهذیب متفاوت است، اینها به حدی تهذیب می شوند که از دغدغه های خودشان خارج شوند و تمام دغدغه شان دین خدا و ولی خدا شود و لذا اینها حساسیتشان هم نسبت به فرمان ولی خدا و اقامه ولایت ولی خدا با دیگران متفاوت است. بنابراین ما علاوه بر اینکه باید تلاش کنیم که زاهد بوده و متعلق به دنیا نباشیم باید یک تعلقات شدید تر و دغدغه های بالاتری نسبت به برپایی حقیقت ولایت در عالم پیدا کنیم، اگر کسی این دغدغه را پیدا کند خودش باید نسبت به تحمل ولایت و پذیرش ولایت بسیار حساس باشد؛ یعنی تمام معیار او به آن امری که منظور نظر وجود مقدس ولی الله است برگردد و خودش را وقف آن هدف کند، او باید تمام عمرش را صرف این کند که آرمان و هدف حضرت یک قدم به واقع نزدیک تر شود. گرچه سهم ما در آن مقیاس سهم بسیار کمی است ولی اگر به همان اندازه خودمان را وقف کنیم  حضور در اقامه داشتته ایم. ما وقتی لباس می پوشیم معنایش این است که می خواهیم اقامه دین کنیم و فرق است بین لباس انسان درویش و لباس روحانیت؛ لباسی روحانیت لباس درویشی نیست بلکه لباس حضور در میدان اقامه و عمل و حساسیت نسبت به پیشرفت اسلام و گسترش معنویت و دین در عالم است.

بصیر بودن، یکی از لوازم روحانیت

حال اگر دید ما نسبت به لباس روحانیت این گونه شد طبیعی است که باید نسبت به جبهه مقابل و برنامه ریزی های او برای پیشرفت کفر، بصیر و حساس شویم. تا وقتی انسان در میدان اقامه نیامده است نسبت به پرچم داران کفر حساس نیست ولی اگر در میدان اقامه آمد چون مقابل پرچم داران کفر قرار می گیرد باید تمام تلاشش این باشد که برنامه های دشمن و آن نقشه ای که آنان برای کل جهان کشیده اند تا همه را به سمت بی دینی و دوری از خدای متعال هدایت کرده، همه ابعاد زندگی بشر را آلوده به جرم و ابتلای به جرم را در عالم به پا کنند، بشناسد. چون جرم مناسبات ولایت باطل است و عدل مناسبات ولایت نور است، عدل چیزی نیست جز مناسبات ولایت ائمه نور و ظلم و جور چیزی نیست جز مناسبات ولایت ائمه نار، آنها می خواهند مناسبات ولایت خودشان را در همه شئون حیات ما بسط دهند، در امور خوراکمان، مسکنمان پوشاکمان، ارتباط اجتماعی مان و مناسبات اقشار و حقوق اقشار؛ آنها همه اینها را آورنده اند و ما علما در بسیاری از موارد طبق الگوی آنها زندگی می کنیم! کسی که می خواهد وارد میدان اقامه شود باید الگوهای پیچیده دشمن و برنامه ریزی جامع شیطان را برای اقامه کفر و ولایت جور در عالم بشناسد و با تمام وجود برای مقابله همه جانبه وارد میدان برنامه ریزی و تدبیر شود. این مقابله از میدان خُرد خیلی واقع نمی شود؛ یعنی فرض کنید اگر آن ها برنامه ریزی می کنند که الگوی ارتباط اقشار را تغییر دهند، یا اینکه مفهوم ارتباط اقشار باهم را تغییر دهند، یا اینکه مفهوم زندگی، خانواده و زندگی خانوادگی را تغییر داده و مفهوم ارتباط زن و مرد را عوض کنند، ما در اینجا نمی توانیم از طریق وام دادن برای ازدواج مشکل جامعه را حل کنیم؛ چرا که آنها دنبال یک نقشه جامع برای تغییر کلیت فرهنگ شما هستند و شما هم باید در همان مقیاس نقشه جامع بکشید و در میدان های گسترده آن درگیری نرم وارد شوید. لذا کسی که وارد میدان اقامه می شود باید تلاش کند بصیرت، توانایی و مهارتهای روحی، ذهنی و عملی خودش را به حدی برساند که بتواند در این مقیاس از اسلام دفاع کند.  

وظیفه روحانیت در مقیاس فردی

البته ما در مراتب پایین تر هم باید تلاش کنیم که اموری را رعایت کنیم، یکی از امور این است که واقعا باید تلاش کنیم ساده زیستی را رعایت کنیم، این خوب نیست که روحانیت خدای ناکرده در میدان مسابقه بر سر دنیا بیفتد، تردید نکنید اگر روحانیت ساده زیستی را کنار گذاشت به همان میزان تاثیر خودش را در اقامه اجتماعی دین از دست می دهد؛ چون اگر روحانیت بخواهد اقامه دین کند باید قلوب متمایل به او شود و این منوط به این است که او یک اموری را رعایت کند. در مقیاس فردی یکی مسئله ساده زیستی فردی خود ما است، شیطان همه تلاشش این است که این خصوصیت را  که از امتیازات و شئون روحانیت در طول تاریخ بوده از ما بگیرد. دوم رعایت کردن شئون ظاهری این لباس است، ما در این لباس باید خیلی از چیزها را در برخورد با جامعه رعایت کنیم که قبلا ملزم به رعایت آنها نبودیم، اخلاق ما در برخورد با جامعه باید متفاوت باشد، کما اینکه باید بصیرت و شرح صدر اجتماعی پیدا کنیم، هدایت شرح صدر می خواهد و ما باید خودمان را برای دیگران خرج کنیم. خدا رحمت کند استاد عزیزی می گفت: «این طور نیست که شما حرف بزنید و مردم هدایت شوند، انبیا مثل شمع می سوختند که دیگران را هدایت کنند»، باید شانه هایمان را زیر بار مردم قرار دهیم، اخلاقمان باید اخلاق اقامه دین شود و شرح صدر و تحمل حرف و حدیث ها را داشته باشیم، ما باید به نقطه ای برسیم که دیگر برایمان حرف و حدیث مردم خیلی مهم نباشد؛ البته این مقام، مقام امیر المومنین است در زیارت غدیریه آمده است که «وَ أَنْتَ الْقَائِلُ لَا تَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عَزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً وَ لَوْ أَسْلَمَنِي النَّاسُ جَمِيعاً لَمْ أَكُنْ مُتَضَرِّعاً‏»، روزی عقیل، برادر حضرت به ایشان گفتند: «آقا این چه برخوردی است؟ شما مردم را از دور خودتان پراکنده می کنید! حضرت فرمودند: تجمع مردم بر عزت من اضافه نمی کند و تفرقشان هم من را نگران نمی کند، اگر همه مرا با دشمن تنها بگذرند من به حالت تضرع و زاری و بیچارگی نمی افتم؛ بعد امام هادی (ع) در این زیارت دلیل حرف امیرالمومنین را این گونه بیان می کنند که «اعْتَصَمْتَ‏ بِاللَّهِ‏ فَعَزَزْت»، تو با اعتصام به خدا به عزت رسیده ای  و کسی که با اعتصام به خدا به عزت رسید دیگر آمد و رفت مردم در او اثر ندارد. کسی که می خواهد وارد میدان اقامه شود دیگر نباید حرف و حدیث ها برایش اهمیت داشته باشد بلکه آنچه باید برایش مهم باشد فرمان ولی خدا است، او باید خودش را در خدمت ولیش ببنید، هرچه او می خواهد انجام دهد و از این که مردم تعریف یا تکذیب می کنند نه خوشحال شود و نه نگران، والا نمی تواند اقامه کند. دلی که با تعریف و تکذیب مردم می لرزد نمی تواند برای تغییر فرهنگ مردم کار کند. قرآن در مورد ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) می فرماید: «إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّه»(نحل/120)، او می خواهد بر علیه همه بت پرستی ها و همه ارزشها و خدایان یک جامعه اقدام کند پس نمی تواند نگران این باشد که مردم خوششان بیاید یا بدشان  بیاید، کسی که نگران این است که ارزش های یک جامعه مرا قبول می کند یا نمی کند چگونه می خواهد با این ارزش ها مقابله کند؟!

رسیدگی به خانواده اولویت ابتدای کار نسبت به جامعه

بنابراین ما اگر وارد مقیاس اقامه دین شویم باید تلاش کنیم که دیگر نگران حرف و حدیث ها نباشیم، بلکه دنبال این باشیم که آنچه وظیفه ما در مقام اقامه دین و تحول وضعیت اجتماعی به یک وظیفه مطلوبتری است را به بهترین نحو انجام دهیم که طبیعتا این امر را باید از خانواده خودمان شروع کنیم. نکته ای که من راجع به روحانیان دیده ام این است که امثال ما برای خانواده های خودمان کم سرمایه گذاری می کنیم که این خوب نیست، خانواده های ما باید نمونه های تربیت در جامعه باشند، البته این طور نیست که اگر آدم سرمایه گذاری کرد همیشه نتیجه بگیرد ولی رها کردن این امر صلاح نیست، یک گل را وقتی باغبان می کارد رها نمی کند والا علف هرزه ها دورش جمع می شوند. ما برای تربیت اجتماعی خانواده های خودمان هم باید تلاش کنیم تا بتوانند الگو بشوند و مامورت ما را بپذیرند و مشتاقانه با ما همکاری کنند، انشاالله خدای متعال به ما کمک کند که بتوانیم این قدم ها را برداریم.

من بخصوص توصیه می کنم که این لباس، لباس سربازی و اقامه است، یا نپوشیم یا تصمیمان این باشد که تا آخر عمر این لباس را از تن بیرون نیاوریم؛ یعنی اینگونه نباشد که بگوییم الان می پوشیم و بعد از مدتی این لباس را بیرون می آوریم، لباس پوشیدن واجب نیست البته به گمان من بسیار کار پرفضیلتی است، عرض کردم ورود به میدان اقامه است و این به معنای این است که انسان پرچم اقامه به دست می گیرد و در سدد اقامه دین و برپایی پرچم توحید است.

ما گاهی غفلت هایی می کنیم که موجب می شود ما را از این محیط اقامه بیرون کنند، باید مواظب باشیم که این غفلت ها را انجام ندهیم و شاکر این حقیقت باشیم. در جلسه ای یکی از روحانیون نزد یکی از اساتید بسیار خوب حوزه رفت و از حرف مردم شکایت کرد، او از این که برخوردهای مردم گاهی تند می شود خیلی منفعل بود. آن استاد بزرگوار به او فرمود: شما چرا روحانی شده اید، خوب بود از اول روحانی نمی شدید! کسی که لباس روحانی می پوشد معنایش این است که ارزشهای اجتماعی را می خواهد تغییر دهد، پس با ارزش ها درگیر می شود و دیگران هم با او درگیر می شوند، او باید با این مواضع با شرح صدر برخورد کند و حرف مردم نباید ذره ای در او انفعال ایجاد کند تا اینکه احساس کند این لباس، لباس بدی است! از فردا توقع ها از شما بیشتر می شود البته تردید نکنید که احترامات هم افزایش پیدا می کند، البته نه احترامات باید برای شما حجب و نه انتقادات در شما انفعال ایجاد کند، انسان باید وظیفه خودش را انجام دهد و وظیفه همانی است که امام رضوان الله تعالی علیه به آیت الله بهشتی فرمودند: «چه همه در مدح من درود بگویند و شعار بدهند و چه  همه علیه من شعار دهند خدا می داند در وضعیت من فرق نمی کند».

انشاالله خدای متعال به ما کمک کند که هم خودمان ساده زیست باشیم و هم بنایمان این باشد که روی تربیت خانواده هایمان کار کنیم، از خدا کمک بخواهیم که آنها هم با ما همراه شوند و در این که بتوانیم محیط زندگی خودمان را یک محیط نورانی قرار دهیم به ما کمک کنند. انشاالله بر این که هم بصیرت نسبت به جبهه دشمن پیدا کنیم، هم عالم به علوم اهل بیت (علیهم السلام) بشویم و هم وارد یک طراحی عظیم برای درگیری با دشمن بشویم تلاش کنیم و انشالله سرمایه های خودمان را خرج اقدامات بزرگ بر علیه دستگاه شیطان و ابلیس کنیم.

خلاصه همه این دعا ها این است که انشالله تلاش کنیم عالم ربانی شویم و برنامه ریزی کنیم برای این که موانعی را که شیطان بر سر راه ما قرار می دهد از بین ببریم. شیطان در بسیاری از اوقات برای اینکه مومن را از هدف باز دارد از نزدیکترین و موثق ترین دهان ها استفاده می کند «مُسْتَوْحِشاً مِنْ أَوْثَقِ إِخْوَانِه‏» یعنی مگر انسان از اخوان خودش باید بترسد این استیحاش همین است که مومن گاهی از طریق نزدیکترین دهان ها مورد هجوم شیطان قرار می گیرد پس شما باید همه نقشه های شیطان را رسد و تدبیر جامعه کنید، شیطان می خواهد شما را برای کارهای کوچک خرج کند و شما باید انشالله خودتان را برای کارها و برداشتن بارهای بزرگتر آماده کنید. در قصه موسی کلیم شیطان می خواهد ایشان را خرج سرباز بنی اسرائیلی کند «فَاسْتَغاثَهُ الَّذي مِنْ شيعَتِهِ عَلَى الَّذي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى‏ فَقَضى‏ عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ»(قصص/15)، مامون از امام رضا پرسید: «این آیه چگونه با عصمت می سازد؟ حضرت فرمودند: معنای «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ» این است که این صحنه را شیطان مقابل موسی کلیم پیش آورد تا قبل از این که موسی کلیم پیامبر شود، درگیر شود و در این درگیری خرج یک سرباز شود».

انشالله خدای متعال به همه ما توفیق دهد آنچه وظیفه ماست در این مسیر به خوبی انجام بدهیم و قدر این نعمتی که خدا به ما داده و به ما اجازه داده که لباس اقامه دین را بر تن کنیم بدانیم و خودمان را برای این ماموریت بزرگ لحظه به لحظه بیش از پیش آماده کنیم.

پی نوشت ها:

(1) تفسير الصافي، ج‏3، ص: 434

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏2، ص: 71

(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏64، ص: 23

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 49