نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 30 فروردين 1403 - Thu, 18 Apr 2024

سخنرانی در روز عید قربان در حرم رضوی/ اعیاد بزرگ زمان تجدید عهد با امام زمان و آماده شدن جمع شیعیان بر محور حضرت

متن زیر سخنرانی آیه الله میرباقری است که در عصر عید قربان در حرم مطهر رضوی به تاریخ 10 مردادماه سال 99 ایراد شده است. ایشان در این بحث که مربوط به امام زمان است فرمودند که توقع حضرت تجمع قلوب بر محور ایشان است. رمز ظهور همین جمع القلوب است. اینکه جمع شیعیان به خلوصی بر محور حضرت برسد و متوقع ایشان باشد. از وابستگی ها و تکیه گاه های شرک و کفر و حیات دنیا جدا شوند و امام را طلب کنند...

اجتماع قلب شیعیان بر حضرت، عهد با امام زمان

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین. در غروب روز عید هستیم و این روز رجوع به امام و توجه به ایشان است. در این چهار تا عیدی که ما داریم؛ جمعه، فطر، قربان و غدیر، دعای ندبه خواندن وارد شده است و توجه به امام زمان از طریق این دعا فوق العاده است. لذا توقیعی از توقیعات (یعنی نامه ها) حضرت را مرحوم صدوق نقل کرده اند را ترجمه می کنم.

در این روایت حضرت فرمودند: «وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ صَلَاتُهُ عَلَى سَيِّدِنَا الْبَشِيرِ النَّذِيرِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّم‏»(1) یعنی اگر شیعیان ما تجمع قلب داشتند و قلوب شان هماهنگ بود و دنبال یک چیز بودند که همان وفاء به عهدی که ما از آنها خواستیم، غیبت تمام می شود و فراق تمام شده و ظهور واقع می شد.

ما یک عهدی با امام زمان داریم که دنبال حضرت حرکت کنیم و از ولایت حضرت تخلف نکنیم؛ دستمان را از دست حضرت جدا نکنیم و به سمت دیگری نرویم و با دشمنان حضرت گره نخوریم؛ دائما فاصله ما با شیاطین و دشمنان حضرت محفوظ باشد. شبیه عهدی همه اهل زمان با امام خود داشتند. مثلا اگر مردم کوفه همدلانه به عهدی که با امام حسین بستند، اگر واقعا پایبند بودند، سرنوشتشان غیر از این بود که در واقعه عاشورا و بعد از آن رخ داد.

اما در طرف مقابل هم یک عهدی امام با ما دارد؛ آن عهد این است که ما را به بهشت و بلکه بالاتر به خدا برساند. هیچ کس دیگری هم این کار ازش در نمی آید. این کار، کار امیرالمومنین و ائمه هداه معصومین است؛ کار امام زمان است. این که عالم را تا قله های بهشت ببرند این کار کسی نیست جز امام معصوم.

این که ما در حرم امام رضا می آییم یک زیارت جامعه کبیره در وصف امام می خوانیم بعد هم می گوییم «موالی لا احصی ثنائکم» یعنی من نمی توانم مدح شما را کنم؛ سوال این است که چه ضرورتی دارد ما آنقدر گسترده امام را بشناسیم؟ نکته اش این است آن مقصدی که ما می خواهیم برویم با این امام ممکن است. امامی که زیارت جامعه در وصف اوست ما را تا آن قله ها می تواند ببرد والا با کس دیگری آن قله ها رفتنی نیست. همه آنهایی که مرد راهند در دامنه های این کوه زمینگیر شدند و از راه باز ماندند.

لذا ما عهد با امام داریم که از امام جدا نشویم؛ امام هم متقابلا یک عهدی به ما دادند که شما اگر دستتان را از دست ما جدا نکردید ما شما را به مقصد می رسانیم. کما این که سیدالشهداء علیه السلام واقعاً اصحاب خودشان را رساندند. آنهایی که با امام حسین ماندند به مقصد رسیدند. شما فرض کنید جناب حبیب سلام الله علیه آن صحابی امیرالمومنین این پیرمرد نورانی که در جنگ های حضرت امیر بوده از صحابی رسول خداست صلی الله علیه و آله و سلم اگر در کربلا به شهادت نمی رسد چقدر دیگر می خواست در این دنیا عمر بکند؟ حضرت او را به مقصد رساند. عهد امام در مقابل این است که ما را از دنیا عبور بدهند و بزرگ کنند و به بهشت و بالاتر از بهشت برسانند.

در این روایت حضرت می فرمایند: اگر شیعیان تجمع قلب داشتند و پراکنده نمی شدند و نمی رفتند دنبال دیگران و حواسشان این طرف آن طرف پرت نمی شد؛ یادشان می ماند که یک قراری با ما بستند و همدل می شدند و به این عهد عمل می کردند، «ما تأخر عنهم الیوم بلقائنا» ملاقات ما این امر میمون و مبارک که ظهور امام علیه السلام هست ازشان به تأخیر نمی افتاد. این امر ظهور که امر بسیار با برکتی است که 124 هزار پیامبر وعده اش را دادند و مقدمه چینی کردند، تأخیر نمی افتاد.

البته ما تک و توک آدم هایی داریم که هر روز عهدشان با امام زمان را سر صبح تجدید می کنند و تا آخر شب هم مقیدند، ولی آنچه در این روایت حضرت فرمودند امر دیگری است. حضرت فرمودند ما عهد تجمع قلوب بر محور امام خواستیم. یعنی جامعه مومنین همه شان همدل شوند که قراری که با امام زمان بستند، زمین نماند.

لذا حضرت فرمودند اثر این همدلی تشیع بر محور امام زمان، ظهور است. «تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا» به این نعمت مبارک و میمون می رسیدند که ملاقات با امام رخ دهد. ملاقات در این تعبیر کنایه از ظهور است. به تعبیر دیگر فرمودند: «وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا» یعنی نتیجه این است که این سعادت به آنها رو می آورد که دوران مشاهده امام در دوران ظهور، همراه با معرفت امام فرا می رسد.

ابتلائات و صحنه های سنگین در راه عصر ظهور

پس ما باید دنبال همین امر باشیم که دست به دست هم بدهیم و به آن عهد خودمان وفا بکنیم؛ دنبال خواستن خود امام و رسیدن به خود امام باشیم. سختی های راه را در کنار امام علیه السلام تحمل کنیم و این امتحان های سختی که پیش می آید ما را جدا و متفرق مان نکند؛ همدلی و اجتماع و وفاق مان از بین نرود. حواسمان این طرف آن طرف نرود.

عالم، عالم امتحان است؛ خدای متعال کوره امتحان را داغ می کند. مطمئن باشید هرچه پخته تر بشویم امتحان ها هم سنگین تر می شود. در سوره مبارکه بقره خدای متعال می فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ‏ الْخَوْفِ‏ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين‏»(بقره/155) یعنی من شما را امتحان می کنم بخواهید یا نخواهید؛ با خوف از دست دادن ها، گرسنگی ها، نقص در اموال و جان ها و ثمرات وجودتان. ای رسول ما به اهل صبر در این مسیر بشارت بده. بشارت بهشت بده که از این مراحل و صحنه ها عبور می کنید و به مقصد خواهید رسید.

در روایات داریم تاویل مهم این آیه برای شیعیان ما در قبل از ظهور است که امتحانات سختی پیش می آید. معتبره محمد بن مسلم فرمود: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ‏ إِنَّ قُدَّامَ الْقَائِمِ عَلَامَاتٍ تَكُونُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ وَ مَا هِيَ جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ‏ يَعْنِي الْمُؤْمِنِينَ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ‏ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ‏ قَالَ يَبْلُوهُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ مِنْ مُلُوكِ بَنِي فُلَانٍ فِي آخِرِ سُلْطَانِهِمْ وَ الْجُوعِ بِغَلَاءِ أَسْعَارِهِمْ‏ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ‏ قَالَ كَسَادُ التِّجَارَاتِ وَ قِلَّةُ الْفَضْلِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَنْفُسِ قَالَ مَوْتٌ ذَرِيعٌ‏ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ قَالَ قِلَّةُ رَيْعِ مَا يُزْرَعُ‏ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ‏ عِنْدَ ذَلِكَ بِتَعْجِيلِ خُرُوجِ الْقَائِمِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ هَذَا تَأْوِيلُهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ‏ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم‏»(2)

آمادگی برای حضرت و اعتماد کامل امام

لذا ما باید خودمان را آماده کنیم و کنار حضرت بایستیم و تجمع قلوب داشته باشیم. و در این میان فقط خود حضرت را بخواهیم. این امر دشواری است. اینکه انسان خود را برای امام زمان آماده کند امر ساده ای نیست.

در زمان امام صادق علیه السلام بنی العباس به اسم حقوق اهل بیت در خراسان و در جاهای دیگر قیام کردند. بعضی از دور و بری های امام صادق علیه السلام خیال می کردند این به نفع امام صادق است؛ نمی دانستند که این ربطی به امام صادق ندارد. می آمدند و مکرر اصرار می کردند که شما به میدان بیایید که ما هستیم. این حق شماست؛ آن را بگیرید تا حکم و حکومت دست شما بیافتد و اداره جامعه مومنین دست شما باشد.

فردی از خراسان آمده بود گفت آقا در خراسان هزاران شمشیر به دست آماده هستند. حضرت فرمودند تنور را داغ کنید؛ بعد به این مرد خراسانی فرمودند بروید در این تنور بنشینید. شروع کرد عذرخواهی کردن که من حرف بدی نزدم. حضرت هم حرف را عوض کردند. هارون مکی از اصحاب امام صادق وارد شد؛ حضرت فرمودند: بروید داخل تنور! این فرد کفشش را رها کرد و رفت نشست. حضرت شروع کردند به ادامه صحبت با این فرد در مورد خراسان؛ خود این فرد می گوید حضرت به نحوی خبر داشت که مثل کف دست وضعیت خراسان را می شناسند و دیدم لازم نیست من به حضرت در مورد مردم و جمعیت ها و آدم ها و... اطلاعاتی بدهم. بعد حضرت فرمود برو یک سری به احوال این برادرت در تنور بزن. آمدم دیدم مثل این که در گلستان باشد، وسط آتش نشسته است. حضرت به من فرمودند: ای مرد خراسانی آدم اینطوری چند تا دارید؟! ما اگر بخواهیم پا در رکاب کنیم، آدم اینطوری می خواهیم که اینطور به امام اعتماد داشته باشد.(3)

امام که نمی خواهد که کسی را بسوزاند ولی گاهی وقتها یک امتحاناتی پیش می آید که از درون آتش رفتن، سخت تر است؛ مثل امتحانی که سیدالشهداء از اصحابشان روز عاشورا گرفتند که از درون آتش رفتن سخت تر بود. چنین کارهایی تهیأ و آمادگی بالایی می خواهد.

در روایت دیگری در کافی شریف هست که سدیر که از اصحاب امام صادق است می گوید به حضرت گفتم آقا صد هزار نفر الان ربای قیام و حرکت شما آماده اند. حضرت فرمودند صد هزار؟ گفتم بلکه بیشتر دویست هزار. حضرت فرمودند دویست هزار من سرباز دارم؟! عرض کردم بیشتر بلکه نصف اهل قیام بلاد اسلامی. حضرت فرمودند می آیی با هم برویم بیرون مدینه در فلان منطقه من کاری دارم. سوار شدیم و با حضرت رفتیم. در راه فردی تعدادی گوسفند را می چراند. حضرت به من فرمودند اگر من به اندازه این گوسفندها آدم داشتم اقدام می کردم. می گوید با حضرت نماز را خواندیم و بعد شمردیم دیدم هفده تا گوسفند بودند.(4)

البته الحمدلله در دوران ما مومنین شهادت طلب و جان به کف زیاد هستند. هیچ دوره ای اینقدر نبوده که ما در دم صدها هزار آدم شهادت طلب داشته باشیم. واقعاً اینها جزو برکات دوران ماست. خدا رحمت کند امام بزرگوار ما را که اینها از آثار و برکات نفس آن مرد بزرگ و خلف صالح ایشان هست؛ اینها نعمت خداست.

هوای دنیا و غیر امام داشتن سبب زمین گیری امت

خلاصه اینکه امر اینطور است و کار سخت است و از ما یک عهد بزرگ و همراهی و همدلی جمعی بزرگی بر محور امام خواسته اند و تخطی از آن و هوای دنیا کردن سبب عقب افتادن فرج و وعده الهی است. در باب اصحاب موسای کلیم هست که قوم بنی اسرائیل در یکی از امتحان هایی که برایشان پیش آمد، در حرکت به سمت ارض موعود، در یک مسیر سخت و بیابانی قرار گرفتند و خدا برای آنها آب از درون سنگ و مائده خاص و طعام آسمانی می فرستاد. روشن است که در مسیر و وادی سیر می کردند که از عالم عادی بالاتر رفته اند که مائده خاص برای آنها می آمده است. یک مدت گذشت و به تعبیر قرآن اینها شروع به بهانه گیری کردند که ما بر یک طعام نمی توانیم صبر کنیم. اینجا بود که هبوط دیگری کردند و نعمت از آنها گرفته شد.

در این آیات فرموده: «وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُون‏»(بقره/61) از حضرت موسی خواستند که از خدا بخواهد غذای بقیه مردم را به آنها برگرداند. پیاز و سیر و عدس و خیار و سبزیجات درخواست کردند.

موسای کلیم امت را بالا برده است که غذایی خاص برای آنها می آمد ولی با این عدم همراهی امت بنی اسرائیل، اینها هبوط کردند. همانطور که ما در جریان حضرت آدم(ع) یک هبوطی کردیم و با ایشان ما هم پایین آمده ایم، و نیاز به عروج داریم، اینها با جناب موسی به یک مقامی رسیدند که از طعام آسمانی برایشان می آمد، ولی امت با درخواست بی جا و دنبال این چیزهای دنیایی رفتن، دوباره هبوط کردند. «اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ» دوباره بازگشت به مصر دارند و از آن مقام تنزل کردند. آنچه شما درخواست آن را دارید در وادی معیت و همراهی با جناب موسی نیست بلکه در مصر است. دوباره هبوط به مصر کنید. ولی این هبوط همراه با یک ذلت و خواری بوده است؛ «وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» یعنی ذلیل و زمین گیر شدند و غضب الهی هم آنها را فرا گرفت؛ همه به خاطر همین نکته است که وقتی یک پیامبری آمده و یک دری به سوی شما به سمت عالم بالا باز کرده، شما هنوز هوس دنیا دارید.

در داستان علی بن مهزیار هم همین نکته بیان شده است؛ می گوید 19 سفر به دنبال دیدن حضرت رفتم و در نهایت زیارت حضرت حاصل شد. فرستاده حضرت آمد و من را به بیرون مکه و خیمه حضرت برد. می گوید یک هفته آنجا مهمان حضرت بودم. یک روز یاد زن و بچه ام افتادم. حضرت فرمودند علی بن مهزیار تشریف ببرید. گفتم آقا من تازه شما را پیدا کردم. حالا به تعبیر من حضرت فرمودند: تعارف نکنید؛ کسی که در محضر امام است و یاد جای دیگر می افتد، پیداست نمی تواند اینجا را درک بکند. با امام راه رفتن و کنار امام بودن تهیأ و آمادگی می خواهد.

خلوص طلب امام و همراهی او، راه کنار رفتن حجاب سقیفه

لذا مسئله طلب خود امام است. مسئله بدنبال امام بودن است. اجتماع قلوب بر محور خود امام است. در داستان حضرت یوسف وقتی که ایشان برادش بنیامین را نگه می دارد و برادران را با گندم ره سپار دیار خود می کند همین نکته به نحو دیگری بیان شده است. این برادران برای یوسف که نیامده بلکه برای گندم آمده اند. اینطور است که به اینها گندم می رسد ولی برادرشان بنیامین لیاقت ماندن دارد؛ او هوای دیگری دارد و بدنبال گندم نیست؛ او طالب یوسف بوده، لذا جناب یوسف نقشه ای عجیب می کشد که او را نگهدارد. وقتی هم یکی از آن برادرها به حضرت یوسف گفت که ما را جای بنیامین نگه دار که ما به پدرمان قول داده ایم که او را برگردانیم، حضرت فرمودند: «قالَ مَعاذَ اللَّهِ‏ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُون‏»(یوسف/79) یعنی به خدا پناه می برم که کسی که متاع ما در نزد او نیست را نگهداریم. ظاهر این تعبیر همان متاع بظاهر دزدیده شده بود. ولی بعض مفسرین در تاویل آیه فرمودند باطن آیه این است که ما متاعی داریم که اگر آن متاع در نزد او بود متعلق به ماست و در نزد ما ماندگار است. آن سرمایه ای که اگر در دل کسی بود، او را متعلق به امام می کند، محبت و ولایت است. کسی که این متاع را ندارد و بدنبال خود امام نیست، که ماندگار نمی شود. او بدنبال گندم و مانند آن است و از دست امام می گیرد و می رود.

کسی که عهدی با امام ندارد در نزد امام ماندگار نیست. وقتی ما با دنبال کردن امام بدنبال متاع دیگری بغیر خود امام باشیم همان را می گیریم و مرخص می شویم. نه امام مزاحم می شود نه ما مزاحم امام! ما وقتی بچه تر بودیم می خواستیم همراه حضرت آیت الله العظمی بهجت بشویم؛ پیداست هم تو مزاحم او هستی هم او مزاحم تو! تو چه سنخیتی داری که می خواهی با او همسفر بشوی.

قرآن می فرماید: «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُون‏»(عنکبوت/65) یعنی یک عده ای هستند سوار کشتی می شوند. ما زیر پایشان را شل می کنیم و طوفان می آید و دریا طوفانی و مواج می شود. آنوقت است که کشتی و همه اسباب از کار می افتد و حجاب ها کنار می رود. اینجاست که انسان می فهمد آنچه تابحال طلب کرده بود و دنبال می کرد، چیزی نیست. اینجاست که خالصانه به طلب خدا می رسد و خدا را صدا می زنند. اما مشکل این است که وقتی به ساحل می رسند یادشان می رود و مشرک می شوند. در واقع حقیقت آن طلب هم، طلب خدا نبود بلکه طلب ساحل بود. ولی اگر فهمید که به چیزی جز خدا تکیه نکند، بعد طلب غیر خدا هم نمی کند.

داستان این است که ما در این امتحانات عصر غیبت باید به یک جایی برسیم که خود ولی خدا و امام مهم شود و  همراهی امام برای ما مهم بشود. اگر این اتفاق افتاد امید هست که ان شاء الله ما دستمان به حضرت برسد. بلکه در این توقیع حضرت فرمودند اجتماع قلوب و این بلوغ بشکل جمعی در شیعیان ایجاد شود. این که یک نفری بارش را بسته و خودش به مقصد و به امام راه پیدا می کند، در همین دورانی که امام در حجاب و غیبت هستند، هم ممکن است. ولی کنار رفتن حجاب اجتماعی امامت حضرت وقتی است که امت به این بلوغ برسند.

غیبت و حجابی که برای امام ایجاد شده است چندین معنا دارد. یک معنا غایب شدن جسم امام است. یک معنای باطنی تری دارد که حقیقت ولایت امام در حجاب است. آن چیزی که در غدیر وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آشکارش کردند و پرده را بالا زدند آن به حجاب رفت. با تخلفات سقیفه و تبعیت عده ای، بساط بنی امیه و بنی عباس برپا شد که سبب حجاب آن حقیقت شده است و تا ظهور هم این حقیقت در حجاب خواهد بود. لذا ذیل آیه «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏ * وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى»(لیل/1-2) حضرت فرمودند تاویل این آیه حجاب ظلمانی است که بر ولایت امیرالمومنین افتاده است.

روایت معتبره محمد بن مسلم است که فرمود: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ‏ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏ قَالَ اللَّيْلُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ غَشِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَوْلَتِهِ الَّتِي جَرَتْ لَهُ عَلَيْهِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَصْبِرُ فِي دَوْلَتِهِمْ حَتَّى تَنْقَضِيَ قَالَ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى‏ قَالَ النَّهَارُ هُوَ الْقَائِمُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِذَا قَامَ غَلَبَ دَوْلَتُهُ الْبَاطِلَ وَ الْقُرْآنُ ضُرِبَ فِيهِ الْأَمْثَالُ لِلنَّاسِ وَ خَاطَبَ اللَّهُ نَبِيَّهُ بِهِ وَ نَحْنُ، فَلَيْسَ يَعْلَمُهُ غَيْرُنَا»(5) یعنی شب دولت دشمنان ماست که ولایت حضرت را پوشانده است. و روز در این آیه هم ظهور امام زمان است که این پرده کنار می رود و آن شمس و حقیقت آشکار می شود. در روایات دیگری هم شمس به امام تفسیر شده است. در روایت معروف امام رضا فرمودند: «الْإِمَامُ‏ كَالشَّمْسِ‏ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار»(6) امام آن خورشیدی است که طلوع کرده و نورش عالم را روشن کرده است.

بلاهای و سنگینی های عصر غیبت برای رسیدن به خلوص در قلب

خلاصه اینکه اگر در عصر غیبت شیعیان به تجمع قلب برسند و مومنین و شیعیان حضرت همدل بشوند و آن عهد را دنبال بکنند و فقط طالب امام شوند، تردید نکنید که این حجاب کنار می رود و ما دستمان به امام علیه السلام خواهد رسید. و امتحانات این عصر هم برای رسیدن به این خلوص است. همانند طوفان هایی که کشتی را متلاطم می کند که انسان متوجه شود جز به خدا و ولایت الهیه نباید تکیه کند و فقط طالب او باشد. خدا اینکار را می کند که بفهمیم این کشتی ها و تکیه گاه ها کاره ای نیستند. بفهمیم که جز خدا دستگیر نیست.

و این تکیه کردن به غیر و دستگاه شرک و کفر در اصل یا فرع زندگی ما وجود دارد. ابتلائات برای رسیدن به این بلوغ است که ما نیاز به امامی داریم که ما را از همه این تعلقات بیرون کند. ما در جاهای مختلفی سر به دامان دیگران نهاده ایم. همین جامعه شیعه حضرت -که گل سرسبد عالم و خوبان و موحدان عالم هستند- یکسری به زندگی شان بزنیم می بینیم که در امور متعددی موافق با مسیر اهل بیت نیستند. واقعاً این زندگی ها آنطوری است که امام زمان می پسندد؟!

واقعیت این است که ما در عین این که الحمدالله در راه و در مسیر هستیم و حضرت هم به ما لطف و عنایت دارند ولی واقعا برنامه ریزی کفار زندگی ما را گرفته است. ببینید خانه سازی هایمان را؛ ازدواج ها و طلاق هایمان را؛ لباس پوشیدن ها و خواب و خوراک مان را؛ هیچ چیزمان سر جای خودش نیست. خواب شب ما را از ما گرفتند؛ سحر ما را از ما گرفتند؛ نان درآوردن مان؛ خرج کردن مان؛ مدل لباس و پوشاک مان؛ لباس خودشان را تن ما کردند؛ همان را می پوشیم خیال مان هم راحت است! حالا الحمدالله کمتر شده است. یک موقعی واقعاً ژورنال هایی که لباس بانوان متدین ما از رویش دوخته می شد از کشورهای اروپایی می آمد این را خدا می پسندد؟

خب باید یک امتحان های سختی پیش بیاید تا ما بفهمیم با آنها بار ما بسته نمی شود. اگر ما این را زود فهمیدیم خب زودتر اتفاق می افتد؛ دیر فهمیدیم ممکن است امتحان های سخت تر پیش بیاید و این امتحان ها برای این است. برای این است که خلوص ایجاد شود و کسانیکه واقعا دل در گرو حضرت ندارند رها کنند و به اصل خود بپیوندند. اینکه این بلاها مصیبت در دین عده ای می شود همین است. «تجعل مصیبتنا فی دیننا»

ببینید بلای عمومی که می آید ریشه اش خطا و غفلت و گناه عمومی است. مثلا این بلیه ای که الان آمده که خب جامعه مومنین درگیرند، این بلیه چطوری رفع می شود؟ با توبه رفع می شود ولی ما که اهل توبه نیستیم. آن توبه سخت راهش رجوع به امام حسین(ع) است. امام رضا فرمودند اگر اشک بر سیدالشهداء ریختی و اشکت روی صورتت جاری شد این کار توبه را می کند و همه گناهانت را خدا می بخشد. باید مراقب باشیم که اشتباه تحلیل نکنیم. بعضاً دیده می شود این بلیه موجب شده که به جای این که ما رو به امام حسین بیاوریم، الحمدالله مجالس حضرت را همه مان تعطیل کردیم و رفتیم در خانه هایمان نشستیم! یعنی دوای بلیه را کنار گذاشتیم. این بلیه باطنش غفلت است که با توبه و رجوع و با رو به امام حسین آوردن و رو به حضرت آوردن زمینه برطرف شدنش فراهم می شود.

ما نعمت خود را باید بشناسیم که توجه به ساحت اهل بیت است و اینکه پابوس آستان مقدس رضوی هستیم. اینها جزو بزرگترین نعمت های خداست. ان شاء الله خدا توفیق شکر این نعمت را به ما عنایت بکند و قلب امام رضا را از ما راضی کند؛ قلب امام زمان را از ما راضی کند و خدای متعال ان شاء الله این بلیه را از جامعه مومنین رفع بفرماید و ان شاء الله بتوانیم باز تجمعات مان را حول ائمه علیهم السلام به خصوص تجمعات محرم را با عافیت داشته باشیم...

پی نوشت ها:

(1) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏2، ص: 499

(2) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 649

(3) مناقب آل أبي طالب، ج‏4، ص: 237

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 242

(5) تفسير القمي، ج‏2، ص: 425

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 200