نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

همایش سالانه مرکز «مطالعات علمی بین‌المللی» درباره علوم انسانی اسلامی / تحلیل نسبت «اخلاق» و «معرفت» و ناتواني ايدئولوژي حاكم بر علم مدرن از حل معضلات جامعه جهاني

حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري هفتم اسفندماه با حضور در چهارمین نشست بین‌المللی سالانه «مرکز مطالعات و همکاری‌های علمی بین‌المللی» به تبيين نسبت «اخلاق» و «علم» پرداختند. ايشان براي توضيح اين موضوع، مقدمات تفصيلي را ارائه عبارتند از: «ايدئولوژيك بودن علم مدرن و ناتواني ايدئولوژي حاكم بر علم مدرن از حل معضلات جامعه جهاني و در نتيجه ضرورت دست يابي به چارچوبه جديدي براي توليد انديشه توحيدي، مبتني بر ظرفيت هاي ايجاد شده در انقلاب اسلامي »، «تقسيم رويكرهاي موجودِ مدعي علم ديني به سه رويكرد كلي»، «ضرورت تقسيم معرفت، به ديني و غير ديني در مرحله قبل از ورود به علم ديني و ارزيابي رويكردهاي ذكر شده  از اين ناحيه»، «ضرورت وجود روش تحقيقي كه بتواند شاخصه هاي صحت را در علوم محقق سازد» و در نهايت «ضرورت تقيد معيار صحت به اخلاق براي اخلاقي شدن علم»

حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري، در ابتداي اين ديدار، شيوه برگزاري اين همايش را شيوه اي علمي و بديع دانستند كه مي تواند به تفاهم منجر شود. ايشان در ادامه با اشاره به تأثير انقلاب اسلامي در شكل گيري علم ديني گفتند: به يُمن انقلاب اسلامي، مرزهاي دانش شكسته شده است و البته اين سخن، صرفا به معناي دست يابي دانشمندان مسلمان به دانش هاي برتر جهان نيست بلكه پس از انقلاب اسلامي و با پيدايش بسترهاي تاريخي و اجتماعيِ لازم، انديشيدن در يك چاچوبه جديد آغاز شده است كه قطعا به محصول جديد نيز ختم مي شود.

ايشان با ايدئولوژيك خواندن علم مدرن، ناتواني اين علم در حل مشكلات و بحران هاي جهاني را ناشي از همين ايدئولوژي حاكم بر آن دانستند و افزودند: علم مدرن در بستر يك ايدئولوژي خاص رشد كرده و فقط براي حل مشكلات همين تمدن مادي موجود، كارآمدي هايي دارد. بنابراين جامعه جهاني براي حل مشكلات خود بايد به دنبال چارچوبه فكري جديدي باشد.

رئيس فرهنگستان علوم اسلامي، علم جديد را در خدمت توسعه سرمايه داري دانست و ضمن تأكيد بر اين كه توسعه سرمايه داري غير از رشد سرمايه است افزود: توسعه سرمايه داري به معناي تحولات همه جانبه به نفع سرمايه است كه در اين مسير، هويت انساني، اخلاق و عواطف انسان نيز دست خوش تغيير مي شود و همه ابعاد انسان همانند سوخت فسيلي در خدمت سرمايه قرار مي گيرد.

ايشان حاكميت اصول ايدئولوژي مدرن بر تحولات اجتماعي جامعه بشري را عامل پيدايش طبقه استكباري دانستند كه همه تحولات اجتماعي را به نفع خود تغيير مي دهد و در توضيح بيشتر اين نكته گفتند: همه تحولاتِ بعد از رنسانس، استكباري و عامل انحلال انسان به نفع استكبار طبقاتي است. بنابراين دانش برخاسته از اين تحولات از حل بيماري هاي جامعه بشري ناتوان است و دنبال نمودن اين مسير در دوران پسامدرن تنها منجر به پيچيده تر شدن بحران هاي جهاني خواهد شد و نتيجه ديگري نخواهد داشت. ايشان با اشاره به پايان ليبرال دموكراسي، وظيفه دنياي اسلام در ايجاد راههاي جديد را گوشزد نمودند و ابراز داشتند:  لازم است تا راه ديگري را در پيش گرفت كه به احياي معنويت و خدمت به بشريت منتهي شود. در اين مسير جديد بايد معنويت و توحيد به يك تمدن تبديل شده و اقتضائات آن بر جامعه بشري حاكم شود و البته اين امر به يك بستر اجتماعي و تاريخي و يك چاچوبه فكري خاص نياز دارد كه انقلاب اسلامي ظرفيت آن را ايجاد نموده است.

حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري در ادامه، رويكرد هايي كه مبتني بر الهيات و توحيد، دغدغه توليد علم را پي جويي مي كنند به سه دسته «رويكرد تهذيبي»، «رويكرد فلسفه هاي مضاف» و «رويكرد روش مضافي» دسته بندي كردند و در توضيح راه حل هر يك از اين سه رويكرد و مقايسه اين راه حل ها گفتند: رويكرد اول به دنبال بازتوليد علوم است. اما رويكرد دوم قدري عميق تر است  و علوم را در چارچوبه فلسفه هاي مضاف، مطالعه مي كند كه اين فلسفه ها نيز بايد مبتني بر فلسفه اعلاي اسلامي باشند. اين رويكرد كه توليد علم را در ذيل «فلسفه هاي مضاف به علوم انساني و اجتماعي» مي بيند، نگرشش از رويكرد اول عميق تر و راه حل آن جدي تر و بالطبع، دسترسي به آن دشوار تر است.

ايشان رويكرد سوم را رويكرد انحصاري مرحوم حسيني، مؤسس دفتر فرهنگستان علوم اسلامي قم، معرفي كردند و در توضيح آن گفتند: بر اساس رويكرد «روش مضاف» پيش از تحول در «فلسفه علم» و بيش از آن، به تحول در «روش» نياز است. يعني «روش مضاف به علوم» بايد به گونه اي باشد كه امكان دخالت آموزه هاي ديني در علم را فراهم كند؛ چرا كه اگر روش، چنين امكاني را فراهم نكند، همه تلاش ها در باب توليد علم به يك ادبيات انضمامي و تزييني تبديل مي شود. حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري در ادامه، ايجاد يك شبكه هماهنگ روش تحقيق را يكي از ضرورت هاي پيش روي اين نظريه براي دست يابي به علم ديني دانستند و ابراز داشتند: تا دانش ها به يك شبكه تبديل نشوند و به هم قيد نخورند، به گونه اي كه بين دانش ها انسجام ايجاد شود، نمي توان به علم ديني دست يافت.

ايشان در ادامه به ارزيابي اجمالي رويكرد دوم و نقطه امتياز رويكرد سوم پرداختند و گفتند: كسي كه علم را به ديني و غير ديني تقسيم مي كند؛ در رتبه قبل از آن بايد بتواند معرفت را به ديني و غير ديني تقسيم كند؛ نه آن كه معرفت را دائر مدار بودن و نبودن بداند كه در اين صورت تقسيم علم به ديني و غير ديني صرفا يك نام گذاري است.

ايشان قوه عقل فردي و جمعي را  قوه اي تحت اختيار دانستند و افزودند: همان طور كه ساير قوا داراي احكام فقهي خاصي هستند؛ اين قوه نيز در قبال مسؤوليت هايي كه دارد داراي احكام فقهي خاصي است، بنابراين نبايد مستكبرانه بينديشد. رئيس فرهنگستان علوم اسلامي در تبيين بيشتر انديشه مرحوم سيد منير الدين حسيني گفت: ايشان كيف اختيار انسان را در نوع انديشيدن او دخيل مي دانستند و معتقد بودند به همان اندازه كه توليد دانش تحت اختيار است، به همان نسبت، صبغه اراده انسان را به خود مي گيرد و انسان در فهميدن مسؤول است.

حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري، متصف شدن  «تفسير جهان و تحليل پديده ها» به الهي و غير الهي را از لوازم چنين ديدگاهي دانستند و افزودند: بر اساس اين نگاه مي توان گفت تفسير جهان و تسخير آن در عصر كنوني، مبتني بر اومانيزم و معطوف به نفس پرستي و استكبار علي الله است. ايشان با تأكيد بر اختياري بودن فهم و امكان تقسيم آن به ديني و غير ديني گفتند: همان طور كه «تناسب با واقعيت» را نمي توان از معيار صحت حذف نمود اگر فهم، مبتني بر بندگي خداي متعال نباشد، فهم حقي نيست هرچند كارآمد باشد، چنان كه كار آمدي نيز همواره مستلزم مطابقت با واقع نيست. ايشان در ادامه با اشاره به مثال هايي نظير طب قديم و هيأت بطلميوسي، اين نكته را متذكر شدند كه علي رغم مردود شمرده شدن اين دو علم در دانش هاي جديد، اين علوم، كارآمدي هايي داشته اند. بنابراين ممكن است علومي هم كه مستكبرانه توليد مي شود، كار آمدي داشته باشد، هرچند اين كارآمدي حق نباشد.
ايشان اين بخش از سخنانشان را اين طوري جمع بندي كردند كه سه شاخصه «تناسب با واقعيت، كارآمدي و پرستش خداي متعال» در معيار صحت دخيل است و اگر فهمي بر اساس پرستش خداي متعال حاصل نشده باشد، فهم باطلي است. فهم باطل نيز ممكن است به صورت اجتماعي و يا تاريخي شكل بگيرد كه در اين صورت زير چتر فراعنه و شياطين بوده و ظلماني است، بر خلاف فهم الهي كه در ذيل چتر انبياء قرار مي گيرد و نوراني است. ايشان در نسبت بين «معيار صحت» و «روش» گفتند: روش تحقيق بايد معطوف به معيار صحت باشد و اگر معيار صحت، چند قيدي شد بايد روش تحقيق هم بتواند نسبت بين همه اين مؤلفه ها را رعايت كند.

رئيس فرهنگستان علوم اسلامي در ادامه، همه اين مباحث را مقدمه براي بحث از نسبت «اخلاق» با «پژوهش و فهم» دانست و براي تبيين دقيق موضوع، به سه نوع ارتباط بين «اخلاق» و «دانش» پرداخت و علي رغم اين كه بحث از همه اين ارتباط ها را مهم و مفيد برشمرد، دو نحوه ارتباط بين «اخلاق» و «علم» را  از موضوع بحث فعلي خود خارج نمود و گفت: هرچند دانش بايد اخلاقي به كار گرفته شود و هرچند رابطه «متعلم» با «معلم و علم» بايد بر مدار اخلاق باشد، ولي رابطه ديگري از نسبت اخلاق و پژوهش، مد نظر است. ايشان در توضيح رابطه مورد نظر از نسبت اخلاق و علم گفتند: محور اخلاق، خضوع در مقابل خداي متعال است. به اندازه اي كه اين خضوع  در فهم راه يابد، فهم اخلاقي مي شود.  حضور اخلاق در معرفت، با تقيد «معيار صحت» به «اخلاق» ممكن است. به عبارت ديگر فهم فقط حاصل سنجش نيست، بلكه حالات روحي فرد نيز در فهم دخيل است. اگر حالات دخيل در فهم، ايماني باشد، فهم  ايماني است و اگر اين حالات، غير مؤمنانه باشد، فهم، غير ديني است. چنان كه اگر فقيه در مراحل فهم نظري خويش كه شامل گمانه، گزينش و پردازش است، بدون ترس از احدي غير از خداي متعال و بر اساس تهور عاشقانه به خداوند، گمانه زني نكند و يا در مرحله گزينش، ابتهال به حضرت حق نداشته باشد، فهم او صحيح نخواهد بود.

ايشان در ادامه افزودند براي آن كه بتوان «فعل تحقيق» را به پرستش قيد زد هموار كردن روش تحقيقي كه نسبت بين «كاركرد، تناسب با واقعيت و تعبد به دين و وحي» را هماهنگ نمايد، لازم است.