نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

سالگرد علامه حسینی و نظریه اجتماعی ایشان در مدل تشکیل جامعه ایمان و کفر

یکی از موضوعاتی که مرحوم استاد به آن پرداختند تحلیلی از شکل گیری جوامع انسانی است که کاملا متفاوت با تحلیل های مادی گرایانه است. ایشان معتقد بودند اختیار انسان ها حول اراده هایی که ظرفیت ساماندهی اختیارات را دارند جمع می شود و محور این تجمع هم جهت گیری اراده های انسانی است و طبق این اراده ها جوامع مومن و مستکبر شکل می گیرند. وقتی جهت گیری جوامع متفاوت بود اهداف متفاوت می شود و این تفاوت اهداف موجب درگیری خواهد شد. در این درگیری جامعه مومنین باید بتواند موازنه قدرت را حفظ کند وگرنه در تمدنی که ملحدین بر اساس استکبار علی الله و انانیت نفس درست کردند هضم خواهد شد. در این درگیری همه جانبه لایه هایی وجود دارد که یک لایه اش لایه فرهنگی است. مرحوم استاد خود را در این قسمت مأمور می دانستند که راجع به بنیادی ترین لایه درگیری فرهنگی ابزار و امکاناتی را برای جبهه مومنین ایجاد کنند که امکان ورود به جبهه فرهنگی باشد. این تفکر در تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اصلی پیش روی آن ظرفیت دارد که همه بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی را تئوریزه کند و براساس تئوریزه کردن این بیانیه یک نقشه راه برای ایجاد یک قرارگاه بزرگ در انسجام نیروهای آتش به اختیاری که مشغول به کار هستند به وجود آورد.

لزوم اقدامات جدی تر در معرفی استاد

دو دهه از رحلت استاد بزرگوارمان علامه سید منیرالدین حسینی هاشمی گذشته و قاعدتا ما باید مثلا یک همایشی می داشتیم همراه با یک نمایشگاه که دستاوردهای ایشان به اضافه کاری که در طول این دو دهه پیرامون اندیشه ایشان انجام گرفته ارائه می شد و از زوایای مختلف، هم اندیشه ایشان و هم مسیر ادامه و دستاوردها بحث و اتفاقی می افتاد که واقعا ظرفیت هایی که بوجود آمده تجمیع می شد و یک گزارشی از مجموعه این ظرفیت ها داده می شد. به نظر من اگر این اتفاق می افتاد خوب بود، مایه امیدواری هم بود؛ البته امیدواریم این اتفاق بیافتد.

الان ممکن است این شرایط یک مقدار شرایط محدودتری باشد ان شاء الله گشایشی که شد فضای به اصطلاح کرونا هم یک مقداری رفع شد ان شاء الله اگر بشود چنین همایشی بعد از دو دهه ما داشته باشیم که به ضمیمه یک نمایشگاه و همچنین یک مطالعات میدانی هم اگر ان شاء الله اتفاق بیافتد که بشود میزان نفوذ اندیشه ایشان را و گسترش عمق نگاه ایشان و تأثیری که در محافل علمی و نخبگانی گذاشته ایم ارائه می شد؛ همگی می توانستیم ارزیابی کنیم و مایه امیدواری بود. قاعدتا آنچه باید بعد از دو دهه اتفاق بیافتد این است.

حالا این جلسه که صرفا برای یادی از ایشان و بزرگداشت ایشان در سالروز رحلتشان است، امیدوارم که ان شاء الله آن اقدام جدی تری که متناسب با دو دهه بعد از رحلت ایشان است انجام شود. دوستان هم در صدد بودند، امیدواریم بستر آن فراهم شود که زودتر این امر اتفاق بیافتد و یک کار بزرگتری در مقیاس جامعه نخبگانی کشور لااقل در حوزه علمیه، در معرفی شخصیت و دستاوردها و در زوایای مختلف ایشان اتفاق بیافتد؛ یعنی هم طرح کلان اندیشه، قابل بحث و ارائه در فضای نخبگانی است، هم موضوعات مختلفی که به تناسب اندیشه به آن پرداختند. الحمدلله هم بیان ایشان وافی است و هم فرآوری هایی که شده بستر را آماده می کند برای این که یک مجموعه مقالات و ارائه ها و سخنرانی هایی باشد. البته عرض کردم یک مطالعات میدانی هم در کنارش انجام بگیرد، ان شاء الله می شود مجموعه ظرفیت های تولید شده را ارائه کرد.

نحوه شکل گیری جامعه مومنین و مستکبرین

من هم یکی از موضوعاتی که ایشان به آن پرداختند و یک افق هایی را پیش روی ما و جامعه نخبگانی باز کردند که بسیار موثر و مفید است عرض می کنم. یکی از زوایای اندیشه ایشان که مبتنی بر مبانی شان هم هست این است که تحلیلی که از شکل گیری جوامع انسانی دارند کاملا متفاوت از آن تحلیل های مادی است؛ تحلیل روشن و آشکاری دارند، که اختیار انسان ها حول اراده هایی که ظرفیت ساماندهی و اختیارات را دارند جمع می شود و محور این تجمع هم جهت گیری اراده های انسانی است. اراده های انسان ها یا به سمت تواضع و خشوع و بندگی در مقابل خدای متعال و در مسیر تقرب الهی قرار می گیرد و یا در مسیر استکبار و مقابله با حضرت حق و انانیت نفس. این اصلی ترین اختیاری هم هست که اراده های انسانی دارند و در همه تصمیمات بعدی انسان اعم از حیات فردی و جمعی شان این اراده حضور دارد و یک اراده مستمر هم هست.

انسان مستمرا انتخاب می کند، یا حضرت حق را یا نفس و استکبار بر نفس و اولیاء طاغوت را. وقتی اراده ها جهت گیری می کنند - تفصیلات فلسفی اش بماند- تجمع پیدا می کنند برای رسیدن به مقصد خودشان حول اراده های شدیدتر که آن اراده ها می توانند این مجموع اراده ها را سامان بدهند. طبیعتا دو جنس جامعه شکل می گیرد؛ یکی جامعه موحدین است بر محور انبیاء الهی و دوم هم جامعه ملحدین و مستکبرین بر محور اولیاء طاغوت.

بنابراین این دو جمع شکل می گیرد و هر دو هم بر محور اختیاری که کردند امداد می شوند. طبیعتاً دو نوع حیات شکل می گیرد که حالا من اگر بخواهم تعبیر کلامی و قرآنی اش را بگویم شاید بشود حیات الدنیا و حیات الآخره؛ دو نوع حیات است با امتیازاتی که دارند. یک حیات سراسر لغو و لهو است «ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِب »(عنکبوت/64) یک حیات «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان »، یک طرف -آیه ای که گاهی ایشان تمسک می فرمودند- «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء * تُؤْتي  أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»(ابراهیم/24-25)؛ این یک جبهه ای است که شکل می گیرد که جبهه توحید و موحدین است که مَثَلش در قرآن شجره طیبه ای است که «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء تُؤْتي  أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» روایات این آیه را تفسیر کرده، در یک روایتی که شاید جامع هم باشد فرمود اصل آن اولیاء معصوم اند و فرع آن محیط ولایتشان است که مومنین در آن محیط زندگی می کنند.

طبیعتا آن طرف هم ضرب الله مثلا «مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار»(ابراهیم/26) که دستگاه باطل هم یک صورت انسجام ظاهری دارد مثل یک شجره است. این شجره البته شجره خبیثه است که «وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدا»(اعراف/58) میوه هایش هم میوه های دستاوردهای خبیث است ولی بالاخره صورت یک شجره را پیدا می کند و یک انسجامی پیدا می کند که این انسجام هم توضیح داده شده که شجره خبیثه شجره کفر است و بر محور اولیاء او شکل می گیرد کما این که برگ های شجره توحید موحدین هستند و مومنین هستند برگ های شجره خبیثه هم منافقین و کفار هستند. یک انسجامی پیدا می کنند نه این که انسجام پیدا نمی کنند ولی انسجامشان قرار ندارد «مَا لَها مِنْ قَرار» از درون متشتت است. چون بر محور اهواء می چرخد اهواء دائما با هم تعارض دارند و این تعارضشان دائمی است. بر محور اهواء ائتلاف و وحدت پیدا نمی شود.

به تعبیر دیگر اگر استکبار در انسان ها شکل گرفت صفاتی که حول استکبار براساس حدیث عقل و جهل شکل می گیرند صفاتی هستند که منتهی به نفس پرستی و خود محوری می شوند و از دلش تعارض و تشتت بیرون می آید «تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى »(حشر/14). ایشان مکرر این آیه را می خواندند، من معمولا آیاتی که ایشان می خواندند عرض می کنم «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً»(اسراء/20) ولی امدادی که می شوند آن امدادی است که ابلیس و جهل شده و به آن قوای جهل دادند. وقتی در جامعه ای قوای جهل گسترش پیدا کرد این محور انسجام نیست.

درست است؛ ممکن است این اراده هایی که دنیا را انتخاب می کنند برای رسیدن به منافع شان یک انسجام نسبی ای اختیار کنند و از منفعت طلبی شان در یک حدی برای این که بتوانند به جمع برسند بگذرند ولی خود جمعی که درست می کنند برای تأمین منافع خودشان است و طبیعتاً این جامعه به یک جایی می رسد که منافع اشخاص می شود اصل، آن کسانی که این جامعه را شکل می دهند هم چون دنبال منافع خودشان هستند و دنبال تأمین منفعت خودشان هستند، طبیعتا تعارض درون این جامعه بیشتر رشد می کند. اگر انسجامی هم ایجاد کنند باز برای سلطه طلبی و برای تأمین منافع خودشان است.

لذا آن کسانی که می توانند و محور می شوند استکبار علی الله دارند و دنبال منافع خودشان و پرستش خودشان هستند. لذا آنها سعی می کنند مواضعی را که برای انسجام ایجاد می کنند موازین به نفع خودشان باشد. لذا موازین ترازوهای این جامعه می شود موازین جور، هرچه هم گسترش پیدا بکند این موازین جور فراگیرتر می شوند. یعنی آن جائرینی که موازین را قرار می دهند تلاش می کنند که این موازین را فراگیر کنند و به همه عرصه های زندگی آن چیزی که شما امروز می بینید تحت عنوان توسعه جامعه پایدار موازین حاکمیت بر ارواح و افکار و همه قوای انسان را تبدیل کردند به قوانین جاری در جامعه جهانی و به تعبیر ایشان کار به جایی می رسد که حتی عواطف انسان، تمایلات انسان، تعلقات روحی انسان در این دستگاه مثل انرژی های مادی خرج توسعه قدرت مستکبرین می شود.

این یک جامعه است؛ جامعه ای است که «تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى » غیر از این ممکن نیست اتفاق بیافتد. لذا این انسجام هم وقتی وارد عالم بعد می شوند از بین می رود. وقتی با پدیده ها و عظمت آن واقعه در عوالم بعد مواجه می شوند «الْقارِعَة * مَا الْقارِعَة»(قارعه/1-2)، «يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوث »(قارعه/4) مومنین که اینطوری نیستند. یا در جهنم «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب »(بقره/166) این انسجامی که درست شده بود فرو می پاشد «مَا لَهَا مِن قَرَار». در شجره خبیثه یک انسجام ظاهری شکل می گیرد و این انسجام ممکن است به یک مرزی برسد که «كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» یعنی موازین حاکم بر جهان موازین تأمین منافع جائران باشد. بنابراین همه چیز ذیل او شکل می گیرد و موازین تغییر کند.

البته ذیل آن طبیعی است فرهنگ اعم از فرهنگ نیروهای تخصصی هم همان امر را پیدا می کند. پس این یک تحلیل اجمالی که ایشان دارند و بعد تلاش کردند که زیرساخت های این جامعه را تحلیل کنند که بشود در مقیاس جامعه به تحلیل موضوعات بپردازیم. این کلیاتی بود که اشاره کردم.

طبیعتا با این نگاه ایشان یک درگیری عظیمی شکل می گیرد بین اراده های انسانی بر محور استکبار و پرستش خدای متعال. بنابراین ابتدایی ترین طبقه در طبقه بندی ای که جوامع پیدا می کنند بر محور پرستش خدای متعال و استکبار در مقابل خدای متعال است. طبیعتا این دو جامعه این طور نیست که با هم درگیر نباشند. بلکه بر سر مقاصدشان با هم درگیر می شوند، تعبیر منافع هم اینجا غلط است بر سر مقاصدشان. مقصد آنها گسترش استکبار و انانیت نفس است، جنود و قوایی هم دارند که با آن قوا -صفات رذیله- وارد میدان می شوند و سعی می کنند از طریق بسط آنها جامعه خودشان را گسترش بدهند. این طرف هم بر سر پرستش خدای متعال و گسترش معنویت و اخلاق و بندگی خدای متعال است.

اساس درگیری اولیاء الهی و طاغوت

بنابراین یک درگیری عظیمی بین این دو جبهه شکل می گیرد. آنچه ما ما می فهمیدیم از تحلیل ایشان این است که محور این درگیری پرستش خدای متعال و استکبار و طغیان بر خدای متعال است. طبیعتا این دو جامعه چون محور دارند اساس درگیری هم درگیری بین اولیاء الهی و اولیاء طاغوت است. این درگیری درگیری همه جانبه هم هست. یعنی اینطور نیستن که عرصه ای از حیات باشد که موضوع تفاهم و ائتلاف این دو جریان باشد در هیچ عرصه ای از حیات با همدیگر ائتلاف ندارند. یک درگیری و جنگ همه جانبه ذیل دو جریان پرستش خدای متعال و پرستش اولیاء طاغوت و شیطان و این دو جریانی که امداد می شوند و رو به پیش هم هستند.

منتها -از مطالبی که ایشان مصرحا مکرر تأکید می کردند- دو تا جریانی که امداد می شوند هر دو غرض اصلی نیستند؛ آن دو تا جریانی که هدف اصلی حضرت حق است و امداد اصلی از آن اوست جریان پرستش خدای متعال و جریان بر محور وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است و در مجموع امداد دستگاه باطل متناسب با دستگاه حق است. به اندازه ای که در نهایت به رشد جبهه حق منتهی بشود آنها امداد می شوند نه این که امداد به گونه ای است که بتوانند یک انسدادی در مسیر حق ایجاد بکنند.

مهم این است که محور این درگیری اراده های انسانی است که پرستش خدای متعال یا استکبار را انتخاب می کنند که امداد می شوند و برای خودشان جامعه، جمع و نظام درست می کنند و این نظامات گسترش پیدا می کند. این جریان در همه زوایای حیات انسان جاری است، یعنی هیچ عرصه ای نیست که موضوع این درگیری نباشد. این که ما تلقی کنیم یک عرصه ای است که مشترک بین کفار و مومنین است آنجا می توانند برنامه ریزی مشترک داشته باشند این را حذف می کردند. این طبیعتا وقتی به دوران ما می رسد یک درگیری فراگیر بین کفر و ایمان در جامعه ما در دوران ما تبدیل می شود به جریان استکبار موجود و جمع و جامعه مومنین.

یعنی تبدیل می شود به مجموعه کفر و نفاقی که بر محور جریان استکبار در دوران ما شکل می گیرد که در دوران ما این جریان استکبار تبدیل شده به یک تمدن بزرگ. بنابراین درگیری بین این تمدن و قوای ایمانی و اسلامی در عالم است. تحلیل ایشان از انقلاب اسلامی همین بود؛ که یک درگیری بزرگ بین جبهه ایمان و جبهه کفری که تبدیل شده به یک مجموعه منسجم دارای لایه های مختلف تمدنی از ایدئولوژی تا سبک زندگی، که مهاجم هم هست. یک جریان مهاجمی که دنبال نفوذ و فراگیری است.

این میدان درگیری است و دامنه درگیری هم باید تا کجا باشد؟ خاطر مبارکتان هست که سال 66 یادم هست در سال پایانی جنگ بود یک جلساتی به اصطلاح کلاس هایی برای فرماندهان نظامی در جبهه برگزار می شد در قرارگاه ها یا جاهای دیگر، از ایشان هم درخواست کرده بودند که حضور پیدا کنند در آن کلاس ها. ایشان فرمودند من یک بحث می گویم این تبدیل به کتاب شود و مبنای گفتگو باشد. بحث هایی گفتند فرمودند که آنها تبدیل به یک کتاب بسیار خوب و مفیدی هم شد و عنوان این کتاب را ایشان اینطوری انتخاب کردند که به اصطلاح همه مباحث در همین عنوان نمود دارد؛ «حکومت جهانی محور محو و گسترش انقلاب اسلامی» یعنی اگر ما بخواهیم انقلاب اسلامی گسترش پیدا کند باید دنبال حکومت جهانی باشیم و تغییر نظم جهانی و استحاله نظم مدرن درون یک نظم دینی. اگر این کار را هم نکردیم حکومت جهانی آنها ما را استحاله خواهد کرد.

مسئله امروز انقلاب اسلامی

مسئله امروز ما هم الان همین است، مسئله امروز ما آنهایی هستند که دنبال سازش، به معنای اینکه حکومت جهانی را قبول می کنند و می گویند ما ذیل حکومت جهانی در موازنه قدرت یک سهم بیشتری داشته باشیم. تغییر حکومت جهانی هم از منظر ایشان لایه هایی دارد که یکی از مهمترین لایه هایش مفاهیم حاکم بر جامعه است. نظام مفاهیم حاکم بر جهان باید تغییر کند. معادلات حاکم بر جهان باید تغییر کند.

بنابراین تلقی ایشان از انقلاب اسلامی یک حرکت از عمق جامعه مومنین در مقابل انسجام جدیدی که کفر در دوران ما پیدا کرده و خیزی که برای حکومت جهانی برداشته و همین هم هست که منشأ این حکومت عظیم شده است. کفار دنبال هضم جامعه مومنین در جهاز هاضمه تمدنی خودشان بودند که یک حرکت عمیقی به اذن الهی و به پرچمداری یکی از نواب عام امام زمان ارواحنا فداه شکل گرفته در مقابل این جریان پس همان حرکت درگیری تاریخی که بین جامعه مومنین بر محور پرستش خدای متعال با کفار بر محور دنیا پرستی و پرستش اولیاء طاغوت است در دوران ما تبدیل می شود به یک درگیری عظیمی که بین تمدن جدید غرب و حقیقت اسلام و اسلام ناب است.

این درگیری همه جانبه هم لایه هایی دارد یک لایه اش لایه فرهنگی است که ایشان خود را در این قسمت مأمور می دانستند که راجع به بنیادی ترین لایه درگیری فرهنگی ابزاری را و امکاناتی را برای جبهه مومنین ایجاد کنند که امکان ورود به جبهه فرهنگی باشد در فضایی که دشمن یک انسجام فرهنگی ایجاد کرده و منطق ها را ایجاد کرده است.

روش ها را نرم افزارها را مدیریت تحقیقات و شبکه های تحقیقاتی گسترده را، خودشان را متصدی می دیدند که زیرساخت های بنیادین این درگیری فرهنگی را ایجاد بکنند و این را هم عرض بکنم مکرر می فرمودند در نصرت حضرت بقیه الله در این جنگ وظیفه ای داریم، با حضرت شرط نمی کنیم به ما سلاح بدهید تا بجنگیم. ما می رویم تا سلاح جنگ هم تولید بشود. وارد میدان درگیری شدند برای این که بنیادی ترین سلاح جنگ فرهنگی را با تمدن غرب در مقیاس یک فرهنگ تمدنی مبتنی بر مبانی اسلامی ایجاد کنند. زیرساخت های این کار را هم را تولید کردند که در آخرین روزهای حیات مبارکشان گزارش آن را فرمودند. همایش یاران خراسان بود در آنجا مفصل بیان فرمودند.

تئوریزه کردن بیانیه گام دوم با اندیشه استاد

این تفکر در تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اصلی پیش روی انقلاب اسلامی ظرفیت دارد. می شود جامعه نخبگانی را از طریق این مکتب فکری و این اندیشه به سر فصل مسائل اصلی انقلاب اسلامی نزدیک کرد. اگر بپذیریم که بیانیه گام دومی که رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی در چهل سالگی انقلاب اسلامی صادر کردند و غرضشان همین بود که نخبگانی که رویش انقلاب اسلامی هستند و بار ادامه کار به روی دوش آنهاست یک انسجام و درک منسجمی هم از میدان درگیری و ظرفیت های انقلاب اسلامی و دستاوردهای او و نقاط ضعف و چالش های پیش روی او و مسائل اصلی و سرخط های اصلی و به تعبیر دیگر سرفصل های نقشه کلان راه در نخبگان به یک انسجام برسانند.

به نظر می آید که این اندیشه قدرت دارد که همه بیانیه را تئوریزه بکند مبتنی بر تفکرات عمیقی که هست و هم براساس تئوریزه کردن این بیانیه یک نقشه راه برای ایجاد یک قرارگاه بزرگ برای انسجام نیروهای آتش به اختیاری که مشغول به کار هستند ایجاد بکند. یک قرارگاه جبهه ای که در عین این که مبتنی بر عمق اندیشه انقلاب اسلامی است کانه کثرت را و اختلافات درون جبهه را به انسجام برساند. تلقی حقیر این است که اندیشه استاد بزرگوار ما ظرفیت این کارها را دارد و باید ظرفیت را هم در این شرایط پشتوانه قرار بدهیم و برسیم به یک طراحی قرارگاهی مبتنی بر بیانیه گام دوم و براساس اندیشه های مرحوم استاد که این بیانیه را تئوریزه کند و از دل آن طبیعتا یک نقشه راه قرارگاهی به دست بیاوریم و به یک انسجامی در نیروهای آتش به اختیار برسیم که این حرکت برای رسیدن به دولت اسلامی و حکمرانی اسلامی بعد از شکل گیری نظام اسلامی یک ضرورت حتمی است.

تلقی من این است که می شود تئوریزه کرد و یک انسجام قرارگاهی در بین این جبهه متکثر ایجاد کرد مبتنی بر یک نظریه منسجمی که قرائت بشود، تحلیل بشود، تئوریزه بشود و نقشه راه از او استخراج بشود و ایجاد یک انسجام بشود و از ظرفیت های انقلاب اسلامی تا آسیب شناسی انقلاب اسلامی تا گلوگاه هایی که پیش روی ما هست. نقطه های اساسی ای که باید فتح بکنیم قله هایی که به دست بیاوریم. به نظرم از پشتیبانی این بیانیه به وسیله این اندیشه بنیادین می شود این کار را انجام داد.

البته باید طراحی قرارگاه جبهه ای باشد، ما نباید مدعی باشیم، ولی می شود این کار را انجام داد و این را من جزو یکی از مأموریت های کنونی دوستان حضرت استاد می دانم و جبهه دوستان حضرت استاد که باید اندیشه استاد را بر محور این بیانیه تبدیل کنیم به یک اندیشه قرارگاهی تا بشود جریان آتش به اختیار را حول او منسجم کرد، برای حرکت به سمت قله هایی که در گام دوم باید فتح بشوند ان شاء الله. بعضی از دوستان ما یک تلاش های خوبی را در این زمینه شروع کردند، امیدواریم که این تلاشها در قدم اول ظرفیت های موجود را منسجم کند و به فعلیت برساند.

خیلی خوب بود که ما گزارشی از تجمیع این ظرفیت های موجود می دادیم تا مایه امیدواری بشود. واقعا ظرفیت های زیادی در طول این دو دهه ایجاد شده که بسیاری از آنها برای پیشرفت انقلاب اسلامی بوده و بسیارش هم برای بالاخره جمع دوستان و شاگردان حضرت استاد بوده که به انحاء مختلف تلاش کردند و تلاش بعضی های شان بسیار جدی و سنگین بوده است. بعضی ها هم مثل ما تنبلی و کوتاهی داشتند ان شاء الله خدای متعال ببخشد و توفیق تدارک بدهد و دوستان دیگر هم که زحمت زیاد کشیدند مأجور باشند. خوب بود این ظرفیت ها تجمیع می شد و یک آسیب شناسی می کردیم که حالا باید چه کار کنیم که ظرفیت ها رشد کنند و هم افزا بشوند.

من به عنوان یک پیشنهاد که هم نوعی آسیب شناسی در آن بود که تصریح به آن نکردند ولی آسیب شناسی و یک پیشنهادی هم بیان کردم که ما باید الان بتوانیم اندیشه استاد را پشتوانه حرکت در گام دوم انقلاب اسلامی قرار بدهیم. خود این احتیاج به گفتگو دارد که من اجمالا اشاره کردم یک نوع آسیب شناسی نسبت به رفتار گذشته مجموعه دوستان و شاگردان حضرت استاد است و یک نوع پیشنهاد نسبت به آینده که ما برای این که بتوانیم ظرفیت اندیشه استاد را پشتوانه حرکت جمعی نخبگانی قرار بدهیم و این اندیشه را زنده تر در فضای عینی دنبال کنیم.

جریانی که ایشان ایجاد کرد بنظرم من منزوی نشده و رو به رشد بوده در این دوران. دهه آینده که الان وارد آن هم شدیم دهه اقبال نسبت به این اندیشه اساسی برای حل معضلات انقلاب اسلامی است. در این تردید ندارم و چون تئوری های دیگر توان کافی برای شناخت مسئله ها و حل مسئله ها ندارند می شود براساس این اندیشه جامعه نخبگانی را سرفصل مسائل اصلی انقلاب اسلامی و تعمیق مسائلی که پیش روی ماست، با این اندیشه ممکن است و راه حل های عمیق را با این اندیشه می شود ارائه کرد.

اگر این را در خدمت بیانیه گام دوم قرار بدهیم و تئوریزه کنیم و نقشه راه بدهیم امیدواریم بسیار خوب است، که هم جمع دوستانی که تا کنون کار می کردند وارد کار میدان جبهه بزرگتر بشوند و از مسائلی که به آن مشغول هستند یک مقداری گام های بزرگتری بردارند و هم اینکه نیروهایی که احتیاج دارند و نیازمندند که این نظریه بنیادین آنها را پشتیبانی کند و براساس آن نظریه به یک انسجام در عملیات برسند و آنها را هم بتواند حمایت کند و ان شاء الله در مسیر گام دوم انقلاب اسلامی این اندیشه بارورتر بشود و بیشتر بتواند خدمت کند به رشد و گسترش انقلاب اسلامی و بتواند این درگیری همه جانبه ای که بین جبهه ایمان و کفر است کمک کند به این که این درگیری منظم و تئوریزه و منسجم بشود و عمق پیدا کند.

از همه دوستان و عزیزانی هم که در جاهای مختلف زحمت می کشند حول این اندیشه من تشکر می کنم و هم دعا می کنم که خدا توفیقاتشان را روز افزون قرار بدهد به ما هم توفیق بدهد در خدمتشان باشیم و در این عملیات ان شاء الله قرارگاهی جدید همه به صورت منسجم برنامه ریزی بشود مشارکت کنند تا مجموع ظرفیت ها هم افزا بشود تا ان شاء الله بتوانیم یک گام بزرگتری را در تحقق منویات حضرت استاد که در ادامه منویات حضرت امام و رهبری بزرگوار انقلاب اسلامی است برداریم. والحمدلله...