نسخه آزمایشی
سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue, 23 Apr 2024

جایگاه حوزه و علمای تشیع در مواجهه با تمدن غرب و حراست از تشیع/ سه اصل انتظار در دوران غیبت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 18 بهمن 95 است که در مدرسه سیدالشهدا علیه السلام ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، حوزه های علمیه بر اساس عنایت خود اهل بیت علیهم السلام حلقه اتصال جامعه مومنین و شیعه با فرهنگ اهل بیت و فرهنگ اسلامی بودند. محور حوزه های شیعه تفقه بوده است. سه اصل احتراز و مراقبت؛ درگیری و مواجهه؛ و سازندگی در جامعه تشیع محور تلاش علمای انقلابی حوزه در طول تاریخ برای صیانت از جامعه تشیع و مکتب اسلام و اهل بیت بوده است. درگیری با مدرنیته نه از باب مخالفت با تکنولوژی و امکانات غرب بلکه مبارزه با نفوذ همه جانبه فرهنگ غربی و مدرنیته است، که بر محور لیبرالیسم و جدایی انسان و جامعه از انبیاء الهی بوده است. وظیفه طلاب و حوزه علمیه این است که با حفظ پویایی و اصول سنتی در فقه به مبارزه با نفوذ فرهنگ غرب بروند.

جایگاه مکتب اهل بیت در حراست از معارف اسلامی

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. در این فرصت کوتاه راجع به حوزه انقلابی و ماموریت هایی که ما طلبه ها و شما شاگردان امام صادق ارواحنا فداه در دوران معاصر دارید صحبت می­کنیم. حوزه های علمیه بر اساس عنایت خود اهل بیت علیهم السلام حلقه اتصال جامعه مومنین و شیعه با فرهنگ اهل بیت و فرهنگ اسلامی بودند. در طول تاریخ، مردم فرهنگ اسلام را در حوزه زندگی خودشان از حوزه های علمیه جامعه شیعه می گرفتند و حضرت یک حلقه و جمعی را تربیت کردند و به گونه ای کار را پی ریزی کردند که این جریان از دوران حضور ائمه علیهم السلام و به خصوص از دوران امام باقر و امام صادق علیهما السلام شکل گرفته و باقی مانده و دائماً رشد کرده و واسطه بین جامعه مومنین و اهل بیت بوده که هم معارف را به دست می  آوردند و هم این معارف را تعلیم و هم اعمال می کردند و برنامه ریزی می کردند که جامعه مومنین با فرهنگ اهل بیت زندگی کنند.

جامعه شیعه در طول این قرن ها با فرهنگ اهل بیت زندگی می  کرده است. فهم معارف اهل بیت تا آموزش و تبلیغ و برنامه ریزی برای اینکه در عرصه زندگی مردم وارد شود کار علمای بزرگ و حوزه های شیعه بوده و اگر این حلقه اتصال را بردارید این اتفاقات نمی افتاد.

محور حوزه های شیعه تفقه بوده البته رشته های مختلف همه سر جای خودشان محترم و با حدود خودشان ارزشمند هستند. علوم مختلف اسلامی در طول این قرن ها شکل گرفته و جامعه شیعه به برکت اهل بیت علیهم السلام استقلال فرهنگی پیدا کرده است. تا دوران امام سجاد علیه السلام گاهی جامعه شیعه مسئله فقهی شان را از علمای اهل سنت می گرفتند و ما فقیه به اندازه ای که مردم مسئله شان را از آنها بپرسند، نداشتیم؛ ولی از زمان امام سجاد علیه السلام جریان تربیت فقها شروع شد و حضرت شاگردان فقیه دارند، در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام به اوج خودش رسید و از این به بعد اهل سنت از ما استفاده کردند؛ یعنی چهار نفر از ائمه فقهی اهل سنت که همه در مناسک فقهی شان به آنها رجوع می  کنند از شاگردان مستقیم یا شاگرد با واسطه امام صادق علیه السلام هستند و این جایگاه شیعه است. نه فقط در فقه بلکه در حوزه معارف و کلام و اعتقادات و بقیه علوم اسلامی اهل بیت علیهم السلام خط نگهداری کردند و جلوی انحراف در دنیای اسلام را گرفتند.

یک موقعی ما با دوستان، توحید صدوق را مباحثه می  کردیم که چه انحرافات اعتقادی عظیمی در دنیای اسلام شکل گرفته بوده که نمی  شود بگویی اینها تصادفی بوده است؛ بلکه دستگاه دشمنان اهل بیت دستگاه سقیفه و دستگاه نفاق برای اینکه فرهنگ اسلام را منحل کنند با تدبیر و برنامه ریزی این کار را کردند و اهل بیت علیهم السلام با آنها مقابله کردند. امام صادق علیه السلام تقریباً انحرافات را ختم کردند؛ لذا دوران تاثیرگذاری فرهنگ اهل بیت بر فرهنگ عامه است.

یک موقعی من به دوستان عرض می کردم اگر می  شد یک پژوهش هایی بکنیم و ببینیم که مطلبی را مرحوم آیت العظمی بروجردی مشرب شان بوده می  فرمودند خیلی جاها فقه ما به منزله حاشیه بر فقه عامه بوده است یعنی فقه آنها در جامعه بوده و ائمه جاهایی که اشکال داشت را حاشیه زدند. این رویکرد خیلی خوبی بوده و در فهم فقه ما موثر بوده است؛ اما از آن طرف هم به نظر می آید که قابل مطالعه است یعنی معارف اهل بیت چه تغییری در معارف آنها ایجاد کرده و اگر امام صادق و امام باقر علیهما السلام و دوران آن بزرگوارها نبود مسیر فقه و مسیر علم کلام در دنیای اسلام به کجا می  رفت؛ ائمه علیهم السلام این انحرافات را مهار ­کردند و جلوی آن را گرفتند. تاثیر معارف اهل بیت حتی بر عرفان و فلسفه و فقه و کلام و تفسیر اهل سنت هم قابل مطالعه است. خیلی انحرافات عظیمی بوده که ائمه آنها را برگرداندند.

نقش محوری علما در تشکیل و پایداری جامعه تشیع

حلقه شاگردان ائمه با تنوع و گستردگی در دنیای شیعه شکل گرفت و الحمدلله ما در هر رشته ای استقلال داریم و در تفسیر و کلام و اعتقادات دنباله رو آنها نیستیم و برای خودمان یک بنیان های قوی و وثیق و محکمی داریم که به هیچ وجه از آنها گرفته نشده و از مکتب اهل بیت است و رو به رشد هم بوده است. علمای بزرگ ما همیشه جامعه شیعه را حراست می کردند تا از دایره مکتب اهل بیت بیرون نروند و سه کار را انجام می دادند:

اول آنکه مواظب بودند تا جامعه شیعه از دستگاه باطل احتراز کنند و به هیچ وجه در آنها منحل نشوند و استحاله پیدا نکنند و مرزهای فکری و فرهنگی و اعتقادی و سیاسی جامعه شیعه حفظ شود. علمای شیعه بر این کار مداومت می کردند و در هیچ دوره ای نیست که علمای ما این کار را نکنند.

دوم آنکه درگیر بودند و یک درگیری دائمی بین جامعه مومنین و شیعه و حواشی آن چه با جامعه نفاق چه با جامعه کفار وجود داشته است و سوم سازندگی است؛ یعنی در کنار این احتراز و درگیری جامعه شیعه را آرام آرام ساختند و معارفی از جمله کلام و فقه علوم دیگری که بوده معمولاً آن موقع در حوزه ها بوده و در جامعه ما شکل گرفته است؛ البته من نمی گویم طب ما طب اسلامی بوده، بالاخره علمای ما در آن دوره یک طبی داشتند که جامعه را با آن اداره می کردند. علمای شیعه برای حرکت به سمت ظهور این سه کار را می کردند. انتظار هم همین است.

احتراز یعنی پرهیز در اینکه ما در آنها منحل شویم و اخلاق و فرهنگ و زندگی کردن و اعتقادات ما از دست برود و منحل شویم. این تبری های سفت کار علمای ما بوده و نگذاشتند ما در جامعه دشمنان اهل بیت مستحیل شویم، چه کفار و چه منافقین.

در این تعاملاتی که می  شده امواجی که می  آمده یک موقع امواج کفار بوده است؛ مثلاً یک دوره ای نهضت ترجمه در دوران بنی عباس شروع شده و قصد هارون و مامون مقابله با دستگاه اهل بیت بود؛ چون امام صادق علیه السلام غلبه فرهنگی پیدا کرده و تفکرشان غالب شده بود. اینها به سرعت کتابهای کفار را آوردند و ترجمه کرده و وارد دنیای اسلام کردند؛ علمای ما مواظب بودند که جامعه مومنین در آن تفکرات استحاله نشوند. و در واقع درگیری فرهنگی داشتند و واقعاً مبارزه فرهنگی بود. هم سپر نگاه می  داشتند و صیانت می­ کردند، هم تبری و احتراز و هم درگیری و سازندگی داشتند و در کنار آن کلام و فلسفه متناسب با فرهنگ اهل بیت تولید کردند که مهمترینش تولید فقه و علم اصول بود.

علمای ما این سه رویکرد را همیشه داشتند در کنار سازندگی فرهنگی، سازندگی اجتماعی هم بوده و آرام آرام جامعه شیعه را ساختند؛ و الا یک روزه ما به اینجا نرسیدیم. یک زمان ما یک اقلیتی پراکنده در دنیای اسلام بودیم؛ ولی الان این طوری نیست و یک جغرافیایی برای خودمان داریم.

با هجرت امام رضا علیه السلام شیعیان آمدند و به دنبال امامزاده ها و حول امام زاده ها در همین منطقه ما جامعه شیعه شکل گرفت. کم کم دولت صفویه آمد و فقها در مقابل دولت عثمانی و غیره از آن حمایت کردند و ما یک جغرافیا پیدا کردیم تا به اینجا رسیدیم. این کار تصادفی نبوده بلکه بر محور علمای شیعه و فقهای شیعه بوده است که در هر دوره به گونه ای عمل می کردند. به نظر می آید حوزه های شیعه همیشه انقلابی بودند و همیشه انقلابی عمل می کردند و هیچ وقت منفعل نبودند.

اصول انقلابی بودن آنها این سه چیز بوده است. احتراز و تبری داشتند و جامعه شیعه را مراقبه می کردند. هم درگیری داشتند و هم هدایت می کردند، یک جایی درگیری فرهنگی و یک جایی درگیری سیاسی و یک جایی درگیری نظامی بوده است؛ مثلاً در دوره صفویه علمای ما جلوی نفوذ عثمانی را در جامعه شیعه گرفتند و وقتی جنگ می  شد حمایت می  کردند. در دوره قاجار که عباس میرزا صف مقدم بوده وقتی روس ها حمله کردند با اینکه قدرت دست علما نبود؛ اما اعلام جهاد  کردند و این طور نبوده که فقهای ما منفعل از شرایط شوند بلکه دائم فعال بودند و این سه رویکرد احتراز و درگیری و سازندگی را داشتند و نرم افزارهای جامعه شیعه را به اصطلاح امروز درست کردند و علم و فقه و بقیه علومش را ساختند؛ بعد هم کم کم جامعه سازی و دولت سازی کردند تا به اینجا رسیدیم. در عصر غیبت همین روال بوده است و این امر جدیدی نیست.

مساله تمدن غرب و مواجهه علمای شیعه با آن

مسئله جدیدی که الان حوزه ها و جامعه شیعه با آن مواجه هستند، یک مسئله مستحدثه ­ای به بزرگی دنیای مدرن غربی است، یعنی دستگاه ابلیس و دستگاه شیاطین انس و جن یک تمدن مبتنی بر فرهنگ مادی درست کردند و این تمدن را فراگیر کردند و بعد هم برنامه ریزی کردند و آن را از مرزهای جغرافیایی خودشان بیرون بردند و کم کم در همه دنیا نفوذ کردند و تقریباً یک نظام هماهنگ جهانی مبتنی بر فرهنگ خودشان درست کردند. مدلی که ما الان زندگی می  کنیم خیال می  کنیم از قدیم بوده اما این طور نیست و بسیاری از آن در طول یکی دو قرن گذشته شکل گرفته که مرکزش هم غرب بوده و از آنجا به دنیا منتشر شده است. ساختارهای سیاسی دولت و ملت ها و دولت های جدید با حاکمیت و حکومت و مرز، چیز جدیدی است که یک قرن یا دو قرن از عمرش می  گذرد. در اروپا ساخته شده و به کشورهای دیگر منتقل شده است. مسئله مستحدثه ما مسئله ای به وسعت تمدن غرب است.

مسئله تمدن غرب هم که ما با آن مواجه هستیم، مسئله ماشین آخرین سیستم و حتی مثلاً مسئله جوراب نازک و اینها نیست. بعضی ها غرب را اینطور می شناسند. یک موقعی تلقی این بود که مثلاً ما از برق استفاده کنیم و بعد می گفتند که علما با استفاده از برق مخالف هستند و برای علمایی که با مدرن سازی مبارزه کردند شوخی کردند و طنز ساختند. بعضی طنز ها گفتنی هم نیست و رکیک است و ان شاء الله این قسمت را پاک می کنید در همین قم گفتند که با دوش مخالف هستند بخاطر اینکه در خزینه های قم ـ من عذر می خواهم ـ عرق تن میرزای قمی است و می خواهند بماند!! واقعاً کسی که با دوش مخالفت می  کرد نیتش این بوده؟! مسئله مخالفت با دوش و برق و خیابان و اینها نیست بلکه مسئله این است که اینها پوسته هستند.

علمایی که با مشروطه مخالف بودند، مخالفتشان با این نبوده که مردم در مسیر سیاسی جامعه مشارکت بکنند بلکه مسئله مدرنیزاسیون بوده است. در ابتدا خیال می  کردند که ماشین و توپ و تانک و خیابان است؛ اما بعد کم کم فهمیدند این چیزها نیست بلکه فرهنگ و سبک زندگی باید عوض شود؛ کم کم دانشگاه ها آمدند و جای حوزه ها را گرفتند؛ و همینطور بشمارید. مسئله مستحدثه ما این بود.

مسئله این بود که نظام استبدادی شاهنشاهی خوب است و بعد گفتند که این نظام شاهنشاهی تبدیل به مشروطه شود یعنی یک مجلسی درست شود و مردم رای بدهند و نمایندگانشان بیایند و قانون گذاری کنند و شاه و هیئت حاکمه اش عمل کنند و مجری قانون باشند. بعد هم مثلاً کم کم فقها فرمودند که این باید مشروعه شود و برای قانونگذاری باید نظام فقهی داشته باشد؛ لذا شورای نگهبان در قانون گذاری مشروطه آمده است؛ اما آیا واقعاً مسئله این بوده که غرب می  خواست مردم در مسیر شکل گیری نظامی سیاسی کشور مشارکت داشته باشند و استبداد نباشد؛ یا مسئله دموکراسی به جای دین بوده است؟‍!

در صدر مشروطه جریان هایی شکل گرفت و یک عده ای طرفدار مشروطه شدند که بحث های فقهی آن هم هست. مرحوم میرزای نائینی کتابی دارند که آیا ما می  توانیم رای بدهیم و مردم حق دارند نماینده انتخاب کنند و یک مجلسی حق دارد قانون بگذارد و ما حق قانونگذاری داریم یا حق نداریم؛ اینها بحث های فقهی بوده که انجام می شد.

یک نگاه دیگر هم می گفتند که مشروطه عیب ندارد یعنی مشروعه اش کنید و به مشروطه لباس شرع بپوشانید و سلطنت به مجلس مقید شود ولی خود قانونگذار باید زیر نظر شرع باشد؛ و پنج نفر از فقها بر قوانین مجلس نظارت کنند. یک رویکرد هم این بوده که اصل مشروطه بیخود است. آمیرزا صادق تبریزی که از مجتهدین دوران مشروطه و طرفدار مشروطه بوده بعد مخالف شده و کتابهایشان اخیرا چاپ می  شود.

ایشان مجتهد طالقانی ها هستند؛ چون جمعی هستند که در طالقان برای خودشان زندگی مخصوصی دارند و در تجدد قاطی نمی  شوند و از برق و امکانات استفاده نمی  کنند. در آثاری که از ایشان اخیرا منتشر شده می  گویند: مگر می  شود مشروطه را اسلامی بکنید؟!  مشروطه را اسلامی کردن مثل این می  ماند که یک فرزند حرام زاده را که مشروع نیست، بخواهید با یک شال و عمامه سبز سید و نسل پیغمبر خدا بکنید! او یک جای دیگری به دنیا آمده چطور با شال و عمامه پسر امام می ­شود؟! مشروطه برای یک نسل و فرهنگ دیگری است و شما مگر می  توانید با یک شورای نگهبان مشروطه را مشروعه بکنید. درک ایشان این است که مسئله ما با غرب مسئله برق و آسفالت و سینما و اینها نیست؛ بلکه غرب یک تمدن یک پارچه درست کرده است.

اصول و روح و ملزومات تمدن غربی

به نظر من این تمدن 5 الی 6 لایه دارد و عمیق ترین لایه اش ایدئولوژی و ایده هایی است که در جامعه عمومی کرده و عقل عملی جامعه را تغییر داده است. بعد فلسفه و بعد هم دانش تولید کردند؛ و بعد انقلاب صنعتی و ایجاد فنون و فناوری ها و صنایع مدرن بوده و بعد هم محصولات ساختارهای اجتماعی جامعه را درست کردند؛ اما روح این تمدن همان ایدئولوژی و مکتب مادی شان است. اصول قطعی آن هم یکی سکولاریسم است؛ یعنی عرفی کردن زندگی مردم و زمینی کردن و عدم دخالت معارف وحیانی و انبیاء در زندگی مردم، این روح اصلی این تمدن است؛ دوم به جای وحی اتکا به عقل خود بنیاد و سوم آزادی های فردی است؛ اعم از قیود اجتماعی و بیشتر قیود معنوی مقصودشان است.

انسان گرایی به جای خدا گرایی و عرفی کردن زندگی بشر و جایگزینی عقل با وحی سه اصل این تمدن است؛ یعنی همه چیز زمینی بشود؛ بعد انقلاب فلسفی و بعد انقلاب علمی و انقلاب صنعتی شده و بعد محصولات مدرن است و می­ خواهند که تمام آن را به جهان منتقل کنند و یک تمدن مادی بین المللی بسازند.

پس مسئله ما مسئله موضوعات نیست و ما با مسئله ای به نام برق روبرو نیستیم؛ بلکه مسئله انقلاب صنعتی است. وقتی انقلاب صنعتی می  آید مدل زندگی مردم، مدل خوارک مردم و همه چیز را عوض می کند. هواپیما که می آید با لوازمش می آید؛ اتومبیل که می  آید با لوازمش می  آید و خیلی چیزها را با خودش می  آورد. یک موقعی داشتیم در دانشگاه دو دهه قبل با دانشجوها بحث می  کردیم سر اینکه این تکنولوژی خوب است یا بد است؛ بحث تا یک نصف شب به درازا کشید؛ یک کسی گفت: اگر برق نبود ما چیکار می  کردیم؟! گفتم من جوابت را نمی  دهم، شما بگو چیکار می  کردی؟! گفت: الان خواب بودیم، گفتم: بعد چه می  شد، سحر بیدار می  شدیم و نماز شب می  خواندیم و نمازمان را اول وقت می  خواندیم. برق آمده خیال نکنید یک موهبت الهی است، نه زندگی ما را به هم ریخته و خواب اول شب مان را به هم زده است؛ کم کم سینمای خصوصی به نام تلوزیون هم آمد؛ تا دو نصف شب لهو و لعب داریم و بعد می  خوابیم وقتی هم بیدار می  شویم که آفتاب است و اگر قضا نشود باید خیلی خدا را شکر کنیم؛ این تکنولوژی مدرن است.

دولت الکترونیک بد است؟! شما حتماً باید در صف بایستید و قبض برق تان را بدهید؟! بعد هم یک پهنای باند می  آورند. آیا پهنای باند برای استفاده دولت الکترونیک است؟! نه هرگز احتیاج به این چیزها ندارد بلکه برای همین استفاده هایی است که می  شود. به تعبیر مقام معظم رهبری یک قتلگاه برای نسل جوان و نوجوان ما درست کردند و بعد هم می  گویند که شما به آنها یاد بدهید که خوب استفاده کنند، مثل اینکه یک ویروسی منتشر  کنند و بعد  بگویند: شما بدن ها را مقاوم سازی کنید! تا برویم مقاوم سازی کنیم که یک قتل عام شده است!

 بنابراین مسئله ای که ما با آن مواجهه شدیم این است که یک تمدن همه جانبه مادی درست شده و گام به گام جای پای خودش را محکم می کند و دنبال این است که جامعه مومنین را از اعماق دگرگون کند و همه چیز را به هم بزند. شروع آن هم از محصولاتش است که اولاً این محصولات ذائقه مردم را عوض می کند؛ مثلاً برق و تلوزیون می  آید و مدل خوراک و زندگی و آرام آرام همه چیز را با خودش می  برد؛ فست فودها و غذای آماده می  آید تا خانم ها بروند درس بخوانند و وقتی که شب می  آیند غذای آماده بخرند. این مسئله بدی نیست که غذای بیرون باشد بلکه یک تمدن همه جانبه از عمیق ترین لایه تا رو بنای آن را برای همه عادات زندگی ما درست کردند.

از قبل از تولد و اینکه باید این مادر برود و کجا زایمان کند، الان مرخصی زایمان در اروپا به مردان می  دهند، اینها مزاح نیست؛ بلکه برنامه ریزی کردند این ایامی را کمک کنند بعد هم مادر می  رود سر کار و بچه را در مهدکودک می  گذارند؛ آنجا چطور تربیت شود و چه چیزی به او یاد بدهند بعد به مدرسه برود تا اینکه تبدیل به یک نرم افزار پیچیده شده و وارد نظام مادی بشود و حاصل تلاشش هم تبدیل به ثروت شود و پنجاه درصد ثروتی که همه مردم دنیا تولید می  کنند در جیب یک عده معدود برود؛ هشت نفر در دنیا، به اندازه سه و نیم میلیارد از مردم دنیا ثروت دارند. بعد هم تا سی سال کار می  کنند و بعد هم حقوق بازنشستگی می  گیرند و بعد هم دوران کهنسالی هم در خانه سالمندان می  روند و بعد هم مرگ و اتاق ایزوله است. جای خالی برای ما نگذاشتند که یک سر آن را دست انبیاء بدهند؛ مسئله ما این است.

مسئله ما یک تمدن مادی فراگیری است که مدعی دهکده جهانی است و با صدای بلند می  گویند همه دنیا یک دهکده است و یک کدخدا و یک مکتب دارد. این جنگی که از اول قرن بیست و یکم علیه دنیای اسلام شروع کردند و به اسم برخورد تمدن ها کلیدش را زدند حمله نظامی و کشورگشایی کردند و می گویند برای منابع اقتصادی منطقه و تغییر جغرافیای سیاسی و نقشه منطقه و تسلط است؛ همه اینها هست ولی مسئله اصلی اینها نیست.

شصت نفر از متفکرین آمریکا به بوش نامه نوشتند و از جنگی که شروع کرد دفاع کردند و آنجا صریحاً می  گویند ایدوئولوژی ای که می  شود جهانی شود، همان ایدئولوژی آمریکایی است که به تعبیر دیگر ایدئولوژی سعادت بخش است و بقیه ایدئولوژی ها ظرفیت جهانی شدن ندارند و باید حاکمیت فرهنگی ایدئولوژی ما را بپذیرند؛ و اگر قبول نکردند باید با قدرت نظامی آنها را از سر راه برداشت؛ در این جنگ هم از سلاح غیر متعارف و سلاح کشتار جمعی هم می  توانید استفاده کنید و این جنگ هم کاملاً اخلاقی است چون برای حاکمیت ایدئولوژی است.

بنابراین جنگ آنها با انبیاء است و حاصل آن تمدن هم یک تفکر خاص، یک فرهنگ خاص، یک نوع معیشت خاص و یک سبک خاصی از زندگی است که همه هم گرفتار آن هستیم. باید جامعه مومنین را از این خلاص کرد و چاره ای نداریم و مأموریت اول هم بر دوش روحانیت است. یک موقعی تلقی این بوده که مسئله ای که ما با آن مواجه هستیم مسئله محصولات است؛ لذا آنها را می  آوریم و با فقه خودمان عرضه می  کنیم و آنهایی که غیر فقهی است را کنار می  گذاریم و بقیه را قبول می  کنیم.

پول اعتباری و بانک و بیمه و قراردادهای شرکت های اعتباری و بورس می  آید، اینها را ما یک جوری درست می ­کنیم اما مسئله این نیست بلکه یک چیز دیگری است که همه عرصه را در بر می­ گیرد و اینها روبنای اینهاست، زیربناش چیز دیگری است. با یک بزرگواری سی سال قبل بحث می  کردیم؛ می ­گفت: شما با هواپیما مخالف هستید که مثلاً مشهد امام رضا علیه السلام بروید؟! گفتیم: چغندر نیست که بکارند و سبز شود، هواپیما یک تکنولوژی بزرگ و یک فناوری پیچیده است که دانشگاه و آکادمی ها و پژوهشگاه ها و مراکز صنعتی می  خواهد تا درست  شود و بعد هم دنبال بهره وری مادی است و باید سودآور باشد و در اختیار طبقه خاصی قرار می  گیرد؛ بعد هم خدمه می  خواهد که باید زن های قد بلند و زیبا رو و چنین و چنان با مهارت های خاص باشند.

یک حرفی حضرت امام می  زدند که یک حرف دقیق فقهی است و می­ گفتند: یک موسیقی را ممکن است رادیوی عربستان پخش کند و حرام شود ولی رادیوی ما پخش کند و حلال باشد؛ این بحث یک مبنای فقهی دارد. حالا آن مبنای فقهی بماند؛ صدا و سیمای ما که ده بار با آب کر شسته شده است ولی چه کسی جان سالم از آن به در می  برد؟! چه کسی پای این تلویزیون ما می  شنود و تخیلاتش ظلمانی نمی  شود؟! البته مثبت ­تاتی هم دارند.

هواپیما هم همین طور است که ده بار با آب کر شسته شده ولی از در که می  روی و می  نشینی چند تا خانم می  آیند همه در یک رنج انتخاب شدند و با یک لباس هستند. می  گویند که شما مرتجع هستید! عیب ندارد؛ اما دعوا سر این نیست که ما یک ساعته مشهد برویم.

[یا می­گویند] الان این ابزار جدید که آمده و سرعت ارتباطات را بالا برده شما به سرعت فرهنگ اسلام را منتقل می ­کنید! مگر می  گذارند؛ آیا شما الان فرهنگ اسلام را در عالم از طریق اینترنت و گوگل پخش می  کنید؟! چرا سر خودمان را کلاه می  گذاریم؛ ایران که بهترین کشور و بهترین جوان ها را دارد چند درصد استفاده از آن مثبت است و چند درصد منفی است؟! بنابراین ما با یک چنین چیزی مواجهه هستیم و مقابله با آن هم صرفاً یک مقابله ساده که مثلاً یک کتاب بنویسیم، نیست؛ بلکه جنگ قدرت است و به تعبیر امام رضوان الله تعالی علیه شما باید تعادل قوا و موازنه قدرت را به نفع اسلام تغییر بدهید؛ یعنی حفاظت از جامعه شیعه که همان کاری است که فقهای شیعه در طول قرن ها می  کردند.

اینها سه اصل انتظار است: اولاً اگر بخواهیم جامعه شیعه را به طرف دوران بقیه الله ببریم، احتراز و تبری باید باشد از تبری روحی تا عملی؛ و اگر تبری نداشته باشیم جامعه شیعه استحاله می  شود. دوم اینکه وقتی مرز می  گذاری درگیری فرهنگی تا درگیری نظامی پیدا می  شود. سوم هم سازندگی است. در دوران ما جز با یک حرکت عظیم در جهان شدنی نیست.

دو قدرت مسلط بر جهان حکومت می  کنند هر دو هم برآمده از همین مکتب مادی هستند یک عده نظام لیبرال دارند و یک عده هم نظام کمونیستی و هر دو هم با خدا و دین مخالف هستند و دنیا را بین خودشان تقسیم می  کنند و قمار بازی می  کنند و می  خواهند فرهنگ جهان را تغییر بدهند. در دانشگاه تهران سال 56 جوان های ما متدین و با تقوا از قم و فلان شهرستان می  رود و از آن طرف کمونیسم بیرون می  آید و سرش را هم بالا می  گیرد و داس و چکش را هم به سینه می ­زند. مسئله این نیست که با ما کاری ندارند؛ بله باید جواب داد ولی جواب آنها فقط در کتاب نیست، ما دیگر فیلسوف تر از شهید مطهری نداریم که واقعاً وارد این میدان شده و انصافاً هم به نسبت آن زمان از عهده بر آمده است؛ ولی این جواب نمی  دهد و تا به آنها بگویی می  گویند: مرحوم شهید مطهری فیلسوف طبقه بورژوازی است و به درد نمی  خورد، تمام شد.

جایگاه انقلاب اسلامی در مواجهه با تمدن غرب

مقابله با آنها یک کار عظیم می  خواهد. به نظر من انقلاب حضرت امام یک حرکتی در همین مسیر حفظ تشیع در دوران غلبه تجدد است. مسئله ما دیگر فقط مسئله دولت عثمانی نیست؛ بلکه مسئله تمدنی است که دنیا را فرا گرفته و دو مکتب درست کرده و دنیا را به هم پاس می  دهند و همه چیز ما از اعتقادات تا سبک زندگی و مدل حرف زدن و لباس پوشیدن و الگو همه چیز را می  خواهند عوض کنند. یک موقعی در دوره رضاخان با زور فیزیکی چادر از سر زن ها برداشتند و یک موقعی یک بستر فرهنگی درست کردند و چادر از سر زن ها برداشتند. در دوره پهلوی زن های متدینی بودند که از خانه بیرون نمی  رفتند اما ژورنال های اروپایی در خانه شان بود و الان هم هست و مدل لباسشان را اینطوری می  دوختند.

یک دوره ای سلطنت و پادشاهی شیعی می  توانسته جامعه شیعه را حفظ کند؛ مثلاً صفویه آمدند و علمای بزرگ ما هم دور و بر کار را گرفتند و ورود کردند و مشروعیت دادند و هدایت و نظارت کردند؛ ولی یک دوره ای کار به جایی رسیده که این سلطنت و پادشاهی خودش ابزار استحاله شده است و می  گوید من می  خواهم کشور را به دروازه های تمدن برسانم و برای آن برنامه ریزی می  کند و به فقها هم ارتجاع سیاه و کرم هایی که در فضولات خودشان می  لولند، می گوید. با این دولت پادشاهی که نمی  شود مقابل تمدن مادی ایستاد. دوران جدیدی است.

تلقی ما این است که حضرت بقیه الله علیه السلام در هر دوره با یک وسیله جامعه شیعه را که محورش فقها بودند[حفظ و هدایت کردند]. فقهای ما همیشه در طول تاریخ یک طبقه کاملاً انقلابی بودند که نه از دشمن و نه از درگیری می  ترسیدند؛ و نه فقط اهل مبارزه منفی بودند که یک گوشه ای بنشیند و در را به روی خودشان ببندند؛ بلکه جامعه شیعه را اداره می  کردند و الا همینطوری که به جایی نمی  رسیدند. مواظب بودند هم شیعه منحل نشود و هم رو به پیش باشد. یک جایی درگیری بوده، یک جایی تبری بوده و یک جایی ساخت و ساز جدید و ابتکارات جدید بوده است. الان هم مسئله ما همین است.

ما در این دوران به یک کار عظیم و بزرگ نیاز داشتیم که این کار بزرگ، دنیای تشیع و بلکه دنیای اسلام را در قبال این هجوم سنگین حفظ بکند. در دورانی که آنها با صدای بلند می  گویند: دوران مذهب گذشته است. همه آنها و به زبان های مختلف می  گفتند؛ هم به زبان علمی و هم در جامعه شناسی و روان شناسی و فلسفه شان می  گفتند که دوران دین تمام شده و باید زندگی بشر زمینی شود و کاملاً مبتنی بر عقلانیت خود بنیاد بشر اتفاق بیفتد.

روی این تفکرها و این بنیان های اعتقادی هم تمدن ساختند و این تمدن تا سبک زندگی و مدل پوشاک و خوراک و ازدواج و طلاق و درس خواندن و شغل پیدا کردن و خانه ساختن هم آمده است. چگونه می  شود مقابل آن ایستاد؟! حتماً یک کار عظیم می  خواهد و ما از یک جایی باید شروع کنیم و این موج را به طرف آنها برگردانیم. من معتقدم یک ماموریتی خدای متعال روی دوش فقهای شیعه گذاشته و این کار هم به وسیله فقیه جامع الشرایط عادل پیش رفته است. ابتدائاً کسی در عدالت و علمیت امام تردید نمی  کند؛ حجیت در عصر غیبت به فقاهت بر می  گردد.

یک موقعی بعضی افراد برای من روایت می  خوانند، من به آنها می ­گویم برای من روایت نخوانید اگر مجتهد هستید،  بنشینیم با هم بحث می  کنیم؛ به شما که وحی نمی  شود، شما اجتهاد می  کنید امام هم اجتهاد کردند، وحی نیست، جوری شروع می  کنند به روایت خواندن مثل اینکه به اینها وحی شده ولی امام همینطوری یک حرف هایی زدند. آخر کار این است که شما مجتهد هستی و امام هم یک مجتهد بوده و اختلاف بین مجتهدین است، رای شما محترم است؛ و رای امام هم محترم است. حال سوال این است که انقلاب اسلامی پایگاه حجیتش کجاست و اصلاً پایگاه حجیت در عصر غیبت چیست و شما به چه استنادی زندگی تان را بر اساس یک رساله بنا می  گذارید اصلاً حجیتش کجاست؟! می ­گویند که در عصر غیبت فقاهت و قول فقها حجت است، سوال این است که آیا همین حجیت حد نصاب در انقلاب اسلامی هست یا نیست؟! و کسی که انقلاب کرده غیر فقیه و غیر عادل بوده یا یک مجتهد در رده اعلم بوده و فقهایی که پشت سر ایشان آمدند و حمایت کردند فقهای طراز اول ما بودند که یکی از آنها حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی بودند و این پایگاه حجیت است و این حجیت به حضرت بر می  گردد، شوخی نگیرید.

 به هر حال یک حرکت عظیمی اتفاق افتاده است و این حرکت عظیم بر محور فقاهت تاریخی شیعه است و پشتوانه اش فقهای بزرگ ما و حرکت کلی علما بوده است؛ اما مسئله مستحدثه امروز ما یک مسئله دیگری است. یک دفعه با یک تمدن روبرو می  شویم که همه زندگی ما را می  خواهد ببلعد. آیا می ­شود گفت همه شما بروید مثل طالقانی ها زندگی کنید؛ آیا اصلاً آن مدل شدنی است؟! آیا می­ شود گفت که بپذیرید؟! این هم نمی  شود.

لذا باید یک درگیری راه بندازید و درگیری این دوران به اندازه کار بزرگی که آنها کردند همین  درگیری می­ شود که الان هست. بدون درگیری آنها ما را حذف می  کنند و چیزی باقی نمی  گذارند. ما با این درگیری می  توانیم حیات فرهنگ خودمان را حفظ کنیم. این درگیری همه جانبه است: فرهنگی و اقتصادی و سیاسی است اما محورش فرهنگی است؛ چون آنها با فرهنگ ادیان مقابله می  کنند.

ماموریت حوزه در درگیری با تمدن غرب

حوزه در این دوره چه کار باید بکند و مأموریت شما چیست و آیا اصلاً می  شود؟! البته که می  شود چنانچه آن بزرگانی که در این حوزه کارهای بزرگ کردند یک موقعی طلبه های نوجوان بودند ولی واقعاً خدای متعال به دست آنها کارهای بزرگی کرده است. آیت الله بروجردی یک موقعی نوجوان بودند. از بروجرد به اصفهان و نجف رفتند، یک دفعه که آیت الله بروجردی نشدند؛ بلکه هفتاد سال کار علمی و خودسازی کردند و صبر و تحمل کردند و بعد هم برای خدا در میدان آمدند و خدای متعال به دست آنها کار بزرگ کردند. شیخ مفید و شیخ طوسی هم همین طور بودند.

آدم خود بزرگ بینی داشته باشد بد است، ولی چرا نباید به فضل خدا امیدوار باشد؛ چرا به وسیله شما جوان های عزیز کارهای بزرگ در خدمت به اسلام انجام نگیرد و چرا آدم همتش را کم بگیرد؟! شما باید با اتکاء به خدای متعال دنیای شیعه را در مقابل این تمدن حفظ بکنید، هم مرز هایش را خصوصاً مرزهای فرهنگی را حفظ کنید و هم آنجایی که درگیری پیدا می  شود شما این درگیری را هدایت و مدیریت کنید. اگر حضرت ظهور کند و همین امروز تشریف بیاورند ما همه منتظر هستیم ولی اگر به تدبیر خدای متعال صد سال دیگر تاخیر بیفتد، وضعیت همین است و جامعه شیعه و همین حوزه ها و همین علما هستند. شما علمای سی سال آینده هستید و ماموریت شما حفظ جامعه شیعه در یک فضای متلاطم است.

خدا رحمت کند امام رضوان الله تعالی علیه در درس اخلاقشان فرمودند که خدای متعال یک موعظه کرده «أَنْ تَقُومُوا لِلَّه »(سبا/46) یعنی قیام الله است. آدم از حالت رخوت بیرون بیاید و برای خدای متعال قیام کند، هیچ چیز حریفش نمی  شود چون هیچ کس حریف خدای متعال نمی  شود. در کار فرهنگی هم همینطور است و لازمه اش این است که پنجاه سال سختی بکشد. شما برای چه در حوزه آمدید؟! اینکه یک شغلی داشته باشید در راحت و عافیت مردم دستتان را ببوسند و برای شما صلوات بفرستند؟! یا آمدید که سرباز باشید و پنجاه سال نخوابید و زحمت بکشید که البته حاصل آن این است که جامعه شیعه را در این دنیای متلاطم حفظ می  کنید. «الفقها اصول الاسلام» شما کارتان این است که نگذارید شیاطینی که دهن باز کردند، دنیای تشیع را ببلعند.

مسائلی که پیش روی شماست خیلی مسائل عظیمی است. هر روز هم به حسب عادی در این مسیری که می  روید مسائل جدی تر می  شود و شما باید مهیاتر و آماده تر شده و همه ظرفیت های حوزه را داشته باشید. این فقهی که ما داریم بتن آرمه است. یک موقعی مقام معظم رهبری می  گفتند خیال نکنید اگر می  خواهید تغییر ایجاد کنید این فقه یک خشت است بلکه بتن آرمه است و هزار و خورده ای سال است روی آن فکر می  شود. اصول و بقیه علوم هم همینطور هستند. شما باید این ظرفیت ها را داشته باشید و حفظ بکنید و مسائل امروز را بفهمید و سعی کنید پاسخ مسائل امروز را از دل منابع دینی به دست بیاورید. ما به فکر نو احتیاج داریم اما فکر نو مبتنی بر سنت فقهای ما یعنی مبتنی بر تعبد به وحی باشد.

خدا رحمت کند امام می  فرمودند من در فقه هم سنتی و هم پویا هستم. سنتی هستم یعنی می  گویم که باید به روش صاحب جواهر تفقه کنید زیرا آدم نمی  تواند به دین خدا حرفی را نسبت بدهد؛ فقهای ما بعد هشتاد سال که فقاهت کار می  کردند در رساله خودشان «الاحوط اولی» می ­آوردند؛ مگر بیکار بودند که سفت نمی  گفتند همین است؟! علتش این است که نمی  تواند بگوید چون می  خواهد به خدا نسبت بدهد و این باید حفظ شود. تعبد به دین یعنی نمی  شود یک کلمه از دین کم کنیم یا زیاد کنیم و دست ما نیست. این پیغمبری که خدای متعال به جانش اینگونه قسم می  خورد «لَعَمْرُكَ»(حجر/72) و اینگونه می  گوید که پیغمبرم به جان تو قسم؛ یک جایی هم می  گوید«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ»(حاقه/44-45)  که این هشدار برای ماست تا حواسمان را جمع کنید این دین خداست و ما حق نداریم یک کلمه کم یا زیاد کنیم.

مشکلات فکر نو می  خواهد و مبتنی بر همین چارچوب می  شود، همانطور در غرب که هر روز یک شیطنت نو و کار جدید می  کنند همین بشرها هستند، ما هم می  توانیم در مسیر حق کار جدید بکنیم. حوزه انقلابی یعنی حوزه ای که بتواند در دوران خودش مسئله زمان خودش را بشناسد و حلقه اتصال بین جامعه مومنین و اهل بیت علیهم السلام باشد و هم آنها را صیانت بکند هم صف های درگیری را روشن بکند و هم سازندگی داشته باشد. فقه نیاز به یک نوآوری دارد، کلام نوآوری می  خواهد و جامعه باید نوپردازی شود. ریشه این فکر هم باید در حوزه باشد و نه بیرون حوزه؛ و الا بیرون حوزه اداره جامعه از دست حوزه بیرون می ­آید. حوزه انقلابی معاصر یعنی حوزه ای که مسئله امروز و دنیای مدرن با همه شیطنت هایش و نفاق مدرنی که در درون دنیای اسلام است و پیچیده تر می شود و جریان نفاق و صف های درگیری را بشناسد و برای پیشرفت تشیع و پیشرفت مکتب اهل بیت و اسلام در این شرایط متلاطم برنامه ریزی کند که ادامه سنت فقهای ما است. سنت علمای بزرگ ما همیشه این طوری بوده و این کار جدیدی نیست.

اگر ما به اسم سنتی بودن وارد میدان های جدیدی که دشمن مدیریت می  کند نشویم اداره جامعه از دست علمای شیعه بیرون می  رود و اگر هم به اسم ورود به عرصه های جدید سنت خودمان را رها کنیم خود ما ابزار تحریف دین می  شویم و این هم به درد نمی  خورد. حوزه ای که خودش منفعل از دنیای غرب باشد و خودش ابزار عرفی کردن فقه به نفع دنیای مدرن بشود، به درد نمی  خورد. با همان پایگاه های سنتی خودمان باید مسائل جدید را بشناسیم و حل بکنیم و هم اعمال کنیم. حوزه باید طبقه مرجع اصلی جامعه مومنین باشد و نباید در مقابل حوزه طبقه مرجع اصلی دیگری پیدا شود؛ اگر شد معنی اش این است که آنها جامعه مومنین را اداره می  کنند و شما دنباله رو هستید.

این کار شماست؛ پس خودتان را برای این عرصه های بزرگ آماده کنید و نترسید. این می  شود «ان تَقُومُوا لِلَّـهِ» خدای متعال فهم و توانش را می  دهد. شما متناسب با این کار تهذیب نفس کنید. خدای متعال به حضرت می  فرماید«قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا * نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا»(مزمل/2-4) آن کار این شب زنده داری را هم می  خواهد. بعد هم می  فرماید «أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ»(مزمل/20) آنهایی که همراه شما هستند نصف شب بیدار می  مانند و روزشان را در نصف شب تامین می  کنند. آنهایی هم که نمی  توانند را خدای متعال تخفیف می  دهد «اقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ»(مزمل/20) یعنی تا هر چه که می  توانید. اگر کسی می  خواهد این کار را انجام بدهد و همراه با وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در میدان وارد شود، حدش همین است.

سوره مدثر و مزمل و سوره نور میدان درگیری حضرت را توضیح می  دهد و هر کجا هم یک دستور به حضرت می ­دهد؛ مثلاً در سوره مزمل می  فرماید «نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا» یعنی شما باید شب زنده داری داشته باشید تا بتوانید از این میدان درگیری موفق بیرون بیایید. آنهایی که با شما هستند این کار را می  کنند اما یک عده ای نمی ­توانند؛ آنهایی که نمی  توانند، هر چه قدر که می­ توانند انجام دهند؛ و الا نمی ­شود که این کار را جلو برد. این رسالت بر دوش حضرت و آنهایی است که با حضرت معیت می  کنند.

ان شاء الله شما جزو همراهان باشید و تلاش کنید. این کار هم شب زنده داری می  خواهد و هم واقعاً تفقه می  خواهد. یک موقعی ذهن حقیر می  آمد یکی از ریاضت های طلبه تحصیل معارف بود؛ ریاضت که فقط اذکار خاص نیست؛ اینکه شما شب تا صبح از خواب و راحتی تان بزنید و معارف اهل بیت را یاد بگیرید و مسائل مورد نیاز جامعه مومنین را بشناسید و سعی کنید یک عالمی باشید که بعد سی سال جامعه مومنین را حفاظت کنید، از آن ریاضاتی است که افضل از بقیه ریاضات است. به حضرت عرض شد که این آیه قرآن می  فرماید «وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا»(مائده/32) یعنی چه؟! حضرت فرمودند یک وقت اگر مومنی غرق می  شود یا در آتش می­ سوزد آدم جانش را به خطر می  اندازد و او را نجات می ­دهد؛ گفت: اگر کسی گمراه شد و ما رفتیم کمک کردیم و او را هدایت کردیم؛ حضرت فرمودند «ذَاكَ تَأْوِيلُهَا الْأَعْظَم »(1) و این ان شاء الله کار شماست که باید نفس شما به نفس حضرت که سرچشمه حیات و ماء الحَیَوان است، وصل شود وقتی فکرتان به سرچشمه فکر حضرت متصل شد محیی و حیات بخش می  شود.

پی نوشت:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 210