نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه چهلم / چگونگی شکل گیری قرینیت در موارد قرینیت عرفیه

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه چهلم درس خارج اصول مبحث تعادل و تراجیح؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ سه شنبه 27 خرداد 93 برگزار شده است. در این جلسه به چگونگی شکل گیری قرینیت در موارد قرینیت عرفیه در نگاه سید شهید صدر پرداخته شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است.

اینکه همیشه قرینه بر ذی القرینه مقدم است محل بحث نیست. کلام در این است که قرینه در کدام قسمت از دلالت ذوالقرینه تصرف میکند؟

لذا بحث از انواع دلالت لازم میشود.

ظهور در مراد تصوری:

با تلفظ لفظ، معنایی به ذهن مخاطب خطور میکند که منوط به اراده متکلم نیست. ریشه و مبدء این ظهور تصوری، وضع و علم به وضع است که به نظر سید شهید صدر عبارت است از قرن اکیدی که بین لفظ و معنای تصوری اش در ذهن شکل گرفته است و خود از مناسبات و استعمالات اجتماعی حاصل شده است.

ظهور و دلالت تصدیقی نوع اول:

ظهور در اینکه متکلم از این الفاظ قصد تفهیم این معانی را داشته است که از ظهور حال متکلم فهمیده میشود.

ظهور و دلالت تصدیقی نوع دوم:

ظهور در اینکه متکلم در مقام اراده جدی است و قصد امتحان و هزل و ... ندارد. این ظهور هم از حال متکلم فهمیده میشود.

در واقع قرائن حالیه مبدء این دو ظهور و تصدیق هستند نه وضع. دلالت حال متکلم، برمیگردد به غلبه ی حال. یعنی غلبه حال خاص، منشأ یک ظهور میشود. ظهور خطاب در قصد تفهیم داشتن و جدی بودن متکلم است. اما گاهی قرائن مانع انعقاد ظهور نوع دوم و سوم میشود. گاهی قرینه اثبات میکند که متکلم در مقام آواز خوانی و .... بوده و ظهور تصدیقی نوع اول منعقد نمیشود. گاهی هم اثبات میکند که قصد مطایبه و ... داشته و ظهور تصدیقی نوع سوم منعقد نمیشود.

البته بعضی منشأ این غلبه را هم پیگیری و گفته اند منشأ وقوع این غلبه، تعهد متکلم بر تکلم بر طبق اصول عقلایی می باشد.

بعد از انعقاد این ظهورها، یک اصل عقلایی میوید که اگر کسی کلامی گفت که ظهور در معنایی داشت، آن معنای واجد این سه ظهور، له و علیه او حجت است. ریشه این اصل در اصول عقلایی است.

قرائن، میتوانند در هر سه این ظهورات و دلالات تصرف کنند.

گاهی قرائن ظهور تصوری را تغییر میدهند به این شکل که در هیئت یا سیاق خاصی، منشأ ظهور تصوری ثانوی میشوند مثل قرائن مجاز.

بیان ذلک: هیئات و سیاقات هم مفهوم و مدلول تصوری دارند. مثل هیئت «تکرار» که مفید تأکید است. منشأ این مفهوم هم معمولا وضع بالغلبه است. و یا گاهی با ایجاد سیاقی خاص، معنایی مأنوس تر از معنای تصوری اول در ذهن ایجاد و بعبارتی تصور ثانوی ایجاد میکنند که منشأ ظهور تصوری ثانوی میشود و بر ظهور تصوری اول غلبه میکند (در اینجا نمیتوان گفت که ظهور تصوری اول از بین میرود چون صرف تصور معنای اول هنوز وجود دارد). مثل اینکه با قرار دادن کلمه «یرمی» در کنار «رأیت اسدا» تصوری مأنوس تر از تصور «حیوان مفترس» برای «أسد» در ذهن مخاطب شکل میدهند که آن تصور «رجل شجاع» است.

گاهی قرائن ظهور تصدیقی نوع اول را تغییر میدهند. مثل قرائن متصله که نشان میدهند که از اول مراد تفهیمی متکلم فهماندن معنای ذوالقرینه نبوده. مثل اینکه متصل به «اکرم العالم» بگوید: «و لا تکرم العالم الفاسق» که نشان میدهد از اول متکلم قصد تفهیم معنای تصوری از عالم که مطلق عالم بوده است را نداشته است.

گاهی قرائن، ظهور تصدیقی نوع دوم را تغییر میدهند و بیان میکنند که متکلم در مقام هزل و امتحان و ... بوده است. مثل قرائن حالیه که نشان میدهد که متکلم در مقام جد نیست. و گفته شده است مثل قرائن منفصله ای که نشان میدهد که متکلم در مقام هزل و امتحان بوده است. البته بعضی مثل سید شهید صدر گفته اند که در قرائن منفصله، ظهور جدی که بر طبق ظهور تصوری شکل گرفته بود را تغییر نمیدهد بلکه حجیت آن را از بین میبرد. چون عقلا در تفهیم مرادات جدی خود فقط به خطاب متصله تکیه میکنند اما گاهی حجیتش را با خطابی منفصل قید میزنند. چون متکلم حق دارد در تفهیم مرادش، به قرائن متصل و منفصل تکیه کند.