نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه 212 / غناء (25)

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه 212 درس خارج فقه مبحث مکاسب محرمه؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ چهارشنبه 2 دی 94 برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است.

روایات دیگر برای اثبات حرمت مطلق لهو روایات استمعمال ملاهی است.

22630- 5- وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ لَمَّا مَاتَ‏ آدَمُ‏ شَمِتَ‏ بِهِ‏ إِبْلِيسُ‏ وَ قَابِيلُ- فَاجْتَمَعَا فِي الْأَرْضِ فَجَعَلَ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ- الْمَعَازِفَ وَ الْمَلَاهِيَ شَمَاتَةً بِآدَمَ ع- فَكُلُّ مَا كَانَ فِي الْأَرْضِ مِنْ هَذَا الضَّرْبِ الَّذِي يَتَلَذَّذُ بِهِ النَّاسُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنْ ذَلِكَ.

به فرض قبول دلالت این روایت بر حرمت، استفاده حرمت مطلق لهو از این روایت دشوار است بلکه حرمت در این روایت شامل ملاهی خاص است.

22640- 15-الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِ‏ عَن‏ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: كُلُ‏ مَا أَلْهَى‏ عَنْ‏ ذِكْرِ اللَّهِ فَهُوَ مِنَ الْمَيْسِرِ.

وجه استفاده حرمت از این روایت، الحاق لهو به میسر و حرمت میسر است. به این استدلال اشکال شده است که ظاهر این روایت الحاق حکمی است نه موضوعی. اما گفته شده است اگر نوعی الحاق موضوعی هم در بین نباشد چنین تعبیری خلاف بلاغت است پس باید ارتباطی با میسر داشته باشد. لذا مقتضای بلاغت این است که مراد از ما الهی عن ذکر الله در این روایت آلات قمار و ... باشد نه مطلق لهو.

این اشکال منوط به حجیت این قاعده بلاغی است که دلیلی بر آن نداریم.

اشکال دیگری به این استدلال وارد و آن این است که روایت مفید حرمت لهوی است که به مرحله الهاء عن الذکر برسد نه مطلق لهو.

استدلال بعدی بر حرمت مطلق لهو

بعضی خواسته اند لهو را بخاطر دخول در باطل حرام بشمارند.

15353- 3- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ كُلُ‏ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ‏ بَاطِلٌ‏ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ فِي تَأْدِيبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْيِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ الْحَدِيثَ.

این حدیث اثبات میکند که هر لهوی باطل است و با توجه به اینکه سه موردی که استثناء شده اند دارای اثر عقلایی هستند معلوم است غرض عقلایی داشتن موجب خروج از لهو نیست. پس معنای روایت این است که لهو همراه با غرض عقلایی موضوعا داخل در باطل نیست ولی لهو فارغ از غرض عقلایی از مصادیق باطل است.

مگر اینکه بگوییم استثناء منقطع است (این سه اصلا لهو نیستند) و یا این سه فعل اگر بدون غرض عقلایی واقع شوند هم گرچه واجد ملاک لهو هستند ولی باطل نیستند. در اینصورت لهو در الحاق به باطل مفهوما مقید میشود به فعلی که همراه غرض عقلایی انجام نشده است. یعنی چنین لهوی حکما ملحق است به باطل.

اما وجه حرمت مطلق باطل:

22606- 13- وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الرَّيَّانِ عَنْ يُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ الْخُرَاسَانِيَّ ع عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ إِنَّ الْعَبَّاسِيَّ ذَكَرَ عَنْكَ أَنَّكَ تُرَخِّصُ فِي الْغِنَاءِ فَقَالَ كَذَبَ الزِّنْدِيقُ مَا هَكَذَا قُلْتُ لَهُ سَأَلَنِي‏ عَنِ‏ الْغِنَاءِ فَقُلْتُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى أَبَا جَعْفَرٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَسَأَلَهُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ يَا فُلَانُ إِذَا مَيَّزَ اللَّهُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فَأَيْنَ يَكُونُ الْغِنَاءُ فَقَالَ مَعَ الْبَاطِلِ فَقَالَ قَدْ حَكَمْتَ.

از این روایت معلوم است که حرمت مطلق باطل واضح بوده است و متسالم. لذا حضرت فقط بحث صغروی کرده اند.

در همین معناست روایاتی که حرمت را با «باطل» بیان کرده اند مثل روایات حرمت شطرنج.

روایت بعدی که هم صغرای این استدلال را اثبات میکند و هم کبرایش را روایت عبد الاعلی است.

22608- 15- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص رَخَّصَ فِي أَنْ يُقَالَ جِئْنَاكُمْ جِئْنَاكُمْ حَيُّونَا حَيُّونَا نُحَيِّكُمْ فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏ وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ‏- ثُمَّ قَالَ وَيْلٌ لِفُلَانٍ مِمَّا يَصِفُ رَجُلٌ لَمْ يَحْضُرِ الْمَجْلِسَ.

آیه مورد استشهاد حضرت میفرماید جولان باطل غرض اصلی خلقت نیست بلکه برای گسترش حق به باطل مجال داده میشود و به وسیله حق هم از بین میرود. در این روایت حضرت برای بیان عدم جواز از عنوان باطل و لهو استفاده کرده اند و لهو را از مصادیق باطل شمرده اند و الا آیه «بل نقذف ...» با آیه قبلی بی ارتباط میشد.