نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه 217 / غیبت (2)

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه 217 درس خارج فقه مبحث مکاسب محرمه؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ چهارشنبه 16 دی 94 برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است.

در استناد به آیه سوره نور، گفته شده این آیه حرمت غیبت را اثبات میکند از این باب که غیبت قبح عمل را از بین میبرد و موجب تشییع فاحشه میشود. اما  این اثر در هر غیبت واقع نمیشود (مثل جایی که آنچه ذکر میشود فاحشه نباشد بلکه عیب و یا نقص تکوینی شخص باشد) لذا نمیتوان مطلق غیبت را با این استدلال حرام دانست.

باز گفته شده است حب تشییع فاحشه کنایه از افشاگری گناه واقع شده است. به دلالت سیاق و روایات تفسیری مانند روایت زیر:
16305- 6- وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ قَالَ فِي مُؤْمِنٍ مَا رَأَتْهُ عَيْنَاهُ وَ سَمِعَتْهُ أُذُنَاهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‏

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي الْأَمَالِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ ع‏ مِثْلَهُ‏

سند اول روایت چنانچه معلوم است مرفوعه است ولی در سند امالی که مسند است ابن حمران واقع شده است که مشترک است و فقط در صورتی که مهدی باشد صحیح است. اما گفته شده از آنجا که فرد دیگر به همین نام صاحب کتاب نیست اطلاق محمد بن حمران از او منصرف است و در صورت اطلاق حمل به مهدی میشود و لذا سند دوم این روایت صحیحه است.

اما از جهت دلالت، دلالت بر حرمت غیبت متوقف است بر اینکه ما رأته عیناه، گناه یا فاحشه باشد که حضرت نقل آن را مصداق تشییع فاحشه شمرده اند. و یا اینکه این حدیث در مقام تعیین مصداق است.

و یا اینکه این روایت در مقام تنزیل حکمی است به این معنا که همان طور که تشییع فاحشه و حب آن حرام است چنین قولی نیز حرام است.

در هر صورت با انضمام این روایات نیز نمیتوان حرمت مطلق غیبت را (حتی در موردی که ما ذکر گناه نباشد) اثبات کرد. اما برای اثبات حرمت مطلق غیبت گفته اند که استشهاد حضرت یک تطبیق عرفی است دال بر اینکه نزد عرف روشن است که غیبت مصداق حب تشییع فاحشه است.

آیه بعدی برای اثبات حرمت غیبت، آیه سوره نساء است:

4. آیه 148 سوره نساء: لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَميعاً عَليما

بنابر اینکه غیبت از سوء قول است زیرا قولی است که اگر در مورد کسی گفته شود او را ناخوش می آید. لذا مانند لعن و سب و انتساب کار زشت و نفرین و ... است.

اما اگر مراد از سوء القول حرف بد باشد، همین امر اول الکلام است که غیبت از مصادیقش باشد.

قیل: قید «الا من ظلم» قرینه است که مراد از سوء القول معنای اولی است. زیرا نمیتوان این استثناء را به معنای دوم حمل کرد و گفت مظلوم میتواند جهر به سوء القول به معنای دوم کند.

بعضی خواسته اند بگویند صرف بیان فعل ناپسند دیگری و لو گناه نباشد مصداق سوء القول است زیرا در روایات چنین تطبیقی آمده است:

16329- 6- الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ‏ لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ‏ قَالَ مَنْ‏ أَضَافَ‏ قَوْماً فَأَسَاءَ ضِيَافَتَهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ ظَلَمَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمْ فِيمَا قَالُوا فِيهِ.

لذا غیبت مصداق این آیه است

اما باز معلوم نیست که لا یحب دلالت بر حرمت کند و حتی اگر کنایه از کراهت تشریعی باشد باز دلالت بر حرمت ندارد.