نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

رزق دعای ماه مبارک رمضان در برنامه سمت خدا/ شروع شرح دعای افتتاح از مهمترین ارزاق ماه رمضان

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 27 اردیبهشت ماه 97 است که در برنامه سمت خدا ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، ماه رمضان یک فرصت استثنایی است که خدای متعال در اختیار ما قرار داده و شهر الطهور و شهر پاک شدن و خالص شدن، و شهر القیام است. دعا نیازهای انسان را سامان می ‌دهد. بهترین وسیله تربیتی برای انسان است. قرآن کتاب خداست ولی دعا اگر دعایی باشد که از معصومین نقل شده، بهترین ابزار تربیت انسان است. ما نیازهایی داریم و نیازهای ما طریق ارتباط ما با خدای متعال هستند. هیچ نیاز حقیقی که خدای متعال در ما قرار داده، و نیازهای واقعی و فطری ما هیچکدام مزاحم تقرب به خدا نیستند، بلکه طریق تقرب به خدا هستند. ادعیه معصومین ما را رشد داده و افق دید و نیازهای ما را ما را ارتقا می ­دهند و خود نیز شفیع و حاضر در دعا هستند. از بهترین ادعیه در ماه رمضان دعای افتتاح است که بابهای جدیدی در شناخت و همراهی با امام زمان برای ما می ­گشاید.

سوال: خوشحالیم که در پنج ‌شنبه ‌های ماه مبارک رمضان خدمت حاج آقای میرباقری هستیم، قرار گذاشتیم در ماه مبارک رمضان که هم بهار قرآن است و هم بهار دعا و نیایش و زمزمه است، از ادعیه بسیار نورانی این ماه برای ما بگویند و خاصه دعای افتتاح که برای همه دوستان ما آشنا است. خدمت شما هستیم و با دل و جان بحث شما را خواهیم شنید.

جواب: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین. اگر خدای متعال توفیق بدهد گفتگویی در مورد دعای افتتاح داشته باشیم که شاید از بهترین و لطیف ترین دعاهای ماه رمضان است. در ماه رمضان دعا خیلی سفارش شده، دعای ابوحمزه، دعای سحر و دعای روزهای ماه رمضان است ولی دعای افتتاح دعای فوق العاده ‌ای است که مرحوم شیخ طوسی در تهذیب و مصباح المتهجد این را نقل کردند. حدیثی که ایشان نقل می ‌کنند خیلی با دیگران متفاوت است، مرحوم سید در اقبال با سند معتبری از محمد بن عثمان نقل می‌ کنند که نایب خاص دوم حضرت است. این دعا را ایشان در ماه رمضان می ‌خواندند. مرحوم علامه مجلسی وقتی به این دعا می‌ رسند هم در بحار نسبت به امام زمان می ‌دهند که محمد بن عثمان نقل از حضرت کردند و هم در زاد المعاد که یک تعبیر لطیف‌ تری هم دارند که از جانب امام زمان نقل شده که حضرت برای شیعیانشان نوشتند که در هر شب ماه رمضان این دعا را بخوانند و این سندی است که مرحوم علامه مجلسی ذکر کردند.

مضمون این دعا بسیار بلند است و عمدتاً دعا برای وجود امام زمان است، دعای فوق العاده ‌ای است که ان شاءالله خوانده شود. اگر کسی این دعا را سی شب ماه رمضان بخواند خیلی افق نگاهش به عالم عوض می‌ شود و اهل انتظار و دلداده حضرت شده و آماده می‌ شود برای اینکه جزء اصحاب حضرت شود و خیلی ظرفیت آدم را بزرگ می‌کند.

دو نکته را عرض کنم: یکی اینکه ماه رمضان یک فرصت استثنایی است که خدای متعال در اختیار ما قرار داده و شهر الطهور و شهر پاک شدن و خالص شدن، و شهر القیام است. شهری است که انسان می ‌تواند از سر سفره دنیا برخیزد و قیام لله بکند. همه چیز در این ماه آماده است. در خطبه شعبانیه حضرت خصوصیاتی برای ماه رمضان می ‌گویند و می ‌فرمایند: «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَة» یعنی یک فضایی در این ماه است که نفس کشیدن آدم تسبیح و خواب آدم عبادت است؛ البته یک عده از اولیای خدا هستند که همیشه اینطور هستند.

ذیل آیه مبارکه نور این را عرض کردم که «فِي‏ بُيُوتٍ‏ أَذِنَ‏ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»(نور/36) آنهایی که در بیت النور نبی اکرم و خانه ‌ای که نور نبی اکرم آنجا است، وارد می ‌شوند از کسانی که می ‌شوند که «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ»(نور/37) یعنی هیچ تجارت و بیعی آنها را از ذکر خداوند متعال، توجه به حضرت حق و اقامه صلاة و ایتاء زکات باز نمی ‌دارد. و اینکه از خدای متعال بگیرند و به بندگان خدا هم عطا کنند؛ یعنی هیچ بیع و تجارتی نه از ارتباطشان با خدای متعال و نه از دستگیری از عباد الله غافلشان نمی ‌کند. بازارشان هم محل عبادت و مسجدشان است و خوابشان هم محل عبادتشان است. قرآن گاهی خواب اینها را هم بیداری به حساب آورده و می ‌فرماید: «قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ»(ذاریات/17) کمی از شب خواب می‌ روند؛ یعنی اینها می‌ خوابند اما خدای متعال خواب اینها را بیداری حساب کرده است چون اهل ذکر هستند. پس یک عده خوابشان هم عبادت است.

این یک سفره عام است. آنهایی که وارد ماه مبارک رمضان می‌ شوند، خدای متعال لطف کرده، نفسشان تسبیح است. در روایت دارد، کسی که از سر غصه‌ ظلمی که بر اهل ‌بیت رفته محزون می ‌شود و آهی می ‌کشد این تسبیح و تنزیه خداست. نفس در ماه رمضان هم چنین است. یعنی فضا مثل بیت النور است و گویا خانه امام زمان است. آدم وارد این خانه شده است. فضیلت این خانه این است که نفس در آن تسبیح است و خواب در آن عبادت است.

در ادامه فرمودند که «عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُول‏» خیلی وقت ‌ها عمل ما صحیح است، نماز ما قضا و اعاده نمی ‌خواند ولی مقبول نیست. دو رکعت نماز مقبول بار انسان را می ‌بندد. کسی غیبت کند ممکن است چهل روز نمازش قبول نشود. ربا بدهد و بخورد، ممکن است مانع قبولی عمل شود. در این ماه فضایی است که شرایط قبولی عمل در آن است.

«دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَاب‏» استجابت دعا خیلی شرایط دارد و به راحتی آدم به مقام اجابت دعا نمی‌ رسد. این ماه چنین است که گویا آدم مستجاب الدعوه است. البته همیشه اینطور است و دعا بدون اجابت نمی ‌ماند ولی در ماه رمضان گویا همه چیز آماده است. مثلاً زیر قبه امام حسین علیه السلام دعا مستجاب است؛ ما مستجاب الدعوه نیستیم ولی آنجا که می‌ رویم مستجاب الدعوه می ­شویم که از فضیلت آن مکان است و قرب به حضرت است. اینجا هم فضا طوری انسان را به خدا مقرب می‌کند این ظرف خاصی است. مثل ظرف زمانی امام زمان است که انسان مقرب می‌ شود و این خاصیت آن فضاست. آدم در بازار عطرفروش ‌ها بوی عطر می‌ گیرد؛ بوی من نیست بوی عطر آنهاست. ماه رمضان یک چنین ماه عجیبی است لذا همه عبادات در آن فوق العاده است به خصوص تلاوت قرآن؛ چون قرآن در این ماه نازل شده است و میوه ‌های ماه در دسترس ما است، یک آیه ثواب یک ختم قرآن دارد؛ یعنی با تلاوت یک آیه ثمره یک ختم قرآن را می‌ توانید بچینید و این سفره الهی و به تعبیر حضرت مادبه الله پهن است.

عبادات فراوانی در این ماه مثل روزه‌ و شب زنده‌ داری و استغفار و توبه است، ولی یکی از بهترین آنها دعا است و دعاها افضل هستند. ابوابی در روایات ما است که در بین مستحبات، دعا افضل از بقیه اعمال است. مثلاً یکی دو باب مرحوم شیخ در تهذیب دارند. تهذیب از کتب اربعه معتبر ما است؛ در باب تعقیبات صلاة، دو باب دارند؛ عنوان یک باب این است «الدعاء بعد الفریضه افضل من الصلاة تنفلاً و بذلک جرت السنة» شما نماز واجب را خواندید بلند شوید چند رکعت نماز مستحبی بخوانید یا دعا کنید. بحث نماز واجب نیست که اگر قضاء نماز واجب دارد باید بخواند. بحث این است که نافله بخوانیم یا دعا کنیم. روایت متعددی را نقل می‌ کنند که فضیلت دعا بعد از نماز واجب بیش از نماز مستحبی خواندن است. دعای بعد از فرضیه افضل از نوافل و نمازهای مستحبی است و سنت اهل بیت هم این بوده است.

باب دیگری که عجیب است، باب ششم از باب نوافل است: «باب الاستحباب الاطالة الدعا فی الصلاة» یعنی دعا از اطاله قرائت افضل است و مستحب است در نماز آدم دعاهای طولانی بخواند. در سجده، در رکوع و قنوتش دعاهای طولانی بخواند. کسانی بودند که کمیل را در سجده می‌ خواندند؛ یا ابوحمزه را در قنوت نماز وتر می ‌خواندند. مرحوم آیت الله العظمی بهجت نقل کرده بودند که استاد ما می ‌گفتند: یک موقعی در حرم حضرت امیر شاید سی، چهل نفر بودند که در قنوت نافله شبشان ابوحمزه را می‌ خواندند. بنابراین مستحب است طول دادن دعا در نماز و این افضل از اطاله‌ قرائت است.

روایتی را از معاویه بن عمار نقل کردند که از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: دو نفر با هم وارد نماز شدند و با هم خارج شدند. طول نمازشان یک اندازه است؛ اما یکی بیشتر قرآن خوانده و یکی هم بیشتر دعا خوانده و قنوت و سجده را طول داده است؛ کدام افضل است؟ حضرت فرمودند: هر دو خوب است و فضیلت است. عرض شد: کدام بهتر است؟ حضرت چهار پنج قسم می ‌خورند که والله دعا افضل است. در بعضی روایات نقل شده که دعا افضل است و به این آیه استشهاد کردند: «قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ‏ رَبِّي‏ لَوْ لا دُعاؤُكُمْ»(فرقان/77) خدای متعال به اندازه دعای شما به شما اعتنا می‌کند. گویا در نماز هم آدم به اندازه‌‌ بزرگی حاجتش به او توجه می ‌شود. در این روایت دارد که حضرت این آیه را خواندند که «ادْعُونِي‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ»(غافر/60) دعا کنید من اجابت می‌ کنم. آنهایی که استکبار از عبادت من می ‌کنند و سر باز می ‌زنند و خودشان را بزرگتر از این می ‌بینند که عبد من باشند، اینها را روز قیامت با خواری وارد جهنم می ‌کنیم. حضرت فرمودند: در این آیه از دعا تعبیر به عبادت شده است. دعا روح عبادت است و مکرر فرمودند: افضل است.

با اینکه قرآن اینقدر فضیلت دارد، اگر قرآن در نماز خوانده شود، هر حرفش در بیرون نماز ده حسنه است و در نماز نشسته پنجاه حسنه و در نماز ایستاده صد حسنه دارد؛ اما طول دادن دعا افضل از طول دادن قرائت است. دعا نیازهای انسان را سامان می‌ دهد. بهترین وسیله تربیتی برای انسان است. قرآن کتاب خداست ولی دعا اگر دعایی باشد که از معصومین نقل شده، بهترین ابزار تربیت انسان است. ما نیازهایی داریم و نیازهای ما طریق ارتباط ما با خدای متعال هستند. هیچ نیاز حقیقی که خدای متعال در ما قرار داده، و نیازهای واقعی و فطری ما هیچکدام مزاحم تقرب به خدا نیستند، بلکه طریق تقرب به خدا هستند. ما نیاز به خوراک داریم، طریق تقرب به خدا و طریق بندگی است؛ به شرط اینکه آدم در این نیاز وقتی گرسنه می ‌شود بگوید: یا الله و وقتی سیر می ‌شود بگوید: الحمدلله! یعنی خودش را فقیر خدای متعال بداند و از دست خدا بگیرد و حمد کند. این قرب می‌ آورد و چه چیزی بالاتر از این است؟

در روایت فرمودند: اگر یک ظرف آب را سه جرعه کنید، بسم الله بگویید و بعد از هر جرعه الحمد لله رب العالمین بگویید، با استعانت از خدا بخورید و بعد هم خدا را حمد کنید اهل بهشت می‌ شوید. نیازهای ما مزاحم بندگی نیستند؛ منتهی دستگاه شیطان سعی می‌کند نیازهای ما را مدیریت کند، یعنی نیازهای ما را به سمت نیاز به دنیا و حرص به دنیا و حسد به دنیا و وابستگی به دنیا و تعلق به غیر ببرد، می ‌خواهد نیازهای ما را گسترش بدهد.

الآن دستگاه مادی اول کاری که می ‌کنند این است که توسعه نیاز می ‌دهند. برای اینکه ما را وارد دستگاه خودشان کنند، نیازهای ما را مدیریت و برنامه ‌ریزی می ‌کنند و نیازهایی که در ما نبوده را ایجاد می‌ کنند که خیلی‌ از آنها هم نیازهای طبیعی و فطری ما نیست، آدم است و می ‌تواند ساخته شود. موجودی است ساخته شدنی که خودش هم در ساخت خودش سهیم است. آنها سرپرستی می ‌کنند و ما هم مشارکت می ‌کنیم و ساخته می ‌شویم. نیازهایی در ما پیدا می ‌شود که اصلاً نیاز واقعی ما نیست. شما یک آدم را به انواع اعتیاد معتاد کنید. ممکن است ابتهاجات و خلسه ‌هایی برای او حاصل شود که می ‌گوید: شما نمی ‌دانید چه عالمی دارم! اما واقعاً این نیاز نیست. خیلی از نیازهایی که دستگاه‌ های مادی ایجاد می ‌کنند واقعاً اینطور است.

آیا انسان نیاز به سیصد نوع پنیر یا صدها نوع مخلفات و شکلات دارد؟! سعی کردند در ژن گیاهان تصرف کنند و میوه‌ هایی با رنگ‌های مختلف باشد. اینها احتیاجات ما نیست؛ ولی وقتی آدم معتاد شد دنبالش می ‌رود و تلاش می‌کند اگر به آن رسید خوشحال می ‌شود و نرسید ناراحت می ‌شود. آنها نیازهای ما را مدیریت می ‌کنند. این نیازمندی ‌هایی که ما امروز احساس می ‌کنیم واقعاً نیاز عاطفی ما، نیاز غریزی ما، نیاز به خواب و خوراک، این نیازهایی که آنها می ‌گویند نیست. یعنی به نظر من نوع نیازهایی که دستگاه توسعه غرب برای انسان ایجاد می‌کند، اغلب، نیازهای طبیعی انسان نیست؛ نیازهای مصنوعی است؛ اما آدم وقتی معتاد شد، وقتی به او بگویید: مگر شما محتاج به این هستی، این چیز خوبی نیست. از شما خوشش نمی ‌آید. شما به یک آدمی که معتاد است به هر دلیلی بگویید مواد مخدر چیز بدی است، خیلی ‌ها خوششان نمی‌ آید؛ ما انواع سیگار را برای چه می‌ خواهیم؟ واقعاً آدم محتاج اینهاست؟

نوع نیازهایی که در ما ایجاد می ‌شود در دستگاه شیطنت شیطان نیازهایی است که ما را متعلق به دنیا می‌کند و بر محور حرص به دنیا و برای ابتهاجات مادی و لذت جویی از دنیاست و آدمی درست می‌کند که همه نیازهایش به ماده است، خودش را محتاج به عالم ماده و قوانین ماده می‌ بیند و بعد هم از دست طبیعت می‌ گیرد و سرش را هم در دامن طبیعت می‌ گذارد؛ یعنی از طریق تغییر مسیر نیاز انسان رشته وصل به آسمان را پاره می‌کند و آدم را زمینی می‌کند.

انبیای الهی آمدند نیازهای انسان را رشد بدهند، و بزرگ ‌کنند. آدم وقتی بزرگ می ‌شود که نیازش بزرگ شود. ما سراسر فقر هستیم. فقیرتر از وجود مقدس نبی اکرم در عالم نداریم. از همه فقیرتر بود. همه عالم عائله حضرت هستند؛ چه کسی از حضرت فقیرتر است؟ همه کائنات عائله حضرت هستند؛ اما این فقر عین عبادت است و این فقر است که فخر حضرت است. چه از این بالاتر که آدم فقیر الی الله است. ما به اندازه فقرمان در عالم قیمت داریم. منتهی یک موقع خواسته‌ های ما از خدای متعال در این دستگاه عظیم کوچک است، چون ارزش ما کم است. پس یکی از مهمترین تربیت‌ هایی که به آن نیاز داریم این است که نیازهای ما ساماندهی شود.

سوال: دعا می ‌آید این نیازها را جهت می‌ دهد.

جواب: یکسری از نیازها باید حذف شوند؛ چون بی خود در نیازهای ما آمده است و باید بیرونش کنیم و نیازهایمان را تهذیب کنیم. یکسری از نیازها باید کوچک شوند. یکسری از نیازها باید بزرگتر شوند. یکسری نیازها در فطرت ما است و باید شکوفا شود و ما از آن غافل هستیم. ما نیازهایمان را باید به دست معصوم بدهیم که ما را تربیت کند و نیازهای ما را سامان بدهد. دعاهایی که از معصومین می ‌رسد نیازهای ما را سامان می ‌دهد و ما را فقیر الی الله می‌کند و فقرهای ما را بزرگ می‌کند، و افق ‌هایی رو به ما باز می‌کند که قبلاً نمی ‌دیدیم و بدون معصوم هم نمی ‌شود ببینیم. دعا کارش این است. دعایی که از معصوم نقل می ‌شود افق ‌هایی را پیش روی ما باز می‌کند، اول یک وسعت دیدی به ما می‌دهد و بعد کم کم در ما تعلق ایجاد می‌کند. اول فضا را نشان می‌دهد که آدم خیلی چیزها را ممکن است ببیند. ممکن است اول احساس نیاز نکند، اما احساس را در او ایجاد می‌کند.

یک نکته‌ مهم اینکه دعا همیشه مستجاب است. فقط اشکالش این است که خیلی وقت ‌ها ما دعا نمی ‌کنیم چون خواسته یک لوازمی دارد که به لوازمش ملتزم نمی ‌شویم. یادم هست مرحوم آیت الله خرازی زمانی می‌ فرمودند: پدر ما از کسبه بسیار وارسته و متدین تهران بودند، که به درس مرحوم شیخ مرتضی زاهد می‌ رفتند، عالِم پر نفوذی که شاید بعضی قدیمی‌ ها هنوز خاطرات ایشان را به یاد داشته باشند. کلامشان خیلی نافذ بود. ایشان بحثی از مقام رضاء می ‌کرد که رضاء نسبت به قضای الهی، چه مقامی است و چقدر شیرین است و ما هم شیفته شدیم و پای منبر به خدا عرض کردیم: خدایا ما هم راضی هستیم. از این به بعد هرچه تو بخواهی ما راضی هستیم. می ‌گفت: به خانه رفتم و ظهر دیدم یک حادثه ‌ای پیش آمده بود و مثلاً زودپزی ترکیده و خانم ما مجروح شده است. من فهمیدم حرفی که با خدا زدم باید پایش بایستم. شب دیدم آتش از اتاق بلند شده و اموال دارد می ‌سوزد و باز فهمیدم با خدای متعال حرف زدم. فردا صبح از خانه بیرون می‌ رفتم، دیدم شما در حوض افتادی و داشتی غرق می‌ شدی. شما را از آب گرفتم و رفتم یک گوشه در پناه دیوار ایستادم و گفتم: خدایا غلط کردم حرف بزرگتر از دهانم زدم.

یک موقع آدم در دعا می‌ گوید: می ‌خواهم اما نمی ‌خواهد. باید به لوازم دعا توجه کرد؛ اگر بخواهی به تو می‌ دهند. معصوم وقتی دعا می‌کند یک خواسته ‌های بزرگی را پیش روی ما قرار می‌دهد و یک قله ‌هایی را نشان می‌ دهد و ما را آرام آرام به سمت آن قله سیر می ‌دهد. اول ماه رمضان آدم ابوحمزه می ‌خواند و خیلی نمی ‌فهمد. سی شب سحرها می‌ خواند، که آدم را سیر می‌دهد. امام در دعایش حاضر است. حقیقت دعا از قلب امام جاری می‌ شود. دعا آن کوثر جاری از قلب امام است. دعا چشمه تسلیم است که از قلب امام جاری می ‌شود و بعد ما را شستشو می‌ دهد و تمیز می‌کند و افق‌ هایی را پیش روی ما قرار می ‌دهد و آرام آرام خواسته ‌های ما را رفیع می‌کند. نیازهای ما را به خدای متعال را بزرگ می‌کند.

گاهی آدم از خدا کوچک می ­خواهد و اصلاً از خدا هرچه بخواهی بجز آن دعاهای خاص، همه کوچک است. نمی‌ گویم کوچک‌ها را نخواهیم؛ ولی آدم نیاز کوچک دارد و نیاز بزرگ هم دارد. ما نیاز به بالشت هم داریم، ولی اینکه نیاز به بهشت نیست. ما باید همه چیز از خدا بخواهیم ولی باید نیازهای ما بزرگ باشد. امام ما را به تدریج به قله‌ ها می‌ رساند. اولویت‌ ها را هم به ما نشان می ‌دهد و هم در ما آرام آرام ایجاد می‌کند. دعا اگر واقع شد، مستجاب می‌ شود؛ ولی ما نمی ‌خواهیم.

اگر یک ماه رمضان هر شب در این فضای نورانی بلند شدی با بیان امام زمان، آنچنان که علامه مجلسی نقل کردند، از خدا این دعاهایی که آخر دعای افتتاح است در مورد امام زمان را خواستی که «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ» کم کم می‌ بینی آخر ماه رمضان بزرگ شدی. غصه چیزهای کوچک را نمی ‌خوری. از چیزهای کوچک فارغ شدی و همه برایت حقیر می‌ شود. وقتی دعا را با معصوم می ‌خوانید، خاصیتش این است که آدم را تربیت می‌کند و نیازهای انسان را رفیع می‌کند و آدم را به افق‌ هایی آشنا می‌کند که خیلی هم دوریاب هستند. ما کجا و این خواسته‌ ها کجا؛ ولی آرام آرام می ‌بینی آدم از این خواسته‌ ها عبور می‌کند. دیگر همه عالم برای او کوچک می‌شود.

انسانی که خربزه کار است و الآن می ‌کارد برای اینکه شش ماه دیگر میوه‌ اش را بخورد و نمی ‌تواند درخت گردو بکارد، کار می‌کند برای هزار سال آینده، متوقع هم نیست که امروز و فردا مزد بدهند. خیلی آدم بزرگ می‌ شود و می ‌تواند برای هزار سال بعد و قرن ‌ها بعد کار بکند.

سوال: شاید همینجاست آنهایی که در قصه ‌هایشان خواندیم که مستجاب الدعوه بودند ولی با این حال فقیر بودند و از دنیا کمتر داشتند، بخاطر این بود که نگاهشان خیلی بزرگ شده بود و دیگر به این حوائج مادی مختصر توجهی نداشتند؟

جواب: نه اینکه این حوائج نیست. افق‌ های بزرگتری را می ‌بینی که این دنیا کوچک می ‌شود.

سوال: سید علی آقای قاضی فقیر بوده و فقیر زندگی می‌ کرده است.

جواب: این فقر را دوست داشته است؛ چون احساس می ‌کرد که اینطور بهتر می ‌شود راه خدا را رفت. امام باقر علیه السلام به جابر که از اصحاب پیامبر بود و پیرمرد شده بود، فرمودند: حالت چطور است؟ گفت: مرگ را بیشتر از زندگی دوست دارم و فقر را بیشتر از غناء دوست دارم و احساس می‌کنم اینها برای من کارسازتر است. حضرت فرمودند: ما اهل بیت اینطور نیستیم. ما هرچه خدا بخواهد دوست داریم و این درست است.

آدم وقتی بزرگ شد کل دنیا از چشمش می ‌افتد. همین آدمی که می ‌دیدی با یک کلمه عصبانی می ‌شد و با یک کلمه خوشحال می ‌شد، با یک جلوه دنیا حرکت می ‌کرد و با یک نسیم راه می ‌رفت، بزرگ می ‌شود و دیگر طوفان‌ های شیطان کارگر نیست. قرآن می ­فرماید «قُلْ مَتاعُ‏ الدُّنْيا قَلِيل‏ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ»(نساء/77) شما بزرگ هستید و این کم است. دنیا به این بزرگی قلیل است. اما ما به یک گوشه آن هم راضی هستیم و ملک ری را به ما بدهند هزار کار می‌ کنیم، چطور کوچک است؛ اما آدم را بزرگ می‌ کنند و کل متاع دنیا قلیل می‌ شود. مهم این است که ما بزرگ شویم و تربیت شویم. مهمترین چیزی که در تربیت ما مؤثر است این است که افق ‌های بزرگ را ببینیم و بفهمیم و بعد به آن تعلق پیدا کنیم و نیاز ما تبدیل شود. ما نیازمان را نباید دست مدیران مادی بدهیم چون ما را حریص به دنیا می ‌کنند. ما احتیاج داریم و آنها به نیازهای ما جهت می ‌دهند. بحث این نیست که ما رفاه نمی‌ خواهیم؛ اما کدام رفاه در کدام وسعت و طریق؟ همه نیازهای ما باید در طریق سیر الی الله باشد. باید بزرگ شویم و برسیم به جایی که به کمتر از مقام رضوان راضی و قانع نباشیم.

سوال: از این منظر به دعا نگاه کردن که به نیازهای ما جهت و سامان می ‌دهد، خیلی بحث خوبی بود. اینکه ما مهار دلمان را دست امام معصوم می ‌دهیم و او به ما بگوید چه می‌ خواهی.

جواب: وقتی معصوم دعا را یاد ما می دهد، خودش شفیع است و دائماً با دعا هست و روح ما را کنترل می‌کند و نبض ما در دست اوست. اگر با امام همراه شوید با دعا سیرمان می‌ دهد، اگر با توجه و توسل خواندید، نور امام حاضر است؛ چون فرمودند «كَلَامُكُمْ نُور» نور امام قلب شما را نورانی می‌کند و افق دید را باز می‌کند و پرده ‌ها را کنار می ‌‌زند و خواسته ‌هایتان را بزرگ می‌کند. آدمی که قبل از ماه رمضان حداکثر آرمانی که داشت کلبه الکترونیکی تافلر بود که در یک جا بنشینیم و از طریق دولت الکترونیک معامله کنیم و خوش باشیم؛ بیشتر از این که نیست؛ اما بعد تبدیل به آدمی می‌ شود که به کمتر از ظهور قانع نیست. یعنی همه وعده ‌هایی که ترامپ در عالم می ‌دهد، دل او را تکان نمی ‌دهد. بزرگ می ‌شود، عزیز و نفوذ ناپذیر می‌ شود. آدم به اندازه ­ای که بزرگ می­ شود عزیز می­ شود.

کار فرعون این است که «فَاسْتَخَفَ‏ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ»(زخرف/54) آدم را کوچک می‌کند، کوچک که شوی اطاعت می ‌کنی و زمام تو در دست او می ‌آید. قرآن تعبیری دارد که خیلی لطیف است؛ وقتی سحره می ‌خواستند به جنگ موسای کلیم بروند، به فرعون گفتند: «إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ»(اعراف/113) اگر غلبه کردیم، به ما مزد هم می‌‌ دهی؟ وقتی می ‌خواهد مزدی بدهد که فوق العاده است، می ‌گوید: «وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ»(اعراف/114) شما به من نزدیک می‌ شوید و جزء مقربان من می ‌‌شوید. بعد این انگیزه تقرب به فرعون موجب می ‌شود بیایند بساط پهن کنند و با پیغمبر خدا بجنگند؛ اما نفس موسای کلیم به آنها می‌ خورد و مؤمن می ‌شوند و می ‌بینند این از جنس خودشان نیست. این سحر نیست، یک کار دیگری می‌کند و دستی در عالم غیب دارد و از آن عالم می ‌گیرد.

لذا مؤمن می ‌شوند، وقتی مؤمن شدند فرعون به آنها گفت: بدون اجازه من مومن شده اید؟ پس شما هم با موسی همدست بودید. من شما را لا به لای نخلستان ‌ها می ‌برم و به دار می ‌کشم و رد شما را هم در تاریخ گم می‌کنم تا کسی نفهمد چه شده؛ خیال می‌ کنید من عاجز هستم؟ یک پاسخ می‌ دهند که «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي‏ هذِهِ‏ الْحَياةَ الدُّنْيا»(طه/72) هرکاری می‌ خواهی بکن، آنجایی که خدای متعال به تو اجازه حکمرانی داده است، «هذه الحیاة الدنیا» است. ما پایمان را از دنیا بیرون گذاشتیم، دست تو به ما نمی ‌رسد. همین آدمی که تا دیروز کوچک بود و فرعون به او گفت: تو مقرب می‌ شوی، حال که فرعون می ‌گوید: شما را می ‌برم و لا به لای نخلستان ‌ها به دار می‌ کشم، نه اینکه نمی ‌ترسد، اما می ‌گوید: اصلاً دستت به ما نمی ‌رسد. خدای متعال به تو در این دنیا اجازه تصرف داده است. من دیگر در این دنیا نیستم؛ من با موسای کلیم همراه شدم و دل من از دنیا بیرون رفته است. من در محیط ولایت موسی هستم، تو دستت به آن محیط نمی ‌رسد.

«وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي‏» یعنی اگر کسی آنجا رفت دست شیطان به او نمی‌ رسد. اصلاً افق ترس و امید در یک عالم دیگری می ‌رود. اگر آدم اهل دعای معصوم شد، آدم معصوم را در وادی ولایت خودش می ‌برد و یک امیدها و ترس‌ های دیگری دارد و این هرچه تهدید می‌کند نمی ‌ترسد. خودش هم تعجب می‌کند که چرا نمی ‌ترسد. تو اصلاً از افق تیر رس او بیرون رفتی که نمی ‌ترسی. اصلاً تیرهای او به تو نمی‌ خورد و هرچه پرتاب می‌کند به جاهای دیگری می ‌خورد. آدمی که در محیط ولایت آنهاست نیازهایش را آنها اداره می ‌کنند و او را می‌ ترسانند، چون خودشان نیازهایش را سامان می‌ دهند. یک تعلقاتی در او ایجاد می ‌کنند و می‌ گویند: اگر به حرف ما گوش ندهی این تعلقات بی پاسخ می ‌ماند.

شبکه‌هایی که افراد را در باند خودشان می ‌برند و معتاد می ‌کنند و بعد کنترلشان می ‌کنند در واقع به فرموده قرآن می ‌شود «فَاسْتَخَفَ» یعنی او را کوچک کرده و نیازش دست اوست. اگر زمام نیاز ما دست اولیای کفر افتاد و آنها مدیریت کردند که چه چیزی خوب است و فضای توسعه را طراحی کردند و گفتند: به اینجا بیایید و ما هم دنبالشان رفتیم باید اطاعت کنیم. «فَاسْتَخَفَ‏ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ»(زخرف/54)؛ اما اگر دنبال خدا و اولیای خدا رفتیم ما را به یک مقامی می ‌رسانند که از تیررس اینها بیرون می ‌رویم و در عالم اینها نیستیم؛ ولو او همه تهدیدش را ‌کند و نمی ‌ترسد.

ملت بزرگوار ایران از تهدید آمریکا نمی‌ ترسند. تهدیدها خیلی سنگین است. بعضی ­ها که می ‌ترسند و کوچک هستند خیال می ‌کنند همه ملت می ‌ترسند؛ اما واقعاً مردم نمی ‌ترسند و این خیلی مهم است که نمی‌ ترسند چون بزرگ شدند و من معتقد هستم امام بزرگوار ما، بزرگ کردند و نمی ‌ترسند. یک عده که راه امام را قبول ندارند می ‌ترسند؛ چون زمامش در دست اوست.

کار دعا این است و دعای افتتاح از آن دعاهای استثنایی ماه رمضان است. پایانش دعا برای ظهور حضرت است و آدم را وارد عالم دیگری می‌کند و تعلق به دوران ظهور و اهل آن دوران شدن را در آدم ایجاد می‌کند.

سوال: با این مقدمه بسیار عمیق و لطیف ‌تان این نیاز را در ما ایجاد کردید که فراز به فراز دعای افتتاح را یک جور دیگری بخوانیم و نگاه کنیم. مشروط به اینکه به ادبیات این دعای نورانی آشنا شویم. ان شاء الله انس ما با ادعیه روزها و شب ‌های این ماه بیشتر و بیشتر شود. ادامه فرمایشات شما را می ‌شنویم.

جواب: خدای متعال در این آیه می ‌فرماید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(انبیاء/7) اگر خودتان را عالم می‌ دانید که عالم هستید؛ ولی اگر عالم نیستید، بروید سؤال کنید و سائل شوید. اگر سائل شدید جواب شما را می ‌دهند. خداوند به وجود مقدس نبی اکرم می ‌فرماید: اینها سائل تو هستند. «وَ أَمَّا السَّائِلَ‏ فَلا تَنْهَرْ»(ضحی/10) یعنی اگر ما سائل شدیم آنها می ­دانند با ما چه کنند. در ما سؤال و خواسته ‌ای نیست؛ و الا اگر خواسته‌ ای باشد آنها رد نمی ‌کنند. حال ما چه چیزی را نمی ‌دانیم و به چه کسی باید رجوع کنیم؛ چه کسانی هستند که وقتی ما سائل شویم، آنها به ما عنایت کنند و به ما علم عطا کنند؛ و اصلاً این ذکر چیست که اهل الذکری هستند و ما باید سؤالاتمان را از آنها بپرسیم؟

ذکر معانی متعددی در قرآن دارد، یک معنایش وجود مقدس نبی اکرم است. «قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولا»(طلاق/10). یک معنای ذکر خود قرآن است و در این آیه هر دو معنا می ‌تواند مراد باشد کما اینکه در روایت دارد، ذکر وجود مقدس نبی اکرم است و «أهل الذکر» ما هستیم. اهل یعنی کسی که بیگانه با رسول نیست؛ چنانچه فرمودند «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت‏».

اگر شما این مقامات حضرت و علومی که در نزد حضرت بوده، وحیی که به حضرت شده و قرآنی که به حضرت نازل شده را می ‌دانید که می ‌دانید؛ اما تقریباً احدی آن را نمی‌ داند. قرآن کتابی است که تقریباً احدی نمی ‌داند یعنی چه؛ و با اینکه به لسان عربی مبین است اما ببینید که مفسرین چه کار کردند؛ گرچه خیلی بزرگ بودند و زحمت کشیدند ولی به تعبیر امام گویا تفسیری روی قرآن نوشته نشده چون کلام، کلام خداست و کلام وحی است. بنابراین اگر شما می ‌خواهید از آنچه در نزد این وجود مقدس هست با خبر شوید و ببینید پیغمبر کیست و چه آورده و حرفش چه بوده و طرحش برای عالم چه بوده است. باید بروید نزد آنهایی که اهل این ذکر هستند بروید و سائل شوید. آنها حجاب ندارند و از اسرار آن با خبر هستند. اهل البیت از اسرار و مقامات حضرت و از کتابش با خبر هستند.

یک معنای دیگر هم این است که ذیل همین آیه 10 سوره انبیاء می ­فرماید «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»«انبیاء/10» شما باید متذکر بشوید، باید خودتان اهل ذکر شوید. ما کتابی فرستادیم که ذکر شما در اوست و شما را به مقام ذکر می‌ رساند و ذاکر می شوید.

بنابراین کتاب ذکر الهی است. در جاهای دیگر قرآن هم ذکر به کتاب اطلاق شده است. شما نمی ‌دانید در این ذکر خدا چیست، و اصلاً ذکرتان چیست که بعد به آن متذکر شوید؛ آمدند ما را به چه چیزی متذکر کنند و این کتاب چه می ‌خواهد بگوید؟! اشخاصی هستند به قرآن تفسیر نوشتند، اما ذره ‌ای نمی ‌دانند قرآن می ‌خواهد به چه دعوت کند؛ همه قیل و قال است و خودشان متذکر نیستند.

«وَ أَقِمِ‏ الصَّلاةَ لِذِكْرِي‏»(طه/14) قرآن چه ذکری می‌ خواهد به ما متذکر شود و آن رفعت ذکری که قرآن می‌ خواهد برای ما بیاورد چیست؟ اگر می ‌دانیم خیلی خوب است اما نمی ‌دانیم. همه قرآن مثل «الم» و «الر» است. ظواهرش را عالم و جاهل می ‌فهمند؛ اما سرش، نورش و روحش کجاست؟ اگر نمی ‌دانیم باید در ما سؤال پیدا شود، و وقتی سائل شدیم سراغ اهل الذکر یعنی اهل القرآن برویم. اینهایی که اسرار قرآن دستشان است. اسرار قرآن نزد کسانی است که به فرموده قرآن «بَلْ‏ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(عنکبوت/49) آنها هستند که علم قرآن را به آنها دادیم. آیات قرآن در سینه آن کسانی است که علم قرآن را خدای متعال به آنها عطا کرده است. «عِنْدَهُ‏ عِلْمُ‏ الْكِتابِ»(رعد/43) کسانی که علم الکتاب نزدشان هست، اوتوا العلم می ‌شوند؛ اینها حقیقت قرآن در قلبشان است.

اگر این ذکر در ما آمد ما متذکر می‌ شویم و سراغ اهل الذکر می­ رویم. اهل الذکر حقیقت ذکر قرآن را به ما می دهند. چنانچه بعضی طوایف می ‌گویند: استاد حقیقت ذکر را به شاگرد القاء می‌کند. آن ذکر است و الا هزار بار هم با زبانت بگویی، درست نیست. اگر نزد اهل الذکر رفتید، حقیقت نور قرآن را به قلب شما عنایت می‌کند. «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ‏ إِلَيْكَ‏ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»(ابراهیم/1) اهل الذکر کارشان این است؛ چون حقیقت و نورانیت قرآن در قلب آنها و علم قرآن نزد آنهاست، آن حقیقت را به ما القاء می ‌‌کنند؛ به شرط اینکه ما سائل این ذکر باشیم. اگر ما این طعام را در ماه رمضان می ­خواستیم امام زمان از این طعام به ما عنایت می­کند. اگر ختم قرآن کردید و رسیدید به اینکه قرآن اینها نیست و محتاج شدید به اینکه قرآن را بفهمید و از سر این سفره در ماه رمضان سیر بلند بشوید، باید سائل امام زمان شوید. آنوقت حضرت حقایق قرآن را به قلب شما عطا می‌کند و آدم می ‌فهمد تا دیروز یک حرف قرآن را هم نمی ‌فهمیده است.

سوال: ما این هفته قرار گذاشتیم با دوستانمان که یاد کنیم از عبد صالح خدا حضرت آیت الله بهجت و نکاتی را کارشناسان گرانقدرمان اشاره کردند. دوست داریم از زبان شما هم بشنویم.

جواب: یک جمله از ایشان عرض کنم که ایشان فرموده بودند: یک کتابی است که اگر در چین هم باشد ما باید برویم پیدا کنیم و آن کتاب را بخوانیم ولی کنار ما هست و آن همین قرآن است؛ چنانچه در روایات نیز فرمودند «اطْلُبُوا الْعِلْمَ‏ وَ لَوْ بِالصِّينِ‏» کتاب خدا علم است و  بقیه چیزها در مقابل کتاب خدا علم نیست. علم الهی در اینجا تجلی پیدا کرده است که فرمودند «لقد تجلی الله فی کتابه» بنابراین تجلی علم خدا در اینجاست، هر علمی هست اینجاست. این کتاب در هر جای عالم بود باید می‌ رفتیم پیدا می‌ کردیم و از اسرار آن با خبر می ‌شدیم.