نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

ادامه تفسیر سوره مبارکه عصر / بررسی سوره بر محور عصر رسول الله(ص) و تحلیل جریان خسر و ربح در عصر ایشان

متن زیر جلسه 55 گفتگوی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 11 مردادماه 93 برگزار شده است. در این جلسه ایشان در ادامه تفسیر سوره مبارکه عصر اشاره می کنند که قرآن کریم به جای تقسیم بندی های رایج که دو عصر تجدد و سنت را در نظر می گیرند، از دو عصر دیگر در عالم یاد می کند؛ عصر نبی اکرم (ص) و عصر طاغوت. عصر انبیاء پرتو عصر نبی اکرم است و این عصری است که همه تاریخ را می پوشاند تا زمانی که به عصر ظهور می رسد. عصر ظهور نیز پرتویی از عصر نبی اکرم است. عصر ظلمت نیز در مقابل عصر نور است و حجاب این عصر می شود. خداوند به همین عصر پیامبر قسم می خورد. بنابراین وقتی خداوند چنین سرمایه های بی نهایت و چنین پیامبری قرار داده است، همه انسان ها خاسرند، مگر آن که به عصر انبیاء و عالم ملائکه و نور وارد شوند. در غیر این صورت انسان در هر دوره ای از ادوار عمرش و دوران حیات های اجتماعی بشر باشد، این خسارت جبران نمی شود.

سوال: در جلسات گذشته به تفسیر سوره مبارکه عصر اشاره شد و دو نگاه در مورد این سوره بررسی شد و امروز به نگاه سوم خواهیم پرداخت.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین. اللّهمّ كن لولیك الحجة بن الحسن صلواتک علی و علی آبائه، فی هذه السّاعة و فی كلّ ساعة، ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فیها طویلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. در ادامه سوره کافرون به تفسیر سوره عصر پرداختیم، زیرا به لحاظ محتوا ارتباط تنگاتنگی با سوره کافرون دارد. از سوره عصر تفاسیر گوناگونی شده است که بعید نیست مراد از همه این ها یک سوره باشد، زیرا بزرگان در این مورد گفته اند که در کلام خدای متعال ممکن است از یک لفظ چندین معنا مراد باشد.

معنای اول نظر علامه طباطبائی بود. بعد از بسم الله الرحمن الرحیم که کلید ورود به سوره است و بسم الله هر سوره ای هم مخصوص همان سوره است این طور معنا فرموده بودند؛ در بین معانی که برای عصر گفته شده با توجه به مضمون سوره اگر آیه را ناظر بدانیم به عصر نبی اکرم که آغاز غلبه حق بر باطل است بهتر است. زیرا محتوای سوره این است که همه انسان ها در خسارت اند الا آن هایی که اهل ایمان و عمل صالح و توصیه به حق و توصیه به صبراند.

سپس ایشان فرمودند: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ»(عصر/2)، عالم انسانی به طور کلی در خسارت است. خسرانی عظیم و خاص که همان خود را باختن است و غیر از خسارت در مال و امثال این ها است. «إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ»(زمر/15)، علامه به این آیه استناد فرمودند؛ عده ای هستند که روز قیامت خودشان و اهلشان از دست رفته اند. خسران آشکار این است که هیچ چیز هم آن را جبران نمی کند. در سوره تبت خدای متعال می فرماید: «ما أَغْنى عَنْهُمالُهُ وَ ماکَسَبَ»(تبت/2)، ابی لهب مالش او را از خودش بی نیاز نکرد. بعضی این آیه را این طور معنا کرده اند که مالش او را بی نیاز نکرد. ولی تعبیر نورانی قرآن این است که مالش او را از خودش بی نیاز نکرد. بنابراین وقتی انسان خودش از دست رفت مالش او را از خودش بی نیاز نمی کند. اگر در معرکه دنیا خودت را باختی و از دست رفتی مالت دیگر جای تو را پر نمی کند. اگر همه دنیا هم مال تو باشد، زمانی که خودت خاسر بودی این امکانات بیرونی خسارت شما را جبران نمی کند.

ایشان می فرمایند که تنوین خسر تنوین تنویع است. یعنی؛ نوع خاصی از خسارت مورد نظر است که انسان در آن جا خودش، اهلش و دارایی های اصلی اش را باخته و دیگر هیچ چیزی جبران این خسارت نمی شود.

از نظر مکتب قرآن عالم دنیا عالمی است بین قبل و بعد از ما. عالم امتحان است. ما در این جا خودمان را برای عالم بعد می سازیم. اگر کسی در این امتحان خودش را باخت، الی الابد خاسر است. لذا همه انسان ها خاسراند جز کسانی که ایمان بالله بیاورند و ایمان بالله شامل ایمان به انبیاء و قیامت می شود. بعد از ایمان عمل متناسب با این ایمان را انجام بدهد که همان عمل صالح است. حتی ایشان می گویند: الف و لام «الصالحات» الف و لام استغراق است. یعنی؛ همه اعمال صالح را انجام بدهند.
بنابراین تنها آن هایی که ایمانشان کامل است و اهل همه اعمال صالح هستند خاسر نیستند و ما بقی خاسراند. خسارت ها نیز متفاوت است؛ یک خسارت، خسارت کفر است که الی الابد هستی شان را از دست داده اند و خسارت دیگر فسق در عمل است که همه اعمال صالحه را انجام نداده اند و همه مراتب ایمان را به دست نیاورده اند.

ایمان به قیامت و خدا عمل متناسب با آن را می طلبد. عمل صالح عمل متناسب با آن عوالم است. اگر کسی به دنیا ایمان آورد عملش باید متناسب با دنیا باشد. سپس می فرمایند: انسان هایی که به این منزلت از ایمان و عمل صالح می رسند شرح صدر و بسط وجودی پیدا می کنند که دیگر به این که فقط خودشان راه حق را بروند قانع نیستند. می خواهند سلطان الهی در عالم تعمیم پیدا کند و همه عالم تحت سیطره حکومت حق و کلمه توحید قرار بگیرد. لذا دست به کار می شوند و دیگران را هم توصیه به حق و توصیه به پایداری در مسیر رسیدن به حق و تحقق این حق در عالم می کنند.

بنابراین انسان هایی که به مرحله ایمان کامل می رسند سعی می کنند این حقیقت را در عالم نشر بدهند. گروهی که ایمان کامل و عمل جامع دارند، همین ایمان و عمل کامل آن ها را به مرحله ای می رساند که به دنبال بسط حق و بسط ایمان باشند. بر این نکته نیز تاکید دارند که توصیه به حق و توصیه به صبر جزئی از همان عمل صالح است. این نگاه اول است.

نگاه دوم این است که والعصر را این طور معنا کردند؛ عصر ناظر بر دوران های زندگی بشر است. این دوران ها را مکاتب مختلف به انحاء مختلف بیان کرده اند. گاهی بر اساس ابزار معیشت انسان که روابط تولیدی و زندگی اقتصادی انسان را تغییر داده است ادوار زندگی بشر را تعریف کرده اند، که معتقدند به دنبال خودش فرهنگ و سیاست آورده است مانند دوره مفرغ و دوره چرخ. گاهی به گونه دیگری دسته بندی کرده اند؛ دوره کشاورزی، صنعت و فرا صنعت. عصر ناظر به همه این اعصار است.عصر همچنین به زندگی خود انسان اشاره دارد که از دوره طفولیت شروع می شود تا دوره بلوغ و رشد و بعد هم دوره کهن سالی انسان و آخر عمر.

نکته سوگند خوردن به این ادوار این است که ورودی به بقیه آیات است. وقتی خدای متعال متذکر می شود انسان را به ادوار مختلف زندگی اجتماعی اش یا دوران های زندگی خود انسان می خواهد «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ»، را که در ذیل سوره بیان می کند، توضیح بدهد. گذشت و دگرگونی اعصار خسارت انسان را از بین نمی برد. حتی اگر انسان زندگی بسیطی داشته باشد، در دوره فراصنعت یک زندگی پیچیده در دنیای الکترونیکی داشته باشد و در کلبه الکترونیکی تخیلی تافلر زندگی بکند باز هم خاسر است. چه در غارها زندگی بکنید چه در کاخ ها و فضا فرقی نمی کند. چه ابزارت پنجه خودت باشد با و با پنجه خودت زمین را شخم بزنی و چه با ابزار الکترونیکی زمین را شخم بزنی این خسارت انسان را جبران نمی کند. جاهلیت اولی و جاهلیت مدرن با هم هیچ تفاوتی ندارند هر دو جاهلیت اند هر دو هم خسارت اند.

انسان چه در دوره طفولیت باشد که با پستانک مشغول است، چه دوره ای که کم کم بزرگ می شود و با تیله و توپ مأنوس می شود، چه دوره دوست یابی و عشق مجازی و چه دوران جوانی و بعد دوران میان سالی و تجمع ثروت و قدرت و چه دوران کهنسالی اش این ها هیچ کدام خسارت انسان را جبران نمی کند. اعصار مختلف اجتماعی که در آن تکامل اجتماعی اتفاق می افتد یا اعصار مختلف زندگی انسان که بلوغ عقلی، فیزیکی و روانی برای انسان رخ می دهد، جبران خسارت انسان را نمی کند.

اگر سرمایه انسان و نیازهایش محدود شد، بازارهایی هم که این سرمایه را بتواند در آن ها به حرکت در بیاورد محدود بود، اگر وارد بازارهای بزرگ تر هم نشد خسارت نکرده است. اما اگر سرمایه هایش نامتناهی است و بیش از زندگی دنیا و خوش گذرانی در دنیا به او سرمایه داده اند، بازارهایی هم که وجود دارد محدود به بازار دنیا نیست و اگر نیاز انسان هم بیش از نیاز به لذت های طبیعی است آن وقت خسارت معنا دارد. اگر سرمایه ها را نامتناهی دیدید و فقط دنیا و نفس و شیطان را خریدار انسان نپنداشتید و دانستید انسان خریدار دیگری هم دارد که خدای متعال است، می توانید این سرمایه ها را در این بازار به حرکت در بیاورید. خدای متعال در قرآن از آن هایی که با خدا تجارت می کند یاد می کند می فرماید: تجارت این ها رابح و سود آور است. «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّه»(توبه/111)، و می فرماید به آن هایی که این طور معامله می کند «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِه»، بشارت ده که خوب تجارتی کردید. خدا از شما می خرد. بنابراین اگر انسان بفهمد سرمایه اش و مشتری هایی که این سرمایه دارد بیش از این است و اگر فهمید مشتری انسان غیر از این بت هایی است که چیزی ندارند و اگر داشته باشند هم به هیچ کسی نمی دهند و خدای غنی است که کافی است «لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»(زمر/36)، سود کرده است.

اگر به انسان نیاز به قرب خدای متعال، رحمت و بهشت را نداده بودند و انسان در فطرتش طالب آن ها نبود، به آن ها هم نمی رسید خسارت نکرده بود. اما نیاز انسان بیش از خوردنی ها و خوابیدنی ها است. اگر همه این ها برای انسان تامین شود باز انسان به آرامش نمی رسد. درون انسان بیشتر طلبی، بیشتر خواهی، میل به حضرت حق و میل به قرب حق وجود دارد. امام رضوان الله تعالی برهان توحید را که اقامه می کردند از قول استادشان می فرمودند: اگر همه عوالم را هم به ما بدهند کره زمین که هیچ منظومه شمسی را هم بدهند ما قانع نیستیم. این علامت این است که در ما یک طلب بیشتری است. اگر نیاز و طلب نبود، انسان به سفره دنیا می رسید خسارت نکرده بود.

بنابراین آن هایی که در این بازار این سرمایه زیاد را به کار نمی گیرند این ها خاسرند. اگر کسی یک هواپیمای عظیم را در کوچه پس کوچه ها راه بیندازد و برای همین از آن استفاده بکند خسارت است. هواپیما باید در فضاها پرواز کند.
خسارت نیز بیرون از خود ما نیست. یعنی؛ خسارت مال نیست بلکه همان خسارت خود است. تنها راه نجات از خسارت هم ایمان و عمل صالح است.

ایمان همان ایمان بالله است. اگر کسی ایمان بالله آورد، محبت خدا در دلش پیدا شد و در سایه حضرت حق به امنیت رسید، این ایمان به دنبال خودش عمل صالح و تواصی هم می آورد. مؤمن وقتی با ایمان شد، خودش اهل کار و اقدام شد، اهل توصیه به حق و صبر هم می شود. یعنی؛ می خواهد جامعه ای درست شود که در آن مؤمنین یکدیگر را به یک جامعه ایمانی دعوت می کنند. این هم دومین نگاه بود.

حال نگاه سوم را بررسی کنیم. والعصر در واقع کلید فهم سوره است. در روایات گاهی عصر به خود نبی اکرم تفسیر شده است. مفسرین به دوران حضرت نیز تفسیر کرده اند مثل علامه طباطبائی. گاهی در روایات عصر به عصر ظهور امام زمان نیز تفسیر شده است. مرحوم شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که حضرت فرمودند: عصر دوره ظهور امام زمان علیه السلام است.(1)

در اینجا چند سؤال مطرح می شود؛ این که ما می گوییم عصر عصر نبی اکرم است یعنی چه؟ عصر نبی اکرم یا عصر ظهور معنایش چیست؟ آیا مقصود همین زمان خارجی است یا مقصود دورانی است که فرع بر نبی اکرم است و ذیل نبی اکرم تعریف می شود؟

در تفسیر آیه «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»(شمس/1)، شمس به وجود مقدس نبی اکرم که کلمه نور الهی است و خورشید همه عالم است، تعبیر شده است. ضحیها به پرتو نبی اکرم که اسلام است تفسیر شده است. هر کس مسلمان می شود وارد فضا و پرتو نور نبی اکرم می شود. یعنی؛ اسلام فرع نبی اکرم و ذیل نبی اکرم است. شعاع وجودی نبی اکرم است. هر کس وارد محیط اسلام می شود، وارد محیط نور نبی اکرم می شود و وجودش نورانی به نور نبی اکرم می شود. مسلمان آن کسی است که پرتو نبی اکرم در او تابیده و ذیل این نور حرکت می کند. نبی اکرم وقتی به عالم آمدند یک دورانی با ایشان آغاز شد که این دوران نبی اکرم و عصر نبی اکرم است. این دوران هم در عالم ماست و هم در عالم ملکوت است.

سوال: یعنی عصر نبی اکرم به این معنا یک چیزی فراتر از این روزگار و دوران است؟

جواب: بله. یعنی زمانی است که شعاع نبی و فرع نبی اکرم است و حضرت مبدأ پیدایش آن در عالم هستند. بلاء حضرت، امتحان حضرت و تحملی که حضرت کردند، یک دوران جدیدی را در عالم شروع کرده که پرتو نبی اکرم است.
برای مثال می گویند یکی از دوران ها دوران چرخ است. این به آن معناست که؛ وقتی چرخ پیدا شد و بشر توانست از این وسیله استفاده بکند در حمل و نقل یا سایر ارتباطات و روابط اقتصادی بشر تحولی پیدا شد. نحوه معیشت و نحوه ارضاء نیازمندی هایش عوض شد. کم کم نیازهای بشر هم رشد کرد و این چرخ روی نیازش، ارضائش، اخلاقش و فرهنگش تأثیر گذاشت.
وقتی ابزار تولید تغییر می کند روابط اقتصادی و فرهنگ عوض می شود. دوران، دوران دیگری می شود. اگر شما دوران را بر اساس فرهنگ ها دسته بندی کردید تقسیم به عصر تجدد و عصر سنت خواهد شد. عصر تجدد عصری است که ایدئولوژی مدرنیته، تفکر دوران مدرن و فرهنگ اصلی دوران مدرن از طریق انقلاب علمی و انقلاب صنعتی همه زندگی بشر را تحت تاثیر قرار داد. عصر سنتی عصری است که یک فرهنگ دیگری بر زندگی بشر حاکم است و بشر یک گونه دیگری زندگی می کند. طرفداران این تقسیم بندی می گویند اگر جامعه ای بخواهد وارد دوران تجدد بشود باید همه مناسباتش تغییر کند؛ اقتصاد، سیاست، فرهنگ، ابزار زندگی، محصولات زندگی و ساختارهای اجتماعی اش عوض شود. مهم تر از همه این که انسان انسان دیگری شود. اگر شما تکنولوژی مدرن را به جامعه عقب افتاده ببرید توسعه در آن واقع نمی شود. اصلی ترین رکن توسعه این است که بافت انسانی جامعه متناسب با ایدئولوژی مدرن دگرگون شود. یعنی؛ متناسب با آن بیاندیشد و اخلاقش با آن تغییر کند. اگر انسان تغییر کرد توسعه واقع می شود و آن گاه از عصر سنت به عصر تجدد وارد می شویم اما اگر آدم ها عوض نشوند توسعه ای واقع نمی شود. لذا ممکن است شخصی در پیشرفته ترین کشورها زندگی بکند اما سنتی ترین آدم باشد. بنابراین یک عصر است که بر اساس ایدئولوژی خاصی شکل گرفته و پرچمدارانی هم داشته است. اگر شخص در این دوران زندگی کرد انسان پیشرفته می شود و اگر در آن دوران زندگی نکرد اگرچه از نظر زمانی هر دو در سال 2014 در این کشور زندگی می کنند، ولی یکی در عصر تجدد است و دیگری در عصر سنت.

بنابراین عصر به معنی سال نیست. دو فضا است که انسان در آن زندگی می کند. وقتی در آن فضا رفتی همه هویت، اخلاق، رفتار، آداب زندگی کردن، آداب دوست یابی ، آداب اشتغال، نوع خوردن و خوابیدنت تغییر می کند. همان گونه که شما دو عصر بر محور ایدئولوژی مدرن ترسیم می کنید که این ها عصر جدیدی را ایجاد کرده اند، جامعه و جهان دیگری ساخته اند، پیامبر نیز نبوت را تحمل کردند تا اینکه حقیقت نبوت و معارف الهی و حقایق به وسیله او تجلی کرد، عالم، عالم دیگری شد و دوران دیگری شروع شد. این دوران ادامه پیدا می کند. ممکن است گاهی این نور در حجاب اولیاء طاغوت قرار بگیرد که مصداق آیه «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ»(بقره/257)، هستند. گاهی حجابی نور و پرتو نبی اکرم که مشکات نور الهی است و آیه نور در شأن ایشان نازل شده را مصداق آیه ی«أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ»(نور/40)، دربرمی گیرد. ولی سرانجام این حجاب از آن برداشته می شود، طلوع می کند و دوره ظهور فرامی رسد. دوره ظهور امام زمان دوره ظهور نبی اکرم است. پیامبر مصداق آیه «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»، هستند تا می رسد به «وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها»(شمس/3). نوری که این خورشید در آن تجلی می کند ظهور امام زمان است. خورشید نبی اکرم از وجود امام زمان تجلی می کند و پرتوش عالم را روشن می کند. وقتی حضرت ظهور کرد همه عالم دگرگون می شود.

سوال: یعنی در واقع عصر ظهور عصر تجلی نبی اکرم است؟

جواب: بله. در واقع عصر ظهور، عصر تجلی نبی اکرم است. «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها»(شمس/4)، این دولت باطل است که غشاء حجاب ولایت امیرالمومنین شده است. «وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها»، ظهور امام زمان است. دولت باطل می رود ولایت امیرالمومنین تجلی می کند. عصر امیرالمؤمنین همان عصر نبی اکرم است، زیرا امیرالمؤمنین جان نبی اکرم اند.

بنابراین عصر امام زمان همان عصر نبی اکرم و عصر امیرالمؤمنین است. همه این ها یک فضا است که در پرتو نبی اکرم و اهل بیتشان پیدا می شود. این فضا در آیه نور تصویر شده است «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(نور/35). پرتو نور الهی در نبی اکرم تشبیه به مشکات شده است. این آیه به اهل بیت تفسیر شده است. «نُورٌ عَلى نُورٍ»، یک فضای نورانی است که نورها بر فراز یکدیگر طلوع می کند تا این انوار به بیوت نبی اکرم می آیند. عصر نبی اکرم همین خانه هاست. اگر کسی وارد این بیوت شد وارد عصر نبی اکرم شده است. در روایت است که این عصر خانه های گلی نیست بلکه خود امام و محیط ولایت امام بیت النور است. پس عصر نبی اکرم همان است که در آیه نور توضیح داده شده است. همه چیز در این عصر نورانی است. عصر امنیت، عدالت، رفاه، سعادت، آزادی، کرامت انسان و عصر توحید است. همه این ها فرع نبی اکرم و پرتو نبی اکرم اند. آنچه در عصر ظهور محقق می شود، پرتو امام است. لذا عدل، نور، حیات، امنیت، رفاه و نعمت به امام تعریف می شود. اینجا ارتباط با معنای لغوی عصر هم معلوم می شود که «عصر» را از نظر لغوی این طور معنی کرده اند که فشاری است که شما بر یک شیء برای مقصدی وارد می کنید. برای مثال؛ میوه را فشار می دهید تا عصاره اش را بگیرید. پیامبر فشار و سختی را تحمل کردند برای این که حقیقت توحید را تجلی بدهند. عصر نبی اکرم با این آغاز می شود.

پس ایشان صاحب دورانی است که در آن همه چیز تحت ولایت ایشان است. بله عده ای می گویند عصر تجدد و عصر سنت داریم. ما می گوییم عصر نبی اکرم(ص) داریم و در مقابل آن نیز عصر اولیاء طاغوت است. ممکن است کسی سال دهم هجری در مدینه باشد ولی در عصر جاهلیت زنگی بکند. قرآن همان طور که برای عصر نبی اکرم آیه نور را آورده برای عصر آن ها هم آیه ظلمات را آورده است. آن هایی که تحت ولایت کفار هستند«أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِیعَهٍ»(نور/39)، اعمالشان مثل سراب است. انسان ممکن است در جامعه جاهلی باشد، اما در عصر نبی اکرم زندگی بکند. کسی در کاخ فرعون باشد اما در عصر موسی کلیم زندگی کند؛ مثل مؤمن آل فرعون. یا در خانه حضرت نوح باشد در عصر کفار زندگی کند؛ مثل همسر حضرت نوح. یا همسر فرعون در عصر و فضای نورانی و محیط ولایت موسی کلیم است اما از نظر تاریخی در کاخ فرعون است محیطش کاغ فرعون است.

بنابراین این عصر مطابق با تاریخ بندی که ما می کنیم نیست. عصر سنت و تجدد هم همین طور است. دو کشور کنار یکدیگر هستند، هر دو در سال 2014 زندگی می کنند، اما یکی را می گویند در عصر سنت است و دیگری در عصر تجدد. قرآن نیز یک دسته بندی دارد؛ یکی عصر نبی اکرم است و یکی عصر اولیاء طاغوت، این جا همه چیز نورانی است و آن جا همه چیز ظلمانی است. آنجا همه چیز بردگی است ولو در قرن 21 ام هم باشد. یعنی بردگی مدرن و نرم افزاری و پیچیده شده است. آنجا کرامت و عدالت نیست و همه ظلم و جور است. در ادوار مختلف جنگ های آنها را ببینید. جنگ اول و دوم جهانی را مدعیان تجدد به راه انداختند. دعوایشان بر سر دنیا بود و نتیجه اش میلیون ها کشته بود. تا زمانی که وارد عصر نبی اکرم و نور نشویم، در فضای ظلمت خسارت است. لذا آیه به گونه ای دیگر معنا می شود؛ چون نبی اکرم آمدند؛ «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ»، همان طور که می گویید اگر انسان سرمایه نداشت، بازارها نبودند و نیاز به رشد نداشت، خاسر نبود، اگر ولایت نبی اکرم و عصر ظهور نیز نبود خسارتی نبود. اگر مقابل جاهلیت اولی و اخری (از جاهلیتی که دورانی آب گندیده می خوردند تا امروز که آب آشامیدنی تصفیه شده می خورند) یک عصر نورانی نبود خسارت معنا نمی شد. انسان می گفت: طرفداران سنت خاسرند طرفداران تجدد رابح. اما اگر این دو عصر را دیدید، دیگر نباید این گونه تقسیم کنید بلکه باید بگویید؛ عصر جاهلیت و عصر نبی اکرم. هر کسی در عصر جاهلیت است خاسر است و هر کسی در عصر نبی اکرم است رابح است. این می شود عصر بهشت و جهنم. ظلمت و نور. حیات طیبه و موت. دنیا و آخرت «وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ»(عنکبوت/64)، لذا حیات دنیا به ولایت ائمه جور تعریف شده و آخرت به ولایت نبی اکرم و اهل بیتشان. لذا بعد از سوره کافرون و این صف بندی این دو عصر شکل می گیرد. آن هایی که دنبال حضرت می روند رابح اند و آن هایی که نمی روند خاسرند.

سوال: به قرار روزانه تلاوت قرآن رسیدیم. صفحه‌ی 161 مصحف شریف، آیات 82 ام تا 87 ام سوره‌ی مبارک اعراف می باشد. اما در ادامه نکات پایانی استاد درباره سوره را می شنویم.

جواب: عرض کردیم که ما دو تا عصر داریم و به جای عصر سنت و تجدد و عصر کشاورزی و صنعت و فراصنعت و عصر مفرغ و چرخ و مانند اینها باید گفت که ما دو عصر در عالم داریم یک عصر نورانی و یک عصر ظلمانی. عصر نبی اکرم که هر پیغمبری که می‌آید یک دورانی با او شروع می‌شود و فرهنگ و معارف رشد می‌کند و در واقع عصر همه انبیاء، پرتویی از عصر نبی اکرم است. عصر ایشان عصری است که همه‌ی تاریخ را می‌پوشاند. و حتی دوره رجعت را هم دربرمی گیرد. در دوره ظهور و حتی در برزخ و قیامت هم است. بهشت نیز پرتو نبی اکرم است و درجات بهشت همان مراتب وجودی نبی اکرم است. مقابل عصر نبی اکرم عصر اولیاء طاغوت است. یکی عصر حیات طیبه و عصر نور است، قوانینش قوانین نورانی است و قوایش قوای عالم ملائکه است. همکاران ما در این عالم ملائکه هستند، آن طرف هم قوای شیطانی و اجنه و شیاطین قوای آن عالم اند. دستگاه باطل از این قوا استفاده می کند و دستگاه نبی اکرم از قوای ملائکه استفاده می کند.

ورود به عصر نبی اکرم نیز اقتضائاتی دارد. کسانی که ایمان می آورند وارد عصر نبی اکرم می شوند. این فقط ایمان به توحید بریده از ولایت و نبوت نیست، کسی که نبی اکرم را قبول ندارد وارد عصر نبی اکرم نمی تواند بشود و نمی تواند موحد شود. توحید از طریق ایشان در عالم منتشر می شود. اگر کسی بگوید می خواهم توحید را مستقیم از خدای متعال بگیرم خدای متعال به او عطا نمی کند. البته این طور نیست که خدا نمی تواند. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ»(2)، اگر می خواست می توانست مستقیم خودش را معرفی کند «وَ لَكِنْ جَعَلَنَا»، بر اساس حکمت واسطه قرار داده است. خداوند توحید را از طریق نبی اکرم و اهل بیتشان در عالم منتشر می کند. اگر کسی می خواهد به توحید برسد باید وارد محیط ولایت نبی اکرم و عصر نبی اکرم شود. اگر وارد این فضا شد نورانی می شود.

بنابراین ورود به عصر نبی اکرم اقتضائاتی دارد؛ همه کس نمی تواند وارد شود. باید ایمان بیاورد؛ ایمان بالله و ایمان به نبی اکرم. فرد باید اهل اعمال صالحه باشد. عمل صالح عملی است که ذیل ولایت نبی اکرم و ذیل ولایت اهل بیت اتفاق می افتد. گر کسی بگوید نماز می خوانم اما کاری با پیغمبر ندارم، این عمل صالح نیست. همان نمازی است که ابلیس به خدا گفت: می خوانم ولی بر آدم سجده نمی کنم. اگر او امام جماعت شد، نمازت عمل صالح خواهد بود اما اگر گفتی او برای خودش نماز می خواند و من هم یک نماز دیگر برای خودم این طرف می خوانم، این نماز دیگر عمل صالح نیست. بنابراین عملوا الصالحات، عمل متناسب با توحید و ولایت نبی اکرم و اهل بیت است.

ما باید حول اماممان جامعه درست کنیم. اگر ما بخواهیم به آن چه نبی اکرم آورده برسیم، همین طور که ایشان تحمل کرده «اللَّهُمَ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا حَمَلَ وَحْيَك»(3)، ما نیز باید تحمل کنیم. «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»(4)، باید بلاکش شویم و این همان ادامه بلای نبی اکرم است. یک پرتو از آن را نیز ما باید ببریم. این همان عصر ماست. اگر تحمل کردید وارد عصر نبی اکرم می شوید و اگر تحمل نکردید از نبی اکرم محرومید.

در مقابل دستگاه باطل با تمام وجود تلاش می کند که کسی وارد فضای نبی اکرم نشود «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»(اعراف/16)، همه قوایش را به کار می گیرد که کسی وارد صراط مستقیم که محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت است، نشود. در واقع این جهاد اکبر است. جهاد اکبر یک جنگی در باطن است. جنگ باطنی بین نبی اکرم و ابلیس است. در این جنگ باطن باید تلاش کنید و وارد فضای ولایت نبی اکرم شوید. جنگ عقل و جهل است. باید وارد فضای نورانی عقل شوید. اگر بخواهیم حول امام و نبی اکرم جامعه پردازی کنیم باید دست به دست همدیگر بدهیم. در واقع یک روح شویم و یک پیکره بزرگ درست کنیم. باید یکدیگر را توصیه به صبر و به حق کنیم. حق همان حقیقت نبی اکرم است و صبر نیز پایداری در محیط ولایت آن ها است. البته صبر گاهی نیز به نبی اکرم و اهل بیت تفسیر شده است، «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ»(بقره/45)، حقیقت استقامت را ایشان کرده است. ما باید پرتویی از استقامت را از ایشان بگیریم. صبر ما قائم به صبر نبی اکرم است. اگر ایشان استقامت نمی کرد، بقیه استقامت نمی کردند و استقامتشان فایده ای نداشت. پرتویی از استقامت نبی اکرم در مسیر توحید باید در وجود ما بیفتد تا ما صابر شویم. در حدیث عقل و جهل صبر از جنود و لشکریان نبی اکرم است.

بنابراین اگر بخواهیم وادی ولایت نبی اکرم را طی کنیم و وارد ولایت نبی اکرم و اهل بیت شویم، باید اهل تحمل باشیم و یکدیگر را توصیه به حق و صبر و پایداری در راه کلمه توحید کنیم.

در واقع والعصر قسم به دورانی است که در ذیل نبی اکرم شکل گرفته و همه انسان ها در خسران اند. تفاوتی نمی کند چه در جاهلیت اولی باشید چه جاهلیت اخری، طفل باشید یا مسن. این تغییر دوران ها خسارت انسان جبران نمی کند.
اگر وارد عصر اسلام شدید که «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»(آل عمران/19). این اسلام پرتو نبی اکرم است و همه انبیاء جلوه ای از او را آورده اند. اگر وارد این عصر شدید خسارت نکردید.

ورود به این عصر الزاماتی دارد؛ ایمان، عمل صالح، تواصی بالحق و تواصی بالصبر. زیرا این عصر، عصر درگیری بین نبی اکرم و اولیاء طاغوت است. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن»(انعام/112). در این میدان اگر بخواهیم ذیل نبی اکرم عبادت جمعی و جامعه پردازی کنیم، احتیاج به استقامت و پایداری و تواصی و توصیه مستمر به حق و صبر است.
بنابراین کلید فهم آیه عصر است و ورود به این عصر اقتضائاتی دارد. گاهی انسان می خواهد فردی وارد شود و گاهی یک می خواهد جامعه پردازی کند. کما این که انسان وقتی چرخ پیدا می شود زندگی اجتماعی اش را حول این ابزار جدید می سازد، وقتی تکنولوژی پیدا می شود زندگی جدیدیش را حول توسعه تکنولوژی شکل می دهد. وقتی هم می خواهد وارد عصر نبی اکرم شود باید حیات اجتماعی حول نبی اکرم درست کند. این غیر از استقامت فردی است و به نوعی استقامت جمعی می خواهد؛ همه باید به یکدیگر استقامت بدهیم تا بتوانیم وارد عصر نبی اکرم شویم. این عصر در دوره ظهور به کمال خودش می رسد و تا قیامت هم ادامه پیدا می کند.

برای این که خاسر نباشیم و به توحید برسیم، حاصلش یک کلمه است؛ درک توحید از طریق عصر نبی اکرم. وقتی انسان به توحید رسید به همه چیز رسیده است؛ به امنیت عدالت، آزادی، کرامت، رفاه. همه چیز ذیل توحید است، بت ها که چیزی ندارند به ما بدهند.

عصر نبی اکرم عصر توحید است. ورود به عصر توحید ایمان، عمل متناسب، جامعه پردازی، توصیه، همکاری اجتماعی وتوصیه جمعی می خواهد. این غیر از صبر فردی است. این توصیه گاهی همه زندگی اش می شود. یعنی؛ تمام زندگی اش دیگران را دعوت می کند، کما این که دعوت به خدا فقط با قول نیست. گاهی با عملمان به توحید دعوت می کنیم. تواصی هم همین گونه است. همه اعمال ما یک استقامت جمعی ایجاد می کند. فرمانده ای که استقامت می کند استقامت عملی اش توصیه به زیر دستانش در استقامت است. اگر فرمانده سست شد دیگر هر چه هم به زبان بگوید صبر بکنید فایده ندارد. باید همه وجود ما استقامت در راه و توصیه جمعی بشود تا جامعه ای حول امام شکل بگیرد.

روایتی از مرحوم صدوق در کمال الدین نقل شده است که امام صادق(ع) فرمودند: «الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ‏ الْقَائِمِ‏ ع‏ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ يَعْنِي أَعْدَاءَنَا إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِي بِآيَاتِنَا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ يَعْنِي بِمُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ‏ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ‏ يَعْنِي بِالْإِمَامَةِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ يَعْنِي فِي الْفَتْرَة»(5) یعنی آیه منظورش عصر خروج القائم علیه السلام است. و همه انسان ها در خسران اند بجز کسانی که ایمان به آیات و نشانه های آنها آورده اند. و عملوا الصالحات یعنی؛ بمواسات الاخوان به این معنا که با برادر دینی خودت مواسات بکنی و همین است که جامعه مؤمنین را شکل می دهد. و تواصوا بالحق همان تواصی به امامت است. و بعد هم تواصی به صبر است که در دوران سختی یکدیگر را دعوت کنید.

روایت دیگری نیز امام صادق علیه السلام نقل کرده اند: «اسْتَثْنَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلَ صَفْوَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ حَيْثُ قَالَ‏ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ‏ آمَنُوا بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‏ ع‏ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ أَيْ أَدَّوُا الْفَرَائِضَ‏ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ‏ أَيْ بِالْوَلَايَةِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ أَيْ وَصَّوْا ذَرَارِيَّهُمْ وَ مَنْ خَلَّفُوا مِنْ بَعْدِهِمْ بِهَا وَ بِالصَّبْرِ عَلَيْهَا»(6) یعنی خدای متعال اهل صفوة و برگزیدگان خودش را استثناء کرده و می فرماید: همه در خسارت اند بجز برگزیدگان من. که آنها اهل ایمان به ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام. و عملوا الصالحات یعنی؛ فرائض را انجام بدهید که فروع توحید و ولایت است. و تواصوا بالحق یعنی؛ توصیه به ولایت نبی اکرم و اهل بیت کنید. و تواصوا بالصبر یعنی؛ ذریه خودشان و کسانی که بعد از خودشان می آیند توصیه به صبر بر ولایت نبی اکرم و اهل بیت و دعوت به استقامت می کنند. این دعوت اعم از دعوت زبانی ودعوت عملی است.

بنابراین رابطه این سوره با سوره کافرون نیز معلوم شد؛ حضرت صف بندی کردند و ذیل این صف بندی دوعصر شکل گرفته. عصر نور و ظلمت، عصر انبیاء و فراعنه، عصر ملائکه وشیاطین انسان. وقتی انسان از خسارت رها می شود که در عصر انبیاء و در عالم ملائکه و نور باشد. در غیر این صورت هر دوره ای از ادوار عمر انسان یا هر دوره ای از دوران حیات های اجتماعی بشر این خسارت را جبران نمی کند.

پی نوشت ها:

(1) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 656

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 184

(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 91، ص: 73

(4) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 2، ص: 71

(5) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 656

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏24، ص: 215