نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

در ایام نزول سوره انسان؛ تفسیر سوره و هدایت انسانها به سبیل اهل بیت و بیان مقامات شاکرین و کافرین در آخرت

متن زیر جلسه 65 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 26 مهرماه سال 93 برگزار شده است. سخنان ایشان در این جلسه پیرامون تفسیر سوره انسان و به مناسبت سالروز نزول این سوره می باشد. ایشان در خصوص مطالب موجود در این سوره و شان نزول آن فرمودند که تردیدی نیست که شأن نزول این سوره مبارکه اهل بیت علیهم السلام است و اطعامی که اهل بیت از افطار سه روز روزه نذری خود انجام دادند و در پایان آن سه روز این سوره در شان ایثار اهل بیت علیهم السلام نازل شد. این سوره فراز های متفاوتی دارد که ابتدا از آغاز و نحوه خلقت انسان سخن به میان آمده است. فراز اول سوره این است که خدای متعال انسان را که شیئ مذکوری نبوده با این امکانات در این دنیا آفریده و سبیل را هم قرار داده یعنی ما را هدایت به سبیل کرده است، که بر اساس روایات، سبیل امام معصوم است و حال این انسان یا وارد سبیل می شود و یا نمی شود. فراز دوم سوره این است که بر اساس همین شکر و کفر، انسان ها دو دسته می شوند و دو آینده پیدا می کنند. در سوره سرنوشت هرکدام از این دو گروه بیان شده است. امام علی و اهل بیت علیهم السلام همانطور که در این دنیا راه هدایت و دستگیر انسانها هستند در آخرت و در بهشت نیز از مقامات وجودی خودشان بدون هیچ چشم داشتی به مومنین عطا می کنند. مقاماتی که در سوره بیان شده مخصوص عبادالله، یعنی اهل بیت است که البته به واسطه اهل بیت به مومنین نیز داده خواهد شد. در فراز پایانی سوره خداوند به پیامبر دستواتی را می دهد و از او می خواهد که در امر وصایت امیرالمومنین ثابت قدم باشد. شاکرین و ابرار وارد وادی رحمت الهی می شوند و آنها که وارد نمی شوند ظالمین به موضوع ولایت می باشند...

سوال: در این ایام که نزول سوره هل اتی است مروری خواهیم داشت بر نکات لطیف این سوره که بحث بسیار شنیدنی خواهد بود دعوت می کنم همراه ما باشید.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. این سوره مبارکه همین طور که فرمودند روز ورودش روز 25 ماه ذی الحجه است. روز 24 ام ذیحجه هم روز مباهله است و آیه مباهله نازل شده روز 25 ام روز نزول سوره هل اتی است. فضیلت هایی که برای این سوره ذکر شده فراوان است. یکی دو روایت را اجمالاً اشاره می کنم که تاکید شده که اگر در روزهای پنج شنبه به خصوص در رکعت اول نماز صبح مداومت بر تلاوت این سوره مبارکه شود کسی که این سوره را بخواند در بهشت علاوه بر این که متنعم به نعمت های بهشتی است در جوار وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قرار می گیرد و همچنین در رکعت اول نماز صبح دوشنبه و پنج شنبه روایت دارد که اگر کسی روز دوشنبه سوره هل اتی را بخواند از شرور آن روز محفوظ می ماند. لذا شاید فتوا هم فقها داده اند که صبح دوشنبه و پنج شنبه در رکعت اول مستحب است سوره هل اتی خوانده شود، البته سوره غاشیه هم در رکعت دوم دستور داده شده و بزرگانی بوده اند که سنت شان این بوده هر دوشنبه و پنج شنبه در نماز صبح شان سوره هل اتی و غاشیه را می خواندند و الآن هم بعضی می خوانند.

تردیدی نیست که شأن نزول این سوره مبارکه اهل بیت علیهم السلام است، حدیث را الآن خدمت شما تقدیم می کنم مرحوم علامه امینی هم در کتاب الغدیر از 34 عدد از منابع اهل سنت اعم از منابع حدیثی و روایی شبیه همین مضمون را نقل کرده اند. این مضمونی که عرض می کنم در مجامع روایی ما فراوان است؛ در تفسیر کشاف و غیره و مجامع روایی و تفسیری اهل سنت هم فراوان آمده که وجود مبارک حسنین سلام الله علیهما بیمار شدند؛ وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای عیادت این دو بزرگوار وقتی آمدند، حسنین ظاهراً در بستر بودند، رسول الله به امیرالمومنین فرمودند که نذر روزه چرا نمی کنید؟ برای شفای آن ها حضرت نذر سه روز روزه کردند، وجود مقدس فاطمه زهرا هم نذر کردند و حسنین هم خودشان را ملحق کردند، حتی فضه خادمه هم مشارکت کرد و سه روز بنا شد روزه بگیرند.

وقتی این بزرگوار ها از بستر بیماری برخواستند سه روز بنا شد روزه بگیرند در نقل است که چیزی در منزل نبود، حضرت سه من جو خریدند در مقابل کاری که فاطمه زهرا سلام الله علیها بکنند که مقداری پشم بریسند برای صاحب آن جو ها؛ حضرت زهرا روز اول یک سوم این کار را انجام دادند و یک سوم این جو (یا گندم) را آرد کردند و پنج قرص نان برای افطار پختند. در آیه قرآن است که شب اول وقتی سفره اطعام پهن شد اولین لقمه را که حضرت خواستند بردارند کسی در زد که «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً» (انسان/8)؛ یعنی من مسکینی هستم، با توضیحات و خصوصیاتی که در روایات است، حضرت نان خودشان را دادند و بقیه هم همین طور و با آب افطار کردند. روز دوم باز همین ماجرا تکرار شد و یک ثلث دیگر این گندم ها یا جو ها آرد شد نان پخته شد و باز سر افطار یتیمی آمد و رجوع کرد و حضرت نان خود را دادند و بقیه هم همین طور؛ شب سوم اسیری رجوع کرد.

بنابراین سه روز، روزه گرفتند و با آب افطار کردند بدون هیچ سحری و افطاری؛ روز چهارم در نقل دارد که وجود مقدس امیرالمومنین با حسنین سلام الله علیهما آمدند محضر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و ایشان وقتی نگاه کردند تعبیر این است که دیدند مثل جوجه به خود می لرزیدند، این تعبیر را مجامع اهل سنت و کشاف زمخشری دارد. حضرت برخواستند آمدند برای دیدار با فاطمه زهرا سلام الله علیها وقتی وارد منزل شدند دیدند که «قَدْ لَصِقَ بَطْنُهَا بِظَهْرِهَا مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ وَ غَارَتْ عَيْنَاهَا»(1) یعنی در حالی که از گرسنگی شکم حضرت زهرا به کمر چسبیده بود و دو چشم ایشان فرو رفته بود و در محراب عبادت، مشغول عبادت بودند. نبی اکرم متاثر شدند بر این وضعیت و اینجا سوره هل اتی نازل شد و به حضرت بشارت داده شد؛ این شأن نزول سوره است و همه هم تقریباً قبول دارند.

آخرین شبی که روزه گرفتند، شب 25 ام ماه ذی الحجه بود و فردای آن هم سوره نازل شد. این شئن نزول سوره است. این سوره چند فراز دارد آیات سوره فراوان اند بزرگان و مفسرین ذیل هر آیه بحث های قابل ذکری دارند و روایت سوره هم فراوان است، سوره هل اتی تقریبا اواخر جزء 29 ام است یک سوره بعد از این سوره در جزء 29 ام است که سوره مرسلات است. سوره 76 ام قرآن است، 31 آیه دارد و هر آیه هم بحث هایی دارد. من فقط اشاره می کنم.

«هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا»(انسان/1) در سه آیه اول صحبت از خلقت انسان است با یک تعبیر خاصی خدای متعال توجه می دهد به این که یک دورانی بر شما گذشته که شیء مذکوری نبودید؛ یعنی قابل ذکر نبودید. این را روایت اینگونه توضیح داده که در علم الهی بودند؛ ولی در عالمِ خلق، نبودند؛ زیرا در عالم خلق، هر شئ مذکور است، و این یعنی مذکور در عالم خلق نبودند، البته به گونه دیگری هم روایت شده است. ما همه می دانیم که صد سال قبل «لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا» بودیم؛ هنوز لباس خلقت نپوشیده بودیم و کما این که در صد سال آینده هم در این جهان نخواهیم بود.

خدای متعال خلقت ما را آغاز کرد «خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ َّبْتَلِيهِ»(انسان/2)؛ یعنی از نطفه ای که مختلط است و استعدادهای مختلفی در آن آمیخته شده و خدای متعال انسان را از آن نطفه و با این همه شئونی که می بینید آفریده است؛ اگر ما ندیده بودیم این خلقت الهی را واقعاً هر نطفه ای که تبدیل به انسان می شود یک معجزه بی نظیر است. فقط رموز جسم انسان را اگر بخواهیم بشناسیم، الآن ده ها رشته تخصصی و فوق تخصصی برای هر عضو انسان و اعضای بدن انسان است.

سوال: و چون زیاد این معجزه تکرار می شود برای ما عادی شده است؟

جواب: بله. خدای متعال می فرماید شمایی که شیئ مذکوری نبودید از نطفه مختلطی با این همه امکانات آفریدیم. بنابراین تعجب نکنید اگر یک آینده بسیار بزرگ تر از این خواهید داشت. همین طور که شما عوالم قبل را دیدید؛ در اصلاب پدران و در رحم مادر و در ظلمات ثلاث بودید و چه کسی باور می کرد در آن عوالم، که چنین عالم بزرگی هم هست، فرض کنیم که اگر ما در اصلاب پدران بودیم و در آنجا هشیار می شدیم و به ما می گفتند: می روید به عالمی که در آن می شنوید، می خورید و جهاز هاضمه دارید، واقعاً برای ما شگفت انگیز بود که چه عالمی است. در عالم ارحام هم به همین نسبت است. بنابراین نسبت به آینده هم همین طور است، همه دنیا یک رحمی است نسبت به عوالم بعدی و قابل مقایسه هم نیست. خدای متعال ما را بعد از این عالم در عوالم بعدی با همان وسعت خلق می کند. پس ما چیزی نبودیم و خدای متعال از یک نطفه ناچیز مختلط انسان را با این امکانات خلق کرده، در تعبیر بزرگان است که فقط اگر نور عقل را از ما بگیرید ببینید در شهر چه اتفاقی می افتد. این همه امکانات را خدای متعال از همین نطفه آفریده است.

«أَمشاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا»(انسان/2) ؛ یعنی این دنیا دار ابتلا است. به این دنیا آوردیم و این همه امکانات دادیم، اما او را مبتلا می کنیم. این ابتلا برای این است که به فعلیت برسد، استعدادهایی که دارد در همین محیط ابتلا به فعلیت می رسد، حال یا در مسیر خیر و یا در مسیر شر است و امکانات این امتحان که سمع و بصر است به آن دادیم، عمده ترین ابزار معرفت ما سمع و بصر است؛ چه سمع و بصر ظاهری و چه سمع و بصر باطنی. پس ما انسان را که شی مذکوری نبود آفریدیم از نطفه و به او امکانات دادیم و در این بستر امتحان است و همه امکانات را برای رشد و امتحان دادن و در بستر ابتلا و امتحان رشد کردن را برای او فراهم کردیم و از همه بالاتر«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ»(انسان/3)؛ یعنی بعد از همه این ها ما او را به راه بندگی، راه خیر و راه سعادت هدایت کردیم؛ منتها بنای حضرت حق اجبار نیست، «اِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»(انسان/3) آدم ها دو دسته می شوند، بعد از این همه خلق و این همه امکانات انسان ها یا شاکر اند یا کفورند. شکر و کفر نسبت به این سبیل است.

سبیل را هم مکرر روایت اهل بیت تفسیر کرده که وجود مقدس امام است. امام سبیل الله است «أَنْتُمُ السَّبِيلُ‏ الْأَعْظَمُ‏ وَ الصِّرَاطُ الْأَقْوَم‏»(2) یعنی سبیل اعظم به سمت خدای متعال، امام علیه السلام است. همان طور که ما به یک معنا صراط برای آن طعامی هستیم که می خوریم و طعام از جهاز هاضمه ما عبور می کند و بعد تبدیل می شود به نور نافله شب و وارد عالم ملکوت و بهشت می شود، در واقع یک مسیری را طی می کند و از جهاز هاضمه می گذرد بعد می شود قوای ما که با آن عبادت می کنیم و تبدیل می شود به نور بهشت یا خدای نکرده گناه می کنیم و تبدیل به جهنم می شود، و این از اراده ما عبور می کند. اما وجود مقدس امام بلاتشبیه است صراط است، همه قوای ما اگر از بستر اراده امام عبور کند وارد ملکوت نورانی عالم و بهشت و بالاتر می شود. پس مهم ترین نعمتی که خدا به ما داده در این دنیا سبیل است. امام رضا فرمودند: نعیمی در دنیا نیست الا ولایت ما؛ چون با ولایت به معرفت و توحید و دارالخلود می رسید.

فراز اول سوره این است که خدای متعال انسان را که شی مذکوری نبوده با این امکانات در این دنیا آفریده و سبیل را هم قرار داده یعنی ما را هدایت به سبیل کرده است، حال یا وارد سبیل می شود و یا نمی شود.

فراز دوم سوره این است که بر اساس همین شکر و کفر، انسان ها دو دسته می شوند و دو آینده پیدا می کنند. این آینده آینده شاکرین و کافرین است این آینده دقیقا «جَزَاءً وِفَاقًاً»(نبأ/26) است؛ یعنی انسان فکر نکند خدای متعال به انسان ظلم می کند، این همه امکانات و این هدایت و این صراط که تا دنیا کشیدیم، حالا انسان هایی که کفران می ورزند «إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلاسِلا وَأَغْلالا وَ سَعِيرًا»(انسان/4) ما برای کافرین سلسله ها و غل ها و آتشی را آماده کردیم. در بقیه آیات قرآن در مورد اینها مفصل توضیح داده شده و کاملاً هم جزائا وفاقا است. سلسله هایی است که خود ما به دست و پا و گردن می بندیم «قَعَدَتْ بِی أَغْلاَلِی»؛ یعنی در عالم آخرت عین اعمال خودمان را به ما برمی گردانند.

سوال: یعنی به واسطه انتخاب هایی که در مواجه با این سبیل داریم؟

جواب: بله. دو دسته می شویم یا کافر و یا مومن می شویم و به تعبیر قرآن یا کافر یا ابرار. اگر کافر بودیم خدای متعال برای آن ها مهیا کرده است، کفران این سبیل و کفران این نعمت ها در عالم بعدی با آن وسعت برای آن ها جز اغلال و زنجیر و غل ها چیز دیگری نیست. و این جزا کاملاً متناسب است. نمی خواهم بگویم همه چیز تجسم عمل است؛ ولی کاملاً موافق است. گاهی در قرآن دارد «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(نمل/90) ببینید جز عمل خودتان، با چیز دیگری مجازات می شوید؟

در آیه خدای متعال می فرماید: یک عده ای کافر اند یک عده ای شاکرند، دسته دوم ابرار است. از آیه 5 ام تا 22 گفته شده که شأن نزولش روز 25 ام است و یک جا این آیه نازل شده است. لذا ابرار به اهل بیت هم تفسیر شده ولی به دوستان اهل بیت هم تفسیر شده است و من تلقی ام این است که به دوستان اهل بیت فعلاً تفسیر کنیم «إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا»(انسان/5)؛ یعنی آن هایی که اهل نیکی اند و نور هستند، آن هایی هستند که از این امکانات استفاده می کنند و در سبیل قرار می گیرند و وقتی در سبیل حرکت کردند پاداش شان متناسب با اعمال شان است. ما این را مکرر عرض کردیم که همه نعم بهشتی باطن اش نور نبی اکرم و اهل بیت است؛ بنابراین غرق در همان نعمت ها هستند و از جامی می نوشند که آن چه با او آمیخته شده کافور است. در برخی ترجمه ها آمده که با عطر خوشی آمیخته است؛ این ترجمه بد نیست؛ یعنی از جامی می نوشند که معطر است «عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ»(انسان/6)، این جام ها از چشمه هایی پر می شود، «یشرب بها» را دو جور احتمال تفسیر داریم؛ اول اینکه می نوشند از آن عباد الله؛ عبارت دیگر که بهتر است یعنی می نوشانند به آن ها از آن چشمه عبادالله؛ یعنی عبادالله ساقی این چشمه اند نه این که خودشان از این چشمه می خورند. ترجمه این شد که: ابرار از چشمه ای می خورند و این چشمه در جام هایی ریخته می شود که همواره با طعم و بوی خوش کافور است و عبادالله ساقی این چشمه هستند. یعنی از یک چشمه ای که عبادالله ساقی اند ابرار را از چشمه می نوشانند و این هم شاهدش است «یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا»(انسان/6)؛ زیرا معمولاً این طور نیست که آدم چشمه را بجوشاند و خودش هم بخورد؛ می جوشانند و سقایت می کنند.

در باطن انسان هم همین طور است، چنانچه در روایت است: کسی که به مقام اخلاص برسد چشمه های حکمت در قلبش می جوشد و جاری می شود و نیز بر زبان اش و حکیم می شود. این سرچشمه حکمت را چه کسی می جوشاند «أنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ علیٌّ بِابُهَا؛ اَنَا دارُ الحِکمَه وَ عَلیٌّ بابُها» این سرچشمه حکمت نبوی به دست امیرالمومنین [در قلب حکیم] می جوشد.در بهشت هم همین طور است که این چشمه را می جوشانند بعد از این چشمه ابرار را سقایت می کنند. پس ابرار مهمان عبادالله هستند و عبادالله ساقی آنها هستند؛ ابرار محبین اند؛ آن هایی که در این سبیل امام حرکت کرده اند. کسی که در سبیل حرکت کرد ساقی اش امام است و ساقی امام خود خدای متعال بدون حجاب است؛ البته ساقی مومنین هم خود خدا است چون هر کاری که رسول خدا می کنند فعل الهی است؛ بهشت مهمان خانه نبی اکرم است ولی همه مهمان خدای متعال هستند.

این عبادالله چه کسانی هستند؟ «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا»(انسان/7)؛ این همان داستان وفای به نذر اهل بیت است و در عین این که خدا را عبادت می کنند، از آن روزی که شرش فراگیر است می ترسند؛ البته این خوف اهل بیت و خوف نبی اکرم را باید دید ازچه نوع است. یک معنا این است که برای امت شان می ترسیدند؛ روایت است که حضرت در بستر رحلت و شهادت بودند، جبرئیل آمد و گفت: همه آسمان ها را تزئین کردیم. فرمود: این ها من را خوشحال نمی کند بگو در مورد امت ام چه می شود. حضرت نگران هستند نکند این محبین و دوستان و آن هایی هم که در راه اند را شر بگیرد. لذا به نظرم می آید این آیه بیان شفاعت امیرالمومنین و اهل بیت برای ابرار است. کسانی که از شر آن روز بر ابرار می ترسند چون شر فراگیر است. برای این که این شر ابرار را نگیرد «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»(انسان/8)، لقمه سفره خودشان را اطعام کردند، از این بالاتر که نمی شود آدم روزه گرفته باشد روز سوم باشد، نان هم به این معنا قرض و نسیه است که وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیه که همه افعال اش اسرار عبادات است، کار یدی کردند و این تبدیل شده به یک طعام به دست مبارک حضرت و به آن شکل اطعام کردند. تجسد این فعل، آن شفاعت عالم آخرت نسبت به ابرار می شود.

این داستان را قبلاً عرض کردم: موسای کلیم در دامنه کوه می رفت دنبال گوسفندان اش در آن مدتی که چوپانی می کرد برای حضرت شعیب سلام الله علیهما، یکبار بز فرار کرد در دامنه کوه هر چه حضرت دوید بز فرار می کرد حضرت خسته شدند و بعد که بز را گرفتند شروع کردند به نوازش کردن و فرمودند: گرگ که مرا نمی درد تو را می درد من برای خودت دنبال تو می گردم، چرا از دست من فرار می کنی؟ در روایت است که فرمودند: من تو را به خاطر این صفت ات، پیغمبر می کنم.

کسی که این طور است، امام الابرار و شافع ابرار می شود. کسی که از روی محبت الهی اطعام می کند، حاضر است در همه عوالم در محبت خدا همه سختی ها را تحمل کند که ابرار را به منزل برساند. کسی که از شکم گرسنه نمی گذرد آیا از قلب های محتاج می گذرد؟ از ارواحی که محتاج رزق های باطنی اند و رزق معرفت و محبت می خواهند، درجات بهشت می خواهند، نمی گذرد. این ها می توانند شافع باشند. پس داستان شفاعت اهل بیت است که تبدیل به سقایت آخرت می شود «عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ»(انسان/6)؛ یعنی خودشان چشمه را می جوشانند؛ همان طور که در دنیا حضرت علی وقتی چاه می جوشید، وقف نامه را می نوشت و وقف مومنین می کرد؛ آن جا هم همین است. چشمه را می جوشانند و به ابرار می خورانند. آن ها کسانی هستند که «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا»(انسان/9)؛ یعنی نه تشکر می خواهند و نه پاداش، فقط برای خداست. این داستان فعل آن ها است و در آخرت هم وقتی ما را شفاعت می کنند همین طور است. من یک موقعی عرض می کردم ما که طلبه می شویم بارمان را تا روز قیامت می گذاریم به نحو خاص روی دوش امام زمان، زیرا ما که باری نمی توانیم برداریم؛ هر کسی که مومن می شود، بار روی دوش نبی اکرم می گذارد «قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ»(حجرات/17)؛ یعنی شما منت نگذارید خدا بر شما منت دارد. بنابراین، این کسی که این طور اطعام می کند، شفاعت اش هم همین طور است. ما را در قیامت تا آخرین درجات می برد و هیچ چیز هم از ما نمی خواهد؛ سقایت آخرت هم همین طور است. آن جا وقتی ما را سیراب می کنند آن جا اگر کسی یتیم آن ها شد مسکین آن ها شد این چشمه ها می جوشد و این اطعام دائمی است و بدون هیچ چشم داشتی. آن ها کجا آن یتیم و اسیر و مسکین کجا. چون سرچشمه محبت خدا هستند. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ‏ نَبِيَّهُ‏ عَلَى‏ مَحَبَّتِهِ‏ فَقَالَ‏ وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ‏ عَظِيم‏»(3) سراسر محبت خدا است. شفیع کل هستند و این اطعام یک نمونه و یک مثل است که عوالم بعدی را بفهمید که همین طور است.

ما به شما نعمت سبیل دادیم، اگر کفران کنید، سلاسل و اغلال دارد و اگر شاکر بودید ابرار می شوید و آن سبیل شفیع شما هستند. هم شفعا و هم سبیل و هم صراط و هم ساقی اند «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَآءً وَلَا شُكُوراً إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً»(انسان/9) یعنی ما خوفی از پرودگار خودمان داریم از آن روزی که سخت و عبوس است و باز این خوف بعید نیست خوف برای دوستان شان باشند که نگران آن روز اند؛ زیرا واقعاً روز سختی است و اگر کسی زیر لوای حمد نبی اکرم و امیرالمومنین صلوات الله علیهما نباشد کارش خراب است. لذا همه انبیا باید زیر لوای ایشان بیایند؛ حضرت فرمود: زیر لوای من که لوای حمد است همه انبیا از اول تا آخر جمع اند. این لوا دست حضرت علی است. خیلی روز خطرناکی است و آن ها برای آن روز ذخیره می کنند، همان طور که به ما می گویند برای آن روز ذخیره کنید، این بزرگوارها هم برای آن روز امت شان برای مومنین و دستگیری از مومنین ذخیره می کنند.

خیلی از عبادات نبی اکرم من گمان می کنم برای شفاعت بوده و حتی بخشی ازعاشورا هم برای شفاعت و دستگیری است؛ یعنی حضرت بارش را تحمل کردند. وقتی حضرت سیدالشهدا از مدینه بیرون آمدند، سران جن خدمت ایشان آمدند که بروید ما کار را تمام می کنیم، سیدالشهدا فرمودند: من خودم توانا تر هستم، من پناهگاه مومنان ام، من باید به شهادت برسم تا راه باز شود. شفاعت اینگونه است که «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»(4) و آن کسی که خون دلش را داده که دست بگیرد، در قیامت نیز هم او دستگیری می کند. بالاتر از «یطعمون» کار سیدالشهدا است. این هم برای دستگیری است، وقتی به شهادت رسید هم گرسنه بود هم تشنه بود هم خسته بود و بچه هایش هم همین طور بودند. بعد از آن ماجرای اسارت هم همین است. پس در مورد آن خوف ها نمی گویم که خوف رب ندارند؛ اما شاید این جا مقصود خوف نسبت به مومنین باشد، و الا خائف ترین امیرالمومنین و وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله هستند، «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً»(انسان/11) خدای متعال شر آن روز را از آن ها برطرف کرد؛ یعنی از خودشان و امت شان به برکت این فعل شان که همین شفاعت می شود کما این که شاهد اش واضح است. در قرآن می فرماید: « إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأَخَّر»(فتح/1)؛ یعنی ما برای تو فتح مبینی کردیم که همه گناهان گذشته و آینده ات آمرزیده می شود؛ در حالیکه پیغمبر معصوم است و حتی توهم گناه هم نمی کنند، لکن «وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَمَّلَهُ‏ ذُنُوبَ شِيعَتِهِ‏ ثُمَّ غَفَرَهَا لَه‏»(5) یعنی بار دوستان اش را برداشته اند و خدا هم می فرماید: حالا ما پاک کردیم و یک فتحی کردیم که دوستان ات هم پاک شوند. خوف اگر برای خودشان است حتماً برای دوستان هم است و برای این که این خوف رفع شود این ها این فعل را انجام می دهند و خدای متعال شر آن روز را از خودشان و دوستان شان برمی دارد و این شفاعت می شود.

سوال: به قرار روزانه رسیدیم. صفحه 238 مصحف شریف خواهد بود آیات 23 ام تا 30 ام سوره مبارکه یوسف است. اما در ادامه سوره در خدمت شما هستیم.

جواب: در فراز دوم سوره انسان بعد از این که بحث شد که خدای متعال انسان را آفرید و امکانات را در اختیارش قرار داد، آن هایی که در سبیل حرکت نکردند به آن نتیجه می رسند و آن هایی که در سبیل حرکت کردند می شوند ابرار و امام الابرار آن ها را سقایت می کند. داستان شفاعت امام الابرار که حضرت علی علیه السلام است در این جا است که چطور در دنیا شفاعت کردند و لقمه خودشان را دادند و هیچ توقعی نداشتند و حتی در این عبادت نگران بودند، البته نمی خواهیم بگوییم برای خودشان نگران نبودند اما نگرانی ما نگرانی امام است و مکرر در روایت آمده است: اگر شما ناراحت شوید ما ناراحت می شویم، مریض شوید مریض می شویم، مثل مادر که نگرانی فرزند نگرانی مادر می شود و گاهی مادر در اثر بیماری فرزند مریض می شود و نگرانی مادر بیشتر است «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ»(توبه/128)؛ اهل بیت نیز خیلی ازخوف هایشان خوف برای ما است؛ زیرا خودشان رسته اند اما نگران ما هستند که ما گرفتار شویم. «وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً»(انسان/11)؛ خدای متعال به آن ها سرور باطنی و ظاهری را نشان داد نضرة یعنی سرور ظاهری سرور هم یعنی سرور قلبی که هیچ نگرانی برای خودشان و دوستان شان نیست.

این مقاماتی که تا آیه 22 آمده که در روز 25 ام ذیحجه نازل شد، اصل آن در مورد عبادالله است. از آیه هفتم مقامات اهل بیت است ولی ذیل اش مقامات شیعیان هم هست لذا هم به محبین و ابرار و هم به خود امیرالمومنین و اهل بیت تفسیر شده است. در این آیه دو مقام است؛ مقام اول این که صحبت شده در این آیه از ملک کبیر «وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَ مُلْكًا كَبِيرًا»(انسان/20) اگر نظر بیندازید سراسر آنجا نعیم و ملک کبیر است؛ نعیم، در قرآن ولایت اهل بیت است که سراسر محیط ولایت حق است. برای خود اهل بیت ولایت الله بی حجاب است و برای ما از طریق حجاب ولایت اهل بیت و سراسر ملک کبیر است. مُلک یعنی فرمانروایی و غیر از مِلک و بیش از آن است.

در قرآن داریم «َقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً»(نساء/54) ملک عظیم برای آل ابراهیم است که حضرت فرمودند یعنی مقام افتراض است و کسی که مفترض الطاعه شد، صاحب ملک عظیم است که خیلی چیز عظیمی است. اما ملک کبیر را در قرآن یک جا داریم که در این سوره است و اصل آن مال اهل بیت است. در روایات مصداق اش را برای مومنین توضیح داده اند. در این دنیا که هستیم شیاطین از ما اجازه نمی گیرند که ورود و خروج بکنند و در وجود ما جریان دارند که فرمود: «یجری مجری الدم» و حتی در دل مان می آیند؛ اما در روایات فرمودند: مومن و ولی خدا که بهشت می رود ملائکه وقتی کار دارند بی اجازه وارد نمی شوند و باید اجازه بگیرند. این قدر ملک و فروانروایی عظیم است و اصل اش مال نبی اکرم و امیرالمومنین است که همه ملائکه تحت فرمان اند و حتی جبرئیل و میکائیل بدون فرمان آن ها قدم از قدم برنمی دارند؛ بهشت مهمان خانه است و مهمان دار ملائکه اند؛ از مالک و خازن جهنم تا فرمان روای بهشت، همه در عالم ملائکه تحت فرمان اند؛ این ملک کبیر است و ظهورش این است که ولی خدا وقتی در بهشت است ملائکه خودش بدون اذن رفت و آمد نمی کنند.

اصل ملک کبیر مال وجود مقدس رسول الله و اهل بیت است و هر کس وارد آن ملک کبیر شود آثار ملک کبیر است مومن هم در بهشت ولی خدا در بهشت یک شعبه ای از آن مقامات و نعیم دست اش است؛ اصل نعیم مال اهل بیت است؛ وقتی یک شعبه ای از ولایت آن ها و از آن نعیم و از ملک کبیرشان به مومن می رسد؛ حتی ملک بدون اجازه وارد نمی شود. این یک خصوصیت شفاعت امیرالمومنین است که دوستان شان را وارد ملک کبیر می کند؛ یعنی کسی که در دنیا لقمه اش را می دهد در آخرت هم از ملک کبیرش به دیگران می بخشد.

خیلی معارف در این سوره است. مقام دوم این است که «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»(انسان/21)؛ یعنی پرودگارشان سقایت می کند و شرابا طهورا به آن ها می خوراند که پاک می شوند. این شراب طهور اصل اش مال اهل بیت است که «يطهّرهم عن كلّ شي‏ء سوى اللَّه‏»(6) و آن مقاماتی که بدست می آورند و شرب آن ها شرب مستقیم است. برای ما شرب مان از دست ولی خدا و از طریق ولی است و در واقع سقایت آن ها سقایت پرودگار است؛ شراب طهور آن ها را هم به مقام توحید و اخلاص می رساند. در بعضی روایت است که شراب طهور نهری در بهشت با اوصاف خاصی است که مومن واردش می شود و صفات رذیله اش پاک می شود و به بهشت می رود.

در یک جمع بندی این سوره چند فراز دارد، فراز خلقت انسان و این که آمده در دنیا و هدایت به سبیل شده یا شاکر است یا کفور. کافرین آن دسته شدند با آن خصوصیات و شاکرین شدند ابرار و ابرار تحت شفاعت امام الابرار اند که این داستان شفاعت است و اصل آن مقام مال آن ها است که به شفاعت آن ها به ما هم می رسد؛ کما این که طعام مال حضرت بود به یتیم و اسیر و مسکین داد، از مقامات خودشان هم به ما بذل می کنند و باذن الله از ملک کبیرشان به دوستان شان هم در بهشت می بخشند، شراب طهور را که برای خودشان است نیز می بخشند و چشمه های شراب را می جوشانند. بعد در ادامه سوره می فرماید: «إِنَّ هَذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاء وَکَانَ سَعْیُکُم مَّشْکُورًا»(انسان/22)؛ یعنی پاداش این دسته این است.

در فراز بعدی به پیامبر خطاب می کند: «إنا نَحنُ نزّلنا عَلیک القُرآن تَنزیلاً»(انسان/23)؛ یعنی ما قرآن را به شما فرو فرستادیم به صورت نزول خاصی که در حقانیتش تردیدی نیست «وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ و لا تطع منهم ءاثماً او کفوراً»(انسان/24)؛ یعنی پای حکم پروردگارت بایست و دنبال کافران و گناهکاران نرو و در فراز بعدی هم دستور ذکر می دهد «و اذکر أسم ربک بکرةً و اصیلاً»(انسان/25) اسم پرودگارت را هر صبح و شب یاد کن. «و مِن اللَّیلِ فأسجُد لَه وَ سَبِّحهُ لیلاً طَویلاً»(انسان/26)؛ بخشی از شب را سجده کن و در شب تسبیح طولانی داشته باش.

این چه داستانی بوده است که خداوند در سوره می فرماید که دنبال آن هایی که عاصم کفور اند نرو مگر آن ها چه می گفتند؟ از مجموع آیات قرآن خصوصا در سوره مائده، احساس ام این است که آن ها با یک چیز خیلی مخالف بودند و آن داستان وصایت است و این که در روز غدیر خدا می فرماید: «یعصمک من الناس»؛ زیرا [مخالفین وصایت حضرت امیر] مدام توصیه می کردند و به پیامبر می گفتند این موضوع را شما کوتاه بیا؛ خدای متعال می فرماید: تردید نکن این ها دنبال یک چیز دیگری اند «إِنَّ هَؤُلَاء يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ»(انسان/27)؛ یعنی دنبال دنیا هستند و آن روز را رها کردند؛ لذا با شما در مسیر وحی مخالف اند و از جمله در مساله خلافت که مهم ترین مسئله اختلاف بین جبهه نفاقی که در دنیای اسلام با حضرت بود در همین نکته است، که شخصی بعد از این که حضرت نصب شدند می آید و می گوید: این امر از طرف خود شما است یا از طرف خدای متعال؟  و وقتی متوجه می شود و جواب می گیرد درخواست عذاب می کند لذا قرآن می فرماید: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ»(معارج/1) و می گوید: پس بگو عذاب بیاید و من نباشم که این مسئله را ببینم. این ظاهراً داستان همان ها است.

«وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ»(انسان/24) پای این امر بایست و استقامت بکن و اصلا گوش به حرف این ها نده و برای این که این کار پیش رود این طور ذکر بگو و این طور تسبیح کن و به این شکل سجده طولانی داشته باش که کار به نتیجه برسد. به نظر من این آیه مسئله خلافت است که همان سبیل است و در نصب این سبیل و ادامه این سبیل می باشد که همه در روز قیامت حتی دشمنان می گویند: «یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً»(فرقان/27) که این همان سبیل است و خدا می فرماید که در نصب این سبیل تردید نکن. این حکم است و الا با حکم زکات و غیره کسی مخالفت نمی کرد. عاصم کفور آنهایی هستند که مخالفت می کنند؛ آن ها دنبال یک چیز دیگری هستند و شما دنبال یک کار دیگری هستی.

فراز آخر سوره هم این است، «نَحنُ خَلَقناهُم وَ شَدَدنا أسرَهم وَ إذا شِئنا بَدَّلنا أمثَلهم تَبدیلاً»(انسان/ 28)؛ یعنی ما این ها را آفریدیم و استوار کردیم و اگر بخواهیم زیر و رو می کنیم، اینها هرگز بر ما مسلط نمی شوند. شما نگران نباش و آخر سوره این است «إِنَّ هَذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلًا»(انسان/29)؛ یعنی این سوره یک تذکری است برای کسانی که می خواهند سبیلی به سمت خدا داشته باشند که اول سوره گفت. «وَ مَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ إن الله کانَ عَلیماً حکیماً»(انسان/30) این سبیل این قدر مهم است که تا خدای متعال اجازه ندهد هر کسی نمی تواند پا بگذارد، البته این معنایش جبر نیست، بلکه باید خدای متعال بخواهد تو هم بخواهی؛ اینکه خیال کنی من می خواهم خدا نمی خواهد نمی شود؛ این سبیلی است که کسی وارد می شود که خدای متعال علیم و حکیم بخواهد و او می داند به چه کسی اجازه بدهد. این جا جای شیطنت و بازی نیست. این سبیل، سبیل الله است و پایان سبیل را هم می فرماید: «يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ و الظالمین اعَدَّ لهم عذاباً الیماً»(انسان/31) هر کس را بخواهد اجازه می دهد که داخل رحمت اش شود؛ رحمت همان سبیل است و در روایتی که صدوق نقل کرده هم آمده است که رحمت همان ولایت اهل بیت است. پس آخر سوره هم این است که این سوره یک تذکری است که آدم یک راهی را در سبیل و در ولایت ائمه پیدا کند که اگر پیدا کردید می شوید شاکر و جزء ابرار که ورود به این سبیل هم باذن الله است و هر کسی را بخواهد وارد وادی رحمت می کند، آن هایی که وارد رحمت نمی شوند ظالمین هستند. ظلم به چه؟ به موضوع ولایت. توضیح اش بماند و الحمدلله رب العالمین...

پی نوشت ها:

(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 260

(2) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 274

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 265

(4) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 788 و كامل الزيارات، النص، ص: 228

(5) تفسير القمي، ج‏2، ص: 314

(6) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏10، ص: 623