نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

در آستانه ماه محرم در سمت خدا؛ رزق معنوی دهه اول محرم و راه بهره مندی آن / ثواب و آثار بکاء بر سیدالشهداء(ع)

متن زیر جلسه 66 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 3 آبان ماه سال 93 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در آستانه ماه محرم بحثی را در خصوص رزق مخصوص این ماه و بخصوص دهه اول آن مطرح نمودند. ایشان بیان داشتند که ما متناسب با درجه حیات مان، رزق هایی داریم. علاوه بر رزقهای ظاهری ما رزقهای باطنی هم داریم یعنی قوای ظاهری و باطنی ما رزق مخصوص به خود دارند. مکانها و زمانهای مختلف، دارای رزقهای خاص هستند که باید در همان شرایط آنها را کسب کرد و الا از دست می روند. عاشورا یک حادثه بسیار عظیمی است که فتوحات عظیمی در عالم اتفاق افتاده و همه کائنات تحت تاثیر هستند. تکرار همه ساله اش تجلی است از آن عاشورا که همه ساله واقع می شود و این هم در دهه محرم خصوصیت دارد. همه عوالم و موجودات و کائنات بر مصیبت سیدالشهدا گریه کردند. بکاء بر سیدالشهدا باعث تقرب به خدای متعال می شود تا این اندازه که حتی پیامبران اولی العزم نیز پس از گذراندن ابتلائاتشان، فقط با مرور بر واقعه کربلا و گریه بر اباعبدالله به آن مقام قرب خاص می رسیدند. گریه نبی اکرم بر سیدالشهدا نیز برای دستگیری و شفاعت از امت است. دو خاصیت و نتیجه گریه بر حضرت حیات قلب و طهارت نفس است...

سوال: در جلسات گذشته تفسیر سوره های قرآن کریم بود و نکات خیلی خوبی را شنیدیم. لکن در آستانه ماه محرم حاج آقای میرباقری به ما خواهند گفت چطور می توانیم در این روزها و شب های پیش رو استفاده ببریم و رزق ما چیست و چقدر است؟

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. بحثی را که تقدیم می کنیم به مناسبت ورود به ماه محرم بحث از رزق های معنوی ماه محرم است که در این ماه انسان می تواند به این رزق ها و روزی ها راه پیدا کند. یکی از اسامی خدای متعال، رزاق است. رزق را اینگونه معنا کرده اند: آن چه که موجود زنده برای دوام حیات خودش محتاج به آن است. بنابراین موجودات زنده با درجات مختلفی از حیات که دارند و با درک های متفاوتی که دارند رزق های متفاوتی هم دارند. موجودی که حیات اش حیات نباتی است، رزق هایش رزق های گیاهان است؛ اما موجودی که به عالی ترین حیات انسانی می رسد خدای متعال برای او روزی و رزق های دیگری را در نظر گرفته و این طور نیست که رزق همه موجودات یکسان باشد.

ما متناسب با درجه حیات مان، رزق هایی داریم؛ متناسب با عالمی که در آن هستیم رزق هایی را داریم و همان طور که عالم ما عوض می شود و از عالم رحم به دنیا می آییم، هم رزق هایمان عوض می شود و هم وسایط روزی مان تغییر می کند و دیگر روزی ما قابل مقایسه با رزق آن جهان مان نیست. در همین دنیا هم همین طور است انسان قوای متعددی دارد؛ چشم گوش زبان، قوای باطنی و ظاهری و این ها هر کدام رزق هایی دارند و برای ادامه حیات شان محتاج خدای متعال اند و دائم رزق می خواهند. موجودی نیست که فقیر مستمر رزق الهی نباشد و خدای متعال هم این رزق ها را قرار داده؛ منتها بعضی اوقات ما فقط رزق های ظاهری را می بینیم و غافل از رزق های باطنی می شویم؛ و این رزق ها را گاهی خوب تامل نمی کنیم که مثلاً چشم انسان همان طور که می تواند از دیدن یک منظره طبیعی لذت ببرد، می تواند حقایق دیگری را هم ببیند و آن هم لذت چشم است. همان طور که می تواند از شنیدن نغمه های طبیعی لذت ببرد خیلی ها هستند که با گوش شان حکمت می شنوند، نداهای عالم ملکوت را می شنوند و آن ها هم غرق در بهجت و لذت می شوند؛ عالم ملائکه را می بینند آن ها هم غرق در بهجت می شوند؛ آیات الهی را می بینند.

بنابراین حتی همین چشم و گوش ما منحصر در این هایی که ما تامل می کنیم و تلقی می کنیم نیست. علاوه بر این که ما یک قوای باطنی داریم که آن قوای باطنی هم رزق دارند؛ ما قلبی داریم، سرّی داریم، لبّی داریم و بر اساس روایات آن ها هم رزق می خواهند و باید مراقب باشیم رزق های آن ها هم برسد و غفلت نکنیم. لذا خدای متعال وقتی نعمت های خودش را یاد می کند گاهی می فرماید: «أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطنة»(لقمان/20) یعنی خدای متعال نعمت هایش را در ما فرو ریخته و ما غرق در نعمت هستیم. این نعمت ها هم اعم از نعمت های ظاهری و باطنی هستند؛ حتی همین نعمت های ظاهری هم که ما می بینیم باطنی دارند؛ یعنی این آبی که ما می آشامیم این رزق الهی است و اگر کسی باطن آن را بتواند ببیند؛ اسماء الهی را مشاهده می کند که فرمود: «وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْءٍ» و می تواند آن رزق را ببیند. بنابراین رزق های ما هم متفاوت اند و ظاهر و باطن هم دارند و انسان هم توجه به همه رزق ها باید داشته باشد و همان طور که رزق جهاز هاضمه خودش را می رساند و غذا تناول می کند، رزق روح اش را هم توجه داشته باشد؛ همین طوری که ناظر به حیات طبیعی خودش است و رزق هایی که ما برای ادامه حیات طبیعی مان به آن محتاج ایم و اگر به آن نرسیم حیات طبیعی از دست می رود و مثلاً اگر تنفس نکنیم، غذا و آب میل نکنیم، حیات ما از دست می رود؛ حیات های باطنی هم همین طور است. همان طور که حیات طبیعی مان با رزق سالم سلامت پیدا می کند، رزق های باطنی هم همین طوراند و دارای سلامتی و بیماری و کمی و زیادی و انبساط و نشاط هستند. در ضمن روح ما گاهی نیاز به رزق هایی دارد و ما غفلت می کنیم. آن روح به جای این که فربه شود و سالم باشد، بیمار می شود و از دست می رود. در مناجات تائبین، امام سجاد یک تعبیری دارند: «أماتَ قَلبی عَظیمُ جِنایَتی» که گویا قلب انسان دارای حیاتی است و وقتی معصیت می کند کار قلب به جایی می رسد که حیات اش از دست می رود. نکته بعدی این که رزق هایی که از طرق خدای متعال تقسیم و منتشر می شود گاهی رزق هایی است که مواقف خاصی دارد.

سوال: رزق آن چیزی است که از طرف خدای متعال به ما می رسد؟ اگر مسیر خدایی نرسد رزق نیست؟

جواب: از طرف خدای متعال به ما می رسد و برای ادامه حیات به آن محتاجیم. همه آن چه به ما می رسد رزق است؛ منتها ما گاهی در حلال و حرام شدن اش دخیل هستیم. رزقی که باید نورانی باشد تبدیل به رزق ظلمانی می کنیم. در روایت داریم رزق شما دارد نازل می شود، شما عجله می کنید تبدیل می کنید به رزق حرام؛ هنر ما این است که رزق حلال خدا را تبدیل به رزق حرام کنیم! یعنی روزی دارد می آید. در بعضی روایات داریم: رزق شما معین است دارد می آید نمی توانید کم و زیاد ش هم کنید، می توانید حلال و حرام اش کنید. آدم می تواند از دست نبی اکرم بگیرد، یا می تواند از دست شیطان و شیاطین بگیرد، می تواند سر سفره حضرت مهمان باشد، و یا می تواند سر سفره شیاطین باشد.

پس ما قوای مختلفی داریم آن قوا رزق هایی دارد که گاهی نورانی است گاهی ظلمانی، ممکن است رزق قلب انسان ظلمانی یا نورانی شود، کما این که جهاز هاضمه انسان می تواند حلال بخورد یا حرام بخورد؛ گوش انسان ممکن است رزق حلال داشته باشد یا حرام. خلاصه رزق داریم؛ ولی خودمان حلال و حرام اش می کنیم. این در دست خود ما است که از کدام دستگاه ارتزاق کنیم و الا این رزق از عالم بالا نازل می شود. منتها بعضی رزق ها هستند که ایام و موقف خاص دارند و در یک مکان خاصی آن رزق به دست می آید. مثلاً در مسجد اگر نماز بخوانید ثواب نمازتان هفتاد برابر است تا چند صدهزار برابر، بستگی دارد در کدام مسجد بخوانید. این در بیرون مسجد نیست. همین نماز را در بیرون مسجد بخوانید آن برکات بر عمل شما نازل نمی شود. در حرم امام یک رزقی است که بیرون حرم امام نیست؛ درهایی از بهشت در حرم امام گشوده است و رزق های بهشتی تقسیم می شود که بیرون حرم امام آن رزق ها نیست. همان طور که مکان ها خصوصیت دارند در دریافت رزق در ارزاق طبیعی هم همین طور است. ما سرزمین حاصلخیز و غیر حاصلخیز داریم، حاصل کشت در این سرزمین ها متفاوت است.

زمان ها هم همین طور هستند. شما یک زمان هایی دارید که رزق های خاصی منتشر می شود. در ماه رمضان، شب جمعه، سحر جمعه، یا عرفه که رزق های مخصوصی است و این طور نیست که اگر کسی در شب جمعه خوابید در شب شنبه این رزق ها را دریافت کند؛ آن زمان خاص، رزق مخصوص خودش را دارد؛ البته درهای رحمت خدا باز است و این نکته را در دعای مکارم الاخلاق داریم که همه آن فیوضاتی که انسان از دست داده، سحر ها، ماه رمضان ها و... این ها در محضر خدا جبرانی دارد این طور نیست آدم احساس کند هیچ راهی وجود ندارد؛ ولی این اسباب طبیعی که خدای متعال قرار داده و این راه ها بسته می شود، مثلاً سحر جمعه یک رزق خاصی دارد.

خدا حفظ کند استاد بزرگواری می فرمود: مَثل سحر، مًثل کره دوغ می ماند، از یک مشک دوغ، مختصر کره ای می گیرند، حالا اگر کسی کره را بخورد عصاره دوغ را خورده اما اگر کره را نخورد همه دوغ را هم بخورد جای کره را نمی گیرد؛ یعنی اگر آدم مناجات سحر را درنیافت، اگر تمام روز را هم تلاش کند آن فضیلت نیست. نمی خواهیم بگوییم تلاش نکند، بالاخره هر اندازه که آدم بتواند به فیض برسد، رسیده است؛ استغفار کند، توبه کند، ولی خلاصه فیضی در سحر است که در غیر سحر نیست و اگر آدم در سحر بخوابد و بعد از سحر عبادت کند جای سحر را نمی گیرد. شب جمعه هم همین طور است و درهایی خاص از بهشت باز می شود، منادی از عالم بالا ندا می دهد، رجب هم همین طور است؛ رمضان همین طور است، در رمضان درهای بهشت باز است. همان طور که مکان های خاص داریم زمان های خاصی هم داریم؛ ابواب بهشت در ماه رمضان باز می شود، رزق خاص ماه رمضان قرآن است «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» (بقره/185)؛ در ماه رمضان قرآن ثمرات خودش را نازل کرده، یعنی آن کاری که در بیرون ماه رمضان با یک دور ختم قرآن به دست می آید، در ماه رمضان با تلاوت یک آیه قرآن می شود به دست آورد و از ثمرات این شجره طیبه قرآن، روح و قلب و قوای انسان برخوردار شود و رزق خودش را از قرآن بگیرد.

همه این ها فضل خدا است و این مسلم است، منتها فضل الهی گاهی در یک مواقف خاصی است؛ مثلاً آدم باید خودش را برساند به سحر جمعه «و نَّجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ»(قمر/34) خیلی از گرفتاری های آدم در سحر حل می شود و اگر آدم خودش را به سحر نرساند از رزق سحر محروم می شود. یکی از کارهایی که ما باید بکنیم این است که خودمان را به رزق های خاص برسانیم. در یک روایتی یادم است که حضرت فرمودند: اگر نماز مغرب و عشا را و به خصوص عشا را در مسجد به جماعت بخوانید و نماز صبح را هم به جماعت بخوانید و بین تمام این دو وقت را بخوابید، فضیلت اش بیش از فضیلت این است که این ها را از دست بدهید و تمام شب بیدار باشید.

آدم هر دو را دریابد یعنی هم جماعت صبح و شب را و هم بیداری شب را، ولی از طرفی هم آدم باید حواس اش جمع باشد، اگر امر دایر شد این افضل از او است [و آن کار افضل را انجام دهد] یک رزق های مخصوصی است که آن رزق های مخصوص را انسان باید دریابد. چیزی جای نماز را نمی گیرد، مثلاً آدم اگر نماز جماعت نخواند تا غروب هم بایستد نماز فرادا بخواند جای دو رکعت نماز جماعت اول وقت را نمی گیرد. آدم باید آن رزق را بخورد. آن رزق و روزی و بهره ای که در آن جا است در این اعمال کثیر گاهی نیست.

پس ما یک رزق هایی داریم که در مواقف و اعمال و زمان های خاص هستند. حالا ماه محرم هم یکی از آن ماه هایی است که خدای متعال روزی های خاصی را در آن تقسیم می کند که در غیر ماه محرم این روزی ها تقسیم نمی شود و باید دید که رزق های ماه محرم چه چیزهایی است. این را هم به عنوان نکته اشاره می کنم که اصل ماجرای عاشورا یک بار در عالم اتفاق افتاده و آن عبادت عظیم و بی منتهای سید الشهدا که سراسر کائنات و سراسر تاریخ را تحت تاثیر قرار داده در عاشورا اتفاق افتاده است. آن فعل و عبادت عظیم و فداکاری عظیم که همه کائنات تحت تاثیر اند و در تحلیل عاشورا اگر ما به روایات اهل بیت علیهم السلام رجوع کنیم با بیان دیگران خیلی متفاوت است. دیگران گاهی می خواهند عاشورا را تحلیل بکنند نهایتا به آغاز رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و تحولات دنیای اسلام برمی گردند و از آنجا بررسی می کنند تا برسند به عاشورا و می گویند که این مسائل زمینه های شکل گیری حادثه عاشورا بوده است؛ ولی در روایات این طور نیست عالم عاشورا از عالم میثاق شروع شده و تا قیامت و بعد قیامت هم ادامه دارد. اگر به لحاظ جغرافیایی وسعت حادثه عاشورا را ترسیم کنیم گاهی از کناره کوفه و از سرزمین کربلا می کشانیم به شام و مدینه ولی از نظر روایات اهل بیت علیهم السلام همه عوالم درگیر اند؛ از عالم ملائکه گرفته تا بالاتر از عالم ملائکه و پایین تر از آن تا عالم جمادات ادامه دارد.

یکی از زیارت های سید الشهدا که زیارت فوق العاده ای است و مرحوم محدث قمی در [مفایتح الجنان] ضمن زیارت های مطلقه سیدالشهدا آورده است که مربوط به زمان و مکان خاص نیست و همیشه و همه جا می توان حضرت را زیارت کرد و از کافی هم نقل شده و اول زیارات قرار داده شده است و زیارت فوق العاده ای است. مرحوم کلینی نقل کرده اند «أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ‏ لَهُ‏ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ‏ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِق‏»(1) یعنی خون تو ساکن در مقام خلد شد و همه قوائم عرش الهی را به لرزه در آورد و همه عوالم بر او گریستند، بهشت و جهنم بر او گریستند، بهشتی ها و جهنمی ها گریستند. این باید تحلیل شود که چه اتفاقی افتاده و این خونی که در مقام خلد قرار گرفت، یعنی چه؟ و اینکه اظله عرش الهی به لرزه در آمدند یعنی چه، یک چنین حادثه عظیمی است که در عاشورا اتفاق افتاده که درهای همه اسرار غیب گشوده شد. لذا در تعبیر بعضی بزرگان دیده ام اما در روایت ندیده ام که تعبیر کردند از عاشورا به فجری که فجر لیله القدر است «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»(قدر/5)؛ یعنی این شب تا طلوع شب ادامه پیدا می کند. شب محرم اسرار الهی و خلوت خانه و محرم سر است و همه اسرار الهی در شب قدر است که تا طلوع فجر است و گفته شده که آن طلوع فجری که اسرار همه برملا شده عاشورا است؛ یعنی همه حقایق غیب در عاشورا تجلی کرده و بابش در عاشورا گشوده شده است و الا باید اسرار شب قدر بسته باشد؛ اگر کسی بخواهد به اسرار شب قدر برسد باید از فجر عاشورا حرکت بکند.

خلاصه عاشورا یک حادثه بسیار عظیمی است که فتوحات عظیمی در عالم اتفاق افتاده و همه کائنات تحت تاثیر هستند. تکرار همه ساله اش تجلی است از آن عاشورا که همه ساله واقع می شود و این هم در دهه محرم خصوصیت دارد. یعنی شما نمی توانید خیلی این ایام را جا به جا کنید، زیرا ایامی است که مواقف باطنی دارد. دهه محرم دهه ای است که تکرار می شود. این تکرار نسیمی از عاشورا و عاشورایی است که فعل عظیم سیدالشهدا در آن اتفاق افتاده و این عاشورا نقطه زمانی و مکانی خاصی نیست، همه عالم تحت پوشش آن فعل حضرت هستند و از آن یک نسیمی می وزد که ما باید خودمان را در معرض آن نسیم قرار بدهیم. این نسیم تا محرم بعدی تکرار نمی شود. محرم بعدی که بیاید یک محرم دیگری است و این طور نیست که اگر انسانی محرمی را از دست داد تلقی شود که محرم بعدی، [جبران می شود]. محرم بعدی رزق خاص خودش است. در روایات دارد هر روز که طلوع می کند این روز، موجودی است برای خودش و حیاتی دارد و انسان را مخاطب قرار می دهد که من دیگر تکرار نمی شوم مرور من بر تو یک بار است و دیگر ما با هم تلاقی نداریم، پس بهره خودت را از من ببر. فردا، فردا است. اگر امروز آدم دریافت نکرد، فردا هر کاری بکند امروز را از دست داده است. پس این محرمی که می آید یک نسیم های رحمت الهی می وزد که تکرار پذیر هم نیست حتی محرم بعدی. ما خودمان را باید در مسیر این نسیم قرار بدهیم و از رزق هایی که در این محرم تقسیم می شود بهره مند شویم.

رزق هایی که به خصوص در محرم فصل اش است البته همه سال فصل آن رزق هست، مثل تلاوت قرآن که همه سال باید تلاوت قرآن انجام شود اما بهار اش ماه رمضان است؛ یکی از رزق هایی که بهار ش ماه محرم است و انسان باید در این ماه از آن بهره مند شود بکاء بر سید الشهداء و درک مصیبت سیدالشهدا و رساندن خود را به قافله سیدالشهدا علیه السلام است که اگر این اتفاق بیفتد تحولات عظیمی در انسان شکل می گیرد. رسیدن به حقیقت مصیبت سیدالشهدا و بکاء بر سید الشهدا که اشاره می کنم. ما روایات فراوانی داریم که این ها یکی دو روایت نیست که من بخواهم از رو بخوانم؛ روایات فراوانی داریم که همه عوالم بر سیدالشهدا گریستند. از جماد و نبات و حیوانات و صحرا و دریا و عالم ملائکه و جن و تا انبیا و اولیا و حتی انبیا اولوالعزم حتی خود شخص شخیص نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمومنین و ائمه یک به یک، وجود مقدس حضرت زهرا همگی بکاء بر سیدالشهدا داشتند تا به امام زمان می رسیم. در زیارت ناحیه مقدسه که از ناحیه امام زمان و یا امام حسن عسکری یا امام هادی است و زبان حال حضرت همین است که «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ‏ الدُّمُوعِ‏ دَما»(2) یعنی به جای اشک خون گریه می کنم. از امام رضا علیه السلام است که فرمودند: «إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ‏ أَقْرَحَ‏ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا»(3) روز امام حسین علیه السلام پلک های ما را زخمی کرده و اشک های ما را جاری کرده است. همه اهل بیت علیم السلام این طور بودند. روایت دیگری ظاهراً از امام رضا علیه السلام است که حضرت فرمودند: محرم که وارد می شد، کسی لبخند بر لب پدر من نمی دید و روز عاشورا روز حزن و اندوه پدر من بود. از امام صادق مرحوم محدث قمی در آغاز نفس المهموم این حدیث را نقل کردند: اگر روزی نام امام حسین محضر امام صادق برده می شد، آن روز کسی لبخند بر لب امام صادق علیه السلام نمی دید. همه عوالم گریستند؛ پس باید یک بهره ای در این بکاء باشد که حتی انبیاء می گریند، جمادات هم می گریند. یک سلوکی همه عالم با سیدالشهدا دارند.

سوال: یعنی یک تحول درونی درون ما با گریه بر سیدالشهدا ایجاد می شود؟

جواب: در همه عوالم. راه هایی به سوی قرب به توحید با بکاء بر سیدالشهدا به روی آن ها گشوده می شود. لذا رزق عام همه عوالم است و شفاعت عام سیدالشهدا نسبت به همه عوالم است. امام حسین علیه السلام «قتیل العبره» هستند؛ یعنی حضرت شهادت اش به گونه ای است که هر مومنی یاد ایشان بکند، اشک اش جاری می شود و تحول پیدا می شود و حضرت این شهادت را این گونه انتخاب کردند و این طور پذیرفتند و این طور رقم زدند که قلوب همه مومنین و بلکه همه عوالم را تحت تاثیر قرار می دهند. «در بارگاه قدس که جای ملال نیست - سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»

همه عوالم را حضرت تحت تاثیر حادثه عاشورا قرار دادند و خودشان این طور حادثه را پذیرفتند. حالا این اشک چه می کند؟ شاید سال گذشته در همین برنامه ها آثار بکاء بر امام حسین را در سلوک عاشورایی در شرح زیارت عاشورا اشاره کردم که چه اتفاقی می افتد. شروع اش از اشک است ولی این اشک منتهی به چه تحولات عظیمی در دنیا و آخرت می شود و انسان را به حیات و ممات محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین می رساند. این بکاء، بکائی است که همه عوالم با عاشورای سیدالشهدا دارند و همه مهمان سیدالشهدا هستند؛ حتی انبیاء اولوالعزم هم می گریستند. اگر این بکاء برای حضرت قرب نمی آورد چرا حضرت بگریند؟ یعنی وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت که فانی هستند و همه کارشان کار خدایی است و همه کارهایشان بندگی خدا است، چطور این گونه می گریستند!

امام سجاد حداقل سی و چهار سال بعد عاشورا زنده بودند؛ دائم گریه می کردند. صحنه های مختلف می دیدند و گریه می کردند، آب می دیدند، بزرگ و کوچک و قربانی کردن حیوان می دیدند گریه می کردند. حضرت فرمودند: هیچ گاه من یاد این صحنه ها نمی افتم الا این که اشک گلوی من را فشار می دهد. در روایت شخصی به امام سجاد عرض کرد: چه خبر است این قدر گریه می کنید؟ حضرت فرمودند: یعقوب یک فرزند از فرزندانش مبتلا به آن بلا شد در حالی که می دانست او زنده است آن قدر گریه کرد که در قرآن است «وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ * تَالله تَفْتؤا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضًا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ»(یوسف/84)؛ یعنی چشم اش سپید شد دید ش را از دست داد هر چه هم می گفتند شما چرا این قدر گریه می کنید برای یوسف، او بچه ای بود گم شد ناپدید شد فرمود اسراری من می دانم شما نمی دانید.

البته حضرت سجاد علیه السلام این استشهادی که می کنند برای افرادی است که درکشان ضعیف است و می خواهند بگویند اگر کار خطایی بود پیغمبر خدا که نباید این کار را انجام بدهد پیغمبر خدا باید کار پیامبرانه بکند و معنا ندارد گریه کودکانه و از سر تعلقات مادی باشد آدم وقتی رشد می کند گریه ها و شادی هایش هم رشد می کند. گریه ای نمی کند که خدا دوست نداشته باشد و ریشه اش در توجه به حضرت حق نباشد. حالات انسان معصوم همه در توجه به حضرت حق شکل می گیرد. چه خوشحال باشد چه اندوهناک شود. پس اگر معصوم هم گریه می کرده مسیر قرب برایش بوده است. آثار بکاء بر سیدالشهدا را در روایات است که انبیا اولوالعزم می گریستند و این گریه طریق تقرب شان بوده و حتی حضرت ابراهیم در روایتی از امام رضا علیه السلام است که ثوابی را که در قربانی کردن اسماعیل دنبال اش بودند در گریه بر سیدالشهدا به ایشان دادند. حضرت ابراهیم را مرور دادند به کربلا در مرور به کربلا این ثواب و احسن ثواب هایی که در بلا دنبال می کردند نصیب شان شد. این ثواب در قربانی کردن حضرت اسماعیل نیست؛ ایشان را بردند در قتل گاه روضه ای خوانده شد، هزاران سال قبل از وقوع عاشورا حضرت گریستند و وقتی آن انقلاب و آثار آن بکاء در حضرت اتفاق افتاد فرمودند «وَ فَدَیناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ»(صافات/107)

پس همه عوالم مهمان حضرت سیدالشهدا در این رزق هستند. حال برای معصومین چه آثاری دارد و چه سلوکی معصوم داشته با بکاء بر سیدالشهدا که امام سجاد سی و پنج سال گریه کردند چه بوده است. مگر امام بیکار است؟ یک کسی گفته بود: مگر امام زمان بیکار اند که صبح و شام گریه می کردند من عرض کردم نخیر شما کار دارید لابد و امام زمان بیکار اند. لابد امام سجاد بیکار بودند که چهل سال گریه کردند؛ تا کار را چه معنا کنیم. امام سجاد علیه السلام و یا حضرت یعقوب بیکار بوده از سر بیکاری گریه می کردند! این چه تحلیلی است از معصوم و فعل معصوم؛ حتماً یک سلوکی برای خودشان و برای امت شان با این گریه بر یعقوب اتفاق می افتاده و برای اهل بیت هم به این شکل است. نبی اکرم اگر شافع کل هستند با این بکاء شان یک سلوکی برای کل کائنات اتفاق می افتد و گریه کائنات ناشی از گریه معصوم است. حال معصوم است که حال عالم را تغییر می دهد؛ منتها تجلی حال معصوم در دل مومن تجلی خاصی است زیرا «شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا»(4) پس تجلی حزن امام در قلب مومن واقع می شود و الا همه کائنات تحت تاثیر تحولات حال امام هستند. این که عالم متحول می شود در عاشورا به خاطر تحول حال امام و ولی خدا است؛ اگر عالم ملائکه هم متحول می شوند ریشه اش در تحول حال ولی خدا است و حتماً این بکاء یک رزقی برای کائنات دارد و یک ضیافتی برای کائنات در بکاء نبی اکرم است.

آن چیزی که برای انبیا پیش می آمد در جای خودش، اما اینکه نبی اکرم گریه می کردند بر حضرت سیدالشهدا چه آثاری برای کائنات داشت و چه تحولی در عالم ایجاد می کرد؟ چه بابی از توحید را برای عالم باز می کرد؟ این از فهم ما خارج است. مثلاً ابراهیم خلیل وقتی گریه می کنند و بعد در مقامی از قرب قرار می گیرند که اگر حضرت اسماعیل را قربانی می کردند در آن مقام قرار نمی گرفتند، این چه بابی برای امت حضرت ابراهیم باز می کند؟ یا حضرت نوح یا حضرت آدم این ها وقتی وارد عاشورا می شدند چه ابوابی برای امت شان گشوده می شود، این در جای خودش است؛ ولی وقتی ما گریه می کنیم چه آثاری برای ما ایجاد می شود؟ خیلی آثار فراوانی دارد. در روایت آمده یکی دو تا را اشاره می کنم. یکی این است که وقتی می نشینید دور هم و ذکر مصیبت ما را می کنید حیات قلب می آورد. اگر مجلسی در آن احیاء امر ما باشد اگر کسی در این مجلس بنشیند روزی که قلب ها می میرد قلب او نمی میرد «لَمْ‏ يَمُتْ‏ قَلْبُهُ‏ يَوْمَ‏ تَمُوتُ‏ الْقُلُوب‏»(5) مجلسی که در آن احیا امر ما می شود، روزی که قلوب می میرند قلب شما نمی میرند. زیرا از مجالس مصیبت به عنوان مجالس احیا امر یاد شده است. یکی از آثار بکاء بر سیدالشهدا حیات قلب است آن هم روزی که قلب ها می میرند. قلبی که متذکر به مصیبت سیدالشهدا است و در این مجلس شرکت می کند، این قلب نمی میرد.

سوال: به قرار روزانه مان رسیده ایم که صفحه 245 آیات 79 تا 86 ام سوره مبارکه یوسف است.در آستانه محرم خیلی ها مترصد هستند بدانند محرم امسال را چگونه می توانند بهترین استفاده را داشته باشند دو برکت را گفتید بکاء بر سید الشهدا برای ما دارد.

جواب: آثار فراوانی برای گریه بر سیدالشهدا ذکر شده من دو تا را به خصوص اشاره می کنم. یکی از آثاری که در روایات ما بر گریه بر سیدالشهدا اشاره شده حیات قلب است قلب ما حیات دارد ممکن است حیات از آن گرفته شود و ممکن است به حیات طیبه و درجات حیات طیبه برسد. در مومن چهار روح است و در افراد معمولی و کافر یک نفس است که روح المدرج به آن می گویند که با آن حیات طبیعی می کنند؛ اما در ماورای حیات طبیعی در مومن سه روح دیگر است. روح الایمان، روح القوه و روح الشهوه که در روایات با تعابیر مختلف بیان شده است. ارواح مختلفی در انسان دمیده می شود. عواملی ممکن است حیات طبیعی را از انسان سلب بکنند و عواملی هم ممکن است حیات باطنی را از انسان سلب بکنند؛ عواملی که حیات باطنی انسان را از انسان سلب می کنند خیلی وقت ها گناهان هستند، در مناجات التائبین امام سجاد است «امات قلبی عظیم جنایتی»؛ یعنی کار در گناه به یک جایی می رسد که قلب می میرد حضرت فرمود: «بَعْدَ مَوْتِهَا، بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّت»(6) کافر اصلا زنده نیست.

از آن طرف هم عواملی که سرچشمه حیات هستند متفاوت اند. ازجمله طاعت و بندگی تا می رسد به حقیقت سرچشمه حیات که مکرر عرض کردیم وجود مقدس امام است «السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا عَيْنَ‏ الْحَيَاة»(7) یعنی حیات از آن جا بر قلوب جاری می شود. در زیارت امام زمان علیه السلام داریم «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ مُحْيِ‏ الْمُؤْمِنِين‏»(8) و نیز در خطاب و درخواستی از پروردگار است که «أَحْيِ بِهِ الْقُلُوبَ‏ الْمَيِّتَة»(9) یعنی خدای متعال با امام قلب های مرده را زنده می کند. پس امام سرچشمه حیات است و اگر انسان از امام فاصله گرفت حیات اش را از دست می دهد. خدای متعال به نبی اکرم می فرماید: «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى»(نجم/3) ؛ یعنی پیغمبر ما زبان شما زبان خدا است. پیغمبری که زبان اش زبان خدا است و حرف خدا بر زبان اش جاری می شود و کلام خدا است که ورای حجاب نبی اکرم القا می شود ولی در خطاب به ایشان می فرماید: «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى»(نمل/80)؛ «وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ»(فاطر/45)؛ آن هایی که در قبرشان هستند نمی توانی کلام ات را به آن ها بشنوانی. یک معنی شاید این است که مرده هایی که در زیر زمین اند؛ اما این طور نیست. خیلی از آنها از ما شنواتر هستند و حرف پیامبر را بهتر از ما می شنوند و شاید هم معنی این است که آدم هایی که زنده اند ولی قبرشان را با خود حمل می کنند و در قبرشان هستند. این قبر کجاست که ممکن است آدم روی زمین راه برود اما در قبر باشد؟ این قبر محیط ولایت ائمه جور است «وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ»(عنکبوت/64)؛ یعنی دار دنیا دار لهو و لعب است و آدم تا از این دار بیرون نرود به دار حیوان نمی رسد. در روایات، حیات دنیا به محیط روایت ائمه جور معنی شده است. آن هایی که در این حیات هستند در قبورشان هستند و واقعاً هم حرف پیغمبر را نمی شنوند. وقتی پیامبر حرف می زند می گویند: ما نمی فهمیم چه می گویی.

روز عاشورا امام حسین صحبت می کرد، شمر گفت: ما نمی فهمیم چه می گویی. در حالیکه خیلی حرف های امام حسین واضح بود. حبیب آمد گفت: اگر یک راست در عمرت گفته باشی همین است. آدمی که در قبر اش است، در محیط ولایت جور است و حرف های امام را نمی فهمد. امام از یک عالم دیگری دارد حرف می زند و او در یک عالم دیگری است. پس ما یک حیاتی داریم که این حیات برمی گردد به اتصال به سرچشمه ولایت و یک موتی داریم که برای این است که انسان وقتی می رود در محیط ولایت ائمه جور می رود در دار دنیا که دار موت و دار مردگی است اگرچه که حیات طبیعی است؛ یعنی می خورد و می خوابد و غرایز اش را تامین می کند؛ ولی میت است، زیرا کافر مرده است.

فتوای فقهای شیعه و مشهور در طول تاریخ این بوده که کافر را کسی که خدا و اولیای خدا را منکر است ملحق به دو حیوان نجس العین یعنی سگ و خوک می کردند. کسی که خدا و اولیا را منکر است پیداست حکم اش چیست. گاهی انسان زنده است روی زمین هم راه می رود و می خورد اما مرده است. یک موقعی جسم انسان می میرد اما عالمی است که در آن قلب ها هم می میرند. در این دنیا همه جسم ها می میرند اما گویا روزی است که همه قلوب قبض می شوند و می میرند. در آن حدیثی که ذکر شد، فرمود در آن روز که قلوب می میرند کسی که در مجلسی بنشیند که امر ما احیا می شود، همین احیا امر ما خود او را به حیات طیبه ای می رساند و شعاعی از نور ما به او می رسد که روزی که قلوب می میرند این قلب نمی میرد. این یک اثر حضور در محفلی است که احیا امر اهل بیت می شود و از جمله آنها مجلس ذکر شهدای سیدالشهدا است. این است که از عالم ملائکه و بالا می آیند در این مجالس شرکت می کنند. در روایتی از امام صادق است که به ابوهارون منشد فرمودند: بخوان. می گوید: خواندم، صدای شیون از خانه حضرت و خانم های پشت پرده و خود حضرت و دوستان ایشان بلند شد. حضرت فرمودند: ابوهارون ملائکه ای که در این مجلس بودند بسیار بیشتر از ما بودند.

همان طور که ملائکه خود را به حرم امام می رسانند فوج فوج در حرم سیدالشهدا و امام رضا علیه السلام دائما در راه رفت و آمد هستند، در مجلس روضه هم ملائکه رفت و آمد می کنند حتی اگر نرسند به این مجلس می آیند خودشان را به این مجلس متبرک می کنند و برمی گردند به عالم بالا و رزقی که در این مجلس تقسیم می شود که از جمله حیات قلبی است، شعاعی از ولایت امام و حیات طیبه امام است که در محفلی که یاد مصیبت سیدالشهدا است، قلوب به حیات می رسند و منزلتی از حیات به قلب انسان می رسد.

سوال: اگر مقدور هست اثر دوم را هم بفرمایید؟

جواب: اثر دوم طهارت نفس است. در روایات فراوان است مثلا حضرت امام رضا علیه السلام به پسر شبیب فرمودند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى‏ تَصِيرَ دُمُوعُكَ‏ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيرا»(10) یعنی اگر گریه کنی بر امام حسین علیه السلام و اشک ات روی گونه ات جاری شود، خدای متعال همه گناهان ات، بزرگ و کوچک را می آمرزد؛ البته این ها باید توضیح داده شود. برخی گفته اند این احادیث را نخوانید چون ترغیب به گناه است. این حرف غلط است. این احادیث، مثل آیات توبه است. آیات توبه ترغیب به گناه نمی کند. خدای متعال قرآن را پر کرده از آیاتی که وعده به توبه می کند و خدای متعال فرموده توابین را دوست دارد. تواب یعنی این که ما معصوم نیستیم و زمین می خوریم، اگر کسی بعد از هر زمین خوردنی یک یا الله بگوید، دست اش را می دهد در دست خدا و از جا بلند می شود. آیات توبه ترغیب به گناه نمی کند؛ بلکه ترغیب می کند به نماندن در گناه و می گوید شما آلوده شدی می توانی پاک شوی. این روایاتی هم که می گوید اگر گریه بر سیدالشهدا کردی همه گناهانت بخشیده می شود، در واقع راه توبه و طهارت را یاد می دهد و می گوید: کوتاه ترین راه توبه این است. این احادیث به مقام توبه می رساند و نمی گوید گناه بکن.

در روایت دارد در زمان حضرت رسول بعضی ها وقتی گناه می کردند خودشان را می بستند و کارهایی می کردند تا حضرت می بخشید در روایتی دارد کسی گناه کرده بود، خوش ذوق بود؛ دید چه کار کند پیامبر ناراحت اند؟ آمد در کوچه و این دو بزرگوار (حسنین) را که در سن طفولیت بودند در دوش خودش برداشت و آمد محضر نبی اکرم و در این حال، تمام شد و پیامبر بخشیدند؛ البته کار ساده ای نیست بکاء بر سیدالشهدا و باید بررسی کنیم. بکاء ظاهر و باطن دارد و مثل همه عبادات است. همان طور که نماز ظاهر و باطن دارد. بعضی ها به ظاهر نماز می رسند برکات ظاهری اش را می برند و بعضی ها به سِّر نماز می رسند و اسرار نماز را می برند. گریه بر سیدالشهدا هم همین طور است؛ بعضی ها به سِّر گریه می رسند و آن فتوحات باطنی گریه برای آن ها حاصل می شود؛ ولی دومین خاصیتی که در بکاء بر سیدالشهدا است طهارت نفس است. مثل نماز می ماند که طهارت نفس می آورد و آدم دیگر خودش می داند می خواهد کم انجام دهد یا زیاد انجام دهد. در روایت است اگر نماز جعفر را هر روز بخوانید هر روز گناهان تان پاک می شود، روزی دو بار بخوانید دو بار پاک می شود؛ سالی یک بار هم بخوانید پاک می شود. این به خود آدم است که سالی یک بار برود حمام و یا روزی دو بار برود؛ هرگاه انسان احساس کرد قلب اش تیره شده و حیات قلب اش کم شده و احساس کرد آلودگی ها مانع حرکت باطنی انسان به سوی خداست، برود به مجلس سیدالشهدا ولو یک مجلس خصوصی و نسبتی با حضرت برقرار کند و اشکی داشته باشد، قلب اش از نو زنده می شود و حیات قلب پیدا می شود؛ البته اشکالات و سوالات را همه بزرگان پاسخ داده اند که این سوالات همه قابل جواب است که یعنی چه یک قطره اشک این همه اثر دارد؟ بله واقعاً اثر دارد و هیچ اشکالی هم ندارد و روایت اش هم یکی دو تا و ده تا نیست.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 576

(2) المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 501 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏98، ص: 238

(3) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 128

(4) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 299 و الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 389

(5) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 73

(6) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 668

(7) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏99، ص: 215

(8) البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 286

(9) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 158

(10) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 300