نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

شروع تفسیر سوره فیل / پیروزی نهایی در برابر دستگاه باطل؛ خنثی کردن کیدهای عظیم کفار و شیاطین به وسیله جنود الهی

متن زیر جلسه 76 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 20 دی ماه سال 93 برگزار شده است.. ایشان در این جلسه به تفسیر سوره مبارکه فیل پرداختند و یادآور شدند که در ماجرای لشکرکشی ابرهه به خانه کعبه به قصد تخریب این بیت، می توان دو دیدگاه را در نظر داشت؛ نخست آنکه ابرهه برای انتقام جویی و به قصد تخریب کعبه و رونق دادن به معبدی در برابر این خانه این کار را انجام داد و دوم آنکه تمام سران کفر و باطل در آن دوران که شامل امپراتوریهای ایران و روم و باقی کشورها بود، برای جلوگیری از ظهور و تولد پیامبر اسلام و به تبع آن دین و فرهنگ الهی اسلام و برای حفظ قدرت خود و جلوگیری از منحل شدن در فرهنگ الهی، برنامه ریزی کردند و در واقع کار عملی و بخش کوچکی از آن نقشه عظیم تخریب بیت بود و البته خدای متعال نیز به احسن وجه و با تدبیری عظیم کید آنها را در داخل همان نقشه ای که کشیده بودند نابود کرد. ایشان با بیان این موارد در واقع به کیفیت فعل خداوند اشاره می کند که در برابر بزرگترین قدرتهای کفار با کوچکترین ابزار مانند پرنده های ابابیل آنها را نابود میکند چرا که لشکرهای آسمان و زمین از آن خداست. در واقع خدای متعال در برابر دستگاه باطل خود به نابودی آنها اقدام می کند و وظیفه مومنین آن است که در هر مرحله با تمام تلاش به تکلیف خود عمل کنند اما نتیجه و پیروزی نهایی فقط به دست خداوند متعال است...

سوال: ایام میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و میلاد با سعادت امام صادق علیه السلام است. قرار شد که امروز مباحث سوره مبارکه فیل و قریش را شروع کنیم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. همان طور که قرار شد بنا بود بحث در این جلسه از سوره فیل و قریش باشد. این دو سوره هم طبق فتوای مشهور فقهای شیعه و شاید هم بیش از شهرت این است که دو سوره در نماز واجب اگر خوانده شوند باید با هم تلاوت شوند. حالا این که این دو سوره یک سوره هستند یا نه این سخن دیگری است؛ ولی این که در نماز واجب باید در یک رکعت این دو با هم خوانده شوند این از مسلمات فقهی ماست. لذا یک رابطه معنایی بین این دو سوره هم است؛ اما این که این دو سوره یکی هستند یا نه اختلاف نظر بین مفسرین است. لذا ما یک بار این دو سوره را جدای از هم معنا می کنیم؛ نظر علامه بزرگوار طباطبائی همین است که این دو سوره جدا است و آهنگ و سیاقشان جدا است. یک بار هم به صورت مجموعه به هم پیوسته معنا می کنیم.

سوره اول که سوره فیل است، شاید مشهورترین داستان بین خاص و عام مومنین و مسلمان ها است که همه این داستان را می دانند و جزء مسلمات و از معجزات قطعی بوده که اتفاق افتاده است. اجمال داستان این است و به حسب ظاهر از این جا شروع می شود که ابرهه مسیحی بود و در یمن یک معبدی را به پا کرده بود برای این که آن جا مرکز توجهات معنوی بشود و قلوب آن جا گرد هم جمع شوند و مرکز ائتلاف معنوی منطقه و شاید جوامع شود. نقلی در تاریخ است که مواجهه و جسارت و اهانتی به معبد شده بود. ابرهه لشکرکشی کرد؛ لشکر هم اصحاب فیل هستند و با یک لشکر و آرایش نظامی کامل همراه با فیل و فیلبانانی که تقریباً جزء مهم ترین مرکب ها و شاید امکانات نظامی آن دوران به حساب می آمده برای انهدام کعبه حرکت کردند و تا نزدیکی حرم آمدند. مرحوم کلینی در کافی و دیگران هم نقل کرده اند که سر راه غارت هم می کردند که از جمله شترهای جناب عبدالمطلب جد وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم - که شخصیت بسیار با عظمتی هم ظاهراً و هم باطناً بودند و شاید بزرگ مکه هم قطعاً آن زمان به حساب می آمدند و امور کعبه تقریباً در اختیار ایشان بوده - شترهای ایشان را هم غارت کردند.

ایشان فرصتی گرفتند و بر ابرهه وارد شدند. جلال ایشان ابرهه را گرفت؛ به خاطر شکوه ایشان از تختی که نشسته بود پایین آمد یا ایشان را کنار خود نشاند. هم صحبت که شد پرسید برای چه آمدی؟ گفت: من آمدم شترهایم را ببرم. گفت: شما از نگاه من افتادید؛ من خیال می کردم شخصیت مهمی هستید؛ من آمدم مرکز افتخار و آبرو و کرامت شما که امتیاز شماست را ویران کنم و شما اگر از من می خواستی برمی گشتم؛ آمدی و می گویی آمده ام شترهایم را بگیرم؟! حضرت فرمودند: من آمدم همین جمله را بگویم: «أَنَا رَبُ‏ الْإِبِلِ‏ وَ لِهَذَا الْبَيْتِ رَبٌّ يَمْنَعُه‏»(1)؛ یعنی من مالک شترها هستم و اختیار آن ها را دارم. این کعبه هم ربی دارد جلوی شما را خواهد گرفت.

به ذهن من می رسد ماموریت جناب عبدالمطلب همین بود و نقل است رعبی که از این جمله در دل ابرهه افتاد خیلی رعب شدیدی بود. باید دقت شود که جناب عبدالمطلب نمی خواستند از دفاع از کعبه فرار بکنند و از زیر بار این تکلیف شانه خالی بکنند؛ بلکه مسئله چیز دیگری بود.

بعضی گفته اند این طرح، یک طرح بزرگی بود که یک قطعه از این طرح بزرگ ویران کردن کعبه بود. حالا اگر برمی گشتند هم آن طرح به این صورت خنثی نمی شد. خدای متعال یک برنامه ای داشت که اصل این طرح را خنثی کرد. لذا جناب عبدالمطلب آمده بودند با قاطعیت و آرامش و در حالی که اهل مکه فرار کرده بودند، همین پیغام را بدهند. این جمله را گفتند و بعد هم در انتظار نشستند که این پرنده ها بیایند. این لشکر به سمت کعبه آمدند و قرآن می فرماید «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم * أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيل» ندیدی که پروردگار تو با اصحاب فیل چه کرد؛ یعنی کیفیت فعل پروردگارت را با اصحاب فیل ندیدی؟ «الم ترَ» از افعال قلوب است و به معنی دیدن حسی نیست؛ بلکه به معنی آگاهی است که آن قدر آن آگاهی واضح است که به معنی دیدن حسی است و یک نوع استفهام تقریری هم هست؛ دیدید که خدا چگونه با اصحاب فیل رفتار کرد.

دو نکته را عرض می کنم. یک نکته این است که سوال از کیف فعل است؛ یعنی هم در اصل فعل خدا آیات و نشانه ها یی است هم در کیف فعل خدا. لذا گاهی اوقات هم سوال «الم ترَ» متوجه اصل فعل خداست. در جای دیگر قرآن میفرماید «اَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ»(زمر/21) ندیدی خدای متعال از آسمان آبی نازل کرد؟ خود این جریان نزول آب و باران، موضوع تأمل است و جزء آیات است. گاهی اوقات کیف فعل خدا و چگونگی انجام دادن کار موضوع است. «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ»(فجر/6) و یا در آیه ای دیگر «أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ»(فرقان/45). در این آیه هم «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيل» کیفیت فعل خداوند را می فرماید. این چگونگی خیلی لطیف است و جزء آیات خداست. دیدی که خدا چگونه رفتار کرد.

نکته دوم که شاید قابل تأمل و جزء کلید ها فهم سوره باشد این است که «كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ»؛ یعنی پروردگار تو. گویا این داستان جزء تدبیرهای خدا در ربوبیت نبی اکرم است. رب نبی اکرم در تربیت و سرپرستی ایشان این جریان را به اصحاب فیل به انجام رسانده که در راستای آن تربیت است؛ کما این که در سوره قریش است «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ»(قریش/3) گویا از آن استفاده می شود که همه الفت قریش بر محور اداره بیت است و خدای متعال وقتی بیت را اداره می کند بر محور اداره بیت و خانه خودش یک جمعی را حول این بیت به الفت می رساند که آن را بعداً بحث می کنیم.

پس این کیف فعل خدای متعال بر محور تدبیر و ربوبیت او نسبت به وجود مقدس نبی اکرم اتفاق افتاده است. «أَلَمْ تَرَكَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفيلِ * أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ في تَضْليلٍ» آیا خدای متعال آن نقشه پنهانی و پیچیده آنها را در تضلیل قرارنداد؟ این طور معنا کردند مفسرین که در تضلیل قرار دادن یعنی این نقشه گویا به هدف نرسید و گم شد و راه نبرد به آن جایی که این نقشه را دنبال می کردند. گاهی نقشه به هدف می رسد گاهی در تضلیل قرار می گیرد. شاید هم بشود به یک شکل دیگر معنا کرد که وقتی دشمن تدبیر می کند، خدای متعال همان تدبیر را در درون برنامه بزرگ تر خودش گم می کند. یعنی آن نقشه در نقشه خدای متعال گم می شود. همیشه انبیا و اولیا هم این طوری هستند، دشمنانشان بسیار پیچیده اند و نقشه ها بزرگی می کشند؛ ولی آن ها با توجه به نقشه دشمن نقشه ها بزرگ تری می کشند که آن طرح درون طرح شان گم می شود.

خدای متعال نقشه ابرهه را در تضلیل قرار داد. یک طرح بزرگ تری انجام داد که خود این تدبیر منتهی به هدف خدای متعال شد یعنی همه این حرکات منتهی شد به کاری که خدای متعال به نفع دین و اهداف خودش می خواست انجام شود؛ چون بنا نیست آن ها (کفار) اختیار نداشته باشند مثلاً وقتی امام درمقابل یزید قرار می گیرد، این طور نیست که اختیار آن ها سلب شود؛ اصلاً حکمت در این نیست. آن ها نقشه می کشند که چه کار کنند تا امام درون طرح آن ها قرار بگیرد و منفعلانه برخورد بکند و به قول امروزی ها و با تحلیل رکیک در زمین آن ها بازی کند، البته که اینطور نیست؛ بلکه امام آن ها را می آورد در زمین خودش و با همه بزرگی نقشه شان و وسعت نقشه شان آن ها را درون نقشه خودش گم و منحل می کند. به طوریکه دیگر آن نقشه دیده نمی شود و نقشه بزرگ تر دیده می شود که به نفع این جریان است.

مثل این که یک قهرمانی با یک کودکی شروع کند بازی کردن؛ آن بچه که اختیار او را سلب نمی کند بلکه هر جور کودک کار بکند آن نقشه را درون تدبیر خودش منحل می کند و همان نقشه به پیروزی این قهرمان ختم می شود. هیچ وقت اولیا خدا از دشمن شکست نمی خورند؛ نه درون طرح دشمن بازی می کنند و نه از دشمن شکست می خورند؛ حتی شکست ظاهری هم در کار نیست، بلکه شکستی اصلاً نیست چون کاملاً نقشه را می دانند و عالم، عالم اختیار است. آن نقشه وسیع را درون کار بزرگ تر خودشان منحل می کنند. شاید معنی «يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ» این باشد.

حال چطور خدای متعال با آن ها عمل کرد؟ «وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً ابابیل» پرنده هایی را بر سر آن ها فرستاد. آن لشکر عظیم با وسعت و با فیل و با فیلبان را خدای متعال با پرنده ها کوچک با آن ها برخورد کرد و این پرنده ها دسته دسته بودند؛ ابابیل یعنی دسته دسته، مجموعه ای که در عین این که مجموعه هستند اما به دسته ها کوچک تر تقسیم می شوند. پرنده ها گاهی دسته دسته پرواز می کنند گاهی با هم دیگر و این پرنده ها یک نظم و آرایش خاصی داشتند که خدای متعال به آن نظم اشاره می کند گویا آن هم موضوعیت داشته است. «تَرمِیهِم بِحِجارَةٍ مِن سِجِّیل * فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» که آن ها را هدف سنگریزه ها یا گِلِ سنگ هایی قرار دادند. در روایات آمده که هر کدام ماموریت داشته و سه سنگریزه در اختیار داشتند و هر کدام سه نفر را دقیقاً هدف قرار دادند. «عصف ماکول» را مثل برگ موریانه خورده معنا کرده اند مثل دانه ها و حبه هایی که درونش را حشرات می خورند و پوستش باقی می ماند، به آن می گویند. این طوری خدا آنها را به هم ریخت.

اگر سوره را این جا ببندیم و بگوییم سوره مستقلی است دیگر ربطی به سوره قریش پیدا نمی کند؛ اما اگر مرتبط ببینیم «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ» را باید به دنبال آن خواند. برای این که این سوره معنا شود ما باید ببینیم این کید چه بود و خدای متعال با این کید چطور برخود کرد.

ممکن است بگوییم که این کید همین بود که دشمن نقشه کشیده بود این خانه را خراب کنند؛ برای این که خانه الهی مرکز تجمع قلوب است و یک موقعی این بیت باید محور پرستش و قبله موحدین شود؛ این بیت خانه عادی گلی نیست؛ گرچه ظاهرش خانه گلی است ولی محور تجمع قلوب و رفت و آمد ها و ائتلاف ها و کوچ و رحله ها فراوانی می شود. این بیتی که این کرامت را داشته است تدبیر کرده اند که ویرانش بکنند. برای چه ویران بکنند؟ آیا یک مسئله ساده ای بوده که آن ها یک معبدی درست کردند و بعد کسی به آن معبد جسارت کرده و آن ها آمده اند مقابله به مثل کنند و انتقام بگیرند؟ یا نه می دانستند این بیت آینده ای دارد و می خواستند از اساس جلویش را بگیرند.

بنابراین ممکن است کسی بگوید محور این کید همان تخریب بیت بوده و چیزی جز آن نیست؛ ولو این که تخریب بیت به معنی یک انتقام جویی ساده نباشد که ابرهه ای پیدا شده به خاطر جسارتی که به معبد آن ها شده تصمیم گرفته که بر اساس یک خشم و کینه غیر معقول و غیر منطقی انتقام بگیرد؛ ولی در عین این که محور این کید بیت است، ولی فراتر از این است که نقشه ظاهری بوده است. بلکه می دانستند این بیت چه بیتی است، بیتی که ابراهیم خلیل بر پا کرده و بنا بوده معبد و محور رفت و آمد و تعلقات شود؛ یک دینی این جا شکل بگیرد و این دین بسط و گسترش پیدا بکند. کعبه که این کارآمدی عظیم را داشته و ان شاء الله در سوره بعد توضیح می دهیم این بیت چه عظمتی دارد و آیات و روایات چه خصوصیتی برای آن ذکر میکند، بدنبال تخریبش بودند و محور این کید عظیم، بیت بوده و چیزی فراتر از این نبوده است.

گرچه که خود این کید هم پیچیده بوده و نه این که نزاعی بوده بر سر این که این جا معبد باشد یا آن جا، نه می دانستند این بیت محور یک جامعه بزرگ و محور یک بلد امین است و یک شهری می خواهد با فرهنگ خاص با مناسبات خاص به وسعت کره زمین بر محور این بیت شکل بگیرد، آمده اند در درون این نقشه با این بیت مبارزه بکنند. همه نقشه هم همین است. می خواستند این بیت را خراب بکنند.

چه کسی می خواسته خراب بکند؟ ابرهه. پادشاه یمن یک قدرت منطقه ای درگیر شده با بیت و می خواسته بیت را تخریب بکند و نقشه هم به این پادشاه یمن برمی گردد. این یک احتمال است خود این قابل تأمل و تدبیر است.

از طرف دیگر بعضی فرموده اند این کید یک نقشه بسیار وسیع تری بوده است که یک قسمت این کید متوجه این بیت می شد. یک نقشه بسیار بزرگی بود و آن نقشه هم متوجه ظهور اسلام و گسترش فرهنگ اسلام بوده است. محور این کید هم ابرهه و قدرت منطقه ای او در یمن و حبشه و این ها نیست؛ بلکه محور این کید و فعالان در این کید هم قدرت ها بزرگ جهانی آن روز هستند؛ یعنی قدرت روم آن دوران و ایران آن دوران که دو قدرت بزرگ جهانی بودند. این دو قدرت محور تدبیر و نقشه بزرگ و پیچیده بودند برای اتفاقی که می خواهد در جامعه بشری بیفتد و یک فرهنگ جدیدی ظهور بکند که به شدت قدرت آن ها را تهدید می کند. کما این که بعد از این که اسلام ظهور کرد، تقریباً دو دهه بیشتر طول نکشید که آن ها سقوط کردند. می دانستند یک اتفاق عظیمی در این جا می خواهد بیفتد که یکی از نقاط کانونی این اتفاق این بیت است؛ یعنی توجه داشتند که این بیت یک خانه گلی نیست؛ بلکه محور یک فرهنگ قرار می گیرد و جامعه ای با فرهنگ خاص حول این بیت شکل می گیرد و موج این فرهنگ جدیدی هم که در حال ظهور است فرهنگ آن ها و اقتدار و ائتلاف آن ها را تهدید می کند و به تجزیه و تفرقه و فروپاشی آن ها منتهی می شود. آنها این را می دیدند؛ پس یک طرح بزرگی برای مقابله با ظهور این فرهنگ جدید ریختند که یک قسمت این طرح تخریب بیت بوده است و لذا است که جناب عبدالمطلب هم نمی گویند برگرد، چون می دانند فرض کنید اگر برگردد هم هیچ اتفاق جدی نخواهد افتاد و دوباره کید عظیم برپاست و از یک جای دیگر دوباره شروع می شود؛ این باید یک برخورد دیگری شود و خدای متعال یک برخورد قهر آمیزی کرد که کاملاً آشکار بود.

خدای متعال خیلی وقت ها وقتی جمعیت ها را هلاک می کند با طاعون یا با زلزله هلاک می کند، البته نمی خواهم بگویم همیشه زلزله عقوبت است خیلی وقت ها ابتلاء است ولی آن جایی هم که عقوبت است قرآن می فرماید: رعد و برق آمد؛ طوفان آمد؛ قوم عاد و ثمود این طوری نابود شدند که اگر یک آدمی هم بخواهد نگاه کند می تواند به عوامل طبیعی نسبت بدهد و بگوید زلزله شده از این چیزها در عالم خیلی زیاد است.

در روایت است که وقتی ماموریت قبض روح به حضرت عزرائیل سلام الله علیها این ملک مقرب خدا واگذار شد، ایشان به خدا عرضه داشت به تعبیر من شما من را بدنام می کنی پیش مخلوقات، فرمود: نگران نباش من یک پوشش هایی درست می کنم که همه چیز را می بینند جز تو را، یکی این بیماری را می گیرد، یکی زمین می خورد، یکی سکته می کند، تا آن را نبینند. خدای متعال خیلی وقت ها پوشش ها کار خودش را این طوری قرار می دهد. معصوم هم همین طور است؛ وقتی حضرت ظهور می کنند خسفه پیدا می شود و لشکر سفیانی در سرزمین بیدا فرو می روند؛ اینها کار خود امام است منتها یک جوری این کار را انجام می دهند که پای امام نوشته نمی شود؛ یا در مدینه طوفان عظیمی می آید، این طوفان کار خود امام است؛ کار غیر امام نیست. وقتی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هجرت کردند به مدینه منتظر شدند امیرالمومنین تشریف آوردند و وارد شدند. همه منتظر بودند که پیغمبر کجا بیایند این خودش محل نزاع بود. فرمودند: شتر من مامور است و هر جا نشست آن جا می رویم. شتر در خانه ابوایوب انصاری نشست. آدمی که بفهمد می داند که شتر مامور پیغمبر هستند مامور کس دیگری نیستند. منتها مردم اگر خود پیغمبر بگوید برویم این جا دعوایشان می شود، اگر شتر بنشیند دعوایشان نمی شود. باید این جور جاها شتر بنشیند. یک وقت هایی این طوری است؛ خدای متعال عذاب و قهرش را در عوامل طبیعی گم می کند که هر که نگاه می کند می گوید زلزله و طوفان آمد.

ولی در مورد این جا این طوری نبود. خدای متعال جوری عذاب کرد که عام الفیل در تاریخ ماند و معروف شد. هیچ کس هم بعد از نزول این سوره نگفته که دروغ است. همه قبول کرده اند. خدای متعال یک جوری عذابشان کرده این لشکر را که به اصطلاح سر زخم را سوزاند و به اصطلاح کور کرد و نقشه را و تمام کرد و کل نقشه را به هم ریخت. یک برخوردی شد که نقشه تعطیل شد. فرض کنید اگر حضرت عبدالمطلب می آمدند در این مرحله خواهش می کردند ابرهه برمی گشت این نقشه عظیم و کید عظیم فرجام می یافت ولی خدای متعال یک جوری نقشه را چید که کار تمام شد آن نقشه بزرگ را که یکی از حلقه ها آن نقشه بزرگ تخریب بیت بود را از بین بردند.

سوال: آن نقشه چه بود؟

جواب: جلوی ظهور اسلام را گرفتن بود. این حادثه در سال تولد حضرت نبی اکرم اتفاق افتاد. یعنی همان عام الفیل و گویا با قرائنی مطلع شده بودند. پس نقشه ای کشیده بودند و می خواستند جلوی ظهور اسلام را بگیرند، یکی بیت بود و یکی هم به هم ریختن و ایجاد تفرق در آن جمعیتی بود که پیامبر در آن جمعیت ظهور می کنند. کار این جمعیت که دارای قدرت و اقتصاد و فرهنگ بودند با تفرقه و پراکندگی و کوچ دادن هایی که شاید بعد اشاره بکنیم به جایی رساندند که از این ها یک جمعیت فاقد همه مقدورات اقتصادی و متاسفانه با یک فرهنگ بسیار ضعیف ساختند که فرهنگ بت پرستی و مسائلی بود که شما در جزیرة العرب می بینید؛ ساخته بودند. این کار آن هاست آدم ها گرسنه و آدم هایی با فرهنگ ضعیف. خدای متعال از دل همین ها یک جریان جدید راه انداخت. یک طرح بزرگ داشتند خدای متعال آن طرح را در نقشه بزرگ تری گم کرد. آن نقشه بزرگ تر و طرح بزرگ تر را هم باید به دقت دید که چه بوده و چه اتفاقی افتاده است. این هم یک رویکرد که ما می گوییم این کید صرفاً یک کید متوجه به بیت نبوده گرچه کید متوجه به بیت هم با توجه به موقعیت این بیت می تواند کید عظیم باشد. یک نقشه بزرگ تری بود.

کیفیت فعل خدا هم قابل توجه است. این هایی که با فیل و با لشکر کشی عظیم آمده بودند را خدای متعال با پرنده ها و سنگ ریزه ها، نه طوفان فرستاد نه صاعقه بلکه با سنگریزه ها آن ها را مانند برگ ها موریانه خورده نرم کرد.

آن وقت معلوم می شود که حضرت عبدالمطلب چرا این طور برخورد کرد؛ بعد رفت و منتظر ماند. به فرزندشان عبدالله فرمودند: بروید بالای کوه ابوقبیس ببینید چه می بینید. آمد گزارش داد که ابر تیره ای می آید. فرمودند: نه دقت کنید. گفتند: پرنده هایی هستند. فرمود بروید بگویید کار تمام شد. با کمال اطمینان و آرامش منتظر نشسته بود. این کید بزرگی بود و ایشان هم می دانست این کید با نقشه عظیم خدای متعال خنثی می شود. صرف این که برود تقاضا بکند که برگردد ممکن است بر گردند اما یک بار دیگر شروع می کنند. اما خدای متعال که کیف فعلش مهم است. این که چطور خدا با این ها برخورد کرده؛ این جمعیتی که با فیل و فیل بان آمده بودند که بزرگ ترین ادوات نظامی دوران خودشان بود، با پرنده ها ریز و سنگریزه ها مورد هدف قرار داده و کاملاً هم مشخص است. این طور نیست که کسی بگوید طوفان بود زلزله بود؛ اگرچه که آن ها هم جنود خدا هستند «وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(فتح/4) ولی یک جنودی بود که دیگر جای هیچ توجیهی برای کسی باقی نگذاشت.

فقط هم مختص به آن هایی نیست که دشمن دنبال متفرق کردن و پراکنده کردن آن ها و مردمی که طعم شیرین پیروزی را چشیده اند باشد؛ بلکه برای همه کسانی است که در طول تاریخ می آیند و نقشه ها بزرگی که سر راه امت نبی اکرم است که دشمن برنامه ریزی برای تفرق و به هم ریختن الفت ها و انس آن ها دارد.

یکی از کارهای دشمن همین است که الآن محور وحدت و انسجام ما که دین اسلام و فرهنگ اسلام است؛ این را می خواهند از محور وحدت بودن در بیاورند و متفرق کنند؛ حتی جغرافیای سیاسی جهان را هم می خواهند تغییر بدهند و مرز بندی ها را کاملاً بر اساس جریان تجدد و یک نظم جهانی جدید بچینند. طرح خاورمیانه بزرگ و یا طرح ها دیگری که برای مناطق دارند همین است. اجرای این طرح ها به معنی این است که الفت ها را به هم می زنند. فرض کنید روابط عشیره ای که بوده - من نمی خواهم بگویم محترم بوده - این ها درون دولت ها مدرن منحل می شوند؛ یعنی آن رابطه ها به هم می خورد. در بعضی کشورهای منطقه عشیره ای زندگی می کنند؛ وقتی دولت ها مدرن آمدند مفاهیم جدیدی مثل شهروندی، قانون و... آوردند و الفت ها به هم ریخت و تجمعات دیگری شد. آن تجمعات قبلی محوری داشته است. فرض کنیم فرهنگش تعلق به قوم و فامیل و رحم بوده هر چه که بوده نمی خواهم بگویم آن تعلقات محترم بوده و این تعلقات غیر محترم ولی یک نقشه است که شما باید آن محتور تعلقات را به هم بریزید؛ آن تجمعات و فرهنگ و وحدت را به هم بریزید؛ آن جمعیت را متفرق کنید و جمعیت ها دیگری با محورهای دیگری ایجاد بکنید که دنیا دارد این کار را می کند. محور تجمعات می شود منابع اقتصادی یا هر چیز دیگری. یک تجمعاتی که در تدبیر بزرگ حول یک نقشه بزرگ جهانی شکل می گیرد. گمان نکنید این مال این دوره است؛ بلکه قدرت ها بزرگ ایران و روم آن موقع هم این طور نبوده که از اتفاق هایی که در جهان می افتد غافل بوده باشند. این ها نسبت به قدرت ها منطقه ای بی تفاوت نبودند. چنانچه الآن قدرت ها بزرگ جهانی نقشه ها خودشان را خیلی وقت ها از طریق اعمال نفوذ در قدرت ها منطقه ای اجرا می کنند. مثلاً طرح خاورمیانه بزرگ را بر محور عربستان و ترکیه اعمال می کنند؛ یعنی مقابله با اسلام حقیقی را الآن از طریق قدرت ها منطقه ای تحت نفوذ خودشان مثل ترکیه عربستان و امثال این ها در منطقه اجرا می کنند. آن ها هم خیال نکنید که غافل از قدرت ها منطقه ای بودند، مثل یمن، حبشه، روم و ایران ردپایشان در تاریخ است. از طریق آن ها نقشه ها بزرگ منطقه ای خود را اعمال می کردند.

خدای متعال به امتی که پیامبر به پا کرده و ائتلاف جدید حول نبی اکرم و بیت و فرهنگ توحید دارد، امیدی می دهد که این نقشه، نقشه تاریخی است و این طور نیست که یک بار اتفاق افتاده باشد. این دشمنان هستند و این کید ها هست. کیدهایی که به تجزیه و تفرق در بین امت اسلامی و به هم زدن الفت ها و وحدت ها یی که حول محور دین و بیت و امام شکل می گیرد؛ چون الفت ما دین ما و بیت ما و بلد و امام است که این ها در سوره بقره و جاهای دیگر توضیح داده شده که این الفتی که حول نبی اکرم می خواهد شکل بگیرد را می خواهند به هم بریزند. خدای متعال می فرماید: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ» یعنی چه نگرانی دارید؟ دیدید خدای متعال با آن کید بزرگ چگونه برخورد کرد؟ آن کید اصلاً گم شد. در آینده هم همین طور است. لذا کسانی که آن قدرت عظیم و کیفیت حضور حضرت حق را در مواجهه با دشمن می بینند، می بینند که درگیری با دشمن بر محور ما اتفاق نمی افتد که ما بترسیم؛ او کار خود را می کند البته «إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ یَنصُرْكُمْ»(محمّد/7) برای این که ما هم رشد کنیم خدای متعال ما را هم به بازی می گیرد؛ یعنی دعوتمان می کند و می گوید بیایید من را یاری کنید «اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(2)؛ یعنی آن کسی که می آید می گوید من را یاری کنید همه لشکر آسمان و زمین در اختیار اوست. می تواند با سنگریزه ها با هر چه که بخواهد این لشکر را از بین ببرد و از بین هم می برد. آخر کار، هم کار اوست. ابراهیم خلیل آرام است، آتشی به پا کردند که با منجنیق او را در آتش می اندازند و حتی نمی توانند نزدیک شوند؛ اما آرام است چون می داند کار خود را کرده است و به هم زدن این کار، کار خداست. خداست که می فرماید: «یَا نَارُ كُونِی بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ»(انبیاء/69).

از نقشه ها پیاپی دشمن این است که دنبال به هم زدن محور الفت ما و از بین بردن نمادهایی مثل کعبه (حالا تعبیر نماد غلط است) می باشد که می توانند محور تجمعات باشند و همچنین ایجاد یک فرهنگ جدید و ایجاد نمادهای جدید دیگری از نوع اهرام یا از نوع نماد ها مدرن مثل برج ایفل، که محور تجمعات دیگری است، مثل آسمان خراش ها است. مثلاً شما ببینید کنار کعبه یکی از جنایت ها بزرگی که اتفاق افتاده این است که یک آسمان خراش درست کرده اند به نام برج ساعت که سایه اش روی کعبه می افتد، نماد تمدن مدرن است و دقیقاً غرض تحقیر این نماد در مقابل این نماد است. آدم هایی که می آیند می چرخند یک جوری در مقابل آن عظمت تحقیر شوند و به جای این که شکوه کعبه آن ها را بگیرد به یک الفت و تجمعی برسند، این نقشه است برای تفرق یک تجمع و ایجاد یک تجمع دیگری و از بین بردن یک فرهنگ و ایجاد فرهنگ دیگری و این کار غرب و کار شیاطین است. محور تجمع هم انگیزه ها مادی می شود. اگر انگیزه ها مادی شد، حول پرچمداران مادی این تجمع شکل خواهد گرفت؛ اگر انسان ها دنبال دنیا بودند، دنیا پرست تر ها محور اداره شهوات و اهوای ملت ها می شوند. اگر کسی این کیف فعل خدا را دید در آرامش است؛ این نقشه ها پیاپی دشمن را می داند که ما مسئول برچیدن نیستم؛ ما باید کار خودمان را بکنیم «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ» و آن نقشه ها بزرگ را خدای متعال درون نقشه بزرگ تر خودش گم می کند. ما هم در این نقشه مثل زنبور عسلی که آب روی آتش حضرت ابراهیم می ریخت باید کاری بکنیم و آرام باشیم؛ نه این که خیال کنیم اگر ما آتش را خاموش نکنیم حضرت ابراهیم می سوزد؛ ما باید کار خودمان را بکنیم و بدانیم خدای متعال آتش را با فرمان خودش خاموش می کند.

سوال: صفحه 322 قرار امروز ماست که ابتدای سوره مبارکه انبیاء است. و بعد از آن ادامه فرمایشات شما را می شنویم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. گویا یک کید بسیار عظیمی است که همه قدرت ها بزرگ جهانی آن را با قدرت ها منطقه ای علیه ظهور اسلام در نقطه ظهورش می کنند که این کید دو محور هم دارد یک محورش کعبه است و یک محورش قومی است که نبی اکرم در آن ظهور پیدا می کنند. فرعون مگر با خبر نشده بود که موسای کلیم در بنی اسرائیل ظهور پیدا می کند «یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ»(قصص/4) یک نقشه بزرگ برای آن ها کشیده بود که جلوی تولد جناب موسای کلیم را بگیرد. قصه ما هم همین است و واقعاً آن ها نقشه بزرگ کشیده بودند برای جلوگیری از ظهور پیامبر که یکی اش هم برخورد با کعبه است؛ ولی نقشه عظیم تر است. لذا این سوره بر محور ربوبیت نبی اکرم شکل می گیرد «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ» این برخورد خدای متعال و کیفیت مواجهه با آن ها در ذیل ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است. ربوبیت خدای متعال این است که این پیغمبر محور شود. همان که در سوره انشراح خواندیم «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ * الَّذِى أَنقَضَ ظَهْرَكَ * وَ رَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ»(انشراح/1-5) بناست رفعت ذکر پیدا شود و نام ایشان همه عالم را بگیرد. در ضمن ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم که ربوبیت نسبت به همه هستی است ذیل او تعریف می شود. یکی اش مواجهه سنگینی است که خدای متعال با کید عظیم دشمن کرده که آخرین حلقه این کید در قالب یک قدرت منطقه ای در قالب حمله به کعبه اتفاق افتاده است. فقط یک سوال این جا مطرح می شود که آیا واقعاً این قدری که ما می گوییم دشمن ها می فهمیدند که دارد این جا فرهنگ جدیدی ظهور پیدا می کند؟ زمان ظهور یک فرهنگ جدید و برانگیخته شدن پیغمبر جدیدی است و دارد یک پیغمبری مبعوث می شود و بناست این جا نقطه کانونی نشر یک فرهنگ در جهان شود که به سرعت فرهنگ روم و ایران را در خودش منحل می کند و منحل هم کرد. اصلاً مگر می توانستند پیش بینی کنند؟ یعنی اگر کسی بگوید محور کید آن ها این بوده که جلوی ظهور اسلام و ظهور نبوت نبی اکرم و ظهور دین بر محور نبی اکرم و بر مدار کعبه را بگیرند؛ آیا آن ها مطلع بودند چنین اتفاق عظیمی می افتد و یک سیلی در راه است که آن سیل بنیان ایران و روم آن زمان را برمی کند و یک جریان جدید فرهنگی در جهان ایجاد می کند و آن ها برای این که جلوی ظهور را بگیرند با آن ها مقابله کرده اند و خدای متعال هم آن کید را گم کرده است؟ و اینکه اولاً این بزرگ نمایی نیست که ما این قدر آن ها را بزرگ کنیم که آن ها این آینده نگری را داشتند و می فهمیدند؟

[در جواب باید گفت که] الآن شما ببینید دشمن چه کار می کند؟ بیش از آن که ما نگران ظهور هستیم آن ها نگران ظهور هستند. دپارتمان ها یی را برای تحقیق نسبت به مسئله ظهور حضرت و آینده نگری از نظر شیعه و امثال آن را در اروپا و آمریکا درست کرده اند و تحقیقات وسیع تر از ما می کنند و این آن ها را نگران کرده است. نگران یک حادثه عظیمی هستند که در جهان با ظهور انقلاب اسلامی دارد اتفاق می افتد.

آن ها قبل از تولد حضرت نگران بودند سوال این است که آیا اصلاً می فهمیدند که نگران باشند و این بزرگ نمایی دشمن نیست که آدم بگوید قدرت ها مادی قبل از تولد نبی اکرم توجه به ظهور اسلام داشتند و می خواستند جلوی ظهور فرهنگ را بگیرند. واقعیت این است که بعد از 1400 سال به راحتی می فهمیم. نبی اکرم در جنگ خندق بود که وقتی برقی جهید حضرت فرمود می بینم که ایران فتح شد روم فتح شد بعضی ها می خندیدند و می گفتند: به اندازه یک عدد خرما ندارد بدهد اصحابش بخورند شکمشان را نمی تواند سیر کند در میدان جنگ می گوید ایران و روم را فتح می کنیم؛ ولی ما که می بینیم دو دهه بیشتر طول نکشید و هر دو فرو ریختند، این فروپاشی هم فروپاشی در مقابل قدرت نظامی نبود، بلکه در مقابل غلبه فرهنگی اسلام بود؛ یعنی فروپاشی فرهنگ ایران و روم در مقابل فرهنگ غالب بود که در این فرهنگ منحل شدند و بر فرض که امکان چنین پیش بینی را بپذیریم قرائن وقوع اش چه بوده؟ چه کسی می گوید چنین چیزی بوده است؟ چه قرائنی در دست است که قرآن ناظر به چنین کیدی است؟

نسبت به امکانش بی تردید چنین چیزی ممکن است و همان طور که پرچمداران تاریخی حق، قبل از وقوع حادثه خیلی مسائل را می فهمند، پرچمداران باطل هم به اندازه ای که خدای متعال به آن ها اجازه بدهد توجه و تسلط پیدا می کنند؛ هم این طرفش نمونه ها فراوان دارد و هم آن طرفش و اتفاقاً نسبت به خود بنای کعبه قرآن از طرف حضرت ابراهیم نقل می کند که این پیغمبر وقتی حضرت اسماعیل را خدا به او داد در دوره طفولیت ایشان و هاجر را برد و گذاشت در کنار کعبه فعلی که آن موقع ویران شده بود و یک سرزمین خشک غیر حاصلخیزی بود و هیچ سکنه ای نداشت. در قرآن است که: «رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ»(ابراهیم/37) حضرت آینده نسل را می بیند و طفل را می گذارد؛ ولی می گوید بخشی از ذریه خودم را بردم و در سرزمینی سکنی دادم که در آن هیچ رویشی نیست برای چه این کار را می کند؟ برای این که بنا است این ها محور اقامه دین شوند و بعد دعای حضرت را ببینید که می فرماید: قلوب بخشی از مردم را متمایل به این ها بکن؛ چون همه ظرفیت ندارند، بعد می فرمایند: این جا که جای کشت و کار نیست؛ سرزمین غیر حاصل خیز است؛ خدایا ثمرات کار دیگران را سر سفره این ها قرار بده. این نگاه حضرت ابراهیم چه نگاهی است؟ در روایات فرمود: وقتی حضرت دعا می کرد و می فرمود «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» ناظر به ما ائمه بود؛ افئده یعنی قلوب مومنین را متوجه نسلش بکن، یعنی ما را می دید در نسل خودش و دین خودش را در ما می دید و اصلاً ذریه ای که آمده و در اینجا گذاشته ما هستیم. حضرت ابراهیم می دید که از نسلش حضرت نبی اکرم و ائمه می آیند آیات فراوانی در قرآن است راجع به حضرت که این را دلالت می کند و بعد حضرت فرمود «وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ» مقصود حضرت ثمرات القلوب بود؛ ثمرات قلب و قلوب مومنین را متمایل به اهل بیت بکن، یعنی قلوب تسخیر این ها شوند تا این دین اقامه شود. پس همان طور که ابراهیم خلیل بیش از چند هزار سال قبل از ظهور نبی اکرم می دیدند که از نسل خودشان یک چنین اتفاقی می افتد و طفل را آورده و می گذارد کنار کعبه ای که آن موقع خرابه شده و بعد هم خودشان دوباره به پا کرده اند؛ ولی دارد می بیند در آینده یک اتفاق عظیمی خواهد افتاد. پس این طرف قطعی است.

آن طرفش هم هست. در آن طرف هم شیاطین همین طور هستند که موارد متعددی در روایات است ناظر بر این که شیاطین یک چیزهایی را می فهمند بعضی هایش را مکرر دیده ایم و ملاحظه کرده ایم؛ شیاطیان انس و جن هر دو با هم هستند و دستشان در یک کاسه است. هم شیطان ها جنی هم انسی می فهمند. الآن تعجب نکنید اگر کسی گفت بزرگان کَهنه یهود یا سران استکبار یک نوع اطلاعی نسبت به وقایع آینده باطنی که در منطقه می افتد دارند. این روایت را مکرر خواندیم وقتی ولی خدا به دنیا می آید ابلیس متوجه می شود؛ همین که به دنیا می آید جنود خود را جمع می کند و می گوید بیچاره شدیم؛ می گویند: چه شده؟ می گوید: ولی خدا به دنیا آمده است. می گویند: چه می شود؟ می گوید: اگر به سن رشد برسد همه رشته های ما را پنبه می کند. می گویند: می رویم او را می کشیم. می گوید: نه نمی شود خدا جهان را برای ما به پا نکرده جهان را برای این ها به پا کرده و اگر آن ها را بکشید دوران خود ما هم تمام می شود. پس تعجب نکنیم اگر کسی گفت سران ایران و روم ظهور مکتب اسلام و این فرهنگ غالب را که فرهنگ مادی آن ها را در درون خودش به سرعت ذوب و منحل می کند، می دیدند و برای جلوگیری از این ذوب شدن دست به کار شدند و نقشه عظیمی طراحی کردند. پس امکانش هست حالا بیشتر در مورد وقوعش هم بحث می کنیم. پس با این نکات مذکور بدست می آید که نباید از این شیاطین جنی و انسی را نباید غافل شد و البته نباید هم ترسید که قرآن فرمود: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ».

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 447

(2) نهج البلاغه؛ روضه المتقین ، جلد : 11 ، صفحه : 14