نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جمع بندی سوره نازعات در سمت خدا / نزدیک بودن قیامت و غفلت انسان مانع قرب و حضور و درک آیات الهی

متن زیر جلسه 86 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 15 فروردین ماه سال 94 برگزار شده است. ایشان در ادامه سوره مبارکه نازعات مطالبی در خصوص نشانه های الهی و قرب قیامت و نیز غفلت عموم انسانها از این نشانه بیان کردند. در این آیات به پیامبر خطاب است که تعیین وقت قیامت کار موثری نیست. شما انذار کننده هستید نسبت به آن کسی که خشیتی از قیامت در دلش هست. آن کسی که خشیت از قیامت در دلش نیست همه آیات قرآن را هم که بخواند بهره ای نمی برد. یکی از مسلماتی که در قرآن بیان شده این است که قیامت به ما نزدیک است. علت این که قربش را نمی فهمیم غفلت ما است وعلت غفلت هم اعراض است. همه علائم توحید را اطرافمان گذاشتند که خدا را ببینیم اما وقتی اعراض می کنیم در غفلت می رویم.  اطراف ما مملو از آیات الهی است. اما غفلت و اعراض ما باعث می شود که ما هیچکدام از آنها را آیه خداوند ندانیم. ایشان ادامه می دهند که در قرآن موت به خواب تشبیه شده است. قرآن با ذکر نمونه هایی چون داستان عزیر و اصحاب کهف و درک آنان از میزان خوابشان چنین بیان می دارد که موت نیز به همین صورت است و دانستن زمان قیامت به درد انسان نمی خورد؛ چرا که درک زمان این عالم با عوالم دیگر و محاسبه آن اصلاً مقدور انسان نمی باشد.

سوال: بحث در باب معاد و سوره مبارکه نازعات بود و فراز پایانی سوره را بررسی می کردیم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم. این پنج شش آیه آخر سوره مبارکه نازعات را ترجمه می کنم. یکی دو نکته از این آیات را تقدیم می کنم. بزرگان مطالب فراوانی در تفسیر این آیات گفتند که بینندگان می توانند مراجعه بفرمایند. در فراز آخر این سوره یک سؤالی را که مستمراً از وجود مقدس نبی اکرم می شده و از خود همین آیه «یَسْئَلُونَکَ» هم استفاده می شود که سؤال مستمری بوده و  یک بار نیست، این است که برای آن ها یک امر عجیب و غریبی بوده که پیامبر صحبت از معاد می کردند؛ «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ أَیّانَ مُرْساها»(نازعات/42) مکرر می پرسیدند نقطه قرار و ثبات و تحقق این واقعه کی است؟ در طول قرآن چندین بار مطرح شده و تقریباً یک نوع جواب داده شده؛ این جا می فرماید «فِيمَ أَنتَ مِن ذِكْرَاهَا»(نازعات/43) یکی از معانی که برای این آیه شده این است که شما از زمان قیامت و متذکر شدن زمان قیامت چه هدفی دارید؟ انگیزه شما چیست؟ نکته ای که است این است که «إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَاهَا»(نازعات/44)  پایان این روز به سوی خدای متعال است و مردم رجوع به سوی خدای متعال می کنند که مکرر در قرآن این آمده که مردم در قیامت رجوع به خدای متعال می کنند.

سوال: یعنی این که بفهمیم قیامت چه زمانی است به چه درد ما می خورد؟!

جواب: بله. یعنی در صدد چه هستید؟ آن چیزی که مهم است این است که «إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَاهَا» نهایت این روز به سوی پروردگار است. در آیات هم مکرر آمده بعد از آن حیات بعدی (مجدد) «أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»(بقره/28) این رجوع در این روز به سوی خدای متعال است بزرگان مطالب زیادی ذیل این گفته اند اینکه منتهای قیامت به خدای متعال می رسد و اسباب از کار می افتند یعنی چه «لِمَنِ الْمُلْکُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»(غافر/16)؛ یعنی پایان این روز به سوی خدای متعال است و شما برمی گردید به سمت پروردگار خودتان و بعد خدای متعال شما را با داشته های خودتان مواجه می کند که این مطلب در سوره مبارکه جمعه و غیر آن مکرر آمده است. این که می پرسید قیامت کی است در چه صددی هستید که می پرسید؟ آن چیزی که مهم است این است که پایان این روز به سوی خدای متعال است و فایده ای ندارد دانستنش که چند سال بعد واقع می شود.

ممکن است نکته اش این باشد که از این جنس سال هایی که ما محاسبه می کنیم، از این جنس سال ها بین ما و قیامت فاصله نیست اگر فاصله ای هم باشد یک نوع فاصله دیگری است که با معیار دیگری باید سنجیده شود. لذا خدای متعال یک پاسخی هم به همین می دهد که شما اگر می خواهید فاصله خودتان را با قیامت بسنجید یک جور دیگری باید بسنجید و با این سال هایی که می سنجید فاصله قابل محاسبه نیست و اگر این طوری بسنجید به اشتباه می افتید .غیر از این که واقعاً فایده ای هم ندارد که به ما بیان بکند قرآن که قیامت هزار و دویست سال دیگر واقع می شود؛ چه فایده ای دارد این زمان بندی؟ آن زمان وقتی موثر است که روی عمل ما تأثیر بگذارد. لذا قرآن قیامت را با یک بیان دیگری ذیل همین آیه توضیح می دهد که من می خواهم به این نکته بپردازم. به پیامبر می فرماید «إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرُ مَن يَخْشَاهَا»(نازعات/45) شما انذار کننده هستید نسبت به آن کسی که خشیتی از قیامت در دلش هست. آن کسی که خشیت از قیامت در دلش نیست اگر همه آیات قرآن را هم که وقایع سنگین قیامت و وقایع بعد از قیامت را را توضیح می دهد بخواند بهره ای نمی برد و برای او انذار و هشدار نیست. این هشدارهای قرآن برای کسی موثر است که خشیتی از قیامت در دل اوست. بنابراین وظیفه شما انذار است نسبت به کسی که یک نوع خشیتی در دل دارد چون انذار شما موثر خواهد شد و الا تعیین زمان فایده ای ندارد آن چیزی که مهم است انذار است این انذار هم برای همه موثر است.

رجوع ما به سوی خدای متعال است آن کسانی که یک خشیتی از این رجوع در دلشان پیدا می شود - مخبتین یعنی آن هایی که در حال انکسارند - همه پیمانه شان را پر می کنند؛ چون همه چیزشان را از دست داده اند هیچ چیزی ندارند چون خدای متعال از آدم همه چیزش را می گیرد بعد همه چیز به او می دهد. تا ما داشته های خودمان را داریم به آن سرمایه های عظیم نمی رسیم. آن هایی که همه چیزشان را از دست می دهند (مخبتین) با تمام وجود کار می کنند «يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ»(مؤمنون/60) یک خوفی در دلشان است که خوف خاص مخبتین است چون بازگشت به سوی پروردگار دارند. آن هایی که رجوع به پروردگار برایشان یک خشیتی ایجاد می کند این انذار ها برایشان مفید است که می فهمند در این رجوع به پروردگار چه اتفاقی می افتد. آن هایی که خشیتی ندارند برای آن ها مثل یک داستان است و اثری ندارد. بنابراین شما باید انذار کنید. این انذار برای کسانی که خشیت رب در دلشان است اثر گذار است.

پاسخ دیگری هم برای این سؤال قرآن که قیامت کی واقع می شود؛ می دهد کانه این اقناع کننده است. می فرماید «كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا»(نازعات/46) حالت آن ها این چنان است که وقتی قیامت را می بینند گویا یک شب یا روز همان شب را بیشتر درنگ نکرده اند. همه درنگشان در عالم برزخ این قدر است.

سوال: یعنی در مورد بعد از دنیا آیه صحبت می کند؟

جواب: بله. مفسرین مثل علامه بزرگوار طباطبائی و دیگران معمولاً این را به عالم برزخ برگردانده اند. درست هم است ظاهراً ناظر به عالم برزخ است که وقتی قیامت را می بینند گویا یک شب یا روز آن شب را فقط درنگ کرده اند.

این آیه آخری را یک مقدار توضیح بدهم. یکی از مسلماتی که در قرآن بیان شده این است که قیامت به ما نزدیک است لذا یکی از اسامی روز قیامت که مکرر با این اسم در قرآن یاد شده آزفه است «وَ أَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ»(غافر/18) در سوره غافر می فرماید آن ها را از روز آزفه (یعنی نزدیک شونده) انذار کن. مثل مرحوم فیض و دیگران فرموده اند علت این که با این نام یاد شده این است که قیامت به ما نزدیک است. این که با این نام از قیامت یاد می شود می خواهد قربش را به ما بفهماند. قیامت واقعاً به ما نزدیک است و ما از روز حساب دور نیستیم. در سوره مبارکه انبیاء خدای متعال می فرماید «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ»(انبیاء/1) حساب آن ها به آن ها نزدیک می شود. اینجا تعبیر «یقترب» نیست که تدریجاً نزدیک شود. به خاطر محقق الوقوع بودنش است؛ چون قیامت و روز حساب قطعی است به این جهت گفته شده اقترب؛ ولی علامه بزرگوار طباطبایی می فرمایند: این معانی، معانی لطیفی نیست. اینکه چرا این اقتراب حس نمی شود خود قرآن توضیح می دهد «وَ هُمْ في غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ»(انبیاء/1) علتش اعراض از این روز و حساب است. آدم وقتی رویش را برمی گرداند قرب را نمی فهمد واقعه خیلی نزدیک است اما نکته نفهمیدن قرب قیامت اعراض از قیامت است.

یکی از مسلمات این است که قیامت به ما نزدیک است و با تعابیر مختلف بیان شده اقترب للناس حسابهم «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ»(قمر/1) حتی بعضی از مفسرین فرموده اند یک علت این که گفته شده قیامت نزدیک است مرحوم طبرسی در مجمع البیان گفته این است که یکی از اشراط الساعه (یعنی مقدمات قیامت، اشراط جمع شَرَط است و شرط به معنی علامت است) یکی از علامات قیامت بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. این هم خیلی عجیب است که وقتی حضرت مبعوث شدند قیامت واقع می شود و بعث حضرت مقدمه و علامت وقوع بعث نهایی و قیامت است.

سوال: یعنی دوران آخرالزمان را بیان می کنید؟

جواب: شاید از این هم لطیف تر باشد. غیر از این که این دوران دوران آخرالزمان است و بیشتر عمر دنیا گذشته ولی خود بعثت نبی اکرم سرعت عالم را کانه تغییر می دهد و قیامت نزدیک شده است. این آیه یک نکته لطیفی دارد و می فرماید «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ» پس قیامت و حساب ما به ما نزدیک و آزفه است. خیلی ما به روز حساب نزدیک هستیم فاصله ای با محاسبه نداریم. علت این که قربش را نمی فهمیم اعراض ما است. این در باب توحید در قرآن هست؛ خصوصاً در سوره مبارکه یوسف مکرر از اول تا آخر علائم توحید است؛ یک طفلی که همه می خواستند به عزت نرسد؛ چون او بندگی کرده خدا هم او را به عزت رسانده است. همه آن کسانی که مخالفت می کردند در عصیانش زمین گیر شدند. خلاصه داستان یوسف همین است؛ بندگی بندگان خدا و نتایجش، تحملشان و صبرشان و عایداتی که داشته و عصیان ها و نتایج عصیان و معصیت ها را در این سوره می بینید؛ همه اش درس توحید است. در جاهای متعدد خدای متعال همین را متذکر می شود، آن وقتیکه داستان حضرت یوسف را توضیح می دهد؛ حضرت یوسف آمد و در مصر پسر خوانده شد؛ اگر ما باشیم همه را تصادفی می دانیم و می گوییم برادر ها حسادت کردند و تصمیم گرفتند که او را بکشند؛ بعد پیشنهاد در چاه انداختن داده شد؛ در چاهی انداخته شد که تصادفاً یک کاروان تشنه مسیرشان به این جا افتاد و تصادفاً تصمیم گرفتند او را ببرند در مصر بفروشند و تصادفاً در خانه بزرگ مصر وارد شد و تصادفاً هم عزیز مصر فرزند نداشت و او فرزند خوانده شد. قرآن می فرماید این طوری نیست «وَ كَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»(یوسف/21) ما مکنت بخشیدیم؛ و  بعد از این هم برای این آدم نقشه های دیگری داریم. بعد می فرماید: خدای متعال بر کارش مسلط است ولی اکثر مردم همین نکته را نمی فهمند و توجه به این نمی کنند که اگر توجه می کردند یک جور دیگری با خدا راه می رفتند؛ کسی را که همه می خواستند ذلیل باشد خدا می خواهد عزیز باشد، این طوری اسباب را به هم گره می زند و او را عزیز می کند. همه سوره همین است؛ همه اش درس توحید است. در پایان این سوره ای که سراسر تذکر به توحید و تذکر به ولی خداست فلذا احسن القصص است، در پایان این سوره می فرماید پیامبر ما «وَمَا اَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُوْمِنِينَ»(یوسف/103) اکثر مردم هر چه هم شما تلاش کنی و دلت بخواهد که این ها ایمان بیاورند، ایمان نمی آورند و آن هایی که ایمان می آورند «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ»(یوسف/106) و آن هایی هم که ایمان می آورند یک شرک خفی دارند. آن هایی هم که به مقام اخلاص می رسند و همه دعوتت را تلقی می کنند و آن توحیدی که شما برای آن ها آوردی از شما تلقی می کنند اندک اند چرا؟ آیا خدای متعال کم گذاشته؟ مشکل این است که این ها نمی رسند به توحید؟ یا نه مسئله چیز دیگری است. توضیح می دهد و می فرماید: «وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ»(یوسف/105) این که به توحید نمی رسند برای این نیست که ما کم گذاشتیم همه نشانه های ما در آسمان در زمین اطراف خودشان است و هر روز هم بر این آیات مرور می کنند اما رویشان به یک طرف دیگری است و اعراض می کنند و دنبال کار خودشان هستند؛ آیات ما را نمی بینند.

سوال: این ویژگی انسان است؟

جواب: نه سوء اراده انسان است. همه علائم توحید را اطرافمان گذاشتند که خدا را ببینیم. این خدا به ما نزدیک است و همه آن چه ما می بینیم، چه به درون خودمان رجوع کنیم و یا بیرون خودمان رجوع کنیم، همه آیات الهی اند. اطراف ما جز آیات الهی چیزی نیست. «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ»(فصلت/53) هم در آفاق و هم در انفس همه آیات الله اند؛ اما  چرا از خدایی که به ما از خودمان نزدیک تر است و آیاتش به ما نزدیک تر از خود ماست، دوریم و این قرب را احساس نمی کنیم؟ آیا این به خاطر این است که خدا از ما دور است؟ نخیر؛ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ»(واقعه/85) از دیگران به ما نزدیکتر است، «نَحنُ أَقرَبُ الیهِ مِنْ حَبْلِ الوَرید»(ق/16) از رگ گردنمان و حتی از خودمان به ما نزدیک است «أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْء» (انفال/24) بین خودمان و قلبمان خدا حائل است؛ پس این قرب چرا درک نمی شود؟ به خاطر غفلت است.

اسباب غفلت هم خیلی فراوان اند. همین قوای ما چشم گوش زبان، قوای ظاهری و باطنی ما ابزاری هستند برای ارتباط که می توانند ما را با عوالم مرتبط کنند، هم می توانند ما را عالم ذکر مرتبط کنند و هم می توانند با عالم غفلت مرتبط کنند. هر نگاه می تواند ذکر باشد و می تواند غفلت باشد. امیر علیه السلام در یک حدیثی در خصال نقل شده از ایشان که فرمودند: خیر در سه چیز بیشتر نیست: در کلام است و در سکوت و در نگاه است. همه خیر در این سه چیز است؛ ولی کلامی خیر است که ذکر باشد؛ سکوتی ذکر است که فکر باشد و نگاهی خیر است که عبرت باشد. اگر عبرت نباشد خیر نیست.

سوال: آیا اینگونه نیست که خود معاد باید غفلت زدایی بکند؟ چرا ما از معاد غافل هستیم؟

جواب: سخن همین است که نه این که معاد از ما دور است معاد به ما نزدیک است ما به حساب خیلی نزدیکیم کما این که به خدای متعال خیلی نزدیکیم. اینطور نیست که همیشه قیامت غفلت زدا باشد. ما اول باید نسبت به خود قیامت غافل نباشیم. ما در عالمی هستیم که همه قوای ما طریق ارتباط ما هستند به عالم ذکر و عالم غفلت. شیطان هم اولین کاری که می کند بساط غفلت را دور و بر ما جمع می کند؛ به خصوص در دوره آخر الزمان که همه بساط غفلت فراهم است. یک نگاه می تواند انسان را از وادی ذکر به وادی غفلت ببرد. قبلاً این را در ذیل آیه نور گفته ایم که وادی ذکر کجاست «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَن تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»(نور/36) وادی ذکر در همین عالم و در قرب ماست؛ چنانچه وادی غفلت هم همین طور است؛ محیط ولایت شیطان و محیط ولایت اولیاء طاغوت محیط غفلت است. همه قوای ما می توانند ما را به وادی ذکر ببرند؛ از یک نگاه از یک کلمه از یک شنیدن از یک دل بستگی، این ها همه می توانند ما را به محیط غفلت ببرند. پس یک نگاه به اندازه خودش قلب ما را به محیط غفلت می برد. وقتی یک نگاه می کند انسان یک نقطه تاریک در قلبش پیدا می شود؛ یعنی یک محیط غفلت و ظلمتی پیدا می شود. آدم با نگاه می تواند از محیط نور برود و یا می تواند به محیط نور برود.

ما با هر چه رو به رو می شویم آیه است. اعراض ما از آیات خدای متعال از آیات کوچک که غفلت می کنیم از آیات بزرگ هم غفلت می کنیم. خدا رحمت کند یک استاد بزرگی می فرمود: اگر در کوچه می گذری یک تکه نانی که افتاده روی زمین بر نمی داری بدان بعداً تکالیف بزرگت را هم انجام نمی دهی. خیال نکن این جا مسامحه می کنی و خم نمی شوی این یک تکه نان را برداری تمیز کنی (کاری که ائمه علیهم السلام می کردند که نعمت خدا را لااقل پا رویش نگذارند) خیال نکنید بعداً وقتی به تکالیف بزرگ تر می رسد به راحتی انجام می دهد. آدمی که از این آیات کوچک غفلت می کند کم کم از همه آیات غفلت می کند.

البته اگر ما اهل توجه به آیات شدیم آرام آرام وارد وادی ذکر می شویم. ذکر عوالمی دارد یکی یکی عوالم پشت سر گذاشته می شود تا می رسید به آن جا که «مَا لِلّهِ عَزّ وَ جَلّ آیَهٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنّی»(1) نسبت به آن آیه دیگر غفلت ندارد و در همه احوال آن اعظم آیات الهی و اکبر آیات الهی را می بینید و خدا را در پرتو آن اعظم و اکبر آیاتش می بینید که آن درک حقیقت توحید است. همه راه ذکر است. انسان در وادی ذکر اگر قرار گرفت «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»(نور/36) رفعت پیدا می کند؛ آن وقت می بینید آرام آرام همه چیز انسان ذکر می شود خوابش هم می شود ذکر، بیداری اش، موت و حیاتش هم ذکر می شود. غفلت هم همین طور است آن وقت این غفلت هم نسبت به خود حضرت حق است و هم نسبت به اسماء الهی و آن چه از شئون حضرت حق است که یکی اش معاد است که نسبت به آن هم غفلت پیدا می شود.

انسان در قرب خدای متعال است و حساب و کتاب از شئون الهی است «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»(غاشیه/88) ما به حساب خدا بسیار نزدیک هستیم اما چرا از این حساب قربش را نمی فهمیم؟ «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ» علت غفلت همین اعراض است. وقتی اعراض می کنی در غفلت می روید. انسان می تواند اعراض نکند. خدای متعال هشدار ها را می دهد و دیگر نمی شود بگویید خب خدایا هشدار می دهی خودت هم توجه کن. ما باید توجه کنیم. بندگی کار خدای متعال نیست؛ بلکه خدایی کار خداست و بندگی کار بنده است. ما از بندگی غافلیم به خدایی مشغولیم و واقعاً همین طور است. کارهایی که خدا از ما نخواسته که خود او عهده دار است ما می خواهیم عهده دار شویم کارهایی که وظیفه ماست رها می کنیم.

نکته اصلی این که ما قیامت را دور می بینیم اعراض ماست و الا اگر کسی اعراض نکند مواظب باشد که در غفلت نیفتد، قرب حساب را می فهمد. وقتی قرب حساب را فهمید آن وقت خشیت در دل انسان پیدا می شود و آن وقت آیات قیامت برایش مؤثر است. یکی از بیان هایی که قرآن برای بیان قرب قیامت دارد که مفسرین فرموده اند آخرین آیه همین سوره مبارکه نازعات است که قرب قیامت را خدای متعال با این بیان تقریب می کند «كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا»(نازعات/46) روزی که با قیامت مواجه می شوند و قیامت را می بینند گویا یک شب یا روز آن شب را بیشتر درنگ نکرده اند، بین موت و تا قیامت یک روز یا شب فاصله است. خدای متعال در قرآن یک نوع درکی که ما بعد از برخواستن از قبورمان داریم نسبت به عالم برزخ را توضیح می دهد و توضیح این درک با آیات قرآن واضح می شود.

در روایات مکرر آمده «كما تنامون تموتون و كما تستيقظون تبعثون»(2) همان طوری که می خوابید می میرید همین طوری که بیدار می شوید مبعوث می شوید. قرآن بین موت و خواب یک تشابهی می بیند که موت و خواب گویا مثل هم هستند «اللَّهُ يَتَوَفَّى الأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا»(زمر/42) خدای متعال نفس انسان ها را توفی و دریافت می کند؛ آن کسانی که می میرند حین موتشان نفسشان را خدا توفی می کند و همه وجودشان دریافت می شود؛ آن کسی هم که نمرده است در حین خواب خدای متعال توفی می کند. لذا ما وقتی می خوابیم کانه در محضر خدا قرار می گیریم. لذا خیلی از خواب های خوب اولیای خدا و حقایقی که برایشان روشن می شود در عالم خواب است؛ چون خواب حالت توفی است؛ در آن حالت انسان خیلی به خدا نزدیک است؛ یا می فرماید: «وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ»(انعام/60) خدای متعال است که شما را در شب توفی می کند. آن جا دارد انفس، این جا دارد خودتان را کانه خود آدم همان نفسی است که خدا توفی می کند و همان روح است. خدای متعال شما را در شب توفی می کند و کرده های روز شما را هم می داند. در این توفی خدای متعال کاملاً وقوف به کرده های شما دارد. لذا نوع توفی و نوع خواب انسان تابع کرده های روزش است.

این که خدا چطور آدم را توفی بکند تابع عملش است. لذا موت ما هم تابع عمل ما در دنیا است. همان طوری که خواب شب ما تابع روز ما است و اگر روز خوبی داشته باشیم خواب شب خوبی داریم و اگر روز هایمان بد باشد خواب هایمان بد است، موت ما هم همین طور است؛ ما در عالم برزخ چطور می گذرانیم؟ تابع عالم دنیا است کانه یک خواب طولانی است بعد از یک بیداری طولانی و این خواب طولانی کیفیتش تابع بیداری ما است. لذا آن هایی که بیداری شان ذکر است خوابشان هم ذکر است.

یک موقعی این را عرض کردم که قرآن می فرماید: «قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ»(ذاریات/17)  متقین کمی از شب را هجوع (خواب کمی) دارند. هجوع خواب در شب است بعضی روایات دارد گروهی هستند که شب ها می خوابند ولی خدای متعال این ها را بیدار حساب کرده یعنی مصداق این آیه حساب کرده به خاطر این که خوابشان ذکر است؛ در خواب از این پهلو به آن پهلو که می چرخند خوابشان ذکر است و بیدار هم که می شوند ذاکر هستند؛ یعنی خواب آدم تابع بیداری اش است. موت انسان هم کیفیتش تابع زندگی دنیایش است.

بعد می فرماید «ثُمَّ يَبْعَثُکُمْ فيهِ»(انعام/60) دوباره شما را بعث می کند. این تعبیری که در باب قیامت است که وقتی ما از قبر برمی خیزیم از آن تعبیر به بعث شده عیناً در مورد خواب است. خدای متعال در روز شما را بعث می کند. این تکرار می شود هر شب شما را خدای متعال توفی می کند و روز زنده تان می کند تا اجلتان برسد «لِیُقضَی أَجَلٌ مُسَمًّی ثُم إِلَيْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُم يُنَبئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(انعام/60) وقتی اجلتان رسید این توفی منتهی به رجوع الی الله می شود؛ وقتی رجوع کردید مرحله حساب و کتاب است. پس خواب و موت را قرآن شبیه هم می داند و در خواب هم انسان وقتی برمی خیزد گویا درنگ کوتاهی کرده هر چقدر هم طولانی خوابیده باشد.

سوال: یعنی خیلی متوجه گذر زمان نمی شود؟

جواب: بحث متوجه شدن نیست. اصلاً گویا گذر زمان دو جور است. این طور نیست که گذر زمان در آن عالم با این عالم یکی باشد. لذا ساعات این عالم با آن عالم خیلی قابل تطبیق نیستند که ما بگوییم اگر دوازده ساعت خوابیدیم آن جا هم احساس ما دوازده ساعت است؛ خیر، این طور نیست. عالم موت هم همین است. طولانی می شود ولی احساس ما از آن شاید این نباشد. بعضی خواستند که بگویند این برای وقتی است که آدم پس از مرگ در صحنه قیامت می آید و برزخش را فراموش می کند. معلوم نیست بحث فراموشی باشد و شاید فقط احساس آدم این باشد.

سوال: برای همه این طور است؟

جواب: برای مومنین که حتماً این طور است. حتی در مورد آن هایی هم که کافرند قرآن همین طور توضیح می دهد و می گوید وقتی از این ها در روز قیامت می پرسند چقدر در دنیا بودید؟ می گویند نصف روزی. این آیه در مورد کسانی است که «وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ»(مومنون/103)  احوال آن ها را توضیح می دهد کسانی هستند که که ترازوهایشان سبک است بعد می فرماید «قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ»(مؤمنون/112)  درنگ شما در زمین چقدر بود؟ یعنی ظاهراً ناظر به عالم برزخ است؛ بعضی ها خواسته اند بگویند ناظر به عالم دنیاست ولی بزرگان فرموده اند ناظر به عالم برزخ است. «قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَاسْأَلْ الْعَادِّينَ»(مؤمنون/113)  جواب می دهند از آن هایی که می توانند دقیق بشمارند بپرسید احساس ما این است که یک روز یا بعضی از روز بوده است (با این که این ها جزء کسانی هستند که خفت موازینه هستند) اما به آنها گفته می شود «قَالَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً لَّوْ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»(مؤمنون/114) درنگ شما خیلی کوتاه بوده؛   ای کاش این را می فهمیدید که فاصله شما با قیامت خیلی نزدیک است. وقتی بیدار شدید می فهمید که خیلی نزدیک بودید.

علت این که ما در دنیا این قرب را نمی فهمیم غفلت است؛ اگر در غفلت برداشته شود ما در قرب حساب و قیامتیم «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ» واقعاً نزدیک است؛ حساب کتاب خدا از ما دور نیست کما این که خود خدای متعال از ما دور نیست. بنابراین به نظر می آید که همین طوری که ما عالم خواب داریم، عالم موتی داریم و این عالم هم خیلی زمانش کوتاه است که یا احساسی است که ما در قیامت داریم و یا نه واقعیت درک ما از خود عالم برزخ ممکن است این طوری باشد. در مورد بعضی از مومنین در روایت است که به اندازه جمع کردن دانه های گردنبند مروارید است که قیامت به پا می شود.

سوال: قرار روزانه قرآنی سمت خدا صفحه 406 است که آیات 16 تا 24 سوره مبارکه روم است. اگر ممکن است اشاره ای درباره این آیات بفرمایید و بحث را ادامه دهید.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. در این صفحه ای که خوانده شد خدای متعال در مورد آیاتی از خودش صحبت می کند. نشانه ها ممکن است برای ما اصلاً نشانه نباشد «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ» از آیات خدا این است که شما را از خاک آفرید؛ شما در قالب بشرهایی هستید که روی زمین پراکنده شدید «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً» برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید که به سوی آن ها که می روید در توجه به آن ها به سکون و قرار و آرامش برسید  و بین شما مودت و رحمت قرار داد و بعد می فرماید «وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» از دیگر نشانه ها خلقت آسمان و زمین است که از آیات اوست «وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ» اختلاف زبان ها و گویش های شما «وَمِنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُم بِاللَّيْلِ» خواب شما در شب و بیداری شما در روز «وَابْتِغَاؤُكُم مِّن فَضْلِهِ»  این که در روز ها بیدارید و دنبال روزی تان می روید از آیات خداست «وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ» از آیات خدا این است که رعد و برق آسمان را به شما نشان می دهد در شما خوف و طمعی ایجاد می کند و از آسمان باران نازل می کند و زمین را زنده می کند؛ این ها همه آیات خدا هستند منتها برای چه کسی؟ ذیلش می گوید «لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»، «لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ»، «لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» ما باید جزء قوم متفکر، جزء عالمینی که خدا می خواهد، جزء کسانی که می شنوند و اهل سمع اند، جزء اهل تعقل شویم. این ها است که عالم را برای ما ذکر می کند.

یک تعبیری در دعای عرفه سیدالشهدا علیه السلام است که به خدای متعال عرضه می دارد «إِلَهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي» من از رفت و آمد آیات تو و از این که آیات تو پشت سر هم می آیند و می روند دانستم آن چه تو از من می خواهی چیست؟ آن چه من از تطور و رفت و آمد آیات تو فهمیدم و این که شب می رود روز می آید؛ جوانی می رود پیری می آید؛ خورشید می آید وسط آسمان دوباره غروب می کند، این تطورات و رفت و آمد ها و جایگزینی آیات است. خیلی وقایع اطراف ما اتفاق می افتد ما نمی بینیم نمی شنویم چرا خدای متعال آمد و شد خورشید را در معرض چشم ما قرار داده است، خورشید را وسط آسمان می بینیم و بعد غروبش را هم می بینیم، روز را می بینیم و شب را هم می بینیم؛ بهار را می بینیم و پاییز را هم می بینیم. این که خدای متعال دائم این ها را به ما نشان می دهد، حضرت می فرماید: از این آیات یک چیزی فهمیدم که آن چه تو از من اراده کردی و می خواهی این است که «أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ ءٍ»(3) می خواهی خودت را در همه چیز به من معرفی کنی و نه اینکه من نسبت به تو غافل نباشم؛ بلکه در هیچ چیز نسبت به تو جاهل و غافل نباشم و به همه چیز با دید عالمانه نگاه بکنم و عبرت بگیرم.

«لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» یعنی جزء کسانی باشیم که از آمد شب و روز از آمد پاییز و ... در همه این ها تو را ببینم. این که خدا جلوی چشم ما خورشید را می آورد وسط آسمان و بعد غروب می دهد، برای این است که ما بفهمیم این خورشید اگر کاره ای بود که نباید غروب بکند؛ این که غروب می کند طلوعش هم مال خودش نیست. پس در طلوعش خدا را ببینم در غروبش هم خدا را ببینم. آن چیزی که خدای متعال از ما می خواهد این است که ما در همه چیز خدا را ببینیم. چه زمانی این طوری می شود که انسان که در همه آیات خدا را ببیند؟ این وقتی است که جزء یعلمون و یسمعون و جزء اهل ذکر شود «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ»(آل عمران/190) خلقت آسمان و زمین و شب و روزی که ما با آن مواجه هستیم و دیگر آیات خدا دور از ما نیستند و جوری نیست که ما بگردیم و آیات خدا را پیدا کنیم. آیات خدا ما را در بر گرفته اند هر طرف نگاه کنید آیات خدا است.

سوال: چرا برای ما این آیات عادی شده است؟

جواب: البته اصلاً آیه نیستند که عادی شوند؛ چرا آیه نیستند؟ «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَاب» زیرا باید از اولی الالباب شویم که این ها آیات بشود؛ اگر کسی اولی الالباب شد همه عالم با او هم راز و هم داستان اند و با او حرف می زنند. اولی الالباب چه کسانی اند؟ «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ»(آل عمران/191) کسانیکه در همه احوال ایستاده و نشسته و خوابیده یاد خدا هستند؛ این دوام در ذکر، عالم را آیات می کند و حجاب ها را کنار می زند و انسان می تواند عالم را آیات ببیند. آیات خدا که فقط آیات ملک نیستند اگر انسان عالم را آیات خدا دید بعد می بینید خدای متعال حجاب ملک را برمی دارد و در عالم ملکوت می برد. آن وقت در آینه ملکوت عظمت خدا را می بیند. انسان جلال و جمال را می بیند و عالم ملکوت هم انتهای کار نیست؛ بلکه این سیر ادامه دارد. آن چه مهم است همین ذکر است. این ذکر است که موجب می شود انسان عبرت بگیرد. اسباب غفلت فراهم اند اعراض از غفلت مهم است. شیطان کارش این است که دائما آدم را در غفلت می گذارد؛ هنر امروز کارش این است که فقط غفلت زایی می کند.

سوال: اگر ما اهل ذکر شدیم و دائما حواسمان را جمع کردیم و آیات را دیدیم، می توانیم از غفلت دور باشیم و معاد  و بلکه خدا را ببینیم و متذکر باشیم؟

جواب: بله این ذکر موجب می شود که انسان آیات خدا را ببیند؛ وقتی آیات را دیدی قرب خدا را درک می کنی. ما از خدا دوریم نه این که خدا از ما دور است؛ هم خدا به ما نزدیک است و هم ما در احاطه آیات خدا هستیم؛ نه فقط از چهار جانب، از شش جانب بلکه از هفت جانب، انسان از درونش هم رجوع می کند، هر طرف نگاه می کند آیات خدا هستند. این دوری از خدای متعال برای غفلت است. وقتی آدم غفلت می کند، عالم دیگر آیه نیست؛ برای غالفین عالم حجاب است؛ برای اهل ذکر است که عالم آیات است.

نسبت به معاد هم همین طور است. ما به معاد خیلی نزدیک هستیم، همین طور که به خدای متعال و به حساب و کتاب خدای متعال نزدیک هستیم. معاد رجوع الی الله است. معاد حساب و کتاب خداست «إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ»(غاشیه/26-25) ما از خدا و حساب و کتاب خدا دور نیستیم. او رقیب و حسیب است، ما خیلی به حساب و کتاب و قیامت نزدیک هستیم. این درک نکردنش برای غفلت است. کما این که قرب خدای متعال را درک نمی کنیم و الا قرآن قیامت را نزدیک تعریف کرده است؛ منتها یکی از توضیحاتی که قرآن برای فهمیدن ما از قرب قیامت دارد این است که می گوید: شما وقتی بلند می شوید مثل برخواستن از خواب است گویا یک درنگی کردید.

در داستان عزیر قرآن می فرماید از قریه ای عبور می کرد دید خانه ها خراب شده اند و سقفشان فرو ریخته است و یک جا همه از دست رفته اند. گفت: «أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا» خدای متعال چطوری این ها را زنده می کند «فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ» درجا صد سال او را می راند و بعد از صد سال او را برانگیخت. همان تعبیری که در باب خواب بود این جا در مورد موت است. او را می راند و سپس برانگیخت؛ وقتی برانگیخت و بعد صد سال مبعوث شد از او سؤال کردند «قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»(بقره/259) یک روزی یا نصف روزی بوده است.

داستان اصحاب کهف هم همین است. قرآن می فرماید: « وَ كَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»(کهف/19) ما این ها را برانگیختیم که از خودشان سؤال بکنند؛ یکی پرسید: چقدر درنگ کردید؟ خیال کردند یک ساعتی خوابیده اند؛ سی صد و چند سال گذشته بود؛ اما این ها احساسشان این بود که یک روزی یا یک نصف روزی بوده است؛ این ها رفتند در شهر دیدند و پول عوض شده و دولت عوض شده است. همان طوری که آن ها خوابیدند و بیدار شدند و دیدند همه چیز عوض شده، مرگ همین است؛ یک خوابی و بیداری است؛ می بینی همه عالم عوض شده و اوضاع دگرگون شده و عالم عالم دیگری شده است.

لذا تعبیر قرآن این است و مرحوم علامه طباطبائی هم این جا بیان فرمودند که این یک بیانی است که قرآن برای قرب قیامت توضیح می دهد؛ این که چند سال فاصله دارد به چه درد شما می خورد؟ اصلاً با این سال ها نمی شود محاسبه کنید؛ این زمان ها آن جا پاسخ گو نیست و قربش هم این طوری است که داستان قربش داستان خواب و بیداری است؛ موت شما خواب است؛ اگر خواب شما هم هزار سال طول بکشد زمان در آن عالم با این عالم احساسش متفاوت است؛ زمانی هم که برانگیخته می شوید احساس شما همین احساس است «لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ» «كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا»

سوال: اگر ما این نزدیکی قیامت را فهمیدیم آن وقت همین مسئله به کارها و رفتارهای ما جهت می دهد؟

جواب: بله انسان تا قیامت را دور بداند (وقتی انسان وقایع را دور می کند) مبتلا به قساوت می شود؛ نسبت به ظهور هم همین طور است «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا»(معارج/7-8) هم راجع به قیامت است هم راجع به ظهور است؛ اگر انسان احساس کند حالا کو تا حضرت بیاید؛ این دیگر نمی تواند دنبال حضرت حرکت بکند؛ حالا کو تا قیامت بیاید، این نمی تواند و این کار شیطان است. شیطان آدم را می برد در محیط غفلت وقتی در محیط غفلت رفتیم نزدیک ها از ما دور می شوند و دور ها به ما نزدیک می شوند؛ یعنی عالم اوهام است و سراب درست می شود.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 207

(2) تفسير الصافي، ج‏4، ص: 18

(3) مفاتیح الجنان، دعای عرفه