نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه دوم حرم مطهر/ ده خصلت محبین اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین در دنیا/محب اهل بیت؛ همراه همیشگی ایشان در دنیا و اخرت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 18 آذرماه 94 است که در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، محبت اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین سرمایه عظیم روز قیامت است و باعث همراهی معصوم با انسان می شود. حقیقت ایمان، حب معصوم است. اجتناب از شبهات، میل و رغبت به توبه و مناجات با خدا یاس از غیر خدا و محافظت بر اوامر و نواهی الهی از جمله خصوصیات محبین اهل بیت می باشد.

حب نبی اکرم صلوات الله علیه و اهل بیت علیهم السلام، شرط معیت و همراهی با معصوم

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. حدیث نورانی را در شب گذشته از وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله تقدیم کردم. این حدیث در کتاب شریف خصال مرحوم صدوق رحمت الله علیه است و در آن حضرت آثار محبت ائمه از اهل بیت خودشان را بیان فرمودند. یکی از مهم ترین رزق هایی که خدای متعال برای اولیاء خودش مقرر کرده است، محبت خدای متعال و بعد محبت نبی اکرم صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم و اولیاء الهی است که آثار و برکات فراوانی هم در معارف ما برای این محبت ذکر شده است.

یک بابی را مرحوم مجلسی رحمت الله علیه در مجامع روایی ما باز کرده اند از جمله در بحار، شاید بیش از دویست روایت است (که البته همه روایات هم نیست) که آثار و برکات و نتایج محبت نبی اکرم و اهل بیتشان در  آن جا ذکر شده است. حدیثی نورانی در سفینه البحار است، « جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَادِيَةِ وَ كَانَ‏ يُعْجِبُنَا أَنْ يَأْتِيَ الرَّجُلُ مِنْ أَهْلِ الْبَادِيَةِ يَسْأَلُ النَّبِيَّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَتَى قِيَامُ السَّاعَةِ فَحَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَلَمَّا قَضَى‏  صَلَاتَهُ قَالَ أَيْنَ السَّائِلُ عَنِ السَّاعَةِ قَالَ أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَمَا أَعْدَدْتَ لَهَا قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَعْدَدْتُ لَهَا مِنْ كَثِيرِ عَمَلٍ صَلَاةٍ وَ لَا صَوْمٍ إِلَّا أَنِّي أُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ قَالَ أَنَسٌ فَمَا رَأَيْتُ الْمُسْلِمِينَ فَرِحُوا بَعْدَ الْإِسْلَامِ بِشَيْ‏ءٍ أَشَدَّ مِنْ فَرَحِهِمْ بِهَذَا  »(۱).

 شخصی از اعراب بادیه آمد در مسجد النبی و به حضرت عرض کرد یا رسول الله قیامت چه موقع بر پا می شود؟ وقت نماز بود؛ حضرت نماز را خواندند و فرمودند چه کسی راجع به قیامت سوال کرد؟ عرض کرد: آقا من؛ حضرت فرمودند: به جای اینکه بپرسید قیامت چه موقع بر پا می شود، من از شما سوال می کنم شما برای قیامت چه چیز آماده و مهیا کرده اید؟ عرض کرد: یا رسول الله من اهل زیاد نماز خواندن و روزه گرفتن نیستم؛ فقط اهل همین واجبات هستم و بنابراین از اعمال فراوان مثل شب زنده داری و نوافل و روزه های مستحب و اینها دستم خالی است؛ ولی یک سرمایه برای قیامت خودم دارم و آن اینکه من شما را دوست می دارم. حضرت یک جوابی دادند که در این نقل هست که اصحاب هیچ وقت بعد از اصل اسلام این قدر خوش حال نشده بودند؛ حضرت فرمودند: آدم در دنیا و آخرت با آن کسی است که او را دوست می دارد.

محبت همراهی می آورد؛ اگر کسی محبت وجود مقدس نبی اکرم را داشت این حتماً به همراهی با وجود مقدس نبی اکرم هم در دنیا و هم در آخرت می رسد. محبت از مهم ترین رزق هایی است که خدا به خوبان عطا کرده است. یک روایتی را مرحوم طبرسی در تفسیرشان ذیل این آیه شریفه نقل کرده اند «وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِيقًا»(نساء/۶۹)؛ خدای متعال نتیجه اطاعت از پیامبر را بیان می کند و می فرماید: اگر کسی مطیع حضرت حق و مطیع پیامبرگرامی صل الله علیه و اله و سلم اسلام شد اینها همراهانشان انبیاء و صدیقیین و شهدا و صالحین هستند و بعد خدا این چهار دسته را تعریف می کند و می فرماید که اینها رفقای خیلی خوبی هستند و اگر کسی بتواند کاری کند که رفقایش انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین باشند با رفقای خوبی همراه شده است.

ذیل این آیه این روایت را در شان نزول این آیه مرحوم طبرسی رحمت الله علیه نقل کردند که جوانی بود از اصحاب حضرت که به حضرت خیلی علاقه مند بود. روزی حضرت دیدند این جوان نحیف و لاغر شده و گویا بیمار شده است؛ احوالش را پرسیدند که چرا این وضعیت را در تو می بینم؟ عرض کرد: یا رسول الله من خیلی به شما علاقه مند هستم و وقتی از شما جدا می شوم به شدت دلم برای شما تنگ می شود، وقتی شما را زیارت می کنم آرامش پیدا می کنم؛ ولی چندی است که یک مطلبی در ذهن من آمده است که خب بالاخره این دنیا تمام می شود و ما به عالم آخرت می رویم، آنجا ما چه جهنمی باشیم چه بهشتی دستمان به شما نمی رسد؛ جهنمی باشیم که معلوم است اما بهشتی هم باشیم مقام ما با مقام شما متفاوت است. بنابراین راهی به شما نداریم و این من را نگران کرده و این غصه مرا بیمار کرده است.

 این آیه نازل شد که اگر کسی مطیع پیامبر صل الله علیه و اله و سلم باشد در قیامت هم با پیامبر صل الله علیه و اله و سلم است و در روایات هست که مقصود از نبیین، وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه است و راه این که انسان با حضرت باشد و از حضرت جدا نشود را در این آیه یاد دادند؛ اگر انسان مطیع شد و هر دستوری دادند، ولو جایی که آن دستور برای انسان سخت و سنگین باشد اما از تبعیت و اطاعت نبی اکرم صل الله علیه و اله و سلم جدا نشود، طبیعتاً با پیامبر صل الله علیه و اله و سلم است. بعد ذیل این روایت مرحوم طبرسی این تعبیر را از حضرت نقل کردند: « لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ عِتْرَتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ ذَاتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ ذَاتِهِ»(۲)؛ هیچ کس حقیقتاً مومن نیست و به حقیقت ایمان نمی رسد الا این که من در نزد او از خودش از پدر و مادرش از فرزندانش از اهلش و از همه مردم محبوب تر باشم. اگر کسی بیش از من اینها را دوست می دارد، این حقیقتاً مومن نیست.

از ارکان ایمان این است که حب نبی اکرم بر محبت های دیگر در وجود انسان غالب باشد؛ لذا مومن حقیقی همین کسی است که این صفات را داشته باشد. روایات فراوانی هم در این زمینه داریم با کمی اختلاف که در مجامع روایی ما مکرر نقل شده است و من به همین حدیثی که خواندم اکتفا می کنم. احادیث مکرری داریم که شرط ایمان را چنین بیان کردند که انسان وجود مقدس نبی اکرم را بیش از خودش و تعلقاتش دوست بدارد. این محبت جزو ارکان و شرایط ایمان و تمام ایمان است و انسان بدون این محبت به کمال و تمام نمی رسد. آثار و برکات فراوانی هم دارد.

در روایتی که جلسه قبل تقدیم کردم و ادامه اش را امشب عرض میکنم برخی از آثار و برکات محبت نبی اکرم و اهل بیتشان را ذکر کردم؛ البته حدیث از وجود مقدس رسول الله و در محبت ائمه از اهل بیت حضرت است ولی شامل محبت خود حضرت هم به طریق اولی می شود. حضرت فرمودند: «مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَلَا يَشُكَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ فِي حُبِّ أَهْلِ بَيْتِي عشرون [عِشْرِينَ‏] خَصْلَةً عَشْرٌ مِنْهَا فِي الدُّنْيَا وَ عَشْرٌ مِنْهَا فِي الْآخِرَة أَمَّا الَّتِي فِي الدُّنْيَا فَالزُّهْدُ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْعَمَلِ وَ الْوَرَعُ فِي الدِّينِ وَ الرَّغْبَةُ فِي الْعِبَادَةِ وَ التَّوْبَةُ قَبْلَ الْمَوْتِ وَ النَّشَاطُ فِي قِيَامِ اللَّيْلِ وَ الْيَأْسُ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ الْحِفْظُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ التَّاسِعَةُ بُغْضُ الدُّنْيَا وَ الْعَاشِرَةُ السَّخَاءُ وَ أَمَّا الَّتِي فِي الْآخِرَةِ فَلَا يُنْشَرُ لَهُ دِيوَانٌ وَ لَا يُنْصَبُ لَهُ مِيزَانٌ وَ يُعْطَى‏ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ‏ وَ يُكْتَبُ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ يَبْيَضُّ وَجْهُهُ وَ يُكْسَى مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ وَ يَشْفَعُ فِي مِائَةٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ بِالرَّحْمَةِ وَ يُتَوَّجُ مِنْ تِيجَانِ الْجَنَّةِ وَ الْعَاشِرَةُ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَطُوبَى لِمُحِبِّي أَهْلِ بَيْتِي‏»(۳).

اگر خدای متعال محبت ائمه اهل بیت من را روزی کسی قرار بدهد به تمام خیر دنیا و آخرت رسیده است؛ یعنی گویا این رزقِ محبت ائمه اهل بیت علیهم السلام یک رزق جامعی است که هم خیرات دنیا و هم خیرات آخرت به تمامه در آن هست. بعد فرمودند که احدی دیگر تردید نکند که این آدمی که خدای متعال رزق محبت اهل بیت علیهم اسلام را به او عطا کرده است در جنت است. که عرض کردیم هم در دنیا هم در آخرت کسی که به مقام محبت می رسد، در جنت است و از الان یعنی در دنیا هم در بهشت هست چون محیط ولایت امام علیه السلام چه در دنیا چه در آخرت محیط بهشت است و اگر کسی در دنیا وارد این محیط شد الان در بهشت است؛ البته در آخرت هم در مقامات بالاتری از همین محیط ولایت که بهشت آخرت است راه پیدا می کند.

جنت محبین بالاترین درجه بهشت است که جنت الرضوان است و مقام رضوان در بهشت بر اساس این آیه «وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(توبه/ ۷۲)؛ بالاترین مقام است و از همه درجات بهشت عظمتش بیشتر است. آن هایی که در مقام محبت هستند اگر خدای متعال را بندگی می کنند و اگر نبی اکرم و اهل بیت علیهم اسلام را اطاعت می کنند، از سر محبت است. این ها مقامشان مقام رضوان است لذا کسی که در مقام  محبت اهل بیت علیهم السلام هست و حقیقتاً خدای متعال این رزق را به او عطا کرده است الان قلبش بهشت می شود ولو این که پایش هم روی زمین باشد اما قلبش در بهشت است.

اهل ورع بودن ؛ سومین خصلت بهشتیان در دنیا

در ادامه آن حدیث نورانی حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: چنین آدمی بیست خصلت دارد ده خصلت در دنیا ده خصلت در آخرت؛ اما خصال دنیایی محبین یعنی آن هایی که در دنیا به مقام محبت رسیدند اولین خصلت دنیایی شان زهد است اگر کسی به مقام محبت رسید حتماً نتیجه اش زهد است؛ یعنی کسی که به محبت های بالاتر رسید نتیجه محبت های بالاتر این است که نسبت به دنیا زاهد می شود.

دومین خصلت؛ والحرص علی العمل است؛ یعنی با اینکه زاهد هست اما در عین حال حریص بر عمل است چون زاهد آن کسی است که محبت دنیا از دلش بیرون رفته است و کسی است که اگر دنیا را به او بدهی خوشحال نمی شود دنیا را از او بگیری غصه نمی خورد و از دنیا راحت است. چنین آدمی نباید در دنیا بی کار باشد. حضرت فرمودند: اگر خدای متعال محبت ما را به کسی عطا کرد این شخص حریص بر عمل است؛ ولو زاهد در دنیاست و برای دنیا کار نمی کند، ولی برای بیش از دنیا در دنیا کار می کند؛ چون « الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة »(۴)؛ هر چه انسان در این جا کار کند حتی اگر در مقام محبت هم باشد اما اگر بیشتر عبادت کند مقامش درمحبت بالاتر می رود.

بنابراین محبت اولیاء خدا، نبی اکرم صل الله علیه و اله و سلم و اهل بیتشان اگر در دل انسان آمد این طور نیست که وقتی انسان را نسبت به دنیا زاهد می کند انسان بی کار در دنیا باشد، بلکه حرص بر عمل به دنبال دارد و این حرص سیری ندارند. سومین خصلت این که در دینشان هم اگر به مقام محبت رسیدند، اهل ورع می شوند. خیلی در روایات تاکید کردند به این که اهل ورع در دینتان باشید. بعضی روایات را تقدیم میکنم. « لَا خَيْرَ فِي نُسُكٍ لَا وَرَعَ فِيه‏»(۵)؛ اگر کسی اهل عبادات و مناسک باشد و نماز خیلی بخواند مستحبات را خیلی به جا بیاورد ولی اهل ورع نباشد، در این مناسک بدون ورع خیری نیست. در روایت دیگری حضرت فرمودند: « شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّه‏»(۶)؛ اگر می خواهید هر نعمتی که خدا به انسان می دهد شکر کنید، باید اهل ورع باشید.

معنای ورع

ورع چیست؟ حدیثی در معانی الاخبار هست « قُلْتُ لَهُ مَنِ الْوَرِعُ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ الَّذِي يَتَوَرَّعُ مِنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ يَجْتَنِبُ هَؤُلَاء وَ إِذَا لَمْ يَتَّقِ الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِي الْحَرَام‏»(۷)؛ فُضَيْلِ بْنِ عِيَاض‏ از امام صادق علیه السلام سوال کرد چه کسانی از مردم اهل ورع هستند و خصوصیات اهل ورع چیست و به چه کسی صاحب ورع گفته می شود؟ حضرت فرمود: اول نکته این است که اهل ورع از محارم الله باشد و خودش پا به حریم محارم خدای متعال و حرام ها نگذارد. خدا یک قُرُق گاه هایی معین کرده است که باید از آنها بپرهیزد.

 بعد فرمودند: و از این دشمنان اهل بیت علیهم السلام که آن موقع حاکم بودند اجتناب کند و با آن ها قاطی نشود؛ از دشمنان اهل بیت، از اولیاء طاغوت و آن هایی که پرچم داران مادی هستند و در مقابل نبی اکرم و اهل بیت برای خودشان دستگاهی درست کردند، اجتناب کرده و از آنها پروا کند و از برنامه های آن ها حاشیه بگیرد. این جزء ورع هست و اگر کسی همه عبادات را به حسب ظاهر انجام دهد و همه محرمات را هم به حسب ظاهر ترک کند ولی با دشمنان نبی اکرم و اهل بیت آمیختگی داشته باشد این آدم اهل ورع نیست. ورع از دشمنان نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام از ارکان ورع است. به همین دلیل است که ائمه فرمودند ما را با ورع کمک کنید.

 امیرالمومنین علیه السلام فرمود: « وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد »(۸)؛ امام شما از همه دنیایتان به دو لباس کهنه قناعت کرده است و از همه خوردنی های دنیا به دو قرص نان قناعت کرده است؛ شما نمی توانید مثل من باشید من را باورع و کوشش کمک کنید. ورع یعنی شما اگر می خواهید کمک امیرالمومنین علیه السلام باشید از محارم الله اجتناب کنید و از دستگاه دشمنان نبی اکرم فاصله بگیرید و به هیچ وجه شبیه آن ها نشوید و با آنها اختلاط پیدا نکنید و آنها نفوذ در زندگی انسان پیدا نکنند.

اجتناب از شبهات؛ لازمه اهل ورع

آن چه بین مسلمان ها رایج شده این است که متاسفانه همه مدل زندگی ما از دشمنان نبی اکرم و اهل بیت برداشته شده است. الان سبک زندگی غربی سبک زندگی دشمنان نبی اکرم است آنها دوستان اهل بیت نیستند. ورع این است که انسان از آنهایی که این برنامه ریزی ها را می کنند فاصله بگیرد. در ادامه حدیث حضرت فرمودند: اگر کسی میخواهد از محرمات اجتناب کند و از دشمنان نبی اکرم فاصله بگیرد باید از شبهات هم فاصله بگیرد والا ناخودآگاه به محرمات می افتد. یک جاهایی است که حرام بودنش معلوم است؛ این شبهه نیست. یک جایی روشن است که واقعاً حلال است؛ پس این هم شبهه نیست.

در این بین یک شبهاتی پیدا می شود که آدم نمی داند این حلال است یا حرام؛ مثلاً طعام حلال و حرام را متوجه می شود اما در جایی نمیداند این حلال است یا حرام؟ در اینگونه موارد مردم دو دسته هستند: یک دسته مردمانی هستند که در مورد شبهات می گویند: ما انجام می دهیم هر وقت فهمیدیم حرام است ترک میکنیم در روایات است که این دسته ناخودآگاه به حرام می افتد. مثلاً وقتی یقین دارد یک کلامی قطعاً غیبت است، غیبت نمی کند ولی یک جایی شبهه است که آیا این حرف را اگر پشت سر یک مومن بزنی این هم غیبت است یا نه؟ آنکه از شبهه پرهیز می کند یعنی تا یقین نکرده است کلامی حلال است و غیبت مومن نیست، آن را نمی گوید؛ ولی آنکه اهل شبهات است می گوید، وقتی یقین کردیم غیبت است نمی گوییم؛ این آدم تا بفهمد غیبت هست یا نیست، ده غیبت از مومن می کند.

 در همه جا همین طور است؛ یک نگاه هایی حلال است مثلاً نگاه به محارم حلال است؛ یک نگاه هایی هم قطعا حرام است نگاه به نامحرم و نگاه از سر شهوت و نگاه به محل هایی که باید بپوشانند نگاه های حرام است؛ اما یک نگاه هایی هم معلوم نیست که آیا حرام است یا حلال؟ ورع کسی است که اهل اجتناب از این شبهات شد. ورع آن کسی است که از محرمات اجتناب میکند از زندگی و آمیختگی با دشمنان اجتناب می کند و آن جایی که شبهه است اجتناب می کند؛ البته یک شبهاتی داریم که ابتدائاً برای ما شبهه است ولی وقتی به فقیه رجوع کردیم و پرسیدیم و حکمش برایمان روشن شد دیگر شبهه نیست؛ یعنی یا حلال است و یا حرام ولو این که حلال ظاهری هم باشد اما اگر فقیه فتوا بدهد این دیگر از شبهه بودن بیرون می رود.

یک چیزهایی مصداقاً برای ما مشکوک است. مثلاً نمی دانیم این قربانی حلال است یا ذبح نشده است اما اگر تفحص کنیم می فهمیم این حلال است؛ در این صورت از شبهه بودن خارج می شود؛ ولی تا نمی دانیم حلال است باید اجتناب کنیم. چه در شبهات حکمی و چه در موضوعی هر کجا حکم یا موضوع برای انسان روشن شود دیگر از شبهه بودن بیرون می رود؛ ولی مادامی که حکم برایش روشن نیست انسان باید احتیاط کند.

بنابراین از روایات متعددی استفاده میشود که ورع در دین این است که انسان به هیچ وجه مرتکب محرمات نشود و آدمی به هیچ وجه مرتکب محرمات نمی شود که هم از حرام های معلوم اجتناب می کند هم از شبهات؛ تا حکم واقع برایش معلوم شود. آن کسی که از شبهات پروا نمی کند، اهل ورع نیست زیرا از روایات متعددی استفاده می شود که این فرد به حرام مبتلا می شود. بعضی ورع را توسعه دادند و گفتند که ورع یعنی اینکه انسان هم از حرام و هم از شبهه اجتناب کند. کسی که حرام قطعی را اجتناب می کند ولی در موارد شبهه اجتناب نمی کند، اهل ورع نیست زیرا اگر میخواست که مرتکب حرام نشود دور و برحرام هم نمی رفت. کسی که دور و بر حرام می رود ارتکاب حرام هم برایش واقع می شود. ورع یعنی به دور و بر حرام و به قرق گاه الهی نزدیک هم نشویم.

امکان انکار قلبی از گناه برای همه

در این روایت نورانی حضرت چند جمله دیگر هم در توصیف ورع بیان فرمودند: که آنها هم جالب است. حضرت فرمودند: اگر کسی خودش اهل منکر نیست و از حرام اجتناب می کند، ولی منکری را ببیند و این منکر را انکار نکند و یا لااقل انکار قلبی هم نکند و نسبت به منکرات (چه کوچک و چه بزرگ) بی تفاوت باشد و آنها را انکار قلبی و عملی نکند در حالیکه توان انکار هم دارد این آدم دوست می دارد که خدا معصیت شود. انکار قلبی برای همه ممکن است و انکار عملی هم گاهی ممکن است و گاهی نیست؛ اگر انکار عملی برایش ممکن شد و انکار نکرد در واقع معصیت خدا را دوست دارد زیرا اگر کسی معصیت خدا را دوست نداشته باشد برایش فرق نمی کند که خودش معصیت کند یا شخص دیگری؛ اگر من گناهی نمی کنم ولی شخص دیگری این گناه را می کند و من لذت می برم این ورع نیست.

ورع آن کسی است که می خواهد خدا معصیت نشود و معتقد است که نه من خدا را معصیت کنم و نه دیگری؛ هم از گناه و هم از شبهات پرهیز می کند اگر دیگری هم گناهی انجام داد این گناه را هم انکار قلبی و هم انکار عملی می کند. حضرت فرمودند: اگر کسی گناه و ارتکاب حرامی را ولو از دیگری باشد و خودش انجام ندهد، می بنید و می تواند انکار کند و انکار نمی کند گویا این دوست دارد خدا روی زمین معصیت شود و اگر کسی دوست میدارد که خدا معصیت شود آشکارا به میدان جنگ خدا آمده است و چه طور یک انسان اهل ورع است اما آشکارا با خدا دشمنی می کند؟ بعد حضرت یک جمله فرمودند که اگر شما گناه را انکار نکردید نه فقط اهل ورع نیستید بلکه اگر کسی بقاء ظالم را دوست می دارد این هم دوست می دارد که خدا معصیت شود.

در یک روایتی هست که حضرت به صفوان فرمودند: که آیا تو که شترهایت را به هارون کرایه می دهی، دوست میداری این آدم زنده بماند و برگردد و پول کرایه ات را بدهد؟ عرض کرد: بله؛ حضرت فرمود: همین قدر که دلت بخواهد او زنده بماند و برگردد پول و کرایه تو را بدهد شریک هستی.

انسان اگر در عالم نسبت به بقای ظَلَمه یعنی آن هایی که اقامه کفر می کنند بی تفاوت بود، این آدم گویا دوست میدارد که خدا روی زمین معصیت شود. بعد این آیه را خواندند یعنی خدای متعال برای نابود کردن ظلمه خودش را حمد می کند زیرا  که نسل ظلمه را از روی زمین کنده و ادامه شان را قطع کرده است. از این روایت استفاده می شود ورع در دین یعنی انسان مطلقاً اهل حرام نباشد و اگر می خواهد اهل حرام نباشد باید اهل شبهه هم نباشد؛ چون کسی که وارد شبهه شد به حرام هم می افتد و اینکه نسبت به گناهانی که روی زمین می شود بی تفاوت نباشد و اگر می تواند باید انکار عملی یا لااقل انکار قلبی کند و نسبت به آن کسانی که اقامه گناه می کنند و نسبت به دشمنان اهل بیت و نبی اکرم علیهم السلام حاشیه بگیرد و حتی دوست نداشته باشد آنها روی زمین بمانند والا اگر بقا آن ها را دوست داشت با آنها شریک است.  

الان زندگی ما وابسته به قدرتهای استکباری غرب شده  است. اگر فرض بکنید الان این نظام پولی آمریکا بهم بخورد تردید نکنید روی نظام پولی ما هم اثر میگذارد؛ اگر تکنولوژی آمریکا از بین برود ما هم نمی توانیم حتی این برق و همین مظاهر ظاهری را چون وابسته هستیم داشته باشیم؛ اگر دستگاه آمریکا بپاشد الان این شبکه های ارتباطی از جمله اینترنت و بقیه چیزها هم از بین می رود. اگر انسان به همین اندازه دلش می خواهد آنها سر پا باشند که ما هم از این امکانات استفاده کنیم، همین حب بقاء ظلمه است و مثل همان قصه صفوان می شود که حضرت فرمود: دوست داری زنده بماند و برگردد مالیات تو را بدهد. اکنون اگر نظام آمریکا که محور استکبار درجهان است، از هم بپاشد، همه امکاناتی که در اختیار ماست اینها هم بهم می ریزد.

راحت ترین آنها شبکه های ارتباطی است؛ همه ماهواره ها خاموش می شوند و همه این شبکه های مجازی از بین می روند. ما دوست داریم آنها بمانند که این امکانات در اختیار ما باشد و این با ورع در دین سازگار نیست. بنابراین خصلت سومی که در دنیا در آن حدیث نورانی حضرت فرمودند: برای کسی که خدای متعال محبت اهل بیت را روزی اش کرده و محبین اهل بیت علیهم السلام و محبین وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام هستند ورع در دین است.

میل و رغبت در بندگی و توبه؛ دو خصلت دیگر بهشتیان در دنیا

چهارمین خصلت رغبت در عبادت است؛ اگر کسی به مقام محبت نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام راه پیدا کرد میل به عبادت و بندگی پیدا می کند و شیفته بندگی خدای متعال می شود و از بندگی لذت می برد. این خاصیت محبت اهل بیت علیهم السلام است. خصلت پنجم برای کسی که به محبت اهل بیت علیهم السلام می رسد، توبه قبل از موت است؛ یعنی اگر لغزش هم داشته باشد و از مدار خارج شود قبل از اینکه فرصت از دستش برود برمی گردد و دوباره در مدار بندگی قرار می گیرد و تائب می شود و رجوع الی الله می کند. محب، معصوم نیست؛ یعنی ممکن است یک جایی هم بلغزد ولی در عین حال چون رزق محبت دارد در خطا باقی نمی ماند.

 اگر کسی در خطای خودش باقی ماند این آدم جزو محبین نیست. قرآن در صفت متقین می فرماید: «َوسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ»(آل عمران/۱۳۳)؛ با سرعت به طرف آن بهشتی حرکت کنید که وسعتش به اندازه همه آسمان ها و زمین است و خدا آن بهشت را برای متقین آماده کرده است. همه چیز آنجا مهیا است و شما هیچ قدمی لازم نیست بردارید حتی لازم نیست شما میوه را از درخت بچینید، میوه ها در اختیار شما هست و تا این حد همه چیز مهیا است شما فقط از قافله جا نمانید و به سوی این بهشت به سرعت بروید.

 در ادامه آیات چندین صفت از اوصاف متقین را می گوید «الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»(آل عمران/۱۳۴)؛ چه در سختی و چه درگشایش انفاق می کنند این طور نیست که وقتی دستش باز است انفاق کند و وقتی زندگی اش تنگ شد دیگر به کسی انفاق نکند؛ وقتی غضب می کنند غضب خودشان را فرو می خورند و اعمال غضب نمی کنند و درحال خشم اقدام نمی کنند و بعد که غضب خودشان را فرو بردند حتی اگر فهمید که حق با خودش بوده است اما باز هم عفو و گذشت از مردم می کند. این طور نیست که اگر فهمید حق با خودش است حتماً انتقام بگیرد؛ بعضی فرمودند: بالاتر از این است یعنی آدمی که علاوه بر عفو کردن به کسی که به او ظلم کرده است نیکی هم می کند.

البته ظلم در مورد خدا و اولیاء خدا نیست؛ بلکه منظور این است که کسی ظلم شخصی به او کرده است و او کظم غیض می کند و اگر حق با خودش نبود که هیچ و اگر حق با خودش بود عفو می کند علاوه بران احسان هم می کند؛ اینها متقین هستند. صفت بعدی شان این است که « وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّـهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّـهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ »(آل عمران/۱۳۵)؛ ممکن است یک وقت به گناه هم بیفتد و یا ظلمی به نفس خودش بکند که مرحوم فیض رحمت الله علیه در تفسیر صافی دارند، این ظلم حتی از آن فاحشه هم بزرگتر است؛ ولی به دنبال هر غفلتی یک ذکر و توجهی به حضرت حق پیدا می کنند و بلافاصله نسبت به گناهانشان استغفار می کنند و بر گناه اصرار نمی کنند؛ زیرا نفس ترک توبه، اصرار بر گناه است؛ زیرا اگرچه برای بار دوم آن گناه را مرتکب نمی شود ولی این بیخیالی و توبه نکردن خودش اصرار به حساب آمده است.

در آن حدیث حضرت فرمودند اگر کسی به مقام محبت اهل بیت علیهم السلام رسید و این محبت روزی اش شد خاصیتش این است که انسان  قبل از اینکه فرصتش تمام شود و به موت برسد موفق به رجوع و برگشت به مدار بندگی خدای متعال و توبه قبل موت می شود. توبه یعنی برگشتن به سوی خدای متعال؛ یعنی کسی که رو از خدا برگردانده بود و خطایی از او سر زده بود به محیط بندگی بر میگردد و موفق به توبه قبل موت می شود.

نشاط و بی قراری در مناجات با خدا و یأس از غیر خدا‌؛ خصلت ششم و هفتم بهشتیان

ششمین خصلت که خیلی لطیف است را حضرت فرمود: که نشاط در قیام شب است؛ یعنی محب اهل بیت نه فقط اهل شب زنده داری و مناجات با خداست؛ بلکه در این قیام، بانشاط هم هست؛ زیرا یک موقعی انسان وقتی می خواهد برخیزد کسل است؛ چیزی که این کسالت را از انسان بر می دارد که بانشاط با خدای متعال حرف بزند محبت است. در یک حدیث نورانی خدای متعال به موسی کلیم سلام الله علیه فرمود: موسی! دروغ می گوید کسی که بگوید من خدا را دوست دارم اما شبها بخوابد؛ هیچ محبی از خلوت با محبوب خودش إبا ندارد؛ اگر خدا به انسان لطف کرد و رزق محبت اهل بیت علیهم السلام را به او داد، این محبت انسان را سبک بال می کند؛ از بستر خود سبک و بانشاط بر می خیزد؛ نه اینکه دوست داشته باشد که بخوابد و با کسالت برخیزد. محبت اهل بیت علیهم السلام او را در مناجات با خدا بی قرار می کند.

در صفات متقین در قرآن چنین است « تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ»(سجده/۱۶)؛ وقتی می خواهند سحرها از بستر برخیزند، پهلو تهی می کنند و از جا کنده می شوند. احوالات بعضی از خوبان و اولیاء را هم که نقل کردند همین گونه بودند؛ یعنی وقتی خدا بیدارشان می کرده است و از جا بر می خواستند، نمی غلتیند یا با سختی بلند نمی شدند؛ بلکه از جا کنده می شدند. اگر خدای متعال این رزق محبت را در دنیا به انسان بدهد نه فقط اهل قیام لیل می شود، بلکه اهل نشاط در قیام لیل هم می شود و شب ها بانشاط شب زنده داری می کند.

خصلت دیگر آنکه، اگر کسی به محبت اهل بیت رسید از آنچه در دست مردم است مایوس می شود. این خیلی مقام مهمی است که انسان نگاهش به دست مردم نباشد و این یعنی موحد باشد و فقط نگاهش به دست خدای متعال باشد و از مردم چیزی نخواهد. حضرت فرمودند: که اثر محبت اهل بیت من این است که این آدم نگاهش به دست مردم نیست و مشرک نیست و نمی خواهد از دست مردم بگیرد. کسی که در مقام محبت است نسبت به آن چه در دست مردم است بی تفاوت است چون آن چیزی که او می خواهد خیلی فراتر از این چیزهاست. کسی که در مقام زهد است اگر همه دنیا را به او بدهی خوش حال نمی شود، همه دنیا را از او بگیری غصه دار نمی شود، چه نگاهی به دست مردم دارد؛ و مگر مردم از این بالاتر می توانند برای این آدم کار کنند؟ کسی که در مقام محبت است به یک جایی می رسد که آن چه میخواهد در دست مردم نیست و اگر هم یک جایی در دست مردم باشد او مایوس است چون می داند: «َّالْمَخْلُوقَ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَع‏ »(۹)؛ یعنی مخلوق نه می تواند ضرر بزند نه می تواند نفع برساند، نه می تواند چیزی به انسان بدهد و اگر خدای متعال بخواهد چیزی به انسان بدهد او نمی تواند جلویش را بگیرد. این آدم هیچ وقت نگاهش به دست مخلوق نبوده و مایوس از مخلوق است.

محافظت بر اوامر الهی؛ خصلت هشتم بهشتیان در دنیا

خصلت بعدی این است که تمام اوامر و نواهی الهی را محافظت می کند این جور نیست که بی تفاوت نسبت به امر و نهی الهی باشد بلکه محافظ امر و نهی الهی است و این چیزی بیشتر از عمل کردن به امر و نهی الهی است. «وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ»(معارج/۳۴)، محافظت بر نماز غیر از نماز خواندن است. مصلین محافظت بر نماز می کنند؛ محافظت بر امر و نهی الهی هم چیزی بیش از انجام دادن امر و نهی الهی است. امر و نهی الهی را با آدابش انجام می دهد، اگر نماز می خواند، نماز درست می خواند اگر روزه می گیرد روزه را با آداب میگیرد؛ اگر ترک گناه می کند با آداب ترک گناه می کند این محافظت بر امر و نهی چیزی فراتر از اتیانِ مامورُ به و مَنهیُ عنه و اتیانِ دستورات الهی است.

بغض دنیا؛ نهمین ویژگی بهشتیان در دنیا

نهمین اثر محبت اهل بیت علیهم السلام در دنیا این است که دنیا در نگاه او مبغوض می شود؛ یعنی بغض دنیا در دلش می آید چون میداند دنیا او را از خدا و اولیاء خدا جدا می کند دنیا و آخرت، دنیا و اولیاء خدا با هم به تعبیر روایات ضرتان یعنی رقیب همدیگر هستند و چون می بیند انها او را از محبوبش جدا می کند بغض دنیا در دلش می آید البته در روایات اینطور معنا شده است که منظور از دنیا، این عالم طبیعت نیست؛ بلکه منظور از دنیا ذیل این آیه قرآن در سوره اعلی که خدا می فرماید: « بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا*وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى»(اعلی/۱۶ و ۱۷)؛ شما دنیا را انتخاب کردید ولی آخرت بهتر و باقی تر است، حضرت فرمودند: دنیا محیط ولایت دشمنان ماست و آخرت محیط ولایت ما است.

کسانی که در دنیا یعنی در این عالم طبیعت زندگی می کنند یا در محیط ولایت امیرالمومنین علیه السلام یا ولایت شیطان هستند. اگر در محیط ولایت شیطان بودی این می شود دنیا که خوردنت دنیاست، خوابیدنت دنیاست و حتی نماز خواندنت هم دنیاست؛ مگر دشمنان ائمه علیهم السلام نماز نمی خواندند؟ اما نمازشان هم دنیا است، روزه ای که می گرفتند هم دنیا است؛ مگر خود شیطان نماز نمی خوانده است؟ اما نمازش هم دنیاست؛ ولی اگر کسی به امام رسید خوابش هم آخرت است.

نتیجه محبت اهل بیت علیهم السلام بغض دنیا، یعنی بغض زندگی کردن در محیط ولایت دشمنان اهل بیت علیهم السلام است و آن زندگی برایش مبغوض است؛ زندگی در محیط دشمنان اهل بیت حتی اگر شیرین ترین لذاید دنیایی هم در آن باشد در نگاه او مبغوض است. پس منظور از دنیا زندگی در عالم طبیعت نیست بلکه یعنی اگر کسی در محیط ولایت شیطان باشد خوردنش هم شیطانی است. کسی سر سفره معاویه لعنت الله علیه بنشیند خوردنش هم شیطانی است و اگر نماز هم پشت سر معاویه بخواند دنیاست و فرقی نمیکند؛ اما اگر پشت سر امیرالمومنین علیه السلام بودی نماز خواندنت هم دنیا نیست خوردنت هم دنیا نیست و مردنت هم آخرت می شود؛ روایات مفصلی دراین زمینه داریم.

پس اثر محبت اهل بیت علیهم السلام در دنیا این است و انسانی که به محبت حضرت می رسد دنیا در نگاهش مبغوض می شود چون «الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ ضَرَّتَان‏»(۱0)؛ دنیا ضد محیط ولایت و ضد آخرت است؛ اگر کسی به دنیا دل بست از آخرت می ماند. کسی سر سفره معاویه بنشیند از سفره امیرالمومنین علیه السلام جدا می شود. کسی سر سفره دشمنان خدا نشست، از معرفت و محبت خدا و از توحید محروم میشود. لذا کسی که به محبت می رسد دنیا در نگاه او مبغوض می شود.

سخاوت و بخشش در راه خدا؛ دهمین خصلت بهشتیان در دنیا

دهمین خصلت هم این است که به سخاوت می رسد. این خیلی مهم است که چنین انسانی سخی می شود. کسی که به مقام محبت رسید همه چیزش را راحت در راه محبوب خودش می دهد. انسان تا در مقام محبت نیست حیفش می آید و برایش سخت است که با خدا معامله کند؛ چون این تعلقات را دوست می دارد؛ ولی وقتی محبت اولیاء خدا و محبت نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام آمد معامله با خدا برایش آسان می شود؛ مالش را راحت در راه خدامی دهد؛ آبرویش را راحت در راه خدا می دهد چون خدا و اولیاء خدا را دوست می دارد.

 زیرا طبق احادیث، محبت اولیای خدا همان محبت خداست « مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّه‏ » ‌مگر ما در دنیا تجارت نمیکنیم؟ همه ما در دنیا تجارت می کنیم، پول می دهیم و جنس می خریم؛ مگر ما پول را دوست نداریم اما چرا پول میدهیم و جنس می خریم؟ چون آن جنس را بیشتر دوست داریم و این قاعده ماست. اگر کسی خدا و اولیای خدا را دوست داشت، همه دارایی هایش را در راه آنها می دهد و این تجارت برایش آسان می شود. ما همیشه صبح تا شب از این تجارت ها می کنیم؛ صبح تا شب کار ما این است که محبوب هایمان را در راه محبوبترها می دهیم؛ خانه مان را می فروشیم و پول میگیریم. پول می دهیم و دل فرزندمان را بدست می آوریم. در حالیکه ما این پول را دوست داریم اما دل فرزندمان را بیشتر دوست داریم؛ پس پول می دهیم تا برایش چیزی بخریم تا خوش حال شود. وقتی آدم فرزندش را دوست می دارد بهترین هدیه را می خرد و بعد هم وقتی نمی داند که او راضی است یا نه؛ از او می پرسد که آیا پسندیدی و راضی شدی؟

وقتی در راه خدا می دهیم سعی می کنیم آن را که ارزان تر است انتخاب بکنیم ولی وقتی می خواهیم در راه دنیا بدهیم یا مثلاً برای فرزندمان بهترین را میخریم و بعد هم می پرسیم راضی شدی؟ و اگر راضی نشود یک ضمیمه هم می خریم. خدا رحمت کند استادی داشتیم که وفای حضرت ابوالفضل سلام الله علیه را  معنا می کرد و می گفت: دیده اید اینهایی که تازه ازدواج کرده اند هدیه و زینت می خرند و در عین حال شرمنده هم هستند و سرشان را پایین می اندازد؟ این یعنی وفا یعنی پر کردن پیمانه. نسبت به بندگی هم آدم باید این طور باشد و مثلاً اگر می گویند از خوابت بزن باید سخاوتمندانه بزند. آدم سخی یعنی کسی که از دهش، لذت می برد.

خاصیت صفت سخاوت این است. به خلاف بخل و آدم بخیل که از امساک لذت می برد و اگر مالش را بدهد رنج می برد. آدم بخیل اگر با خدا معامله هم بکند از خدا حساب کتاب می کشد و با سختی در راه خدا خرج میکند؛ اما اگر کسی به سخاوت رسید خاصیت سخاوت این است که آدم با دست دل بازی می دهد و از دادنش هم لذت می برد و هر چه هم بیشتر می دهد التماس می کند که طرف از او قبول کند و لذت می برد که طرف از او بپذیرد و اگر نپذیرد رنج می برد. خلاصه آنکه دهمین خصلتی که در محبین اهل بیت علیهم السلام و در محبین وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و اله و سلم پیدا میشود سخاوت است؛ که اینها اهل معامله با خدا می شوند و در معامله با خدا سخاوتمندانه مال و جان و آبرویشان و همه چیزشان را در راه خدا و اولیاء خدا می دهند. این ده خصلت محبت به اهل بیت علیهم السلام است. ده صفت هم در آخرت دارند که ان شاءالله صفات اخروی را جلسه دیگر عرض می کنم.

پی نوشت ها:

(1) سفينة البحار، ج‏2، ص: 14

(2) مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ النص ؛ ص81

(3) الخصال، ج‏2، ص: 515

(4) عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج‏1، ص: 267

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 36

(6) مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، النص، ص: 35

(7) معاني الأخبار، النص، ص: 252

(8) نهج البلاغه؛ نامه ۴۵

(9) معاني الأخبار، النص، ص: 261

(10) مجموعة ورام، ج‏1، ص: 138