نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه سوم حرم مطهر/ شرح حدیث معروف موت جاهلی؛ مرگ جاهلی نتیجه انحراف از راه امام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 19 آذرماه 94 است که در حرم مطهر  فاطمه معصومه سلام الله علیها برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، خداوند برای هدایت بشر اسبابی را فراهم نموده است، از فطرت پاک انسانی گرفته تا ارسال رسل و انزال کتب. اما از همه آن ها مهم تر فرستادن مردانی پاک و وارسته بوده که وظیفه داشته اند راه هدایت به سوی پروردگار را به مردم نشان دهند. انبیای عظام، بالاترین مرارت ها را در راه تکامل بشر، بر خود هموار ساختند و همواره این سلسله طیبه در این راه تلاش می کرد تا نوبت به خاتم پیامبران رسید که بالاترین و کاملترین دین و هدایت را از جانب خداوند به مردم عرضه داشت، و پس از ایشان نوبت به ائمه هدی سلام الله علیهم رسید، که سکان دار کشتی زندگانی انسان ها بودند. خداوند متعال شرط بندگی و وارد شدن به وادی هدایت و رحمت خویش را در گرو پیروی از این مردان الهی قرار داد و همراهی و تبعیت از ایشان را بر همه انسان ها فرض نمود. 

مرگ جاهلی

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. حدیث مشهوری از پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه روایت شده که فریقین در کتب خود آورده اند. حضرت فرمودند: «مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»(1)، اگر کسی بمیرد و هنوز امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است. سه نکته در رابطه با این روایت وجود دارد: اول: چرا حضرت نفرمود "زندگی" کسی که امام زمانش را نشناخته، زندگی جاهلیت است، بلکه فرمود: "مردن" کسی که امامش را نمی شناسد مرگ جاهلی است؟دوم : مرگ جاهلی به چه معناست؟سوم: آن چگونه معرفتی است که اگر انسان به آن برسد، حیات و مماتش طیبه می شود؟

اما در مورد سؤال اول: هر چه را که پیامبران گذشته آورده اند، وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه که خاتم همه انبیا هستند به شکل کامل تر و جامع تر آورده است، یعنی آن چه نزد صد و بیست و چهار هزار پیغمبر بوده است، کامل ترش در وجود مقدس ایشان است. این حدیث نورانی در کافی است: «يَمُصُّونَ الثِّمَادَ، وَ يَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِيمَ‏». قِيلَ لَهُ: وَ مَا النَّهَرُ الْعَظِيمُ‏؟ قَالَ: «رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ الْعِلْمُ الَّذِي أَعْطَاهُ اللَّهُ؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ- جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سُنَنَ النَّبِيِّينَ مِنْ آدَمَ وَ هَلُمَّ جَرّاً إِلى‏ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»(2)، امام باقر علیه السلام فرمودند: مردم آب های ته مانده در برکه ها را با اشتها می نوشند ولی این نهر با عظمت و جاری و زلال را رها کرده اند، به حضرت عرض کردند این نهر عظیم چیست؟ فرمودند: مقصود از نهر عظیم وجود مقدس رسول الله صلوات الله علیه است، هر چه خدا به انبیاء گذشته عطا کرده بود به این پیغمبر یک جا عطا کرده است، بلکه کامل تر و جامع تر.

به تعبیر قرآن، کتاب حضرت، مُهیمن بر همه کتب آسمانی است، یعنی همه کتب آسمانی جزئی از این کتاب هستند. این حدیث ادامه دارد، حضرت فرمودند: آنچه که در وجود مقدس نبی اکرم بود به امیرالمؤمنین علیه السلام منتقل شده است، بنابراین نهر عظیم می شود امیرالمؤمنین علیه السلام و همچنین ائمه بعدی، بعد کسی پرسید: آیا شما می فرمایید: مقام امیرالمؤمنین علیه السلام از انبیای اولوالعزم هم بالاتر است؟ حضرت فرمودند: إِنَّ اللَّهَ يَفْتَحُ مَسَامِعَ مَنْ يَشَاء، خدای متعال هر کس را بخواهد هدایت کند گوش دلش را باز می کند و سخن حق را می فهمد، منِ امام باقر علیه السلام عرض می کنم هر چه خدا به همه انبیا داده بود یک جا به طور کامل به نبی اکرم صلوات الله علیه داده است و هر چه نزد ایشان بود به امیرالمؤمنین علیه السلام انتقال یافت، اما باز هم این فرد سؤال می کند، امیرالمؤمنین علیه السلام بالاتر است یا انبیای اولوالعزم! بحث افضل بودن ائمه نسبت به انبیای اولوالعزم در کتب روایی ما مطرح شده است و علامه مجلسی رحمت الله علیه و دیگران بابی را به این بحث اختصاص داده اند.

در سوره کهف آمده که حضرت موسی سلام الله علیه بعد از دریافت انوار تورات، مأمور شد که نزد یک معلم الهی شاگردی کند. حضرت موسی به همراه خویش که وصیش بود گفت: من تا این معلم را پیدا نکنم دست از تلاش بر نمی دارم حتی اگر عمری هشتاد ساله بگذرد، سرانجام به واسطه علائمی که در دست داشتند آن معلم الهی را در میان دریایی پیدا  کردند و آن علامت چنین بود که موسی و مصاحبش یک ماهی را بریان کرده بودند که بخورند، اما ماهی زنده شد و به آب بازگشت، وقتی موسی گرسنه شد، به همراهش گفت غذا را بیاور، همراهش گفت ماهی زنده شده و به دریا بازگشته است، موسی گفت جایی را که به دنبالش بودیم، همین جاست، این نَفَس ولی خداست که ماهی بریان شده را زنده کرده است. امام هم همین طور است، در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گفته اند: «أَحْيِ بِهِ‏ الْقُلُوبَ‏ الْمَيْتَة»(3)، به وسیله ایشان قلوب مرده، زنده می شود. امام، «رَبِيعِ‏ الْأَنَام»‏(4) و «عَيْنِ‏ الْحَيَاة»(5) است، سرچشمه حیات و بقاء است.

امام صادق علیه السلام درباره همین داستان موسی و خضر علیهما السلام فرموده: «موسی یک سؤال از معلم پرسید که معلم پاسخش را بلد نبود، سؤالی هم معلم از موسی پرسید که موسی پاسخش را نمی دانست، اگر من آن جا بودم پاسخ هر دو را می دادم و سؤالی از آن ها می پرسیدم که هیچ کدام نمی توانستند پاسخ دهند» (6).

 ائمه ما با احدی قابل مقایسه نیستند حتی با انبیای اولوالعزم؛ بلکه از نظر معارف، انبیای گذشته با همه مقاماتی که دارند از شیعیان وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام هستند که این مطلب در قرآن هم آمده است:«وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ‏ لَإِبْراهيمَ»(صافات/83)، یکی از شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت ابراهیم سلام الله علیه است؛ روایات، «من شیعته» را به حضرت امیر برگردانده اند.

وقتی انوار چهارده معصوم را به ابراهیم خلیل نشان دادند، مشاهده کرد ستاره ها و انوار درخشانی در اطراف این چهارده معصوم طواف می کنند، از خدای متعال سؤال کرد که این ها چه کسانی هستند؟ خداوند فرمود: این ها شیعیان نبی اکرم و ائمه علیهم السلام هستند. علامتشان چیست؟ یکی از علامات، خواندن پنجاه و یک رکعت نماز است، که هفتده رکعتش واجب و سی و چهار رکعتش هم نافله شبانه روز است، دیگر اینکه حضرت ابراهیم خلیل از خداوند تقاضا کرد که مرا جزء شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام قرار بده، خدا هم دعایش را اجابت کرد و ایشان را جزء شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داد.

دعوت پیامبر اسلام صل الله علیه و اله، عالی ترین دعوت

پیامبر اسلام، آن قدر دعوتش رفیع و دینش جامع همه ادیان است که آمده ما را از شرک نجات دهد، نه فقط شرک جلی که دو خدا قائل نباشیم و بت نپرستیم، بلکه آمده ما را به اخلاص رسانده و از شرک خفی و اخفی هم نجات دهد. در روایات است که دو نوع شرک وجود دارد، شرکی که خدا نمی بخشد؛«إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ‏ ذلِكَ‏ لِمَنْ يَشاء»(نساء/116)، شرکی که بخشوده نیست همین شرک جلی است که انسان دو خدا قائل باشد یا اینکه در عرض نبی اکرم به پیامبر دیگری معتقد باشد، این را خدای متعال نمی بخشد، ولی شرکی هم داریم که مورد مغفرت قرار می گیرد که از آن تعبیر می شود به شرک خفی، مثل ریا، انسان اگر عمل را برای غیر خدا انجام داد، شرک است، در واقع برای خدا شریک قائل شده است، کسی که از غیر خدا می ترسد برای خدا شریک قائل است، کسی که به غیر خدا تکیه می کند برای خدا شریک قائل است، موحد نه از غیر خدا می ترسد نه به غیر خدا امیدوار است و نه از غیر خدای متعال طلب می کند، همه امیدش به حضرت حق است، همه خوفش ازخدای متعال است، همه درخواست و طلبش از اوست، موحد حقیقی اینچنین و بلکه بالاتر است.

موحد حقیقی به هر کجای عالم که رجوع می کند هیچ چیز جز آیات الله نمی بیند، در هر جا، ابتدا حضرت حق را مشاهده می کند بعد عالم را می بیند. از وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام  نقل شده است که فرمود: «ما رأيت شيئا إلا و رأيت‏ الله‏ قبله‏ أو بعده أو معه»(7)، من هیچ چیزی را ندیدم الا اینکه قبل از او با او و بعد از او خدا را دیدم، از حضرت سؤال شد آیا شما پروردگارخودتان را دیدید، فرمود: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه‏»(8)، من پرودگاری که نبینم عبادت نمی کنم، منتهی بعد حضرت توضیح دادند؛ لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوب‏، دیده ها با دیدن حسی نمی توانند خدا را ببینند، زیرا خدای متعال جسم نیست، فقط می تواند رؤیتی نسبت به پرودگار خودش داشته باشد آن هم به حقایق الایمان، اگر حقیقت ایمان در قلب کسی محقق شد، به وسیله آن، رؤیتی را نسبت به پرودگار خویش دارد. به همین دلیل است که به ما دستورداده اند: «اعْبُدِ اللَّهَ‏ كَأَنَّكَ‏ تَرَاه‏»(9)، طوری خداوند را عبادت کن گو اینکه خدا را می بینی، حداقل این است که «فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاه»‏ ، اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند.

اگر کسی به این حد هم نرسد که دیگر هیچ، عبادت کردن خدای غایبی که نه من او را می بینم نه او مرا، مفهومی ندارد، پس آن دینی که حضرت ما را به آن دعوت کردند توحید خالص است، جز خدا را ندیدن، جز از خدا نخواستن، جز برای خدا کار نکردن و به معرفت کامل خدای متعال رسیدن بلکه بالاتر، به محبت خداوند رسیدن،گداخته شدن در محبت و خلیل الله شدن و اینکه انسان هر کاری انجام می دهد فقط برای خدا باشد و هرکاری که برای خدا می کند فقط از سر محبت باشد، از کسانی نباشد که؛ ابد الله خوفا، ابد الله، رغبتا خدا را عبادت کند، شکی در آن نیست که آن ها هم بنده خدا و اهل بهشت و مقامات هستند، اما چیزی که پیامبر ما را به آن دعوت کرده، یک توحید خالص است، یعنی هیچ ریا، شرک و غفلتی نسبت به خدا و توجه، ترس وامید نسبت به غیری در وجود انسان نباشد.

معنای حقیقی توکل

وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه از جبرئیل سلام الله علیه سؤال کردند: توکل چیست؟ جبرئیل عرض کرد: توکل یعنی اینکه: « الْعِلْمُ‏ بِأَنَ‏ الْمَخْلُوقَ‏ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِذَا كَانَ الْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَرْجُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَطْمَعْ فِي أَحَدٍ سِوَى اللَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَكُّل»‏(10)، علم به اینکه مخلوق نه ضرر میزند، نه نفع می رساند، نه چیزی به ما می دهد و نه اینکه اگر خدای متعال بخواهد چیزی به ما بدهد می تواند مانع شود، توکل یعنی از همه مخلوقات مأیوس باشی و هیچ امیدی به آنچه در دست آن ها است نداشته باشی، بعد فرمود: اگر عبدی به این نقطه رسید که فهمید مخلوق ضرر و نفع ندارد و امیدش را برید، از غیر خدا نمی ترسد، به غیر خدا امید و طمع ندارد و دیگر برای غیر خدا کار نمی کند، اگر فردی به این مرحله رسید می شود انسان متوکل.

پیامبر صلوات الله علیه، ما را به چنین توحیدی دعوت کرده است و به ما فرموده: که از دار دنیا که دار لهو و لعب و بازی است یک قدم بالاتر آمده و وارد دارالحَیَوان شویم، «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ‏ الْحَيَوانُ‏ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون»(عنکبوت/64)، همه دعوت پیامبر دعوت به حیات طیبه است؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ‏ لِما يُحْييكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ»(انفال/24)، ای مؤمنین خدا و رسولش را اجابت کنید چرا که شما را دعوت می کنند به چیزی که شما را زنده می کند.

پیامبر ما را از ممات به حیات می رساند و می خواهد دنیا و آخرت ما را متحول کند. کسی که به این پیامبر ایمان آورد حیاتش در این دنیا حیات طیبه است و اگر همه دنیا را به او بدهند خوش حال نمی شود و چنانچه دنیا را هم از او بگیرند ناراحت نمی شود. در روایات فرموده اند: اولین قدمی که پیامبر ما را به آن دعوت کرده، فراغت و زهد است. امیرالمؤمنین علیه السلام درباره معنای زهد فرمودند: زاهد ان کسی که همه دنیا را به او بدهی خوش حال نمی شود و همه دنیا را از او بگیرید، متأسف نمی شود و راحتِ از دنیا است وقتی دل انسان از دنیا فارغ شد حال می تواند مشغول به خدا شود.

پیامبر گرامی آمده حیات ما را در این دنیا متحول کند و ما را از سطح حیات حیوانی بالاتر ببرد، عده ای هستند که در دنیا، مثل حیوانات زندگی می کنند، به تعبیر قرآن: «يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ‏ الْأَنْعام» (محمد/12)‏، به تعبیر روایات حضرت آمدند ما را از حجاب های ظلمانی نجات دهند، حتی از حجاب های نورانی به حقیقت توحید برسیم،آمدند ما را از ظلمات نجات دهند؛ «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ‏ الظُّلُماتِ‏ إِلَى‏ النُّور»(ابراهیم/1)، ای پیامبر؛ ما این کتاب را به قلب شما نازل کردیم تا به وسیله آن مردم را از ظلمات به سمت نور ببرید، اگر با روش این پیامبر زندگی کردیم نه تنها زندگی ما عوض می شود بلکه موت ما هم به شکل دیگری می شود، «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ‏ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون‏»(آل عمران/169)، آن هایی که مهاجر الی الله هستند و در راه خدا کشته می شوند، این ها دیگر کشته بلکه به حیات برتری رسیده اند. باید حیات ما،حیات پیامبر شده و موت ما هم موت پیامبر شود. در زیارت عاشورا می خوانیم اللهم اجعل محیای محیا محمدا و آل محمد و مماتی ممات محمدا و آل محمد.

اجابت دعوت پیامبر صلوات الله علیه در گرو پیروی از امام

چه طور می توانیم از دین پیامبر بهره مند شویم؟ با انجام واجبات مثل نماز و روزه و ترک محرمات و نیز کسب صفات حمیده مثل زهد، توکل و... و دور شدن از صفات رذیله، اما همه این ها فرع است و اصل چیز دیگری است و آن نزدیک شدن و رسیدن به امام است، زیرا همه هدایتی که پیامبر آورده اند در امام خلاصه می شود، اگر کسی به امام رسید به همه آنچه پیامبر گرامی اسلام آورده اند راه پیدا می کند و اگر کسی به امام نرسید و خواست که خودش بدون امام، به دنبال پیامبر حرکت کند این راه منقطع است. مرحوم کلینی رحمت الله علیه در کافی شریف بابی باز کرده اند که خدا و رسول هر دو بر ما واجب کرده اند که ما با ائمه باشیم(11). همچنین وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه فرمودند: اگر کسی دوست دارد حیاتش، حیات من باشد و موتش هم موت من باشد، یعنی عالم برزخش، قیامتش هم شعاع قیامت من باشد، باید با ائمه باشد، زیرا اگر کسی به پیامبر ملحق شد، پرتویی از خورشید وجود مقدس رسول خدا می شود و مانند خورشید دنیا نخواهد بود که غروب داشته باشد بلکه آن پرتو نور در دنیا، در برزخ، در قیامت و در بهشت هم همراه این انسان خواهد بود.

همان طور که قرآن درباره پیامبر گفته «وَ الشَّمْسِ‏ وَ ضُحاها»(الشمس/1) فرمود: قبر مؤمن « رَوْضَةٌ مِنْ‏ رِيَاضِ الْجَنَّة»(12)، از قبر مؤمن بابی به سوی بهشت باز می شود که این جنت همان برزخ است، و اگر پیامبر را دید این دیدن خودش از بهشت بهتر و والاتر است چرا که وجود نبی مکرم اسلام خود بهشت است. حضرت توضیح دادند که خدای متعال عرش را از نور من آفرید و من از عرش بهتر هستم و بهشت را از نور سیدالشهدا علیه السلام آفرید و سید الشهدا علیه السلام از بهشت، بهتر است، پس رسیدن به اهل بیت در دنیا و آخرت عین همان بهشت بلکه بالاتر از آن است.

صراط؛ یعنی امام

نکته دیگر این است که فرصت رسیدن به امام در همین دنیا است، روایتی ذیل آیه شریف« إهدنا الصّراط المستقیم» در معانی الاخبار شیخ صدوق رحمت الله علیه پیرامون همین مسأله هست. این کتاب، جزء کتب فوق العاده این مرد بزرگ است، مرحوم صدوق از بزرگترین محدثین ما در شهر قم می باشند که در قرن چهارم زندگی می کردند و کتاب های فراوانی هم دارند. ایشان کتابی دارند به نام معانی الأخبار، معانی حقایق و اسرار کتاب، که این روایت را در آن جا نقل کرده اند. «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصِّرَاطِ فَقَالَ هُوَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِي الدُّنْيَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ مَنْ عَرَفَهُ فِي الدُّنْيَا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِي هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِي الْآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ فِي الدُّنْيَا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِي الْآخِرَةِ فَتَرَدَّى فِي نَارِ جَهَنَّمَ»(13)، فرمودند: صراط مستقیم یعنی راه معرفت، اهدنا الصراط المستقیم یعی ما را به صراط معرفت خودت هدایت کن که دائماً در این صراط باشیم، هر قدمی که بر می داریم به معرفت تو نزدیک تر شویم، معرفتی کامل تر به دست آورده و هر روز از روز قبل در معرفت الله کامل تر شویم. بعد فرمودند: این صراط دو تا است، در دنیا هست در آخرت هم ادامه دارد، بعد فرمودند: اگرکسی در دنیا در صراط معرفت بود، در آخرت هم در صراط معرفت است، والا اگر کسی در دنیا، در وادی معرفت خدا نبود در آخرت هم نمی تواند در وادی معرفت برود، محل رسیدن به صراط مستقیم، دنیا است.

بعد فرمودند؛ صراط یعنی امام، اگر کسی می خواهد به امام و به صراط مستقیم برسد، باید از دنیا شروع کند، اگر کسی در دنیا تا لحظه مرگش به امام نرسید دیگر کار تمام است. حضرت فرمودند: من آمدم مردم را از جاهلیت نجات دهم، زندگی بدون خدا و با شرک زندگی جاهلی است، انسان به اندازه ای که مشرک است جاهل است، ولو شرک خفی، فرقی ندارد انسان مشرکی که از غیر خدا می ترسد، به غیر خدا امیدوار است، دنبال غیر خدا است و صبح تا شب برای غیر خدا کار می کند در کاخ بخوابد یا زیر بیقوله، فرقی ندارد که آب گندیده برکه ها را بخورد یا آب تصفیه شده، در قرن 21 این چیزها انسان را از جاهلیت نجات نمی دهد، اگر قرار بود این ها انسان را از جاهلیت نجات بدهد باید فراعنه تاریخ همگی از جاهلیت نجات پیدا می کردند، با اینکه بر حسب ظاهر دنیای کسانی که با انبیا درگیر بودند بسیار آباد بوده است، اما نتوانستند از جاهلیت نجات یابند. مؤمنی که در کنار انبیا قرار می گیرد از جهالت نجات پیدا می کند؛ بنابراین این وجود مقدس آمده ما را از جاهلیت نجات بدهد به شکلی که نه زندگی ما زندگی جاهلی و نه موت ما موت جاهلی باشد، این طور نباشد که برای لذات دنیا زندگی کنیم و وقتی هم می میریم، مرگ پایان زندگی ما باشد و بخواهیم از مرگ فرار کنیم؛ آمده که ما را مشتاق لقاءالله و عالم دیگر کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: شیعیان من اینگونه هستند که اگر خدای متعال آن ها را نگه ندارد، روح های بلندشان یک لحظه در این بدن نمی ماند؛ آمدند نگاه ما را به مرگ و زندگی عوض کنند، حضرت فرمودند: من همه زندگی شما را متحول می کنم؛ یعنی اگر کسی همراه من باشد کاری می کنم که زندگی و مرگ او جاهلی نباشد؛ اما شرط همراهی با رسول خدا همراهی با امام است، با نماز و روزه و حجِ بدون امام، کسی به پیامبر نمی رسد و اگر کسی به پیامبر نرسید نمی تواند از دعوت پیامبر استفاده کند. این همان اشتباهی است که با آن امت را به گمراهی کشاندند و گفتند حسبنا کتاب الله، یعنی پیامبر از طرف خدا، فقط یک نامه رسان بوده و ما خودمان اصل و مورد خطاب خداوند بوده ایم و پیامبر تنها نامه را رسانده که خودمان بخوانیم، مانند اینکه نامه ای از محبوب شما می رسد، نامه رسان کاره ای نیست بلکه فقط نامه را می دهد و می رود!! اما این کتاب همه اش در قلب پیامبر است، جبرئیل نازل کرد؛ «عَلى‏ قَلْبِك‏»(بقره/97) حقیقت قرآن در قلب پیامبر و قلب امام است، «في‏ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم»(عنکبوت/49)، پس اگر کسی می خواهد به خدا برسد، باید از طریق پیامبر برسد و راه رسیدن به پیامبر هم به واسطه امام است، یعنی پیامبر و امام، ما را به وسیله قرآن به خدا می رسانند، حسبنا کتاب الله درست نیست. قرآن خطاب به پیامبر می فرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِر»(رعد/7)، تو برای همه عالم و همه نسل ها منذر هستی و همه را بیدار می کنی، همه را انذار از شرک و دعوت به توحید نمودی، ولی این مردم هستند که باید سخن تو را فهمیده و هدایت شوند، «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد»(رعد/7).

ادامه هدایت اهل بیت سلام الله علیهم در عالم دیگر

قرآن می فرماید: منذر وجود مقدس نبی اکرم است؛ اما هادی ائمه علیهم السلام هستند، البته معنایش این نیست که انذار ائمه علیهم السلام در عرض انذار پیامبر است، بلکه همان هدایتی است که پیامبر آورده است، اما به وسیله ائمه ادامه داده می شود، و کسی که ما را بر سر سفره هدایت پیامبر می نشاند، امام است، و کاری می کند که حیات و ممات ما، مانند پیامبر شود و را رسیدن به معرفت الله را به ما نشان می دهد، و دلیل اشتیاق مؤمن به بهشت این است که کمال توحید و معرفت الهی در بهشت صورت می گیرد که این امر به واسطه امام انجام می شود، در بهشت هم، مؤمنین پای درس توحید اهل بیت زانو می زنند و معرفت الله می آموزند. اهل بیت درتفسیر این آیه از قرآن که می فرماید:« أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبين‏»(محمد/15)، فرموده اند: ظاهر این نهر، خمر است اما باطنش علم الامام است و در بهشت هم از معارف امام برخوردار می شوند و لذت مؤمن از آن علمی است که از امام به قلبش جاری می شود. در روز قیامت منکرین امیرالمؤمنین علیه السلام می گویند: «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ‏ الرَّسُولِ‏ سَبيلا»(فرقان/27)؛ ای کاش من هم همراه با پیامبر، سبیلی به سوی خدا پیدا می کردم و همراه او می آمدم، فرمود سبیل یعنی امام، امام سبیل با پیامبر است و کسی که به امام نرسد به پیامبر نمی رسد. فریقین از پیامبر نقل کرده اند که فرمود: یا علی اگر کسی هزار سال بین رکن و مقام، یعنی بهترین جای خانه خدا نماز بخواند و روزهایش را روزه بگیرد، بدون ولایت تو به صورت در آتش جهنم است.

انسان باید در همین دنیا، به واسطه پیامبر و امام به خدا برسد و چانچه در این دنیا امام را نشناخت و با این حالت از دنیا رفت، به مرگ جاهلی مرده است. حتی نباید فریب ظاهر افراد را خورد که مثلاً فلان شخص خیلی ریاضت کشیده است، مرحوم دستغیب رحمت الله علیه در کتاب استعاذه خود داستانی نقل کرده که شخصی، کتابی علیه ابلیس نوشته و مکرهای ابلیس را آشکار نموده بود، بعد شخص دیگری در مشاهداتش ابلیس را دید و به او گفت فلانی کتاب خیلی خوبی علیه تو نوشته است، ابلیس خنده ای کرد و گفت آن را که خودم یادش داده ام، او دارد نفس خویش را آشکار می کند، با من مبارزه نمی کند بلکه دنبال خودنمایی است؛ این هم یک راه کید شیطان است و نباید فریب بخورید که فلانی کتاب نوشته است . در دنیای دیگر هم درس اهل بیت علیهم السلام و معارف ایشان ادامه دارد، یکی از علمای بزرگ فرموده بود: من همه آرزویم این است که به بهشت بروم و در محضر امیرالمؤمنین علیه السلام، خطبه های نهج البلاغه را از ایشان یاد بگیرم. ان شا ءالله که شاگردی ما نزد اهل بیت علیهم السلام در بهشت ادامه داشته باشد.

پی نوشت ها:

(1) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص 409

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1 ص : 221

(3) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 515

(4) مهج الدعوات و منهج العبادات، ص : 346

(5) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 405

(6) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص 230

(7) مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏10، ص: 392

(8) كافي (ط – دار الحديث)، ج‏1، ص 242

(9) مصباح الشريعة، ص 8

(10) معاني الأخبار، النص، ص : 260

(11) كافي (ط - دار الحديث)، ج‏1، ص: 515

(12) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: 242

(13) معاني الأخبار، النص، ص: 32