نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه چهارم حرم مطهر/ راه رسیدن به مقام محبین/دعا؛ کوتاه ترین راه وصال

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 20 آذرماه 94 است که در حرم مطهر فاطمه معصومه سلام الله علیها برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، افضل عبادات حب اهل بیت علیهم السلام است. بین محبت اهل بیت و محبت خدای متعال دوگانگی و مغایرتی وجود ندارد. سه نحو عبادت خدای متعال وجود دارد؛ آنهایی که به شوق پاداش عبادت کنند و آنهایی که از ترس عقاب عبادت کنند و آنهایی که از روی محبت خدای متعال را عبادت می کنند. در روایات از دسته سوم بسیار مدح شده است. برای رسیدن به محبت باید در مقابل خدا و اهل بیت علیهم السلام تسلیم شویم؛ در مرحله بعد دل از غیر خدا پاک می شود و محبت الهی جایگزین می گردد. برای دریافت محبت الهی باید دعا کنیم و بسیار زیاد صلوات بفرستیم.

محبت اهل بیت؛ پایه و اساس اسلام

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. در کتاب شریف محاسن مرحوم برقی رضوان الله تعالی علیه از وجود مقدس امام صادق علیه السلام این دو حدیث را نقل کردند. حدیث اول: «لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْت‏»(۱)، حضرت فرمودند: هر چیزی اساس و پایه ای دارد و همه بناها را بر یک پایه ای می گذارند و اساس اسلام محبت ما اهل بیت علیهم السلام است. اگر انسانی دنبال این باشد که اسلام را در وجود خودش پیاده کند باید بنیان این اسلام بر محبت اهل بیت علیهم السلام باشد. اگر بتواند این محبت را در وجود خودش مستحکم کند بنای اسلامش مستحکم است و بقیه فروع بر این بنا استوار میشوند. جامعه هم همین طور است؛ اگر جامعه ای اساس حیات اجتماعی اش بر محبت اهل بیت علیهم السلام بود و همه شئون جامعه بر مدار این محبت می چرخید جامعه ای است که اسلام در آن محقق شده است.

در روایت دیگری در محاسن برقی از امام صادق علیه السلام نقل کردند که حضرت فرمودند: «إِنَّ فَوْقَ كُلِّ عِبَادَةٍ عِبَادَةٌ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَفْضَلُ عِبَادَة»(۲)؛ برتر از هر عبادتی عبادت دیگری وجود دارد؛ زیرا عبادات درجاتی دارند و هر عبادتی عبادت بالاتر دارد ولی محبت ما اهل بیت، بالاترین عبادت است که عبادتی بالاتر از این محبت پیدا نمی شود. روایت دیگری را خدمتتان تقدیم کنم که در علل الشرایع است. وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: « لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ يَكُونَ عِتْرَتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ يَكُونَ أَهْلِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ تَكُونَ ذَاتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ ذَاتِهِ»(۳)؛ بنده به حقیقت ایمان راه پیدا نمی کند و مومن نمی شود مگر آنکه من در نزدش از خودش محبوب تر بشوم و مرا بیشتر از خودش دوست بدارد؛ عترت من محبوب تر از عترت خودش باشد و عترت من را از عترت و اهل و خانواده خودش بیشتر دوست بدارد و اهل بیت من از اهل بیت خودش برایش محبوب تر باشند.

از این دسته روایات زیاد داریم. روایتی را که در جلسات قبل تقدیم کردم و از وجود مقدس نبی اکرم در علل الشرایع است و مرحوم صدوق رحمت الله علیه ج‏1 / یهبفرستیم...عین در خصال آورده است، این بود که حضرت فرمودند: «مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَلَا يَشُكَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ فِي حُبِّ أَهْلِ بَيْتِي عشرون [عِشْرِينَ‏] خَصْلَةً عَشْرٌ مِنْهَا فِي الدُّنْيَا وَ عَشْرٌ مِنْهَا فِي الْآخِرَة أَمَّا الَّتِي فِي الدُّنْيَا فَالزُّهْدُ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْعَمَلِ وَ الْوَرَعُ فِي الدِّينِ وَ الرَّغْبَةُ فِي الْعِبَادَةِ وَ التَّوْبَةُ قَبْلَ الْمَوْتِ وَ النَّشَاطُ فِي قِيَامِ اللَّيْلِ وَ الْيَأْسُ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ الْحِفْظُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ التَّاسِعَةُ بُغْضُ الدُّنْيَا وَ الْعَاشِرَةُ السَّخَاءُ وَ أَمَّا الَّتِي فِي الْآخِرَةِ فَلَا يُنْشَرُ لَهُ دِيوَانٌ وَ لَا يُنْصَبُ لَهُ مِيزَانٌ وَ يُعْطَى‏ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ‏ وَ يُكْتَبُ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ يَبْيَضُّ وَجْهُهُ وَ يُكْسَى مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ وَ يَشْفَعُ فِي مِائَةٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ بِالرَّحْمَةِ وَ يُتَوَّجُ مِنْ تِيجَانِ الْجَنَّةِ وَ الْعَاشِرَةُ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَطُوبَى لِمُحِبِّي أَهْلِ بَيْتِي‏»(۴)، اگر خدای متعال محبت ائمه از اهل بیت من را روزی کسی بکند، این بنده به همه خیر دنیا و آخرت رسیده است؛ یعنی این رزق جامعی است که خدا اگر به کسی این روزی را بدهد همه خیرات دنیا و آخرت را به او داده است. بنابراین تردید نکنید که این آدم در وسط بهشت است یعنی از هم اکنون داخل بهشت است؛ و بهشت این آدمی که به مقام محبت راه پیدا می کند، بهشت رضوان یعنی بالاترین درجات بهشت است که از آن کسانی است که اهل محبت خدا و اولیاء خدا هستند. ائمه علیهم السلام، محبتشان محبت خداست و همانطور که در ادعیه و زیارات آمده: « مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّه‏»؛ یعنی دوئیتی در کار نبوده و این جور نیست که اگر کسی محبت ائمه را داشت این محبت مانع محبت خدای متعال باشد بلکه بالعکس عین محبت خدا است. بهشت محبین بهشت رضوان است. محبین بهشتشان با ما بقی متفاوت است. بالاترین درجه بهشت برای آن کسانی است که اهل محبت خدا هستند و از محبت عبادت می کنند؛ نه این که عبادتشان از سر طمع یا از سر خوف باشد.

تقسیم بندی عبادت کنندگان و بیان فضیلت هر سه دسته

در روایات از ائمه علیهم السلام نقل شده است که فرمودند: « إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَة »(5) عبادت سه دسته است. کسانی که خدا را بندگی می کنند، همه بنده خدا هستند و از همه شان هم پذیرفته می شود چون غیر خدا را عبادت نمی کنند؛ اما در عین حال کسانی که از پرستش غیر خدا آزاد می شوند و خدا را عبادت می کنند، خود اینها با این که همه شان اهل توحید و عبادت هستند، اهل مقامات هستند، سه دسته هستند؛ یک دسته خدا را از سر رغبت در ثواب عبادت می کنند، این عبادت خوبی است و در قرآن هم ثواب های زیادی برای اعمال اعم از آثار دنیوی و اخروی گفته اند این اعمال اثر دنیایی شان این است که اگر کسی مثلاً نافله شب خواند روزی اش وسیع می شود و عمرش طولانی می شود؛ یا آثار برزخی اش این است که اگر کسی نافله شب خواند قبرش نورانی شده و درجات بهشت برایش احصاء می شود؛ یا اگر کسی صله رحم کند عمرش طولانی می شود و ثروتش افزایش پیدا می کند و اگر قطع رحم کند عمرش کوتاه می شود و اموالش از بین می رود، و امثال اینها که خدا ما را ترغیب و دعوت کرده است و ائمه علیهم السلام برای عمل ثواب ذکر کردند؛ که اعم از ثواب های دنیایی و ثواب های اخروی است.

عیب ندارد که انسان گاهی عملی که انجام می دهد برای آثارش باشد و این روایات را اصلاً برای همین گفتند؛ انسان می خواهد عمرش طولانی شود صله رحم می کند چه اشکالی دارد، این تجارت با خداست و تجارت باخدا شرک نیست؛ ولو این که انسان در این داد و ستد با خدا مزد می خواهد و می گوید: خدایا من نماز شب می خوانم تو به من عمر طولانی بده یا روزی ام را وسیع کن و قبرم را نورانی کن؛ چه اشکالی دارد؟ این داد و ستد با خدا عین توحید است. یک دسته این گونه هستند و لذا در روایات هم ثواب های دنیایی و اخروی ذکر شده و خدا را عبادت می کنند تا به این ثواب ها برسند؛ و اگر بد بود خود خدا در قرآن این قدر وعده بهشت به ما نمی داد و ائمه از این دست ثواب ها برای عمل ذکر نمی کردند.

علت بیان ثواب های متفاوت برای یک عبادت

به عنوان مثال در زیارت سیدالشهدا علیه السلام درجات ثواب ها متفاوت است؛ از ثواب هایی که گفته اند این است که اگر کسی زیارت سیدالشهدا علیه السلام برود عمرش طولانی می شود؛ تا آن ثواب های فوق العاده ای که اگر کسی امام حسین علیه السلام را زیارت کند، وجود نبی اکرم صلوات الله علیه را خوش حال کرده است و بر سفره ایی از نور در بهشت می نشیند یا اینکه اگر کسی سیدالشهدا علیه السلام را زیارت کند خدا را در عرش ملاقات می کند. همه جور ثواب گفته اند که نکته اش این است که آدم ها متفاوت هستند. یک نفر برای این که عمرش طولانی شود به زیارت می رود این که عیب ندارد. نماز شب می خواند که چهره اش نورانی شود و خدا چهره اش را نورانی کند؛ یا به او عمر طولانی و وسعت رزق دهد، این عیب ندارد چون با خدا معامله می کند و می گوید که امام صادق علیه السلام فرمود: که نافله شب عمر را طولانی می کند؛ عمر دست توست، من نافله شب می خوانم تا به من عمر طولانی بدهی. یک عده ای این جور هستند و خدا را عبادت می کنند اما در این عبادت نگاهشان به مزد خداست و چه کاری از این بهتر که آدم اهل تجارت با خدا شده باشد و برای مزد خدا کار کند؛ این خیلی مقام بزرگی است که آدم نگاهش به دست خدا باشد، برای خدا کار کند و از خدا مزد بگیرد و اجیر خدا باشد در روایات داریم چنین عبادتی عبادت اُجَرا است و مگر بد است که آدم اجیر خدا باشد؟ ما که اجیر همه می شویم، چه چیز از این بهتر که آدم اجیر خدا بشود.

یک عده ای هستند که عبادت می کنند اما مزد نمی خواهند؛ بلکه اهل خوف هستند و می دانند که گناه چه بلایی سرشان می آورد و ترک عبادت چه گرفتاری هایی در دنیا و آخرت برایشان می آورد؛ لذا برای اینکه از گرفتاری ها نجات پیدا کنند خدا را عبادت می کنند. این هم اشکالی ندارد و بندگی خوبی است. با خدا معامله می کند و می گوید که خدایا من صله رحم می کنم تو بلا برمن نازل نکن؛ صدقه می دهم بلا را از من دفع کن؛ این همه در روایات گفته، صدقه دفع بلا می کند یعنی همین که شما با خدا معامله کنید و صدقه بدهید و از خدا بخواهید بلا را از شما دفع کند. از روی خوف کارکردن هیچ عیبی ندارد. انسان نگران باشد در این عالم واقعاً دقیقی که گاهی انسان یک عمل کوچک که انجام می دهد، هزار حادثه پشتش اتفاق می افتد، من که نمی توانم پیامدهای عمل خودم را کنترل کنم، پس خدایا من صدقه می دهم تو کنترل کن؛ خدایا من نماز شب می خوانم تو خطر را از من دفع کن؛ این عیب ندارد و خیلی خوب است و این هم عبادت خداست که مثلاً من صدقه و نماز میخوانم و جهاد در راه تو می کنم که جهنم نروم؛ این هم مقام بالایی است که انسان از اسباب نترسد و بداند که نفع و ضررش دست خداست و برای این که از خطرات محفوط بماند می داند که تنها خدا می تواند آدم را از خطرات دنیا خطرات برزخ خطرات قیامت حفظ کند و برای این که به خطر نیفتد عبادت خدا می کند.

امثال بنده که از این خیلی پایین تر هستیم. ما از اسباب مادی می ترسیم تا خطر مادی برایمان پیش نیاید، کدام یکی از ماست که وقتی ماشین به طرفش می آید فرار نکند؟ همه ما فرار می کنیم؛ منتهی آدم وقتی موحد شد دیگر ترسش از خداست و می داند دیگر هیچ کس نمی تواند به آدم ضرر بزند. در ادعیه وارده از معصومین علیهم السلام داریم که: « وَ بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي» نفع و ضرر من دست خداست و می دانم اگر بندگی و اطاعت خدا را بکنم خدا ضررها را از من دور می کند. این تجارت با خداست و عین بندگی هم هست و لذا در روایات هم مذمت نشده است؛ اما بعضی ها به صورتی این دو دسته را معنا می کنند که تحقیر می کنند و گویا اینها دارند غیر خدا را می پرستند؛ نه این طور نیست و روایات متعددی از معصومین نقل شده است.

بنابراین کسانی که خدا را عبادت می کنند سه دسته هستند: یک عده ای طمع در ثواب دنیایی یا اخروی خدا دارند؛ یک عده ای از عقوبت های دنیوی یا اخروی خدا می ترسند؛ چون خیلی از اعمال عمر را کوتاه می کنند و خیلی از اعمال بلا نازل می کنند و مثلاً موجب قطع باران می شوند و برای این که این عذاب ها نیاید عبادت کرده و ترک معصیت می کنند. در روایات این ها مذمت نشده است و بلکه مدح شده است. آنها هم خدا را می پرستند و خیلی مقام بالایی است که آدم بتواند با خدا معامله کند و از غیر خدا نترسد و فقط از خدا بترسد و عبادت کند که خدا خطر را از او دور کند به غیر خدا امیدوار نباشد و یاد خدا باشد و عبادت کند که خدا به او پاداش دهد.

ولی در روایات از دسته سوم خیلی مدح شده است که خدا را به این خاطر عبادت می کند که خدا را دوست میدارد. این محبت و اشتیاق الهی موجب می شود نصف شب برخیزد. این دسته سوم عبادت شان با بقیه فرق می کند؛ ترک گناهشان با بقیه فرق می کند؛ اینها عبادت می کنند چون خدا را دوست دارند؛ ترک معصیت می کنند چون خدا را دوست دارند و شوق به لقاء الله موجب می شود، معصیت نکنند. این دسته فوق العاده هستند و مزد اینها هم با بقیه فرق میکند. در قرآن بیان شده مزد اینها مقام رضوان و رضوان الله است؛ یعنی به یک مقامی می رسند که محبت خدا را به خودشان می چشند و این بالاترین درجه بهشت است و از این بالاتر در بهشت دیگر درجه ای نداریم. همه درجات بهشت پایین تر از این است.

راه رسیدن به مقام محبین و بهشت رضوان

کسی که به مقام محبت نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام رسید؛ حقیقت ایمان همین است و انسان تا به اینجا نرسد مومن نمی شود، حضرت فرمود: « لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ عِتْرَتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ ذَاتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ ذَاتِهِ»،  احدی ایمان نمی آورد تا من پیامبر گرامی اسلام در نزد او از خودش پدر و مادرش فرزندانش اهلش و همه مردم محبوب تر باشم. اگر کسی به اینجا رسید که پیامبر گرامی و اهل بیت علیهم السلام را بیشتر از همه دوست دارد، در مقام محبت و اهل بهشت است و بهشتش هم بهشت رضوان است.

یک سوالی که ممکن است پیش بیاید این است که چگونه می شود انسان به محبت اهل بیت علیهم السلام راه پیدا بکند؟ زیرا این محبت از رزق های فوق العاده و استثنایی است که خدا، به همه کس نمی دهد. در روایات مکرر آمده است و یک بابی در روایات وجود دارد که فرمودند: خدا دنیا را به همه می دهد؛ یعنی به کفار هم داده است و حتی به کفار گاهی بیشتر از مومنین دنیای ظاهری و عیش ظاهری می دهد؛ ولی محبت ما و ولایت ما از آن رزق هایی است که خدا به کسانی می دهد که دوستشان می دارد و به همه کس این رزق را نمی دهد؛ چون یک رزق خاصی است. اگر کسی به این رزق رسید به همه خیر دنیا و آخرت رسیده است و قطعاً اهل بهشت است. اگر کسی اهل محبت شد اهل بهشت است. یک سلسله روایات هست که آثار و صفات محبین را می گوید که یکی دو تا از این روایات را در جلسات گذشته تقدیم کردم ؛و اما راه رسیدن به این محبت چیست و آدم چگونه می تواند به محبت اهل بیت برسد؟ اصلاً ما کجا و محبت پیغمبر صلوات الله علیه و امیرالمومنین علیه السلام کجا؟ چگونه می شود این محبت را تحصیل کرد؟ راه هایی برای آن وجود دارد. در روایات بعضی هایش گفته شده است و من یکی دو تا را فقط اشاره میکنم.

یکی از راه های رسیدن به محبت که مقدمه محبت است، این است که توجه داشته باشیم که اصل محبت از طرف خدای متعال و از طرف امام علیه السلام باید عطا شود. اصل محبت از بالا است؛ از ما نیست. این روایت از امام رضا علیه السلام در تحف العقول نقل شده است که از ایشان سوال شد: که آیا معرفت کار ما است و ما می توانیم خودمان به معرفت الله و معرفت الامام برسیم؟ حضرت فرمودند: معرفت کار خداست؛ اوست که معرفت را عطا می کند، ما نمی توانیم معرفت را بدست بیاوریم. ازحضرت سوال کرد: حالا خدا این معرفت را اگر به کسی داد با این که کار خودش است، آیا مزد هم می دهد؟ فرمود: بله وقتی معرفت را تفضل می کند، مزدش را هم می دهد؛ یعنی هم معرفت را میدهد و هم به آن پاداش می دهد. محبت هم این گونه است یعنی از عالم بالا می آید.

در روایات آمده است: « الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب‏»(6)، آدمی با آن کسی است که دوست می دارد. محبت حضور محبوب در قلب آدم است و تا محبوب در قلب آدم حاضر نشود محبتش نمی آید. همینطور تا نور امام در قلب انسان نیاید محبت امام در قلب انسان نمی آید. تا لطف و رحمت خدا در قلب انسان نازل نشود، محبت خدا در قلب انسان نمی آید. محبت از عالم بالا می آید ما نمی توانیم برای خودمان محبت، خصوصاً محبت خدا و اولیاء خدا را خلق کنیم؛ ولی یک مقدماتی در اختیار ما است که اگر ما انجام دادیم آن وقت خدا آن محبت را به ما عطا می کند؛ و خود امام قلب ما را لایق می بیند و در قلب ما خانه می کند و وقتی خانه کرد، آدم محب امام می شود. تا امام پا در قلب انسان نگذارد انسان به مقام محبت نمی رسد؛ باید امام حضور پیدا کند. این را در روایت ابوخالد کابلی حضرت نقل فرمودند: «هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ‏ قُلُوبَ‏ الْمُؤْمِنِين‏»(7)؛ که امام نورالله هست و قلب مومن را روشن می کند. اگر قلبی نورانی به نور امام شد، آن قدر نور امام در قلب روشن می شود که از خورشید آشکارتر می شود.

قدم اول رسیدن به نور الهی؛ تسلیم محض امام بودن

ما چه کار کنیم تا به این نور و به این محبت برسیم؟ این مقام همان مقام محبت است که وقتی در دل انسان می آید که امام قلب انسان را لایق ببیند. آن زمان است که در قلب انسان طلوع می کند. اگر این خورشید در قلب آدم طلوع کرد، آدم عارف و محب امام می شود. حضرت فرمودند: که برای رسیدن به این مقام دو قدم باید برداشته شود: قدم اول تسلیم است؛ یعنی شما باید تسلیم بشوید و خودتان را به امام بسپارید و امر و نهی امام را اطاعت کنید. این تسلیم از امر و نهی ظاهری شروع می شود. همه دستوراتی که از ائمه به ما رسیده است این ها مقدمه این است که ما آماده شویم برای این که به خود امام راه پیدا کنیم و محبت امام به انسان داده شود که آن محبت همان بهشت است؛ والا این اعمال اگر ما را به امام نرساند ما را به بهشت نمی رساند.

پس قدم اول این است که شما آن قدر تسلیم بشوید تا آرام آرام حالت سِلم نسبت به امام پیدا کنید و مثل موم در دست امام باشیم که هر جور می خواهند ما را شکل دهند. خدای متعال به ما اراده داده است؛ یعنی ما می توانیم تسلیم خدا و امام نباشیم؛ اما اگر خودمان را تسلیم امام کردیم و  امر و نهی شان را اطاعت کردیم،آرام آرام قلبمان را هم تسلیم می کنیم؛ و حتی این کار هم از ما ساخته است که قلبمان را تسلیم به امام کنیم در مقابل فرمان امام گردن کشی و گردن فرازی و اعتراض نکنیم. پس قدم اول مقام تسلیم یا مقام سلم است. سلم یعنی انسان در مقابل امام هیچ مقاومتی ندارد.

قدم دوم؛ پاک شدن دل از غیر خدا

قدم دوم کار خدا و صنع الله است و آن تطهیر انسان هست. اگر ما تسلیم شدیم به خدای متعال خدای متعال آرام آرام ما را شستشو می دهد و پاک می کند. ما وقتی نزد پزشک می رویم (البته بلا تشبیه، خدا را نمی خواهم تشبیه به پزشک کنم) اما اگرخودتان را تسلیم کردید او جراحی تان می کند والا اگر خودتان را نسپارید او کاری برایتان نمی کند. اینجا هم اگر ما خودمان را به امام سپردیم و تسلیم خدا شدیم و چشممان گوشمان زبانمان قلبمان تسلیم شد، آن وقت خدا ما را شستشو می دهد و اغیار را از دلمان بیرون می کند و آلودگی ها را بیرون می برد. وقتی دل انسان پاک شد و رد پای شیطان و دنیا در دل انسان نبود، آن وقت محبت خدا و اولیاء خدا در دل انسان می آید. در روایت است که حضرت فرمود: «حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا»(8)؛ خدای متعال بر دل های شما حرام کرده است که شیرنی ایمان را بچشد مگر آنکه در دنیا زهد پیشه کند. ایمان یعنی محبت خدا و امیرالمومنین علیه السلام؛ ایمان چیزی غیر از حب خدا و اهل بیت نیست.

در روایت است که حضرت فرمودند: ایمان چیزی جز حب نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام و بغض دشمنان خدا و اولیاء خدا نیست. این اصل ایمان است. این ایمان که محبت خدا و نبی اکرم و اهل بیتش یک حلاوت و شیرینی دارد که با همه شیرینی های دنیا قابل مقایسه نیست؛ یک جنس دیگری از حلاوت و شیرنی است؛ کما این که مادرها تجربه کردند یک موقعی با عروسک ها بازی می کردند و یک موقعی فرزند داری می کنند. لذت تربیت فرزند با بازی با عروسک قابل مقایسه نیست، چون این یک جنس دیگری از لذت است. باید آدم بالغ شود تا لذت مادری را بچشد؛ لذا عروسک بازی برای اطفال است؛ همانطور که لذت و حلاوت دنیا برای اهل دنیا و ابناء دنیا است و اطفال است؛ ولی لذت و حلاوت ایمان و محبت خدا برای آن هایی است که بالغ شدند. در این حدیث نورانی هم فرمودند: که بر قلب های شما حرام است و خدا ممنوع کرده است که شیرینی ایمان را بچشید تا نسبت به دنیا زاهد شوید؛ یعنی فارغ از دنیا شوید و محبت دنیا از دلتان بیرون برود.

در روایت دیگری هم حضرت فرمودند: « إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْيَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللَّه‏»(9)، مومن وقتی پر از دنیاست سنگین است و روی زمین نشسته است اما وقتی از دنیا خالی شد، رفعت پیدا می کند و آسمانی و سماواتی می شود؛ وقتی سماواتی شد و آن وقت شیرینی محبت خدا را که رزق سماواتی ها و آسمانی هاست می برد والا تا زمینی است و چسبیده و متعلق به زمین است از رزق آسمانی ها برخوردار نیست؛ باید خالی از دنیا شده و آسمانی شود و رفعت پیدا کند تا رزق آسمانی ها را به او بدهند والا در زمین، رزقش زمینی است و سر و کار با دنیا دارد و از دنیا و خورد و خوراک لذت می برد و از انس با خدا لذت نمی برد. ولی اگر از دنیا بزرگتر شد، لذت و شیرینی ایمان را می چشد؛ این آدمی که تا دیروز از خواب بیدار نمی شد با نشاط از خواب می پرد، زیرا لذتی که از مناجات با خدا می برد از خواب نمی برد و این برای وقتی است که انسان از دنیا خالی شود. پس کسی که می خواهد این رزق وسیع یعنی محبت خدا و اولیائش را خدا به او بدهد و در محبت رفعت پیدا کند و قلبش جایگاه خدا و اولیاء خدا بشود و محبت دیگران از این قلب بیرون برود و قلبش عرش خدا و سماواتی بشود، قدم اول این است باید تسلیم باشد؛ اما اگر انسان حرف ها راگوش نداد کاری برایش نمی شود انجام دهی. بعد از این که تسلیم شدیم باید وادی تسلیم را پشت سر بگذاریم و سلم شویم بعد از آن وادی تطهیر است که خدا این قلب را شستشو می دهد و محبت دنیا و اغیار را می برد.

نشانه محبت اهل بیت علیهم السلام در وجود انسان

وقتی قلب خالی از اغیار شد امام در قلب انسان طلوع می کند و وقتی امام در قلب انسان بار انداخت انسان به مقام معرفت و محبت امام می رسد که از این به ولایت تعبیر می شود. مرحله کامل ولایت این است که انسان به نور امام نورانی شود. چنین آدمی اگر همه دنیا را به او بدهی حاضر نیست با یک نگاه امام عوض کند چون از عالم عبور کرده است در واقع عبورش داده اند و پاک و تطهیرش کرده اند. در تطهیر، علایق دنیایی که علایق کودکانه است از آدم گرفته می شود چون تعبیر قرآن این است: « إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ»(محمد/۳۶)، زندگی دنیا همه اش لعب و لهو است آدم حتی اگر نود سالش هم شد اما در دنیا بود و از دنیا بالاتر نرفت مشغول لهو و لعب است و فقط بازیچه هایش عوض شده است. یک موقع با گردو بازی می کرد اما حالا با کره زمین بازی می کند. هر دو بازی است و تفاوتی نمی کند، ولی وقتی از دنیا بزرگتر شد دیگر از بازی نجات پیدا می کند و وارد دار الحَیَوان یعنی وارد عالم آخرت می شود. آن وقت این آدم می تواند اهل محبت خدا و اولیاء خدا شود و این محبت همه زندگی انسان را تغییر میدهد؛ آثارش در آن روایت نورانی بود که اگر این رزق محبت را، خدا به کسی داد، ده اثر در دنیا دارد و ده اثر در آخرت؛ اثرات دنیاییش این بود که زاهد می شود حریص به عمل می شود نشاط در قیام در شب پیدا می کند و این صفات و آثار این محبت در وجود انسان آشکار می شود.

به قول معروف کسی که کباب خورده، معلوم است که کباب خورده است؛ اگر کسی به محبت اهل بیت علیهم السلام رسید، از راه رفتن و حرف زدن و خوابیدنش پیداست این اهل محبت است؛ زیرا اهل محبت همه چیزشان با بقیه متفاوت می شود. گاهی کارشان به جایی می رسد که اهل دنیا بهشان نگاه می کنند و می گویند: «خُولِطُوا» یعنی اینها قاطی دارند. حضرت در خطبه متقین می فرماید « لَقَدْ خُولِطوا، وَ لَقَدْ خالَطَهُمْ اَمْرٌ عَظيمٌ» یعنی آمیخته شدند با محبت خدا و با بقیه حسابشان فرق دارد. دیگران نگاه می کنند به اینها می گویند اینها قاطی دارند اینها هم به بقیه نگاه می کنند همین طور. یک دوست عزیزی داشتیم می گفت: من اوایل جوانی ام در رساله دیدم نوشته مستحب است آدم دو وعده غذا بخورد، شروع کردم تمرین کردن؛ آرام آرام کار به این جا رسیده بود که همه می گفتند این چرا چیزی نمی خورد و من می گفتم چرا دیگران اینهمه می خورند؟! آدم وقتی محبت خدا در وجودش آمد همه رفتارش عوض می شود؛ اهل قیام لیل، اهل سخاوت، اهل بغض به دنیا، و اهل بی قراری در دنیا می شود، فارغ از دنیا و زاهد در دنیا شده و همه چیزش با بقیه متفاوت می شود؛ آخرتش هم متفاوت است.

ما باید دنبال این رزق باشیم یعنی اگر کسی در دنیا دنبال این رزق های بزرگ نرفت در آخرت دیگر نمی شود دنبال این رزق ها برود؛ البته اگر کسی در این دنیا به محبت خدا و امیرالمومنین علیه السلام راه پیدا کرد و تشنه محبت خدا شد، باید بداند که همه محبت خدا را در این دنیا نمی شود چشید، اگر می شد همه محبت الهی و محبت اهل بیت علیهم السلام را در این دنیا بچشیم دیگر لزومی نداشت آدم وارد عالم های بزرگ تر شود و هر چه هم ما دعا کنیم بخواهیم تمام محبت در این دنیا اسقاء نمی شود بلکه بخشی از محبت در این دنیا بدست می آید. مابقی محبت خدا، در عالم بعد است.

آن هایی که خدا را شناختند و به محبت خدا رسیدند شیرینی ایمان و محبت خدا در ذائقه شان آمده و دنبال حلاوت بیشتر می گردند. وقتی دنبال بیشتر می گردند، ما بقی را در عالم برزخ به آنها می دهند و نمی شود که در این دنیا بدست آورند. زیرا این دنیا ظرف آن رزق نیست؛ یک رزق هایی است که آدم باید برود درعوالم بالاتر و هر چه هم در این دنیا بماند حتی اگر یک میلیون سال هم بماند و عبادت کند آن رزق در عالم دنیا تنزل پیدا نمی کند. انسان در عالم بالاتر به آنها می رسد؛ پس به همین دلیل است که خدای متعال ما را از سر سفره دنیا می برد و سر سفره عالم برزخ می نشاند؛ چون یک رزق هایی است  که در دنیا نمی شود به ما بدهند، مثل این که ما در رحم مادر یک رزق هایی داشتیم و روزی می خوردیم و مگر ما در رحم میهمان خدا نبودیم؟ ولی آیا در رحم مادر می شود این روزهایی دنیایی که در این عالم به ما می دهد بما عطا کند؟ اصلاً شدنی نیست.

یک رزق هایی خدا در عالم آخرت دارد و این اوصافی که از بهشت و عالم برزخ می شنوید آن رزق ها در دنیا چشیدنی نیست و اصلاً دنیا جای آن نیست. ما باید در این دنیا آماده شویم و برویم و در عالم های بعدی متولد شویم و آن جا آن رزق ها را بچشیم. آنهایی که به رزق محبت می رسند و می خواهند بیشتر از جام محبت الهی بنوشند منتظر هستند و لحظه شماری می کنند که مرگشان برسد؛ و حتی یک قدم بیشتر، این که امیرالمومین علیه السلام فرمود: « شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ» اگر خدا متقین را نگه ندارد یک لحظه در این دنیا نمی مانند و این اشتیاق به ثواب بی قرارشان کرده است؛ چون وقتی محبت خدا را چشید دنبال بیشترش است و می داند این دنیا ظرف بیشتر از این نیست و باید در عالم آخرت بیشترش را بچشد؛ لذا منتظر است هرچه زودتر پرونده اش را در این دنیا ببندند. در عالم برزخ هم لحظه شماری می کند تا قیامت بر پا شود. با  این که دیگران از مرگ و قیامت می ترسند و نگران و مضطرب هستند اما این شخص مشتاق مرگ و قیامت است؛ چون آن رزق محبت و معرفت خدا و ملاقات با خدا و حضور در محضر خدا در عوالم بعد کامل می شود. در این دنیا هر چه هم بماند به کمال نمی رسد چون دنیا ظرف آن نیست؛ فقط یک حدی از معرفت و محبت را در این دنیا می شود چشید و بقیه معرفت و محبت و سیر ما در عوالم بعد است.

دنیا؛ نقطه آغاز محبت الهی

یک نکته مهم این است که گرچه محبت الهی در عوالم بعد کامل می شود ولی شروعش از دنیا است؛ اگر کسی در این دنیا بیگانه با خدا و اولیاء خدا است و در منازل پایین است، بعید است که در عالم آخرت بتواند برسد. اگر کسی در این دنیا به محبت خدا رسید و مشتاق حضرت حق و مشتاق اولیاء الهی و مشتاق نبی اکرم و اهل بیتشان شد، این آدم می تواند در عالم آخرت بیشتر بچشد ولی اگر در این دنیا نچشید در عالم آخرت خبری نیست. در این دنیا است ما باید رشد کنیم، به مقام محبت برسیم و این رزق را بدست بیاوریم؛ تتمه این رزق، کمال در برزخ و در قیامت است. لذا حضرت فرمود: کسانی که به محبت ما می رسند فقط آثارش در دنیا برایشان ظاهر نمی شود؛ ده اثر در دنیا دارد که صفات محبین است و اگر اخلاق محبین را می خواهید ببینید در آن حدیث که خواندیم آمده است. همچنین آثاری هم در آخرت دارد و جایگاهشان در آخرت هم جایگاه مخصوصی است.

پس راه رسیدن به رزق محبت، یکی تسلیم بودن است و بعد از تسلیم هم خدا هر جور خودش صلاح دانست ما را پاک می کند. تطهیر خدا گاهی با ملاطفت است و گاهی با بلا است. در باب جنگ احد خیلی به مسلمان ها سخت گذشت. قرآن می فرماید: «وَلِيَبْتَلِيَ اللَّـهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»(آل عمران/ ۱۵۴) خیلی نگران نباشید. این جنگ سخت را، ما راه انداختیم که قلب شما را پاک کنیم؛ در این میدان سخت است که شما تطهیر می شوید. خدا خودش می داند چگونه تطهیر کند. گاهی با سخت گیری و بلا و ابتلائات است؛ خدا ما را تهطیر می کند و قبل از دنیا رفتن پاکمان کرده و قلبمان را پر از محبت کرده است و ادامه این محبت هم در عالم قیامت است.

راه میانبر برای رسیدن به مقام محبین

یک راه این است یک راه دومی هم که خیلی مفید است و اگر کسی اهلش باشد شاید راه میانبر است، راه دعاست که ما از این غافل هستیم. امیرالمومنین علیه السلام در نامه شان به امام مجتبی علیه السلام فرمودند: گنج های عالم در دست خداست اما کلیدش را به شما داده است؛ کلیدش دعا است. در گنج های خدا همه چیز هست لذا در دعاهایی که از معصومین علیهم السلام نقل شده است یکی از بهترین دعاها، دعای نسبت به درخواست محبت خداست. این در مناجات خمش عشر است و در احولات بعضی بزرگان هم چنین بوده که در قنوت نمازشان می خواندند: « أَسْأَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنِی إِلَى قُرْبِكَ وَ أَنْ تَجْعَلَكَ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا سِوَاكَ وَ أَنْ تَجْعَلَ حُبِّی إِيَّاكَ قَائِداً إِلَى رِضْوَانِكَ وَ شَوْقِی إِلَيْكَ ذَائِداً عَنْ عِصْيَانِكَ وَ امْنُنْ بِالنَّظَرِ إِلَيْكَ عَلَيَّ»  خدایا من از تو محبت خودت را میخواهم و محبت آن کسانی که تو را دوست دارند (یعنی معصومین علیهم السلام)  را می خواهم و از تو می خواهم اعمالی که مرا به قرب تو می رساند در قلب من محبوب بداری؛ مثلاً قیام در شب و انفاق به مومنین و دستگیری از ضعفا را دوست بدارم و از آنها و از آن عباداتی که مرا به تو نزدیک می کند لذت ببرم؛ خدایا من از تو می خواهم که خودت را در نزد من از دیگران محبوب تر کنی و من تو را بیش از همه دوست بدارم؛ خدایا محبت خودت را پیشوای من قرار بده تا مرا تا مقام رضوان برساند.

محبین تا مقام رضوان می روند، آنچه که آدم را تا مقام رضوان الله پیش می برد که بالاترین درجات بهشت است همین محبت خداست و محبت خدا در دل انسان، پیشوای آدم می شود و آدم با این محبت سیر می کند. ‌خدایا یک اشتیاقی از خودت در دل من قرار بده که این اشتیاق مانع از معصیت تو شود؛ هیچ چیز به اندازه محبت انسان را به طاعت خدا و دوری از معصیت و تخلف از فرمان خدا دعوت نمی کند. خدایا بر من منت بگذار این نعمت عظیم را به من بده من به سوی تو نظر کنم؛ البته مقصود از این نظر، نگاه حسی نیست؛ بلکه مومن می تواند نگاه به وجه الله کند.

از این دست دعاها در ابوحمزه و در خمس عشر زیاد هست. یکی از راه های میانبر برای رسیدن به این رزق های مهم، مثل محبت خدا و اولیاء خدا این است که انسان التماس به خدا کند. در قیامت عده ای که در دنیا اعمال سنگین کردند و مثلاً نافله شب خوانده است، عاشورا خوانده است، جهاد رفته است، گوارایشان باد؛ مزدهایشان را به آنها میدهند؛ اما یک عده ای نماز شب را نخوانده ولی مزد نماز شب را به او دادند، عرضه می دارند خدایا این ها زحمت کشیدند به این ها جزا دادی اما انهایی را که زحمت نکشیدند چرا همان اجر را دادی؟ می فرماید: اینها از ما خواستند ما هم بهشان دادیم. اگر هر دو با هم جمع شود فوق العاده می شود؛ یعنی هم آدم زحمت بکشد و هم دعا کند که اجرش دو برابر می شود؛ ولی لااقل آدم اهل دعا باشد که خدایا به محبین، محبت دادی آنها زحمت کشیدند و گوارایشان باد؛ محبت خودت را بر آنها زیاد کن ما را هم در آن محبت شریک کن از آن محبتی که به اولیائت چشاندی به ما هم بچشان. از آن جامی که به اولیائت خوراندی « وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»(انسان/ ۲۱) از آن شراب طهور به ما هم بِخوران. در روایتی در مجمع البیان است که فرمود: «يطهرهم عن كل شئ سوى الله»(10)؛ وقتی از این جام می خورند از غیر خدا پاک می شوند و همه وجودشان محبت خدا می شود. خدایا از آن شراب طهوری که به اولیائت و به ابرار می دهی نصیب ما هم بفرما.

تردید نکنید که این دعا مستجاب می شود. در روایات آمده است که به اندازه حسن ظنتان به خدا به شما می دهند و نصیب می برید. به خدا حسن ظن داشته باشید. حتی در روایت است که برای بهشت رفتن به عملتان تکیه نکنید بلکه حسن ظن بالله داشته باشید؛ یعنی نماز بخوانید، روزه بگیرید، ولی همه امیدتان به خدا باشد که این خدایی که ما را تا این جا آورده بعد از این هم ما را در سفره های بعدی خودش میهمان خواهد کرد و بهترین رزق ها را برای ما مقدر خواهد کرد. شیطان همه تلاشش این است که ما را به سوء ظن به خدا بیندازد اگر بنده ای به سوء ظن بالله و اولیاء خدا رسید، دیگر قدم از قدم نمی تواند بردارد. آدم تا بدی ها را به خودش نسبت می دهد درست میفهمد و امیدوار است و می گوید: خدایا من بد هستم اما تو بد نیستی؛ من در دستگاه تو اصلاً به حساب نمی آیم، تو بدی های مرا تبدیل به حسنات کن؛ در این صورت خدای متعال بدی های آدم را تبیدل به خوبی می کند و روز قیامت می بینیم در پرونده اعمال یک ثواب هایی نوشتند که اصلاً فکرش را هم نمی کردیم. خدا بدی ها را تبدیل به ثواب کرده است. ولی اگر آدم سوء ظن بالله پیدا کرد، دیگر هیچ کاری نمی تواند بکند. این تلاش شیطان است.

حسن ظن بالله داشته باشیم و از خدا این رزق های رفیع را بخواهیم. این دعای دائمی باشد که خدایا محبت خودت را بده. در قنوت نمازهایمان، بعد از نافله هایمان، در سجده نمازمان، مرتب این را از خدا بخواهیم که خدایا محبت خودت و اولیاء و نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به ما عنایت کن و ما را از این رزق باطنی و معنوی برخوردار کن. این راه دوم است که انسان اهل مداومت باشد و واقعاً به خدا حسن ظن داشته باشد و همه عمرش دعای اصلی انسان این باشد.

صلوات والاترین دعا و راه رسیدن به محبت الهی

صلوات هم که دعایی بالاتر از آن نداریم سومین عامل است که ما را به محبت می رساند. زیاد صلوات فرستادن غوغا می کند.در روایت است که خدای متعال به این دلیل ابراهیم سلام الله علیه را خلیل خودش قرار داد؛ یعنی گداخته در محبت خدا بود و همه وجودش محبت بود؛ چون زیاد صلوات برمحمد و آل محمد می فرستاد. بیان سِر این که چگونه می شود که صلوات، انسان را به مقام خلت می رساند و انسان به مقامی می رسد که گداخته در محبت خدا و محبت نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام می شود؛ برای فرصتی دیگر است. « وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا» این هم راه سوم است که انسان صلوات زیاد بفرستد و اگر از سَر محبت نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام صلوات فرستادید، بدانید نتیجه اش این است که این رزق جامعِ محبت نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام را خدا به ما ان شاءالله عنایت می کند.

پی نوشت ها:

(1) المحاسن، ج‏1، ص: 150

(2) المحاسن، ج1،ص: 150

(3) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 334

(4) الخصال، ج‏2، ص: 515

(5) تحف العقول، النص، ص: 246

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2 ،ص: 127

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 128

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص : 130

(10) مجمع البيان، ج10،  ص : 623