نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه دوم حرم مطهر/ مقام محبین و رزق محبت الهی/ آثار و نتایج رسیدن به مقام محبین

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 12 مهر ماه 95 است که به مناسبت آغاز ماه محرم در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ یکی از رزق های خاصی که خدای متعال برای اولیاء خودش در این عالم مقرر فرموده، رزق محبت الهی است. چون اگر در دل انسان محبت غیر خدا باشد، طبیعی است که با خدای متعال درگیر می شود. لذا شاید ما مقامی بالاتر از این نداشته باشیم که انسان به مقام محبت خدای متعال برسد، چرا که با رسیدن به این مقام، همه اعمال انسان برای خدای متعال می شود. مومنین به سه دلیل خدای متعال را عبادت می کنند، بعضی خدای متعال را به خاطر رسیدن به بهشت عبادت می کنند و بعضی دیگر به خاطر ترس از جهنم، که هیچ کدام از این ها مذموم نیست. اما آنچه که بسیار پسندیده است عبادت خدا از روی حب است به طوری که محبت خدا بر همه چیز غلبه کند. خدای متعال هم برای این افراد مزدهای خاصی از جمله رسیدن به رضوان خودش را قرار داده است. خدای متعال در ماه محرم رزق رسیدن به مقام محبین را برای همه قرار داده چرا که گریه و بکاء بر سیدالشهدا راه رسیدن به این مقام را هموار می کند.

رسیدن به مقام محبت، بالاترین مقام انسان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. «مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّه‏» عرض کردیم یکی از رزق های خاصی که خدای متعال برای اولیاء خودش در این عالم مقرر فرموده، رزق محبت الهی است، خدای متعال به ما این اجازه و امکان را قرار داده است که از تعلق به غیر خدای متعال آزاد شویم و به مقام محبت الهی راه پیدا کنیم. حتی از این بالاتر به ما اجازه داده است که محبت های دیگر بطور کلی از دل ما زائل شوند و محبت حضرت حق قالب بر وجود ما شود.

البته این صحبت ها برای مثل من که آنقدر در دنیا فرو رفتم که از یک لقمه دنیا هم نمی توانم بگذرم، خیلی بزرگ است، ولی این ها روایات و آیات قرآن است. امثال بنده ای که از یک لقمه نمی گذریم، اگر سر سفره بنشینیم آن بشقاب پرتر را جلوی خودمان می گذاریم، لیوان سر پرتر را برمی داریم، گاهی این صحبت ها دور از ذهن است، ولی علی أی حال این ها مقاماتی است که به ما وعده دادند و آیات قرآن مکرر ما را به آن دعوت کرده است. روایات اهل بیت ما را مکرر به این تشویق کرده است که انسان به جایی برسد که خدای متعال را دوست بدارد و قلب او مالامال از محبت خدای متعال شود و این محبت به همه اعضا و جوارحش منتشر شود. چنین کسی فقط خدای متعال را دوست می دارد و اگر انسان به اینجا رسید، به بالاترین درجه ممکن برای مخلوق رسیده است.

در بعضی از آثار بزرگان این مطلب بیان شده است. مرحوم فیض رحمت الله علیه یک رساله مختصری به نام اذکار القلوب دارند، که رساله جالب و لطیفی است. در آنجا این مطلب را بیان می کنند که بالاترین مقامی که برای مخلوق ممکن است و ممکن است ما به آن برسیم، همان مقام محبت الهی و اخلاص در محبت خدای متعال است، مابقی آنچه که گفته شده است آثار این است. مقام رضا که در آن انسان راضی به تقدیر و قضاء الهی است، مقامی است که از فروع محبت است. انسان اگر محبت غیر خدا در دل او بود طبیعی است بر سر آن محبوب ها با خدا مشاجره می کند و نمی تواند راضی باشد. خدای متعال یک تدبیری می فرماید، اما او در دل راضی نیست، به زبان هم بگوید در دل گلایه مند از خدای متعال است، چون تعلق به غیر دارد.

خدای متعال در تدبیر خودش و در برنامه ریزی که می کند، ما را به تدریج از این بتکده ای که برای خودمان درست کردیم بیرون می آورد، تعلقات ما را از ما می گیرد، بتکده ها را بر سر ما ویران می کند و تکیه گاه های ما را خراب می کند؛ دلیل خراب کردن آن هم این است که ما به خدای متعال برسیم. ما تا وقتی به مخلوقات و اسباب تکیه می کنیم و به توانائی های خودمان تکیه می کنیم، با خدای متعال خیلی فاصله داریم، خدای متعال برای این که ما به حضور حضرت حق راه پیدا کنیم و موحد شویم، دست بکار می شود و تکیه گاه های ما را می شکند. ما برای خودمان بتکده درست می کنیم اما خدای متعال بتکده را روی سر ما خراب می کند. دست و پا می کنیم آبرویی برای خودمان درست می کنیم، اما این آبرو حجاب و مانع ما شده، پس خدای متعال اینها را ویران می کند.

اگر در دل انسان محبت غیر خدا باشد، طبیعی است که با خدای متعال درگیر می شود، خدای متعال می خواهد تعلقات ما را از ما بگیرد، تا ما آزاد و بزرگ شویم. ما بر سر بازیچه های خودمان با خدای متعال درگیر می شویم. این که انسان راضی شود به قضاء الهی، این از آثار محبت است، صبر، شکر، اینها از برکات محبت هستند، لذا شاید ما مقامی بالاتر از این نداشته باشیم که انسان به مقام محبت خدای متعال برسد.

اگر انسان به مقام محبت رسید، همه اعمال او برای خدای متعال می شود، این همان احسن النیات است. در دعاها به ما گفتند دعا کنید خدا بهترین نیات را به شما بدهد. در دعای مکارم الاخلاق، امام سجاد می فرمایند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِين»‏، خدایا ایمان من را کامل ترین ایمان قرار بده، یقین من را پر فضیلت ترین و پر ثمر ترین یقین ها قرار بده، «وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّات‏» نیت من را رفعت بده تا نیت من به بهترین نیت ها برسد. خدایا نیت من را جزء نیت های خوب نه، بلکه جزء خوب ترین نیت ها قرار بده، «وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَال»‏ و عمل من را هم به جایی برسان که بهترین اعمال باشد. تا نیت بهترین نیت نشود عمل أحسن الاعمال نمی شود، أحسن الاعمال عملی است که از أحسن النیات سرچشمه می گیرد، أحسن النیات هم همین است که انسان به جایی برسد که اعمال او از سر محبت خدای متعال باشد.

عبادت بنده برای رسیدن به ثواب الهی

این روایات از معصومین با بیان های تقریبا یکسان، مکرر نقل شده است. در بیان معصومین آمده که کسانی که اهل عبادت و بنده خدا هستند سه دسته هستند: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً»(1)، یکدسته خدا را عبادت می کنند و عبادت آنها از سر رغبت است، رغبت در ثواب الهی که این ثواب الهی می تواند دنیایی یا اخروی باشد. «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً»، حضرت فرمودند این عبادت، عبادتِ خوبی است، منتها عبادت تجار است، اینها اهل تجارت هستند، منتها تاجران موفقی هستند و با خدای متعال تجارت می کنند، عمل می کنند برای این که خدای متعال به آنها مزد بدهد، که این کار بدی نیست. همه ما تاجر هستیم و تاجر خوب آن کسی است که با خدای متعال تجارت می کند. خدای متعال هم در قرآن فرموده است «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ»(توبه/111)، شما که با خدا تجارت می کنید، مبارکتان باد، چرا که این بیع خیلی بیع خوبی است. خدای متعال با بنده خودش تجارت می کند و اگر یکی بگیرد ده تا می دهد «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»(انعام/160)، اگر یک خوبی بیاورید، خدا ده برابر به شما می دهد، البته بیشتر از این هم داریم و حتی تا هفتصد برابر هم آمده است.

عبادت بنده از خوف عقاب الهی

یک دسته دیگر هستند که «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَة»، خدا را از سر خوف عبادت می کنند، اینها هم عبد هستند، اینها هم خدا را بندگی می کنند، اینها هم کسانی هستند که به بلوغ رسیدند و از دیگران آزاد شدند، منتها اهل رهبت هستند، خائف از خدای متعال هستند که این خوف هم مقاماتی دارد. عیب ندارد کسی خائف از خدای متعال باشد، این مذمت نیست بلکه مدح است، اینها خدا را از سر خوف الهی عبادت می کنند، اینها هم بندگان خدا هستند، منتها عبید هستند، مثل برده ها مزد نمی گیرند، بلکه از سر ترس عبادت می کنند. این خیلی مقام بالائی است و نباید آن را کم گرفت.

در بیانات معصومین علیهم السلام و در خود قرآن، خدای متعال برای اعمال ما ثمراتی ذکر می کند، بعضی ثمرات که ذکر می کند ثمرات دنیایی است، در روایات معصومین هم همینطور است، مثلاً می گویند اگر صله رحم انجام بدهید عمر شما طولانی می شود، اگر قطع رحم کنید عمر شما کوتاه می شود، اموال شما از بین می رود، قطع رحم اموال را نابود می کند، عمرها را کوتاه می کند، اگر دو نفر مؤمن با یکدیگر نزاع کنند عمر آنها کوتاه می شود، آن که اول رجوع می کند و صلح می کند عمر او افزوده می شود، اگر کسی نماز شب بخواند عمر او طولانی می شود، اگر کسی مداومت بر نماز شب بکند رزق او وسیع می شود، اگر کسی مداومت بر نماز شب کند قبر او نورانی می شود؛ خب این ثواب هایی است که برای ما ذکر کردند، ثواب عالم دنیا، ثواب عالم برزخ و ثواب های عالم آخرت.

این روایات برای چه این ثواب ها و عقوبت های دنیایی را ذکر می کند؟! اگر بنا بود بد باشد که ما برای بهشت کار کنیم، برای ثواب کار کنیم، معنا نداشت ما را ترغیب به این کار کنند، معنا نداشت خدای متعال وقتی می گوید این کار را انجام بدهد، بگوید اگر این کار را کردید شما بهشتی می شوید، پس برای بهشت کار کردن کار بدی نیست، اتفاقا خیلی مقام بالائی است که انسان از دنیا آزاد شده و مشغول به بهشت باشد، از تجارت با بندگان خدا آزاد شود و مشغول با تجارت با خدا شود.

امثال بنده که مشغول به تجارت با دنیا و نفس و شیاطین هستیم، با یک تعریف و تمجید زیر و رو می شویم، اما اینها کسانی هستند که از تعلقات آزاد شده اند، ولو برای مزد هم عبادت می کنند، أعم از مزدهای دنیایی که در روایات آمده است، مثلا نماز شب می خواند تا عمرش طولانی شود، بین الطوعین بیدار می ماند تا رزق او وسیع شود، در روایات فرمود: اگر کسی بین الطلوعین مشغول به ذکر و عبادت باشد، این در جلب روزی از مسافرت های طولانی و سخت مفیدتر است. خب یک کسی این را فهمیده است، برای همین هم بین الطلوعین بیدار می ماند تا رزق او آسان به او برسد و به زحمت نیفتد، چرا که همان طور که می دانید خیلی وقت ها رزق ما کنار دست ما است، مثل کسی که در بیابان دنبال آب می گردد و چشمه را نمی بیند. اگر انسان اهل بیداری بین الطلوعین شد، رزق او آسان به دست او می آید و به حیرت نمی افتد.

بنابراین اینها چیز بدی نیست، این انسان خیلی بزرگی است که اهل تجارت با خدای متعال شده است چنین کسی می فهمد که همه چیز را خدا می دهد. او مشرک نیست بلکه این عبد خداست. او می داند همه خیرات در دست خداست، دنیا در دست اوست، آخرت در دست اوست، برزخ در دست اوست لذا با خدای متعال معامله می کند، این که بد نیست!

انسان اگر از خدای متعال خائف و راهب باشد، بد است؟! خدای متعال اتفاقا ما را ترغیب می کند، «وَ إِيَّايَ فَارْهَبُون»(بقره/40)‏، «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»(فاطر/28)، کسانی که به معرفت می رسند اهل خشیت می شوند. عباد الله خائف از خدای متعال هستند، اما از غیر خدا نمی ترسند. رهبت الهی در دل این انسان ها است، این که بد نیست! این که انسان بترسد، این عین توحید است. چنین انسانی می داند که همه کار در دست اوست، «وَ بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي» نفع و ضرر من دست اوست، بعد هم برای این که مبادا خدای متعال برای او ضرری رقم بزند، مواظب است که گناه نکند. به او گفتند اگر گناه کردی در همین دنیا خدای متعال عقوبت خودت را به تو می چشاند و ممکن است گرفتار شوی.

در روایات فرمود هیچ گناهی را کوچک نشمارید، چون خداوند آن گناهی که غضب او در آن است، بین گناه ها پنهان کرده است. در بعضی روایات دارد بنده یک گناه می کند، خدای متعال می گوید دیگر پرونده عمل تو بسته شد و خیری نمی بینی! گاهی یک نگاهی می کند، یک حرفی می زند، آبروی یک مؤمنی را می برد، تعرض به عرض یک مؤمن خیلی محبوبی می کند.

در روایات آمده که خدای متعال چند چیز را پنهان کرده است، یکی از آن ها عمل خوبی است که خدا را راضی می کند، این عمل در بین اعمال پنهان شده است، لذا فرمود هیچ عمل خوبی را کوچک نشمارید. نصف شب بیدار شدید دو رکعت نماز بخوانید، شاید همین دو رکعت از آن دو رکعت هایی است که خدای متعال بار تو را با آن بست. بیدار شدی از این پهلو به آن پهلو می غلتی یک استغفار کن، شاید همین استغفار بار آدم را بست، نگو بدرد نمی خورد. از آن طرف هم فرمودند گناهی که غضب خدا در آن است پنهان است، شاید این دروغی که گفتم خدای متعال من را عاقبت به خیر نکرد، شاید این عرض مؤمن ریختن و یا تعرض به حقوق مؤمن کردن، کار من را تمام کرد. خب آیا این بد است که آدم از خدا اینطور بترسد؟!

فرمود: خدا ولیّ خودش را بین بندگان خودش پنهان کرده است، مواظب باشید، اگر کسی با ولیّ من درگیر شد با من اعلام جنگ کرده است. پس باید حواس آدم به همه مؤمنین باشد و از خدا بترسد. به هیچ مؤمنی بی احترامی نکند ولو همه او را کوچک می شمارند، شاید همین که کوچک می شمارند جزء بهترین اولیاء خداست.

از این داستان ها زیاد شنیدید، در بازار تبریز باربری بود، یک بچه ای از پشت بام افتاد، گفت: خدایا او را نگهدار! دیدند بین زمین و آسمان این بچه ایستاد، دور او را گرفتند که چکار کردی؟! چه کسی هستی؟! گفت: من کاری نکردم، خدای متعال هرچه به من گفته است گوش کردم، حالا من به خدا چیزی عرض کردم او هم اجابت کرده است. خدای متعال اولیاء خودش را پنهان کرده است، آدمی که اینطور است از خدا می ترسد، مواظب است به هیچ بنده خدا بی احترامی نکند، چرا؟ شاید او جزء اولیاء خدا باشد، من چه می دانم که او بد است!

اگر انسان در مقامی باشد که از خدای متعال بترسد و بخاطر ترس از مجازات الهی أعم از مجازات دنیایی و مجازات اخروی میزان راه برود و خلاف نکند، این خیلی مقام بالایی است. امثال بنده از نفس و شیطان و به هم خوردن یک در می ترسیم، ترسیدن از خدا که چیز بدی نیست! گاهی آدم خیال می کند این روایات مذمت است، چرا که بعضی ها خیلی زود می خواهند به مقامات برسند، هنوز کلاس اول نرفته می خواهند به کلاس عالی بروند! «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَة»، یک عده ای از خدا می ترسند ولی عبادت اینها هم عبادت عالی نیست، عبد و بنده هستند، از خدا می ترسند، مزد نمی خواهند ولی خائف و نگران هستند.

عبادت الهی به خاطر حب و شکر خداوند

یک عده دیگری هستند که «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْرا»، هر کاری می کنند ریشه در محبت خدا دارد. می دانند خدای متعال جهنم و بهشت دارد، ولی برای بهشت و جهنم کار نمی کنند و این خیلی مقام بالایی است، درواقع اینها از بهشت و جهنم هم عبور کردند. یک عده ای هنوز به بلوغ بهشت و جهنم نرسیدند، شعار می دهند و می گویند ما برای بهشت کار نمی کنیم، بهشت یعنی چه؟! حتی بعضی از آنها حرف های خیلی سبکی می زنند، خیال می کنند مثلا خدای متعال او را به بهشت می برد و حرمسرا برایش درست می کند! همین هایی که این حرف ها را می زنند از یک گناه کوچک در دنیا نمی توانند بگذرند، از یک هوس خودشان نمی توانند بگذرند.

بهشت همه اش بیت النور است و غفلتی در آن نیست. هیچ چیز آنجا مانع ذکر نیست، چرا که بهشت از آن جاهایی است که همه چیز آن ذکر و حضور است، خوردن آن نورانی است، آشامیدن آن نورانی است، استراحت آن نورانی است و همه در آنجا بنده هستند.

انسانی که در این دنیا وارد وادی بندگی می شود، وارد بیت نور الهی و بیت ولایت می شود، در دنیا هم، همه کارهایش بندگی است. او بنده و سرش پایین است، برای خدا می خورد و می خوابد. اما اینهایی که عبد می شوند، یک عده ای از آنها عبد ممتاز هستند، عبد ممتاز کسی است که بهشت و جهنم را تجربه کرده است، امیرالمؤمنین فرمود متقین اینطور هستند، گویا الان بهشت و جهنم خودشان را می بینند، آنها نگران جهنم خودشان و مشتاق بهشت هستند. بهشت و جهنم آنها را بیقرار می کند، ولی از این هم عبور کرده اند، نه این که هنوز به بلوغ نرسیده اند، به بلوغ رسیده اند و بهشت و جهنم را با همه وسعت و عظمت آن درک کرده اند و از آن عبور کرده اند، «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْرا»، خدا را از سر شکرگذاری عبادت می کند.

کسی از امیرالمؤمنین سؤال کرد که حضرت داود غفلت یا ترک اولایی انجام داد، بعد از آن طوری عبادت و گریه می کرد که وقتی مشغول عبادت می شد «وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْن»(انبیا/79)‏، کوه ها با داود مسخّر بودند، ایشان که تسبیح می گفت آنها هم تسبیح می گفتند؛ پیغمبر شما چه چیزی دارد؟! حضرت فرمود: پیغمبر ما ترک اولی هم نکرده بود، ولی وقتی در محراب عبادت می ایستاد صدای جوشش قلب او مثل دیگ روی اجاق شنیده می شد، البته چه کسی می شنود؟ واضح است امیرالمؤمنین. ما محجوب هستیم و اگر می شنیدیم که خیلی عالم مان عوض می شد!

بعد حضرت فرمودند: نبی اکرم ده سال روی پا می ایستاد و شب ها عبادت می کرد، طوری که قدم های حضرت ورم کرده بود، آنقدر عبادت کرد که خدای متعال فرمود: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»(طه/1-2)‏ ما نگفتیم اینقدر خودت را به زحمت بیندازی! به حضرت عرض کردند: شما که مسلّم اهل بهشت بوده و از جهنم در امان هستید، همه درجات رحمت برای شما آمده است، پس برای چه اینقدر عبادت می کنید؟! فرمود: «أَ فَلَا أَكُونُ عَبْداً شَكُورا»(2)، آیا من بنده شاکر خدا نباشم؟! خدا این همه به من امکانات داده و من باید شاکر باشم.

پس عبادتی که از سر شکر و حب است، رزق محبین است. آدم اگر به مقام محبت خدای متعال رسید و این محبت غالب بر محبت های دیگر شد، حتی غالب بر محبت نسبت به نعمت های خدا شد و طوری شد که خود خدای متعال را بیشتر از نعمت های او دوست داشت، این فرد دیگر برای خدا کار می کند. لذا این که انسان خالص شود و بتواند برای خدا کار کند، با سر و صدا و ریاضت ها حاصل نمی شود، بلکه باید یک تحولی در انسان پیدا شود و روزنه قلب انسان بسوی معرفت و محبت الهی باز شود، تا به تدریج این محبت بر قلب انسان مستولی شود. اگر محبت بر قلب انسان مستولی شد و از قلب او به تدریج به اعضا و جوارح او منتشر شد، همه وجودش وجود محبین می شود. این آدم هر کاری کند در وادی محبت خداست، خواب و خوردن او هم عبادت است، أفضل العبادات هم است. لذا کسی مثل سلمان، همه کارهایش عبادت است، از أفضل العبادات هم است.

فرمود: «حَبَّذَا نَوْمُ‏ الْأَكْيَاسِ‏»(3)، خوش به حال کسانی که با یقین می خوابند، خواب با یقین بهتر از بیداری با شک است. یک شخصی عبادت می کند، اما دارد تیری در تاریکی می اندازد، حالا شاید خدائی باشد و بشنود! اما یک کسی هم اهل یقین است و حالا خسته شده و می خوابد.

آثار عبادت خداوند از روی حب

یکی از شب هایی که احیا دارد شب عید قربان است، این شب همان طور که در کتب ادعیه آمده عمل زیادی ندارد ولی احیاء دارد، آنجا مرحوم سید بن طاووس یک نکته ای را بیان می کنند، می گویند اگر کسی در مقام بندگی خدا بود، یک موقعی خسته شده و می خوابد تا برای عبادت خدا توانائی پیدا کند، این خواب هم احیا به حساب می آید. یک عده ای هستند خدای متعال خواب آن را هم ذکر به حساب آورده است «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ»(آل عمران/191)‏، خواب است ولی خدای متعال خواب او را هم ذکر به حساب می آورد. یک عده ای هم هستند که بیداری آنها هم غفلت است.

اگر کسی به یک مقامی رسید که محبت الهی بر قلبش غالب شد، خاصیتش این است که هر کاری می کند صبقه الهی و محبت الهی دارد. این شخص در اعمال خودش بهترین اعمال و بهترین نیات را دارد، می گردد آن کاری را خدای متعال بیشتر دوست دارد را انتخاب می کند، آن کار را هم که انتخاب کرد سعی می کند آن را زینت کند. دیدید ما برای یک محبوبی وقتی می خواهیم هدیه ببریم، می گردیم ببینیم او چه چیزی دوست دارد، بهترین ها را برای او انتخاب می کنیم، بعد هم آن را زیور می کنیم، زینت می کنیم، گل آرایی می کنیم، بعد هم وقتی می بریم خجالت می کشیم و می گوییم شاید نپسندد، شاید سلیقه من با او یکی نباشد.

قرآن می فرماید اولیاء الهی اینطور هستند، «يُؤْتُونَ ما آتَوْا»(مومنون/60)، همه توان خودشان را بکار می گیرند، شب ها تا صبح بیدار هستند «قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُون‏»(ذاریات/17)، همه زحمت ها را می کشند ولی «وَ قُلُوبُهُمْ‏ وَجِلَة»(مومنون/60)، یک خوفی ته دل آنها است، چون «أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُون‏»، به پروردگار خودشان برمی گردند. آنها چون رو به پروردگار می روند نگران هستند و می گویند این عمل متناسب با او نیست.

خدا رحمت کند استادی داشتیم می گفت اگر کسی قلک خودش را پر کرد، این پول های خرد خودش را جمع کرد و این قلک پر شد، با این که نمی شود چاه نفت بخری! مؤمنین اینطور هستند «يُؤْتُونَ ما آتَوْا»، همه شب ها بیدار و همه روزها در حال عبادت هستند، «رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ أُسُدٌ بِالنَّهَار» شیر روز و راهب شب هستند، مواظب هستند شب و روز آنها تلف نشود، از ثانیه های خودشان استفاده می کنند اما «وَ قُلُوبُهُمْ‏ وَجِلَة»، یک خوفی ته دل آنها است، چون «أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُون»‏. آدمی که اهل محبت شد اینطور است، همه سرمایه خودش را می آورد.

نمی دانم این جمله را عرض کنم یا نه، از دهان من بزرگتر است! این جمله سید الشهداء در گودی قتلگاه چیست؟ «إلهى رضى بقضائك لا معبود سواك»‏، هرچه تو تقدیر کنی ما راضی هستیم، «یا غیاث المستغیثین» عمده این جمله این است که خدایا دست من را بگیر و من را رها نکن، نکند وسط کار تو من را رها کنی! اگر من بندگی می کنم، اگر من جان در راه تو می دهم، اگر هستی خودم را می دهم، برای این است که تو دست من را گرفتی! این مقام محبین است.

مقام محبین این است «اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ وَالِهَة»، اگر کسی به امام رسید مخبت می شود، این حمد ذیل زیارت امین الله است. اگر کسی وارد وادی ولایت امام شد، نفس او آن نفسی می شود که این سیزده صفت را دارد «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِك»‏، جزء آن کسانی می شود که این حمدها در وجود او جاری می شود و این مقامات را پیدا می کند، مخبت می شود، منکسِر می شود، همه چیز را می برد ولی منکسِر است، منکسرین، مخبتین والله و شیدا هستند. شیدا یعنی کسی که محبت دارد و غرق در آن است، همه چیز خودش را فدا می کند ولی در محبت خودش را بدهکار می داند.

کسی که محبت دارد و در محبت طلبکاری می کند بی خود می گوید، این محب نیست! محب آن کسی است که همه چیز خودش را می دهد، اما بازهم در محبت خودش را بدهکار می داند. می گوید من لایق محبت تو نبودم، من لایق نبودم این اشتیاق را به من بدهی که من جان خودم را با تو معامله کنم، من کجا و تو کجا! «أین التراب و رب الارباب»، من باید با دنیا معامله کنم، من باید با نفس خودم تجارت کنم، اما تو به من لطف کردی و این درها را به روی من بستی. تو من را با خودت آشنا کردی، محبت خودت را به من عطا کردی و من را مستغرق در آن کردی، حالا من برای تو کار می کنم و جز محبت تو در وجودم نیست.

این آدمی که همه چیز خودش را در راه محبوب می دهد، با دست و دلبازی هم می دهد، بعد از آن هم خوشحال است و خودش را بدهکار و وامدار می داند، این محب حقیقی می شود. ما باید در عمل خودمان به اینجا برسیم.

مزد خداوند به محبین

مقام محبین، مقامی است که ما را به آن دعوت کردند، و آنوقت مزدهای خاصی هم خدای متعال برای این محبین در نظر گرفته است. یکی این است که «وَ رِضْوانٍ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرَ»(توبه/72). خدای متعال از بهشتی که به مؤمنین و مؤمنات وعده داده است سخن می گوید: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَر»(توبه/72). همه این درجاتی که در بهشت گفتیم درجات خوبی است، ولی یک مقامی در بهشت است که از نظر عظمت و کبریائی قابل مقایسه با این مقام ها نیست، چرا که کبریای الهی آنجا ظهور دارد «وَ رِضْوانٍ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرَ».

مرحوم علامه بزرگوار طباطبائی در تفسیر خودشان وقتی به اینجا می رسند، می گویند این رضوان الله برای کسانی است که «عبدوا الله حباً» هستند، کسانی که برای بهشت کار نکردند، با این که یقین به بهشت داشتند، اینها فقط برای محبت خدا کار کردند. خدای متعال هم یک چیز بالاتری به آنها می دهد که آن مقام رضوان است. در این مقام، همینطور که اینها خدا را دوست می دارند، خدا هم اینها را دوست می دارد و رابطه دو طرفه است «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه»(توبه/100)‏، آنوقت به جایی می رسند که محبت خدا به خودشان را می چشند. از این بالاتر دیگر لذتی در عالم نیست، لذتی بالاتر از این که انسان به جایی برسد که رضا و محبت خدای متعال به خودش را درک کند و مستغرق در این مقام شود، حتی در بهشت هم وجود ندارد.

لذا در روایات است که بهشتی ها وقتی وارد بهشت می شوند و امام هم به آنجا وارد می شود، سفره پهن می شود و همه غرق در نعمت می شوند، آنوقت خدای متعال به یک عده ای که اولیاء او و اهل کرامت هستند خطاب می کند که «أَوْلِيَائِي وَ أَهْلَ طَاعَتِي»(4)‏ اولیاء و بندگان خاص من، آیا می خواهید یک درجه بالاتر از این را به شما ارائه کنم؟ گویا اینقدر برای آنها غیر مترقبه است که حیرت می کنند و جواب نمی دهند، خطاب دوباره می دهد که ای اهل کرامت من، آیا شما را به یک مقام بهتر دلالت کنم؟ عرضه می دارند: خدایا اگر بهتر از این هم متصور است ما طالب هستیم! بعد پرده کنار می رود و وارد مقام رضوان می شوند. خدای متعال به آنها می فرماید: رضای من از همه نعمت هایی که می چشید و با چشیدن آن غرق در لذت بندگی می شوید، بهتر است «رِضَايَ عَنْكُمْ وَ مَحَبَّتِي لَكُمْ». اگر شما رضایت من از خودتان را بچشید و ببینید که من چطور از شما راضی هستم، اگر شما محبت من را به خودتان بچشید، این از همه آنها بهتر است. بعد پرده کنار می رود و وارد مقام رضوان می شوند. وقتی محبت و رضای خدا را می چشند اقرار می کنند و می گویند خدایا حقیقتاً همینطور است، همه آن نعمت ها یک طرف، این یک طرف.

 این مقام محبین است، کسانی که برای محبت کار می کنند خدای متعال هم مزد های خاص برای آنها در نظر گرفته است. بهشتی ها هم در بهشت موحد هستند، کسانی هم که برای ترس از جهنم کار می کنند، در مقام امن قرار می گیرند و غرق در نعمت هستند. عرض کردم که غفلت در بهشت نیست، بلکه همه ذکر و حضور و بندگی است، مثل دنیا نیست که محیط غفلت باشد، «بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه»(نور/36)‏ ولی درجات دارد و درجه عالی آن برای محبین است.

نتیجه رسیدن به مقام حب الهی

این مقام محبت نتایجی دارد. آیا اگر انسان به مقام محبت خدا رسید و جزء محبین شد، دیگر دیگران را دوست ندارد؟! خیر، اینگونه نیست، نبی أکرم بندگان خدا بخصوص مؤمنین را دوست می داشت، حتی جمادات و نباتات و حیوانات را هم دوست داشت، اصلاً نمی توانست دوست نداشته باشد، پس آنچه مهم است این است که محبت او عوض می شود، محبت او نفسانی و ظلمانی نیست. به تعبیر روایات «الْحُبُّ فِي اللَّهِ» است، دوستی او برای خداست، لذا هر چه بیشتر دوست می دارد به خدا نزدیک تر می شود. دوستی که در راه خدا نیست حجاب محبت خداست، اما دوستی که در راه خداست، محبت خدا را رقیق تر، لطیف تر و نورانی تر می کند.

نبی أکرم به همه مخلوقات محبت دارند «أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيم‏»(5)، یک نفر را حاضر نیست به جهنم ببرند و وقتی کسی به جهنم برود ایشان غصه می خورد. نبی اکرم با این محبتی که به مخلوقات می کند، محبت خدا در وجودش زنده تر می شود، بنابراین کسانی که به مقام محبت الهی می رسند هم اینطور نیست که عاطفه نداشته باشند، اتفاقا آنها مؤمنین را بیشتر از دیگران دوست دارند و اصلا محبت حقیقی را آنها دارند.

کسانی که هنوز اسیر نفس هستند که محبت ندارند! هرچه هست حب نفس است، چون خودش را دوست دارد به رفیق خودش محبت می کند چرا که یک چیزی از رفیقش به او می رسد.کسانی که اهل نفس هستند و از وادی نفس عبور نکردند، حقیقتاً همه محبت های آنها به خودشان است، این محبت ها نفسانی و ظلمانی است. اتفاقا کسانی که از وادی نفس و دنیا عبور می کنند و به مقام لطیف محبت الهی راه پیدا می کنند، می توانند دیگران را دوست بدارند و إلا تا انسان اسیر نفس خودش است که کسی را دوست ندارد!

شیطان همینطور است دیگر، همه چیز را برای خودش می خواهد، کسانی که شیطانی هستند هم همینطور می شوند. اما این آدم ها «الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّه‏» هستند، همدیگر را برای خدا دوست دارند، همسر برای خدا به همسر محبت می کند و همینطور است رابطه فرزند با پدر و مادر، پدر و مادر با فرزند، برادر با برادر، رفیق با رفیق.

فرمود: متحابون في الله وقتی وارد قیامت می شوند، نور جسم آنها همه محشر را روشن می کند. در روایت دارد که در عرصه قیامت، آن عرصه خیلی سخت که حساب و کتاب دقیق است و پنجاه هزار سال طول می کشد، ندا می رسد که «أَيْنَ الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ»(6)، کسانی که در راه خدا به یکدیگر محبت می کردند، کجا هستند؟ منظور هم کسانی هستند که محبت خدا بر آنها غالب شده و به یکدیگر برای خدا محبت می کنند. ممکن است کسی خدا را دوست بدارد، اما هنوز به مقامی نرسیده که محبت الهی به محبت بندگان تبدیل بشود.

متحابون في الله کسانی هستند که‏ خدا را دوست می دارند و به خاطر محبت خدا دیگران را هم دوست دارند، برای آنها مال و آبرو خرج می کنند. دیدن آنها می روند و دلشان برای آن ها تنگ می شود. اگر دل شما برای یک مؤمنی تنگ شد فقط برای اینکه مؤمن است و بدون طمع به دیدن او رفتید، این زیارت خدای متعال به حساب می آید. اگر در منزل باشد یک ثواب به شما می دهند و اگر نباشد دو ثواب به شما می دهند.

در قیامت صدا می زنند «أَيْنَ الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ» کسانی که در راه خدا به یکدیگر محبت می کردند کجا هستند؟ یک عده ای برمی خیزند و به آنها گفته می شود که بدون حساب و کتاب به بهشت بروید! ملائکه جلوی آنها را می گیرند و می گویند کجا بی حساب و کتاب راه افتادید به طرف بهشت، صحرای محشر است! می گویند به ما گفتند که شما حساب و کتاب ندارید و در این مواقف لازم نیست بایستید! می گویند مگر شما چکار کردید؟ می گویند ما متحابون فی الله هستیم، گفته می شود: این یعنی چه؟! پاسخ می دهند یعنی برای خدا به یکدیگر محبت می کنیم و برای خدا با دشمنان خدا دشمنی می کنیم، به آنها می گویند درست است، «نِعْمَ أَجْرُ»، خوب عمل کردید و عمل شما خیلی ارزشمند است ولی مزد خدا بهتر از عمل شما است، خدا خوب مزدی به شما داده است.

از این دست روایات زیاد داریم؛ بنابراین محبت الهی باید بر وجود انسان غالب شود و بعد به محبت بین مؤمنین تبدیل شود، به طوری که ما یکدیگر را در راه خدا دوست بداریم و در راه خدا نسبت به یکدیگر از مال و جان و امکانات خودمان ایثار کرده و آنها را در اختیار مؤمنین قرار بدهیم. نقطه مقابل آن هم است، باید به بغض فی الله هم برسیم و در راه خدا با دشمنان خدا دشمنی کنیم.

عاشورا، بستری برای رسیدن به مقام حب الهی

انسان با عاشورای امام حسین علیه السلام به حب فی الله و بغض فی الله می رسد. یک موقعی من مقامات سلوکی زیارت عاشورا را مرور می کردم، آنجا یک نکته ای دارد، یکی از مقامات آن این است «إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُم»، انسان به جایی می رسد که نسبت به دوستان آنها سلم است، این از آثار عاشورا است.

اگر کسی می خواهد به مقام محبت برسد و غرق محب خدای متعال شود و بعد جزء متحابون فی الله شود، راه آن عاشورا است. این مقام، از رزق های این ایام است. سر سفره امام حسین یکی از رزق های خیلی عجیبی که تقسیم می شود رزق محبت خداست. اشک بر امام حسین و اقامه عزا بر ایشان، اگر ناب و خالص شد، یکی از آثاری که دارد این است که محبت دنیا را از دل انسان می برد و انسان را به محبت الهی می رساند. در نتیجه هم انسان خالص در محبت های خودش می شود و حب فی الله پیدا می کند، هم خالص در دشمنی های خودش می شود و بغض فی الله پیدا می کند، که حالا مقامات آن در زیارت عاشورا ذکر شده است. این از رزق های ماه محرم است. این ایام سفره عام است و برای همه پهن شده، لذا همه هم می آیند.

دیدید ماه رمضان چطور است؟! همیشه سفره خدا پهن است، اما ماه رمضان سفره عام است، همه اهل نماز شب و سحرخیزی می شوند، اما بعد از ماه رمضان سحرخیزها کم می شوند، دهه محرم هم اینطور است، سفره امام حسین سفره ای است که همه می آیند، بعد که این دهه می گذرد کم کم مشتری های این سفره کم می شوند. بله، یک عده ای هم در همه سال مشتری هستند، اما به هرحال در این دهه یکی از رزق هایی که تقسیم می کنند رزق محبت است.

إن شاء الله خدای متعال ما را از اهل آن رزق قرار بدهد که البته آغاز آن هم از اشک ریختن بر امام حسین است، اگر هم اهل بکاء نیست فرمودند تباکی کنید، یعنی به زور از خودتان اشک بگیرید تا آرام آرام این قلب نرم شود و اتصال به سرچشمه پیدا کند، تا حقیقت اشک را به او بدهند، چرا که اشک از حوض کوثر است، پس برای این که ان شاء الله این را به ما بدهند، باید از تباکی شروع کنیم و رها نکنیم «فلأندبنّک صباحاً و مساءً».

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 510

(2) مصباح الشريعة، ص: 170

(3) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 495

(4) تفسير العياشي، ج‏2، ص: 96

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 265

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 126