نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه دوم حرم مطهر/ نعمت عظیم پیامبر اسلام بر بندگان و وظایف انسانها در قبال حضرت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 7 آذر ماه 95 است در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ نعمتهایی که به مومن و کافر داده می شود متفاوت است. زیرا مومن و کافر از دو سفره جداگانه روزی می خوردند یکی از سفره پیامبر و خدای متعال و یکی از سفره شیطان و اولیای طاغوت. بزرگترین رحمت و نعمت الهی بر بندگان وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه و آله است و به همین دلیل کوچکترین ترک اولی نسبت به شکرگزاری از پیامبر عقوبت سنگینی خواهد داشت. در قرآن کریم وظایف متقابلی برای پیامبر و امت نسبت به همدیگر بیان شده از جمله آنکه باید تابع و مطیع و تسلیم در برابر پیامبر بود تا از نور ایشان در راه رسیدن به خدای متعال برخوردار شویم.

نعمت رحمانیه و نعمت رحیمیه خدای متعال

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميد»(لقمان/12) رحمت و نعمت هایی كه خدای متعال در اختیار بندگان خودش قرار داده دو قسمت است چنانچه بزرگان فرمودند: یك قسم رحمت عامه خدای متعال است و این نعمت ها و رحمت ها اختصاص به مومنین ندارد و آنهایی هم كه منكر خدای متعال و حتی منكر رحمت خدای متعال هستند از آنها برخوردار هستند و حتی گاهی خدای متعال در قرآن بیان فرموده «وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُون‏»(زخرف/33) یعنی اگر مردم یك امت با یك دین نمی شدند و اگر نبود كه شما مومنین تحمل نمی كردید ما بیش از این به كفار و آنهایی كه منكر خدای رحمان و منكر رحمت او هستند امكانات می دادیم كه سقف های خانه شان را از نقره بسازند. در روایتی نورانی حضرت فرمودند که اگر شما مومنین تحمل می كردید و شما كافر نمی شدید خدا بیش از این به كفار از این نعمت های دنیا می داد.

این یك جنس نعمت است که خدای متعال به كفار هم عنایت كرده ولی یك نعمت هایی است كه مختص به بندگان خدا و آنهایی است كه در مقام بندگی و عبادت و معرفت خدای متعال هستند. هر چه درجات معرفت و بندگی شان كاملتر شود آن نعمت ها هم برایشان بیشتر عنایت می شود؛ كه گاهی بزرگان از آن به رحمت رحیمیه خدای متعال تعبیر كردند. از جمله این رحمت ها قرآن، كتاب الهی است. خدای متعال در بیان نورانی خودش در سوره مباركه یونس وقتی می خواهد قرآن را معرفی كند، می فرماید «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين‏»(یونس/57) این كتابی كه به سمت شما آمده موعظه الهی و شفای بیماری های دل شماست و همچنین هدایت است و شما را به سمت خدای متعال و سرچشمه نور دلالت و هدایت می كند و رحمت خاصه خدای متعال برای مومنین است.

بعضی این آیه را اینگونه معنا كردند که انسان در قدم اول برای اینكه به سمت خدای متعال حركت كند نیاز به موعظه هایی دارد كه دل انسان بیدار شود و از غفلت بیرون بیاید. قرآن موعظه الهی است كه اگر كسی گوش به این موعظه بدهد و دل بسپارد، بیدار می شود و از خواب غفلت هشیار می شود؛ وقتی هشیار شد و راه و چاه را فهمید، می خواهد حركت كند؛ اما موانعی در وجود انسان است؛ از جمله بیماری دل، صفات رذیله حسد و بخل و كبر و امثال اینها مانع حركت انسان به سمت خدای متعال هستند. در مرحله دوم انس با قرآن موجب می شود كه این بیماری ها شفا پیدا كند. بیماری های دل انسان با قرآن شفا پیدا می كند همینطوری كه امیرالمومنین ارواحناه فداه در بیان نورانی شان در خطبه متقین فرمودند «يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِم‏» متقین شبها خبردار می ایستند و قرآن را به نحو ترتیل با آرامش قرائت می كنند و دردهای بی درمان خودشان را با قرآن دوا می كنند و دوای دردهایشان را از متن قرآن به دست می آورند.

بنابراین قرآن در قدم اول بیدار می كند؛ دل انسان را هشیار می كند و زیر پای انسان را داغ می كند و انسان را به حركت به سمت خدای متعال درمی آورد بعد هم بیماری هایی كه مانع حركت به سمت خدای متعال هستند را رفع می كند و شفا است. در قدم بعد انسانی كه راه افتاده سالم شده مانع ندارد می خواهد حركت كند، آن را هدایت و دستگیری می كند و قدم به قدم در وادی معرفت الهی و محبت الهی و در وادی توحید انسان را پیش می برد و در نهایت و این قرآن رحمت خاصه برای مومنین است.

بزرگوارانی مثل علامه بزرگوار طباطبایی بیان كردند كه از اینكه قرآن می فرماید «وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين‏» پیداست رحمت رحیمیه است. یكی از رحمت های خاص خدای متعال قرآن است. در این قرآن رزق های خاص مثل یقین و توكل و ایمان و هدایت است.

تفاوت نعمت برای مومن و کافر

پس بعضی از نعمت ها نعمت های خاصی هستند كه مختص به مومنین هستند؛ البته اگر كسی مومن شد رزق های ظاهری اش كه گاهی از آن تعبیر به رزق مادی می شود هم با رزق كفار فرق می كند؛ چون در عالم دو سفره پهن شده یك سفره حلال و یك سفره حرام و شبهه ناك است. یكی سفره وجود مقدس نبی اكرم صلی الله وآْله و سلم است و یك سفره ای است كه به شیطان و جنودش در عالم پهن شده و سفره محرمات است. مومن رزق ظاهری اش هم حلال است و از سر سفره وجود مقدس نبی اكرم می خورد؛ كافر رزق ظاهری اش هم رزق ناپاكی است.

خدای متعال در قرآن ذیل آیه «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَه‏»(انعام/120) یا ذیل آیه شریفه «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَن‏»(اعراف/33) می فرماید که پیغمبر ما، به مردم بگو ظاهر و باطن گناه را ترك كنند؛ یعنی فقط اینطور نباشد كه از ظاهر گناه دوری بجویند و از باطن گناه دوری نجویند.

ذیل این آیه روایاتی است که فرمودند: قرآن ظاهر و باطن دارد. حلال در ظاهر قرآن همین حلال هایی است كه می بینید؛ مثل رزق و روزی های حلال و اعمال حلال و خوردن و پوشیدن و نگاه كردن حلال و دوستی حلال است، ولی حلال در باطن قرآن ولایت ما است؛ یعنی هر كسی كه از حلال ها استفاده می كند از سفره ما استفاده می كند؛ و حرام در ظاهر قرآن همین محرماتی است كه می بینید؛ مثل غیبت و تهمت و ریا و ظلم و ایذاء مومن و در باطن قرآن ولایت دشمنان ماست؛ یعنی هر کس سر سفره حرام می نشیند، از سفره دشمنان ما لذت می برد و از آن سفره می خورد.

سفره حلال و حرام در نعمت های ظاهری هم هست، لذا اگر كسی مومن شد نعمت های ظاهری اش هم با نعمت های ظاهری كفار متفاوت است. كفار و آنهایی كه مومن نیستند از نعمت های حلال معمولاً محروم هستند. در هر صورت نعمت های الهی دو دسته است: یك دسته نعمت هایی كه خدا به كفار هم می دهد؛ و یك دسته نعمت هایی كه برای مومنین است. هر چه درجات ایمانشان كاملتر شود، بهره شان از آن رزق بیشتر می شود؛ مثل قرآن که «مَأْدُبَةِ اللَّه‏» و سفره ای است که خدا گسترده است. انسان به اندازه درجات ایمانش به خدا از این قرآن استفاده می كند. آن كسی كه در درجه دهم ایمان است یك بهره ای از قرآن دارد كه دیگران ندارند؛ چنانچه قرآن هم می فرماید «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون‏»(واقعه/79) انسان به اندازه طهارت و پاكی و اخلاصش از ارزاق ظاهری و باطنی قرآن بهره مند می شود.

نعمت اعظم وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

از جمله نعمت های باطنی كه خدای متعال عطا كرده كه هم ظاهری است و هم باطنی و نعمتی بالاتر از آن نیست که سرآمد همه نعمت هایی است كه خدای متعال به بندگان عنایت كرده، نعمت وجود مقدس نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم است. این وجود مقدسی كه عبد خداست خالصة الله است و خدای متعال آن را برای خودش انتخاب كرده مختار و مصطفی و مجتبی است؛ اینها همه اوصاف حضرت هستند؛ ایشان برگزیده خداست. خدا از بین همه مخلوقات و بندگان و ملائكه این یك نفر را انتخاب كرده به عنوان عبد خالص خودش و خاصة الله است. این بنده ای كه قبل از همه كائنات آفریده شده و همه عوالم با نور او نورانی شده مبعوث شده كه بیاید دست ما را بگیرد. او هم با خدا قرار و عهد بسته كه من می روم و بندگان تو را نجات می دهم و موحد می كنم و پاك و طاهر و سالم اینها را تحویل تو می دهم. نعمتی بالاتر از این نعمت خدای متعال برای ما قرار نداده است.

خدای متعال وقتی این پیامبر را مبعوث می كند می فرماید «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنين‏ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ »(آل عمران/164) منت و نعمت بزرگی به مومنین دادیم. «منّ» به معنی نعمت بزرگ است و خدای متعال از بین آنها پیغمبری را برگزید که آیات را بر آنها تلاوت می كند به او وحی می شود و علم و وحی الهی را برای مردم می آورد. نعمتی بالاتر از این نمی شود. زیرا دست ما به آن علوم و وحی الهی نمی رسد. این پیغمبر حقایق و چراغ الهی در دلش روشن شده و این را تحمل كرده است و خدای متعال اینها را به واسطه این وجود مقدس فرود آورده تا در دسترس ما قرار گرفته است؛ و الا قرآن به سادگی در دسترس ما قرار نمی گیرد؛ چنانچه به فرموده خود قرآن «وَ إِنَّهُ في‏ أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم‏»(زخرف/4) قرآن در آن مقام رفیع است چه نسبتی با ما دارد؟!

خدا رحمت كند امام بزرگوار را می فرمودند: اگر وجود مقدس نبی اكرم نبودند برای همیشه اسرار قرآن مكتوم می ماند. این وجود مقدس است كه این كتاب را با خودشان فرود آوردند و همه  عوالم را طی كردند و این كتاب و این سفره گسترده و این رزق باطنی الهی به وسیله پیغمبر گرامی در اختیار ما قرار گرفته است و لذا نعمتی در عالم بالاتر از پیغمبر خلق نشده است.

در زیارت حضرت آمده است «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلَالِ» خدا را ستایش می كنیم كه به واسطه تو ما را از شرك و از ضلالت نجات داد. هر كسی طعم توحید را بچشد به واسطه پیغمبر موحد و عبد اوست كه طعم توحید را چشیده و همه ما را هم سر سفره توحید و بندگی خدای متعال دعوت كرده و دست ما را هم می گیرد و اگر دنباله روی كنیم همه ما را تا مقام توحید و معرفت و لقاء الله پیش می برد. قرآن می فرماید «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُم‏»(کهف/110)؛ منظور این است که من وقتی در عالم دنیا آمدم لباس بشر پوشیدم. خدای متعال می فرماید «وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُون‏»(انعام/9) اگر ملك را هم می فرستادیم حتماً او را بر سیمای بشر می فرستادیم و لباس همین مردم را به او می پوشاندیم.

این پیغمبر كه خیلی بالاتر از ملك است و ملائكه سجده بر او كردند و آن روحی كه در حضرت آدم بود و مسجود ملائكه است و همه ملائكه بر آن سجده كردند، یك شعاعی از وجود مقدس نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم است، این پیغمبر را خدای متعال فرستاد و فرمود «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِد فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا»(کهف/110) اما یك تفاوت است که من از وحی برخوردار هستم و علم الهی به من می رسد. شما اگر بخواهید از این علم برخوردار شوید باید دنبال من حركت كنید. آن توحید و حقیقتی كه به من وحی شده این است که یك الله بیشتر ندارید. پس حقیقت توحید به من عطا شده اگر با من همراه شوید همه شما را به سرچشمه توحید می رسانم و همه را موحد می كنم؛ همه را از شرك خفی و جلی نجات می دهم. اگر می خواهید موحد شوید و به مقام لقاء الله برسید دنبال من حركت كنید؛ من شما را تا مقام لقاء الله می برم، اگر اهل عمل صالح باشید اهل اخلاص باشید؛ من شما را می رسانم.

این وحی ای كه به پیغمبر شده وحی مخصوص است که در سوره مباركه شورا خدای متعال در آیه اول توضیح می دهد كه «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّه‏ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيم‏»(شورا/51) كسی كه بشر شد و لباس بشر پوشید خدای متعال وقتی بخواهد با آن صحبت كند از این سه حال خارج نیست و به یكی از این سه شكل است: یا به او وحی می شود یا وقتی خدا با او صحبت می كند یك واسطه و حجابی است مثل اینكه می گویند موسای كلیم علی نبینا و آله و علیه السلام در آغاز نبوتش اینطوری بود وقتی خدای متعال می خواست با او صحبت كند در كوه طور از ورای شجره با او صحبت كرد و صدای كلام الهی را از ورای یك درختی تلقی می كرد؛ اینکه آن درخت چه بود و وادی طور كجا بود را در روایات توضیح دادند و سوم اینکه یك واسطه ای می آید وحی الهی را می آورد. پس به سه قسم خدای متعال با بشر تكلم می كند: یا وحی است یا واسطه است یا یك رسولی در كار است.

سپس می فرماید «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا»(شورا/52) ما به شما وحی كردیم یعنی خدای متعال با پیامبر گرامی تكلم كرده و در این تكلم واسطه نبوده، جبرئیل هم نبوده است بلکه آن وحی ای كه به شما شد كلمه روح بود از عالم امر الهی. كلمه روح را به شما القا كرده و اگر این حقیقت به شما عطا نمی شد از مقامات ایمان و كتاب الهی شما برخوردار نبودید و لكن ما این كلام الهی و این كتاب را نوری قرار دادیم و هر كه را بخواهیم به وسیله آن هدایت می كنیم. آنچه به این پیامبر گرامی وحی شده خدای متعال آن را به صورت نور قرار داده که همه به وسیله آن هدایت می شوند.

نعمتی بالاتر از این نمی شود که خدای متعال به پیامبر وحی كرده و نوری به این وجود مقدس عطا كرده كه این وجود مقدس به وسیله این نور هر كه را در هر مقامی باشد خدای متعال بخواهد هدایت كند؛ و به وسیله این چراغ الهی و به وسیله نوری كه در قلب نبی اكرم روشن شده به وسیله این مصباح همه عالم روشن و هدایت می شوند؛ لذا نعمتی بالاتر از این خدای متعال قرار نداده است.

این پیغمبر گرامی که به طرف ما مبعوث شده ماموریت هایی دارد قرآن می فرماید «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين‏»(انبیا/107) خود وجود مقدس نبی اكرم رحمت خدا بر عالم است در قرآن از حضرت تعبیر به فضل الله شده است. ایشان فضل الهی است و نعمتی ماورای عدل است و تفضل خدا به بندگانش است كه راه ما را به سوی این پیغمبر الهی باز كرده است. اگر كسی سر سفره این پیغمبر نشست، از فضل الهی برخوردار شده است.

در سوره مباركه یونس خدای متعال قرآن را معرفی می كند و می گوید «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين *‏ قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون‏ »(یونس/57-58) همه این حقایقی كه به شما عطا می شود و این قرآن با همه مقاماتش از ناحیه فضل الهی برای شما نازل می شود و رحمت الهی است؛ اگر كسی می خواهد خوشحال شود باید به این رحمت الهی خوشحال شود اگر كسی به این فضل و رحمت رسید به واسطه او از قرآن برخوردار شد دل خوش به این قرآن و دلخوش به این فضل و رحمت الهی باشد زیرا خیلی بهتر از چیزهایی است كه اهل دنیا جمع می كنند. همه آنچه اهل دنیا جمع می كنند در مقابل رزق قرآن و فضل و رحمت الهی هیچ چیز نیست.

در روایت فضل و رحمت را معنا كرده که فضل الهی یعنی وجود مقدس نبی اكرم و امیرالمومنین. به واسطه نبی اكرم و اهل بیتشان است كه رزق و سفره قرآن و كتاب الهی در اختیار شما قرار گرفته این موعظه و شفا و هدایت و رحمت خاص خدا به واسطه نبی اكرم به شما عطا شده است. ما نعمتی بالاتر از وجود مقدس نبی اكرم نداریم. او وظایف خودش را ماموریت هایی كه از طرف خدا قبول كرده به خدا قول داده برای هدایت ما به عهده بگیرد به خوبی انجام داده اگر با خدا قرار بسته كه سختی ها را تحمل كند و خود و اهل بیتشان سخت ترین زحمت ها و سختی ها را تحمل كنند، تحمل كردند.

عمده کار از این طرف است كه ما در مقابل این نعمت الهی باید شاكر باشیم؛ زیرا نعمتی بالاتر از این نیست. این نعمت را هم اگر كسی شكر نكند خدای متعال كفران این نعمت را نمی بخشد. خیلی نعمت ها است كه ممكن است انسان غفلت هم كرد مورد مغفرت قرار بگیرد؛ اما این نعمت از نعمت هایی نیست كه اگر كسی غفلت كرد خدای متعال بگذرد؛ حتی اگر كسی نسبت به این نعمت ترك اولی هم بكند به همان اندازه سقوط می كند؛ چنانچه ترك اولی حضرت آدم یك نوع ترك اولی نسبت به همین نعمت و حقیقت بود. سایر انبیاء هم اگر از آنها ترك اولی سر می زد، در بیانات ائمه به ترك اولی نسبت به این نعمت تفسیر شده است. این نعمتی است که اگر ترك اولی هم بكنی خدا نمی بخشد.

قرآن در مورد حضرت آدم فرمود «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما»(طه/115)، یعنی جزو انبیا اولوالعزم نشد. در روایت در بصائر الدرجات است که وقتی مقامات نبی اكرم و اهل بیت و امام زمان ارواحناه له الفداه عرضه شد حضرت آدم برای یك لحظه تامل كردند و به این مقامات دیر اقرار كردند ما نمی دانیم چه بوده که حضرت آدم که پیغمبر بزرگ الهی است؛ اما پیغمبر الولوالعزم نشد. این از نعمت هایی است كه خدای متعال كوتاهی و غفلت نسبت به او را نمی بخشد چون خیلی نعمت بزرگی است.

پیغمبر قدم در یك جایی گذاشته كه هیچ پیغمبری قبل از آن نرفته است. وقتی به معراج رفتند به یك نقطه ای رسیدند که عوالم همه پیامبران را پشت سر گذاشتند. در حدیث معراج است که به یك نقطه ای رسیدند كه جبرئیل توقف كرد، حضرت فرمودند: جبرئیل چرا مرا تنها گذاشتی، عرض كرد: جایی قدم می گذارید كه احدی قبل شما پا نگذاشته هیچ پیغمبر و ملك مقربی پا نگذاشته است؛ من هم كه جبرئیل و سرآمد همه ملائك هستم اگر یك نوك انگشت جلوتر بیایم نود نعود نهدركم

حضرت در آن عالم، اسرار الهی را دریافت كرده باز آمده با ما خاكی ها همنشین شده و حاضر شده بار ما را بكشد. من خیلی اهل شعر نیستم ولی شاید این شعر ناظر به همین است: «من كه ملول گشتمی از نفس فرشتگان/ قال و مقال عالمی می خرم از برای تو». حضرت آمده با ما سروكار دارد و می خواهد ما را بیدار و هشیار كند و ما را از دست شیطان به در بیاورد به خدای متعال برساند. نعمتی بالاتر از این پیغمبر خدا ندارد.

وظایف متقابل پیامبر اکرم و امت

ما در مقابل این پیامبر چه وظیفه ای داریم؟! قرآن یك وظایفی را برای ما معین كرده و یک وظایفی را برای پیامبر بیان كرده است «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة»(جمعه/2) از تلاوت شروع می شود تا به مرحله طهارت نفس و تعلیم حكمت می رسد؛ اگر كسی با این پیغمبر همراه شد حكیم می شود؛ چنانچه فرمودند «أَنَا دَارُ الْحِكْمَة»؛ «أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَة وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بَابُهَا». هر حكمتی هست خدا به این پیغمبر داده اگر از راهش وارد شوند. این پیامبر همه را حكیم می كند. همه همراهان این پیغمبر در كنار این وجود مقدس لقمان حكیم و سلمان می شوند. او کار خود را به خوبی انجام داده و بعد هم انجام خواهد داد. هم در این دوره و هم در دوره رجعت و قیامت كه توضیحش در قرآن است كه این پیامبر چه می كند.

ما در مقابل این نعمت الهی چه وظیفه ای داریم؟! خدا در قرآن دستوراتی داده است، یكی این است كه خداوند متعال محبت پیامبر را خواسته که ایشان را دوست بدارید. در سوره توبه خدای متعال به این وجود مقدس می فرماید «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكين‏»(توبه/1) باید نزاعت با كفار را علنی كنی؛ زیرا این درگیری علنی و جدی می شود. حضرت هم علناً فرستادند که این سوره را برای مشركین بخوانند. اینجا یك مرحله جدیدی از رسالت نبی اكرم شروع شد وقتی حضرت درگیری را شروع می كنند صف بندی می شود. سه صف درست می شود كه این سه صف در این سوره به خوبی اوصافشان توضیح داده شده است: یكی مومنین است. یكی هم صف منافقین كه در باطن با حضرت نیستند و در ظاهر با حضرت هستند كه یك صف تاریخی است که از زمان خود حضرت تا دوران ظهور است صف سوم هم كفار و مشركین هستند كه درگیری علنی با حضرت دارند.

قرآن خصوصیات هر سه صف را می گوید و بعد می فرماید اگر می خواهید با این پیامبر و جزو صف مومنین باشید، باید خصوصیاتی داشته باشید. یكی از تكالیفی كه خدای متعال نسبت به پیغمبر بر دوش ما گذاشته این است اگر می خواهید در این صف بندی صف تان را جدا كنید همراه مشركین و منافقین می شوید؛ اما اگر بخواهید كنار پیامبر بمانید یك لوازمی دارد؛ یكی از الزاماتش این است «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين‏»(توبه/24) یعنی پیغمبر ما به این مردم بگو اگر پدرانتان فرزندانتان اموالتان و همسران و عشیره­ و اقوامتان و تجارتی كه نگران كساد آن هستید و اموالی كه به زحمت به دست آوردید از خدای متعال و رسول خدای متعال و از جهاد در راه خدا و رسول دوست داشتنی تر هستند منتظر باشید؛ خدای متعال در ابهام گذاشته و تعیین تكلیف نكرده و گفته منتظر باشید تا خدای متعال تكلیف شما را روشن كند. آنهایی که خدا و رسول را از اینها بیشتر دوست می دارند، اهل نجات هستند؛ اما مابقی معلوم نیست و خدای متعال سرنوشت شان را در ابهام گذاشته است.

مرحوم فیض رضوان الله تعالی علیه در تفسیر صافی ذیل این آیه بیان لطیفی دارد و می فرمایند «قَلّ من يتخلّص عنه‏» اینقدر خدا اینجا كار را سخت كرده که كم كسی از تكلیفی كه در این وادی خدای متعال بر دوش مومنین گذاشته خلاص بشود. اگر محبوب های آدم ابنائكم ازواجكم عشیرتكم و تجارت تان از خدا دوست داشتنی تر است منتظر باشید تا خدای متعال تكلیف شما را روشن بكند.

در روایتی در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُول»(نساء/69)‏ وجود دارد که مرحوم طبرسی نقل کردند كه وجود مقدس نبی اكرم یك آزاد شده ای داشتند خیلی به حضرت علاقه داشت و از اصحاب حضرت بود و همیشه برای دیدار سر راه حضرت می آمد. حضرت دیدند كه رنگش تغییر كرده و بیمار شده است. به حضرت گفت که من هیچ بیماری ظاهری ندارم. من به شما خیلی علاقمند هستم در دنیا می آیم سر راه شما دلم آرام می شود؛ اخیراً به فكر افتادم كه ما در این عالم نمی مانیم بناست به عالم آخرت برویم؛ در عالم آخرت یا ما بهشتی هستیم یا جهنمی؛ اگر جهنمی باشیم دست ما به شما نمی رسد، بهشتی هم باشیم معلوم نیست به راحتی به لقاء شما ملحق شویم.

زیرا یكی از مهمترین نعمت های بهشت زیارت رسول اكرم است که در دعاها و صلوات ها داریم. خصوصاً در آن صلواتی كه در اعمال عرفه محدث قمی مطرح كردند كه اگر كسی این صلوات را بگوید، خدا و رسول و ائمه علیهم السلام را خوشحال كرده است. ذیل آن صلوات این است كه خدایا من این پیغمبرت را ندیدم؛ اما به او ایمان آوردم طوری نشود که روز قیامت هم من این پیامبر را نبینم و محروم از دیدار این پیغمبر باشم. پس زیارت این پیغمبر از لطیف ترین نعمت های بهشتی است. به حضرت عرض كرد: من می ترسم در بهشت هم بیایم از زیارت شما محروم شوم.

این آیه نازل شد «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقا»(نساء/69) اگر مطیع خدا و رسول باشید شما همنشین و همراه انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین هستید و اینها هم رفقای خوبی هستند در راه خدا و خوب با شما رفاقت می كنند. مقصود از انبیا یكی از آنها وجود مقدس نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم است. این آیه که نازل شد، حضرت بشارت دادند که اگر اطاعت كنید در قیامت هم با من خواهید بود و نگران نباشید.

پس حضرت فرمودند «لَا يُؤْمِنَنَّ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَبَوَيْهِ وَ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِين‏»(1) احدی مومن نمی شود تا من در نزد او محبوب تر از خودش پدر و مادرش و فرزندش و همه مردم باشم. اگر من را از همه بیشتر دوست می دارد این مومن است و الا مومن نیست. خیلی لطیف است که انسان این پیغمبر را بیشتر از خودش دوست داشته باشد تا مومن حقیقی بشود.

مقام محبت و همراهی و تبعیت نسبت به خدا و رسول الهی

بنابراین یك دستوری كه خدای متعال در قرآن به ما داده نسبت به پیغمبر گرامی این است كه باید او را بیشتر از همه تعلقاتمان دوست بداریم و این قابل تحصیل است. انسان می تواند كاری كند كه محبت پیغمبر در دل انسان پیدا شود. یك راه آن حرف گوش كردن است و یك راهش اطاعت كردن و دعا كردن و التجا و التماس است؛ یعنی آدم از خدا بخواهد كه این رزق محبت را بدهد كه خیلی رزق فوق العاده ای است. حضرت فرمود «فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»(2) اگر خدا به كسی محبت ائمه اهل بیت من را بدهد همه خیر دنیا و آخرت را به او دادند؛ شك نكنید این آدم اهل بهشت است. ما باید این پیغمبر را دوست داشته باشیم تلاش كنیم محبت پیامبر را تحصیل كنیم و این پیغمبر را بیش از همه تعلقات مان هم دوست بداریم.

نكته دومی كه خدای متعال از ما خواسته است همین آیه شریفه ای است كه خواندم. خدای متعال از ما اطاعت خواسته و ما باید نسبت به پیامبر مقام طوع داشته باشیم. طوع یعنی پیروی بدون چون و چرا و مطیع شدن؛ یعنی وجود انسان نسبت به این وجود مقدس طائع و مطیع باشد و با همه وجود دنبال سر او حركت كند و فرمان های ظاهری و باطنی او را بدون مناقشه و سخت گیری ببرد که اگر كسی به این مقام رسید ثمره اش هم این است «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقا»(نساء/69)؛ یعنی به رزق همراهی با پیامبر می رسد و رزق همراهی با طاعت به دست می آید.

اگر كسی اطاعت خدا و رسول را بكند در این سفری كه دارد همراهانش انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین هستند؛ یعنی همه انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین به یك معنا مطیع خدا و رسول هستند؛ یعنی انبیا دیگر همه نسبت به این پیغمبر مطیع هستند و صدیقین و شهدا و صالحین مقامشان مقام طاعت نسبت به خدا و رسول است. شما اگر مقام طاعت پیدا كردید، همسفر و همراه آنها خواهید شد.

یكی از تكالیفی كه خدا از ما خواسته همین مقام طاعت نسبت به حضرت است «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏»(نساء/59) در همه امور طاعت كردن و همه امور را به آنها واگذار كردن؛ البته خیلی كار دشواری است که انسان در زندگی فردی و اجتماعی خودش و جامعه مومنین در همه امورشان مطیع پیغبرشان باشند و دنبال او حركت كنند؛ اما تكالیف بسیار دشوار نتیجه اش هم بسیار خوب است. به اندازه ای كه انسان مقام اطاعت پیدا كند، مقام معیت پیدا می كند.

تكلیف دیگری كه خدای متعال از ما خواسته تبعیت است. این تبعیت را خدای متعال از محبین خواسته و فرموده «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏»(آل عمران/31) اگر محب شدید باید تابع بشوید اگر صادق در محبت خدای متعال هستید باید محبت در شما این اثر را داشته باشد که شما از من تبعیت بكنید؛ مقام محبت الهی كه بالاترین مقام است ثمره اش تبعیت نسبت به این پیغمبری است كه حبیب خداست و نتیجه اش این است كه خدای متعال هم شما را دوست می دارد.

اگر تبعیت كردید محبوب می شوید؛ چون كسی كه به محبت خدای متعال نرسیده بیگانه است و كاری هم ندارد که خدای متعال از او راضی باشد یا نباشد، دوست بدارد یا دوست ندارد. كسی كه در مقام محبت است و راضی از خداست، برای او مهم می شود كه خدا انسان را دوست بدارد و این از هر امری برای او مهمتر می شود كه آیا آن مرضی عندالله هم است و او هم از من راضی است یا راضی نیست. كسی كه خدا را دوست می دارد برای او مطرح می شود كه خدا هم من را دوست بدارد؛ این از سر محبت است.

انسان اگر كسی را دوست نداشت برای او مهم نیست كه او به من التفات كند یا نكند؛ اما وقتی به مقام محبت رسید برای او مهم می شود كه او مرا دوست بدارد. آنهایی که در مقام محبت هستند دنبال مقام رضوان هستند؛ یعنی می خواهند خدا از آنها راضی باشد و مزدشان هم مقام رضوان است «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»(توبه/100).

بنابراین فرمودند که «فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّه‏» یعنی اگر شما در مقام محبت خدا هستید و خدا را دوست می دارید و طبیعتاً می خواهید خدا هم شما را دوست بدارد تبع من بشوید. اگر كسی تبع پیغمبر شد خدای متعال او را دوست می دارد. خدای متعال حبیبی جز پیغمبر و اهلش ندارد در زیارت آل یاسین و جای دیگر فرمودند «لَا حَبِيبَ إِلَّا هُوَ وَ أَهْلُه‏» جز پیامبر و اهلش كسی حبیب خدا نیست كه خدا آنها را دوست بدارد. هرگاه شعاع پیامبر در یك وجودی افتاد و سایه پیامبر قلبی را روشن كرد، محبوب خدا می شود. تبعیت یعنی مثل سایه و نور پیامبر در وجود انسان تجلی کند و انسان با نور پیامبر در عالم راه برود. این فرد محبوب خدا می شود.

پس سومین تكلیفی كه خدای متعال از ما خواسته نسبت به این پیغمبر این است كه ما این پیغمبر را تبعیت بكنیم و با همه وجود شعاع و تبع و سایه پیامبر شویم و ذیل وجود مقدس او در عالم حركت كنیم و برای خود حساب و كتابی باز نكنیم و از خودمان هجرت كنیم و رو به این وجود مقدس بیاوریم و تبع این وجود مقدس بشویم. این سومین چیزی است كه خدای متعال در قرآن مكرر از ما خواسته است. تبعیت پیامبر غیر از مقام طاعت است. انسان اگر تابع نبی اكرم شد ثمره اش این است که مورد محبت خدا قرار می گیرد و به مقام رضوان می رسد که مقام رضوان مقام تابعین است.

در آیات بسیاری دستور دیگری هم خدای متعال داده که نسبت به هیچ پیغمبر دیگری این دستور نیست. می فرماید «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما»(احزاب/56). دو تكلیف خدای متعال در این آیه برای ما معین كرده است: نسبت به این وجود مقدس صلوات بفرستید؛ چنانچه مستمراً خدای متعال و ملائكه صلوات می فرستند، شما هم مستمراً این كار را بكنید؛ و تسلیم محض او باشید. پس یکی مقام صلوات و یكی مقام تسلیم است. مقام صلوات در روایات اینطور معنا شده یعنی تجدید عهد با حضرت و تجدید بیعت. ما یك عهدی با حضرت داشتیم كه او پیغمبر باشد و ما دنبال او حركت كنیم و عهدمان را با حضرت نو كنیم. این یعنی اقرار و اعتراف به مقامات؛ و همان است كه ملائكه نسبت به حضرت آدم انجام دادند و ابلیس انجام نداد و گفت «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»(ص/76).

[صلوات] اقرار به مقامات او است كه او صاحب مقامات و صاحب طهارت و عصمت مطلقه است و حقیقت وحی و نبوت كلیه به ایشان عطا شده است. باید به مقاماتی كه پیامبر دارد اقرار بكنیم و این اقرار و اعتراف اثر دارد؛ انسان وقتی اقرار كرد باید تسلیم او هم باشد؛ زیرا اگر همه خیرات در دست اوست و با او همه غیب در اختیار شما قرار می گیرد و اسرار غیب در محضر اوست و واسطه بین شما و خدای متعال است، شما هم تسلیم محض باشید. پس یك قدم صلوات است که اقرار و خضوع و تواضع است در بیان نورانی امیر المومنین علیه السلام اثر این صلوات از آن سجده ملائكه بالاتر است و خودش هم بالاتر از سجده ملائكه بر آدم است. اگر ملائكه یك بار بر آدم سجده كردند اما مستمراً صلوات می فرستند و خضوع و خشوع می كنند. شما هم از ملائكه تبعیت كنید و همراه ملائكه شوید و صلوات بفرستید و خضوع كنید و اقرار كنید.

ثمره این صلوات را هم قرآن بیان كرده «اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً  * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلا * هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيما»(احزاب/41-43) خدای متعال می فرماید اگر شما اهل ذكر كثیر شوید خدای متعال بر شما صلوات می فرستند و صلوات و رحمت الهی بر شما نازل شده شما را از ظلمات به سمت نور می برد.

در سوره مباركه بقره می فرماید «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»(بقره/257) این كار را خدا با صلوات می كند؛ یعنی صلوات بر شما می فرستد و شما را از ظلمات به سمت نور و توحید و حقیقت ولایت هدایت می كند. در روایت ذیل این آیه است شما اگر ده صلوات به وجود مقدس نبی اكرم و اهل بیتشان بفرستید خدای متعال صد صلوات بر شما می فرستد و بعد حضرت همین آیه را خواندند «هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ». ظاهراً از این روایت استفاده می شود كه صلوات ذكر كثیر هم به حساب آمده است؛ چون ذكر كثیر یعنی ذكری که حد و حساب ندارد.

بعضی از اذکار ذكر كثیر به حساب آمده است: یكی تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها است؛ یكی هم صلوات است. در روایت فرمود: اگر شما صلوات فرستادید خدای متعال هم صلوات می فرستد که ثمره صلوات خروج از ظلمات می شود. اگر در مقابل پیغمبر تسلیم شدید در مقابل این پیامبر تواضع و اقرار به مقامات این پیامبر كردید، خدای متعال بر شما صلوات می فرستد و شما را از وادی ظلمات به سمت نور و توحید هدایت می كند.

این بعضی از تكالیف است. بعد از اقرار و صلوات، مقام تسلیم است. این پیغمبر همه چیز را دارد و شما ندارید اگر به مقاماتش اقرار كردید و استكبار نكردید و در مقابل پیغمبر تواضع كردید، پس قلباً و عملاً و قولاً تسلیم باشید. این تسلیم همه مقامات تسیلم را در بر می گیرد.

اینها شاید بعضی از شكرهایی است كه ما نسبت به این وجود مقدس باید داشته باشیم. اگر می خواهیم شاكر این نعمت باشیم باید در مقام محبت ایشان قرار بگیریم و اطاعت و تبعیت كنیم و باید اقرار و صلوات و تجدید عهد داشته باشیم و قلباً و عملاً و قولاً تسلیم ایشان باشیم و هر حكمی پیغمبر كردند با همه وجود قبول كنیم.

پیغمبری كه فوق این مقامات است و همه مقامات در مقابل او تواضع می كنند خدای متعال دائم رحمتش را بر او نازل می كند و درجات او را بالا می برد، در مقابل این پیامبر جای چون و چرا كردن و از دارایی خودمان صحبت كردن نیست. باید همه هر چه داریم تسلیم وجود حضرت كنیم. این تسلیم مقدمه یك مقامات بعدی است. در روایات آمده اگر كسی تسلیم شد خدای متعال او را تطهیر می كند بعد از پاك شدن، وادی تنویر به نور مقدس نبی اكرم است و انسان نورانی می شود و این نور حضرت در انسان ظهور پیدا می كند. این ها بعضی از تكالیف ماست.

این پیغمبرگرامی آمد و بیست و سه سال زحمت كشید و تحملی كرد كه فرمود «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت‏» و حاضر شد كه اهل بیتش سخت ترین بلاها را تحمل كنند تا این امت راه خدا را پیدا كنند. در مقابل این رسالت هم هیچ چیز از مردم نخواست و فقط به فرموده قرآن « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏»(شوری/23)؛ « قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُم‏ »(سبا/47) یك چیز خواست که نسبت به اهل بیت من مودت داشته باشید؛ که این هم به نفع خودتان است. من چیزی برای من خودم نمی خواهم شما هل بیت من را دوست داشته باشید و مودت و تبعیت كنید، چیزی به من نمی رسد؛ ولی من دوست دارم شما بهره مند شوید.

حضرت زحمت كشید و سختی ها را تحمل كرد «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت‏» که آن هم داستان عظیمی است. در 28 صفر روز رحلت حضرت حال ایشان سنگین شد. جبرئیل آمد و گفت: ما آسمان ها را مهیا كردیم و زینت كردیم؛ حضرت فرمودند: جبرئیل، یك مطلبی بگو در این لحظه مرا خوشحال كند. چنانچه در روایت است كه مكرر جبرئیل تشریف می آوردند و حضرت به جبرئیل می فرمودکه غصه دار هستم. اینجا هم فرمودند که یك مطلبی بیاور كه من را خوشحال كند؛ عرض كرد یا رسول الله! چه چیزی شما را خوشحال می كند؟ فرمود خدای متعال با امت من چه می كند؟ جبرئیل رفت برگشت و این آیه را برای بار چندم آورد که خدای متعال می فرماید  «وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‏»(ضحی/5) انقدر به تو می بخشیم كه تو راضی شوی.

در یك منابعی اینگونه نقل می كنند كه حضرت از هوش رفته بودند، جناب عزرائیل تشریف آوردند و در خانه وجود مقدس نبی اكرم را زدند؛ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گفتند: چه کسی هستی؟! گفت: مرد ناشناسی هستم و برای عیادت پیامبر آمدم؛ فرمودند: حضرت حالشان برای دیدار مساعد نیست. طولی نكشید دوبار دق الباب کرد؛ حضرت به هوش آمدند و گفتند: فاطمه جان در را باز كن این ملك موكل خداست تا به حال اجازه نگرفته و این اولین باری است كه اجازه می گیرد.

پی نوشت ها:

(1) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 111‏

(2) الخصال، ج‏2، ص: 515