نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

جلسه سوم شبهای ماه رمضان حسینیه حق شناس/ ادامه تفسیر سوره علق/ اقامه صلاة نبی اکرم؛ هدایت عالم در مسیر عبودیت

متن زیر سخنرانی آیت الله میرباقری به تاریخ 25 خرداد ماه 95 است که در حسینیه آیت الله حق شناس رحمه الله برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه تفسیر سوره مبارکه علق بیان می دارند، محور همه ربویت ها در عالم هستی ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم صلی الله علیه و آله است و در واقع باقی پرورش ها زیر سایه این ربوبیت است. توهم غناء نه تنها در برابر خدای متعال بلکه در برابر نبی اکرم نیز باعث طغیان می ­شود. مخاطب اصلی قرآن نبی اکرم و اهل بیت هستند و با نور قلب حضرت است که همه کائنات روشن می ­شود. امیرالمومنین متعلق به وجود نبی اکرم هستند و خدا به ایشان تعلیم داد و هر چه مردم به آن احتیاج داشتند به وجود مقدس امیرالمومنین آموخته ­است. وحی کلید گذر جوامع از یک دوران به دوران دیگر است و با بعثت پیامبر عالم هم وارد مدار جدید می ­شود. دشمنان حضرت در واقع در مقابل اقامه نماز و هدایتگری ایشان ایستادند.

تعلیم عالم با توجه به ربوبیت خدای متعال توسط نبی کرم صلی الله علیه و آله

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و أصلّی و أسلّم علی خاتم انبیائه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین الهداة المهدیین و اللّعنة علی اعدائهم اجمعین. عرایض ما در تفسیر و ترجمه سوره مبارکه علق بود. این سوره مبارکه چند فراز دارد: فراز اولش که در واقع آغاز وحی به حضرت و آغاز رسالت حضرت است، با امر به حضرت به قرائت شروع می ‏شود. خدای متعال به حضرت دستور می ‏دهند «أقرا باسم ربِّک الَّذِی خلق * خلقَ الانسانَ من علق * أقرا و ربِّک الاکرم * الَّذِی علَّمَ بالقلم * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ * کلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى»(علق/1-7) بخوان و این خواندن را با استعانت از اسم پروردگار خودت آغاز کن، پروردگاری که انسان را از علق آفرید، بخوان پروردگارت را که کریم ترین پروردگارها است؛ و کرامت بارترین عنایتش را در حق شما عنایت کرد. او به قلم تعلیم فرمود و به انسان آنچه را که نمی‏‏ دانست آموخت؛ ولی این انسان اگر امکاناتی را بدست بیاورد و با تکیه بر آنها گمان کند که غنی و بی نیاز است و توهّم غناء کند و خود را مستغنی ببیند، طغیان می‏کند.

چند احتمال در این آیات اوّل داده شده و همه احتمالات هم احتمالات خوبی است که ممکن است مراد آیات نورانی قرآن هم باشد. احتمال اول این است که خدای متعال به پیامبرش می ‏فرماید: إقرا؛ بخوان، و این خواندن یعنی آن وحی ای که به شما می ‏شود را تلّقی کن و این کار بزرگ با استعانت از اسم ربّ تو و پروردگارت باشد. پروردگار تو عالم را خلق کرده و انسان را هم از علق آفریده تا جایی که به او تعلیم کرده، و با کریمانه ­ترین ربوبیت خودش این انسان را تعلیم کرده و به او کتابت یاد داده ­است.

انسانی که به این ربوبیت توجّه ندارد، اگر از این ربوبیت غافل شد و توهّم غناء کرد طبیعی است که در مقابل خدای متعال طغیان می‏کند؛ اما خدای متعال به پیامبر گرامی می ‏فرماید «کلَّا إنّ الانسان لیطغی *  أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى * إِنَّ إِلَى رَبِّک الرُّجْعَى»(علق/6-8)؛ یعنی شما نگران نباشید؛ گویا این انسانی را که طغیان می‏کند و منکر ربوبیت خدای متعال می ‏شود و به خودش و اسباب تکیه می‏کند را به معاد و عقوبت در معاد تهدید می‏کند.

ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم محور همه ربوبیت ­ها

معنای دومی که برای سوره اشاره کردیم این است که محور این سوره ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است؛ لذا صحبت از «ربّ العالمین» نیست صحبت از «ربّ النَّاس» نیست، بلکه می ­فرماید «اقرا باسم ربِّک» یعنی مساله ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی مکرّم اسلام است؛ اگرچه که خدای متعال یک گل را هم پرورش می‏دهد، ذرّات این عالم را پرورش می‏دهد، ما را و کل عالم را پرورش می‏دهد؛ زیرا او ربّ العالمین است؛ ولی یک ربوبیت خاصی نسبت به وجود مقدس نبی اکرم دارد؛ و ربّ نبی اکرم و مربّی او است. همه خلقت عالم برای نبی اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است و ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم محور همه ربوبیت ها است.

خدای متعال اگر یک گل را اداره می‏کند؛ اگر ما و جهان را تربیت می‏کند؛ همه بر مدار تربیت نبی اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. لذا در این سوره هم گمان می‏کنم کلید فهم سوره همین درک ربوبیت است. خدای متعال این پیامبر را تربیت کرده و ایشان عوالمی را پشت سر گذاشته و به این عالم آمده ­است. در این عالم هم مدّتی عبادت کرد و حالا به یک نقطه ­ای رسیده ­است. خدای متعال در مسیر تربیت و ربوبیت نبی اکرم می‏خواهد یک اتفاق جدیدی را رقم بزند و آن این است که این پیامبر حالا باید بخواند و این خواندن هم خواندن یک آدم عادی نیست؛ زیرا ما هم ممکن است بخوانیم ولی از خواندن ما هیچ اتفاقی نمی ‏‏افتد؛ اما این پیامبر وقتی قاری می‏شود همه عالم هدایت می ‏شوند؛ و با قرائت و تلّقی و تعلیم وحی همه عالم را هدایت  می کند.

قرآن در مورد ایشان می­ فرماید «كَافَّةً لِّلنَّاسِ»(سبا/28)؛ یعنی بنا است که همه مردم هدایت شوند و این دین بر همه ادیان غالب شود. بنابراین آغاز یک تحوّل عظیمی در ربوبیت حضرت حقّ نسبت به نبی اکرم است. به ایشان می­ فرمایند که قدم هایی برداشتی و پروردگارت تو را تا اینجا آورده حالا إقرا باسم ربِّک، به اسم پروردگارت و با استعانت از او که تو را آفریده و تربیت می‏ کند این مرحله را هم پشت سر بگذار. اینجا نمی‏ ‏فرماید «ربّ عالم خَلَق»، بلکه می­فرماید «ربِّک الَّذِی خلق»؛ یعنی کأنّه به قول آقایان این مُشعر به علیت است و گویا ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است که مبدأ خلقت انسان و هدایت انسان و تعلیم انسان است. اگر مساله ربوبیت نسبت به نبی اکرم نبود این خلقت و این هدایت اتفاق نمی‏ ‏افتاد. او ربّ نبی اکرم است که در مدار ربوبیت نبی اکرم عالم را آفریده و ما را هم به تبع حضرت آفرید و اینگونه هدایت کرد که «خلق الانسان من علق * أقرا و ربِّک الاکرم الَّذِی علَّمَ بالقلم علَّمَ الانسان ما لم یعْلَم».

علت طغیان در برابر نبی اکرم صلی الله علیه و آله

اگر این را بپذیریم که نبی اکرم مدار هستند، آنوقت آیات بعد طور دیگری معنا می‏شود. «كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى»(علق/6-7) در معنای اوّل که ترجمه غلطی هم نبود بحث این بود که اگر انسان خودش را مستغنی از خدای متعال دید طغیان می‏کند؛ یعنی توهّم غناء در انسان موجب سر برداشتن و طغیان است. اضطرارها و عجزها و فقرهای انسان و توجّه به این فقر است که انسان را در مقابل خدای متعال خاشع و متواضع می‏کند. اگر انسان توهم غناء و بی نیازی کرد طبیعی است که سرفرازی و گردن فرازی می‏کند.

در معنای دوّم توجّه به ربوبیت خاص نسبت به نبی اکرم است؛ و اینکه کسی این ربوبیت را نبیند و خود را مستغنی از این ربوبیت بداند، ولو اینکه خود را مستغنی از خدای متعال نبیند. در مدار این جریان ربوبیتی که خدای متعال با نبی اکرم دارد، او را پیامبر می ‏کند و به او وحی می‏ کند. او معلّم و شفیع انسان است. او هادی ما انسان ها است. ربّ العالمین بر مدار ایشان ما را هدایت می ‏کند و او پیامبر و حامل وحی است؛ او چراغ هدایت در دلش روشن شده و مشکات نور خدا است.

انسان اگر این ربوبیت را دید، خودش را ذیل این ربوبیت قرار می‏دهد و دنبال سر حضرت حرکت می‏ کند. حضرت به تعبیر مناجات شعبانیه «وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً وَ اجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعا» طریق انسان شده و با همه وجود در این مسیر هموار به سمت خدا حرکت می ‏کند و در وادی ولایت و هدایت نبی اکرم تابع او می ‏شود و همه وجودش سایه می‏ شود. او اصل و ما فرع و تَبَع می ‏شویم و نقش ما این می ‏شود که ما در سایه او و با اراده او حرکت ‏کنیم؛ ولی اگر این ربوبیت را نپذیرفتیم و قبول نکردیم و نسبت به این ربوبیت احساس استغناء کردیم، نتیجه ­اش طغیان می‏ شود. خیلی ها اینطور هستند که خودشان را بنده خدا می‏ دانند ولی از این راه نمی‏ ‏خواهند بروند.

بنابراین طغیان فقط ناشی از این نیست که انسان ربّ العالمین و ربّ خودش را نبیند؛ بلکه اگر این جلوه از ربوبیت را ندید و احساس کرد که ما مستغنی هستیم و حتی با وجود پیامبر، ما خودمان راه خدا را می ‏رویم؛ و اگر ندید که او مقصد و مقصود و حامل هدایت است و چراغ هدایت در دلش روشن می‏ شود، این تبعیت را نکرده و نسبت به این پیامبر طغیان می‏کند و دنبال این حضرت حرکت نکرده و سرکشی می ‏کند. داستان سرکشی آن کسانی که مقابل حضرت طغیان کردند این است که احساس می‏ کردند می ‏شود بدون این حضرت هم راه را رفت؛ ولو اینکه بعضی ها می ‏خواستند راه خدا را بروند و مدّعی راه خدا بودند. می ‏خواستند این راه را بدون حضرت بروند و خیال می‏ کردند که خودشان مستقیم می ‏توانند این راه را طی کنند؛ همان داستان ابلیس و حضرت آدم است.

معصوم؛ مخاطب اصلی قرآن و حامل وحی و هدایت

با توجّه به باطن روایات معنای سوّمی هم برای این آیات شده است، که یک معنای لطیفی است. در یک معنا ما هم مخاطب قرآن هستیم و چراغ هدایت ما هم هست، ولی مخاطب اصلی قرآن وجود مقدّس نبی اکرم و اهل بیت و آنهایی هستند که معلَّم به علم الهی هستند؛ یعنی آنهایی که خدای متعال علم قرآن را در قلب آنها قرار داده ­است. قرآن می­ فرماید «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَینَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(عنکبوت/٤٩) مخاطب آنهایی هستند که احاطه به همه کائنات دارند و همه کائنات زیر نگین ­شان هستند.

حرف های بزرگی با حضرات معصومین زده می‏ شود که ما هم ممکن است در فهم خودمان یک استفاده و بهره ­ای داشته باشیم؛ ولی قرآن این چیزی که ما می ‏فهمیم نیست؛ بلکه خطابی است به معصوم علیه السلام و از یک عوالمی با آنها صحبت می‏ کند. بعضی گفتند که همه قرآن حروف مقطعه است و فقط اینطور نیست که الف لام میم راء کاف هاء یاء عین صاد، حروف مقطعه باشند؛ بلکه بقیه قرآن هم به یک تعبیری حروف مقطعه است. لذا ائمه علیهم السلام وقتی قرآن را معنا می ‏کنند، گاهی برای هر حرف قرآن یک معنا می‏ گویند؛ مثلاً در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم می­فرمایند «الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّينُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِيمُ مُلْكُ اللَّهِ وَ اللَّهُ إِلَهُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ الرَّحْمَنُ بِجَمِيعِ خَلْقِهِ وَ الرَّحِيمُ بِالْمُؤْمِنِينَ خَاصَّة»(1). اینطور نیست که فقط حروف مقطعه قرآن را ما نمی‏‏ فهمیم؛ بلکه بقیه قرآن هم حروف مقطعه است. آنچه که ما می‏ فهمیم با آن حقیقتی که بر حضرت نازل شده خیلی فاصله دارد که گاهی یک پرده اش را ائمه علیهم السلام فرمودند.

لذا مخاطب را حضرت قرار بدهید؛ یعنی خدای متعال در آغاز بعثت با این پیامبر صحبت می ‏کند و نقشه راه این پیامبر را به او نشان می ‏دهند و می‏گویند این پروردگار تو تا به حال در پرتو ربوبیتش نسبت به تو چه کرده­ است. تو مقصد بودی؛ اما عالم و انسان را خلق و به او تعلیم کرده ­است. پایان کار آنهایی که سر بر می ‏دارند و طغیان می ‏کنند و مانع صلاة ایشان می ‏شوند دست خدا است.

خدای متعال این پیامبر را به سوی عالم مبعوث می کند؛ پیامبری که مهیمن بر همه کتب و انبیاء و محیط بر همه عوالم است. این پیامبر مشکات نور الهی و صاحب چراغ هدایت است؛ چنانچه قرآن می ­فرماید «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْنَاک شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا * وَ دَاعِیا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُنِیرًا»(احزاب/45-46) این پیامبر را ببینید. خدا این پیامبر را با عنوان یک رسالتی می ‏فرستد و می ‏فرماید: «أقرا»؛ یعنی مرحله جدید را آغاز کن. وقتی حضرت از کوه حراء پایین آمد و وارد خانه حضرت خدیجه شد، فرمودند: «دثّرینی» من را بپوشان؛ و ایشان هم پوششی روی حضرت قرار داد؛ اما بلافاصله آیه قرآن نازل شد که «یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ * وَ رَبَّک فَکبِّرْ»(مدثر/1-3)؛ یعنی بلند شو و کارت را شروع کن.

این پیامبر می ‏خواهد عالم را به خدا برساند همه جامعه بشریت را هدایت کند؛ اما در مقابل حضرت، آن طرف ابلیس که دشمن حضرت است و شیاطین جنّی و انسی صف آرایی می ‏کنند. از همان اول وحی، صحبت از مسیر حضرت و صف آرایی در مقابل ایشان و پیروزی نهایی می ‏شود و آخر سوره هم به پیامبر می ‏فرمایند که شما کار خودت را انجام بده و سجده ­ات را بکن و عالم را به سمت خدا مقرّب کن؛ کار اینهـا را هم ما به انجام می ‏رسانیم. اینطور اگر ببینیم سوره را که چه کسی مخاطب است و اینکه در آغاز رسالت با ایشان صحبت می‏ کنند، ممکن است این معنای سوّم قابل فهم باشد. در این معنا خدای متعال به پیامبر می ‏فرماید «أقرا باسم ربِّک الَّذِی خلقَ * خلقَ الانسان من علق» این خَلَقَ را مفسّران می گویند: یعنی عالم را خلق کرد؛ که این معنای خوبی است و این خلقت منتهی به خلقت انسان می­ شود؛ یعنی بعد از اینکه عالم آفریده شد به یک مرحله ای رسید که مهد خلقت انسان آماده شد و حالا آدم را آفرید و بعد هم با کرامت و بالقلم این انسان را به تعلیم علم آنچه نمی ‏‏دانست رساند.

تعلق امیرالمومنین به نبی اکرم و تعلیم خدای متعال به ایشان

در یک روایت شریفه ای که هم مرحوم علی بن ابراهیم و هم مرحوم صفّار نقل کردند، حضرت فرمودند که «الَّذِي خَلَقَ‏ يَعْنِي خَلَقَ نُورَكَ الْأَقْدَمَ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ»(2) این «خلق» متعلّقش ذکر نشده و ذکر نشدنش هم ناظر به این است که این متعلّق، خیلی امر عظیمی است؛ یعنی به نام آن پروردگاری که آن نور با عظمت تو را که سابق بر همه کائنات است و قبل از اشیاء آفریده شده­ است، بخوان و کار خودت را آغاز کن و وحی را تلّقی و سپس ابلاغ و اجراء کن و عالم را نورانی کن. خلق الانسان من علق یعنی انسان را از علق آفرید، اشاره کردم که معنی اصل لغوی علق یعنی پیوستگی؛ یعنی اگر موجودی وابسته به وجود دوم شد بطوری ­که هیچ استقلالی از خودش نداشته باشد، از او تعبیر به علق می ‏شود.

کانّه این انسان امیرالمومنین است و خدای متعال امیرالمومنین را متعلّق به حضرت نبی اکرم آفرید. کما اینکه در روایت است که اوصیاء، اعلاق انبیاء هستند. در شرح روایتی در کافی است که مرحوم مجلسی و دیگران آورده­اند که «إِنَّمَا الْأَوْصِيَاءُ أَعْلَاقٌ مِنَ الْأَنْبِيَاء»(3). خدای متعال تو را آفرید و بعد وصی تو را متعلّق به شما و برای شما آفرید. شاهدش هم آیه بعدی است که روایتی در ذیل آن می­فرماید «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ يَعْنِي عَلَّمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ يَعْنِي عَلَّمَ عَلِيّاً مَا لَمْ يَعْلَمْ قَبْلَ ذَلِك»‏ در سوره الرحمن هم همینطور است و آنجا هم خطاب به این پیامبر و صحبت از نعمت های خدا است. هیچوقت یادمان نرود که این پیامبر با عظمت مخاطب است؛ بنابراین قرآن را متناسب با این تخاطب ببینید. «الرَّحْمَـنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ»(الرحمن/1-3) در روایات فرمودند که علَّمَ القرآن یعنی قرآن به وجود مقدس نبی اکرم تعلیم داده شد. در روایت دیگری هم فرمودند که مقصود از «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ»(علق/4-5) وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام است.

از ثامن الحجج علیه السلام این روایت را در تفسیر این آیات نقل کرده­اند که «الرَّحْمَـنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» خدای متعال قرآن را تعلیم به این پیامبر کرد. در تفسیر عَلَّمَهُ الْبَيَانَ هم فرمودند که «عَلَّمَهُ الْبَيانَ‏ قَالَ عَلَّمَهُ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْه‏»(4) یعنی هر چه مردم به آن احتیاج داشتند به وجود مقدس امیرالمومنین آموخته­­است؛ البتّه این یک پرده از تعلیم است، تعلیمات دیگر هم خدای متعال به امیرالمومنین فرموده ­است. اگر اینطور هم معنا شود که خدای متعال ما را آفرید و به ما تعلیم کرد عیب ندارد؛ ولی عَلَّمَه البیان در آن تخاطبی که امیرالمومنین با پیامبر می ‏کند یعنی هر چه که لازم بود به امیرالمومنین تعلیم کرد.

اینجا هم در آغاز وحی به پیامبر می ‏گویند: ما تو را خلق کردیم و همچنین نور اقدم و وصی تو را که متعلّق به تو است، خلق کردیم و آنچه که باید تعلیم کنیم به او تعلیم کردیم. شما نگران نباش، بخوان و کار خودت را شروع کن. روایتی نورانی که ذکر شد نیز بیان همین مطلب است: «قَالَ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ يَعْنِي خَلَقَ نُورَكَ الْأَقْدَمَ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ يَعْنِي خَلَقَكَ مِنْ نُطْفَةٍ [عَلَقَةٍ] وَ شَقَّ مِنْكَ عَلِيّاً اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ يَعْنِي عَلَّمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ يَعْنِي عَلَّمَ عَلِيّاً مَا لَمْ يَعْلَمْ قَبْلَ ذَلِك»‏ بنابراین این هم یک معنای آیه است که معنای صحیحی است و منافات با معانی قبلی هم ندارد. در قرآن هرگاه چند معنا بود، همه معانی قرینه دارد و می‏تواند مراد باشد.

تکامل حیات بشر با وحی و بعثت انبیاء

خدای متعال به پیامبر می ‏فرماید با آن اسم لفظی که در اختیار پیامبر است و با استعانت از آن اسم، وحی را تلّقی کن و کار خودت را آغاز کن. اینجا آغاز یک مرحله جدیدی از ربوبیت پیامبر و طبیعتاً یک مرحله جدیدی از مدار تکامل خلقت است؛ زیرا وقتی به پیامبر وحی می ‏شود همه عالم عوض می‏ شود. بعضی از مکاتب مادّی مدعی بودند که وقتی روابط تولیدی عوض می‏ شود کل جامعه بشری عوض می‏ شود؛ مثلاً وقتی گاوآهن پیدا می ‏شود کلّ محاسبات زندگی بشر بهم می ‏خورد یا وقتی گاوآهن تبدیل می‏ شود به تراکتور و کمباین باز محاسبات زندگی انسان به هم می ‏خورد، البته حرفشان این نیست ولی تحلیل ­شان را ببینید که آیا سر حلقه ­های تحوّل حیات بشر اینهـا بوده؟ آیا روابط تولیدی که عوض شود، عالم عوض می‏ شود؛ یا اینکه یک پیامبری می ‏آید که یک انسانی است که خدای متعال از عوالم قبل آفریده­ است و حالا در این عالم آورده و به او می ‏گوید: إقرأ؛ بنابراین تکامل عالم با وحی است. وقتی نبی اکرم پیامبر می ‏شود حیات اجتماعی بشر وارد یک دوران جدیدی می ‏شود.

در جامعه شناسی، دوران ها را به دوران مفرغ و دوران چرخ و مانند اینها نام ­گذاری می­ کنند و دوران حیات اجتماعی بشر را اینطور ذکر می ­کنند که مثلاً وقتی مفرغ پیدا شد یک تحوّل پیدا شد، یا وقتی بشر چرخ ساخت در زندگی تحوّل دیگری پیدا شد؛ طیب الله! همینقدر می ‏فهمند و اشکالی ندارد. مَثَلی هست که یک نفر سرش را گذاشته بود و از جوی، آب می‏ خورد، یک نفر گفت: اینطوری عقلت کم می‏ شود، گفت: عقل چیست؟ گفت: هیچی!

نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی پیامبر می ‏شود، همانطور که در ادعیه ما وارد شده «بِالتَّجَلِّي الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ»؛ یعنی اعظم تجلیات الهی بر قلب ایشان واقع شده و عالم وارد دوران جدیدی می ‏شود. خدای متعال عالم را برای ایشان آفریده و عالم ذیل او و فرع او است. وقتی ربوبیت حضرت وارد یک مدار جدیدی می‏ شود عالم ما هم عوض شده و جدید می‏ شود. همانطور که مثلاً وقتی آدم گرسنه می ‏شود خدای متعال یک غذای مقوی روزی او کرده و میل می‏ کند، اما سلول ها هم جشن می‏ گیرند؛ وقتی آدم گرسنه سر سفره افطار می­ نشیند و ان شاء الله یک غذای حلال می ‏خورد و نورانی می ‏شود، این سلول ها هم تغذیه می ‏کنند و زنده می ‏شوند. غذا بالأصالة برای آنها نیست و سفره را برای این آقایی که روزه است انداختند؛ اما سلول ها هم جشن می ‏گیرند.

عالم هم با نبوّت نبی اکرم وارد یک مدار جدیدی می‏ شود؛ البتّه الحمدلله ما هم عائله نبی اکرم هستیم و حضرت شفیع ماست و خدا شفاعت ما را به ایشان سپرده ­است؛ چنانچه در روایت است «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة»(5) الحمدلله همه ما متنعم می ‏شویم. ولی قصّه این است که خدای متعال نور اقدم پیامبر را آفریده و امیرالمومنین را متعلّق به حضرت آفرید. حال خطاب به پیامبر می ­فرمایند که أقرا باسم ربِّک یعنی به نام آن ربی که امیرالمومنین را تعلیم کرد و او را با شما همراه نموده و شما را به او مؤید کرد شروع کن. اگرچه که کار خیلی سخت است، زیرا فراعنه ­ای در مقابل تو می ‏ایستند و گردن فرازی می ‏کنند و سر بر می‏ دارند؛ چنانچه‏ داستان سقیفه و عاشوراء و صفین این است که میدان همواری نیست و باید جامعه بشری را از سنگلاخ ­ها و ظلمات عبور بدهی و به وادی نور و سرمنزل مقصود و به عصر ظهور و به عصر رجعت و قیامت برسانی.

پیامبر وقتی وحی را تلّقی کرده و وارد عالم می‏ شود و کار خودش را شروع می ‏کند، عالم وارد یک مرحله جدیدی می‏ شود. خدای متعال ایشان را مخاطب قرار داده و می ­فرماید: «كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى» پیامبر، ما تو را آفریدیم و برای تو وصی ­ات امیرالمومنین را خلق کردیم و به تو کتاب می ‏دهیم. قرآن را دریافت کن و با وصی ­ای که برایت قرار دادیم در مسیر حرکت کن. آنهایی که نمی ‏‏خواهند و نمی ‏‏فهمند، خودشان را نسبت به نبی اکرم و امیرالمومنین و جریان وحی و هدایت مستغنی دیده و این مدار را قبول نمی ‏‏کنند، می‏ گویند: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّه‏»(6)؛ یعنی پیامبر یک نامه رسان بود و نامه را آورد؛ ما خودمان می ‏خوانیم و راه خدا را میرویم و دیگر نه امیرالمومنین می ‏خواهیم و نه پیامبر؛ انسانی که اینطور نگاه می‏کند طغیان می‏کند.

روشنی کائنات با نور قلب نبی اکرم و اهل بیت

نبی اکرم و وصی ایشان اصل هستند و هدایت را خدا به قلب آنها نازل و چراغ هدایت را در دل آنها روشن می‏کند و به ما هم می‏ گوید دنبال این هدایت حرکت کنید. این چراغی که در قلب ایشان روشن کرده به تعبیر آیه نور تنزل پیدا می‏ کند تا همه کائنات را روشن کند؛ داستان همین است «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کأَنَّهَا کوْکبٌ دُرِّی یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکةٍ زَیتُونَةٍ لَا شَرْقِیةٍ وَ لَا غَرْبِیةٍ یکادُ زَیتُهَا یضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ»(نور/35) این نور می ‏آید «فی بیوتٍ أذنَ اللهُ أن تُرفعَ»(نور/36) که اینجا به ما هم اجازه دادند وارد آن بیوت شویم. جریان نور و شبکه هدایت نبی اکرم و مَثَل نور الهی در نبی اکرم کائنات را روشن کرده و ادامه این چراغ در خانه ­هایی آمده ­است تا ما وارد آنها شویم. در زیارت جامعه هم آمده که «حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه‏» اگر در این خانه ها نمی ‏‏آمدند ما به این پیامبر نمی ‏‏رسیدیم.

بیت النّورِ نبی اکرم می ‏خواهد در این عالم دنیا روشن شود و پیامبر می ‏خواهند یک چراغی در این عالم روشن کنند؛ اگر کسی این را ببیند احساس استغناء نمی ‏‏کند. ما باید وارد این خانه شویم و با همه وجود دنبال این پیامبر و وصی او که خدای متعال به او تعلیم کرده و با قلم الهی همه حقائق در صفحه وجود این امام نوشته شده حرکت کنیم، زیرا امام آن کتاب الهی است که همه حقائق وجود در صفحه وجود او نوشته شده ­است. قرآن می­فرماید «وَ کلَّ شَیءٍ أَحْصَینَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»(یس/١٢)؛ اگر کسی آن قلمی را که بر صفحه وجود امیرالمومنین حقائق را ثبت کرده ندید و آن انسان و آن تعلیم را ندید، به همین داشته ها و دانش شیطانی خودش مستغنی می‏ شود و سر بر می ‏دارد؛ ولی اگر این مدار را دید، آنوقت دنبال حضرت حرکت می‏کند.

خدای متعال به پیامبر می‏ گویند نگران نباش، این مسیر شما است. در آغاز راه ما نور اقدم تو و وصی­ ات را خلق کردیم و به آن وصی آنچه که باید تعلیم کردیم و کتاب را در اختیار شما قرار دادیم. وحی را تلّقی کن و کار را آغاز کن «إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى»(علق/8) آغاز از ربوبیت تو است و همه اینهـا بازگشت شان به ربّ تو خواهد بود. خدای متعال تو را مقصد قرار داده و تو را تربیت می‏ کند و همه مدار عالم بر مدار ربوبیت نسبت به تو به پایان می‏ رسد. تاکید قرآن کریم هم این است که «إنّ الی ربِّک الرجعی» و نمی­ فرماید «الی ربّ العالمین» و یا «الی ربّهم»؛ بلکه همه بازگشت ها به ربوبیت خدا نسبت به تو است. با ربوبیت تو آغاز می ‏شود و با ربوبیت نسبت به تو ختم می ‏شود. در روایات و زیارات ائمه هم چنین وارد شده که «بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِم‏».

دشمنی با هدایت فراگیر پیامبر و اقامه نماز در عالم

در مرحله بعدی سوره خدای متعال به پیامبر می ­فرماید «أَرَأَیتَ الَّذِی ینْهَى * عَبْدًا إِذَا صَلَّى * أَرَأَیتَ إِنْ کانَ عَلَى الْهُدَى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى * أَرَأَیتَ إِنْ کذَّبَ وَ تَوَلَّى * أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى»(علق/9-14) پیامبر ما، دیدی آن کسی که وقتی این بنده نماز می ‏خواند با اینکه در مدار هدایت حرکت می ‏کرد، اما او را منع می ­کرد، در حالیکه او بر یک هدایتی مشرف بود و ماموریتش دستور به تقوا بود، این آدمی که نهی و تکذیب می­ کرد، در عمل به این حقیقت پشت کرد.

مفسرین در خصوص این آیات می ‏گویند که حضرت در مسجد نماز می‏ خواند؛ دشمنان حضرت از جمله ابوجهل و دیگران می ‏آمدند جلوی نماز حضرت را می‏ گرفتند و گاهی اوقات تهدید می ‏کردند. حضرت کسی است که وقتی نماز می ‏خواند، با نماز خودش می‏ خواهد عالم را احیاء کرده و در جهان اقامه ذکر کند و ذکر الهی را در عالم به پا کند، چرا که به فرموده قرآن «وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»(طه/14) و نیز با نماز خود اقامه یاد خدا و اقامه توحید کند. باید توجه داشت که نماز خواندن پیامبر مانند نماز خواندن ما نیست؛ زیرا پیامبر وقتی نماز می ‏خوانند کائنات به او سجده می‏ کنند و ایشان امام جماعت کل عالم و قبله همه عالم است.

در روایات آمده­است که «بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّه‏»(7) نماز ایشان مثل نماز من و شما نیست. آن دشمنی هم که با این نماز مخالف است دشمن عادی نیست؛ بلکه می ‏خواهد این نماز نباشد و می ‏گوید اگر امام جماعتی است خودم می‏ ایستم؛ دو رکعت نماز چهار هزار ساله می ‏خوانم؛ اما تو امام جماعت نباش. در حالیکه حضرت می ‏خواهد عالم را مصلی کند. در زیارات اهل بیت علیهم السلام چنین وارد شده که «اشهد أنَّک قد أقمت الصلوة» اگر پیامبر نماز نمی ‏‏خواند، نه فقط ما نماز نمی‏ ‏خواندیم، بلکه هیچ پیامبر اولوالعزمی هم نماز نمی‏ ‏خواند. همه مساجد فرع وجود مقدس حضرت هستند. کلّ این عبادات ما یک جرقه ­ای از حضرت می ‏شود.

اگر همه سوره یکجا نازل شده باشد که بعضی مفسرین مثل علامه بزرگوار طباطبایی قائل به همین هستند، بنابراین پیامبر می‏ خواهد وحی را شروع کرده و نماز بخواند و عالم را به نماز دعوت کرده و اقامه صلاة کند؛ اما یک عده ­ای نمی ‏‏گذارند. در واقع این سوره داستان دشمنی با پیامبر و اقامه صلاة پیامبر است. پیامبر بر یک هدایتی مشرف است و می ‏خواهد این هدایت را با صلاتش در عالم جاری کند. می‏خواهد امر به تقوا کرده و مردم را متقی کند؛ اما دشمن نمی ‏‏خواهد در نتیجه تکذیب می ‏کند و پشت می‏ کند و این صلاة را منع می ‏کند. این یک جریانی است که در مقابل اقامه صلاة و احیاء صلاة حضرت می ­ایستد.

پی ­نوشت ها:

(1) تفسير القمي، ج‏1، ص: 28

(2) تفسير القمي، ج‏2، ص: 430

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 387

(4) تفسير القمي، ج‏2، ص: 343

(5) التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 330

(6) السقيفة و فدك، ص: 73

(7) التوحيد (للصدوق)، ص: 152