نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه چهارم شبهای ماه رمضان حسینیه حق شناس/ ادامه تفسیر سوره علق/ تقابل جریان توحید و کفر و وعده پیروزی جبهه حق

متن زیر سخنرانی آیت الله میرباقری به تاریخ 26 خرداد ماه 95 است که در حسینیه آیت الله حق شناس رحمه الله برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه تفسیر سوره مبارکه علق بیان می دارند، اصل مسأله هدایت و شفاعت و وحی ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است و به تبع آن ربوبیت مساله هدایت ما و رسیدن به مقصد شروع می‏ شود. هرکس خودش را از این برنامه هدایت خدای متعال مستغنی ببیند یعنی ربوبیت از طریق نبی اکرم را قبول نکند همچون ابلیس طرد می شود و ناچار است به مقابله با نبی اکرم بپردازد و این مقابله همان استکبار علی الله است. این استکبار در زمان فعلی همان تمدن غرب است که خودش را بی نیاز از نبی اکرم میداند و خیال میکند با دستیابی به تکنولوژی به چیز خیلی بزرگی دست پیدا کرده است در حالی که تمام آنها را جمع کنیم به اندازه وحی ارزش ندارد. اما اگر این ربوبیت را قبول کردیم تحت سرپرستی نبی اکرم قرار میگیریم و ایشان ما را رشد می دهند و هرآنچه لازم بدانند از ملک عظیم خود هر اندازه لازم بدانند به ما می دهند. در ادامه سوره خداوند به نبی اکرم امر به اقامه صلاۀ می کنند و میفرمایند دست قدرت الهی از دشمنان شما مواخذه میکند و آنها را در دنیا و آخرت وارد آتش جهنم میکند.

راه هدایت انسان در ربوبیت خدا نسبت به نبی اکرم

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و اصلّی و أسلّم علی خاتم أنبیائه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و اللعنة علی اعدائهم اجمعین. در سوره مبارکه اقرا که آغاز وحی حضرت است و معارف بلندی درون آن ذکر شده، پنج فراز تصویر می­ شود. چند آیه در فراز اول سوره با فرمان به قرائت به حضرت رسول شروع می ‏شود و می ­فرماید «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»(علق/1)؛ یعنی ما می ‏خواهیم شما را پیامبر و مبعوث کنیم و با این قرائت بعثت حضرت آغاز می ‏شود. دو نکته را مقدمتاً اشاره کردیم: یکی اینکه توجّه داشته باشیم که وقتی خدای متعال به پیامبر گرامی اسلام می‏ فرماید: «إقرا»؛ این خطاب چه تلّقی وحی باشد و یا ابلاغ وحی به مردم باشد و یا هر دو باشد، با قرائت ما متفاوت است. با قرائت پیامبر همه عالم قاری شده و هدایت می ‏شوند. مثل قرائت ما نیست که ممکن است که بار خودمان را هم بر ندارد. خواندن حضرت همه عالم را هدایت می ‏کند.

نکته دوم واقعه ­ای است که در شب بعثت و هنگام نزول این آیه اتفاق افتاد که یک واقعه عظیمی است که از آن به تَجَلّی الاعظم تعبیر می‏ شود. در دعای شب مبعث آمده که أعظم تجلیات الهی در آن شب بر نبی اکرم شد. حادثه ای است که به دنبال آن شیطان با همه قوا و توانایی ها و امکاناتی که دارد و با همه تلاشی که می ‏کند از اینکه کسی او را پرستش و عبادت کند مایوس شد و فهمید وقتی حضرت مبعوث می ‏شوند، بساط شیطان پرستی در عالم جمع می ‏شود و جای آن خداپرستی می ‏آید.

در روایات است که «إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيم‏»(1) این معلم و شفیع با فداکاری و با بلاء خودش دستگیری می‏ کند و با محبّت الهی زیر بال همه را می ‏گیرد و سختی های راه خدا و سختی ها سلوک را هموار می‏ کند؛ تا جایی که مردم نیاز به آن عبادات و ریاضات طولانی ندارند. شب قدری خدا به این پیامبر می‏ دهد که آن شب قدر بهتر از هزار ماه است.

سوّم اینکه مدار معارف این سوره توجّه به ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است. اقرا باسم ربِّک می‏ شد به گونه دیگری باشد: مثلاً اقرا باسم ربّ العالمین، بسم الله، باسم ربّهم؛ ولی تمام توجه به ربوبیت خدای متعال نسبت به وجود مقدس نبی اکرم است و این کلید فهم سوره است. خدای متعال نبی اکرم را آفریده و مراد اصلی از خلقت چنانچه در روایات هم بیان شده، ایشان است «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك‏»‏ خدای متعال، کائنات و از جمله عالم انسانی را برای ایشان آفریده و به حضرت ماموریت داد تا بیاید و دست این عالم را بگیرد و شفیع این عالم شود.

اصل مسأله هدایت و شفاعت و وحی ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است و به تبع آن ربوبیت مساله هدایت ما و رسیدن به مقصد شروع می‏ شود. در فراز اول خدای متعال به این پیامبر گرامی دستور می ‏دهد «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ»؛ یعنی بخوان و وحی را با آن اسمی از پروردگارت که در اختیار تو است تلّقی کن. پروردگاری که اولاً خلق کرد و دوم اینکه انسان را از علق آفرید، سوم اینکه پروردگار تو با کریمانه ترین ربوبیت خودش به قلم تعلیم کرد و چهارم اینکه علَّمَ الانسان ما لم یعلم.

سه معنا برای این فراز اول ذکر شده ­است؛ البته بیش از اینهـا هم شاید معانی باشد و همه این معانی هم می‏ توانند مراد از آیه باشند. یک معنا این بود که خدای متعال می ‏فرماید: ما بر مدار ربوبیت تو انسان را آفریدیم و نوشتن و خط و فرهنگ و همه اینهـا را به اعتبار تو به انسان تعلیم کردیم. ربّ تو می ‏خواست تو را ربوبیت کند، لذا انسان را از علق آفرید و به او تعلیم کرد. دو معنای دیگر هم قبلاً ذکر کردیم.

طغیان و استکبار از تواضع در برابر ولی خدا

فراز دوم سوره با این آیات آغاز می ­شود «کلّا أنّ الانسان لیطغی* أن رآه استغنی»(علق/6-7) به هر صورتی که فراز اول را معنا کنید، فراز دوم هم باید متناسب با آن معنا شود. اگر ما فراز اول را اینطور معنا کنیم که خدای متعال به پیامبر گرامی می ‏فرماید ربّ تو در مدار تربیت و پرورش تو و انسان را آفرید و تو را هم مأمور کرده تا دست انسان ها را بگیری و بیاوری و بر مدار تربیت و ربوبیت تو انبیاء را فرستاده و به آنها تعلیم کرده، حالا یک مرتبه جدیدی از هدایت به دست شما اتفاق می ­افتد. لذا خطاب می­ شود: پیامبر ما بخوان.

بر اساس این معنایی که برای آیات اول عرض کردیم فراز دوم معنایش این می‏ شود اگر خودش را مستغنی دید، طغیان می‏ کند؛ ولو خدا و ربوبیت خدا را بپذیرند ولی ربوبیت خدا نسبت به تو را نمی‏ توانند بپذیرند و نمی‏ توانند خودشان را ذیل ربوبیت تو تعریف کنند؛ بلکه مثل ابلیس می ‏خواهند خودشان مستقل باشند. ابلیس منکر ربوبیت خدای متعال نبود، اما به خدا عرضه ‏داشت «ربّ بما أغویتَنی»(حجر/39)؛ پروردگارا تو مرا اغوا کردی! لعنة الله علیه، عیب خودش را به خدا نسبت می ‏داد؛ ولی ربوبیت خدا را قبول داشت، اما قبول نداشت که ذیل خلیفه خدا حرکت کند. خدای متعال به ملائکه می‏ گوید «اسْجُدُوا لآدم»(طه/116)؛ یعنی در مقابل خلیفه من باید تواضع کنید، درگاه رشدتان همین است. من وقتی می ‏خواهم شما را اداره کنم بر مدار خلیفه خودم اداره می ‏کنم شما باید به دنبال او حرکت کنید و اگر نپذیرید نمی ‏شود.

امیرالمومنین در خطبه قاصعه در مورد ابلیس می ­فرماید که شش هزار سال عبادت کرده بود که «لَا یُدْرَى أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ» یعنی معلوم نیست این شش هزار سال آخرتی بوده یا دنیایی؛ چنین موجودی است و اینقدر ریاضت کشیده است. به خدا هم می ­گوید که‏ خودت را هرچقدر بگویی عبادت می‏کنم؛ اما سجده بر این آدم معنی ندارد «أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»(ص/76) چرا باید در مقابل بدتر از خودم سجده کنم. استدلالش این است که می‏ گوید خودت را عبادت می‏کنم ولی از طریق خلیفه تو به سمت تو نمی‏ آیم. من حاضر نیستم در مدار ربوبیت او قرار بگیرم تا به تبع او من را ببری. اگر می ‏خواهی من را هدایت کنی مستقیم باشد و اصلاً هر چه می ‏خواهی به من بدهی مستقیم بده.

ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم این است که خدا این پیامبر را تربیت می‏کند و به او وحی می‏کند و قرآن نازل می ‏شود. قرآن به ما نازل نمی ­شود، زیرا ما نمی ‏توانیم قرآن را تحمل کنیم. تحمل قرآن خیلی امر دشواری است. ما ظرفیت تحمل حتی یک کلمه از علوم اهل بیت را نداریم.

در روایات فرمودند «کَلامُنا صَعبٌ مُستَصعَب»(2) کلام ما آنقدر تحملش دشوار است که فقط انبیاء مرسل و ملائکه مقرب و عباد ممتحن تحمل می‏ کنند. در بعضی از روایات دارد که حتی اینهـا هم تحمل نمی ‏کنند و اصلاً هیچ کس نمی ‏تواند علم و کلام امام را تحمل کند. آن علم  الهی که به پیامبر داده می ‏شود که باید عالم را با آن هدایت کند به فرموده قرآن «کافّةً لِلنَّاس»(سبأ/28) است. همه اقوام در طول تاریخ بدهکار این پیامبر هستند؛ بنابراین این علم را به من و شما نمی ‏شود داد. ما باید با قرآن هدایت شویم اما خدای متعال به پیامبر می ­فرماید «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»(ابراهیم/1) ما این کتاب را به تو نازل کردیم که شما مردم را با این قرآن و باذن ربّهم از تاریکی ها به سمت نور هدایت کنید. نور قرآن به ما می‏رسد؛ ولی قرآن در اختیار پیامبر است. خدای متعال قرآن را به پیامبر گرامی داده و علمش به اهل بیت علیهم السلام منتقل شده و ما را بوسیله نور قرآن هدایت می‏ کنند؛ اما اختیار هدایت به دست پیامبر است.

ملک عظیم و ملک کبیر نبی اکرم صلی الله علیه و آله

این روایت در کافی شریف است که موسی بن اشیم نقل کرده من آوازه امام صادق علیه السلام را شنیده بودم و از شام محضر امام صادق علیه السلام آمدم تا ببینم این آقایی که آوازه ­اش دنیای اسلام را پر کرده کیست. دیدم یک نفر آمد و از یک آیه سوال کرد، حضرت معنا کردند. نفر دوم آمد همین آیه را مطرح کرد، حضرت یک معنای دیگری کردند. من خیلی در درون خودم آشفته شدم و گفتم: ما از پیش قتاده آمدیم او یک واو و فاء اشتباه نمی‏ کند؛ اما این آقا در یک مجلس یک آیه را دو جور معنا می ‏کند العیاذ الله این آقا حواسش نیست. نفر سوّم آمد همین سوال را کرد حضرت همان جواب را دادند کمی خیالم راحت شد و فهمیدم نه از نظر اشتباه و غفلت نیست؛ بلکه عمدی است.

مجلس خلوت شد؛ حضرت من را صدا زد و فرمود: خدای متعال به سلیمان ملک داد و فرمود «هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِک بِغَیرِ حِسَابٍ»(ص/39) عطاء و هدیه ما است که به تو بخشیدیم می‏ خواهی به دیگران بده یا نده؛ اصلاً از تو سوال نمی‏ کنیم. آیا خدای متعال به پیامبرش ملک نداده­ است؟ در روایات است که خداوند به حضرت هم ملک عظیم و هم ملک کبیر داده که از ملک کبیر در سوره هل اتی صحبت شده ­است و معنای خاص خودش را دارد. در روایت است که اصل ملک عظیم برای امیرالمومنین و اهل بیت است و در قیامت مومنین هم وارد ملک عظیم آنها می ‏شوند و از ملک حضرت مومنین و دوستان حضرت هم استفاده می‏ کنند.

بعد حضرت فرمود ملک کبیر یعنی وقتی ملائکه می ‏خواهند وارد شوند، بدون اجازه مومن وارد نمی ‏شوند. الان شیاطین در سراسر وجود ما می‏روند و بر می ‏گردند و از ما هم اجازه نمی ‏گیرند «يُوَسْوِسُ في‏ صُدُورِ النَّاس‏»(ناس/5) ولی در بهشت وقتی ملائکه می‏ خواهند از در خانه مومن وارد شوند باید اجازه بگیرند و حتی ملک بدون اجازه وارد نمی ‏شود؛ یعنی حفظه به او اجازه نمی ‏دهند.

ملک عظیم از نظر قرآن یعنی «وَ مَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(حشر/7) هر چه پیامبر به شما داد بگیرید و از هر چه نهی­ تان کرد دست بردارید؛ یعنی اختیار کامل با اوست؛ با پیامبر خدا چانه نزنید، چطور می ‏شود یک نفر به یک مقامی برسد که حرفش حرف خدا شود. این همان است که حضرت فرمود «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَه»(3)‏ خدای متعال ما را با خودش یکی کرده ­است؛ خلطنا بد معنا نشود، حلول یا اتحاد نیست؛ بلکه ما را با خودش یکی کرده و ولایت ما را ولایت خودش قرار داده ­است؛ و الا خدای متعال به جز به ولایت خودش دعوت نمی‏ کند و اگر می ‏فرماید «أَطِیعُوا الله و أَطِیعُوا الرَّسُول و اولی الامر»(نساء/59)؛ «أَنَّمَا  ولیکم الله و رسوله و الَّذِین آمنوا الَّذِین یقیمون الصلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون»(مائده/55) که خدا ولی شما است رسول خدا ولی شما است و امیرالمومنین ولی شما است، اینجا سه ولایت نیست؛ زیرا دعوت در عرض ولایت خدا به هر چه باشد شرک است. اینها فقط دعوت به ولایت الله است. جعل ولایتنا ولایته خیلی مقام بلندی است و همان ملک عظیم است. ملک عظیم یعنی اختیار دست پیامبر است.

امام صادق علیه السلام به موسی بن أشیم فرمود: خدا به پیامبرش این ملک را داده و فرموده «وَ مَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ درست است قرآن دست ما است ولی به ما نگفتند با همه یک جور حرف بزنید، بلکه به اختیار ما است که به هر کسی چیزی یاد بدهیم. از یک آیه ده کلام متفاوت می ­گوییم که همه هم درست است ولی بنا نیست به همه اسرار را بگوییم.

بیان اسرار اهل بیت به انسانهای اهل سرّ

جابر بن یزید جعفی روایاتی فوق العاده نقل کرده که حتی خیلی ­ها به غلوّ متهمش می‏ کنند. از او نقل شده که حضرت بیست هزار تا هفتاد هزار حدیث به من فرمودند و گفتند: برای خودت است و برای احدی نباید نقل کنی. به حضرت گفتم گاهی این علوم به من فشار می ‏آورد و نمی ‏توانم تحمل کنم، حضرت گفتند: می‏روی سر کوه یک چاه می‏ کنی و می ‏گویی قال جعفر بن محمد؛ یا قال محمد بن علی الباقر؛ حق نداری این حرف ها را به کسی بگویی. حالا آن چه نکته ای است نمی‏ دانم.

علم قرآن دست امام است خدای متعال این قرآن را به پیامبر نازل می‏کند اما لازم نیست همه چیز را به همه بگوید بلکه می­ فرماید «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» این قرآن را به قلب شما نازل کردیم شما مردم را از ظلمات با نور قرآن بیرون می‏ برید و هدایتشان می ‏کنید و هر چه به هر کس صلاح دانستید از قرآن بدهید. اهل بیت به یک کسی یک حرفش را می‏ دهند و به یک کسی بیشتر و به یک کسی کمتر؛ همه اینها متناسب با ظرف افراد است. در روایات دارد که باطن قرآن اسم اعظم الهی است و از این اسم اعظم حضرت آدم بیست و پنج حرف، حضرت ابراهیم شانزده حرف و حضرت عیسی دو حرف داشتند. اینطور نیست که همه چیز را به همه کس بشود تعلیم کرد.

اتفاقی که شب بعثت افتاد، یک اتفاق بسیار عظیمی است. بنا است قرآن به پیامبر نازل شده و یک مرحله جدیدی در این عالم شروع شود. همه انبیاء اولوالعزم و غیر اولوالعزم که آمدند مقدّمه بودند از حالا به بعد کم کم اساس باب هدایت و توحید باز می ‏شود؛ البتّه این مسیر ادامه هم دارد و با مشکلاتی روبرو است، زیرا عده ­ای نمی‏ گذارند این پیامبر کار خودش را کند؛ ولی اراده الهی بطور حتم به این امر تعلق گرفته که این راه به نتیجه برسد.

طغیان جریان مستغنی از نبی اکرم

پس فراز دوم این است که پیامبر ما! آنهایی که این ربوبیت ما را قبول ندارند و نمی ‏خواهند ذیل ربوبیت ما نسبت به شما حرکت کنند و خودشان می ‏خواهند مستقیم حرکت کنند، در مقابل تو طغیان می ‏کنند. این معنا از این فراز بر اساس معنایی است که از فراز اول کردیم. اگر کسی از ربوبیتی که ما نسبت به تو داریم و نیز نسبت به این وحی که به تو کردیم و نسبت به پیامبر خودش را مستغنی ببیند، طغیان می‏کند. این استغناء از پیامبر در واقع استغنای از ربوبیت خدا است، یعنی نمی‏ خواهد ذیل ربوبیت خدا نسبت به پیامبر حرکت کند و می‏ گوید می ‏خواهی بدهی به خودم بده چرا به این پیامبر می‏دهی در حالی ­که توجّه ندارد این قرآن را فقط این پیامبر می‏ تواند تحمل کند.

در چهارده صلوات منقول از امام حسن عسکری علیه السلام آمده که «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا حَمَلَ وَحْيَك‏» تحمّل وحی کار آسانی نیست، تحمل آن وحی جامعی که به پیامبر شده فقط کار خود این پیامبر است. اگر کسی می ‏خواهد هدایت شود باید به وسیله این پیامبر باشد و اگر این امر را نمی ‏پذیرد در ضلالت می ماند و طغیان می‏کند؛ زیرا خودش را مستغنی می­بیند. این آیات ظاهراً اشاره به یک جریانی است که مقابل پیامبر شکل گرفته و خودشان را مستغنی از این پیامبر می ‏دانستند و طغیان کردند. مثل داستانی که فراعنه در تاریخ داشتند. الان هم ادامه همان جریان یعنی دستگاهی است که خودش را مستغنی از انبیاء می‏بیند. اینها حساب می ‏کنند برای خودشان خانی هستند؛ چهار تا کلمه خواندن و نوشتن بلد هستند و خیال می ‏کنند همه علم الهی و همه عالم همین است. بعد هم العیاذ بالله می‏گویند انبیاء برای دوره های گذشته زندگی بشر بودند و حرف هایی که آوردند برای آن دوره های تاریخی است که دورانشان گذشته است. اینها حرف­ هایی است که زیاد زده می ‏شود و همیشه هم بوده­ است.

آنها که طغیان می ‏کنند و زیر بار شما نمی ‏روند و سر بر می ‏دارند، کسانی هستند که خودشان را مستغنی از این پیامبر و از این ربوبیت می ‏بینند. بعضی هایشان ربوبیت الهی را قبول ندارند و بعضی هم ربوبیت الهی را هم قبول دارند اما این جلوه ربوبیت که شاگرد این پیامبر باید باشیم و به دنبال این پیامبر باید حرکت کنیم را نمی ‏فهمند و قبول ندارند.

جریان شیطانی مقابل اقامه صلاة نبی اکرم

در فراز سوّم، گویا به حضرت یک نکته ای را گوشزد می ‏کنند؛ که یک جریانی مقابل شما شکل می‏ گیرد و نمی‏ گذارد شما یاد خدا و صلاة را اقامه کنید. بر اساس روایات نماز ستون خیمه دین است «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّين». اقامه صلاة غیر از نماز خواندن است. شاید معنای اقامه صلاة این است که ما یک خیمه ای برای آموزش نماز بر پا کنیم و همه زندگی ما در این خیمه باشد. خیمه صلاة خیمه ذکر است و اقامه صلاة یعنی خوراک و پوشاک و همه زندگی ما ذیل این خیمه باشد. کسی که اقامه صلاة می ‏کند، حتی خواب و خوردنش هم صلاة است.

نماز پیامبر خدا مثل نماز ما نیست؛ بلکه حضرت وقتی اقامه صلاة می ‏کنند، در واقع یک خیمه­ ای به پا می ‏کنند که همه موحدین زیر این خیمه زندگی کنند؛ ازدواج و جنگ و صلح و اقتصاد و سیاست و فرهنگ و هر چه دارند باید ذیل این خیمه پیامبر باشد.

یک عده هم هستند که می ‏خواهند نگذارند پیامبر این نماز را به پا کند؛ چون آنها نمی‏ خواهند ذکر خدا در عالم باشد. آنها می ‏خواهند یک طور دیگری زندگی کنند و بشریت را به سمت دیگری هدایت کنند؛ لذا به این پیامبر پشت می ‏کنند و ایشان را تکذیب می‏ کنند. وقتی این پیامبر نماز می ‏خواند در واقع می ‏خواهد اقامه صلاة کند و عالم را زیر خیمه نماز خودش ببرد تا همه زندگی مردم یاد خدا باشد؛ همانطور که در این آیه آمده «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّـهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ * رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ»(نور/36-37) پیامبر می ‏خواهد خانه ذکر و رفعت به پا کند که افرادی که در این خانه و زیر خیمه می‏ آیند بازار و ادراه و دانشگاه و هر کجا هستند و همه زندگی­ شان ذکر و مسجد می‏ شود. اگر در وجود انسان اقامه صلاة شود همه وجود انسان نماز می ‏شود و همه زندگی انسان رنگ نماز می‏ گیرد.

«أَرَأَیتَ الَّذِی ینْهَى* عَبْدًا إِذَا صَلَّى»(علق/9-10) پیامبر گرامی اسلام وقتی می ‏خواهد نماز بخواند یک جریانی مقابل ایشان شکل می‏ گیرد قرآن می ­فرماید پیامبر ما ببین چه اتفاقی می‏ افتد؛ این جریان از عبدی که نماز می ‏خواند نهی می ‏کند. این تنوین نکره «عبداً» تنکیر برای عظمت است؛ یعنی خدا در عالم یک عبد دارد و آن هم وجود مقدس نبی اکرم است. در جای دیگر هم قرآن می ­فرماید «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ»(اسراء/1) کانه فقط این عبد نماز می ‏خواند و در عالم اقامه صلاة می ‏کند. او که نماز می ‏خواند همه کائنات نماز می ‏خوانند؛ چنانچه در روایات هم آمده ­است که «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّه»(4)‏ وقتی امام زمان نماز می ‏خواند همه عالم با او تسبیح می ‏گویند.

بعضی از بزرگان بودند که وقتی تسبیح می ‏گفتند، در و دیوار با آنها تسبیح می‏ گفتند. قرآن در مورد حضرت داوود می‏ فرماید «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یسَبِّحْنَ بِالْعَشِی وَ الْإِشْرَاقِ»(ص/١٨) با حضرت داوود کوه ها را مسخر کرده بودیم که تسبیح می‏ گفتند. اگر کوه ها با حضرت تسبیح می‏ گفتند، وقتی امام زمان نماز می ‏خوانند کل کائنات تسبیح می ‏گویند همه منظومه شمسی و کیهان و عالم ملائکه با حضرت تسبیح می ‏گویند. مومن هم وقتی نماز می ‏خواند اگر نمازش نماز باشد همه سلول های بدنش با او نماز می ‏خوانند، اگر نمازش در فکر و جسم و همه قوایش جاری شود همه قوایش با او نماز می ‏خوانند.

داستان شان نزول این آیات «أَرَأَیتَ الَّذِی ینْهَى * عَبْدًا إِذَا صَلَّى * أَرَأَیتَ إِنْ کانَ عَلَى الْهُدَى*  أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى» ابوجهل و دیگران هستند که می ‏آمدند و نماز حضرت را در مسجد الحرام منع می ‏کردند. در آغاز بعثت یا قبل از بعثت وقتی حضرت عبادت می‏ کردند اینهـا نمی ‏گذاشتند. اگر این عبد از آن عبادی است که بر یک هدایتی مسلط است، پس همینطوری نماز نمی ‏خواند. یک عبد خدا روی زمین دارد که این عبد علی الهدی است و امر به تقوا می ‏کند؛ لذا اینهـا جلوی این عبد را می­ گیرند تا نگذارند این عبد در عالم کار کند. همه تلاش دستگاه شیطان همین است که این عبد خدا موفق نشود.

در روایات در باب ولایت در سفینة البحار است که وقتی ولی خدا به دنیا می ‏آید، سطح دشمنی شیطان این است که متوجّه می ‏شود. گاهی کارهای مهم که دارد فراخوان می‏دهد و فرماندهان خودش را جمع می ‏کند و به آنها می ‏گوید: ولی خدا به دنیا آمده و ما باید چاره جویی کنیم. این اگر به سن رشد برسد همه رشته های ما را پنبه می ‏کند. می ­گویند: اجازه بده تا او را بکشیم؛ و شیطان می ‏گوید: ما به طفیل او زنده هستیم اگر او را بکشید، بساط خود ما جمع می ‏شود؛ زیرا خدا دنیا را برای او خلق کرده­ است. ابلیس این را خوب می‏فهمد که خدا دنیا را برای ولی خودش خلق کرده و همه مخلوقات به طفیلی او روی زمین نفس می ‏کشند. در نتیجه نقشه می ‏کشند تا نگذارند مردم هدایت شوند.

تجلی بت پرستی مدرن در تمدن غرب

پیامبر می‏ خواهد نماز بخواند؛ آن کسی که جلوی پیامبر می ‏ایستد یک آدم معمولی نیست بلکه این پیامبر را می ‏شناسد و می‏داند اگر حضرت دعوتش را شروع کند، همه بساط شیطنت آنها جمع می ‏شود. آنها می ‏خواهند بت پرستی را به پا کنند تا مردم دنیا را بپرستند. بت پرستی هم همیشه چوب و سنگ پرستی نیست و این نکته را عنایت کنید که کفر اصلی این بت پرستی نیست؛ بلکه آن کسانی هستند که این بت را می تراشند و اگر امروز این بت را شکستید فردا یک بت دیگر برای شما می ‏تراشتند. در طول تاریخ اینطور بوده ­است. ابلیس و شیاطین انس و جن کارشان این بوده مردم را به بت پرستی دعوت کنند، انبیاء به توحید دعوت می ‏کردند و این بت را از دستشان می‏ گرفتند؛ آنها یک بت دیگر درست می‏ کردند.

این بتی که امروز اکثر دنیا در مقابلش سجده می ‏کنند یعنی همین تمدّن غرب را خیال نکنید که خیلی مهم­ تر از آن بت چوبی و سنگی است. این هم چوب و سنگ پرستی است. شما خیال نکنید آنها هر چوب و سنگی را سجده می ‏کردند؛ آنها هم یک چوب و سنگ هایی بوده و فرهنگی داشتند که به آنها می ‏گفتند: اینهـا آلهه هستند و رزق شما دست اینهـاست: این خدای باران است، آن خدای باد است، آن خدای آتش است.

ما هم همینطور هستیم. آیا ما هم از تکنولوژی مدرن غرب نمی‏ ترسیم به آن دل نمی‏ بندیم و احساس نمی‏ کنیم که اگر این تکنولوژی و ماهواره و رسانه و اتومبیل و قطار برقی نباشد نمی ‏توانیم زندگی کنیم. هر بتی را از دست مردم می ‏گیرید، شیطان یک بت دیگر درست می‏ کند و ما را به آن وابسته می‏ کند و ما هم می‏ ترسیم و خوشحال هستیم و بخاطر همین ها در برابر کفّار خضوع و خشوع می‏ کنیم. چرا الان ملت های مسلمان جلوی کفّار خشوع می‏ کنند؟ برای همین تکنولوژی است، آنها چیز دیگری ندارند. غیر از همین مظاهر دنیا آیا چیز دیگری دست آنها است؛ آیا پیامبر هستند و به آنها وحی می ‏شود و حقائق عالم دست آنهاست یا طریق قرب را می ­دانند؟!

«أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى* عَبْدًا إِذَا صَلَّى* أَرَأَيْتَ إِن كَانَ عَلَى الْهُدَى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى* أَرَأَيْتَ إِن كَذَّبَ وَ تَوَلَّى»(علق/9-13) مساله این است که پیامبر که عبد خداست می‏ خواهد بیاید و در عالم اقامه صلاة کند و یک جریانی هم نمی­ گذارد. خدای متعال خطاب به ایشان می ­فرماید که پیامبر ما بخوان و کار خودت را شروع کن. شما وقتی نماز می ‏خوانی بنا است یک اتفاقی در عالم بیافتد؛ اما مقابل شما هم یک جریانی قرار گرفته­است. این پیامبری که در مسیر هدایت است، دعوت به تقوا می‏کند اما این آدمی که مقابل او می ‏ایستد، به حضرت پشت کرده و تکذیب می ‏کند و از دین اعراض می‏ کند. پیامبر با هدایت آمده و می ‏خواهد خود او را هم هدایت کند اما او مقابل این هدایت می ‏ایستد. ظاهراً همه سوره یک جا نازل شده و مثل علامه طباطبایی سلیقه شان همین است و می ‏فرمایند: گویا سوره همه یک جا و در همان آغاز وحی به پیامبر نازل شده ­است.

بنابراین در این فراز سوره می‏ گویند: پیامبر ما کار خیلی بزرگی است، ولی یک عده ای مقابل شما طغیان می ‏کنند و این راه شما را و یا ربوبیت ما را قبول ندارند و یا شما را قبول ندارند من را قبول دارند و می ‏گویند که از طریق این پیامبر هدایت را نمی ­خواهیم. اینهـا وقتی تو می ‏خواهی اقامه صلاة کنی در عالم نهی می‏ کنند جلوی کار را می ‏گیرند و صف آرایی می ‏کنند.

دست قدرت خدا در مؤاخذه دشمنان نبی اکرم

خدای متعال در فراز چهارم سوره به این پیامبر یک بشارت بزرگ می ‏دهد و می ‏فرماید ما خودمان با اینهـا طرف هستیم. شما کار خودت را بکن و اینهـا را به ما واگذار کن. در سوره مزّمل و مدّثر هم همین را می‏ فرماید «ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا»(مدثر/11) آنها را به عهده من بگذار.

در آغاز وحی پیامبر یک نفر است که آمده و می‏ خواهد همه عالم را تغییر بدهد. در مقابلش هم یک صف آرایی عظیم است که‏ نمی ­گذارد عالم مسجد شود و می ­خواهند جلوی اقامه پیامبر را بگیرند؛ می ‏خواهند عالم مفسق باشد. پیامبر می ‏خواهد عالم مسجد باشد؛ اما نه اینکه بازار نداشته باشد؛ بلکه می ­خواهد بازارش هم مسجد باشد. آنها می ‏خواهند دنیا بازار دنیا پرستی و مکاره باشد؛ پیداست که درگیر می‏ شوند و نمی ‏گذارند پیامبر عالم را مسجد کند.

«کلَّا لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیةِ»(علق/15) خدای متعال می ­فرماید که پیامبر! در صف آرایی مقابل تو طغیان می‏ کنند و جلوی اقامه صلاة شما را می‏ گیرند؛ ولی اگر دست از دشمنی بر ندارند ما با دست قدرت خودمان و با شدت و بطش ناصیه یعنی پیشانی یا موی جلوی سر آنها را می ‏گیریم. «نَاصِیةٍ کاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ»(علق/16) این پیشانی او دروغگو و خطاکار است اما خودش را مصلح نشان می ‏دهد ولی در پیشانی اش نوشته این خطاکار است این مدعی که مقابل پیامبر می‏ ایستد کارش فساد و خطا و دروغ است و به مردم و به همه عالم و به خودش هم دروغ می­ گوید. ما با دست قدرت خودمان این جریان کاذب و خطاکار را می ‏گیریم. «فَلْیدْعُ نَادِیهُ»(علق/17) ابلیس ولو برود طرفداران خودش را در عالم صدا بزند و همه قوای خودش و اولیاء طاغوت را در همه عالم جمع کند؛ اما ما با دست قدرت پیشانی این خطاکار کاذب را می ‏گیریم.

پیامبر یک بشر عادی نیست. در دعای ندبه آمده ­است «إِلَى أَنِ انْتَهَيْتَ بِالْأَمْرِ إِلَى حَبِيبِكَ وَ نَجِيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَكَانَ كَمَا انْتَجَبْتَهُ سَيِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ، وَ صَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَيْتَهُ، وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَيْتَهُ، وَ أَكْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ قَدَّمْتَهُ عَلَى أَنْبِيَائِكَ، وَ بَعَثْتَهُ إِلَى الثَّقَلَيْنِ مِنْ عِبَادِكَ، وَ أَوْطَأْتَهُ مَشَارِقَكَ وَ مَغَارِبَك‏ وَ سَخَّرْتَ لَهُ الْبُرَاقَ، وَ عَرَجْتَ بِهِ إِلَى سَمَائِكَ، وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا يَكُونُ إِلَى انْقِضَاءِ خَلْقِكَ ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ، وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ الْمُسَوِّمِينَ مِنْ مَلَائِكَتِكَ، وَ وَعَدْتَهُ أَن تُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون» همه مشارق و مغارب عالم زیر پای این پیامبر است، همه عالم کف پای این پیامبر است و او را تا مقام سماء خودت بالا بردی. آنجایی که جبرئیل می‏گوید «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقَت‏»(5) هر کجا پیامبر راه می ‏رود جبرئیل و نامداران ملائکه پشت سر ایشان هستند و ملکوت عالم زیر پای اوست و می ‏خواهد عالم را نورانی کند.

دشمن این پیامبر هم به فرموده قرآن «وَ کذَلِک جَعَلْنَا لِکلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ»(انعام/112) با همه قوایشان از روز اول مقابل پیامبر ایستادند تا پیامبر عالم را مسجد نکند. الان هم دعوای ما با غرب سر همین است؛ آنها می ‏گویند عالم جای خوشگذرانی است. اگر شما بخواهید توسعه غربی را ترجمه کنید یعنی دنیا پرستی و ابتهاج روزافزون به ماده و لذت بیشتر از ماده و انغمار به ماده ­است. شما در دعوت های آنها یک کلمه بوی خدا نمی‏ شنوید، همه دعوت هایشان سر شهوات است و نمی ‏خواهند عالم مسجد باشد.

فراز اول را طور دیگری هم معنا کردیم که خلق الانسان من علق یعنی امیرالمومنین را برای شما خلق کردیم؛ چنانچه در روایت است «و إنّما الأوصياء أعْلاقٌ مِن الأنبياء»(6) و به امیرالمومنین هر چه باید تعلیم کردیم. «كَلَّا لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ * نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ * فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ *سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ»(علق/15-18) در فراز چهارم خدای متعال می­ فرماید که ما پیشانی این جریان مقابل تو را می ‏گیریم؛ زیرا پیشانی کار شیطان دروغ و خطا است. او هم هر چه بخواهد قوای خودش را صدا بزند ما هم شعله های جهنّم را صدا می‏ زنیم و کل بساط آنها را در جهنّم محاصره می ‏کنیم و این کار از همین دنیا شروع می ‏شود. در جایی دیگر قرآن می­ فرماید «إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ»(عنکبوت/54)؛ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکا»(طه/124) در آخرت هم کل این جریان به جهنّم می‏ رود.

روز اولی که پیامبر تنها در کنار کعبه بود، دشمنان گفتند: یک نفر می ‏خواهد دنیا را بگیرد؟ در جنگ خندق که یک خرما را سه سرباز در یک روز می‏ خوردند، جرقه ­ای زده شد که حضرت فرمود: دیدم که ما ایران و روم را فتح کردیم. قریش اهل مهاجرت به روم و ایران و روابط اقتصادی با روم و ایران بودند و می ‏گفتند «وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»(قلم/51) با آن قدرت روم و ایران تو می ‏خواهی ایران را فتح کنی؛ اما خدا به این پیامبر از همان اول بشارت داد که شما کارت را شروع کن؛ صف آرایی عظیمی در مقابل شما می ‏شود. شما می‏ خواهی نماز بخوانی تا همه عالم مسجد و «عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ»(معارج/23) شود و هیچ چیز آدم را از خدا غافل نکند. همه کارشان عبادت باشد؛ و مگر ما برای غیر این خلق شدیم؛ قرآن می­فرماید «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(ذاریات/56) و مگر غیر از این است که ما عبادت می ‏کنیم؛ منتهی یا عبادت خدا یا عبادت شیطان. پس هر وقت عبادت خدا را نکردیم عبادت شیطان می ‏کنیم.

چطور است که بشر از عبادت شیطان خسته نمی ‏شود و بیست و چهار ساعته شیطان را عبادت می ‏کند؛ اما به نماز و خداپرستی که می ‏رسد هفده دقیقه باشد؟! عبادت خدا این نیست که ما نخوریم یا ازدواج نکنیم یا تجارت نداشته باشیم، بلکه خوردن و ازدواج و تربیت فرزند و تجارت و درس ما هم عبادت بشود؛ اما یک جریان در مقابل نبی اکرم است که می‏ خواهند نگذارد این اتفاق بیافتد؛ بلکه می ­خواهند همه عالم دنیاپرستی شود. خواب و خوراک و جنگ صلح و ازدواج و همه چیز برای نفس و شیطان و دنیا باشد.

پیامبر آمده تا این آیه «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» را احیاء کند. قرآن می ­فرماید «وَ لَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّـهِ إِلَـهًا آخَرَ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ»(ذاریات/51) من انذارتان می ‏کنم که خدای دیگری با خدا نگیرید. در واقع این پیامبر آمده روی همه آلهه ها خط بکشد تا ما دائم در حال سجده باشیم؛ همه عمر عالم دو رکعت نماز به امامت پیامبر خاتم شود؛ اما این دشمن نمی‏ گذارد و نمی ‏خواهد این پیامبری که علی الهدی و امر بالتقوی است، نماز بخواند. این آدمی که تکذیب کرده و پشت می‏ کند ما یقه ­اش را می ‏گیریم و لو او از همه قوای عالم کمک بگیرد، و ابلیس همه جنودش و شیاطین را جمع کند، اما ما کار تو را جلو می‏ بریم و به فرموده قرآن «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» تو را پیروز می ‏کنیم.

سجده قرب پیامبر در مسیر الی الله

در فراز پنجم که آیه سجده است، خدای متعال به پیامبر دستور می‏ دهد که سجده کن و به طرف خدا برو که با این کار، عالم به طرف خدا می ‏آیند. یعنی در این فراز دستور به سجده و قرب می‏ دهد و می ­فرماید که سجده کن و خودت مقرب شو و عالم را هم مقرب کن و دشمن را به ما واگذار کن. لذا پیامبر مشغول کار خودشان هستند، وحی را تلّقی کردند و درگیری عظیمی هم دارند. خدا هم در این درگیری طرفدار حضرت است. در مقابل حضرت طغیان ها هست و همه این طغیان مقابل حضرت و این بساط شیطنت در عالم را می ­بینند.

حضرت به امر خدا عمل می‏ کند و با سجده خودش عالم را به طرف خدا می‏ برد. پیشانی قدرت این دستگاه خطاکار و دروغگو در دست خدای متعال است. کل این دستگاه خطاکار و دروغگویی که مقابل پیامبر ایستاده، می ‏خواهد صلاة پیامبر در عالم اقامه نشود و نمی ‏خواهد این عبد نماز بخواند و همه عالم با او نماز بخوانند و جلوی نماز این عبد خدا را می ­گیرد؛ اما دوره ظهور و رجعت و قیامت دوره ظهور دعوت حضرت است.

پی ­نوشت ها:

(1) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 384

(2) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 21

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 146

(4) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 61

(5) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص: 179

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 387