نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

جلسه اول شبهای ماه رمضان مسجد ارک/ ضرورت انتخاب رب/ فقر دائمی ما در مقابل خدای متعال

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 18 خرداد 95 است که به مناسبت ماه مبارک رمضان در مسجد ارک برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، توحید، همواره اصلی ترین بحثی بوده است که خدای متعال خواسته به واسطه انبیای عظام و اولیای آنها، به انسان ها تفهمیم نماید چرا که شاکله عالَم بر اصل توحید بنا شده است و اولین قدم برای رسیدن به حقایق عالم و رسیدن به هدف عالی خلقت، همانا درک و پذیرش یگانگی الله تبارک و تعالی می باشد، از همین روست که همه گناهان قابل بخشش است مگر گناه شرک و کفر که به هیچ وجه بخشوده نشده و حاکی از عمق اهمیت این مطلب است. بحث پیش رو به بیان جوانب مختلف توحید به ویژه بررسی این معنا در قالب حدیث شریف سلسلة الذهب می پردازد.

بیان حدیث سلسلة الذهب از امام رضا علیه السلام

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي‏ بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» اين حديث را مرحوم صدوق و عامّه نقل كرده اند که وجود مقدس علي بن موسي الرضا عليه آلاف تحية و الثناء هنگامی كه در سفر مرو به نيشابور رسيدند، علمای نيشابور قلم به دست كجاوه حضرت را محاصره كردند و به ایشان گفتند که يك حديث از جدّتان براي ما نقل كنيد. حضرت هم حديثي را نقل كردند كه سلسله سند آن، همگی معصوم هستند از پدر بزرگوارشان، سپس جدشان امام صادق تا اميرالمومنين عليهم السلام و در نهایت از پیامبر و جبرئیل و خدای متعال، برای همین به این حدیث، سلسلة الذهب مي گويند. سند فوق العاده است و از عامّه نقل شده که بعضي از علمائشان مي گويند اين حديث «سعوت المجانين» يعني داروي ديوانه ها است و اگر با سند خوانده شود شفاء است؛ و من حَتّي در بعضي نوشته ها ديده ام كه بسیاری از اوقات آنها اين حديث را با سند بر سر افرادي كه مبتلا به بيماري جنون مي شوند براي شفایش مي خوانند.

امام رضا عليه السلام اين سخن را از جدّ مطهرشان از خداي متعال نقل كردند، كلمه لا اله الا الله حصن من است و اگر كسي وارد اين حصن شود كه منسوب به خداي متعال است، در حصن خدا قرار مي گيرد و طبيعتاً شامل «امن من عذابي» می گردد؛ اين حصن نسبت به عذاب خدا، وادي أيمن است و اگر كسي از عذاب الهي در امان بود هيچ رنج ديگري متحمل نمی شود زیرا هيچ رنجي جز عذاب خداي متعال وجود ندارد. سپس وقتي كجاوه حركت كرد وجود مقدس ثامن الحجج عليه السلام، سر را بيرون آورده و فرمودند من هم از شروط لا اله الا الله هستم.

بیان نکاتی پیرامون «لا اله الا الله»

نكته اول درباره این روایت اين است كه به كلمة لا اله الا الله حصني تعبير شده، بايد بدانیم که مقصود از اين كلمه چيست؟ آيا مقصود از كلمه، لفظ لا اله الا الله است؟ كه گاهي به اين در ادبيات عرب، كلمه گفته مي شود؛ و يا اینکه مقصود از كلمه چيز ديگري است، چون در اين حديث نوراني تعبير به حصن شده است، بعيد می نماید كه مقصود از اين كلمه لفظ لا اله الا الله باشد زیرا اين حصن نيست و واضح است که كلمه چيز ديگري است. نکته دوم اين است که معنای لا اله الا الله چيست و اگر مقصود از اين كلمه، صِرف لفظ لا اله الا الله نيست پس چگونه بايد معنا شود و  به چه شکل لا اله الا الله حصن انسان شده و اگر وارد اين كلمه شد در حصن خدا است؟ و اینکه وادي ايمن بودنش از عذاب يعني چه؟

الله تبارک و تعالی، مفرّ و پناهگاه بندگان

در قرآن مكرّر روي اين مساله تاكيد شده كه اصل و محور دعوت همه انبياء و اولياء، همين يك كلمه است و این کلمه جامع همه دعوت ها است. خداي متعال در سوره مباركه ذاريات به وجود مقدس نبيّ اكرم صل الله عليه و آله و سلم مي فرمايد كه به مردم بگو «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ»(ذاريات/٥٠) به سمت خداي متعال فرار كنيد. بعد از اينكه در اين سوره سرنوشت اقوام گذشته را توضيح مي دهد كه چگونه مبتلا به عذاب و رنج و گرفتاري ها شدند و شركشان آنها را مبتلا به عذاب كرد، مي فرمايد ففرّوا الي الله، به سمت خدا فرار كنيد كه من از جانب خدا آمده ام تا شما را انذار کرده و به شما بيدار باش دهم و حرفم هم حرف روشني است زیرا نذير مبين هستم و انذار مي كنم. مانند اقوام گذشته نباشيد والا به سرنوشت آنها دچار مي شويد پس اگر مي خواهيد آن سرنوشت شامل حال شما نشود به سوی خدا فرار کنید. سپس در آيه بعد مي فرمايد «وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ‏ اللَّهِ‏ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبين‏»(ذاريات/٥١)  با حضرت حق، با الله تبارك و تعالي، خدای ديگري قرار ندهيد؛ من از طرف خدا آمده ام كه شما را انذاری آشكار كنم.

اين فرار به سمت خدا چيست كه خداي متعال در اين آيه به حضرت مي فرمايد به امّت خودت انذار بده و با بيان روشن به آنها بگو ففرّوا الي الله؟ اين چه خطري است كه ما را تهديد مي كند و ما بايد از آن فرار كنيم و اگر به سمت خدا فرار نكرديم، گرفتار مي شويم؟ از اين ففرّوا و انذار، حتماً استفاده مي شود كه خطري دارد ما را تهديد مي كند برای همین پیامبر ما را انذار مي كند؛ انذار هم هنگامی صورت می گیرد كه انسان هاي متعارف از اين خطر غافل هستند، خطري در كمين آنها است اما آنها غافل هستند بنابراین خداي متعال منذري مي فرستد كه او، هم اين خطر را مي بيند و هم از سر إشفاق و محبت به ما هشدار داده و بيدارمان مي كند؛ اگر خطري نباشد انذار و فرار بي معنا است. ما نبايد در همين موقفي كه هستيم توقف کنیم بلکه بايد از موقف خود خارج شده و از اين خطر به یک پناهگاه پناه ببريم، اما پناهگاه كجا است؟ الي الله، پناهگاهي جز الله تبارك و تعالي نيست.

گناهان و تعلقات ما، خطرهايي هستند كه ما را تهديد مي كنند و بايد از اين ذنوب و تعلقات و همچنین از صفات رذیله خود فرار كنيم. اين صفات رذيله، مانند حسد، بخل، كبر و غیره ما را زمين گير و جهنّمي می کنند و اینها از درون يك جهنّم است که شعله هاي آتش در آنها زبانه می کشد و ما بايد از اين شعله هاي آتشي كه در درون ما است و از اين گناهاني كه از بيرون ما را احاطه كرده اند و نیز از شرک فرار كنيم. شرك جزء خطرهاي بزرگي است كه اگر انسان به آن مبتلا شد، حتما به دنبالش رنج و عذاب و عقوبت خواهد بود «وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَو تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَان ٍسَحِيقٍ»(حجّ/٣١) بيان خداي متعال اين است که اگر كسي به خدا شرك بورزد، گويا سقوط كرده است.

انسان موحد انساني است كه به حضرت حق تكيه كرده و به سرچشمه وصل است، متّصل و معتصم است اما وقتي مشرك مي شود گويا رها مي شود و وقتي رها شد گويا سقوط مي كند؛ آنگاه انساني كه در حال سقوط است پرنده ها و لاشخورها در او طمع مي كنند يا اينكه طوفان ها او را به يك نقطه هلاكت آميزي فرو مي برند، فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُأَوْتَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَان ٍسَحِيقٍ؛ انسان مشرك دچار يكي از اين دو سرنوشت خواهد بود، بنابراين ما باید از شرك و خطري كه از جانب آن ما را تهديد مي كند، به خداي متعال پناه ببريم؛ اين همان معنای كلمة لا اله الا الله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي است که از رنج نجات پيدا مي كنيم.

درست است که مشرکان خودشان مقصر هستند، اما همه عذابي هم كه آنها را تهديد مي كند، عذابي است كه از طرف خداوند است و اینچنین نيست كه كسي در عالم كاره اي باشد بلکه جهنّم را هم خداي متعال خلق كرده و رنج ها و عذاب هايي هم كه مشركين و كفّار و اهل فسق به آنها مبتلا هستند، چيزي بيرون از دستگاه خداي متعال نيست؛ بنابراین اگر شرك، معصيت و صفات رذيله موجب رنج و عذاب مي شوند، اين رنج و عذاب ها همگی از غضب الهي سرچشمه مي گيرند پس اگر ما مي خواهيم نجات پيدا كنيم «مِنْكَ إِلَيْكَ أَفِر»، باید از غصب خداي متعال به رحمت خودش بايد پناه ببريم. این فرار، فرار از رنج هايي است كه در همين دنيا يقه انسان مشرك و عاصي را مي گيرد و خيلي هم به عالم آخرت كشيده نمي شود بلکه در همين دنيا شروع مي شود «وَ إِنَّ جَهَنَّم َلَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ»(عنكبوت/٥٤) «وَ إِنَّ الْفُجَّار َلَفِي جَحِيمٍ»(انفطار/١٤) هم اکنون در میان جحيم هستند.

خدایان ساختگی، بزرگترین خطر برای انسان

آيه بعد از آیه مورد بحث، بيشتر در این زمینه توضيح داده است. بيان علامه طباطبايي اين است كه آيه دوم كأنّه تفسير آيه قبل است. «ففرّوا الي الله» آيه اول و آيه دوم «وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر» می باشد که می گوید در كنار خداي متعال، اله ديگري را اخذ نكنيد؛ «أَنِّي منه لكم نذيرٌ مبينٌ» اين اله هايي كه شما براي خود اخذ مي كنيد، خطر خيز هستند و شما باید از إلهه خودتان فرار كنيد. علامه طباطبايي می فرماید كه ففرّوا، در آيه دوم تفسير شده است به این شکل که می فرماید به سوي خدا فرار كنيد يعني از إلهه خودتان و از معبودهايي كه براي خودتان مي گيريد و به آنها دل مي بنديد، آنها را پرستیده و در برابر آنها خشوع مي كنيد، سرمايه های خویش مانند جوانی، سلامتی، ثروت و آبروی خود را را به پاي آنها مي ريزيد، از اين إله ها فرار كنيد زیرا اينهـا جهنّم شما هستند و سرمايه هاي شما را بلعیده و آنچه به شما تحويل مي دهند جهنّم است؛ این اله ها جز رنج برای شما ندارند اما اگر كسي وارد وادي لا اله الا الله شد هيچ رنج و عذابي ندارد.

كلمه لا اله الا الله، دو بخش دارد که بخش اول آن نفي إلهی غیر از الله و بخش دوم این است که حضرت حق به عنوان اله اخذ می شود. انسانی که حضرت حق را مي پرستد و در عین حال اله ديگری را هم در كنارش مي پرستد و دل به دنیا و شيطان هم بسته و جلوه هاي دنيا را هم مي خواهد، در وادي أيمن  نخواهد بود؛ بنابراين اگر ما بخواهيم به امنيّت برسيم باید دو قدم برداريم، قدم اول اين است كه لا اله و قدم دوم هم الا الله می باشد.

خداي متعال در سوره مباركه هود مي فرمايد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُن ْحَكِيمٍ خَبِيرٍ * أَلَّاتَعْبُدُواإِلَّااللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ * وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَنا»(هود/1-٣). سوره با الم شروع مي شود كه جزء حروف مقطعه و از اسرار قرآن و كليد فهم سوره است؛ بعد مي فرمايد كتابٌ أحكمت آياته، اين كتابی است که همه آيات آن با استحكام محقّق شده وهیچ سستي درونش نيست و همه آيات، آياتي هستند كه داراي احكام می باشند. ثم فُصِّلت، سپس آيات در يك مرحله اي تفصيل پيدا كرده اند که از این بیان می فهمیم که قرآن يك مرحله قبل از تفصيل دارد و يك مرحله هم که در آن، قرآن تفصيل پيدا مي كند و آيات مفصَّل و از هم جدا مي شوند. من لدن حكيمٍ خبير، اين كتاب از جانب خدايي كه داراي حكمت و خبير است، نازل شده است.

الّا تعبدوا الا الله، تفصيل پيدا كرده و معني لا اله الا الله است؛ لا اله الا الله يعني لا تعبدوا الا الله؛ اله يعني آن چیزی كه انسان در مقابلش تحيّر، خضوع و خشوع، تواضع و تذلّل کرده، امكانات خود را خرج او مي كند و دلداده او       مي شود. عبادت هم يعني همين پرستش، خضوع و تواضع كردن. پیامبر از طرف خداي متعال مي فرمايند اين قرآن كتابي است كه از طرف خداي حكيم خبير است و مراحل احكام و تفصيل دارد. الّا تعبدوا الا الله، جز الله تبارك و تعالي، هیچ موجودی را عبادت نكنيد؛ پس اين جمله دو بخش دارد يكي لا تعبدوا يكي هم الا الله. من از طرف خداي متعال آمده ام که شما را انذار و بشارت دهم زیرا شما بسیاری از خيراتي را كه در انتظار شما است، نمي بينيد و  از آنها غافل هستيد، پس من آمده ام که به شما بشارت دهم كه چه بهشت و خيراتي در انتظار شما است و تا كدامین قله ها مي توانيد صعود نمایید.

«فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِن ْقُرَّةِ أَعْيُن»(سجده/١٧) آن ذخائري را كه خدا براي شما پنهان كرده، هيچ چشمي تا به حال نديده و نسبت به آنها آگاه نیست، اما من آن ذخائر را ديده و از آنها آگاه هستم و آمده ام که در مورد آنها به شما بشارت دهم؛ در ضمن خطرهايي هم شما را تهديد مي كند که شما نسبت به آنها غافل هستيد اما من آمده ام که شما را نسبت به آنها انذار كنم، أَنِّي لكم منه نذيرٌ و بشيرٌ.

بعد می فرماید و ان استغفروا الي ربّكم، باید به خاطر خطاهایتان نیز از پروردگار خویش استغفار و به حضرت حق رجوع كنيد؛ اگر چنانچه در جايي غير خدا پرستش و به غیر او شده است، با استغفار و توبه درستش كنيد، زیرا اگر اين كار را انجام دادید يُمَتّعْكم، شما را متمتع و برخوردار مي گرداند و چیزی را که با طلب کردن از بت ها مي خواستيد، خداي متعال به شما مي دهد، نگران هم نباشيد زیرا چيزي از دست نمي دهيد.

انسان ناگزیر از بندگی

ما به دلیل اینکه فقير و ضعيف هستيم، ناگزیریم که یک اله برای خویش اخذ کنیم و به او تکیه نموده و به او امید ببندیم، از او بترسيم و سرمايه هاي خود را برایش خرج كنيم؛ در این راستا يا اینکه الله تبارك و تعالي را بندگي   مي كنيم و يا اینکه غير خداي متعال را كه قرآن مصاديقش را توضيح مي دهد، بندگي مي نماییم. آن اله ها چه كساني هستند؟ «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِا عْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»(يس/٦١-60) آیا من از شما بني آدم پيمان نگرفته بودم که شیطان را پرستش نکنید؟ پيمان دو طرف دارد الّا تعبدوا الشيطان و أن اعبدوني، بنابراین ممكن است انسان در عبادت، شيطان پرست و عابد شيطان شود، البته شیطان پرستی در مورد دوستان اهل بيت صدق نمی کند، اما كساني كه در مقابل ديگران، سر فرو مي آورند، شيطان پرست هستند؛ اگر كسي به دنبال آن فردی كه در مقابل اميرالمومنين مي ايستد، برود شيطان پرست است. همچنین انسان مي تواند نفس خویش را اله قرار داده و آن را بپرستد «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ»(جاثيه/٢٣) ای پيامبر آیا دیدی كسي را كه هواي خود را، اله خویش قرار داد، خداوند او را إضلال و گمراه نمود؟

انسان، اله را عبادت مي كند، به همین دلیل این آيه شريفه مي فرمايد كه الّا تعبدوا الا الله، غير خدا را عبادت نكنيد و در آيه ديگر مي فرمايد و لا تجعلوا مع الله إلهاً آخر، اله ديگري را با حضرت حقّ قرار ندهيد، اين يعني لا تعبدوا الا الله؛ لا اله الا الله هم يعني الهي غير از الله تبارك و تعالي نيست.

الله تبارک و تعالی، یگانه خدای عالَم

آیا اگر ما غير خدا را اله گرفتيم و مثلاً شيطان و نفس را پرستش كرديم، واقعاً الهي در عرض خداي متعال در عالم پيدا مي شود؟ و يا اینکه اگر همه ما هم بت پرست شويم، الهي جز خدا نيست؟ اين یک سوال جدّي است که اگر ما مشرك شديم واقعا براي خدا شريك ایجاد مي شود؟ «وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ و َفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ»(زخرف/٨٤) اوست كه در همه عوالم اله است، «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»(انبياء/٢٢) اگر اله ديگري بود نظام عالم به هم مي ريخت و با دو اله، عالم اداره نمي شود؛ پس از نظر قرآن در عين اينكه ما مي توانيم اله ديگري را اخذ كنيم و آنها را بپرستيم مانند دنيا، شيطان و نفس و در برابر آنها خشوع و خضوع نموده و برایشان سرمايه گذاري كنيم، با این وجود اله يكي بيشتر نيست و اينطور نيست كه كج روي ما براي خداي متعال شريك درست كند، همه عالم حقيقتاً يك اله بيشتر ندارد.

بيان نوراني اميرالمومنين علي عليه السلام را كه ذكري در ايّام دهه ذي الحجه است و می توان رجاءً در اوقات ديگر هم قرائت نمود، خيلي ذكر خوبي است که ده مرتبه در روز خوانده مي شود و ده عدد لا اله الا الله می باشد. لا اله الا الله عدد الليالي و الدهور، به تعداد شب ها و دوران ها، لا اله الا الله عدد امواج البحور به تعداد موج هاي درياها، لا اله الا الله عدد الرياح في البراري و الصخور، لا اله الا الله و رحمته خَيْرٌ ممّا يجمعون، لا اله الا الله عدد شوك و الشجر به تعداد خارها و درخت ها، لا اله الا الله عدد الحجر و المدر به تعداد كلوخ ها و سنگ ها، لا اله الا الله عدد الرياح في البراري و الصخور به تعداد نسيم هايي كه در بيابان ها و كوهسارها هستند؛ و از این دست تعبیرات که با این تهلیل ها همراه شده است. همه عالم يك اله بيشتر ندارد، لا اله الا الله عدد دمع العيون در هر پلك برهم زدني يك لا اله الا الله هست؛ شايد معني اين ذكر اين باشد که ما بخواهيم يا نخواهيم، اين پلك بر هم زدن يك اله بيشتر ندارد و اوست که عالم را اداره مي كند و بيرون از اولوهيّت او نيست و همه تحت فرمان او هستند. اينطور نيست كه هر ذرّه اي در عالم براي خودش يك اله داشته باشد. لا اله الا الله، يعني نفي هر الهي جز الله تبارك و تعالي؛ يك معنايش اين است كه غير خدا را نپرستيم اما معناي بالاترش اين است كه اصلا الهي جز الله نيست.

چرایی یگانه بودن الله متعال در مقام ربوبیت

دو نكته در این زمینه حائز اهمیت می باشد؛ نكته اول اینكه چرا الهي جز خداي متعال نيست؟ وقتي من شيطان را مي پرستم پس او مي شود اله یا وقتي نفس را مي پرستم پس در عالم دو اله است، یا اینکه وقتي مردم بت و یا چوب و سنگ و ماه و خورشيد را مي پرستند پس اله های متعدّدي در عالم هست و اله هر کسی آن چیزی است که پرستش می کند. آیا اینطور است و یا اینکه واقعا يك اله بيشتر نيست؟ حقيقت اين است كه رفتار ما و پرستش یا شرك ما، هيچ تغييري در اين واقعيّت ايجاد نمي كند كه «وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلَهٌ» و نیز در لا اله الا الله هيچ تغييري ايجاد نمي كند، زیرا اله از نظر قرآن خصوصیت ویژه ای دارد؛ از جمله اینکه اله آن موجود مقدسي است كه همه اسماء حسني را دارا می باشد، بنابراین بزرگان مي گويند که الله اسم جامع بوده و همه اسامي ديگر ذيل او قرار دارند.

الله يعني رحمان، رحيم، حكيم، خبير، عليم، عظيم، صمد، احد، واحد و همین طور اوصافي كه قرآن براي الله تبارك و تعالي مي گويد «قل هو الله أحدٌ * الله الصمد * لم يلد و لم يولد * و لم يكن به كفواً احد»(توحید/1-4) الله يعني همان صفاتي كه در قرآن آمده از جمله «الله لا اله الا هو الحيّ الْقَيُّوم» تا «و هو العلي العظيم» «و هو العليم الخبير» «و هو العلي» «هو الله الخالق البارئ المصوّر له اسماء الحسني» «هو الله الَّذِي لا اله الا هو الملك القدّوس السّلام المؤمن المهيمن العزيز الجبّار» و امثال این تعبیرات؛ الله يعني كسي كه جبّار، متكبّر، سميع، عليم و خبير است. آن كسي كه همه اين اسماء را دارد الله می باشد.

قرآن اله های متعدد را با خداي متعال بر سر همين صفات مقايسه مي كند و مي گويد آیا مي شنوند؟ و اگر بشنوند اجابت مي كنند؟ آیا چيزي برايتان خلق مي كنند؟ آیا ضرري از شما دفع کرده و یا نفعي به شما مي رسانند؟ اله کسی است که ضارّ، نافع، سميع و مجيب است و اگر این صفات را ندارد پس اله نيست، چرا به آنها اله مي گوييد؟

بیان چگونگی رابطه خداوند با مخلوقات

نكته دوم راجع به این بحث طرح این سؤال است که نسبت اين اله با مخلوقات چيست؟ اینکه خداي متعال اسماء حسني دارد، این اسماء در عالم چه كاره هستند و حال که خداي متعال سميع، عليم، بصير، حكيم و خبير است يعني چه؟ «بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ‏ء» عالم با اسماء الهي اداره مي شود و آنچه که عالم را پر كرده است اسماء خدا است و مابقی چیزها اوهام و خيالات هستند؛ اينكه به شما مي گويند وقتي قدم بر روي زمين مي گذاريد، بسم الله بگوييد يعني همين و اگر زمين شما را نگاه مي دارد باذن الله است «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن ْتَزُولَا وَ لَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ»(فاطر/٤١).

بنابراین اینکه گفته می شود اله آني است كه اين اسماء حسني را دارد، بدین معناست که شما بايد به اين اسماء تكيه كنيد، وقتی در اين عالم نگاه مي كني بگو بسم الله و به او تكيه كن يعني أستعين بالله و از غير او استعانت نكن زیرا در عالم خبري نيست. اگر زمين شما را نگاه مي دارد در واقع اوست که نگاه مي دارد والا زمين و آب با هم يكسان هستند و اينچنین نيست كه زمين خودش استحکام داشته باشد. خداي متعال اگر بخواهد انسان را روي آب نگاه مي دارد و اگر هم بخواهد روي زمين نگاه نمي دارد، مانند قارون که او را در زمين فرو برد یا بالعکس مانند کسانی که روي آب راه مي روند. شخصی به معصوم عرض کرد که آقا فلان پيامبر روي آب راه مي رفت، فرمود اگر يقينش بيشتر بود روي هوا هم راه مي رفت؛ كسي كه با خدا است ديگر زمين و هوا و آب ندارد و عالمش عوض مي شود.

نسبت بندگان با خدای متعال

نكته سوّم در خصوص این بحث این است که نسبت ما با اسماء حسني چه طور است؟ عالم با اسماء حسني او اداره مي شود، با علم، حكمت، قدرت و عظمت اوست که چرخ نظام عالم به گردش درمی آید  «وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي مَلَأَتْ كُلَّ شَيْ‏ء» نسبت اسماء خدا با عالم روشن است اما نسبت ما با اسماء به چه شکل است؟

اميرالمومنين علیه السلام در مناجات مسجد كوفه می فرماید «انت القويّ و انا ضعيف» یعنی نسبت ما با اسماء حسني اين است که او قوي است و ما ضعيف؛ «انت الخالق و انا المخلوق» «انت الحيّ و انا الميّت» «انت الدائم و انا زائل» «انت الباقي و انا الفاني» بقاء و دوام از او بوده و ما زائد و فاني هستيم، او حيّ است و ما ميّت هستيم. همه این ها در يك كلمه جمع می شود که «مولاي يا مولاي انت الغنيّ و انا الفقير» ما نسبت به اسماء حسني او فقیر هستيم.

نکته چهارم این است که ما می توانیم يك قرارداد ترك مخاصمه با او امضاء كنيم و بگوییم با او كاري نداريم پس او هم با ما كاری نداشته باشد اما این امر امکان پذیر نیست و ما نمي توانيم كاری با او نداشته باشيم؛ او بي نياز از ما است اما آیا ما هم بي نياز از او هستیم؟ ما حيات، علم، قدرت و بقاء و دوام مي خواهيم و توهّم فناء هم ما را ديوانه مي كند پس چه طور مي توانيم بگوييم با او كاري نداریم؟

اين نكته چهارم، نكته مهمي است زیرا ما ازلاً و ابداً ميت هستيم و او ازلاً و ابداً حي و ما فقير به آن حيات هستيم، عبد بودن ما يعني همین و صمد بودن او نیز يعني اینکه همه عالم دستشان به سمت او دراز است و نمي توانند گدايي نكنند «انتم الفقراء الي الله»؛ اشتباه ما اين است كه غير خدا را طرف گرفتيم والا فقير بودن كه شان ما است، پیامبر صلّی الله علیه و آله والسلّم فرمود: «الْفَقْرُ فَخْرِي‏»(1) فقير بودن نسبت به خدا فخر من است. استكبار است كه انسان بگويد من فقير نیستم، دروغ مي گويد و اصلا دعا يعني همين «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة»(2) دعا جان عبادت و در واقع همین اعلام فقر است. اينكه مي فرمايد «ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ‏ لَكُمْ‏ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي‏ سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين»(غافر/60) ‏از خدا درخواست کنید و از او اگر نخواهيد استكبار مي شود، یعنی اینکه دعا عين عبوديت است و عبوديت اعلام فقر و عجز نمودن است، یعنی اینکه او را غني ببینی و خودت را فقير و استكبار نكني و بگويي من فقير نيستم يا فقيرم اما از تو نمي خواهم.

آیا کسانی كه از خدا نمي خواهند، غني مي شوند؟ خیر، اگر کسانی كه امروز مي توانند كريمانه از خدا بخواهند و از كرم خدا بخواهند و خدا هم با كرم خود آنها اداره كند، چنانچه استكبار كردند و به خدا گفتند ما با تو كاري نداريم، سيدخلون جهنّم دَاخِرِين با خاري و ذلت به جهنم مي روند و همين هايي كه از خدا بهشت نمي خواهند، آنگاه التماس مي كنند كه در جهنّم رزق به آنها برسند اما رزق جهنّمي را با خواهش مي خورند. بنابراین اگر به ما گفته شده که غير از خدا، الهي نگيريد و به تعبير ديگر گفته اند که غير خدا را عبادت نكنيد، چون در اين عالم ما ناچار هستيم از اينكه الهي اخذ كنيم و ناچاريم از اينكه عبادت نماییم زیرا ما عبد هستيم و عاجز، فقير و مضطر می باشیم، «وَ فِي الذِّلَّةِ أَرْكَزْتَنِي‏‏» ما ذليل هستيم و نمي توانيم به عزت تكيه نداشته باشيم، حتی در جهنّم نیز، طعام هاي جهنّمي را با همه آنكه چرك و خون و آلوده است جهنّمي ها مي خورند، حضرت فرمود تهي هستند و مجبورند که بخورند، مخلوق كه نمي تواند نخورد.   

ما در انتخاب اله آزاد هستيم اما انتخاب ما واقعيّت عالم را تغيير نمي دهد و پرستش یا عدم پرستش ما، هيچ ضرري به خدا نمي رساند چرا که او غني مطلق است و این چیزها خللی در الوهيت او ایجاد نمی کند. به يك معنا همه عالم تحت فرمان او است و آنهايي هم كه او را نمي پرستند، در عالم خلقت با برنامه او زندگي مي كنند.

نتیجه بحث اینکه همه بشارت ها و انذارهایی که خدای متعال به بندگانش داده، به اصل پرستش او باز می گردد که عبادت الله به عنوان خدا نتیجه اش بهشت و اخذ نمودن خدا یا خدایانی غیر از الله نتیجه اش وارد شدن در جهنم و خذلان و ذلت ابدی است.

پی نوشت ها:

(1) جامع الأخبار(للشعيري)، ص: 111

(2) الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين، النص، ص: 18