نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

جلسه دوازدهم ماه رمضان حرم رضوی/ بررسی سیر حمد های دعای شریف ابوحمزه و تا رسیدن به رویت موانع سلوک و حل مشکلات مسیر توحید

متن زیر گزارش تفصیلی دوازدهمین جلسه از جلسات سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین میرباقری است که در رمضان سال 92 در حرم مطهر امام رضا(ع) برگزار شده است. ایشان در ابتدای بحث به توجه خاص در سیر در ادعیه اشاره می کنند و بعد با مروری بر بعض فرازهای دعای شریف ابوحمزه از یک سیر سخن به میان می آورند که با حمد و رویت کمال و کرم و فضل خداوند آغاز می شود و با دیدن نقص ها و کمبودها و درخواست های ما همراه می شود. این ارتباط باعث شوق و توجه به سمت خدا شده و محبتی برای انسان آورده و او را راه می اندازد. همین جاست که سیر انسان در دعا با اینکه ظاهری اوجی و عرشی دارد به فرازهایی می رسد که مشکلات جدی و زمین گیری عبد و موانع حرکت این پرنده مشتاق پرواز را بیان می کند. در اینجاست که در دعا مشکلات ریشه یابی شده و کسی که مشتاق شده است حالا بدنبال حل مشکل می رود. در واقع ایشان بیان می کنند که سیر در دعا نه از ابتدا بیان موانع است و نه رها کردن کلی موانع است بلکه در یک سیر سلوکی انسان را می آورد و در وقت مناسب عیب ها را به او نشان می دهند. و در پایان هم نکاتی در باب توسل برای بهره مندی در این فضای دعا و ماه رمضان بیان می کنند.

توجه به سیر در ادعیه / دعای ابوحمزه و بررسی حمدهای آن

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد الله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین. بحث مان درباره دعا و مناجات بود. بیان شد که از جمله بحث هایی که باید به آن توجه داشت نوع سیر خاصی است که با ادعیه معصومین بدست می آید. در واقع در سیر دعا یک جریان خاصی برای رشد و سلوک انسان وجود دارد. بطور مثال در این دعای شریف ابوحمزه ثمالی بعد از رسیدن به یک شناخت و دلالت در مقام ربوبیت خداوند که خود خدا هم اسباب آن را فراهم کرده است، سیر دعا به اینجا می رسد که یکسری حمدهای فوق العاده ای باید انجام شود که هر کدام از این حمد نیاز دارد به این که بسط و توضیح داده شود. می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَدْعُوهُ فِيُجِيبُنِي وَ إِنْ كُنْتُ بَطِيئاً حِينَ يَدْعُونِي»(1) آن خدایی ستودنی است و حمد از آن اوست که من او را صدا می زنم و می خوانم و او بلافاصله اجابت می کند. ولو اینکه وقتی او مرا صدا می زند من کندی می کنم. بله او مرا به عبادت و بندگی و تقرب به خود دعوت می کند و انبیاء را فرستاده که ما را بخوانند و دعوت کنند. آنها «دعاة الی الله» هستند. آنها از طرف خدا آمده اند و ما را به سمت خدا دلالت می کنند. خداوند در قرآن می فرماید: «وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيرا»(احزاب/46) وجود مقدس نبی اکرم ما را به سمت خدا فرا می خواند. پس در این فراز دعا می گوییم: خدایا تو را می خوانی و ما کندی می کنیم درحالیکه تو بی نیاز هستی و ما فقیریم و البته وقتی ما تو را صدا می زنیم بلافاصله اجابت می کنی.

اما ممکن است انسان در آغاز راه خیال کند که من خیلی وقتها او را صدا می زنم و او اجابت نمی کند. یعنی این مدح در مناجات، ممکن به جان انسان ننشیند و فقط زبانی باشد ولی اگر انسان مداومت داشت، سیر دعا کم کم انسان را به این حمدها می رساند. این درک در انسان پیدا می شود و این جمال را می بیند و دیگر لقلقه لسان نیست. پس ممکن است اول انسان اشکال هم بکند که این جمله امام سجاد چیست که هر وقت من تو را صدا می زنم تو مرا اجابت می کنی؟! درحالیکه خودم خیلی وقتها خدا را صدا می زنم و اجابتی درکار نیست. این درک برای این است که انسان سیر با دعا برایش حاصل نشده است. ولی اگر عجله نکرد و این دعا را ادامه داد کم کم خاصیتش این است که به انسان نشان می دهند که واقعا او در مقابل دعوت ما بلافاصله اجابت می کند. یعنی این اجابت را می بیند. آنوقت این حمد حقیقتا به جان انسان می نشیند.

بررسی برخورد ما و خدا در مقابل هم در حمدهای دعا / بیان جایگاه استقراض خداوند از ما

و در ادامه هم بیان می کنند: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَسْأَلُهُ فَيُعْطِينِي وَ إِنْ كُنْتُ بَخِيلًا حِينَ يَسْتَقْرِضُنِي» حمد آن خدایی را که من از او سوال می کنم و بواسطه همین درخواست، به من عطا می کند؛ ولو اینکه آن موقعی که دارایی و ثروت و آبرویی که به من داده را از من قرض می خواهد من بخل می ورزم. این تعبیر قرض خدا تعبیر قرآن است که: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَا»(بقره/245) یعنی کیست که به خدا قرض حسن بدهد تا برای او مضاعف و دو چندان کند. گویا نعوذ بالله خدا نیازی دارد و به ما می گوید کسی هست که به ما قرض بدهد؟!

اینجا دو نکته وجود دارد. یکی اینکه اولا آن خدایی که از ما قرض می کند همه خزائن سماوات و ارض مال اوست. این چطور قرض کردنی است؟! امیر المومنین در نهج البلاغه از ایشان نقل شده است که فرمود: «اوَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد»(2) یعنی آن کسی که از شما قرض می کند همه خزائن سماوات و ارض ملک و در اختیار اوست. همه خزائن سماوات و ارض در مقابل حضرت حق چیزی نیست چه رسد به آنچه در دست ماست. او خزائن عالم را بدست دارد که هرچه در سماوات و ارض است نازله آن گنجینه است و چنین کسی از من قرض می خواهد.

نکته دوم اینکه همین مالی هم که از ما قرض می خواهد، مال خودش است و با اینکه در اختیار ماست، هیچ وقت به ما منتقل نمی شود. ما هیچ وقت مالک نبودیم و هیچ وقت هم مالک نمی شویم. حتی آن مالی را که خدا به ما می دهد باز ما مالک نمی شویم. ما امانت دار نسبت به آن مال هستیم. احدی در دنیا غیر از خدای متعال مالک نیست. قرآن می فرماید: «و لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»(آل عمران/109) اگر انسان برای خودش احساس مالکیت کرد این می شود شریک خدا. بنابراین خدای متعال مالکی در ارض خودش قرار نداده و کسی هم مالک نمی شود. پس ملک خودش که امانت در دست ماست را از ما قرض می کند. و بعد می گوید چه کسی به من قرض می دهد من برایش دو چندان کنم. در واقع این استقراض برای این است که ما از خدا بگیریم و پس بدهیم به خدا تا خدا برای ما اضافه کند. چون هرچه پیش ما بماند از بین می رود. «مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ»(نحل/96) هر سرمایه ای که خدا به ما می دهد اگر ما به خدا برگردانیم این محفوظ می ماند و اگر برنگردانیم این سرمایه تلف می شود.

باقی ماندن اعمال و دارایی ها بوسیله جاری شدن در راه خدا و وجه الله شدن

تعبیری در نهج البلاغه وجود دارد که با این بحث ارتباط دارد. فرمود اینهایی که مستمندانی که شما به آنها کمک می کنید و به حسب ظاهر از شما کمک می گیرند، اگر خوب دقت کنید آنها کارشان این است که این بار سنگینی که شما باید از گردنه ها عبور بدهید، را می گیرد و آن طرف به شما تحویل می دهند و بار شما را سبک می کنند. این امکانات را نمی شود از این گردنه ها عبور داد و با خود به قیامت برد. کسی مال و آبروی خودش را به قیامت نمی برد. اگر بخواهیم اینها به عالم بعد ما منتقل شود و به ما برگردد باید با خدا معامله بشود. آنچه شما در راه خدا می دهید، در واقع آن کسی که می گیرد امانت داری است که آن طرف به شما برمی گرداند. لذا در واقع این فقرایی که شما به آنها کمک می کنید، ظاهرا شما به آنها کمک می کنید ولی در اصل آنها هستند که به شما کمک می کنند. آن مال را از شما می گیرند و برایتان نگه می دارند و آن عالم به شما برمی گردانند. هرچه که انسان در راه خدا ندهد اینها برایش نمی ماند این خیلی واضح است تنها چیزی می ماند که انسان در راه خدا خرج می کند. این آیه قرآن هم همینطور معنا می شود که «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»(قصص/88) همه چیز هالک هست مگر اینکه وجه الهی باشد. یکی از معانی که برای وجه شده این است که هر علمی که برای خدا انجام می گیرد این وجه الله است. عمل اگر متوجه خدا شد و برای خدا شد و نیت الهی در آن بود، این وجه الله می شود و باقی می ماند.

پس این خدایی که از ما قرض می کند، محتاج به این پول نیست و او خزائن را در اختیار دارد و همین پولی که از ما قرض می کند، ملک خودش است و این استقراض برای این است که ما با خدا معامله کنیم و تجارت با خدا را یاد بگیریم. اگر بجای تجارت با بت ها و دیگران با خدای متعال تجارت کردیم او بر ما مضاعف می کند.

پس در دعا می گوییم وقتی خدا می گوید به من قرض بدهید ما حاضر نیستیم و بخل می ورزیم. درحالیکه همین که من می خواهم و درخواست می کنم، او عطا می کند. ولو اینکه معامله من با خدا به عکس است. او به من می گوید قرض بده و من بخل می ورزم. بله ممکن است این حمدها اول به جان انسان ننشیند و انسان شیرینی این حمدها را ابتدائا نفهمد. اگر کسی اهل دعا شد و وسعت در او پیدا شد، شیرینی این حمدها به جان انسان می نشیند و انسان واقعا اهل حمد می شود.

سیر در دعا با توجه به نقص ها و کمبودها و مشاهده عظمت و کرم خداوند و اشتیاق سالک و توسعه دعاها

اما غرض بحث این بود که این سیر دعا، انسان از این گردنه ها و فضاها عبور می دهد و این حالات را در دل انسان بارور می کند و در جان انسان می نشاند و نسبت به خدای متعال امید عجیبی در انسان ایجاد می کند. و نیز مرتب بدی های انسان را متذکر می شود و نقص ها و عیوب ما را متذکر می شود. باید توجه داشت که با تغافل از عیوب و نقص ها و گرفتاری ها اصلاحی رخ نمی دهد. این نقص ها باید رفع بشود و راه رفع شدنش هم این است که ما اینها را به مغفرت و رحمت و فضل الهی ارجاع بدهیم. در این دعا این حالات موج می زند. هم نقص ها و کاستی ها را نشان می دهد. هم این نقص ها را به عفو و رحمت و مغفرت او ارجاع می دهد. اگر در انسان این جوشش پیدا شد که انسان مرتب ضعفهای خودش را دید و از آن طرف هم جبرانها را دید؛ این حالات است که انسان را از نقص به طرف کمال سیر می دهد. و نیز درخواستهای بزرگ را در پیش روی انسان می آورد که این مقامات را باید بدست آورد. بعد هم به انسان گوش زد می کند که راه رسیدن به این مقامات فقط مغفرت و رحمت است.

بعد این سیر انسان را می رساند به این جایی که در ما یک امیدی ایجاد و وسعتی ایجاد می کند که وقتی رحمت خدا را می بینیک خواسته هایمان از این خدا وسعت پیدا می کند. وقتی آدم از کسی چیزی می خواهد، اگر روی خوش و اجابت و محبت دید، کم کم خواسته هایش وسعت پیدا می کند. یعنی وقتی دید طرف مقابل هم دارد و هم با روی خوش برخورد می کند، وقتی برای یک حاجت کوچک می رود، کم کم زبانش باز می شود و چیزهای دیگری هم برای خود و دیگران طلب می کند. اگر هم برعکس شد و نزد کسی رفت و دید همان حاجت اول با بخل مواجه شده است، قاعدتا بقیه حرفها را نمی زند. در دعا ما را به جایی می رسانند که آنقدر از وسعت رحمت الهی می بینیم که کم کم برای همه عوالم شروع به خواستن می کنیم. مثلا بیان می دارد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ وَ تَابِعْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنَا وَ مَيِّتِنَا شَاهِدِنَا وَ غَائِبِنَا ذَكَرِنَا وَ أُنْثَانَا صَغِيرِنَا وَ كَبِيرِنَا حُرِّنَا وَ مَمْلُوكِنَا»(3) خدایا من در این سحر از تو طلب مغفرت می کنم برای زنده ها و مرده ها. برای زن و مرد. برای کوچک و بزرگ. برای برده و آزاد. می گویید خدایا همه را ببخش. این خیلی مهم است که انسان به جایی برسد که یک وسعتی از رحمت ببیند که احساس می کند، می شود اینجا برای همه شفاعت کند. می شود دست همه را بگیری و بگویی خدایا من برای خودم نمی خواهم بلکه برای همه عالم می خواهم. بهترین دعا هم همین است. ولی این نوع دعا کردن یک طرفش این است که انسان برسد به جایی که وسعت رحمت و اجابت را ببیند. ببیند که اینجا رحمت وسیع و فضل الهی سرشار است و حیف است فقط بگویی خدایا به من بده.

حرکت سالک در اوج اشتیاق و دیدن گرفتاری ها و راهکار برای رفع موانع

پس ببینید حضرت در این دعا ما را سیر می دهد تا در ما خوف و امید ایجاد کند و بعد وسعت رحمت خدا را به رخ ما می کشد و حمدها را به ما تعلیم می دهد و ما را به نقطه اوج می رساند. مثل آدمی که در اوج پرواز است ولی یک دفعه بال پرواز او از کار بیفتد و سقوط کند. ناگهان حال و لحن دعا عوض می شود که: «اللَّهُمَّ إِنِّي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلَاةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ نَاجَيْتُكَ أَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّيْتُ وَ سَلَبْتَنِي مُنَاجَاتِكَ إِذَا أَنَا نَاجَيْتُ»(4) خدایا من هر بار که روی به تو می برم که دیگر مهیا شده ام و وسائل را آماده کرده ام و قیام کردم که بتوانم نماز بخوانم و قائم بر صلاة شدم و رو به نجوای با تو آوردم و احساس کردم موانع برداشته شد و می توانم با تو نجوا کنم، خودت خستگی و چرت و خواب و کسالت را بر من القاء می کنی و وقتی با تو نجوا می کنم، مناجاتت را از من سلب می کنی. خب این برای چیست؟! باز در ادامه می فرمایند: «مَا لِي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِيرَتِي وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِي عَرَضَتْ لِي بَلِيَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِي وَ حَالَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَ خِدْمَتِكَ» یعنی چه گرفتاری در من است که هر وقت می گویم که سریره و باطنم اصلاح شد و مجلس و مقام من به ماقم توابین نزدیک شد و دیگر دارم وارد وادی توبه می شوم، گرفتاری بر من عارض می شود و قدم من را می لغزاند. و بین من و خدمت تو حایل می شود.

این حالت ماست که وقتی در راه خدا به راه می افتیم و یک نشاط هایی در ما پیدا می شود و شورهایی در ماه برایمان حاصل می شود و یک ماه رمضان را پشت سر می گذاریم و سحرهای ماه رمضان را درک می کنیم در ضمن آن وسعت ها و امید به رحمت ها، یک کسالت های سنگینی هم بر ما عارض می شود. این کسالت های سنگین ریشه اش در عیوبی است که در ماست. اساتید و معلمانی که همه راه و همه عیب های ما را نمی بینند همین که این حالات خوش به ما دست داد خیال می کنند که ما رسیدیم. یا خود سالک همین که حالات خوش به او دست می دهد خیال می کند واصل شده است. یعنی با بیداری شب و نماز شب و گریه و مناجاتی خیال می کند، همه مقامات همین است.

اینجاست که حضرت شروع می کنند 12 تا اشکال را می گویند که اینها هر کدام در من باشد مجازاتی بدنبال دارد. خدایا شاید تو ما را در غافلین دیده ای که با اینکه من روی به تو می آورم ولی با غافلین نشست و برخاست می کنم لذا من را با آنها تنها گذاشته ای؟! شاید دیده ای که با اهل علم و علما نشست و برخاست ندارم و آنهایی که اهل معرفت هستند من در مجلس آنها حضور پیدا نمی کنم؟! حضرت 12 تا عیب را می شمرند که هر کدام از آنها می تواند در لحظه ای که انسان آماده است و تمام کارهایش را تمام کرده و می خواهد به سمت خدا برود، کسالت و چرت در انسان ایجاد کند.

بررسی نوع سیر سالک در کلیت بحث

این نوع خاص سیر دادن است. یعنی حضرت اگر از اول بخواهند بگویند که این عیب ها در شما هست و باید این عیب ها را رفع کنید تا به طرف خدا بروید، آدم هیچ وقت راه نمی افتد. و نیز اگر انسان را راه انداختند و شور و اشتیاق و امید و بیقراری و خواسته های بزرگ را در انسان ایجاد کردند و از عیب هایش نگفتند، باز انسان به مقصد نمی رسد زیرا این عیب ها مانع انسان است. اما دعا انسان را سیر می دهد و تا اینجا می آورد و او را مشتاق و بیقرار می کند که او می خواهد به طرف خدا برود، ولی در عین حال آن کسالت هم بر آدم عارض است و آنگاه آن موانع را انسان نشان می دهند. که این موانع است که نمیگذارد تو به طرف خدا بروی و بعد به انسان راه عبور از این موانع را نشان می دهد. که این موانع سنگینی که در انسان هست، برای مرتفع شدن آن راهش این است.

سیر با دعا یعنی همین. یعنی انسان این موانع را طی کند و به حمدها و خواسته ها و امیدهای بزرگ و خوف ها برسد و خشیت در دلش پیدا بشود و اشتیاق به حضرت حق در دلش پیدا بشود و در عین حال موانعی که موجب کسالت انسان می شوند که نتواند با خدا نجوا کند و نتواند به مجالس توابین راه پیدا کند و نتواند طریق به باطن خودش را اصلاح کند؛ آن موانع را هم به انسان متذکر می شود. این تذکر هم این طور نیست که حالا به آدم بگویند برو یک عمر اینها را یکی یکی اصلاح کن بلکه بلافاصله در همان سحر ماه رمضان انسان را ارجاع می دهند به عفو الهی. که اگر کسی واقعا سیر با دعا کند، در همین دعا عفو می شود و عیوب تمام می شود. هر کدام از این عیوب یک عمر گاهی انسان باید زحمت بکشد تا اصلاحش کند ولی اگر اهل دعای سحر ماه رمضان شد، در عین اینکه انسان را سیر می دهند و با عیوبش هم آشنا می کنند او را به راه عبور از این عیوب هم راهنمایی می کنند.

بعد حضرت می فرمایند: «فَإِنْ عَفَوْتَ يَا رَبِ فَطَالَ مَا عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبِينَ قَبْلِي » یعنی پروردگارا، اگر ببخشی این بار اولی نیست که می بخشی. من اول گناهکاری نیستم که تو ازش می گذری. انسان را ارجاع می دهد به عفو الهی. پس باید این تحولات در انسان پیدا شود و موانع را ببیند و بعد از این موانع رجوع به عفو الهی کند. اگر رجوع به عفو الهی در انسان پیدا شد و حقیقتا همین سحر ماه رمضان، عیب خودش را دید و عفو الهی را هم دید و از عیوب خودش به عفو الهی رجوع کرد، همه این عیوب یک جا برداشته می شود. این می شود معنی سیر با دعا. حالا یک نمونه بود. از این نمونه ها در دعای ابوحمزه فراوان است. خواسته های عظیم آن و سیرهایی که در این دعا پیدا می شود. انشالله در فرصت دیگری به آن خواهیم پرداخت.

توجه به جایگاه توسل برای بهره مندی از دعا در ماه مبارک

اما برای بهره ما در این سحرها توسل جایگاه خاصی دارد. اهل دلی بود در قم که ایشان می گفت من سحرها که برای نافله شب برمی خیزم، اگر دیدم حالم خوش نیست اول توسل می کنم و یک روضه می خوانم - بخصوص روضه وجود مقدس حضرت علی اصغر را - وقتی خوب اشکم جاری شد آنوقت وارد نماز شب و مناجات با خدای متعال می شوم. در احوالات مرحوم ملا آقای دربندی را نقل می کنند که آقایی گفت من ایشان را منزلمان دعوت کردم و جوری مجلس را طول دادم که نتوانند منزل بروند. تقاضا کردم همین جا استراحت کنند که ببینم سحر ایشان چطور است. دیدم دو سه ساعت به اذان برخاست. همین که نشست گفت «السلام علیک یا ابا عبد الله» و شروع کرد به اشک ریختن و دامن دامن اشک ریخت. بلند شد رفت وضو بگیرد اشک می ریخت. نگاهش به آب افتاد اشک ریخت. نشست روی سجاده و تا سحر اشک ریخت و اذان گفتند و بلند شد و نماز خواند. نمی گویم همیشه این گونه باشید که نماز شب و نافله و ابو حمزه و اینها را هم باید خواند، ولی کلید ورود به احوال الهی بکاء بر سید الشهداست که قلوب را پاک کند و ما را آماده کند برای اینکه وارد فضای سحر ماه رمضان شویم و از مناجات بهره مند بشویم. «السلام علیک یا ابا عبد الله»

پی نوشت ها:

(1) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 582 - دعای شریف ابوحمزه

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 268

(3) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 587 - دعای شریف ابوحمزه

(4) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 588 - دعای شریف ابوحمزه