نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه اول شبهاي ماه رمضان حرم رضوي/ مقام «لا اله الا الله» و راه رسیدن به آن/ حقیقت بهشت و جهنم

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 27 خرداد ماه 96 است که به مناسبت ماه مبارک رمضان در حرم مطهر امام رضا علیه السلام ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ «لا اله الا الله» فقط ذکر نیست، بلکه یک حقیقتی است که خدای متعال او را حصن خودش قرار داده است. کلمه توحید کلمه لا اله الا الله است. در واقع حقیقت توحید مثل یک درخت پاک است که این درخت پاک ریشه استواری دارد و شاخ و برگ و فروعش در آسمان هاست و دائما هم ثمره می دهد. این درخت پاک یعنی وجود مقدس نبی اکرم، یعنی امیرالمومنین و ائمه علیهم السلام. موحد شدن یک کلمه بیشتر نیست و آن این است که انسان به امیرالمومنین و به امام برسد. امام کلمه توحید و کلمه طیبه و شجره طیبه است. محیط ولایت امام محیط حیات طیبه و محیط نور و ذکر است و اگر کسی به امام رسید و با امام سیر کرد اهل ذکر می شود. در اثر توجه به خدای متعال پرده ها کنار می رود و آن چه باید در قیامت ببیند الان می بیند. اینها میوه های ولایت امیرالمومنین است و اگر کسی اهل ولایت امیرالمومنین شد در دنیا به او بهشت و قیامت را نشان می دهند. اگر کسی به امیرالمومنین رسید از آتش آزاد است اما هرکسی به امیرالمومنین نرسید برده و عبد آتش است. یکی از اسامی ماه رمضان «شهر الطهور» است و آدمی که به صفات رذیله و گناه آلوده شده ولو محب امیرالمومنین باشد، باید شسته بشود و شب قدر شب شسته شدن است.

حقیقت لا اله الا الله

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» در این حدیث نورانی یکی از بزرگترین معارف بیان شده است. همه این حدیث نورانی را شنیدید و در عامه و اهل سنت در مجامع روایی شان این حدیث را نقل کردند. وقتی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از نیشابور به طرف خراسان حرکت می کردند مردم نیشابور و علمای نیشابور گرد کجاوه حضرت جمع شدند و از حضرت تقاضا کردند که یک حدیث از جدشان برای آنها نقل کنند. حضرت هم این حدیث را با سندی که سند فوق العاده ای است، یعنی از آباء معصومینشان حضرت موسی بن جعفر تا امیرالمومنین و بعد وجود مقدس نبی اکرم از جبرائیل و بعد از الله تبارک و تعالی نقل کرده، برای آنها خواندند. من دیدم که حتی بعضی از عامه از این سند به سئوط المجانین تعبیر می کنند، یعنی سندش داروی آن کسانی است که عقلشان را از دست دادند. منهای معنای باطنی این کلمه بین بعضی از عامه رسم است که وقتی کسی مبتلای به خلل در عقل می شود این حدیث را با سند برای او می خوانند برای این که شفا پیدا کند.

در حدیث سلسله الذهب، خدای متعال فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»  کلمه لا اله الا الله حصن من است هرکس وارد این حصن و حصار بشود از عذاب الهی در امان است. اگر کسی از عذاب الهی در امان بود دیگر هیچ رنجی ندارد چون همه رنج ها به عذاب الهی برمیگردد. اگر کسی از عذاب خدای متعال مأمون بود دیگر هیچ چیز او را تهدید نمی کند.

این کلمه لا اله الا الله که حصن ماست و اگر وارد آن کلمه شدیم هیچ عذابی ما را تهدید نمی کند چیست؟ پیداست مقصود از این کلمه صرفا لفظ لا اله الا الله نیست. البته خود این ذکر از اذکار بسیار محترم است و در روایات فضیلت زیادی برای ذکر لا اله الا الله بیان شده است. در توحید صدوق نقل شده که فرمود اگر کسی در روز صد مرتبه ذکر لا اله الا الله را بگوید کسی در فضیلت به او نمی رسد مگر بیش از او این ذکر را گفته باشد. در این ذکر دو چیز است و همه دین و همه ادیانی که انبیاء الهی آوردند در همین خلاصه می شود. خلاصه اش هم نفی هر آلهه ای غیر از خداست و خدای متعال را به عنوان اله قبول کردن. یعنی الله تبارک و تعالی اله است و جز خدا هیچ اله دیگری نیست.

این جمله را بزرگان معنا کرده و اینطور گفته اند که اله حقیقی آن موجودی است که همه اسماء حسنی را دارد. خدای متعال اسامی مختلفی دارد که در قرآن بیان شده است، در همین دعای جوشن کبیر که در شبهای قدر نام می برید و به این اسامی متمسک می شوید، اسامی مختلف است. خدای متعال اسامی مختلفی دارد ولی اسم الله جامع همه آن اسماء است. یعنی شما وقتی می گویید یا الله گویا همه آن اسماء دیگر را هم گفتید. پس الله آن ذات مقدسی است که همه اسماء حسنی را دارد.

نکته اول این است که در قرآن وقتی خدای متعال الله را توصیف می کند همه این اسماء را به الله تبارک و تعالی نسبت می دهد. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ *لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَد * وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد»(اخلاص/1-4) اینها اوصاف الله است. «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُون »(حشر/23)، خداوند همه این اسماء حسنی را دارد، او خالق، رازق، رب، رحیم، سمیع، کریم و رحمان است و همه این اسماء حسنی از آن الله تبارک و تعالی است.

نکته دوم این که این اسماء حسنای الهی همه عالم را پر کرده و عالم با اسماء الهی اداره می شود. این جمله دعای کمیل در خاطر مبارکتان هست «بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ»؛ پس الله تبارک و تعالی آن ذات مقدسی است که همه این اسماء حسنی را دارد و عالم با اسماء حسنای او اداره می شود.

نکته سوم این است که همه ما مضطر به آن اسماء هستیم و کسی نمی تواند بگوید من آن اسماء را نمی خواهم. ما علم و قدرت می خواهیم، حیات و بقاء و رزق می خواهیم و نمی توانیم بگوییم اینها را نمی خواهیم. بنابراین نه فقط ما بلکه همه مخلوقات وابسته به اسماء حسنای الهی و وابسته به حضرت حق هستند. همه موجودات فقیر به این اسماء حسنی هستند و هیچ کس نمی تواند بگوید من دوام نمی خواهم. حتی اگر در زبان هم بگوییم نمی خواهیم، در دل می خواهیم. آیا کسی می تواند بگوید من حیات نمی خواهم؟! «أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّت »، او حیّ ای است که نمی میرد، ازلاً اینطوری بوده ابداً هم اینطوری خواهد بود، همیشه او حی بوده و ما میت، الان هم او حی است و ما میت. «أَنْتَ الْبَاقِي وَ أَنَا الْفَانِي » او باقی است و ما زائل، آیا می توانید بگویید منِ زائل و از دست رفتنی، بقاء را نمی خواهم؟!

پس در الله تبارک و تعالی این سه خصوصیت است: ۱. همه اسماء حسنی از آن اوست، ۲. اسماء او عالم را اداره می کند، ۳. ما مضطر  به آن اسماء هستیم. پس آن اله حقیقی که ما باید او را بپرستیم، در مقابلش سجده کنیم، به او امیدوار باشیم و از او خائف باشیم، فقط خدای متعال است. ما بقی آن چیزهایی که به عنوان اله گرفتند این خصوصیات را ندارند و دارای این اسماء حسنی نیستند.

قرآن وقتی مقایسه می کند بین خدای متعال و مخلوقات دیگر و آنهایی که دیگران می پرستند، همین را می فرماید. خداوند می فرماید: آیا آنها صدای شما را می شوند؟! حضرت ابراهیم فرمود: آیا این بت هایی که شما می پرستید می شنوند و اگر بشنوند می توانند شما را اجابت کنند و جواب شما را داده و گره شما را باز بکنند؟! تعبیر قرآن این است: «إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»(حج/73)، آنهایی که شما غیر از خدا صدا می زنید «لَنْ يَخْلُقُوا ذُبابا»، دست به دست هم بدهند نمی توانند یک پشه برای شما خلق بکنند، «وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْه »، همه آنها اگر دست به دست هم بدهند اگر یک پشه ای چیزی از آنها بگیرد نمی توانند از او پس بگیرند.

آیا این خدایانی که دیگران می پرستند مثل ماه و خورشید و بت ها و شیطان و نفس، دارای اسماء حسنی هستند؟! غیر موحدین شیطان و نفس را می پرستند، «أَ رَأَيْتَ  مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه »(فرقان/43) و هوای نفس خودشان را اله خودشان می گیرند؟ اما آیا واقعا نفس ما اله است؟! آیا نفس ما دارای این اسمای حسنی و حکیم و سمیع و بصیر است؟! آیا نفس ما رحمان و رحیم و مجیب است؟! اینها نه این اسماء حسنی را دارند، نه این عالم را داره می کنند و نه ما محتاج به آنها هستیم «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد»(فاطر/15). پس اله حقیقی یکی بیشتر نیست.

لا اله الا الله خیلی ذکر عجیبی است و وقتی آدم آن را می گوید یعنی نفی تعلقات و نفی آلهه می کند. او تعلقات خودش را نفی می کند و می گوید لا اله الا الله. لذا اگر کسی این را جدی گفت ممکن است خدای متعال هم برایش ابتلاء ایجاد کند و خیلی از این تعلقات را از او بگیرد، چون او واقعا پا به راه توحید گذاشته است.

پس این یک نکته، که اله حقیقی خدای متعال است و غیر از او هم الهی نیست. لا اله الا الله هم یعنی همین؛ به حسب ظاهر لا اله الا الله یعنی الهی جز خدای متعال نیست. یعنی همه آنهایی که دیگران می پرستند هیچ کاره اند و آنی که می شود بپرستی، در مقابلش سجده کنی، به او امیدوار باشی و ما فقیر به او هستیم یکی بیشتر نیست لا اله الا الله.

این لا اله الا الله یک ذکر است و خود این ذکر از افضل اذکار است که انسان دائما غیر خدا را نفی کند و بگوید الهی غیر از او نیست بلکه هرچه هست خدای متعال است. همه فقیر و محتاج اند و اوست که غنی است. «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»(فاطر/15)

اما این لا اله الا الله فقط ذکر نیست. «کلمه لا اله الا الله حصنی» کلمه لا اله الا الله یک حقیقتی است که خدای متعال او را حصن خودش قرار داده است پس مقصود این لفظی که ما می گوییم نیست و از نظر قرآن خیلی چیزها در این عالم کلمات الله هستند. پس کلمه لا اله الا الله یعنی چه؟! این را خدای متعال در قرآن توضیح داده است.

خدای متعال یک مثلی زده و می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا»(ابراهیم/24)؛ این مثل های قرآن هم خیلی عجیب است و بزرگان کتابهایی در باب آن نوشته اند. خدای متعال یک مثلی برای شما می زند و می فرماید: «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَة» یک کلمه طیبه ای است که مثل یک درخت پاک است. «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء» این درخت پاک ریشه اش ثابت است، یعنی یک ریشه استوار دارد و هیچ چیز او را تکان نمی دهد و فرع و شاخ و برگ این درخت هم در آسمان است. «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»، هر لحظه به اذن پروردگارش میوه و بار خودش را می دهد و موحدین از میوه این درخت بهره مندند.

پس کلمه توحید کلمه لا اله الا الله است. «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَة»، این کلمه طیبه در روایات به همین کلمه توحید تفسیر شده است. در واقع حقیقت توحید مثل یک درخت پاک هست که این درخت پاک ریشه استواری دارد و شاخ و برگ و فروعش در آسمان هاست و دائما هم ثمره می دهد.

این درخت توحید که قرآن مثل زده را روایات معنا کرده اند. قرآن می فرماید کلمه طیبه مثل یک درخت پاک است و روایات فرمودند این کلمه طیبه یعنی کلمه توحید؛ بعد روایات توضیح داده و فرموده اند که این درخت پاک یعنی وجود مقدس نبی اکرم، یعنی امیرالمومنین و ائمه علیهم السلام، گاهی گفته ریشه این درخت وجود مقدس رسول الله است، بدنه این درخت امیرالمومنین اند و شاخه های این درخت ائمه هستند؛ پس یعنی یک درخت حقیقی است. نبی اکرم شجره توحید است و اهل بیت نبی اکرم فروع و شاخ و برگ این درخت توحیدند.

در یک روایت دیگری این درخت را معنا کرده و فرمودند که اصل این درخت خود اهل بیت هستند. یعنی اگر شما بخواهید حقیقت توحید را مجسم کنید می شود وجود مقدس رسول الله و این عین توحید و عین بندگی خداست «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه ». اگر بخواهد توحید مجسم بشود می شود امیرالمومنین، کما این که شرک اگر بخواهد مجسم بشود می شود دشمنان امیرالمومنین. بعد فرمود: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء»، فرع این درخت ولایت ائمه است. اگر کسی وارد محیط ولایت ائمه شد، وارد آن فضای نورانی شده است. پس اصل توحید خود ائمه اند و فرعش محیط ولایت انهاست، هرکسی وارد محیط ولایت آنها بشود می شود موحد، لذا وادی ولایت امام وادی توحید و موحد شدن است.

چگونگی رسیدن به مقام موحد حقیقی

پس به صرف حرف زدن و لفظ گفتن نیست. خیلی ها ادعا می کردند که ما مسلمان و مومن هستیم اما قرآن می فرماید اینطوری نیست و بی خود ادعای ایمان نکنید چرا که ایمان باید وارد قلبتان بشود. موحد شدن به این است که انسان وارد وادی توحید بشود. اگر انسان وارد وادی توحید شد و همه قوای ظاهری خودش را مثل چشم، گوش، زبان، دست و پا و قلب و فکر خودش را در وادی توحید برد می شود موحد.

این وادی توحید که ما باید وارد آن بشویم و اگر وارد شدیم موحد می شویم، محیط ولایت ائمه است. کلمه توحید یعنی وادی ولایت امام و خود امام؛ اصل توحید خود امیرالمومنین است و ولایت امیرالمومنین فرع توحید است. البته ما می توانیم وارد ولایت آنها بشویم. اگر کسی وارد ولایت امیرالمومنین شد و همه قوای خودش را ذیل امیرالمومنین برد، آن وقت به نور امیرالمومنین نورانی می شود. شما اگر از غیر جدا شدید و در محیط ولایت امیرالمومنین وارد شدید، آن وقت انوار امیرالمومنین وجود انسان را پر می کند.

امیرالمومنین به تعبیر روایات شمس است، ایشان آن خورشیدی است که همه قوای ما باید نورانی به نور ایشان بشود. اگر وارد وادی ولایت امیرالمومنین شدیم آن وقت نور امیرالمومنین وجود ما را پر میکند. این همان نور توحید و ایمان است و ان وقت است که مومن حقیقی می شویم.

موحد حقیقی آن کسی است که وارد وادی ولایت امام شده و انوار ولایت امام در وجودش آمده است. شجره توحید امیرالمومنین است و وادی ولایت امیرالمومنین وادی توحید است. اگر کسی وارد آن وادی نشود هرچه هم عبادت کند موحد نمی شود. از این عبادتها گول نخورید شیطان دو رکعت نماز خوانده چهار هزار سال طول کشیده، ولی شیطان که موحد نیست، به تعبیر قرآن «وَ كانَ  مِنَ  الْكافِرِين »(بقره/34).

موحد آن کسی است که وارد وادی توحید می شود اما این وادی توحید کجاست؟ این کلمه توحید که حصن الهی است و ما باید وارد آن بشویم کجاست؟ وادی توحید وادی ولایت امیرالمومنین و یک وادی حقیقی است. این وادی، وادی نور و رحمت و وادی حیات طیبه است. اگر کسی وارد این وادی شد به نور و رحمت و حیات طیبه می رسد و زنده می شود. قرآن وقتی می خواهد آنهایی که به امام رسیدند را توضیح بدهد، می فرماید: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناه وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاس »(انعام/122) مرده بود و ما زنده اش کردیم، در تاریکی بود و برایش نور قرار دادیم، پس وقتی زندگی می کند با امام زندگی می کند.

پس اگر کسی به امام رسید همه عالم برایش روشن می شود و از حیرت و شک بیرون آمده و اهل یقین می شود. پس می تواند با امام ملکوت عالم و قیامتش را ببیند. کسی که وارد محیط ولایت امام شد محیط ولایت امام محیط توحید و ذکر است و دیگر هیچ غفلتی ندارد.

آثار ذکر خدای متعال و صفات ذاکرین

یک خطبه عجیبی امیرالمومنین دارند که خطبه دویست و بیست و دو نهج البلاغه است. حضرت در آنجا توضیح می دهند و می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ»، خدای متعال ذکر را برای زنگار زدایی از قلب قرار داده است. وقتی فلز زنگار می گیرد جلا به آن می زنند تا زنگارش برود، قلب انسان هم در اثر غفلت زنگار می گیرد. خدای متعال ذکر را جلاء قلب قرار داده و قلب انسان با ذکر الهی روشن می شود، «تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ»، پس اگر کسی به ذکر رسید بعد از این که گوشش سنگین شده بود حالا می تواند کلام خدا را بشنود.

یک عده ای گوش هایشان سنگین است و قرآن وارد سمعشان نمی شود و گویا نمی شنوند. قرآن می فرماید مثل حیوانات که فقط سر و صدا می شنوند اینها هم فقط سر و صدا می شنوند. فرمود: اگر اهل ذکر شدید سنگینی گوش برداشته می شود. چشم انسان گاهی اوقات حجاب پیدا می کند، «وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَة» اما اگر اهل ذکر شدید پرده ها کنار می رود و اهل دیدن حقایق می شوید. «وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ» بعد از این که قلب انسان سنگین شده و اهل عناد با خدای متعال شده بود با ذکر منقاد خدای متعال می شود و عناد از بین می رود.

بعد حضرت شروع می کنند و صفات اهل ذکر را بیان کنند که خیلی عجیب است. در ادمه حضرت کار را می رسانند به این جا و اهل ذکر را با صفاتی که بعد از آیه نور آمده است توصیف می کنند. خدای متعال می فرماید: نور الهی در یک چراغدانی تجلی کرد و بعد در یک بیوتی آمد، یک  شخصیت هایی در این خانه ها هستند که «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ »(نور/36)، کسانی که وارد این خانه ها می شوند صبح و شب خدا را تسبیح می گویند، «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»(نور/37)  و هیچ تجارتی و هیچ خرید و فروشی آنها را از ذکر خدا غافل نمی کند. در مسجد هم که هستند اهل ذکرند، در خانه شان هم اهل ذکرند، در بازار هم اهل ذکرند، حتی در خوابشان هم اهل ذکرند، یعنی خوابشان هم بیداری است.

این نکته را توضیح بدهم که این خانه ها کجاست؟ «بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»(نور/36)، این خانه ها خانه های اهل بیت است. در زیارت جامعه کبیره توضیح داده شده که خدای متعال نور شما را آفرید، بعد این نور شما را در قالب اجساد نوری در گرد عرش خودش قرار داد. «حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» خدا بر ما منت گذاشت و شما را در یک خانه هایی قرار داد که به این خانه ها اجازه رفعت و ذکر داده شده است. پس اگر کسی وارد این خانه ها شد می شود اهل ذکر.

حضرت فرمودند اینهایی که وارد این خانه ها می شوند یعنی وارد محیط ولایت امیرالمومنین می شوند و آن وقت است که حتی خوابشان، بیداری شان، تجارتشان، کشاورزی و اداره شان هم عبادت است. بعد حضرت فرمودند اینها آدم های عجیبی اند، گویا مطلع بر عالم برزخ شده اند و طول عالم برزخ را دیده اند. بعد یک تعبیر عجیب تری از حضرت در این خطبه نقل شده که آن این است: «وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا»، گویا قیامت همه وعده هایش را برای اینها محقق کرده است. اینها نه فقط خودشان اهل مشاهده قیامت شدند «فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِكَ»، بلکه برای مردم پرده برمیدارند و از قیامت خبر می دهند. به تعبیر دیگر اینهایی که اهل ذکر و اهل بندگی خدا می شوند، نه فقط طول عالم برزخ را دیدند بلکه قیامت همه وعده هایش را برایشان محقق کرده و همه وعده های قیامت را الان می بینند. این خیلی عجیب است!

از بعضی تعابیر نورانی قرآن شاید اینطوری استفاده بشود که عالم قیامت و عالم آخرت الان هم هست و محیط به ماست، فقط ما از آن غافل هستیم. خدای متعال در سوره مبارکه قاف می فرماید: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيد»(ق/22) در روز قیامت به ما می گویند: تو غفلت از این قیامت داشتی، امروز چشمت را تیز بین کردی و پرده را کنار زدی و قیامت را می بینی! مرحوم علامه بزرگوار طباطبایی در تفسیر المیزان می گویند: همین آیه برای معجزه بودن قرآن کافی است!

می فرماید: شما در غفلت از قیامت بودید، گویا الآن قیامت است. چه وقت می گویند آدم در غفلت است؟ وقتی که یک چیزی هست و می شود آن را ببینی و فقط غفلت من مانع دیدنش است، و الا چیزی که در دسترست نیست را که نمی گویند غافل بودم و ندیدم! الان شما اینجا نشستید و یک وقایعی آن طرف دنیا اتفاق می افتد، شما که نمی گویید من غافل هستم و نمی بینم! شما غافل هم نباشید نمی شود ببینید! شما وقایع سال آینده را نمی بینید اما نمی گویید که من غافل هستم و نمی بینم، ولی اگر یک چیزی بغل دستتان باشد و بشود ببینید اما حواس پرتی کنید می شود غفلت.

قرآن می فرماید: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيد»، در قیامت خطاب می شود که شما در غفلت از این صحنه ها بودید، پس ما پرده ها را برداشتیم و الان قشنگ قیامت را می بینید. مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: از این آیه استفاده می شود که قیامت بگونه ای بوده که می شده رفع غفلت کنی و قیامت را ببینی.

همراهی با امام، تنها راه ورود به وادی ذکر

حضرت می فرمایند: اینهایی که به امام می رسند و وارد بیت النور امام می شوند، اهل ذکر می شوند و کارشان به جایی می رسد که گویا عالم برزخ و آن طول عالم برزخ و وقوف طولانی آن عالم را دیده اند. قیامت وعده های خودش را برای آنها محقق کرده و آنها برای دیگران هم پرده برمیدارند و می گویند قیامت اینطوری است. پس اگر کسی به امام رسید و وارد وادی ولایت شد، اهل ذکر شده و غفلت هایش برداشته می شود. چنین کسی دائم با خدا و دائم اهل بندگیست و نه تنها دیگر معصیت از او صادر نمی شود بلکه تجارت و خوابش هم می شود عبادت و  همه پرده ها از جلوی چشمش کنار می رود.

در خطبه متقین امیرالمومنین حضرت یکی از اوصافی که برای متقین بیان می کنند این است که اگر کسی به امام رسید و با امام حرکت کرد، می شود متقی. پس اگر بیرون از ولایت امام حرکت کنی متقی نیستی و نماز هم بخوانی به درد نمی خورد، اما وارد وادی ولایت امام بودی خواب تو هم تقواست. تقوا یعنی رعایت حدود خدا را کردن. خدای متعال امام را قرار داده و گفته با امام باشید. کسی با امام بود متقی است و کسی که از امام جدا شد متقی نیست.

سلمان وقتی با امیرالمومنین حرکت می کرد فقط یک رد پا از آنها باقی می ماند. یعنی او قدم هایش را جا پای حضرت می گذارد، چشمش آنجایی می رفت که حضرت می خواهند، گوشش آنی را می شنید که حضرت می خواهند و این معنای متقی است. حضرت می فرمایند: «وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُون»  گویا بهشت و گویا جهنم را الآن می بینند.

پس اگر کسی به امام رسید اینطوری می شود. آنهایی که به امام می رسند وارد بیت النور امام می شوند. اینها کسانی هستند که «لا تُلْهِيهِمْ»  هیچ چیز لهو آنها نمی شود و دائم مشغول به خدای متعال هستند. اینها در بازار هم باشند لهو آنها نیست، بزرگترین تجارت ها را می کنند ولی غافل نمی شوند. بهترین درس را می خواند ولی غافل نیستند. سخت ترین کارها را می کنند ولی غافل نیستند. همه زندگی اینها می شود ذکر و این خاصیت رسیدن به امام است. برای این افراد پرده ها کنار می رود و حقایق قیامت را الان می بیند؛ حتی بالاتر، پرده ها کنار می رود و انسان اهل رویت خدای متعال می شود. خدای متعال را با چشم سر که نمی شود ببینی ولی با حقیقت ایمان می شود ببینی. از امیرالمومنین نقل شده که «وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان»(1)  اگر کسی به امام رسید اهل رویت ایمانی و موحد حقیقی می شود.

پس اگر گفته شده «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي »، یعنی اگر به امام رسیدید در حصن من هستید. امام کلمه توحید و شجره طیبه است و ولایت ایشان بیت النور است. اگر به آنجا رسیدید دائم از این شجره ولایت امام میوه می چینید، «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» و دائما معارف امام به قلب تان می رسد. البته همه مومنین با امام هستند، ان شاء الله پرده ها کنار برود و ما ببینیم که در محیط ولایت امام هستیم. ولی باید آدم به جایی برسد که پرده ها برود کنار و نور امام را ببیند و با امام خودش راه برود. چنین کسی هیچ وقت در حیرت و شک نیست بلکه اهل یقین است. اگر کسی به نور امام رسید قیامت را هم می بیند، «وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا» و قیامت همه وعده هایش را برای آنها محقق می کند، «فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِكَ لِأَهْلِ الدُّنْيَا» پس آنها پرده قیامت را برای مردم هم برمی دارند و از اسرار قیامت می گویند.

پس کسی که اهل همراهی امام شد می شود اهل یقین و آن وقت دائما این درخت ولایت میوه می دهد و قلوب مومنین از این میوه ها می چینند. فرمود این میوه ها معارف اهل بیت است و دائم قلب آدم نورانی به نور معارف می شود که این بهترین رزق است. یکی از مهمترین رزقها در بهشت رزق معارف است. مومنین از خمر بهشتی که می خورند قلبشان پر از معرفت می شود؛ لذا این که گفته شده «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي»، یعنی همین. یعنی اگر کسی وارد محیط ولایت حضرت شد، وارد وادی توحید شده که این حصن خداست.

این که در روایات متعدد دارد و فریقین از وجود مقدس نبی اکرم نقل کردند که فرمود: اگر همه مردم بر ولایت تو متفق می شدند، من جهنم را خلق نمی کردم، یعنی همین؛ اصلا جهنم برای آن کسانی است که بیرون از وادی ولایت هستند. این که ما در ماه رمضان مکرر می خواهیم کها «لغَوث الغَوث خَلِصنا مِنَ النارِ یا رب»، یعنی چه؟ در محیط ولایت امیرالمومنین که نار نیست بلکه همه اش بهشت است «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيم»(انفطار/13) ، اگر کسی محب امیرالمومنین شد وسط بهشت است. چنین کسی الان هم وسط بهشت است، البته بعدا وارد بهشت آخرت هم می شود. پس این نار چیست؟ این نار برای بیرون رفتن از ولایت امیرالمومنین است، گویا همه ما یک نوعی گرفتار شدیم و چشم و گوش و زبان مان از محیط ولایت امیرالمومنین بیرون رفته است. گناه و صفت رذیله برای خروج از ولایت است، چرا که در محیط ولایت امیرالمومنین که حسد و بخل و کبر نیست.

اگر صفات رذیله در آدم باشد برای این که این صفات در بهشت راه ندارد، باید آدم را پاک کنند. اگر ما یک لقمه حرام هم خورده باشیم و این جزء جسم ما شده باشد، بدانیم که در بهشت راه ندارد. بهشت جای صفت رذیله نیست، لذا در روایات دارد که جلوی بهشت یک نهری است به نام تسنیم، فرمود این نهر تسنیم متعلق به امیرالمومنین است، مثل نهر کوثر که متعلق به وجود مقدس رسول الله است. مومنین قبل از این که بروند در بهشت در این نهر می روند و شستشو می کنند تا حسدشان پاک شود، چون حسد که در بهشت راه ندارد.

صفات رذیله، صفات جهنمی است. شما ببینید کدام یک از ما هستیم که از این صفات خلاص هستیم؟! هر مومنی خیلی از صفات خوب را دارد اما بعضی از صفات بد را هم دارد. در روایات هست که تا مومن کامل نشود همه صفات خوب در او پیدا نمی شود و همه صفات بد از او دور نمی شود. ما باید از همه صفات بد دور بشویم و اگر اینجا تصفیه نشدیم در عالم برزخ ما را تصفیه می کنند تا پاک شویم و به بهشت برویم. بهشت محیط ولایت امیرالمومنین است و آن جا جای صفت بد نیست.

ما چه کار کنیم که بهشتی بشویم؟ اینکه در این شب به خدا التماس می کنید و می گویید «الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب»، این نار یعنی چه؟ یعنی اگر آدم بیرون از ولایت امیرالمومنین رفته باشد در آتش است. «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوت »(بقره/257) آنهایی که زیر بار ولایت امیرالمومنین نمی روند، «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»  زیر بار اولیاء طاغوت می روند، نتیجه اش هم این می شود که «أُولئِكَ أَصْحابُ النَّار». پس هر کسی پایش را از ولایت امیرالمومنین بیرون گذاشت می شود اصحاب النار.

حقیقت آتش جهنم و راه نجات از آن

پس همه عرض من دو کلمه بود. ما باید موحد بشویم و اگر موحد شدیم خالص می شویم. «التَّوْحِيدُ ثَمَنُ الْجَنَّة»(2) ما به اندازه درجه ایمان مان بهشتی می شویم، منتها بهشت درجات دارد، توحید و موحدین هم درجات دارد و تا درجه دهم هست. این موحد شدن یک کلمه بیشتر نیست و آن این است که انسان به امیرالمومنین و به امام برسد. امام کلمه توحید است، امام «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي»  و کلمه طیبه و شجره طیبه است. محیط ولایت امام محیط حیات طیبه و محیط نور و ذکر است و اگر کسی به امام رسید و با امام سیر کرد اهل ذکر می شود. در اثر توجه به خدای متعال پرده ها کنار می رود و ان چه باید در قیامت ببیند الان می بیند «وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا». اینها میوه های ولایت امیرالمومنین است و اگر کسی اهل ولایت امیرالمومنین شد در دنیا به او بهشت و قیامت را نشان می دهند.

اینها در این روایت هست و گویا مطلع شدن بر برزخ و طول وقوف در این برزخ، برخی از ثمرات ولایت امیرالمومنین است. اگر کسی به امیرالمومنین رسید دیگر از آتش آزاد است. هرکسی هم به امیرالمومنین نرسید برده و عبد آتش است. چنین کسی خودش آتش را انتخاب کرده، چرا که انتخاب غیر از امیرالمومنین انتخاب آتش است. همینطوری که امیرالمومنین ولایتش عین بهشت است مقابل امیرالمومنین هم ولایتش عین جهنم است «وَلَايَةُ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ هِيَ النَّار»(3). این که می گوییم «خلصنی من النار» یعنی این.

به امام صادق علیه السلام عرض کرد این که خدا در قرآن فرموده است که «فَكُ  رَقَبَة»(بلد/13)، این عقبه کجاست؟ خداوند در قرآن می فرماید: شما باید از یک گردنه ای بالا بروید، چرا نرفتید؟! این گردنه این است که باید یک عبدی را آزاد کنید اما شما این کار را نکردید! به حضرت عرض کرد: آقا، این عقبه کجاست؟ «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَة»بلد/(11). حضرت فرمودند: عقبه ولایت ماست و بعد گفتند: تو نپرسیدی اما آیا می خواهی که یک جمله ای برایت اضافه کنم که از همه دنیا و ما فیها برایت بهتر است؟! گفت: آقا، بفرمایید.

فرمود: چرا آیه بعدیش را نخواندی؟ عقبه ولایت ماست و همه باید از این گردنه عبور کنند تا به امام برسند، پس وقتی رسیدید در امنیت هستید. اما چرا تو از «فَكُ  رَقَبَة» سوال نکردی؟! بعد حضرت فرمود: ظاهر آیه روشن است یعنی عبدی را بخرید و آن را آزاد کنید اما باطن آیه یعنی این که خودت را آزاد کنی. یعنی چه خودت را آزاد کنی؟! فرمود: همه مردم برده آتش اند «النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدُ النَّار»(4) و خودشان آتش را می پرستند، چرا که اگر کسی از گناه لذت ببرد در واقع آتش را می پرستد.

موحد که از گناه لذت نمی برد و صفت رذیله ندارد. اگر در کسی صفات بد بود نتیجه پرستش آتش و اولیاء طاغوت است. صفات رذیله و گناه از آن طرف می آید و برای همین است که گناه خیلی بد است. این که امشب التماس می کنیم یعنی اینکه خدایا ما را از ولایت غیر امیرالمومنین خالصمان کن و کاری کن که از ولایت دیگران بیرون بیاییم. الحمدلله ما شیعه ایم و غیر از ولایت امیرالمومنین را نداریم، ولی گاهی اوقات آدم قلبش در وادی ولایت امیرالمومنین است اما چشم و گوشش یک جای دیگری است. پس اگر بخشی از وجود آدم یک جای دیگر رفت، باید پاک بشود. این صفات از امیرالمومنین نیست برای همین قطعا باید پاک بشود. این است که اگر امشب التماس نکنیم و پاک نشویم می افتد به عالم برزخ و آنجا باید پاکت کنند.

ماه رمضان یکی از اسامی که دارد «شهر الطهور» است. در حمام همه چیز آماده است و آدم وقتی در حمام می رود سر چند دقیقه چرک خودش را می شورد و بیرون می آید. آدمی که به صفات رذیله و گناه و اولیاء طاغوت آلوده شده ولو محب امیرالمومنین باشد، باید شسته بشود و شب قدر شب شسته شدن است. ماه رمضان ماه طهور است. امشب ما باید پاک پاک بشویم «خصلنی من النار یا رب» و هیچ چیز جز حب امیرالمومنین در وجود ما نماند. علامتش هم این است که محبت امیرالمومنین در قلبتان اضافه بشود. اگر فردا احساس کردی حقیقتا گر گرفته ای و وجودت در محبت امیرالمومنین گداخته شده، بدانید که شب قدر را درک کردید. علامت شب قدر همین است.

اگر کسی می خواهد ببیند رزق شب قدر را برده یا نه، بداند که رزق شب قدر محبت امام و قرآن و نور قرآن و امام است. البته این درجات دارد، برای بعضی ها امشب غوغایی می شود و شب قدر امام زمان را می بینند. به هر حال امشب شب مهمی است و یک ثانیه اش هم اهمیت دارد. همه حاجتتان امشب یک کلمه باشد «خلصنی من النار»، خدایا من را از غیر امیرالمومنین نجات بده. امیرالمومنین عین بهشت است. «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي»، پیداست که اگر ما بیرون رفتیم گرفتار آتش می شویم. اگر ما ولایت اولیاء طاغوت را قبول کردیم و رفتیم در محیط ولایت دشمنان، صفت بد پیدا می کنیم. سلمان و ابراهیم خلیل که شیعه کامل است صفت بد ندارند. پس این صفات بد برای خروج از ولایت و برای این است که ایمان ما کامل نیست. اینها می شود جهنم و اینها آتش گیرانه جهنم است. امشب باید از خدای متعال بخواهیم که همه وجودمان در ولایت امیرالمومنین بیاید و حتی اگر یک نگاه من هم برای امیرالمومنین نبوده پاک بشود.

این روایت را همه تان خواندید که «عُنْوَانُ  صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ  حُبُ  عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»(5)، کتاب یک عنوان دارد که همه محتوا در این عنوان خلاصه می شود. عنوان کتاب مومنین این است «حب علی بن ابیطالب». یعنی نمازش حب علی بن ابیطالب است، روزه و بخشش حب علی بن ابیطالب است، هرکجا می روی می بینی هر کاری کرده از سر محبت امیرالمومنین بوده است. اگر دستی داده، اگر دستش را کنار کشیده، اگر نگاه و تجارت کرده، همه اش از سر حب امیرالمومنین است. این کار خیلی سخت است چرا که خودشان فرمودند که ولایت ما صعب مستصعب است. پس چه کار کنیم؟

خدا شب قدر را برای همین گذاشته است. رسیدن به امیرالمومنین در شب قدر است و بدون شب قدر نمی شود به امیرالمومنین برسی. خدا شب قدر را برای همین گذاشته است و اصلاً شب قدر، شب رسیدن به امام زمان است. شب قدر شب موحد شدن و خالص شدن است. شب قدر یک شبی است که ادم می تواند یک جوری رو به خدا بیاورد که هیچ صفت بدی در او نماند «خلصنا من النار».

آن پاک شدنی که ممکن است با بلا و  با عالم برزخ بشود ان شاء الله برای محبین نیست. بعضی ها در قیامت به جهنم می روند و قرن ها در جهنم می مانند تا پاک شوند. درست است که وقتی می خواهند بیرون بیایند آنها را در آب های بهشتی شستشو می دهند و دیگر هیچ کس نمی فهمد اینها در جهنم بوده اند، ولی خب بالاخره آدم باید به جهنم برود، چون نمی شود صفت بد را در بهشت ببری. امشب که شب قدر است شب خلاص شدن از آتش است. خدا را به هزار اسمش قسم بدهید؛ ظهور همه این اسماء الهی در امیرالمومنین است که صاحب شب قدر اند و بعد هم از خدا بخواهید که خدایا «خلصنا من النار» ما را از غیر خودت آزاد کن چرا که توجه به غیر خدا نار است.

«کلمه لا اله الا الله حصنی»، دل به غیر از خدا بستن، غیر خدا را دوست داشتن و برای غیر خدا کار کردن آتش است. همه ما در ولایت امیرالمومنین خالص نبودیم اما امشب باید خالص بشویم. شب قدر یعنی شیعه حقیقی آن کسی نیست که امیرالمومنین را دوست دارد بلکه کسی است که فقط امیرالمومنین را دوست دارد «مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّه» . شیعه کامل آن کسی است که فقط امیرالمومنین را دوست دارد. یک عده ای همه زندگی شان بندگی است و بندگی شان هم حبی است، یعنی نه به خاطر ترس از جهنم است و نه به خاطر بهشت بلکه اینها به مقام محبت رسیده اند؛ شیعه امیرالمومنین اینگونه است. وقت به این مقام رسیدن هم در شب قدر ماه رمضان است چرا که ماه رمضان شهر طهور و شهر التمحیص است. تمحیص یعنی خالص شدن، یعنی ولایت امیرالمومنین مطهر است و این در ماه رمضان و شب قدر جاری شده است. قدر امشب را بدانیم چرا که رزق امشب به امام زمان رسیدن و خالص شدن برای ایشان است.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 98

(2) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 570

(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 24، ص: 321

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 430

(5) بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة)، ج 2، ص: 154