نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

جلسه چهارم ماه رمضان حرم رضوي/ انواع حجاب های انسان در دنیا/ حقیقت حجاب های نورانی و ظلمانی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 30 خرداد ماه 96 است که به مناسبت ماه مبارک رمضان در حرم مطهر امام رضا علیه السلام ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ فرصت دنیا بسیار ارزشمند است و آدم می تواند در همین فرصت کوتاه عهدهایی که با خدای متعال قبلا و در عوالم گذشته بسته عملی کند، پرده ها را کنار بزند و از اسرار وجودی خودش و عوالم خلقت با خبر شود. بنابراین ما اگر بخواهیم پرده ها را کنار بزنیم باید مراقب عمل و آرزوهای خودمان باشیم. البته این حجاب ها در یک دسته بندی به حجاب های نورانی و ظلمانی تقسیم شده اند. حقیقت حجاب های ظلمانی این است که هر گناهی حجاب بین انسان و خدای متعال می شود و انسان را در تاریکی فرو می برد. به یک تعبیر دیگر گناه حجاب است، صفت حسد و شرک و کفر و عناد با خدای متعال حجاب های ما هستند که نمی گذارند انسان حضور حضرت حق را احساس کند. پس غفلت از خدای متعال حجاب ظلمانی است. حجاب نورانی هم معانی مختلفی دارند. یک معنایش درجات عبادت انسان است. انسان وقتی وارد وادی عبادت می شود و خشوع و خضوع می کند، وارد وادی نور شده است ولی درجات عبادت حجاب های نورانی اند. یک عده ای با رغبت خدا را عبادت می کنند و رغبت به ما عندالله پیدا می کنند که این خیلی عبادت خوبی است. یک عده هم از سر ترس و رهبت عبادت می کنند که این هم خیلی عبادت خوبی است. چرا که عبد خدا هستند، منتها در مقام رغبت و رهبت اند که البته شرک نیست بلکه عین اخلاص است، عبادت را هم باطل نمی کند. ولی اینها مقامشان کامل نیست، بلکه آنهایی عبادتشان کامل است که خدا را از روی حب عبادت می کنند.

حجاب های انسان و لزوم برداشتن این حجاب ها در دنیا

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «لا تُلْهِكُمْ  أَمْوالُكُمْ  وَ لا أَوْلادُكُمْ  عَنْ ذِكْرِ اللَّه »(منافقون/9). عرض کردیم که فرصت دنیا در در مقابل آن عمر طولانی که خدای متعال برای ما قرار داده که دیگر فنایی در آن نیست، فرصت بسیار کوتاهی است، ولی همین فرصت کوتاه فرصت بسیار ارزشمندی است. آدم می تواند در همین فرصت کوتاه عهدهایی که با خدای متعال قبلا و در عوالم گذشته بسته عملی کند، پرده ها را کنار بزند و از اسرار وجودی خودش با خبر شود.

ما دارای یک عوالم بسیار گسترده ای هستیم که در حجاب با آنها قرار داریم، یعنی نمی فهمیم که خدای متعال چه سرمایه هایی به ما داده است. یادم هست مرحوم نراقی در اول کتاب معراج السعاده یک بحثی طرح می کنند و آنجا می فرمایند: بسیاری از انسانها خودشان را فقط در حد غرایضشان می شناسند. اگر بگویید خودتان را تعریف کنید از خودشان یک حواسی می بینند، یک دهانی، چشمی، گوشی، یک احساسات ظاهری و یک جهاز هاضمه ای و فقط هم دنبال همین ها هستند، در حالی که اینطوری نیست و ما عوالم گسترده ای داریم. لذا باب معرفت نفس خودش یک باب بزرگی است، يعني آدم باید با نفس خودش آشنا بشود و ببیند این لطفی که خدا به او کرده و مقاماتی که خدا برای او خلق کرده چه چیزهایی هستند.

البته ما علاوه بر عوالم خودمان نسبت به عوالم خلقت هم در حجاب هستیم و فقط عالم حس را می بینیم. به تعبیر نورانی قرآن یک عده ای «يَعْلَمُونَ  ظاهِراً مِنَ  الْحَياةِ الدُّنْيا»(روم/7) پوسته عالم دنیا را می شناسند می بینند «وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون »، و در غفلت از آخرت اند. عالم آخرت الان هم به یک معنا در دسترس است، لذا تعبیر قرآن در باب عالم آخرت این است که «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا»(ق/22)؛ در قیامت به آدم می گویند تو در این صحنه در غفلت بودی یعنی می شد ببینی اما غافل بودی، «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيد» ما پرده را از شما برداشتیم و الان تیزبین شدید و می بینید. پس این تیزبینی در عالم دنیا هم می شود تحصیل بشود.

آدم باید پرده ها را کنار بزند و عالم آخرت، قیامت و بهشت و جهنم را الان ببیند. البته این منافات ندارد با این که آنهایی که اهل سیر در وادی توحید هستند وقتی وارد عالم آخرت می شوند مرتب پرده ها از جلوی چشمشان کنار می رود، بلکه منظور این است که بذرش در همین دنیا باید کاشته شود. پس آدم باید پرده ها را کنار بزند و با بیش از عالم دنیا آشنا شود.

حضرت در آن خطبه نهج البلاغه می فرمایند: برای اهل ذکر «وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا»(1)، همه وعده های قیامت محقق است. پس می شود که برای انسان در این دنیا بیش از این ها پرده کنار برود و انس با حضرت حق پیدا کند و همه عالم را در پرتو حضرت حق ببیند. یعنی با خدای خودش زندگی کند و با خدای خودش باشد؛ این آن چیزی است که از ما خواسته اند. در روایات ما مضامین مختلفی است که یکی از آنها این است «اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاه »(2)، بگونه ای خدای متعال را عبادت کن که گویی خدا را می بینی، خدای غایب را عبادت نکن بلکه خدای حاضر را عبادت کن. لااقل اگر تو حضور حضرت حق را احساس و مشاهده نمی کنی یک جوری باشد که «فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك » خودت را در محضر خدا بدانی.

خیلی وقتها آدم کسی را نمی بیند ولی می داند او دارد ما را نگاه می کند والا اگر این شد که انسان خدای متعال غایبی که نه او من را می بیند و نه من او را می بینم، عبادت کند دیگر چه عبادتی محقق می شود؟! عبادت در درجه اول این است که انسان معبودش را ببیند و عبادت بکند. به امیرالمومنین عرض کرد آقا شما پروردگار خودتان را دیدید؟ نقل این است که حضرت فرمودند: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه »، من ربی را که نبینم عبادتش نمی کنم! غایب را چطوری عبادت کنم؟! بعد هم البته توضیح دادند که خدای متعال را با چشم سر نمی شود ببینی ولی یک رویت ایمانی است که با قلب واقع می شود.

قلب انسان با حقایق ایمانش می تواند خدای متعال را رویت کند «وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان ». از این پایین ترش این است که انسان خدای متعال را حاضر بداند و خودش را در محضر او ببیند، لااقلش هم این است که تحت مراقبت او ببیند. پس این پرده ها در همین دنیا باید برداشته شود. اگر در این دنیا ما نتوانیم این پرده ها را برداریم در آخرت دیگر برداشته نمی شود «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى»(اسراء/72) . از امام رضا علیه السلام این جمله نقل شده که «لَيْسَ الْأَمْرُ إِلَّا مِنْ هَاهُنَا»(3)، حقایق آن عالم از اینجا باید مشهود و معلوم انسان بشود. اگر کسی در دنیا کوردل بود در آخرت هم کوردل است «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى ».

حقیقت حجاب های پیش روی ما در عالم دنیا

حالا سوال این است که این پرده هایی که بین ما و خدای متعال، بین ما و حقایق عالم و بین خودمان و عوالم وجودی خودمان هست، چه هستند؟ نکته اول این است که خدای متعال هیچ حجابی ندارد «أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ»، یعنی اینطور نیست که چیزی بتواند حجاب خدای متعال بشود و خدا را در پرده قرار بدهد. آن چیزی که می خواهد خدای متعال را در پرده قرار بدهد هر چه دارد از اوست و اگر او پیدایی دارد پیداییش هم از خدای متعال است. بنابراین چیزی حجاب خدای متعال نمی شود. ولی ما می توانیم در حجاب برویم و پرده ها در برابر مان قرار بگیرند، نه این که بین خدای متعال حجاب است، من نمی بینم اما او هست «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم »(حدید/4).

«بیدلی در همه احوال خدا با او بود/ او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد» خدای متعال به ما نزدیک است «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي  فَإِنِّي  قَرِيب »(بقره/186). پس اگر ما هم به خدای متعال نزدیک شدیم که دیگر کار تمام شده اما همه مسئله این است که او به ما نزدیک است و ما از او دور هستیم «يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيد»(فصلت/44). بین ما و خدای متعال پرده هست، نه اینکه خدای متعال حجاب دارد چون چیزی که نمی تواند خدا را بپوشاند! پس این پرده ها چه چیزهایی هستند و چطوری برداشته می شوند؟

این پرده ها را گاهی در یک کلمه توضیح داده اند مثل دعای ابوحمزه که در آن می فرماید: «إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَك »، عمل ما حجاب ما می شود. عمل هم یک معنای گسترده ای دارد. عمل فقط عمل های جوانحی و ظاهری نیست که ما با چشم و گوشمان انجام می دهیم مثل شنیدن و دیدن و خوردن بلکه فکر و خیال ما هم دارد عمل می کند. عالم خیالی که ما برای خودمان درست می کنیم خیلی در آدم اثر دارد. این دستگاه هنر مدرن کارش همین است که خیال آدم را تحریک می کند. واقعیتی در کار نیست ولی ببینید چقدر روی آدم ها اثر می گذارد. حتی می گویند خیلی از این انقلاب های اجتماعی محصول این هنر است.

پس عالم خیال ما دارد کار می کند و اگر خیال ما خوب عمل نکرد خیالات و تخیلات ما مانع ما می شود. ما فکر می کنیم و همین فکر ما می تواند حجاب ما بشود. یک دستگاه عظیم فکری و فلسفی درست می کنند که گاهی خود این دستگاه حجاب است، مثل تفکرات مادی. یکی از حجاب های بزرگ همین فلسفه های مادی است. قلب ما هم یک افعالی دارد، ما محبت می ورزیم و دشمنی و نفرت پیدا می کنیم، اینها فعل ماست؛ لذا برای همه اینها مسئول هستیم و اینطور نیست که روز قیامت فقط بپرسند چرا دیدی و از قلب انسان هم سوال می کنند.

در آن حدیث نورانی حضرت فرمودند: اگر می خواهید مستجاب الدعوه بشوید دو تا صفت باید پیدا کنید، یکی این که به خدای متعال امیدوار باشید و دوم هم اینکه از غیر خدای متعال مأیوس باشید «إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ لَا يَسْأَلَ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْيَيْأَسْ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِم وَ لَا يَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُه »(4) جز از ناحیه خدای متعال هم امیدوار نباشید، «فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِه » به گونه ای که اگر خدای متعال نظر به قلب شما کند ببیند شما قلبتان از غیر مأیوس و فقط به خدای متعال امیدوار است. پس اگر اینطوری شدید هرچه بخواهید به شما عطا می کند.

بعد فرمودند: «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا» قبل از این که یک روزی به حساب کتاب شما برسند و بگویند چه کردید، خودتان حساب و کتاب خودتان را بکشید و ببینید چه کار کردید. بعد فرمودند: قیامت پنجاه موقف دارد که هر موقفش هزار سال است، یعنی روز قیامت پنجاه هزار سال است! در بعضی از این مواقف قیامت از همین ها سوال می کنند که چرا به غیر خدای متعال امیدوار بودید؟ چرا از خدای متعال مأیوس بودی؟ چرا به خدای متعال امیدوار نشدی؟

پس اینها همه فعل ماست و اینطوری نیست که فعل فقط دیدن و شنیدن باشد. همینها می تواند حجاب ما بشود؛ یک دلبستگی حجاب می شود، یک فکر غلط حجاب می شود، یک خیال غلط و یک نگاه ناروا حجاب می شود. «إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَك »، هوس های ما، ما را از خدای متعال غافل می کند «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَل »(حجر/3)، آرزوهای شان لهوشان می شود و آنها را غافل می کند، «فَسَوْفَ يَعْلَمُون » بگذار غافل باشند پس یک روزی می فهمند که دیگر کاری از آنها ساخته نیست و فرصت ها از دست رفته است.

حقیقت حجاب های ظلمانی و حجاب های نورانی

بنابراین ما اگر بخواهیم برسیم باید مراقب عمل و آرزوهای خودمان باشیم. البته گاهی تفصیل داده شده و گناه ها و این حجاب ها در یک دسته بندی به حجاب های نورانی و ظلمانی تقسیم شده اند. در مناجات شعبانیه آمده است که «حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ»، ما باید آنقدر دیده های دلمان نورانی بشود که پرده های نورانی هم کنار بروند. یعنی نه فقط از عالم ظلمات باید بیرون برویم بلکه پرده های نورانی هم باید کنار برود «وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِك»  پس باید به آن مقام برسیم که «فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ»  به سرچشمه عظمت وصل بشویم. این پرده هایی که باید از جلوی چشم ما کنار برود در یک دسته بندی گفته اند حجاب ها نورانی است و ظلمانی.

حجاب های ظلمانی ابتدائا تقسیم می شوند به عمر ما و اعمال ما، همین اعمال ظاهری و گناه حجاب ظلمانی است. هر گناهی حجاب بین انسان و خدای متعال می شود و انسان را در تاریکی فرو می برد. در روایات دارد هر گناهی که می کنید یک نقطه تاریک در قلبتان پیدا می شود، گاهی این گناه ها که تکرار می شود کل قلب ظلمانی می شود و اگر کل قلب ظلمانی شد فرمود ممکن است باب سعادت دیگر روی انسان بسته بشود. هر نگاه انسان، اقدام انسان و گناه انسان یک حجاب ظلمانی است.

هرکاری که برای خدای متعال نیست به یک معنا یک حجاب ظلمانی است. هر فعلی که انسان انجام می دهد برای غیر از خدای متعال اینها حجاب انسان می شود. صفات رذیله انسان حجاب های ظلمانی اند مثل حسد، بخل، کبر و غیره، اگر کسی این صفات را داشت باید بداند که این صفات وارد عالم نور و بهشت نمی شود بلکه برای ورود حتما باید این صفات پاک بشود. شرک و کفر صفت ظلمانی است. اعمال انسان، اخلاق انسان و کفر و شرک انسان صفات ظلمانی اند، حتی اگر شرک، شرک خفی هم باشد با این که شرک مغفور است ولی در بهشت جایی ندارد. ما دو جور شرک داریم، یک شرکی است که بخشیده نمی شود «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء»(نساء/48) و یک شرکی است که خدای متعال می بخشد و از تعبیر به شرک مغفور می شود مثل ریا ولی اینها هم حجاب های ظلمانی اند و انسان را در تاریکی قرار می دهند.

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(نور/35)، عالم نور الهی در عالم ما تنزل پیدا می کند، «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَع »(نور/36) تا می آید در خانه های نبی اکرم. پس اینگونه حجاب های ظلمانی انسان را از عالم نور جدا می کند و انسان در ظلمات قرار می گیرد. پس همه اینها حجاب انسان می شود و این یک جنس از حجاب است. شرک انسان، غفلت، صفات رذیله و گناهان انسان به معنای وسیع خودش حجاب های ظلمانی انسان هستند که بین او و خدای متعال، بین او و حقایق عالم و بین او و خودش فاصله می اندازند. یعنی انسان را از خودش هم غافل می کنند و آدم عوالم وجودی خودش را نمی تواند ببیند و در تاریکی قرار می گیرد. این یک نوع حجاب هست. به یک تعبیر دیگر گناه حجاب است، صفت حسد و شرک و کفر و عناد با خدای متعال حجاب های ما هستند که نمی گذارند انسان حضور حضرت حق را احساس کند. پس غفلت از خدای متعال حجاب ظلمانی است.

حجاب نورانی هم معانی مختلفی دارند. یک معنایش درجات عبادت انسان است. انسان وقتی وارد وادی عبادت می شود و خشوع و خضوع می کند، وارد وادی نور شده است ولی درجات عبادت حجاب های نورانی اند.

انواع عبادت کنندگان

معصومین گاهی در روایات بیان کرده اند که عبادت کننده ها سه دسته اند و آنهایی که مشغول به غیر خدا هستند از این دایره بیرون اند. آنهایی که عبد خدا هستند، همه شان قیمتی و اهل بهشت و نجات اند اما خودشان مقاماتی دارند. یک عده ای با رغبت خدا را عبادت می کنند و رغبت به ما عندالله پیدا می کنند که این خیلی عبادت خوبی است. یک عده از سر ترس و رهبت عبادت می کنند که این هم خیلی عبادت خوبی است. پس «إِنَ  قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَة»(5) و «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَة» مذمت نمی شوند چرا که عبد خدا هستند، منتها در مقام رغبت و رهبت اند که البته شرک نیست بلکه عین اخلاص است، عبادت را هم باطل نمی کند.

این موضوع در فقه مفصل بحث شده است. بعضی تلقی کردند که اگر آدم برای بهشت و برای رسیدن به ثواب عبادت کند، این عبادت، عبادت صحیحی نیست، در حالی که اینطوری نیست. فقها هم همه یک دست فتوا دادند که این عبادات صحیح است، نکته اش هم این است که کسی که رغبت در ثواب خدای متعال می کند می داند همه خیرات دست اوست «بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي» . او از غیر خدا نمی خواهد منتها مزد می خواهد، یعنی نماز شب می خواند تا عمرش طولانی بشود.

یک موقع آدم نماز شب می خواند و می گوید این ورد خاصیتش این است که عمر من را طولانی می کند، این نماز باطل است. یک موقعی نماز می خواند و می گوید کار دست خداست، طول عمر دست اوست و من نماز می خوانم که خدای متعال عمر من را طولانی کند، این عبادت صحیح هست و خیلی عبادت بزرگی هم هست. آدم به یک جایی برسد که همه خیرات را دست خدای متعال ببیند و عبادت کند که خدای متعال خیرات را به او برساند، این خیلی مقام بالایی است.

این مقام برای کسانی است که خداشناس اند و در غیر طمع ندارند بلکه در خدای متعال طمع دارند. نماز می خواند که عمرش طولانی بشود و رزقش زیاد شود، بین الطلوعین بیدار می ماند و مشغول ذکر است که روزیش زیاد بشود، چه اشکال دارد؟! یک دسته از روایات و آیات قرآن حتی ما را به همین ثواب ها دعوت می کند، این که در روایات  این قدر برای هر عمل ثواب ذکر می کنند برای چیست؟!

یک موقعی من عرض می کردم روایاتی که می خوانید برای اعمال که این نماز را انجام بدهید حتما روایت را کامل بخوانید و ثواب هایش را حذف نکنید. برای مثال روایت داریم که اگر صد رکعت نماز در شب قدر بخوانید، اینقدر ثواب دارد، اما بعضی ها ثواب هایش را حذف می کنند و می گویند مستحب است صد رکعت نماز خواندن در این شب؛ این نوع تبلیغ درست نیست چون آن ثوابی را که ذکر می کنند خیلی ها را به راه می آورد و اگر ثوابش را بردارید آدم اهل عمل نمی شود.

ائمه برای این که ما را تحریک کنند و نفس ما به عمل دعوت بشود ثواب هایش را ذکر کردند. لذا اگر روایات را آدم می گوید باید ثواب هایش را هم بگوید. همان ثوابی که معصوم فرموده است چون معصوم می داند ما با چه چیزی اهل عمل می شویم. می فرمایند بین الطلوعین بیدار بمانید تا رزق حلال به شما برسد و رزق تان وسیع شود چرا که می دانند خیلی از ما ها برای همین بیدار می مانیم. بعد که کم کم به بهره های بین الطلوعین رسیدیم و کم کم نفس مان با نسیم بین الطلوعین آشنا شد، دیگر دنبال رزق نیستیم بلکه برای خود بین الطلوعین بیدار می مانیم ولی اول باید بگویی که اگر بیدار شدی روزیت زیاد می شود.

لذا در روایات گفتنده اند که بیدار بودن بین الطلوعین و ذکر گفتن از تجارت های طولانی در کسب رزق خاصیتش بیشتر است. چرا این را می گویند؟ برای این که من طمع در ثواب خدا کنم و برای ثواب خدا بین الطلوعین بیدار باشم. بعد کم کم فرد به باطن بین الطلوعین راه پیدا می کند و نسیمش به انسان می رسد. پس انسان دیگر ثواب ها یادش می رود. پس این عبادت خوبی است که آدم عبادت می کند برای این که خدای متعال دنیایش را اباد کند و چهره اش نورانی بشود.

یا اینکه انسان نگران عالم برزخش است، پس نماز شب می خواند که قبرش روشن باشد، این چه عیب دارد؟! اگر بد بود که به ما نمی گفتند که اگر کسی نماز شب بخواند قبرش نورانی می شود! منتها فقط یک نکته اینجا است و آن اینکه آدم خیال نکند این یک ورد است و اینها اثر ورد است، بلکه باید بداند که این تجارت با خداست و همه کار ها هم دست اوست. پس اگر نماز شب خواندی که خدای متعال قبرت را نورانی کند این عبادت خداست اما اگر نماز شب خواندی که خود نماز شب کار برایت بکند این شرک است.

در حدیث است که امیرالمومنین به کمیل فرمودند: هر روز اسم ما چهارده معصوم را ببر و صلوات بفرست و اهل و امکاناتت را در حرز این صلوات قرار بده؛ این که عیب ندارد ولی اگر کسی این را ادامه داد و کم کم به برکات صلوات رسید اصلا همه چیز یادش می رود و ذکرش می شود فقط صلوات.

یک عده دیگری هستند که چشمشان بازتر می شود و بزرگتر می شوند، اینها آخرت را می خواهند و برای همین عبادت انجام می دهند یعنی برای درجات بهشت کار می کنند. «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَر»(قمر/54)، این همه قرآن تشویق می کند، یک عده ای هم با همین ها راه می افتند، چه اشکالی دارد؟! اینها با خدای متعال تجارت می کنند. خدای متعال هم بشارت داده و گفته اینهایی که اهل معامله با خدا هستند بهشان بشارت داده که خوب معامله ای است. در دعای متعدد آمده است که خدای متعال خودش به ما پول داده بعد هم می گوید این را به من قرض بدهید که هم حفظش کند تا تلف نشود و هم اگر به خدای متعال قرض دادید بی نهایت مضاعفش می کند و به شما برمیگرداند.

پس در معامله با خدای متعال ضرر نیست. دو رکعت نماز می خوانی و در عوض آن به تو بهشت می دهند. ذکر می گویی و این ذکر می شود باغستان های بهشت، پس این عبادت خیلی خوبی است و آدمی که در این مقام است ظلمانی نیست. بهشت فضای نورانی است که اصلا در آن ظلمت نیست. بهشت فضای ایمان و فضای ذکر است و هیچ چیزی در بهشت غفلت نمی آورد. بهشت دار ولایت و آنجایی است که «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه »(نور/36-37). در همین دنیا هم یک عده ای وقتی وارد این بهشت می شوند همه چیزشان می شود ذکر، یعنی خواب و خوراکشان هم ذکر است.

در قرآن یک آیه ای است که می فرماید: «قَلِيلًا مِنَ  اللَّيْلِ  ما يَهْجَعُون »(ذاریات/17)، اینها کمی از شب خواب دارند. در یک روایتی دیدم که حضرت فرمودند: اینها خیلی هایشان می خوابند ولی چون اهل ذکرند خدای متعال خوابشان را هم بیداری حساب کرده است.

در احوالات مرحوم حاج شیخ حسن نخودکی می دیدم که با یکی از شاگردانشان در قبرستان می رفتند. ایشان شاگردانشان را بردند سر یک قبری و گفتند گوش کن ببین چه می گوید؟ گوش کرد و دید دارد تجارت می کند و می گوید گل بسر دارم، خیار کاکل پسر دارم!  یعنی هنوز حالیش نیست مرده است و اینجا هم دارد خیار می فروشد. یک خرده آن طرف تر رفتند و ایشان گفت: گوش کن ببین چه می گوید؟ دید که می گوید سبحان الله لا اله الا الله، بعد ایشان فرمود: این در دنیا اهل ذکر بوده است. همه بهشت اینطوری است و غفلت در آن نیست. بعضی ها خیال می کنند بهشت حرم سراست و ما دیگر مشغول می شویم به حور و قصور و خدا یادمان می رود! اصلا بهشت اینطوری نیست و در بهشت غفلت نیست.

یک قاعده کلی را بگویم، انبیاء که نیامدند تا روی نیازهای ما را خط بکشند. انبیاء دو کار می کنند، یکی اینکه نیازهای ما را اصلاح می کنند، یعنی یک نیازهایی باید حذف بشود چرا که آدم به آن معتاد شده است پس باید حذفش کنی. خیلی از نیازهای ما اینطوری است، ما معتاد به دنیا شدیم و الا این نیاز نیست، خودمان برای خودمان گرفتاری درست کردیم. دوم این که این نیازها نباید به آلهه نسبت داده بشود، یعنی روی آلهه خط می کشند نه روی نیاز. پس می گویند آن که نیاز تو را تأمین می کند یکی بیشتر نیست و شما فقیر به او هستید «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد الی الله»(فاطر/15)، غنی حمید یعنی شما همه محتاج به او هستید، پس دنبال غیر نروید. بنابراین روی نیاز خط نمی کشند چرا که نیاز ما راه ما به سوی خداست. ما اگر غنی بودیم که کاری با خدا نداشتیم.

پس ببینید اینهایی که اهل عبادت از سر رغبت اند چه مزد دنیایی بخواهند، چه عالم برزخ بخواهند، چه بهشت و مقامات بهشت بخواهند اینها اهل بهشت اند و وارد وادی بهشت می شوند. از الان هم درهای بهشت به رویشان باز می شود و در بهشت می روند، البته قیامت بهشتش مخصوص است. وادی بهشت وادی نور است البته اینها در عالم نورند ولی مرتبه پایینی از وادی ایمان و وادی نور را دارند. آنهایی هم که رهبتا عبادت می کنند همینطور است. از سر خوف عبادت می کند و از خدا می ترسد اما مگر بد است که آدم از خدای متعال بترسد؟!

فرمود دو نور در قلب مومن هست: خوف و رجاء، خوف از خدای متعال و امید به خدای متعال. بعد فرمود اگر این دو را با هم وزن کنید و در ترازو بگذارید، هیچ کدام بر دیگری غلبه نمی کند. پس خدای متعال با این دو تا ما را ریاضت می دهد.

سیر ما به وسیله خوف و رجا نسبت به خدای متعال

 راجع به معصوم یک تعبیری است که آن را من نمی فهمم! می فرماید: «لَا يَسْبِقُكُمْ ثَنَاءُ الْمَلَائِكَةِ فِي الْإِخْلَاصِ وَ الْخُشُوع  وَ لَا يُضَادُّكُمْ ذُو ابْتِهَالٍ وَ خُضُوع »، اخلاص ملائکه مقرب یعنی جبرئیل و میکائیل، اصلا تنه به تنه اخلاص شما نمی زند! چطور کسی می تواند با شما هم آوردی بکند؟ «أَنَّى وَ لَكُمُ الْقُلُوبُ الَّتِي  تَوَلَّى اللَّهُ رِيَاضَتَهَا بِالْخَوْف وَ الرَّجَاء » شما قلوبی دارید که خدای متعال خودش متولی این قلب است و مستقیم این قلب را اداره می کند. قلب مومن هم تحت ولایت قرار می گیرد. «قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَن »(6) قلب مومن بین سرانگشتان خدای متعال است. ولی قلب مومن مستقیم تحت ولایت نیست، بلکه ما تحت ولایت معصوم می رویم و معصوم هم تحت ولایت الله است، یعنی معصوم قلبش مستقیم تحت ولایت الله است.

«أَنَّى وَ لَكُمُ الْقُلُوبُ الَّتِي  تَوَلَّى اللَّهُ رِيَاضَتَهَا بِالْخَوْف  وَ الرَّجَاء»، مستقیم خدای متعال با خوف و رجاء ریاضتش می دهد، «وَ جَعَلَهَا أَوْعِيَةَ الشُّكْرِ وَ الثَّنَاء» و این قلب را وعاء شکر و ثناء خدا قرار داده است. پس هرچه در این قلب است شکر است و ثناء. البته ما هم اینطوری می توانیم بشویم. متقین می توانند به یک جایی برسند که قلبشان تحت تربیت خدای متعال قرار بگیرد.

به این قسمت از دعای ابوحمزه توجه کنید، «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي وَ يَقِيناً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَا يُصِيبُنِي إِلَّا مَا كَتَبْتَ لِي وَ رَضِّنِي بِمَا قَسَمْتَ لِي »، خدایا از تو یک ایمانی می خواهم که به خاطر این ایمان تو مباشر قلب من بشوی این چند جور معنا شده است، یکی از لطیف ترین معنایش که محروم علامه مجلسی در مرآت العقول آورده اند این است که یک ایمانی به من بده که به خاطر این ایمان تو مباشر قلب من بشوی و قلب من در اختیار تو باشد. دیده اید در یک خرابه گنج پیدا می شود، بعد برای این گنج محافظ می گذارند، خرابه که محافظ ندارد بلکه آن گنجی که در این خرابه است محافظ می خواهد. پس اگر خدای متعال به انسان ایمان داد آن ایمانی که در این دعا آمده خودش مباشر قلب تو می شود و به خاطر احترام آن ایمان هوای قلبتان را دارد.

بعد می فرماید: یقینی به من بده که بدانم هرچه به من می رسد تدبیر توست بعد هم راضی باشم به تدبیر تو. یک موقع آدم ممکن است به یک جایی برسد که یقین کند کار خداست اما راضی نباشد. لذا در روایات دارد «أَعْلَى دَرَجَةِ الْيَقِينِ أَدْنَى دَرَجَةِ الرِّضَا»(7)، بالاترین درجه یقین اول وادی رضاست. ممکن است آدم اهل یقین باشد، یعنی می داند خدای متعال برایش رقم زده ولی راضی نیست و رنج می برد. لذا یکی از بهترین صفات متقین این است که «راضِيَةً مَرْضِيَّة»(فجر/28). آنها در قیامت از خدا راضی می شوند. در کافی است که فرمود: هر روز صبح و شب همین تکه آخر دعای ابوحمزه را بخوانید.

پس ما هم می شود اینطوری بشویم ولی برای ما با واسطه است. قلب ما تحت ولایت امام است ولی معصوم تحت ولایت الله است. پس خوف و رجا خیلی چیز خوبی است و با همین خوف و رجا ما را سیر می دهند و تهذیب مان می کنند. اصلا لسان دعاها همین است و با خوف و رجا آدم را سیر می دهد تا مهذب شویم. ترس از خدا خیلی چیز خوبی است. خائفین که از خدای متعال می ترسند مقامشان خیلی مقام بالایی است چون گناه نمی کند برای اینکه از خدا می ترسد. می گوید آقا قطع رحم کردی عمرت کوتاه می شود، پس می ترسد. می گوید آبروی مومن را ریختی یک جایی ممکن است آبرویت را بریزد، پس می ترسد. در بعضی روایات دارد که یک گناه طرف می کند اما به او می گویند پرونده ات بسته شد و دیگر امیدی به خیر نیست، پس می ترسد و می گوید نکند با همین یک دانه گناه پرونده من را خدا ببندد!

پس اینکه آدم از خدای متعال بترسد و دست و پای خودش را جمع کند، چه از عقوبت دنیا، چه برزخ و چه قیامت خیلی هم خوب است. در این عالمی که انقدر حساب و کتابش دقیق است، مگر بد است که انسان از خدا حساب ببرد؟! در میدان مین که آدم نمی تواند شلنگ اندازی کند! یک قدم اشتباه بگذاری هزار تا انفجار درست می شود. «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»(فاطر/28)، آنهایی که ظرافت های عالم را می بینند از خدا می ترسد. بعد می فرماید: علما به خشیت می رسند و اگر کسی اینها را فهمید به خشیت می رسد، لذا خوف علما خشیت است.

پس خیلی خوب است که آدم از خدا بترسد چرا که اهل خشیت وارد عالم نور می شوند. خوف نور است و مقامشان هم در بهشت مقام خائفین است. ولی اینها مقامشان کامل نیست. «وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّا»، اینها مقامشان کامل است و این یک معنای حجب نور است.

کسانی که وارد وادی عبادت خدای متعال می شوند و از عبادت غیر جدا می شوند، سر و کارشان با خدای متعال است. آنهایی که با خدای متعال داد و ستد می کنند مقاماتی دارند. یک عده ای در مقام امید به خدا و در مقام طمع در ثواب الهی هستند. یک عده در مقام خوف اند و یک عده در مقام حب اند، اینها مقامشان مقام کامل است و به مقام محبین می رسند. محبین هم مقاماتی دارند و اینها همه اش می شود حجب نور که سیر در مقامات نور است. هرچه بالاتر بروی نورانی تر و به خدای متعال نزدیکتر می شوی. البته این ترجمه ظاهری حجب نور و ظلمت است. اینها یک معانی باطنی تری هم دارند که در قرآن آمده است و ان شاء الله اگر خدای متعال توفیق داد خدمتتان عرض می کنم.

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 343

(2) مصباح الشريعة، ص: 8

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 399

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 148

(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 510

(6) عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج 4، ص: 99

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 62