نسخه آزمایشی
سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue, 23 Apr 2024

جلسه ششم شبهاي ماه رمضان حرم رضوي/ حجاب های نورانی و ظلمانی و آثار آن در جامعه

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 3 تیر ماه 96 است که به مناسبت ماه مبارک رمضان در حرم مطهر امام رضا علیه السلام ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در فرصت کوتاه دنیا باید تلاش کنیم وارد صراط مستقیم و صراط بندگی خدای متعال بشویم و موانع و حجاب هایی که بین ما و خدای متعال است را برداریم و به قرب خدای متعال راه پیدا کنیم. بعضی از این حجاب ها، حجب نور است که وادی شرح صدر و ولایت امام و سراسر نور است، ولی خود این وادی درجاتی دارد. با هر مرتبه ای از نور ایمان نمی شود همه حقایق را فهمید. لذا انسان باید بالاتر برود و نورانی تر شود تا حقایق دیگری را بفهمد. بعضی از حجاب هایی هم که بین ما و خدای متعال است حجاب های ظلمانی هستند، یعنی آدم در ظلمت قرار می گیرد و این ظلمات و تاریکی ها مانع رسیدن به محبت خدای متعال می شود. این حجاب های ظلمانی گناهان ما هستند ولی اصل حجاب های ظلمانی ائمه نار هستند که محیط ولایت آنها محیط ظلمت و کفر است. آن ها کفر و صفات بد و رذیله را اقامه می کنند و اصلا جای معروف و منکر را با هم عوض می کنند. یک عده ای می روند زیر بار ولایت اولیاء طاغوت و همه مقامات وجودیشان ظلمانی می شود، پس اگر یک نور اسلامی هم در دلشان بوده، از آن نور هم بیرون می روند و خودشان آتش گیرانه جهنم می شوند. یک عده ای اینطوری نیستند، اینها ولایت شیطان و ولایت اولیاء طاغوت را قبول ندارند. یک عده ای هم هستند که مطلقا زیر بار آنها نمی روند و تبری کامل دارند چون وصل به امام هستند، ولی همین هایی هم که در محضر امام هستند، یک فضای ظلمانی پیش آمده که ناچارند تحمل کنند.

فرصت دنیا برای برداشتن حجاب ها

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . در چند جلسه گذشته اشاره کردیم که بین ما و خدای متعال حجاب ها و پرده هایی است. گرچه خدای متعال حجاب ندارد و هیچ چیزی نمی تواند حجاب خدای متعال باشد ولی ما در حجاب قرار می گیریم و محجوب از خدای متعال می شویم. حتی در قیامت هم یک عده ای اینطوری اند و این یکی از سخت ترین عقاب های آخرت است، «كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون »(مطففین/15) در آخرت هم در حجاب از پروردگارشان هستند. در دنیا سر و کارشان با مخلوقات بوده در آخرت هم سر و کارشان با مخلوق است.

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد»(ق/16) ما از رگ گردن به خداوند نزدیکتر هستیم. گاهی قرآن می فرماید: خدای متعال به انسان از خودش هم نزدیکتر است «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ »(انفال/24)، خدای متعال بین ما و قلب خودمان حائل است. یعنی اگر حتی خودتان را دوست می دارید این لطف خداست. این تعبیر دقیقی نیست اما یعنی اگر خدای متعال خودش را کنار بکشد آدم از خودش هم متنفر می شود.

ما از این خدایی که از ما به ما نزدیکتر است، «بكُلِ  شَيْ ءٍ مُحِيط»(فصلت/26) و به همه عالم احاطه دارد، در حجاب هستیم و هرچه می خواهیم او را نزدیک ببینیم و با او نجوا کنیم نمی شود. اما اگر این حالت بماند در آخرت هم ممکن است همین طور باشد. یعنی انسان هرچه تلاش کند نتواند به خدای متعال در آخرت هم نزدیک شود و احساس قرب کند.

فرصت دنیا فرصت قرب به خدای متعال و فرصت برداشتن این موانع و حجاب ها است، تا انسان خودش را در جوار رحمت خدای متعال ببیند و با خدا زندگی کند نه با مخلوقات. به قول یک عزیزی می گفت ما با خدا زندگی نمی کنیم با پول خدا زندگی می کنیم. اگر پول در جیبمان باشد آرام هستیم اما اگر نباشد مضطرب هستیم، در حالی که خدای متعال ما را اداره می کند و اینها که برای ما کاری انجام نمی دهند. اما این فاصله هایی که باید کم بشود و این حجاب هایی که بین ما و خدای متعال است، چه چیزهایی است؟ یک حجاب هایی حجاب های ظلمانی هستند، یعنی آدم در تاریکی قرار می گیرد و در ظلمت است. خاصیت ظلمت هم احساس خوف و خطر، رنج و تنهایی و ضیق و فشار است که در قرآن گاهی توضیح داده شده است.

شرح صدر و وادی نور

بعضی از حجاب هایی که انسان برای خودش ایجاد می کند حجاب های ظلمانی اند. بعضی دیگر حجاب اند ولی از نورند. آدم وقتی وارد عالم نور شد در وسعت است و شرح صدر پیدا می کند. انسانی که به عالم نور قدم می گذارد شرح صدر پیدا می کند. خدای متعال در قرآن می فرماید: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»(انعام/125) اگر خدای متعال بخواهد کسی را هدایت کند، برای او شرح صدر ایجاد می کند و صدر او را واسع می کند، برای این که بتواند حقیقت اسلام را تحمل کند. پس مسلمانی شرح صدر می خواهد و ساده نمی شود مسلمان شد. مسلمانی که لفظ نیست! انسان اگر شرح صدر نداشته باشد نمی تواند سختی های مسلمانی را تحمل کند. پس این حقیقت عظیم وقتی می خواهد به انسان برسد، انسان باید ظرفیت داشته باشد.

در تفسیر مجمع البیان آمده که از وجود مقدس نبی اکرم سوال شد که شرح صدر که مقدمه هدایت است چیست؟ حضرت فرمودند: «نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَيَنشَرِحُ له صَدْرَهُ وَ يَنْفَسِح»(1) ، نوری است که در قلب مومن واقع می شود و وقتی این نور در قلب آمد شرح صدر و وسعت صدر پیدا می شود. به حضرت عرض کرد: آقا این نورانیت دل که طریق هدایت انسان هست و خدای متعال آنهایی را که می خواهد هدایت کند نورانیت قلب به آنها می دهد، علامتی هم دارد؟ حضرت فرمودند: بله، علامتش این است که «وَ التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ »، دلکنده از دار دنیا می شود.

آدمی که قلبش نورانی شد تجافی نسبت به دنیا پیدا می کند. حالتی که انسان سر پنجه ها می نشیند و می خواهد بلند شود به این می گویند تجافی، یعنی می خواهد کنده بشود. وقتی هواپیما به سرعت حرکت می کند به یک نقطه که می رسد از زمین کنده می شود، این حالت تجافی است. در حالت تجافی از دار دنیا خالی می شود و کانه سبک بال می شود و می تواند پرواز کند. «إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْيَا سَمَا»(2)، مومن وقتی از دنیا خالی شد رفعت پیدا می کند و آسمانی می شود، «وَ وَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللَّهِ» پس شیرینی محبت خدا را درک می کند.

این اثر اول شرح صدر است، اثر دوم شرح صدر چیست؟ حضرت فرمودند: «وَ الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ»، رو به دارالخلود پیدا می کند، یعنی از دار غرور که دنیاست کنده می شود و رو به دارالخلود می آورد. همه محیط ولایت ائمه جور دار غرور و فریب است، هر چه شما در دستگاه شیطان می بینید جز فریب و غرور چیزی نیست. انسان را دعوت می کند به لذات اما وقتی می روی، می بینی تمامش سراب بود و بیخودی اینقدر جان کندی. بعد دوباره یک سراب دیگر درست می کند و می گوید اشتباه آمده بودی، بیا آنجا! اما بعد می فهمی که همه اش دار غرور است، یعنی همه اش فریبکاری است و هیچ حقیقتی پشتش نیست. به خلاف محیط ولایت الله و ولایت اهل بیت که همه اش دار حقیقت است. هرچه به انسان وعده می دهند وعده حق است اما شیطان همه وعده هایش دروغ است.

در روز قیامت وقتی ما به شیطان می گوییم که تو ما را کشاندی دنبال خودت، می گوید: نه، من کاره ای نبودم، من یک دعوت نامه دادم، شما خودتان آمدید. تازه من به شما وعده که دادم از وعده هایم هم تخلف کردم، شما دیدید که من تخلف می کنم اما باز هم آمدید! شیاطین و اولیاء طاغوت اینگونه اند. یک جلوه هایی درست می کنند، بعد تهدید و تطمیع می کنند و ما را به آن دعوت می کنند اما بعد که می روی می بینی دروغ بود. بعد هم مرتب آدم را از این خانه به آن خانه می فرستند تا فرصت آدم تمام بشود. پس دار غرور هیچ دوام و بقایی ندارد و آدم در آنجا فریب می خورد. آدم اگر می دانست که این لذات انقدر ناپایدارند که سراغش نمی رفت! شیطان آدم را فریب می دهد، او خم خیال می کند این لذات همیشگی است. دار دنیا دار غرور و فریب است و چیزی در آن نیست.

پس فرمود اولین اثر شرح صدر این است که آدم از این «دار الغرور» کنده می شود، دوم هم اینکه به «دار الخلود» که محیط ولایت الله و محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت هست، متوجه می شود. سومین اثرش هم این است که «وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِه»، قبل از این که فرصتش تمام بشود آماده رفتن است. یعنی به او می گویند آماده ای؟ می گوید: آماده آماده هستم!

خدا رحمت کند مرحوم آقای فلسفی را، یکی از خطبا نقل می کردند که در مجلس ایشان بودیم. اواخر عمر ایشان بود و استکان چای در دستشان بود. فرمودند که من هیچ انتظاری ندارم و الان حضرت عزرائیل تشریف بیاورند این نصفه استکانم را هم می گذارم زمین و می روم و نمی گویم بگذار این استکان چایی را بخورم!

«الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِه»، قبل از این که آدم فوت بشود، آماده موت می شود. این نکته دقیقی است. در قرآن هیچ وقت از مرگ تعبیر به فوت نشده، چرا که موت فوت نیست بلکه موت به تعبیر قرآن توفی است. می فرماید: «اللَّهُ  يَتَوَفَّى  الْأَنْفُسَ  حِينَ  مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها»(زمر/42)، خدای متعال به کمال و تمام حقیقت شما را در دو وقت قبض و دریافت می کند، یکی در موقع موت است و یکی در موقع خواب، منتها آدم هایی را که اجلشان نرسیده برمی گرداند اما آن کسی که اجلش رسیده را می برد. لذا موت انسان خیلی به خوابش نزدیک است. در خواب آدم نابود نمی شود بلکه توفی شده و وارد یک عالم دیگری می شود. لذا آنهایی که اهل ذکرند خیلی از حقایق را در خواب می بینند که در بیداری نمی توانند ببینند. خواب که فوت نیست بلکه توفی است، موت هم همینطور است.

فرمود این آدم هایی که قلبشان نورانی و هدایت می شود، شرح صدر پیدا می کنند. کسی هم که به نور و امام رسید، خاصیتش این است که استعداد پیدا می کند برای موت و آماده موت می شود قبل از این که فوت او را با خودش ببرد و همه چیز را از دست بدهد.

علی ای حال وادی نور وادی شرح صدر و هدایت است. این وادی، وادی بهشت است و همه درجات بهشت هم نور است. این وادی، وادی ولایت امام است و سراسرش نور است، ولی خود این وادی درجاتی دارد. با هر مرتبه ای از نور ایمان نمی شود همه حقایق را فهمید. لذا انسان باید بالاتر برود و نورانی تر شود تا حقایق دیگری را بفهمد. در درجه دهم ایمان انسان یک جور معارف توحیدی را می فهمد و در درجه یکم ایمان یک جور دیگر.

وادی نور تماما وادی رحمت و سعه است و ضیق و ضنک در آن نیست. این وادی، وادی هدایت و بهشت و وادی حیات طیبه است، ولی مقاماتی دارد. انسان در درجه اول ایمان یک مرتبه ای از حیات طیبه را دارد اما در جه دوم ایمان این مرتبه کامل می شود. اینها همان حجاب های نور هستند که مومن باید یکی یکی آن ها را خرق کند تا به آن سرچشمه برسد. فرصت هم فرصت دنیاست، منتها آنهایی که در دنیا وارد راه می شوند و به وادی هدایت و صراط مستقیم قدم می گذارند، پایانشان صراطشان دنیا نیست، بلکه دائما در این صراط بندگی و صراط مستقیم رشد می کنند. یعنی وقتی بهشت رفتند آنجا دائما در حال رشدند. اگر کسی وارد صراط مستقیم و وادی هدایت نشد دیگر در آخرت مشکل است بتواند وارد بشود «مَنْ كانَ في  هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى »(اسراء/72) اما اگر وارد شد در عالم آخرت در این مسیر ادامه سیر می دهد.

حقیقت حجاب های ظلمانی

اما این حجاب های ظلمانی چه چیزهایی هستند؟ هر گناهی حجاب ظلمانی است. گناه بین انسان و خدای متعال فاصله می اندازد و آدم را در تاریکی می برد. صفات رذیله ای مثل حسد، بخل، کبر، خودفروشی، تکبر به دیگران و بخل نسبت به خرج کردن در راه خدا، از وادی ظلمات هستند. هر صفت ظلمانی هم بین ما و خدای متعال فاصله می اندازد و نمی گذارد انسان قرب الهی را درک بکند. آدم حسود حسدش مانع اش است، در محضر خداست ولی خدا را دور می بیند. آدم متکبر آدم در کنار خداست ولی خدا را دور می بیند و نمی تواند حضور حضرت حق را احساس بکند. پس این صفات حجاب ظلمانی هستند. شرک و کفر بدتر از همه اینهاست و بین انسان و خدای متعال فاصله می اندازند، آدم مشرک کنار خداست ولی نمی تواند خدا را درک کند. ولی اصل حجاب های ظلمانی چیز دیگری است. اصل حجاب های ظلمانی ائمه نار و اولیاء طاغوت اند. آنها هستند که خودشان ظلمانی اند و ولایتشان هم ظلمانی است. وقتی آنها ولایتشان را پهن می کنند، عالم را تاریک می کنند و اگر کسی زیر چتر آنها رفت تاریک می شود.

گناه آدم را می برد زیر چتر آنها و اصلا گناه از آنجا می آید. همه صفات رذیله از آن طرف می آید، در واقع آنها در انسان حسد و بخل ایجاد می کنند. الان همه سوخت این تمدن مادی حرص به دنیاست، یعنی آدم را حریص به دنیا می کند. اولیاء طاغوت و مستکبرین، جامعه ها و ملت ها را حریص دنیا می کنند. بعد هم صفت حسد را در او ایجاد می کنند و با همین دو تا آدم را راه می برند. سوختی که در ماشین اینها کار می کند همان حسد و حرص است. مثل دستگاه انبیاء نیست که آدم را زاهد کنند، بلکه به خلاف انبیاء که آدم را متواضع و راغب به آخرت می کنند و حب خدا را در انسان ایجاد می کنند، محیط ولایت آنها محیط شرک و صفات رذیله و گناه است.

انسان ها در مواجهه با خوبی ها و بدی ها

ما هم در خوبی ها و هم بدی ها سه گام و سه جنس آدم داریم. یک عده ای اهل ارتکاب خوبی ها هستند، یعنی کارهای خوب را انجام می دهند، نماز می خوانند و روزه می گیرند و احسان و دستگیری می کنند. یک عده ای اهل ارتکاب بدی ها هستند، یعنی ظلم کرده و تعدی و ترک نماز می کنند. یک عده ای هم اشاعه می کنند، اشاعه یعنی کاری می کند که نماز خواندن گسترش پیدا می کند، نه فقط خودش نماز می خواند بلکه مسجد می سازد، نه فقط خودش هیئتی است بلکه یک هیئت تأسیس می کند. حسینیه درست می کند و مردم را زیر خیمه امام حسین علیه السلام جمع می کند. به عکس آن طرف هم می بینی نه فقط خودش اهل میگساری و فساد است بلکه میکده به پا می کند، این می شود اشاعه.  

یک عده ای هم اقامه می کنند، اقامه از اشاعه بدتر است، یعنی فرهنگ و اخلاق مردم را می کند اخلاق گناه. در نتيجه این آدمی که تا دیروز از گناه بدش می آمد حالا خوشش می آید. این آدمی که تا دیروز به نظرش می آمد که باید با عفت باشد امروز به نظرش می آید که اصلا حجاب چیست؟! پس می گوید حجاب مانع است و حتی در شعر ها و ادبیاتش از آن  به کلاغ سیاه تعبیر می کند! یعنی یک بستری درست می کند که دیگر حجاب می شود ضد ارزش و بی عفتی می شود ارزش. پس آن کسی که هفت قلم آرایش می کند و بی حجاب بيرون می آید احساس عزت می کند.

در این جامعه ای که اقامه اخلاق و فرهنگ مادی می شود، آن کسی که می خواهد با حجاب باشد، احساس حقارت می کند. در ایران دو دوره با حجاب مبارزه شده، یکی در دوره رضاخان که به زور چادر از سر مردم کشیدند که خیلی از بانوان متدین سالها از خانه بیرون نیامدند. اما در دوره دوم یک راه دیگری رفتند و به جای این که ماجرای مسجد گوهرشاد راه بیاندازند و مردم را بکشند، آمدند و بستر اقامه بی حجابی و بی عفتی را درست کردند. یک شرایطی را درست کردند که دانشجو در همین دانشگاه تهران، با چادر مشکی می رفت، اما از آن طرف با مینی ژوپ می آمد بیرون، چرا؟! چون یک بستری درست کرده بودند که چادر علامت عقب افتادگی و موجب حقارت بود. کسی که چادر سرش می کرد احساس می کرد تحقیر می شود و آن که بی حجاب می آمد احساس می کرد شرافت دارد. این می شود اقامه، اقامه یعنی این که یک کاری بکنند که بدی ها بشود شرافت و خوبی ها هم بشود حقارت.

اولیاء طاغوت اقامه گناه و صفات رذیله و اقامه شرک می کنند، یعنی نه فقط خودشان مشرک اند بلکه بت پرستی را در عالم ایجاد می کنند. آنها مردم را مشغول به بت می کند که خودش حاکم باشند، شیطان کارش همین است دیگر، بت پرستی اقامه می کند که مردم زیر سلطه او باشند. قرآن می فرماید: «فَاسْتَخَفَ  قَوْمَهُ»(زخرف/54)، فرعون قومش را سبک کرد، خود انسان که سبک نیست! به تعبیر روایات مومن مثل کوه استوار است. انسان که با حرف و وعده های فرعون این طرف آن طرف نمی شود، طوفان ها هم مومن را تکان نمی دهد، ولی وقتی پوکش کردی و سبک شد و کرامت و عزت و ارتباط را با خدا از دست داد، می شود مثل پر کاه که یک نسیم هم او را به حرکت در می آورد.

پس اقامه یعنی پوک کردن انسان و ارزشهای الهی را از انسان گرفتن، فطرت آدم ها را خاموش کردن و جایش اخلاق مادی را گذاشتن. یک کسی مواد مخدر مصرف می کند، یک کسی آن را اشاعه می دهد و کارخانه تولید دخانیات می زند، یک کسی از این هم بالاتر، می آید و فرهنگش را درست می کند، طوری که دیگر این کار بد نیست. اقامه یعنی این، یعنی یک کاری می کنند که فرهنگ عوض می شود.

حضرت به سلمان فرمودند: یک دوره ای می آید که این گناه ها انجام می شود، بعد هم یکی یکی شمردند. سلمان تعجب کرد اما حضرت فرمودند: از همه اینها بدتر اینکه یک دوره ای می آید که معروف می شود منکر و منکر می شود معروف، خوبی می شود بدی و بدی می شود خوبی، طوری که دیگر اصلا نمی شود نهی از منکر کنی! در نهی از منکر آدم اول باید منکر را منکر کند بعد از آن نهی کند، منکری که در نگاه جامعه معروف است چطوری می شود از آن نهی کنی؟! چون به نظر آنها داری منع از معروف می کنی!

لذا راه مبارزه این است شما باید اول آن پرچمدارانی که دارند مقابله می کنند را بزنید و جلوی اقامه را بگیرید، به طوری که منکر بشود منکر و معروف هم بشود معروف. آن وقت می توانید بگویید اگر یک کسی گناه کرد او را نهی کنید. ولی وقتی منکر شد معروف بی حجابی می شود عرف، یعنی می شود خوبی و اسمش هم می شود آزادی!

همه این کارها، کار کفار است و همین اولیاء طاغوت و مستکبرین این کارها را کرده اند. شما در اروپا هم بروید می بینید که یک دوره ای با حجابی بوده و هنوز آثارش هست. اما آنها آمدند و برای رسیدن به منافع اقتصادی و برای این که از بانوان سوء استفاده اقتصادی بکنند، اینها را در محیط بازار آوردند، بعد طبیعتا اقتضاء محیط بازار آرام آرام بی حجابی شد. کم کم یک مسائل دیگر هم پیش آمد و گفتند اصلا از جاذبه های زنانه برای رشد تولید باید استفاده کرد! پس تبدیلش کردند به فرهنگ و اسم آزادی و کرامت هم روی آن گذاشتند. هیچ وقت ابلیس به آدم نمی گوید بیا برو جهنم بلکه می گوید بیا و آزاد باش! همین که خواستی آزاد باشی ولایت بر تو پیدا می کند و می گوید از ولایت الله خارج بشو تا آزاد باشی. چرا می خواهی تحت ولایت خدا باشی؟! تحت ولایت خودت باش! بعد همین که از ولایت خدا آمدی بیرون می گوید من هستم و سلطه پیدا می کند.

«وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي »، شیطان می گوید: چرا تحت ولایت کس دیگر هستی؟ بیا بیرون و خودت باش، اما همین که آمدی بیرون می گوید حالا من هستم و تو باید زیر سلطه من باشی. او آدم را از محیط امن بیرون می آورد، بعد هم تسلط پیدا می کند. پس اصل ظلمات و منکر اولیاء طاغوت هستند که اقامه می کنند و محیط ولایت آنها ظلمت و جهنم است.

معنای معروف و منکر

در نقل است که ابوحنیفه به امام صادق علیه السلام گفت: معروف چیست؟ حضرت فرمودند: معروف در آسمان و زمین امیرالمومنین است. از ولایت حضرت امیر نماز و روزه و زکات در می آید اما اصل معروف خود اوست. فرمود: «نَحْنُ الصَّلَاة، نَحْنُ الزَّكَاة، نَحْنُ الْحَج»،  همه اینها ما هستیم. گفت: آقا، پس منکر چیست؟ فرمودند: آنهایی که به حضرت ظلم کردند، مردم را بار دوش امیرالمومنین کردند و به اسم مردم حق حضرت را گرفتند، آنها می شوند منکر حقیقی، چرا که آنها اقامه باطل می کنند و ولایت آنها جهنم است.

«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/257)، ظلمات یعنی گناه، یعنی دوری از خدا، یعنی صفت رذیله، یعنی شرک. محیط ولایت امیرالمومنین آدم را تصفیه می کند اما محیط ولایت اولیاء طاغوت «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ  أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون» ، همان وادی جهنم است. اگر کسی زیر بار آنها نرود جهنمی نمی شود، اما اگر زیر بار آنها رفت خب خودش جهنم را انتخاب می کند.

هشدار خداوند به مومنین درباره توطئه دشمن

در سوره تحریم وقتی داستان همسران وجود مقدس نبی اکرم مطرح می شود که علیه حضرت یک توطئه ای به راه انداخته بودند، خدای متعال به آنها می فرماید: «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما»(تحریم/4)، اگر از این گناهی که کردید توبه کنید، که بعید است بتوانید چون قلبتان منحرف شده است و برگشتن راحت نیست. شما علیه پیغمبر خدا توطئه کردید «فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما»، اما اگر شما دو زن توبه نکنید، «وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْه » و پشت به پشت هم بدهید و بخواهید علیه این پیامبر خدا توطئه کنید، «فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهير» خدای متعال پشتیبان اوست و از او دفاع می کند، جبرئیل هم که فرمانده ملائکه است و امیرالمومنین که صالح مومنین است و عالم ملائکه هم پشت سرش هستند. یعنی شما دارید در مقابل این همه قوا صف آرایی می کنید، پس پیداست توطئه خیلی بزرگ بوده است و می خواستند یک کار بزرگی بکنند. آنها می خواستند مسیر نبوت نبی اکرم را منحرف بکنند. اما می فرماید: اگر بخواهید علیه او توطئه کرده و راه خدا را عوض بکنید با خدا و جبرئیل و صالح المومنین و عالم ملائکه روبرو هستید و کار به این راحتی ها نیست.

البته آنها الان هم با عالم ملائکه درگیرند، بعد خدای متعال می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَة»(تحریم/6)، دست زن و بچه تان را بگیرید و اهلتان را از این آتش نجات بدهید. اینها دارند جهنم به پا می کنند، مواظب باشید که در جهنم اینها نسوزید. این آتشی که اینها می خواهند علیه نبی اکرم به پا کنند، یک آتشی است که آتش گیرانه اش خود آدم ها هستند. پس اگر رفتید و جزء آنها شدید، جهنمی نمی شوید بلکه خود آتش گیرانه جهنم می شوید. پس خودتان، دست زن و بچه تان را بگیرید و از این جهنم فرار کنید.

البته جهنمی که در قیامت وارد می شویم سر جای خودش است ولی در این عالم همین است که به جهنم تبدیل می شود. فرمود: «وَلَايَةُ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ هِيَ النَّار»(3)، جهنم آتش ولایت اینهاست «أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون ». اینها اقامه باطل می کنند، پس شما زیر چتر اینها نروید.

این پرهیز هم از فراعنه اصلی است و هم از این فراعنه ای که دنباله رو آنها هستند، مثل فراعنه امروز. اینها هم دنیا را جهنم می کنند، اینها هم اقامه منکر کرده و با توحید مبارزه می کنند. متأسفانه آنها با یک برنامه پیچیده کفر را تبدیل می کنند به روش سبک زندگی، یعنی سبک زندگی مومنانه غیر از سبک زندگی کافرانه است و آنها مدل خوردن، الگوی پوشیدن، الگوی خوراک و مسکن را عوض می کنند. این می شود جهنم، این می شود ولایت آنها و این می شود همان حجاب ظلمانی.

این که به ما می گویند تبری بجویید یعنی چه؟ «مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِيَائِهِم ». برای چه با امام حسین علیه السلام می جنگیدند؟ سر همین مسائل، حضرت می خواست اقامه توحید کند اما آنها می خواستند اقامه کفر کنند. سیدالشهداء در نامه به برادرشان محمد حنفیه که به منزله وصیتنامه است، می فرمایند: من دنبال قدرت طلبی نیستم، من نمی خواهم خون خودم و مردم را بدهم که به قدرت برسم، اصلا ریاست بر مردم چه ارزشی دارد؟!

نقل این است که امیرالمؤمنین کفششان را وصله می کردند، ابن عباس آمد و به حضرت عرض کرد: آقا دارید چه می کنید؟ حضرت فرمودند: ابن عباس این لنگه کفش من چقدر می ارزد؟ گفت: آن یکی هم بگذارید بغلش هیچی! فرمود: حکومت بر شما اندازه این کفش کهنه برای من قیمت ندارد مگر یک حقی را اقامه کنم.

سیدالشهداء فرمود: خیال می کنید من می خواهم مثل اینها قدرت طلبی کنم؟! «إِنِّي لَمْ أَخْرُجْ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً»(4)، معصومین دنبال فساد و ظلم نیستند، دنبال قدرت طلبی و ارضاء نفس نیستند و این را اثبات کرده اند. آدمی که دنبال قدرت طلبی است که اینطوری به میدان نمی آید! «وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِي أُمَّةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ أُرِيدُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر» من می خواهم امر به معروف کنم. آنها ولایت حضرت را گذاشتند کنار و ولایت اولیاء طاغوت را قبول کردند و با این کار عالم دارد ظلمانی می شود. حضرت فرمود: من می خواهم از منکر نهی کنم و منکر هم همین ولایت فراعنه تاریخ است. من می خواهم امت پیغمبر را اصلاح کنم، چرا که اینها در امت تاریخی پیامبر فساد به پا کردند.

خداوند در قرآن می فرماید: «وَ لا تُفْسِدُوا فِي  الْأَرْضِ  بَعْدَ إِصْلاحِها»(اعراف/56)، بعد از این که خدای متعال زمین را اصلاح کرد فاسدش نکنید. این را به که می گوید؟ به همین فراعنه که این کارها را می کنند. آن وقت روایت ذیلش دارد که «أَصْلَحَهَا بِرَسُولِ اللَّه وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين »(5)، خدای متعال امیرالمومنین و پیامبر را فرستاده و آنها عالم را اصلاح کردند، عالم را به هم نزنید و بگذارید همان راه ادامه پیدا کند.

نتیجه پیروی و عدم پیروی از طاغوت

پس اصل حجب ظلمانی، محیط ولایت اینهاست محیط ولایت اینها جهنم و ظلمت است، حیرت و شک و بی خدایی است. یعنی مسجد هم بسازند میکده است. اما در محیط ولایت امیرالمومنین، بازارش هم مسجد است. دعوا سر همین است که اولیاء طاغوت می خواهند عالم را میکده بکنند و مردم مست دنیا باشند. پس هرکجا می روی مست و غرق در دنیاست. شما این رسانه های جهان را گوش کنید جز مستی به دنیا خبری از آن نمی شنوید! این طرف هم بناست اقامه مسجد کنند طوری که همه عالم معبد بشود، یعنی آدم خوراک و ازدواج و دوستیش هم بشود عبادت. نزاع بر سر این امر است.

عده ای ولایت آنها را از عمق وجود قبول می کنند، به تعبیر قرآن «وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»(بقره/93)، محبت آن گوساله در دلشان رفته است، البته این راجع به داستان گوساله سامری است. بعد از این که حضرت موسی مردم را از بت پرستی نجات داد، برای مناجات به کوه طور رفت. سامری هم با طلاهایی که به دست آورده بود یک صورت گوساله برای مردم درست کرد که سر و صدا می کرد، بعد هم گفت که این خداست و خدای موسی هم همین است! پس اینها بت پرست شدند و قرآن می فرماید: «وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»، اصلا محبت این عجل را آشامیدند و این در جانشان رفت.

در روایات ما این عجل تأویلش به آنهایی است که جای امیرالمومنین نشستند! «وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ» محبت اینها در قلب یک عده ای رفته است. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّه »(بقره/165) پس یک عده ای از مردم در عرض خدا برای خدا شریک قرار دادند و آن را مثل خدا دوست می داشتند. روایت فرمود: دشمنان امیرالمومنین همین هایی هستند که در عرض خدا شریک قرار دادند و مثل خدا دوستشان می دارند. الان هم به اسم محبت آنها ببینید چه تروریسم کوری در دنیا راه انداختند! خودش را تکه تکه می کند که این می شود «وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»!

یک عده ای می روند زیر بار ولایت اولیاء طاغوت و همه مقامات وجودیشان ظلمانی می شود. «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»،  فرمود: اگر یک نور اسلامی هم در دلشان بوده، از آن نور هم آنها را بیرون می برند، پس همه وجودش می شود ظلمت و این خودش آتش گیرانه جهنم می شوند.

یک عده ای اینطوری نیستند. اینها ولایت شیطان و ولایت اولیاء طاغوت که در عالم منکر به پا می کنند و منکر را معروف می کنند، قبول ندارند. این را من عرض بکنم که خیلی از منکرات را اصلا شما نمی توانید حرفش را بزنید. اینها به دنبال الگوهای غربی آمدند و گفتند کنترل نرخ جمعیت، با این حرف سرمایه اجتماعی ما را که به باد دادند هیچ، الان ما داریم می رویم رو به جامعه ای که سن متوسط بعد هم پیری است. این سرمایه اجتماعی که هیچ آنها حتی آینده سیاست و اقتصاد و فرهنگ ما را در معرض بحران و خطر قرار دادند. دلیلشان هم این بود که می گفتند: به اندازه ای گاو تولید کن که علف داری! هر آدمی نیازهایی دارد و این مقدار غذا و مسکن می خواهد، مقدورات ما هم این مقدار است و مثلا در سال 1400 اینقدر امکانات داریم. پس باید به این مقدار نسل داشته باشیم و اضافه اش را باید بزنیم! بعد هم چه کار کردند خدا می داند، حالا بماند توطئه های پشت پرده اش که چه مرد و زن هایی را عقیم کردند!  الان هم که می دانید چه توطئه ای کردند و از هر چند تا جوان ما یکی فرزنددار نمی شود! اینها ساده نیست بلکه توطئه آن طرف است که به دست یک عده ساده و بعضی اوقات سفیه این طرف آب اجرا شده است.

همه این ها یک طرف اما آنها آمدند و برای کنترل جمعیت پیشنهاد هایی دادند که در همان سال 71 من آن را عرض کردم و گفتم که این یک مجموعه است. می گوید کنترل نرخ جمعیت اما اول پیشنهادی که می دهد این است که سن ازدواج بالا برود، چون اغلب بچه ها برای سنین جوانی اند و این هم با دعوت دختران به تحصیل اتفاق می افتد. من با تحصیل زن ها مخالف نیستم ولی حتما با فریب خوردن از کفار مخالفم. بعد هم طبیعتا سن ازدواج می رود روی بیست و پنج، بعد هم که می روند کارمند می شوند و فرزند آوری دیگر چیست؟!

می گوییم خب حالا ده سال سن ازدواج را عقب می برید، چطوری این ده سال جوان پسر و دختر کنار همدیگر بتوانند در دانشگاه تحمل کنند؟! می گوید کار ندارد دوست یابی راه بیاندازید! می گوییم آقا فرهنگ جامعه مخالف است اما او می گوید فرهنگ را عوض کنید! بعد هم سریال پشت سر هم از همین شبکه های صدا و سیمای ما در این رابطه پخش می شود! من همیشه گفتم که صدا و سیمای ما ده بار با کر آب کشیده شده اما هنوز نجس است و دست به آن بزنی نجس می شوی، البته طهارت و یک حرفهای خوب هم دارد. این برای این است که این رسانه ای که غربی ها ایجاد کردند لانه شیطان است.

اینها از همین فیلم پشت سر هم پخش کردن روش ازدواج سنتی را تبدیل کردند به دوست یابی، بعد هم دوست یابی های چند جانبه؛ طیب الله انفاسکم! کم کم معروف می شود منکر و منکر می شود معروف. به جوان می گویی آقا دوست یابی نکن، می گوید: شما چه می فرمایید، پس چه کار بکنم؟! این همان است که منکر می شود معروف و معروف می شود منکر. الان هم می خواهند ادامه اش را بروند که همان بیست و سی و اسناد بالا دستی توسعه است! توسعه یعنی همان مسیر را تا آخر بروید و منکر را تبدیل به معروف و معروف را تبدیل به منکر کنید.

این می شود ولایت کفار، عده ای قبولش می کنند و ظلمانی می شوند، یک عده هم قبول نمی کنند ولی آلوده به آن می شوند. مثل الان که مومنین آلوده اند. قبول می کند که دروغ گفتن بد است ولی دروغ می گوید، این می شود یک مرتبه، ولی یک عده ای هم هستند که مطلقا زیر بار آنها نمی روند و تبری کامل دارند، نه گناه می کند و نه دروغ می گوید چون وصل به امیرالمومنین و دائم با امام زمان است. پس خواب و بیداریش و دل و فکرش، پیش امام است ولی همین هایی که در محضر امام هم هستند، یک فضای ظلمانی پیش آمده که ناچارند تحمل کنند. وقتی امیرالمومنین کنار گذاشته شد این جهنم به پا شد. پس باید پیش برویم تا آرام آرام به سمت ظهور حرکت کنیم تا ان شالله این فضای ظلمانی از بین برود.

به تعبیر قرآن «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى »(لیل/1)، فرمود این شبی که عالم را تاریک کرده دولت دشمنان امیرالمومنین است که حجاب ولایت امیرالمومنین شدند. این شب تاریک نمی گذارد قرآن را بفهمی! برای این تفسیرهایی که برای قرآن نوشته شده خیلی زحمت کشیدند ولی یک موقعی امام می فرمودند کانه برای قرآن تفسیری نوشته نشده است! این کتاب با عظمت تر از این حرفهاست، اما ما چرا آن را نمی فهمیم؟! فرمود علوم در حجاب است، امام زمان باید ظهور کنند تا علوم حقیقی آشکار بشود. علم 27 حرف است که بیست و پنج تایش زمان حضرت ظاهر می شود.

«السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّن »، حضرت می آیند و قرآن را می خوانند و توضیح می دهند، آن وقت آدم می فهمد و می گوید: عجب قرآن، چه می خواسته بگوید! وقتی هم حضرت توضیح می دهند آدم می بیند که چقدر واضح بود اما ما نمی فهمیدیم. این همان حجاب است. الان ما از قرآن و امام محروم هستیم. امام رضا علیه السلام آن کسی نیست که ما می شناسیم، امام رضا آنی است که جبرئیل می شناسد. حتی خود سلمان هم در حجاب این ائمه نار و اولیاء طاغوت که قرار گرفت، خیلی از حقایق را باید در رجعت بیاید کنار امیرالمومنین و کنار اهل بیت ببیند.

پس در این فضای ظلمانی حتی آنهایی که دنبال آنها نمی روند، آلوده می شوند، آن وقت خدای متعال به آن ها توفیق می دهد که «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمات»،  از این تاریکی ها بیرون بروند. ولی یک عده ای هم آلوده نیستند و مومن کامل هستند ولی تحت حجاب آن هاست. فرمود: مثل امام زمان در عصر غیبت مثل خورشید پشت ابر می ماند. در قرآن دارد که «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى  * وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى »(لیل/1-2)، ظهور امام زمان پرده را کنار می زند، آن وقت عالم نورانی به نور امیرالمومنین می شود و توحید و قرآن و اسرار ایمانی فهمیده می شود. پس ما به این حجاب ظلمانی گرفتار هستیم. مومنینی هم که هیچ دلبستگی به دستگاه کفر ندارند فعلا باید این دوران را بگذرانند و این می شود حجب ظلمانی.

پی نوشت ها:

(1) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص: 561

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 130

(3) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 573

(4) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4، ص: 89

(5) تفسير القمي، ج 1، ص: 236