نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه دوم شبهاي ماه رمضان مسجد ارك/ قرآن، برنامه عظیم و طولانی نبی اکرم برای هدایت بشر/ معیت و صبر، دو وظيفه مومنين

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 12 خرداد ماه 96 است که به مناسبت ماه مبارک رمضان در مسجد ارک ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ اگر انسان بخواهد در معیت امام خود باشد، نیاز است مقدمات آن فراهم شود. در زیارت جامعه کبیره گام هایی برای این مهم گفته شده که اگر انسان بردارد و از طرفی امام هم تقدیرمان را در شب قدر طوری رقم بزند که برنامه زندگی ما هم در ضمن طرح ایشان باشد، آن زمان است که می توانیم منتظر ظهور باشیم. اولین قدم این است که از ناحیه قلب و همه قوا تسلیم امر امام باشیم، برای دومین گام نیاز است تا برنامه ای که ما برای زندگی و آینده خودمان داریم تماما درون طرح امام قرار بگیرد و در آخر لازم است تا همه امکانات و تجهیزاتمان را برای یاری ایشان بیاوریم. لوازمی برای تحقق این امور نیاز است و آن اینکه طرح امام را بزرگ بشماریم و البته پیش از آن باید خودمان هم به همان نسبت بزرگ شده باشیم تا بتوانیم عهده دار امور در این طرح بزرگ باشیم. برای پیامبر اکرم صفات مختلفی در قرآن گفته شده است، از جمله آن ها شمس است؛ چرا که به واسطه انوار ایشان عالم ملکوت روشن می شود. این چراغ هدایت عوالم وجودی مومنین را هم به تدریج روشن می کند البته به شرط این که اهل باشیم و بخواهیم.

چند گام در همراهی با امام

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين‏ وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم‏ أَجْمَعِين‏. در جلسه قبل گفتیم ثمره ماه رمضان که در شب قدر به بار می نشیند، همراهی با امام است. اگر کسی بتواند در ماه رمضان کاری بکند که در شب قدر به همراهی امام برسد، به بهره های این ماه رسیده و معنای همراهی هم این است که شب قدر وقتی تقدیر می شود، ما در زمره یاران امام تقدیر بشویم و برنامه ای که برای ما رقم می خورد در ذیل حضرت باشد، جدای از حضرت و در صف دشمنان و بی تفاوت ها نباشد، بلکه ما در شب قدر در صف یاران ایشان قرار بگیریم.

گفته شد آنچه از ناحیه ما باید در این معیت و همراهی اتفاق بیافتد، سه چیز است؛ یک «قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ» باید قلب خودمان که محور و عرش وجودی ماست و همه تعلقات ما بر قلبمان استوار است را تسلیم امام کنیم. ترازوی ما تابع ترازوی امام بشود، خوب و بد کردن، سبک و سنگین کردن، تحقیر و تجلیل های ما تابع امام بشود.

دوم «وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ» برنامه ما باید ضمن برنامه حضرت قرار بگیرد. مومن باید دارای یک برنامه برای خودش باشد و این برنامه پنجاه، شصت ساله باید جزء برنامه امام قرار بگیرد. به بیان تشبیه، شما یک فرمانده جنگ دارید که در اتاق جنگ می نشیند و طراحی می کند و دستور می دهد. آن فرمانده ای که زیر دست اوست و آن سربازی که برای او کار می کند، برنامه شان باید ذیل برنامه این فرمانده باشد. آن ها برای خودشان طرح دارند، او که طرح همه عملیات را نمی دهد، او فقط طرح کلیات خودش را می دهد و بعد فرمانده گردان این طرح را تبدیل می کند به برنامه گردان خودش، تا آن سرباز آن طرح را تبدیل کند به برنامه عملیاتی خودش. ما باید برنامه مان ذیل برنامه امام باشد «وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ» و اگر قلب تابع امام نشد، برنامه انسان تابع امام نمی شود و تدبیر و برنامه ریزی انسان از امام فاصله می گیرد.

و سوم «وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ» حالا که طرح مان را نوشتیم، باید ذیل امام همه امکانات را فراهم کنیم و در این طرح در خدمت امام کار کنیم و منتظر آن روزی باشیم که خدای متعال اجازه بدهد «حتّى يُحْيِىَ اللَّهُ تَعالى دينَهُ بِكُمْ وَيَرُدَّكُمْ فى اَيّامِهِ وَيُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ» آن ایام الله محقق بشود و خدای متعال به وسیله شما عدلش را در زمین ظاهر کند. بعد «فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ» من هم در دوران تنهایی و غربت و در دوران مقاومت و استقامت شما در کنارتان هستم و هم در دوران فتح و پیروزی و ظهور و ایام الله «لاَ مَعَ غَيْرِكُمْ».

اگر انسان این سه قدم را برنداشت و قلبش را تسلیم امام نکرد، این قلب جولانگاه شیطان می شود و شیطان در آن نفوذ می کند. تنها در یک صورت قلب شما مصون از دست برد شیطان است که در وادی ولایت امام قرار بگیرد «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی» و الا شیطان به عقل و قلبتان دست بُرد می زند. در دعای شب جمعه خوانده اید «لا تَجعَلْ لِلشَّیطانِ عَلَی عَقلِي سَبیلاً»(1) ممکن است شیطان راهی به عقل انسان پیدا کند و ترازوی آدم را در دست بگیرد، آن وقت شیطان با ترازوی آدم وزن می کند و اگر قلب انسان را مسخر کرد، رأی و برنامه شما را هم با خودش همراه می کند و همه طراحی هایی که می کنید در زمین دشمن است و بعد هم اگر انسان امکاناتش را برای امام مهیا نکرد، خرج شیطان می شود.

در روایات دیده اید که فرمودند: اگر در راه خدا ندادید، صرف دشمنان خدا می شود. خیال نکنید امکاناتی که خدای متعال به شما داده را اگر به امام نرساندید، در اختیار خودتان است. نه، خرج شیطان می شود. آدم اگر امکاناتش را برای امام آماده نکند، شیطان آن را تسخیر می کند. او دارد کار می کند و نقشه می کشد و قوا و امکانات انسان را فعال میکند.

پس این نکته اصلی بود که همراهی با امام یکی از طرف امام است که ایشان در تقدیر شب قدر ما را هم ببیند و یک جایی برای ما قرار بدهد که ما از سرباز صفر گرفته تا فرمانده لشکرش یک جایی داشته باشیم. یکی هم این است که ما خودمان را با طرح امام همراه کنیم «وَ قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْيِي لَكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ».

قرآن کریم حامل طرح الهی

خب این کار لوازمی دارد. اولین مسئله این است که انسان طرح بزرگ امام را بشناسد و عظمت پیدا کند به طوری که بتواند در این طرح عمل کند، انسان تا بزرگ نشده امکان این که در طرح های بزرگ قرار بگیرد، ندارد. او باید بزرگ بشود تا در طرح های بزرگ موقعیت و جا پیدا بکند که ان شاء الله من همین چند نکته را این شب ها باز میکنم.

یکی این که طرح بزرگی که امام زمان دارند چیست و این طرح چه مراحلی را طی می کند و همراهی در این طرح چه الزاماتی دارد؟ قبل از آن یک نکته ای را عرض بکنم، وجود مقدس نبی اکرم یک طرح بزرگی برای کل عالم دارند، به تعبیر دقیق تر خدای متعال یک برنامه ای برای عالم خلقت دارد که به وسیله نبی اکرم اجرا می شود و آن برنامه در قرآن بیان شده است. حضرت به وسیله اهل بیتشان طرح بزرگ الهی را در عالم اجرا می کنند و برنامه آن طرح هم قرآن است. لذا امام «يُقَاتِلُ عَلَى اَلتَّأْوِيلِ» است، اگر به امیرالمومنین بگویید: چرا جنگ صفین را به پا کردید؟ آیه قرآنش را برایتان می خوانند. جمل چرا؟ آیه قرآنش را می خوانند. نهروان چرا؟ آیه قرآنش را می خوانند. چرا بیست و پنج سال سکوت کردید؟ آیه قرآنش را می خوانند.

امام صادق علیه السلام فرمود: ما اگر مطلبی گفتیم، بگویید این در کجای قرآن قرار گرفته تا به شما بگوییم. البته این را هم من مکرر عرض کردم، قرآن برنامه الهی است و برای معصوم است یعنی نبی اکرم با این کتاب عمل می کنند و خیال نکنید این کتاب فقط برای ماست. البته برای ما هم به یک معنا هست ولی طرح خدای متعال به وسیله نبی اکرم است «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ» پیغمبر ما، این کتاب را ما بر شما فرو فرستادیم «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» برنامه تربیت و برنامه هدایت پیامبر است که شما به وسیله این کتاب و با طرح این کتاب مردم را از ظلمات به سمت نور بیرون ببرید و ما هم بهره می بریم ولی برنامه پیامبر است و ای پیامبر طرحی است که شما باید عمل بکنید. «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»(ابراهیم/۱). حقیقتا این قرآن مگر از ناحیه معصوم فهم نمی شود «إنّما یَعْرِفُ القُرآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»(2) آنی که در روایت آمده معنایش این است.

معنایش این نیست که ظواهر قرآن برای ما حجت نیست بلکه به این معناست که آن طرح الهی که در این قرآن است، برای معصوم است لذا همه حروف قرآن حروف مقطعه است. مفسرین شروع کردند به معنای این حروف مقطعه مثلا «الف لام میم» یک معنا، دو معنا، ده معنا و آخرش رسیدند به اینجا که حرف آخر را بزنند. گفتند: آقا حروف مقطعه رمزی است بین خدای متعال و پیامبرش و معصومین و هیچ کس دیگر هم نمی فهمد و درست هم گفتند و حرف همین است و بقیه اش دیگر تلاش های بی خود است.

حالا این را عرض بکنم که همه قرآن حروف مقطعه است. کسی خیال نکند مثلا در سوره بقره «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الم» اینجایش حروف مقطعه است و ما نمی فهمیم و «ذلِکَ الْکِتَابُ لاَرَیْبَ فِیهِ»(بقره/۲) را دیگر می فهمیم و شروع کنیم به حرف زدن، بقیه اش هم حروف مقطعه است، هر حرف قرآن معنا دارد کما این که در روایات هم وقتی ائمه معنا می کنند، حروف قرآن را معنا می کنند «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ اَلْبَاءُ بَهَاءُ اَللَّهِ وَ اَلسِّينُ سَنَاءُ اَللَّهِ وَ اَلْمِيمُ مَجْدُ اَللَّهِ»(3) حالا اگر به ما بگویند بسم الله یعنی چه؟ باء و سینش یعنی چه؟ نمی دانیم دیگر، همه قرآن اینطوریست و جزء اسرار است.

هرکس به اندازه ای که اهل سر بشود، ممکن است بهش خبر را بدهند. این تشبیه ها خیلی ضعیف است اما گاهی فرماندهان در اتاق جنگ یک برنامه های سری در مرکز فرماندهی و برنامه ریزی برای کل کشور دارند و خیلی هایش جزء اسرار است و اینها را نمی آیند برای من و شما و سرباز بگویند. به اندازه ای که می خواهی در راه حرکت کنی، می شوی فرمانده این قسمت و نقشه این قسمت را به تو می گویند و بقیه را به تو نمی گویند البته بنا هم نیست که گفته بشود و الا اگر همه چیز لو رفت، دیگر نمی شود عمل بکنی، این ها اسرار الهی است. این که ائمه سر نگه دارند یعنی همین، همه اسرار در این قرآن است ولی در سینه امام هم هست.

به امام عرض کرد: آقا اجداد شما، وجود مقدس امیرالمومنین و سیدالشهداء گاهی با اصحابشان از این اسرار می گفتند، به قول خودشان از علوم بلایا و منایا، از مرگ و میرها و حوادثی که اتفاق می افتد گفته بودند و همه داستانش را می دانید.

به میثم گفتند: میثم می بینم تو را به دار می زنند و در محبت من زبانت را هم می برند و دست و پایت را قطع می کنند. به حبیب هم فرموده بودند که سرت به نیزه می رود و در کوفه چنین و چنان می شود. به حضرت عرض کرد: آقا چرا به ما نمی گویید؟ امام صادق علیه السلاه فرمودند: آنها حرف در دهانشان بند می شد، شما اهل سر نیستید و نمی شود به شما از اسرار بگوییم. پس خدای متعال یک برنامه با عظمتی به این پیامبرش داده و این هم طرحش است و همه اش هم جزء اسرار است. هرکسی به اندازه ای که می خواهد در این طرح حرکت بکند، همراه می شود و پرده ها کنار می رود و از قرآن برداشته می شود و به اندازه همراهی با معصوم با حقایق باطن قرآن آشنا می شود.

روشن شدن عالم وجود مومن به نور نبی اکرم

حالا این نقشه چیست؟ تعابیر مختلفی در قرآن دارد و دستورهای مختلفی به این پیامبر دادند و با اسامی مختلفی هم از ایشان یاد کردند. یک جایی به پیامبر خطاب می شود: «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ»(مدثر/۱-۲) آنجایی که باید برخیزد و انذار بکند و امت خودش را تطهیر کند، اینطور می گویند. یک جایی برای این که به قیام لیل و شب زنده داری و آباد کردن امت دعوتش کنند، می گویند: «يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا»(مزمل/۱-۲).

ولی یکی از عناوینی که در قرآن برای وجود مقدس نبی خاتم ذکر شده، این است که از وجود مقدس حضرت به شمس تعبیر شده، حضرت یک خورشید و شمس حقیقی است. مأموریتش این است که همه کائنات را روشن کند و نه فقط عالم ما، شمس همه کائنات است، خورشید ما خورشید همه منظومه شمسی است و در این نظام کیهانی قرار گرفته و ربطی به عالم ملکوت ندارد. «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ»(یس/۸۳) این چراغ خورشید که می بینید در ملکوت نیست بلکه در همین عالم ملک است، آن هم منظومه شمسی و نظام کیهانی، ولی حضرت یک خورشیدی است که همه عوالم خلقت با وجود ایشان روشن می شود و این یکی از خصوصیات ایشان است. یکی از مأموریت های حضرت این است که عالم را روشن بکند، نور هدایت الهی و نور توحید را در عالم بتاباند و ما باید با این نور روشن بشویم.

هر انسان عوالمی دارد، الان مایی که اینجا نشستیم، عوالم وجودی ای داریم، چشم و گوش و زبان و قوای ظاهری داریم، همچنین قوای دیگری مثل فکر و قلب داریم. در قرآن دیده شده که قوای مختلفی داریم و همه این عوالم وجودی ما باید با نور نبی اکرم روشن بشود. این چراغ باید همه عوالم وجودی ما را روشن کند. البته اگر ان شاء الله اهل شدیم این اتفاق می افتد و البته این یک امر تدریجی است و خیال نکنید که یک دفعه این خورشید بالا می آید و همه وجود ما روشن می شود. این خورشید ممکن است از قلب شما طلوع کند کم کم قلبتان را نورانی کند و بعد که قلب شما نورانی شد، به فکر و حس و همه  اعضا و جوارحتان هم جاری بشود، لذا همه وجود مومن نورانی به نور ایمان و نور امام هست.

فرمود: ایمان از قلب منتشر می گردد ولی به اعضاء و جوارح ساری و جاری می شود. «الْإِيمَان مَبْثُوثٌ لِجَوَارِحِ» این خورشید و چراغ هدایتی که خدا روشن فرموده باید همه عوالم وجودی ما را روشن کند و اگر کسی مومن شد، عوالم وجودیش به تدریج با نور نبی اکرم روشن شده و این چراغ در وجودش روشن می گردد به تعبیر قرآن «وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ»(انعام/۱۲۲) خدای متعال یک چراغی در انسان قرار می دهد که با آن چراغ مشی می کند، چشمش گوشش زبانش همه قوایش در پرتو این نور راه می روند و آن نور، نور امام و نور وجود مقدس نبی اکرم و قرآن است. به تعبیر دیگر باز ملاحظه فرمودید: «الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه‏»(4) مومن با نور الهی نگاه می کند. اگر کسی این نور در وجودش بود و با نور الهی نگاه کرد، پشت صحنه ها را می بیند.

فرمود: مومن متوسم است. حضرت فرمود: نخواهید مومن را فریب بدهید زیرا مومن ممکن است با شما مدارا کند ولی «یَنْظُرُ بِنُورِ الله» به حضرت عرض کرد: آقا «یَنْظُرُ بِنُورِ الله» یعنی چه؟ ایشان در پاسخ فرمود: چون نور ما در مومن است، مومن با چراغ امام راه می رود. همه قوای وجودیش نورانی به نور امام است «لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمُ اَلَّذِينَ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ اَلْمُؤْمِنِينَ»(5) نور امام در قلب مومن از خورشید در وسط روز روشن تر است.

پس یک مسئله این است که ما باید نورانی به نور امام بشویم و همه قوای وجودی مان، قوای ظاهری و باطنی مان نورانی بشود. به تعبیر قرآن خودمان ظرف نور و مشکات و چراغدان نور الهی بشویم تا دیگران اگر می خواهند در راه خدا راه بروند از این چراغ استفاده کنند. در روایت داریم که حضرت فرمودند: مومن چون نورانی به نور امام است، در غیبت امام از نور مومن استفاده کنید، همانطوری که در شب نور خورشید را از ماه می گیرید. فرمود: اگر می خواهید به زیارت ما بیایید اما توفیق پیدا نکردید، بروید زیارت مومن، ما به جای زیارت خودمان می پذیریم.

حتما این حدیث را شنیده اید: «لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِيمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْن‏»(6) یعنی چه؟ یعنی یک جلوه ای از نور امام حسین در این آقا هست که شما وقتی داخل حرم ایشان می شوید، حقیقتا امام حسین را زیارت می کنید، منتها در ظرف وجودی حضرت عبدالعظیم. آن جلوه نوری امام حسین علیه السلام که در حرم ایشان زیارت می شود، مَجاز نیست «کَمَن زارَ الحُسَین» البته یک موقع آدم می رود در سرچشمه و یک موقع هم این سرچشمه آمده و در وجود نورانی مومنی تجلی کرده و شما می روید از او استفاده می کنید.

پس یک مسئله این است که تک تک مومنین باید وجودشان نورانی به نور حضرت بشود و این خورشید بتابد و وجود این ها را روشن بکند. یک مسئله دیگر این است که این چراغ و خورشید باید بالا بیاید و عالم را روشن کند. هم داستان بالا آمدن این خورشید و نورانی کردن عوالم خلقت و هم نورانی کردن وجود مومن، هر دو در آیه نور با یک لطافتی بیان شده است. در این آیه نحوه ظهور نور نبی اکرم در عوالم وجودی مومن است لذا ذیل این آیه حضرت فرمود: قلب مومن مشکات نور و چراغدان می شود. وقتی نور نبی اکرم در عوالم وجودیش ظهور پیدا کرد، خودش چراغدان می شود «اَلْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ اَلنُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلاَمُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلَى اَلنُّورِ»(7) مومن همه چیزش نور است و نقشه ظهور نور نبی اکرم در کائنات از جمله در عالم ماست.

منظور از ضحای نبی اکرم

حالا این خورشیدی که می خواهد عالم را روشن کند وقتی به عالم ما انسان ها می رسد، به تدریج و با یک برنامه ای آن را روشن می کند، بالا می آید و پرتو اش عالم را می گیرد. این خورشید یک ضحایی دارد، ضحا آن وقتی است که خورشید بالا می آید و زمین کاملا روشن می شود. نزدیک ظهر که می شود کاملا هوا روشن است و دیگر هیچ تاریکی ای نیست، این خورشید یک ضحی و یک پرده و حجابی دارد و مراحلی را طی می کند «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها * وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها * وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها»(شمس/۱-3) این داستان تجلی نور حضرت در عالم است، ظاهرش همین خورشید است ولی باطن آیه ناظر به تجلی نور نبی اکرم در عالم است که این شمس یک ضحایی دارد.

در روایت فرمود: شمس یعنی امیرالمومنین، ضحایش کجاست؟ فرمود: دوران ظهور امام زمان است «وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًي»(طه/۵۹) حضرت این آیه را خواندند یعنی وقتی که حضرت ظهور می کنند همه مردم یک حشر و نشری دارند و از نو زنده می شوند و عالم نورانی می گردد. پس تا نور امام عالم را فرا بگیرد، باید دوران ظهور بشود و بعد هم دوران رجعت است.

در ضمن آیه دیده اید که قیامت روزش پنجاه هزار سال است و در روایات ما تأویلش به رجعت نبی اکرم است. حضرت می آیند و دوران رجعتشان در این عالم پنجاه هزار سال طول می کشد. «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ»(قصص/۸۵) آن کسی که قرآن را بر تو نازل کرده و فرض کرده این تو را برمی گرداند دوباره ناظر به رجعت حضرت است و آیات فراوان دیگر «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى»(ضحی/۴) فرمود: آن آخرت دوران رجعت نبی اکرم است «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ الضُّحَى* وَ اللَّيْلِ إِذَا سَجَى» حضرت یک ضحایی دارند، یک شب تاریکی که می آید و حجاب می شود و این تاریکی به معنی این نیست که تو را رها کردیم «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى » نه رهایت کردیم و نه بر تو غضب کردیم بلکه تدبیر ما این است و تمام می شود.

«وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى » شما یک دورانی در رجعت دارید که این شب به پایان می رسد و خورشید آشکار شده و عالم دیگری پدید می آید. «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى »(ضحی/4-5) در قیامت هم آنقدر به شما می بخشیم که راضی بشوید حالا این داستان سوره بماند.

پس این وجود مقدس یک برنامه عظیمی برای عالم دارد، غیر از برنامه ای که برای ما دارد. تک تک مان باید نورانی بشویم، عالم باید نورانی بشود یعنی عوالم خلقت از جمله عالم انسانی و این هم یک طرح دراز مدت و طولانی است. خیلی هم طولانی است، آن قدر این طرح سنگین است که خدای متعال به این وجود مقدس گاهی خطاب می کند پیامبر ما! «فَاصْبِرْ» صبر کن مثل انبیاء اولوالعزم «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(احقاف/۳۵) گاهی می فرماید پیامبر ما! «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ»(قلم/۴۸) برای تحقق حکم پروردگارت صبر کن این حکم محقق میشود ولی باید صبر کنی که الان 1400 سال از آن زمان می گذرد.

صبوری تا به بار نشستن طرح عظیم

باید صبر کنی «وَ لَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ» مثل حضرت یونس نباش که عجله کرد. یا در جایی دیگر می فرماید: «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ»(طور/۴۸) صبر کن! خدای متعال حکمش صادر می شود «فَاصْبِرُوا حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ هُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ»(اعراف/۸۷) تردید نکن، حکم الهی محقق می شود ولی باید صبر کنی. در مقابل چه چیزی حضرت باید صبر کند؟ در مقابل هجوم به بیت، در مقابل سقیفه، در مقابل عاشورا و آمدن بنی امیه و بنی عباس.

خب اسلام چه می شود؟ «فَاصْبِرْ» صبر کن ما کار خودمان را می کنیم. گاهی به پیامبر خدا می فرماید: پیامبر ما! «ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً» آنی که من خودم خلقش کردم را واگذارش کن به من، تو نگران نباش. «وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً»(مدثر/۱۲،۱۱) تو کار خودت را بکن، گاهی می فرماید: پیامبرما! تو سجده خودت را بکن و عالم را ببر جلو، با سجده خودت عالم را سیر بده و این دشمنان هم مقابل تو می ایستند. «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى  * عَبْداً إِذا صَلَّى» وقتی شما می خواهی نماز بخوانی و عالم را تبدیل به مسجد کنی، این ها مقابلت می ایستند و می خواهند عالم را میکده کنند و نمی گذارند تو کارت را انجام بدهی.

«أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى * عَبْدًا إِذَا صَلَّى * أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ عَلَى الْهُدَى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى»(علق/۹-12) شما می خواهی عالم را با تقوای خودت مامور کنی، شما می خواهی تقوا و خداپرستی را در عالم بسط بدهی اما آن ها می خواهند بت پرستی راه بیاندازند، شما می خواهی مردم را هدایت کنی اما آنها می خواهند همیشه تاریک باشد چون در تاریکی فرق بین طلا و خز فهمیده نمی شود. وقتی چراغ را خاموش کردی در ظلمت ممکن است امیرالمومنین و معاویه یکی بشوند، البته العیاذ بالله. آنها می خواهند هوا تاریک باشد تا در تاریکی کلاه مردم را ببرند. در این فضای تاریک می شود همه را قالب کنی و دیگر گوساله سامری هم قیمت پیدا می کند.

پس این یک طرح دراز مدت است و آنقدر هم طرح سنگین و دشواری است که دشواریش هم روی دوش این پیامبر است و ایشان باید پایداری کنند تا این طرح به نتیجه برسد. یکی از پایداری هایشان می شود عاشورا، اصلا قابل تصور است که خدای متعال وقتی قرآن را به پیامبر نازل می کند، می فرماید: پیامبر ما صبر کن. دارد به پیامبر می گوید: ای پیامبر عاشورا هست البته حضرت هم این را می دانند چون جزئیات این طرح در قرآن وجود دارد. همه خصوصیات عاشورا در قرآن است، همه خصوصیات صفین و جمل و نهروان و داستان سقیفه و خانه نشین شدن و داستان صدیقه طاهره و داستان بنی عباس و بنی امیه و... در قرآن آمده است.

پس وقتی حضرت قرآن را می بیند، همه این طرح را هم می تواند ببیند ولی به این پیامبر هم وعده قطعی دادند و می گویند: صبر کن! چه عجله ای داری؟ «وَ اصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ» به این پیامبر می گویند: پیامبر ما! باید صبر بکنی، پس آمدن در این طرح یعنی همین، یعنی به وسعت این طرح باید صبر بکنی، البته صبر ما با صبر آنها فرق می کند. گاهی در روایات خواستند ما را مدح کنند، گفتند: «إِنَّا صُبَّرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا»(8) ما صابر صابر صابریم و شیعیانمان از ما هم بهتر صبر می کنند، چون ما می فهمیم چه خبر است اما آنها نمی دانند و نقشه دستشان نیست. خواستند ما را مدح کنند والا حقیقت این است که صبر آنها صبر اصلی است. بچه ای که دستش در دست پدرش است وقتی حادثه های تلخ پیش می آید آرام است چون دستش در دست پدر است و در حقیقت آن کسی که صبر واقعی می کند، باباست.

اگر او صبر نکند، احدی نمی تواند. اگر امیرالمومنین صبر نکند، سلمان نمی تواند صبر کند و اصلا او در موج این فتنه غرق می شود. اگر حضرت زهرا سلام الله علیها صبر نکنند، ابوذر آنجا کاره ای نیست بنابراین باید صبر کنیم، البته صبر ما آسان است. چرا؟ چون در کنار امام هستیم. اگر کنار امام بودید صبرتان آسان می شود، بیرون از طرح امام بودید، عجله و شتاب می کنید و دنبال میوه قبل از وقت هستید، مثل طفلی که وارد باغ می شود و شکوفه را می کَنَد، اگر بگویی آقا این می خواهد سیب بشود، صبر نمی کند. مدام می آید نگاه می کند سیب شده یا نه، حالا اگر کال هم باشد یک دندان به آن می زند و بالاخره یک کلکی سرش می آورد و نمی گذارد این میوه به بار بنشیند. اما باغبان می داند شش ماه باید صبر کنی و مثلا در فصل پاییز این میوه می رسد.

ما باید دستمان را به دست حضرت بدهیم و با ایشان صبر کنیم «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ»(هود/۱۱۲) معنایش همین است یعنی در طرح حضرت ما هم باید صبر کنیم تا این طرح به بار بنشیند. اگر به ما گفتند: عاشورا سر راه است صبر می کردیم؟ حاشا و کلا. آن وقت برای آنهایی که اهل سِر اند پرده را بالا می زنند و می گویند: عاشورایی هست و صبر می کنند. پس این طرح یک طرح عظیم است که مراحلی دارد. یک مرحله اش تا قبل از ظهور است، یک مرحله اش ظهور است و بعد هم مرحله رجعت و قیامت است.

بنابراین یک طرح کوچک نیست و ما اگر بخواهیم در آن قرار بگیریم، باید بزرگ شویم و تا بزرگ نشویم اصلا نمی توانیم در این طرح باشیم و آن را زخمی و خراب می کنیم. به تعبیر دیگر در این طرح بزرگ الهی که قرآن مراحلش را بیان می کند، جایگاه امام زمان کجاست؟ خدای متعال این امام را کجای طرحش قرار داده است؟

ان شاء الله این را فردا عرض می کنم. نقش محوری و کلیدی امام زمان در این طرح عظیم و در قرآن به خوبی توضیح داده شده، امام زمان بقیه الله خدا برای نبی اکرم است، امام زمان معجزه غیبی و کلمه غیبی الهی برای نبی اکرم است، امام زمان آن ضحایی است که نور نبی اکرم در وجودش تجلی می کند. آن نهار و روزی است که نور امیرالمومنین و نبی اکرم در ایشان تجلی می کند و فجر عالم است. حالا عناوینی که در قرآن برای حضرت ذکر شده را عرض میکنم آن وقت در این طرح بزرگ نقش حضرت و جایگاه امام زمان را باید پیدا کرد و ما باید در کنار حضرت بایستیم و معیت با حضرت یعنی معیت در آن طرح عظیم.

دو مرحله از بحث را عرض کردم، اول این بود که ما همه ثمره عمرمان و نه فقط ماه مبارک رمضان باید همراهی با امام باشد و همراهی با امام به تبعیت قلب، به تسلیم بودن قلب، به تبعیت برنامه و رأی و فراهم آوردن امکانات است. دوم این که این همراهی در طرحی عظیم رخ می دهد و این طرح عظیم طرحی است که خدای متعال به وسیله وجود مقدس نبی خاتم و اهل بیت می خواهد در عالم محقق کند و جایگاه امام زمان هم در این طرح معلوم است. آن وقت اگر معلوم شد جایگاه حضرت کجاست، معلوم می شود که معیت و همراهی با امام زمان در این طرح یعنی چه، که ان شاء الله در جلسه بعد محضرتان عرض می کنم.  

پی نوشت ها:

(1) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 280

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 312

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 114

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 218

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

(6) كامل الزيارات، النص، ص: 324

(7) الخصال، ج‏1، ص: 277

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 93