نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

جلسه چهارم شبهاي ماه رمضان مسجد ارك/ جایگاه امام عصر علیه السلام در برنامه عظیم نبی اکرم صلی الله علیه و آله

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 14 خرداد ماه 96 است که به مناسبت ماه مبارک رمضان در مسجد ارک ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خداوند یک طرح عظیمی را تدارک دیده که بلند مدت است. اگرچه بیشتر سختی و مسئولیت این برنامه بلندمدت بر عهده پیامبر و ائمه و امام زمان است اما ما هم باید به اندازه توانمان و آنچه که خدا از ما خواسته سعی در شناخت این طرح بزرگ داشته باشیم و در مرتبه بعدی آن را همراهی کنیم. خداوند در سوره بقره درباره قرآن میفرماید: قرآن کتاب هدایت و روشنگری و چراغ راهتان است. اگر با قرآن حرکت کردید، درون و بیرونتان روشن می شود. اینطور نیست که فقط آن را مثل یک نقشه دست بگیرید و بروید بلکه یک سیر و جریان الهی است و از کسانی دستگیری می کند که ایمان به غیب داشته باشند. در بعضی روایات دارد که غیب را وجود مقدس امام عصر می دانند. از شئون امام عصر این است که در عصر ظهور نور ولایت آشکار و هویدا می شود و حضرت بساط دشمنان و تاریکی ها را در هم می پیچد. وجود مقدس امام کلمه حق است و با آمدنش عدالت برپا خواهد شد نه اینکه بیاید و عدالت در همه جا گسترده شود بلکه خود امام عین عدل و حق است. انسان اگر بخواهد صفت عدل را در وجود خودش ایجاد کند باید امام ترازوی وجود او بشود و همه را با ایشان بسنجد و به میزانی که نورانی به نور امام بشود و اغیار در وجودش نباشند عادل است. امام واسطه بین ما و خداست و اگر ایشان نباشد ابواب توحید بسته می شود و خداوند فیوضات را بر ما نازل نمی کند.

بایدها و نبایدها در طرح بزرگ الهی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . در جلسات گذشته عرض شد یک طرح و برنامه عظیمی وجود دارد که خدای متعال برای نبی اکرم و انبیاء الهی و اهل بیت مقدس ایشان و هدایت عالم مقرر کرده که این جریان هدایت الهی در قرآن با تعابیر بسیار بلند و خیلی جاها رمزآلود و در پوشش کنان قرآن و حجاب نورانی است و ما باید سعی کنیم که این طرح با عظمت الهی را به اندازه ممکن بشناسیم، گرچه همه زوایای آن برای کسانی که این بار روی دوششان هست واضح و آشکار است، ما هم باید به اندازه خودمان در درجه اول با قرآن مأنوس باشیم و این برنامه بزرگ الهی را بشناسیم و در مرتبه دوم سعی کنیم که همراه این برنامه بشویم.

همراهی هم از قلب آغاز می شود و بعد از آن فکر و برنامه ریزی و رأی ما باید در این برنامه بزرگ قرار بگیرد و نقشه ما درون این طرح بزرگ الهی باشد و همه امکانات خودمان را هم برای این طرح گسیل کنیم. دیگر آن که موانع این طرح و حجاب هایی که بر سر راه است را به خوبی بشناسیم، لازم است موانع و حجاب ها برداشته بشود تا این طرح به آن نقطه عزیمت و مطلوب خودش برسد. اینها را ما باید بشناسیم و لذا به هیچ وجه هم دنبال دولت مستعجل نباشیم و عجله و شتاب نکنیم چون با شتاب ما چیزی حل نمی شود. ما باید به حلم و صبر برسیم تا بتوانیم در این طرح بزرگ قرار بگیریم و منتظر تحقق اهداف الهی باشیم که افضل الاعمال هم هست. این اجمالی از آن چیزی بود که قبلا اشاره کردم.

جنبه هدایتگری قرآن

اما یک نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که جایگاه وجود مقدس امام زمان در این طرح عظیم چیست؟ این وجود مقدس چه کسی هستند و در این طرح بزرگ الهی چه نقشی را باید به عهده بگیرند؟

خدای متعال در سوره مبارکه بقره وقتی بحث از قرآن به میان می آید می فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الم * ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»(بقره/1-2) آن کتاب با عظمت الهی که با ذلک بهش اشاره می شود، دستگیر متقین و چراغ راه ایشان است و آنها با این چراغ الهی هدایت می شوند، برنامه و راهشان را می فهمند و در پرتو نور این کتاب مسیرشان را ادامه می دهند. صرفا یک نقشه هم نیست که به آدم بدهند و بگویند: روی این نقشه راه برو! قرآن نقشه نیست بلکه جریان هدایت است. هدی است و شما و راهتان را روشن می کند، بیرون و درونتان با آن روشن می شود و در جذبه های خودش شما را می برد، در حقیقت چیزی فراتر از یک نقشه است.

آن هایی که می گفتند: «حَسبُنا کِتابَ الله» خیال می کردند که یک آدرسی را پیغمبر خدا آورده و به دست ما می دهد و ما نامه را باز می کنیم و با نامه رسان خداحافظی می کنیم که شما بروید، ما خودمان راه را می رویم. اینطوری نیست، قرآن صرفا یک نقشه نیست که به ما بدهند و بگویند: خب حالا اینجا می روید سمت چپ و بعد سمت راست، قله اول و دوم. این نیست بلکه یک چراغی است که دائم باید پیش روی ما روشن باشد و در هر عالمی که می روید، باید با این چراغ سیر کنید. علاوه بر این که چراغ است، هدی است و شما را سیر می دهد و دستتان را می گیرد. قرآن دلیل است و دلالت و راهبری تان می کند.

«ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» متقینی که با این کتاب هدایت می شوند و راهشان را پیدا می کنند چه کسانی هستند؟ «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ»(بقره/۳) اینها کسانی هستند که به غیب ایمان می آورند و اگر ایمان به آن نداشته باشند این کتاب دستگیرشان نیست بلکه دستگیر آن آدم هایی است و کسانی را هدایت می کند که گرایش به غیب و ایمان به غیب دارند.

آیه غیب الهی

آن غیب چیست؟ غیب را روایات ما معنا کرده، از عالم آخرت تا حتی مقام غیب الهی ولی آنچه که بنظر می رسد مرحوم صدوق ذیل این آیه شریفه در معانی الاخبار آن را نقل کردند، این است که فرمودند: این غیبی که متقین به او ایمان می آورند که غیب الهی هم هست و تا ایمان نیاورند این کتاب چراغ راهشان نمی شود، وجود مقدس حضرت بقیه الله است. سپس حضرت فرمودند: شاهد این مسئله آیه دیگری است که در سوره مبارکه یونس است و خدای متعال در این سوره نقل می کند که مخالفین وجود مقدس نبی اکرم به حضرت عرض می کردند: «وَ يَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ» انبیاء وقتی می آمدند با خودشان آیات می آوردند. موسای کلیم با خودش عصا آورده که معجزه است، این عصا را انداخت و تبدیل به اژدها شد و همه سِحر سَحَره را بلعید. حتی نوشتند اگر جلویش را نمی گرفت، کاخ فرعون را هم می بلعید.

خب این یک آیه الهی است و در یک نشانه دیگر هم ید بیضاء را با خودش آورده بود. حضرت عیسای مسیح مرده را زنده می کرد و معجزات دیگری هم داشت «وَ يَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ» پس چرا وقتی رسول الله آمد، یک آیه و نشانه ای برای حقانیتش از طرف پروردگار با او نازل نشد؟ از عالم بالا و از آن آیات غیبی و الهی که از عالم بالا نازل می شد و از جنس خاک و در اختیار اهل خاک و زمینی ها هم نبود. از آن آیاتی که برای انبیاء از عالم بالا نازل می کردند لذا از جنس این جهان هم نبود و دیگران هم نمی توانستند با ایشان هم آوردی کنند. اگر از جنس این دنیا بود که دیگران با انبیاء هم آوردی می کردند. «لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ»، اگر پروردگار او را مبعوث کرده و پیغمبر است، پس چرا آیه ای برای او نازل نکرده است؟

مرحوم علامه طباطبایی یک بیان نورانی دارند، می فرمایند: در واقع اینها می خواهند عظمت قرآن را انکار کنند و مهم ترین آیه ای که خدای متعال برای این پیغمبر فرستاده، همین قرآن است. این قرآن آیه و معجزه ابدی وجود مقدس نبی اکرم است و دائما هم دارد تحدی می کند. احدی هم تا الان نیامده که مدعی بشود من مثل قرآن را آوردم، بعضی ها هم که ادعا کردند آنقدر بی ربط حرف زدند که هیچ کس دنبالشان نرفته است. قرآن مکرر تحدی می کند و خود این قرآن بزرگترین آیه است. می گوید: اگر می توانید یک سوره مثل قرآن بیاورید و کسی تا به حال نتوانسته است وقتی هم که می خواستند قرآن را انکار کنند، می گفتند: انبیاء که می آمدند، یک معجزه ای با خودشان می آوردند، شما اگر پیغمبری، چرا پروردگارت یک حقیقت غیبی با تو نازل نکرده که وقتی از آن استفاده کنی معلوم بشود پیغمبری و به وسیله او هدف تو تأمین و دشمنانت کنترل بشوند؟

خدای متعال می فرماید: بهشان بگو «فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ» آن آیه ای که شما می خواهید از عالم بالا نازل شود و مربوط به عالم غیب و متعلق به خدای متعال است، در اختیار دیگری نیست و آیه غیب در نزد خداست «فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ»(یونس/٢۰) من هم با شما منتظر آن آیه غیبی الهی هستم. یک آیه غیبی است که در محضر خداست و من هم منتظرم تا نازل بشود.

حضرت فرمودند: این غیب همان وجود مقدس امام زمان است. حضرت آن آیه غیبی است که خدای متعال در قبال آیاتی که به انبیاء گذشته می داده، اگر به یکی ید بیضاء و عصا و به یکی نفسی داده که محیی بوده، در کنار همه آیات و معجزاتی که به این پیغمبر بزرگوار و رسول خاتم داده، یک آیه غیبی به ایشان داده که این آیه همه بساط دشمنان را جمع می کند و همه اهداف پیامبر به وسیله آن محقق می شود «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ» لذا وجود مقدس امام زمان آن کلمه غیب و آیه غیبی الهی است که همه انبیاء در انتظار او بودند تا از غیب آشکار بشود و بیاید هدف انبیاء را محقق کند و کار را به انجام برساند. این یکی از شئون امام زمان است که در قرآن از او یاد شده است.

منظور از ضحی در آیات قرآن

باز هم در قرآن از وجود مقدس امام زمان با عناوینی یاد شده است. فرمود: وجود مقدس امام زمان، «وَالضُّحی»(ضحی/١) است یا در تعبیر «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا»(شمس/١) دارد که حضرت فرمود: خورشید وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمومنین اند اما ضحای این خورشید که بالا می آید و جهان را روشن می کند، پرده ها کنار می رود و نورش تمام عالم را فرا می گیرد، ضحای او وجود مقدس امام زمان هستند. بعد هم به این آیه تمسک کردند: «أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى»(طه/۵٩) در داستان موسای کلیم است که وقتی موسای کلیم با فرعون قرار گذاشتند، او گفت: یک موقعی شما بیایید و سحره هم بیایند. شما معجزه خودت را بیاور و سَحَره من هم می آیند و بساطشان را پهن می کنند، ببینیم چه کسی غالب می شود. زمانی که قرار گذاشتند «أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» موقعی بود که خورشید بالا آمد و هوا کاملا روشن شد و آن موقع مردم یک حشری داشتند. یعنی یک جایی جمع و برانگیخته بشوند و بیایند شاهد باشند.

آن وقت این را حضرت تأویل کردند به ظهور امام زمان که وقتی ضحی و این دوران ظهور، این خورشید الهی و بالا آمدن نور نبی اکرم و امیرالمومنین در عالم می رسد، مردم یک حشری دارند و گویا مرده ها همه زنده می شوند. «أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» پس به تعبیر قرآن در این طرح عظیم وجود مقدس امام زمان آن نقطه روشنی عالم و آنجایی است که پرده ها کنار می رود و این خورشیدی که باید عالم را روشن می کرد، کاملا طلوع میکند و نورش آشکار می گردد.

این تعبیر در یک آیه دیگر باز به شکل دیگری ذکر شده و همین مطلب است. فرمود: «وَ اللَّیلِ إِذا یغْشی * وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى»(لیل/١-۲) حضرت فرمودند: شبی که در این آیه از آن یاد شده که پرده می اندازد و تاریک می کند، دولت دشمنان نبی اکرم و امیرالمومنین است. شب وقتی که می پوشاند و روز در پرده شب قرار می گیرد، تاریک می شود و ما در تاریکی شب قرار می گیریم و این شب پرده خورشید می شود و جلوی نورش را می گیرد، به عبارت بهتر برای آن غشاء و حجاب می شود. دشمنان حضرت مثل پرده تاریکی هستند که بر روی خورشید ولایت امیرالمومنین و خورشید نبوت می افتند و آن حقایق و اسرار در پرده و تاریکی شب فرو می روند.

«وَ اللَّیلِ إِذا یغْشی» ولی به دنبالش «وَ َالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى» فرمود: وقتی دوران ظهور امام زمان می رسد، آن نهاری است که این بساط جمع می شود. یعنی به وسیله وجود مقدس امام زمان این حجابی که بر حقایق افتاده بود هویدا می گردد. همه باید به نور نبی اکرم برسند و با نور ایشان در عالم راه بروند، موحد بشوند و راه خدا را ببینند و اسرار توحید را بفهمند و به معارف برسند، همه باید اینطوری بشوند. ولی این معارف در حجاب و پرده رفته و وقتی حضرت ظهور می کنند، این پرده تاریک که به صورت یک شب ظلمانی است برداشته می شود و آن صبح روشنی که حضرت در آن همه عالم را با نور نبی اکرم و نور امیرالمومنین روشن می کنند، نمایان می شود.

پس در این طرح عظیم نقش وجود مقدس امام زمان چنین نقشی است. «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» خدای متعال نور خودش را در معصومین متمثل کرده و بعد این نور را همه جا تجلی داده و بناست عوالم را روشن کند، از جمله عالم ما که حالا روشن شدنش هم باید توضیح داده بشود که این روشنی چه روشنی ای است؟ این چه صبح روشنی است که در عصر ظهور اتفاق می افتد؟ باید باز بشود تا آدم بفهمد تفاوت دوران ظهور با دوران کنونی چیست؟

الان دوران ظلمات است و آن موقع می شود دوران نور. این خورشید بناست طلوع کند و نور الهی باید بیاید و در عالم فراگیر شود که خدای متعال هم در قرآن از آن این چنین خبر می دهد: «هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَ دينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُون»(صف/8-9) خدای متعال می خواهد این دین را بر همه ادیان غالب کند و اینطور اراده کرده که عالم با نور الهی روشن بشود «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ» اما دشمنان و شیاطین دست به دست هم دادند و اراده شان این است که این چراغ الهی را خاموش کنند. آیا این نور خاموش می شود؟ این نورالله در روایات مکرر به امام و حقیقت ولایت ائمه معنا شده است. البته این یک بحث بسیار پردامنه ای است که من فقط اشاره می کنم.

این چراغ و نور الهی ای که در نبوت نبی اکرم و در ولایت امیرالمومنین تجلی کرده که در آیه نور مفصل توضیح داده شده، این چراغ می خواهد عالم را روشن کند و اینها همه تلاششان این است که آن را خاموش کنند «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» و این هم تعبیر لطیف قرآنی است که با دهانشان می خواهند این چراغ را خاموش کنند. گویا همه تلاشی که شیطان و ابلیس و اولیاء طاغوت در طول هزاران سال می کنند و زحمت می کشند و تمدن به پا می کنند و فریب ها و مکرهایشان را قرآن به یک بازدم تشبیه می کند.

خدای متعال می خواهد چراغی را در عالم روشن کند و اینها هم می خواهند آن را با دهان خودشان خاموش کنند ولی «وَاللَّهُ مُتِمُّ نورِهِ» خدای متعال اجازه نمی دهد که این چراغ را خاموش کنند و آن نور را به مرحله تمام و کمال می رساند، پیداست که این نور به مرحله کمال نرسیده است. «وَاللَّهُ مُتِمُّ نورِهِ وَلَو كَرِهَ الكافِرونَ» چه مشرکین بخواهند و چه نخواهند این نور توحید و نور الهی به مرحله تمام می رسد.

البته بعضی از مفسرین عامه گفتند که این امر محقق شده ولی در روایات ما مکرر آمده که هنوز به این مرحله نرسیده است. مرحله ای که «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» آن نور الهی می خواهد در عالم به تمام برسد. فرمود: اتمام نور الهی و به تمام رسیدن آن حقیقت یعنی همه ائمه و همه انبیاء آمدند اما هنوز این نور به مرحله تمام نرسیده و وجود مقدس امام زمان آن شخصیت با عظمتی است که نور الهی در او به تمام و کمال می رسد. این هم یکی دیگر از خصوصیاتی است که قرآن برای وجود مقدس امام زمان بیان کرده است.

امام عصر آن کلمه تامه و آن نور الهی است که بناست عالم را بگیرد و عالم به یک صبح روشنی برسد و این شب تاریک برداشته بشود. گاهی در قرآن از حضرت تعبیر به «وَ الفَجر»(فجر/١) می شود، حضرت فجر عالم است یعنی این شبی که عالم را فرا گرفته یک فجری دارد که این شب بساطش جمع می شود و حقیقت در آنجا آرام آرام آشکار می شود. در سوره فجر از این «وَ الفَجر» تفسیر و تعبیر به امام زمان شده و البته از این قبیل آیات هم در قرآن فراوان وجود دارند که موقعیت و جایگاه حضرت را در آفرینش توضیح می دهند.

امام زمان، کلمه حق الهی

یک سلسله آیاتی هم داریم که نقش حضرت را توضیح می دهند، این که مأموریت های ایشان در عالم چیست؟ این وجود مقدس به تعبیر قرآن «جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ»(اسراء/٨١) است یعنی اگر شما یک جریان حق و باطلی در عالم دارید، وجود مقدس امام زمان تمام کلمه حق الهی است. در زیارت امین الله داریم که «وَ أَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْيَا» اگر کسی زائر امیرالمومنین شد و به مقام ولایت امیرالمومنین راه پیدا کرد، آن صفات سیزده گانه ای که ذیل زیارت است در نفسش پیدا شد «اللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ»، در محیط ولایت امیرالمومنین به آن صفات و حمدها رسید «اَللّهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتینَ اِلَیْکَ والِهَةٌ» وقتی این مراحل را طی کرد، مرحله پایانی سیر این زیارت این است که «وَ أَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْيَا» انسان به این خواسته می رسد که خدایا کلمه حق را ظاهر کن و او را در مرتبه عالی خودش قرار بده «وَ أَدْحِضْ كَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَ اجْعَلْهَا السُّفْلَى» کلمه باطل را نابود کن و در مرتبه سفلی قرار بده.

کلمه حق در اینجا همین وجود مقدس امام زمان است «وَ أَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ» اگر از نظر قرآن این باطل بساطش جمع می شود، آن کلمه حقی که وقتی می آید جا برای باطل نمی گذارد، وقتی خورشید طلوع می کند دیگر جا برای تاریکی نمی ماند، وجود مقدس امام زمان اند. هرکدام از اینها توضیح دارد، یعنی آدم باید حداقل یک جلسه بحث کند و بگوید حق در قرآن یعنی چه که امام زمان حق است.

امام زمان خود کلمه حق اند نه این که حق را به پا می کنند. حق خود حضرت است، به پا شدن حق ظهور حضرت در عالم و تجلی وجود مقدس حضرت در عالم است. هر انسانی هم اگر بخواهد حق باشد وقتی حق می شود که همه وجودش مملوء از امام باشد. اگر انسان نورانی به نور امام شد، می شود حق و اگر خالی از نور امام شد، باطل و ظلمت وجودش را پر می کند. در روز قیامت «وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»(اعراف/٨) آن چیزی که همه وزن ها با او سنجیده می شود و همه سنگینی از اوست، کلمه حق و وجود مقدس امام زمان است.

به عنوان مثال چطور شما در این کره زمین هرچیزی را در ترازو می گذارید و وزن می کنید؟ الان در فیزیک وزن اشیاء را که اندازه می گیرند، سنگینی آن از چیست؟ آیا چیزی جز میزان جاذبه زمین است که در این شیء است؟ وزن حقیقی در عالم این است و هر چیزی به اندازه ای که تعلق امام در او هست، در عالم وزن دارد. آنهایی که خالی از تعلق به امام زمان هستند، آنها کسانی هستند که «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ» همه وزنه های سنگینشان پوک است و هیچی داخلش نیست.

حالا در این دنیایی که اوضاع وارونه است، ممکن است توهم یک سنگینی و وزنی برای چیزهای مختلف بشود ولی روز قیامت که «الْقَارِعَةُ * مَالْقَارِعَةُ»(قارعه/١-٢) آن حادثه اتفاق می افتد و آن انفجار عظیم رخ می دهد، آن وقت وزن ها حقیقی می شود «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ»(همان/٨) همه وزن ها سبک می شوند. پس امام نفس کلمه حق و نفس کلمه عدل الهی هستند، اگر شما می گویید عدل در عالم عدل ظهور پیدا می کند و همه چیز بر مبنای آن قرار می گیرد، عدل یعنی چه؟

از نظر قرآن عدل خود امام است، «وَ تَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقًا وَ عَدلًا»(انعام/١١۵) ذیل این آیه فرمودند: امام وقتی در رحم مادر است، این آیه را بر پیشانی و بر بازو و سینه اش هک می کنند. امام خود کلمه عدل است و وقتی ظهور می کند عدل محقق می شود. حتی اگر گفته شده که ما باید عادل بشویم، باید به مرحله عدل و عدالت برسیم، این عادل شدن یعنی چه؟ چطور انسان عادل می شود؟ معانی مختلفی برای عدالت در علم اخلاق ذکر کردند، اما آن معنای صحیح و حقیقی این است که اگر امام در وجود انسان ظهور پیدا کرد و ترازوی وجود انسان شد و در حقیقت همه وجودمان بر مدار امام بود، عادل محسوب می شود، اگر رد پای غیر امام در وجود انسان نبود، می شود عادل اما اگر به اندازه کمی غیر در وجودش آمد، عادل نیست. به اندازه ای که اغیار می روند بیرون و نورانی به نور امام می شوید، عوالم وجود و قلب و سر و عقلتان نورانی به نور امام می شود، به این اندازه عادل هستید.

فهم انسان چه زمانی عادل است؟ وقتی در پرتو امام بفهمد، قلبش کی قلب عادل است؟ وقتی خوب و بد را سبک و سنگین می کند، زشت و زیبا می کند البته واقعا درست زشت و زیبا می کند نه بالعکس، آن کلمه عدل وجود مقدس امام است. پس این جایگاه امام علی است، کلمه عدل و کلمه حق است و حالا مأموریت های امام هم در قرآن گاهی با یک لطایفی بیان شده است.

گشوده شدن درهای وادی توحید با امام

وقتی قرآن می خواهد غیبت امام را توضیح بدهد که این امامی که کلمه حق و عدل و کلمه غیب الهی است، این امامی که کلمه تامه نور الهی است و همه عالم با او به تمام می رسد و بدون او نور الهی در مرحله تمام نیست، درباره اش می فرماید: یک دوران غیبتی دارد و غیبتش را اینطور توضیح می دهد: «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ»(ملک/٣۰) قرآن وقتی می خواهد صحبت از غیبت امام کند، می فرماید: اگر صبح کردید و دیدید این آبی که دنبال شما تشنه ها می دود، از دریاها می رود در آسمان و بعد از آسمان نازل می شود و می آید در چشمه سارها و جویبارها و از کوهسارها به دنبال شما تشنه ها می گردد، اگر این آب در اعماق زمین پنهان شد، این آبی که حیات شما قائم بر اوست اگر نباشد همه می میرید.

«وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیٍّ»(انبیاء/٣۰) این آب اگر غور کند، چه کسی به شما آب گوارا می دهد؟ این را در قرآن دیدید و البته روایات ما اینطور تفسیر کرده اند: «إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُکُمْ غَائِباً عَنْکُمْ»(1) اگر امامتان در پرده غیبت رفت و از وجود ایشان محروم شدید، چه کسی امام را در اختیار شما قرار می دهد؟ یک تعبیری در روایت از امام زمان است و این آیه را امام رضا علیه السلام خیلی لطیف معنا کرده و فرمودند: «مَاؤُکُمْ أَبْوَابُکُم» این آبی که در قرآن آمده «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً» این آبی که در اختیار شماست، همان درهایی است که به روی شما گشوده شده است.

یعنی چه؟ حضرت توضیح دادند: «أَیِ الْأَئِمَّة» مقصود از ابواب همان ائمه اند. «وَ الْأَئِمَّةُ أَبْوَابُ اللَّهِ» ائمه ابواب الهی هستند، درهای وادی توحید، معرفت خدای متعال و رسیدن به خداوند، برخورداری از توحید الهی و برخورداری از جنت با امام است. «مَاؤُکُمْ أَبْوَابُکُمْ أَیِ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَئِمَّةُ أَبْوَابُ اللَّهِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ»(2) درهای عالم الهی با امام گشوده می شود. خدای متعال یک جایی محصور نشده که العیاذبالله یک جسمی داشته باشد و کاخ و در و دربانی برایش وجود داشته باشد. توحید باب دارد اما باب توحید امام است «مَاؤُکُمْ أَبْوَابُکُمْ أَیِّ الْأَئِمَّة» با امام درهای توحید به روی ما گشوده می شود، اگر کسی از این ابواب رفت به سرچشمه حیات می رسد. «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم»(بقره/۲۵۵).

اگر کسی از مسیر امام نرفت وارد وادی موت و مردگی می شود. لذا آنهایی که از امام فاصله می گیرند به تعبیر قرآن مرده اند و آنهایی که به امام می رسند در حقیقت به حیات رسیده اند. قرآن وقتی می خواهد توضیح بدهد می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِستَجيبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسول»ِ(انفال/٢۴) ای مومنین! سخت است ولی با سختی هایش این دعوت را اجابت کنید. خدا و رسول شما را دعوت می کنند، به چی؟ «اِستَجیبُوا» یعنی اجابت سخت است، از استجیبوا اینطوری استفاده می شود که یعنی با سختی و دشواری و با طلب، خدا و رسول را اجابت کنید. «إِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم» وقتی شما را دعوت می کند به آنچه که مبدأ حیات شماست. همه دعوت های حضرت حیات بخشند ولی در روایت دارد یعنی ولایت امام، ولایت امیرالمومنین این کلمه حیات است و ما را دعوت به سرچشمه حیات می کنند.

امام سرچشمه حیات و کلمه ماء الهی است. چرا؟ به خاطر این که ابواب الله است و درهای وادی توحید با امام گشوده می شود اگر امام در بین شما نباشد و بساط ایشان جمع بشود، باب توحید بسته می شود. ما با یک چنین کسی می خواهیم همراه بشویم، یک کسی که کلمه ماء و حیات است، کلمه نور است «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» این کسی که مأموریت های و غیبتش این است، ظهورش این است و کلمه غیب الهی است و وقتی که ظهور می کند ضحای عالم است. نهار و روز عالم است و ما با همچین امامی سروکار داریم. در این طرح باید واقع بشویم و با این امام باید همراهی بکنیم.

قیام برای خونخواهی سیدالشهداء علیه السلام

یک جمله فقط اضافه کنم این وجود مقدس یکی از نقش هایش این است «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطانا فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْل»(اسراء/٣٣) آن کسی که مظلوم کشته شد، ما برای ولی دمش یک سلطه ای قرار دادیم، حق دادیم که قصاص کند ولی او هم نباید اسراف و زیاده روی کند. حضرت فرمود: این باطن آیه است، ظاهرش راجع به همه مظلوم هایی است که کشته می شوند و صاحب خون می تواند قصاص کند و البته عادلانه باید قصاص کند ولی باطن آیه راجع به امام زمان است. یکی از مأموریت های بزرگ امام زمان این است؛ آن آقایی که مظلوم کشته شد، همینطوری که خونش هدر نمی رود و ما برای ولی این دم یک سلطانی قرار دادیم ولی او هم زیاده روی نمی کند.

حضرت فرمود: اگر همه عالم مقابل امام زمان بایستند و به خون خواهی امام حسین علیه السلام همه را بکشد، اسراف نکرده است. اگر همه عالم بایستند، حضرت برای خونخواهی امام حسین قیام می کند حتی اگر همه در مقابلش بایستند و بگویند: نه! حضرت می خواهد بساط امام حسین را در عالم پهن بکند. آنها می گویند: نه حالا کشته شده که شده چه ربطی به امروز ما دارد؟! اگر همه دنیا مقابل حضرت بایستند و همه را از دم تیغ بگذراند، اسراف نکرده است.

لذا در روایت است یک وقتی که کار سخت می شود، در عین حال که حضرت امام رحمت اند، یک جایی هم سخت گیری می کنند، چون مهلت تمام شده و می آیند در میدان و حتی کار به جایی می رسد که یک عده ای از طرفداران شک می کنند که آقا این همان امام الرّحمه است؟ «وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ» این ها اسم امام زمان است دیگر، آیا او همان رحمت واسعه است؟ آن موقع است که حضرت یک جلوه از عاشورا را نشان می دهند، در نقل دارد که قنداقه حضرت علی اصغر را؛ این جاست که همه می گویند هرچه بکشد حق دارد. می گویند ببینید اینهایی که من با آنها درگیرم، اینها ادامه همان بنی امیه اند. آن جاست که همه تردیدها کنار می رود و همه می فهمند که «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْل» همه را هم از دم تیغ بگذراند، اسراف نکره است.

پی نوشت ها:

(1) كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص: 326

(2) تفسير القمي، ج 2، ص: 379