نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه سوم حرم مطهر/ ابعاد وجودی امام و مقامات او در قرآن

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 27 اردیبهشت ماه 99 است که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند و از شبکه سه سیما پخش شده است. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در ماه مبارک رمضان خداوند متعال به بندگان خویش توجه ویژه ای دارد و رزق هایی را جهت بهره گیری ما نازل می کند که از آن جمله می توان به قرآن و معرفت الهی اشاره کرد. خوب است در شب های قدر مردم با توجه و دعا و اشک، از خداوند رفع گرفتاری و بلا و بیماری را بخواهند تا ان شا الله بتوانیم مثل قبل از اماکن شریفه بهره ببریم. مسئله ولایت امیرالمومنین از جمله مسائلی است که در قرآن بسیار به آن اشاره شده و محور معارف قرآن است و در صورتی که ما نتوانیم ولایت الله را از آیات استخراج کنیم و به آن برسیم، در گرفتاری ها و فتنه ها هیچ راه نجاتی نخواهیم داشت. اگر کسی از قرآن توانست به امام برسد و از ایشان تبعیت کند، آن وقت است که سعادت نصیب او شده است. وجود مقدس امام همانند انبیاء الهی دارای دو بعد است: یکی از آن ها جنبه انسانی یا بشری است، یعنی اینکه ایشان هم مانند ما زندگی می کند، غذا می خورد و ... جنبه دیگر که سبب تمایز ایشان از دیگر انسان ها شده همان بعد الهی و وجه الله بودن است. امام علیه اسلام سفیر میان ما و خدای متعال است وهم چنین حجت خدا بر ماست. امتحان به امر ولایت زمانی رخ می دهد که ایشان در ظاهر مثل ما باشند.

رزق ماه مبارک رمضان و توصیه به دعا جهت رفع بلا و بیماری

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. از جمله رزق های ماه رمضان، رزق قرآن، رزق معرفت و رزق همراهی با امام است. رزق های محبت و معرفت الهی در ماه رمضان نازل می شوند و ان شاء الله همه ما مهیا برای بهره مندی از شب قدر باشیم. وقتی که در این ایام می بینیم حرم از محبین و مشتاقانی که دلشان مشتاق زیارت است، خالی است در حالی که سال های گذشته حضور بزرگواران و عزیزان موج می زد، غصه انسان را می گیرد. ان شاء الله التجا کنیم که خدای متعال در این شب قدری که پیش روست، این بلا را مرتفع کند و درهای این مشاهد شریفه به روی محبین گشوده بشود. اینجا مختلف الانبیاء و مختلف الملائکه است. در حرم سیدالشهداء اینطور است، در حرم امام رضا علیه السلام هم به همین شکل است.

اینکه گفته می شود مختلف الانبیاست یعنی محل رفت و آمد انبیاء الهی و ملائکه مقربین است. در آن حدیث شریف وقتی صفوان جمّال به امام رضا علیه السلام گفت: آقا شما هم زیارت امام حسین علیه السلام می روید؟ حضرت فرمودند: بله، شبهای جمعه -این قسمت روایت را بزرگان باید معنا کنند- خدای متعال هبوط میکند به کربلا و یک عنایتی به این سرزمین دارد. اتفاقی که می افتد این است که همه ملائکه، همه 124 هزار پیغمبر و اوصیائشان به کربلا فرود می آیند. فرمود: نبی اکرم تشریف می آورند، ما هم می آییم. پس مشاهد مشرفه یک چنین مکان هایی است. رفت و آمد ما به این مکان ها و باز بودن این درها موجب نزول رحمت است. خود باز بودن این درها رفع بلا می کند چرا که هزار خیر از حرم امام نازل و تقسیم می شود.

حالا بالاخره به هر دلیل ما محرومیم. فردا که شب قدر است، در همین حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بعضی از بزرگان وجود مقدس امام زمان را زیارت کردند. اینجا یک چنین مشاهدی است و محروم شدن از این مشاهد خیلی گرفتاری است. ان شاء الله فردا شب که شب قدر است، با تمام وجود التجا کنیم که خدای متعال این بلیه را رفع کند تا هم گرفتاری ها رفع بشود و این مشاهد مشرفه، مساجد، هیئات، این مراکزی که محل نزول رحمت خداست و قلوب تصفیه می شود، درهایش به روی مومنین و مشتاقان باز بشود.

فرمود: اگر کسی برای امام حسین علیه السلام گریه کند، قلبش آن روزی که قلوب می میرد، نمی میرد. پس گریه بر حضرت محیی قلب است و حیات قلب می آورد. زیارت معصوم، اشک بر سیدالشهداء، طهارت نفس می آورد. تعطیل بودن این مراکز یک بلیه ای است که ان شاء الله باید التجاء کنیم و التماس کنیم تا خدا این بلیه را رفع کند و اگر لااقل نمی توانیم بیاییم، از دور فرصت بگذاریم برای ارتباط با این مشاهد. از این موضوع غفلت نکنیم، حتما زیارت کنیم و بعد هم نگران باشیم که چرا محروم شدیم. بی تفاوت نباشیم، این بی تفاوتی خیلی امر بدی است و این غفلت، کار دست انسان می دهد. ان شاء الله خدای متعال به زودی درب این مشاهد شریفه را به سوی مشتاقان و دوستان اهل بیت باز بکند و موانع مرتفع بشود.

فهم ولایت امیرالمومنین در قرآن جهت رهایی از فتنه ها

این شب های دهه آخر ماه رمضان که اگر خدای متعال روزی کند در محضرتان هستیم، آن چه که مدنظر است، این است که یک بحث قرآنی و بحث مربوط به وجود مقدس امیرالمومنین و مقامات حضرت و مقامات اهل بیت انجام بشود.

بسیاری از آیات قرآن، نه یکی و دوتا و ده تا، صدها آیه قرآن مربوط به مقامات اهل بیت است. حالا بعضی از علمای اهل سنت حدود سیصد آیه را مربوط به مقامات امیرالمومنین دانستند که البته بیش از آن است. در روایات ما آمده: «جَعَلَ وَلايَتَنا أهلَ البَيتِ قُطبَ القُرآنِ»(1) همانطور که محور معارف قرآن توحید است، مسئله ولایت نبی اکرم و اهل بیت هم محور معارف قرآن است. اصلا اگر کسی آن کلید به دستش نیاید، قرآن فهم نمی شود و البته فهم قرآن وقتی حاصل می شود که انسان این کلید را به دست بیاورد. اگر ما با قرآن مقامات اهل بیت را شناختیم، آنجاست که فتنه های بزرگ اجتماعی ما را از ولایت الله جدا نمی کند. تمام تلاش شیطان بر همین است که ما را از این مسیر جدا کند.

«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» تمام نقشه هایی که کشیده و تمام هجومی که می برد برای همین است «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ»(اعراف/۱۶-۱۷). پس خدای متعال اسرار راه رفتن با معصوم را با قرآن بیان کرده است. لذا در یک حدیث نورانی که مرحوم کلینی آن را در مقدمه کافی و هم چنین دیگران هم نقل کردند، حضرت فرمودند: «مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْحَقَّ مِنَ الْقُرْآنِ لَمْ یَتَنَکَّبِ‏ الْفِتَن»(2) کسی که امر ولایت ما و هم چنین معارف ولایت ما را از قرآن نفهمید و با قرآن به معرفت الامام نرسید، از فتنه ها نجات پیدا نمی کند. چه بدری ها و احدی ها و کسانی که شمشیر زده بودند، اما در این فتنه ها زمین گیر شدند. نکته اش همین است که اگر کسی امر امام و این درگیری بین ایشان و جبهه مقابل امام، هم چنین آن بلا و فتنه ای که امام در او گرفتارند را از قرآن نفهمید، طبیعتا نمی تواند از فتنه های سخت و امتحان هایی که در امر ولایت پیش می آید، نجات پیدا کند.

ابعاد وجودی ائمه و انبیاء الهی و لزوم اطاعت ما از ایشان

یک نکته ای که مایلم در این شبها اگر مقدور شد بحث را باز بکنم و آیات و روایات را تقدیم کنم، این است که ائمه مثل انبیاء الهی دو جنبه دارند. مقامات ائمه ممتاز و ویژه است البته انبیاء الهی هم همینطور بودند و دو جنبه داشتند. یک جنبه این است که سیمای بشر پوشیدند و در لباس بشر آمدند که اصلا امتحان ما به امام و انبیاء اینطور واقع می شود. انبیاء الهی هم لباس بشر می پوشیدند و در قالب بشر می آمدند.

یک جنبه دیگر ایشان، جنبه فرابشری و به عبارت دیگر ارتباط با خدای متعال است. اگر آن نباشد دیگر هیچ امتیازی ندارند که ما دنبال آنها حرکت کنیم. چه دلیلی دارد نسبت به اشخاصی که آن ارتباط را ندارند، خدای متعال بفرماید: شما باید طاعت بکنید؟

در قرآن دستور داده شده که وظایفی برای ما نسبت به نبی اکرم و اهل بیتشان معین شده، یکی از آن ها تسلیم است. می فرماید: به حدی باید تسلیم باشید که اگر حکمی وجود مقدس نبی اکرم کردند، آنجایی که با همدیگر نزاع  و اختلاف دارید، ولو علیه شما قضاوتی کردند، در دلتان هم احساس دلتنگی نکنید که چرا من باید نسبت به چنین شخصیتی که یک بشری مثل خودم است، این حالت تسلیم را داشته باشم؟ چرا اطاعت رسول و اولی الامر؟ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ و َأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(نساء/۵٩) اطاعت خدای متعال معلوم است، اگر آن ها مثل خود ما هستند، چرا از ما تبعیت و معیت را خواستند؟ «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(توبه/١١٩) اگر مثل خود ما هستند، حداکثر یک نامه رسان اند. نامه را آوردند، خودمان می خوانیم و می رویم و به نامه عمل می کنیم. «حَسبُنا کِتابَ الله» یعنی همین و این یک امتحان خیلی بزرگی بوده که خدا گرفته است.

بنابراین ائمه یک جنبه بشری دارند و باید هم در سیمای بشر بیایند. حالا این که چرا باید بشر باشند را عرض می کنم. ولی اگر این بشر مثل خود ماست و آن ارتباط با حضرت حق را ندارد، چه دلیلی دارد ما دنبال سرش حرکت کنیم؟! چه دلیلی دارد که هرکجا پا گذاشت، پا بگذاریم؟ چه دلیلی دارد که سلمان وقتی با امیرالمومنین در یک وادی راه می رفت، یک رد پا بیشتر باقی نمی ماند؟ این فقط قدم هایش نبود، بلکه قدمهای دلش هم همینطور بود. «إِيثَارُهُ هَوَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى هَوَى نَفْسِه‏»(3) تمام قوایش فانی در امیرالمومنین بود. چرا باید رفتارش نسبت به امیرالمومنین اینطور باشد؟ اصولا اگر آن مقامات باطنی امام شناخته نشود، سیر با ایشان در مقامات توحید واقع نمی شود. در ادامه یک مقداری درباره این دو جنبه گفتگو می کنیم.

احتیاج ما به حجت جهت بهره گیری از فرامین الهی

اولا؛ حتما انبیاء الهی و حجج الهی لباس بشر می پوشند ولی اگر آن جنبه الهی را هم نداشته باشند، کاری از آنها ساخته نیست و مثل خود ما هستند. ابتدا به یک حدیث اشاره می کنم، بعد بعضی آیات قرآن را می خوانم. یک حدیث نورانی را مرحوم کلینی در کتاب الحُجّه نقل کردند. ایشان در کتاب کافی، کتاب نبوت و امامت را از هم جدا نکردند و به عنوان کتاب الحجه آوردند. ایشان در این کتاب خصوصیات حجج الهی را گفتند یا اینکه حجت چه مقاماتی دارد. به تعبیر دیگر ایشان در این کتاب بحث می کنند که وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام که حجت های الهی هستند، مقاماتشان چیست؟ بحث های پردامنه ای است که فقط باید دانه دانه این احادیث خوانده بشود و هرکدام گاهی ده ها جلسه بحث بشود، چون معارف اهل بیت است که از سرچشمه علم صادر شده است. حدیث اولی که ایشان در این کتاب آوردند و برایش عنوان گذاشتند، باب اضطرار به حجت است. چرا ما محتاج و مضطر هستیم به این که حجتی بیاید و بین ما و خدای متعال احتجاج بکند، حجت خدا بر ما بشود و ما از طریق او فرامین الهی را بگیریم؟ چه نیاز و چه اضطراری وجود دارد؟

این حدیث خیلی گفتگو می خواهد که من به دو نکته از این حدیث اشاره می کنم. حضرت اول می فرمایند: ما می دانیم که یک خالق صانع و یک الهی داریم ولی نمی توانیم این خدای متعال را مشاهده کنیم، «کَانَ ذَلِكَ اَلصَّانِعُ حَكِيماً مُتَعَالِياً» در یک علو مرتبه ای است که دست ما به آن نمی رسد. «لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لاَ يُلاَمِسُوهُ» ما که خدا را مشاهده نمی کنیم، مباشرت و ملامسه ای هم نداریم، «فَيُبَاشِرَهُمْ وَ يُبَاشِرُوهُ» خدای متعال هم با ما مباشرت ندارد.

گرچه حالا بحث های دیگری وجود دارد، «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ»(حدید/۴) خدا با ما هست، اما این معیت به نحوی نیست که ما او را مشاهده کنیم. با چشم ببینیم یا با حواسمان درک کنیم. البته اگر کسی با امام یا همان حجت الهی سیر کرد به یک جایی می رسد که لقاء خدا برایش حاصل می شود. آن را هم باید معنا کنیم، به عبارت دیگر آن لقاء هم به لقاء این حجت تفسیر می شود. پس این یک جنبه است که حضرت حق که صانع ماست، در دسترس ما نیست و کسی نمی تواند با او گفتگو و معاشرت داشته باشد. مگر ما دستمان به آنجا می رسد؟! وقتی این طور است، «وَ يُحَاجَّهُمْ وَ يُحَاجُّوهُ» ما نمی توانیم با خدا محاجه کنیم یا اینکه خدای متعال با ما صحبت کند، حجت هایش را بگوید و ما هم حجت ها را از او بگیریم.

البته این مسئله هر کلمه اش یک کتاب گفتگو لازم دارد و الان می خواهم کلام معصوم را عرض بکنم. بعد فرمود: حالا که مسئله به این شکل است پس خدای متعال یک سفیرانی می خواهد، «یُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ» یک سفیر بین ما و خدا که اگر ما دستمان به او نمیرسد، باید این فرستاده الهی از خدا برای ما بیان بکند و مراد الهی را به ما برساند «یَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ»، بعد می فرماید: این سفرا و برگزیده ها، این انبیاء الهی، حکما هستند، «مُؤَدَّبِينَ بِالْحِكْمَةِ» که خدای متعال آن ها را تربیت کرده و حکمت بهشان آموخته است.

چهره بشری و وجه الله بودن دو شاخصه مهم برای این ارتباط

سپس می فرماید: آنها را مبعوث کرده و به حکمت مأمور شدند که این حکمت را منتشر کنند. «غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي اَلْخَلْقِ وَ اَلتَّرْكِيبِ» در عین این که در ترکیب با ما شبیه اند و مشارکت دارند، در قالب جسم خلق شده اند. در این دنیا می آیند زندگی می کنند، می خورند و می آشامند، ازدواج می کنند و تحت تأثیر عوامل طبیعی قرار می گیرند. هم چنین در میدان جنگ ضربات دشمن بر پیکر آنها ظاهرا کاری می افتد و به شهادت می رسند. گاهی هم این بدن مطهر و مقدس زیر سم اسب می رود. در عین این که در این جهاد با ما مشارک اند که البته این موضوع بحث می خواهد که چرا با ما مشارک اند، «غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي اَلْخَلْقِ وَ اَلتَّرْكِيبِ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ»(4) در هیچ یک از احوالشان مشارک نیستند. در بقیه احوال اگر می خواست مثل ما باشد، مثل خود ما بود. دیگر چرا ما دنبالش برویم؟!

این که ما به سفیر احتیاج داریم به خاطر این است که نمی توانیم با حضرت حق ارتباط برقرار کنیم. اگر بنا بود او هم جنبه ارتباطی با حضرت حق را نداشته باشد، مثل خود ما می شد. پس آن جنبه خاص که گاهی در قرآن هم از آن تعبیر می شود این است که امام باب الله و صراط الله است و باب توحید با او گشوده می شود. صراطی است که باید در او سلوک کنی تا به قرب الهی برسی. حبل الله است و به تعبیر قرآن «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً»(آل عمران/١۰٣) رشته الوهیت در عالم با او گسترده می شود چرا که امام وجه الله است، جنب الله است و بقیه خصوصیاتی که ایشان دارد.

اگر بنا بود این جهات را نداشته باشند، چطور می توانستند رابط بین ما و خدای متعال بشوند؟ همینطور که ما ارتباط نداشتیم، او هم ارتباط ندارد. البته این ارتباطی که ائمه با خدای متعال دارند که طریق ارتباط ما هستند و سفیر و به تعبیر دیگر معبر از طرف خدا هستند، سبب می شود که مقصد الهی را آنها به ما می رسانند و با ما احتجاج می کنند. اگر آن جنبه در امیرالمومنین نباشد، چرا امیرالمومنین امام بشود و ما مأمون؟ از آن طرف هم اگر لباس بشر نپوشد، با ما ارتباط برقرار نکند، می شود مثل ارتباط ما با حضرت حق. همانگونه که ارتباط ما با حضرت حق برقرار نمی شود، ارتباط با او هم برقرار نمی شد.

این که چرا امام چهره بشری پیدا می کند و این چهره بشر پوشیدن چطور موجب می شود ما به وسیله امام علیه السلام امتحان بشویم، بحث دیگری است. اگر امام چهره بشر نمی پوشید، نه ارتباط ما با او برقرار می شد و نه به امام امتحان می شدیم. امتحان به توحید از طریق امتحان به امام واقع می شود و امتحان به امر ولایت وقتی واقع می شود که امام لباس بشر بپوشد.

یکی از مهمترین مسائل این هست که «يَا عَلِيُّ إِنَّكَ مُبْتَلًى وَ النَّاسُ مُبْتَلَوْنَ بِك‏»(5) وجود مقدس نبی اکرم به امیرالمومنین فرمودند: شما مبتلا هستید و دیگران هم با شما ابتلا و امتحان می شوند. امام که اینجا در وادی ابتلا وارد می شوند، زمانی است که لباس بشر بپوشند و الا آن جنبه فوق ملکوتی حضرت که به راحتی مورد ابتلا در این عالم واقع نمی شود و دست کسی به آن نمی رسد. حالا ان شاء الله اگر خدای متعال توفیق داد و شب های آینده فرصت بیشتر باشد، سعی می کنیم که این بحث را جلو ببریم و یک سلسله روایات در مقام امیرالمومنین بخوانیم.

پی نوشت ها:

(1) تفسير العياشي، ج‏1، ص: 5

(2) المحاسن، ج‏1، ص: 216

(3) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 133

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 168

(5) تفسير فرات الكوفي، ص: 455