نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 30 فروردين 1403 - Thu, 18 Apr 2024

جلسه ششم حرم مطهر/ ساحت بشری و قدسی امام/ مراحل نورانی شدن قلب انسان

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 31 اردیبهشت ماه 99 است که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند و از شبکه سه سیما پخش شده است. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ اهل بیت و پیامبران دارای دو وجه یا دو جنبه بشری و فوق بشری هستند که بعد فوق بشری شان باعث شده تا از انسان های دیگر متمایز باشند و از طرفی اگر آن خلقت انسانی و جنبه بشری را هم نداشتند، امتحانی که خدای متعال می خواهد انجام نمی شد و راه ارتقاء انسان ها فقط امتحان پس دادن و تسلیم شدن است. وجود مقدس امام از عالم بالا برای سیر انسان ها فرستاده شده و باید بدانیم نزول همان سقوط نیست. اینطور نیست که حقیقت پیامبر از عالم دیگر جدا شده و در اینجا فرود آمده باشد بلکه حقیقت این وجود مقدس در همه عوالم بالا وجود دارد و نازله این وجود متناسب به عالم ما هم فرستاده شده تا با آن سیر و مقامات عالیه را درک کنیم. در روایات ما درباره معنای «اعراف» آمده است: میان اهل بهشت و جهنم با بلندی هایی فاصله ایجاد شده تا به این وسیله از هم متمایز شوند. در حقیقت اعراف آن قله هاست که رجالی روی آن ایستاده اند و درباره این شخصیت ها گفته شده که از طریق سیمای اهل بهشت و جهنم آن ها را می شناسند.

سیر در مقامات امام تنها راه طاعت خدا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. جلسات گذشته در باب آیات و روایاتی که ناظر به مقامات وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت است و در همه قرآن هم این آیات دیده می شود، صحبت کردیم چون اگر ما به توحید دعوت شدیم و سراسر قرآن هم تفصیل کلمه لا اله الا الله و دعوت به توحید است، طریق معرفت و بندگی خدای متعال، معرفت داشتن نسبت به وجود مقدس معصومین و سیر با عبادت آنهاست. لذا اگر قرآن ما را دعوت به توحید و معرفت الله می کند، از طریق معرفت به انبیاء و اولیاء، وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت معصومشان این امر واقع می شود. بنابراین جای هیچ تعجبی نیست که گفته شده یک سوم معارف قرآن در باب ما اهل بیت و دوستانمان است و یک بخش از سه بخش معارف قرآن در باب دشمنان ما، دشمنی آنها و سرنوشت و نقشه هایشان و امثال این هاست. به خاطر این که قرآن سراسر دعوت به توحید و تفصیل همین کلمه لا اله الا الله هست ولی طریقش اوست.

در حدیث نورانی که مفضل از امام صادق علیه السلام نقل کرد، حضرت می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّمَا أَحَبَ أَنْ يُعْرَفَ بِالرِّجَالِ وَ أَنْ يُطَاعَ بِطَاعَتِهِمْ» خدای متعال این را دوست می داشته و آن مسیری که خواسته و محبوب اوست، این است که «أَنْ يُعْرَفَ بِالرِّجَالِ وَ أَنْ يُطَاعَ بِطَاعَتِهِمْ» از طریق رجالی شناخته و از راه طاعت آنها طاعت شود. حالا ما می خواهیم خدا را اطاعت کنیم، چطور باید عمل کنیم؟ خدای متعال اینطوری اراده کرده که از طریق طاعت یک شخصیتی اطاعت بشود و آن رجالی را که میخواسته معرفت خودش را از طریق معرفت آنها و طاعتش از طریق طاعت آن ها واقع بشود، «سَبیل الله» قرار داده و طاعت خدا هم از طریق سیر در سبیل الله و این وادی حاصل می شود. در حقیقت طاعت او می شود طاعت خدا «وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ» او را وجه قرار داده و وقتی کسی وجه الله شد، طبیعتاً معرفت خدای متعال از طریق او حاصل می شود.

اگرچه روشن است که خدای متعال وجه و چهره ای مثل ما ندارد و معرفت خدای متعال به این معنا نیست که ما این چهره محسوس و ملموس را ببینیم و خدا را بشناسیم ولی خداوند برای خودش وجهی قرار داده که از طریق آن می توان او را شناخت. آن شخصیت ها و رجالی که خداوند اراده کرده که از طریق آنها شناخته شود، آن ها را وجه خودش قرار داده است «فَجَعَلَهُمْ سَبِيلَهُ وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ»(1) پس این که قرآن مقامات اهل بیت و نبی اکرم را بیان می کند، به این معنا نیست که این مقامات توحیدی نیست بلکه معارف توحیدی همین ها هستند.

رابطه امتحان الهی و جنبه بشری امام

پیش تر گفتیم که خدای متعال در قرآن و از جمله در معارف و روایات اهل بیت، برای انبیاء الهی و وجود مقدس نبی اکرم و اولیاء معصوم دو وجهه معرفی فرموده است: یک وجهه بشری یعنی اینها در سیمای بشر ظاهر می شوند و یک وجهه ای که همان بعد فوق بشری آنهاست و همین وجهه ارتباطشان را با خدای متعال و سفیر و حجت خدا بودنشان را نشان می دهد. این وجهه دوم در ما انسان ها نیست و به خاطر همین هست که باید دنبال آنها حرکت کنیم. منتها خدای متعال این چهره فوق بشری شان را در سیمای بشر خلق کرده و گویا این سیره، ابتلاء و امتحان الهی است که این وجودی را که کلمه روح در نزد اوست، همه ملائکه در خدمت او هستند و به همه عوالم خلقت اشراف دارد را در قالب یک بشر خلق می کند که می شود زیر بار فرامین او نرفت و او را نپذیرفت و انکارش کرد، یا حتی با او جنگید و این وجود مقدس را به شهادت رساند و سرش را هم به نیزه زد و این هم می شود امتحان.

در نهج البلاغه آمده است: اگر خدای متعال می خواست آیاتی بفرستد تا همه گردن ها در مقابل آن خاضع بشود، این کار را می کرد. «لَظَلَّتْ لَهُ الاَعْنَاقُ خَاضِعَةً​»(2). این برای خدای متعال کاری ندارد که آیاتی بفرستد تا همه مجبور به تسلیم شوند. ولی در این صورت امتحان در عالم واقع نمی شود. البته زمان عذاب که بشود، موقع ظهور قیامت و ظهور حقایق عالم بالا این اتفاق می افتد ولی در شرایط امتحان اینطور نیست. خدای متعال این جنبه بشری را قرار داده و ما باید با همین جنبه بشری سیر در عالم بالا داشته باشیم.

نکته مهم این است که از نظر قرآن این شخصیتی که لباس بشر پوشیده و آمده فقط یک نامه رسان نیست. مثل بعضی از آقایانی که در قدیم و الان مثلا در مخابرات و پست کار می کردند و کارشان این بود که نامه ها را به مقصد می رساندند، در حقیقت یک آدمی مثل خود ما که نامه و خبر را به همه می رساند. انبیاء اینطوری نیستند، بعضی ها خیال می کنند آن ها هم یک نامه رسانند و یک نامه ای به دستشان رسیده و آن را برای ما می آورند، البته که این طور نیست. این بشری که آمده و ما را دعوت می کند، داعی الله است و سیر به سمت خدای متعال از طریق سیر با خود اوست، سیر در مقامات و مدارج اوست. کما این که سیر به سمت خدای متعال، سیر به مقامات قرآن و سیر در مقامات امیرالمومنین است.

بنابراین گویا خدای متعال اینطور می خواسته که آن حقیقتی که متصل بین ما و اوست، لباس بشر بپوشد و ما به تدریج با او سیر کنیم و این پرده ها کنار برود و معارف حاصل بشود. یک نکته ای را اینجا عرض میکنم و بعد بعضی از آیات و روایاتی که ناظر به آن مقامات باطنی ائمه است و آنها را در آن سیمای فوق بشری شان معرفی می کند را ترجمه می کنم. آن نکته این است که اگر بناست ما امام را بشناسیم و با معرفت ایشان به معرفت خدای متعال برسیم، باید این جنبه بشری را بشناسیم یا این صرفا مقدمه هست و باید آن مقامات نورانی امام شناخته شوند؟

تردیدی نیست که ما باید هر دو جنبه را بشناسیم یعنی امیرالمومنین همین شخصی که در سیمای بشر آمده اند را باید در سیمای مقامات باطنی و مقام اعراف بودنشان شناخت. به تعبیر قرآن امیرالمومنین را باید در مقام سبیل و صراط و عناوینی مثل باب الله، وجهه الله و جنب الله بودن شان شناخت. همین مسئله در روایات به مقام نورانیت امام تعبیر شده که باید شناخته شود.

سقوط یا نزول پیامبر اکرم به این عالم

امام کلمه نور الهی است که از عالم بالا نازل شده و عوالمی را طی کرده و باید مورد شناخت ما قرار بگیرد. این تعبیر در قرآن و در باب وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمومنین آمده است. در سوره تغابن آمده که خدای متعال از نازل شدن پیامبر به نور تعبیر کرده و می فرماید: «وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا»(تغابن/۸) حضرت آن نوری هستند که خدای متعال نازل کرده، «فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ» مخاطب این آیه اولوالالباب هستند.

قبلا هم به این موضوع اشاره کرده ام که شاید قرار است بعد از این «اتَّقُوا اللَّهَ» هایی که در قرآن می آید، قرار است یک مطلب مهمی بگوید. اینطوری می خواهد بفرماید که حواستان را جمع کنید یا موانع شما را از این مطلبی که می خواهم بگویم، باز ندارد. «اتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا» خطاب به آنهایی است که مومن اند و لب انسانیت را دارند. می فرماید: مومنین! اولو الالباب! «اتَّقُوا اللَّهَ» حواستان را جمع کنید «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً»(طلاق/١١) الله تبارک و تعالی یک ذکری به سوی شما نازل کرده است.

در ابتدا ممکن است به نظر بیاید که این ذکر نازل شده، قرآن است چون از قرآن هم تعبیر به ذکر شده ولی بلافاصله توضیح می دهد «رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ» این ذکری که نازل شده رسولی از طرف خدا است که آیات روشن الهی را برای شما تلاوت می کند. «لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»(طلاق/١١) تا مومنین و آنهایی که اهل ایمان و عمل صالح هستند را از ظلمات به سمت نور خارج کند. پس وجود مقدس نبی اکرم در عالم ما نازل شدند و بزرگان این مطلب را این گونه معنا کردند که معنای نزول، سقوط نیست. جسم وقتی فرود می آید ساقط می شود و دیگر در مقام بالا نیست و سقوط کرده اما معنای نزول این نیست.

وجود مقدس نبی اکرم یک حقیقتی است که نازل شده یعنی در عوالم بالا است و سیری در عالم ما دارد و متناسب با آن عالم بالا در عالم ما خلق شده است یعنی همه عوالم را پر کرده تا به ما رسیده نه این که عالم بالا را رها کرده و به پایین آمده است. اگر قرآن از محضر خدای متعال نازل شده «و إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيم»(زخرف/۴) یک مقام ام الکتاب دارد، یک مقام لوح محفوظ دارد، یک مقام کتاب مکنون دارد. به تعبیر قرآن «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ»(واقعه/٧۷-۷۸) یا «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ * فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»(بروج/٢١-۲۲) این که از آن لوح محفوظ تنزل پیدا کرده، معنایش این نیست که در مقام لوح محفوظ و کتاب مکنون نیست. آن مقام کتاب سر جای خودش هست «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(واقعه/٧٩) و جز معصوم کسی به آن مقام قرآن دسترسی ندارد. مطهرونی که در سوره مبارکه واقعه معرفی شده اند نبی اکرم و اهل بیتشان هستند. در حقیقت قرآن نازل شده و مرتبه نازله اش به دست ما می رسد. وجود مقدس نبی اکرم هم نازل شده اند. حقیقتشان در عوالم بالا هست و نازله آن وجود تا عالم ما هم  آمده پس وقتی نازل شده ما هم باید با این وجود مقدس سیر کنیم. مقام نازله این وجود مقدس هم با بقیه فرق می کند.

لذا در روایات ائمه فرمودند: جسم ما هم از علیین است و البته روحشان از فوق علیین است. این وجود مقدسی که نازل شده را باید شناخت و آنچه که ما باید از وجود مقدس نبی اکرم بشناسیم، فقط این وجود نازله اش نیست. این وجود را باید بشناسیم و بعد با او سیر کنیم تا آن مقامات عالیه حضرت درک بشود که این همان طریق معرفت الله است.

تسلیم امام تا رسیدن به معرفت الهی

حالا چطور باید به آن مقامات معرفت رسید؟ آیا یک دفعه حاصل می شود؟ اصلا اینطور نیست و دفعتا حاصل نمی شود و راهش فقط امتحان پس دادن است. باید با این پیامبر همراه بشوید، امتحان پس بدهید، تسلیمش بشوید و او را طاعت و تبعیت کنید تا تو را سیر بدهند. باید در مقام طاعت و تبعیت و تسلیم و معیت و این چیزهایی که قرآن در باب وجود مقدس نبی اکرم می خواهد باشیم.

این که می خواهد نسبت به حضرت در مقام صلوات باشیم «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»(احزاب/۵۶) چون با این شیوه است که ما می توانیم سیر کنیم و به آن جنبه فوق بشری شان برسیم و آن وقت در شناخت آن جنبه فوق بشری شان است که به تدریج یقین و ایمان در ما کامل می شود. ما باید پرده را کنار بزنیم تا نبی اکرم و امیرالمومنین را در سیمای ملکوتی ببینیم نه فقط سیمای ملکی ایشان. «كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ»(انعام/۷۵) کسی به مقام یقین می رسد و قلبش نورانی به نور یقین می شود که بتواند امام را در مقام ملکوت ببیند و الا اگر فقط امام را در مقام ملک ببینی، بعید است صاحب یقین بشوی.

خب راهش چیست؟ راه این که انسان به تدریج در این عالم امتحان مقاماتی را طی کند و به مقامات ائمه برسد، چیست؟ راهش این است که انسان تسلیم باشد در حقیقت از مقام تسلیم شروع می شود. این روایت را ابوخالد کابلی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که در کتاب شریف کافی هم آمده است. بعد از این که حضرت فرمودند: ما آن نور الهی هستیم که خدای متعال آن را در همه عوالم نازل کرده، آن نور اللهی که همه عوالم با او روشن می شوند و آن چراغی که همه کائنات را روشن می کند ما هستیم، حضرت فرمودند: ما قلوب مومنین را نورانی می کنیم، به طوری که این خورشید در قلب مومن از خورشید در روز روشن آشکارتر است، گویا مومن خودش یک خورشید می شود.

حالا چطور این به دست می آید و قلب انسان نورانی به نور امام می شود؟ چطور انسان در قلب خودش می تواند انوار امام را مشاهده کند و سیر با امام داشته باشد؟ حضرت راهش را این طور فرمودند: سه قدم است «وَ اَللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لاَ يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلاَّنَا حَتَّى يُطَهِّرَ اَللَّهُ قَلْبَهُ» مقام محبت و معرفت بعد از مقام تطهیر است. باید خدای متعال قلب را تطهیر کند تا محبت و نور امام در آن بیاید و قلب بتواند امام را در مقام باطنی ببیند. خدای متعال چه وقت قلب بنده ای را از آلودگی ها و شرک و پاک می کند تا آماده ایمان و اخلاص بشود؟ تا آماده انوار توحید بشود که همان نور امام هست، تا نور وجود مقدس نبی اکرم به قلب انسان برسد؟ «وَ لاَ يُطَهِّرُ اَللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا»(3) تا تسلیم نشود و در دو راهی ها خود را به ما نسپرد به طوری که مقام سلم پیدا کند و همه قوا و چشم و گوش و زبان و قلبش سلم در مقابل امام باشد، تطهیر و پاکش نمی کنند و تا سلم نشود به مقام معرفت نمی رسد. پس شروعش از تسلیم است.

باید نسبت به همین مقام ظاهری امام و وجود مقدس نبی اکرم تسلیم شد. این آقایی که به ما گفتند تسلیمش شو، جبرئیل هم تسلیم اوست. در یک روایتی مطلب عجیبی آمده است و آن این که وقتی جبرئیل محضر حضرت می آمد، مودب و دو زانو می نشست. این یک مقامی است که همه ملائکه وقتی برای تدبیر امور در عالم نازل می شوند، اول محضر امام می رسند و شب قدر هم همه ملائکه با روح محضر امام می آیند. یک همچین وجود مقدسی است که اینجا ظهور پیدا کرده پس باید تسلیم این آقا شد. بنابراین فقط اگر جنبه بشری را داشت هیچ کاری برای ما نمی توانست کند.

اگر این آقایی که در لباس بشر آمده متصل است و ما باید با او سیر کنیم، این سیر از همینجا شروع می شود و با خودش باید سیر کنیم. این سیر کردن از تسلیم شروع می شود، در حقیقت خدای متعال اینطور خواسته که به تدریج ما با آیات الهی در عالم آشنا بشویم. به اندازه ای که امتحان می دهیم و تسلیم می شویم پرده ها کنار می رود و آن مقامات برای ما آشکار می گردد فلذا ما با همین آقایی که سیمای بشر پوشیده باید سیر کنیم.

لقاء الله با نداشتن شرک در ولایت

البته به این مسئله اشاره کردم که این که می گوییم باید تسلیم امام باشیم، معنایش این نیست که شما اگر تسلیم وجود مقدس نبی اکرم هستید پس هر کسی از راه آمد و گفت من پیامبرم، تسلیمش بشوید، اصلا اینطور نیست.

خدای متعال از طریق این پیامبر نبوتش را اثبات می کند، یک چیزی به او میدهد که می تواند اثبات کند. لذا ساحران فرعون وقتی آن معجزه موسای کلیم را می بینند، همه شان ایمان می آورند و برایشان واضح می شود که این یک چیزی فوق طاقت بشری است که در دست اوست.

پس او باید خودش را اثبات کند اما از چه طریق؟ از طریق آیاتی که خدا به او داده ولی بعد از این که آیات خودش را اثبات کرد، نباید خیال کنیم که یک دفعه در سیمای ملکوتی خودش ظاهر می شود. اینطوری نیست و بازهم لباس بشر دارد و می شود با ایشان مخالفت کرد. کما این که سحره ایمان می آورند و فرعون مخالفت می کند. اطرافیان فرعون مخالفت می کنند و درگیر هم می شوند و قصد دارند موسای کلیم را محاصره کنند ولی خدای متعال بساطشان را جمع می کند.

پس اینطور نیست که اگر معجزه آمد دیگر همه مقامات موسای کلیم ظاهر می شود، همه مقامات وجود مقدس رسول الله ظاهر می شود و همه می بینند، اصلا اینطوری نیست. باید با حضرت سیر کنید تا مقامات ایشان حاصل بشود. اصلا سیر در مقامات حضرت سیر در مقامات توحید است تا وقتی که به مقام قرب معصوم برسد.

معصوم را اگر در آن مقام زیارت کردید، آن وقت این می شود مقام توحید و مقام لقاء الله و این آیه شریفه را هم مکرر گفته ایم که شاید بیانگر همین مسئله است «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‌ إِلَيَّ» حضرت لباس بشر پوشیدند و به ایشان وحی می شود و به عبارت دیگر حقیقت توحید به ایشان عطا شده «أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ» که می توانند تمام کائنات را با نور توحید نورانی کنند پس توحید ایشان اینطوری است. اگر کسی دنبال لقاء الله هست و می خواهد سر و کارش فقط با عالم دنیا و طبیعت و نظام کیهانی و مخلوقات نباشد بلکه با خدا زندگی کند و با همه توجهش او را ببیند و با او زندگی کند و همه امکانات را با او تجارت کند «فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا» باید یک عمل صالحی داشته باشد «وَ لا یشْرِکْ بِعِبادةِ رَبِّهِ أَحَدا»(کهف/١١۰) در مقام عبادت هم شریک برای خدا قرار ندهد و اخلاص داشته باشد، حتی شرک خفی هم نداشته باشد و هیچ ریایی در وجودش نباشد.

یک روایتی که عرض کردیم باطن آیه را معنا می کند، این است که حضرت فرمود: «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ» یعنی «لَا یَتَّخِذْ مَعَ‏ وَلَایَةِ آلِ‏ مُحَمَّدِ وَلَایَةَ غَیْرِهِمْ» اگر کسی می خواهد سیر کند و به مقام لقاء الله برسد، باید با ولایت حضرت هیچ ولایت دیگری را قرار ندهد، با ولایت اهل بیت حضرت هیچ ولایت دیگری را قرار ندهد و کاملا تحت ولایت آنها باشد. فرمود: اگر کسی می بینید که مشرک شده و از وادی توحید بیرون رفته، به خاطر این است که در ولایت شرک پیدا کرده است وگرنه کسی که از امام جدا نشد، مشرک نمی شود. این یک جایی جدا می شود و زیر بار دیگران می رود و به همان اندازه شرک وجودش را می گیرد. «فَمَنْ أَشْرَکَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ فَقَدْ أَشْرَکَ بِوَلَایَتِنَا»(4) پس این آیه هم همین را می فرماید.

می فرماید: حضرت یک جنبه بشری دارند و یک جنبه ای که به ایشان وحی می شود. حقیقت توحید به ایشان عطا شده و می توانند ما را سر سفره توحید بنشانند، اگر بخواهیم با حضرت به آن توحیدی که دارند، برسیم و از حقیقت توحید ایشان بهره ببریم باید با حضرت سیر کنیم و در مقابل ولایت حضرت ولایت دیگری را قرار ندهیم. در صورتی که سیر کردیم، به مقام لقاء الله می رسیم و هر آنچه را که در عالم می بینیم، وجه الهی است.

لقاء الله هم شاید همین که در روایات متعدد آمده، باشد. مرحوم صدوق در عیون اخبار الرضا از امام رضا نقل کردند که لقاء خدا و زیارت خدا همان زیارت وجود مقدس نبی اکرم در آن مقامات بالایشان است. در روایتی امام رضا فرمودند: در بالاترین درجات بهشت، پرده ها کنار رفته و بهشتی ها از منازل خودشان و به اندازه ظرفیت خودشان مقامات نبی اکرم را مشاهده می کنند که این همان زیارت خدا و لقاء الله است.

پس اگر کسی بتواند با امام سیر کند و به جنبه های باطنی امام برسد، کم کم امیرالمومنین را در سیمای وجه اللهی ببیند، هرکجا که نگاه می کند «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»(بقره/١١۵) این می شود لقاء الله. این مشاهده هم در عوالم مختلف ادامه دارد یعنی در عالم آخرت هم که می روی، بازهم اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد، باید در مقامات اهل بیت بشناسد.

همین جا یک نکته را عرض بکنم، این که سیری که ما در مقامات توحید داریم و سیر در مقامات معصوم هست، العیاذ بالله به معنای این نیست که امام، خداست بلکه به این معناست که امام آن مخلوق و عبدی است که خدای متعال از طریق معرفت او شناخته و از طریق طاعت او طاعت می شود. این سیر با امام و سیر در درجات معرفت با امام هم در دنیا و در آخرت وجود دارد. آن وقت در قرآن عناوینی برای ائمه معرفی شده که بعضی از این عناوین مقامات معصوم را در دنیا و بعضی هایش مقام های اخروی شان را معرفی می کند که این مقامات طریق برای رسیدن به توحید هستند.

اعراف؛ حد فاصل بهشتی ها و جهنمی ها

این حدیث نورانی را مرحوم کلینی در کافی نقل کردند و ذیل آیه سوره مبارکه اعراف هست. در این حدیث روایت کردند که از امام صادق سوال شد: «هِيثم بن واقِد عَن مقرّن عَن ابي عبدالله» ابن کواء محضر امام صادق آمد و عرض کرد: «جاءَ ابنُ الکَوّاءِ إلی أمیر المُؤمِنینَ فَقالَ یا أمیرَالمُؤمِنینَ وَ عَلَی ٱلْأَعْرَافِ رِجَالٌ یعْرِفُونَ كُلّاً بِسِیمَاهُمْ فَقالَ نَحنُ عَلَی الأَعرافِ نَعْرِفُ أَنصارَنا بِسیماهُم»(5) این آیه یعنی چه؟ آیه مبارکه سوره اعراف که خدای متعال می فرماید: در قیامت یک عده ای اصحاب الجنه و اصحاب بهشت اند و عده دیگر اصحاب النار و اهل آتش اند. اصحاب بهشت وارد بهشت می شوند و جهنمی ها با آنها صحبت می کنند.

سپس می فرماید: بین این دو تا یعنی بین اصحاب جنت و اصحاب نار یک حجاب و پرده ای است که اینها نمی توانند عالم آنها را ببینند. چون این پرده را در دنیا برنداشتند، اگر این پرده را اصحاب نار برمی داشتند، آنها هم به بهشت می رفتند ولی آن پرده هست بعد می فرماید: «وَ عَلَی ٱلْأَعْرَافِ رِجَالٌ» یک اعرافی وجود دارد، اعراف یعنی بلندی ها و قله های کوه که شخصیت ها و رجالی بر آن  ایستاده اند. پس اصحاب النار و اصحاب الجنه هستند که بینشان حجاب قرار دارد و بلندی هایی که روی آن ها رجالی ایستاده اند.

«عَلَی ٱلْأَعْرَافِ رِجَالٌ» که بعضی مفسرین گفته اند منظور از آن حجاب هم همین اعراف است، این بلندی ها و این اعراف حجاب بین اصحاب النار و اصحاب جنت هستند. آن وقت قرآن درباره این رجالی که روی اعراف ایستاده اند می فرماید: «یَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِیمَاهُمْ» هم جهنمی ها را در سیمایشان می شناسند و هم بهشتی ها را و این اصلی ترین خصوصیتی است که در این آیات برای رجالی که روی این اعراف یعنی بلندی ها ایستاده اند، معرفی می شود.

«یَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِیمَاهُمْ» هر یکی را به سیما می شناسند و اصحاب جنت را که می بینند، به آنها سلام می کنند «سَلامٌ عَلَیکُم» بشارت سلامت می دهند و سپس به آنها می گویند: وارد بهشت بشوید بنابراین از این خصوصیت استفاده می شود که اینها شخصیت های ممتازی هستند. این اعرافی که بین بهشتی ها و جهنمی هاست و این شخصیت هایی که «عَلَی ٱلْأَعْرَافِ رِجَالٌ» اینها چه کسانی هستند؟ این اعراف چیست؟ این علی الاعراف چه کسانی هستند؟

مفسرین در این مورد مفصل بحث کرده اند ولی عمده بحث در روایات است. اینجا ابن کوّاء از امیرالمومنین همین را سوال کرده که: «یا أمیرَالمُؤمِنینَ عَلَی ٱلْأَعْرَافِ رِجَالٌ یعْرِفُونَ كُلّاً بِسِیمَاهُمْ» این ها چه کسانی اند که در قیامت بر بلندی ها ایستاده اند و جهنمی ها و بهشتی ها را در سیما می شناسند؟

چون یکی از مقامات مهم مقام تبسم است یعنی آدم ها را در سیما بشناسد. یک بابی در کتاب شریف کافی آمده که امام در سیمای آدم ها آن ها را می شناسد. آنهایی که محضر حضرت می آمدند و ادعای ایمان یا ولایت می کردند را حضرت در سیمایشان می شناخت و می فرمود راست یا دروغ می گوید. این «عَلَی ٱلْأَعْرَافِ رِجَالٌ یعْرِفُونَ كُلّاً بِسِیمَاهُمْ» مقام تبسم دارند و بهشتی ها و جهنمی ها را در سیما می شناسند. ما انسان ها این ویژگی را نداریم که هر کسی را می بینیم از سیمایش بفهمیم بهشتی یا جهنمی است ولی آنها اینطوری هستند.

در ادامه حضرت فرمودند: «نَحنُ عَلَی الأَعرافِ» آن شخصیت هایی که در قیامت روی اعراف ایستادند، ما هستیم. «نَعْرِفُ أَنصارَنا بِسیماهُم» ما دوستان خودمان را به سیما می شناسیم «نَحنُ الأَعرافِ» هم علی الاعرافیم و هم اعراف هستیم. آن مقاماتی که واسطه بین جهنمی ها و بهشتی هاست و حجاب است، آن بلندی ها و آن مقامات خود مقامات امام اند و آن شخصیت هایی هم که بر این اعراف ایستاده اند، باز خود ائمه هستند. فرمود: ما رجالی هستیم که علی الاعراف اند و خودمان هم اعرافیم و بعد حضرت توضیح می دهند.

بنابراین یک سری از مقاماتی که ائمه دارند و از طریق آن مقامات ما باید به سمت جنت و درجات توحید و درجات قرب سیر کنیم، در دنیا ظاهر می شود و یک سری اش مقامات اخروی است و قرآن هم از هر دوی ان ها سخن گفته، هم آن مقاماتی که در این عالم ما را سیر می دهند و هم آن مقاماتی که به واسطه آن ها ما در آخرت با امیرالمومنین سیر می کنیم، هر دو توضیح داده شده است و ان شاء الله فردا شب آیات اعراف را محضرتان ترجمه می کنم.

پی نوشت ها:

(1) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 531

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 286

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

(4) تفسير القمي، ج‏2، ص: 47

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 184