نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه هفتم حرم مطهر/ ساحت بشری و قدسی امام/ معنای «اعراف» و «متوسّم»

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 1 خرداد ماه 99 است که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند و از شبکه سه سیما پخش شده است. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ طبق آیه ۴۶ از سوره مبارکه اعراف ائمه هم اعراف اند و هم «علی الاعراف» به عبارت بهتر اعراف همان قله ها و بلندی هایی است که میان اهل بهشت و جهنم وجود دارد و باعث می شود جهنمیان نتوانند به طرف دیگر ورود کنند، بالای این اعراف هم رجالی ایستاده اند که همان ائمه هستند و کاملا بر این وادی مسلط اند. اهل جهنم کسانی هستند که ولایت شیطان و طاغوت را پذیرفته اند و هم نشین آن ها بوده اند بنابراین هم نشین آتش می شوند، اهل بهشت هم پیوسته در سایه ولایت امام بوده اند. گروهی هم بینابین اند و به نقل از بعضی روایات این ها همان شیعیان خطاکارند، محب اهل بیت هستند و دوست ندارند خطا کنند اما مرتکب خطاهایی می شوند و در این وادی گیرافتاده اند که این ها را هم ائمه عبور می دهند و به مقصود که همان بهشت الهی است، می رسانند.

نورانیت قلب و شرح صدر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. شب بیست و هفتم ماه رمضان از شب های ویژه و پر فضیلت این ماه است و امیدواریم خداوند توفیق بدهد امشب به دعایی که از وجود مقدس امام سجاد علیه السلام نقل شده متوسل بشویم و با توسل به حضرت، حقیقت این دعا به ما عطا بشود. «اَللّهُمَّ‌ ارْزُقنِي التَّجافِي عَنْ دارُ الغُرُورْ وَ الاِنابَهَ اِلَي دارِ الخُلُودْ و الاِستِعدادُ لِلْمُوتْ قَبلَ حُلُولِ الفُوت». سه دعای کوتاه است که یعنی خدایا به من دل کندگی و تجافی از دار غرور عنایت کن که شاید منظور از آن کل دار دنیا با تمام جلوه هایی که دارد، هست یا محیط ولایت دشمنان اهل بیت که خدای متعال شکوفه هایی را هم در دست آنها قرار می دهد که جلوه هم می کند ولی این دار غرور است.

انابه و گرایش و میل به دارالخلود که شاید منظور حضرت از دار خلود محیط ولایت امام باشد که انسان در این شب از خدا می خواهد که دل کندگی از این دنیا و تمایل به دارالخلود به ما عنایت بکند. «و الاِستِعدادُ لِلْمُوتْ قَبلَ حُلُولِ الفُوت» قبل از این که فرصت ها تمام بشود، انسان آمادگی کافی را برای موت و سیر در عوالم بعدی ان شاء الله کسب بکند که در روایت آمده این ها از آثار نورانیت قلب است.

حضرت ذیل این آیه «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»(انعام/١٢۵) فرمودند: خدای متعال اگر بخواهد کسی را هدایت کند به او شرح صدر می دهد. به حضرت عرض کردند: یا رسول الله! شرح صدر چیست؟ ایشان در پاسخ فرمودند: « نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ الْمُؤْمِنِ» یک نورانیتی است که از عالم بالا بر قلب مومن نازل می شود «فَيَنشَرحُ صَدْرَهُ وَ يَنْفَسِح»(1) وقتی این نور وارد قلب می شود، انسان شرح صدر پیدا می کند.

شاید وجه تسمیه کلمه صدر هم این باشد که آن قسمت عالی وجود انسان که بقیه تحت فرمانش هستند، صدر است و شرح صدر هم با این نورانیت پیدا می شود. به حضرت عرض کردند: اگر کسی به این نورانیت رسید، همان نورانیتی که علامت هدایت است و خدای متعال اگر بخواهد کسی را هدایت کند به او نورانیت می دهد، آیا علامتی هم دارد که معلوم بشود این شخص مورد لطف خدا بوده و درهای هدایت به رویش باز شده است؟ حضرت همین سه مورد را فرمودند: علامت آن نورانیت «التَّجافِي عَنْ دارُ الغُرُو» است. تجافی یعنی آن حالتی که آدم دیر می رسد به نماز جماعت و امام در حال تشهد است. در این جا می گویند: به حال تجافی بنشینید، گویا حال کنده شدن از زمین است.

فرمودند: علامت شرح صدر و نورانیت دل، علامت این که خدای متعال درهای هدایت را به روی یک مومنی باز کرده، این است که تجافی از دار غرور پیدا می کند و متمایل به دار خلود و دار آخرت می شود، متمایل به محیط ولایت الله می شود و آمادگی کافی و کامل برای سیر و عبور از این عالم و سفر قبل از فوت فرصت ها برایش حاصل می گردد. ان شاءالله خدای متعال همه ما را به برکت دعای امام سجاد در این شب عزیز، به درک فضیلت های این شب و به ویژه این دعای شریف موفق بدارد.

گاهی این طور به ذهن می رسد که وقتی دعایی از امامی صادر می شود، اگر انسان توسلی به آن حضرت داشته باشد و اجازه بگیرد و بخواهد که حقیقت آن دعا را بهش عطا کنند و با توسل به آن امام دعا را بخواند، ان شاء الله ممکن است مقامات باطنی دعا برای انسان حاصل بشود.

درک و شناخت هردو جنبه وجودی و مقامات امام

بحث شب های گذشته در باب مقامات وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت بر اساس معارف قرآن و با توجه و تأکید بر روایات اهل بیت بود. عرض کردیم که از معارف اهل بیت و از نصوص قرآن استفاده می شود که وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیتشان و همه انبیاء الهی دو جنبه داشتند، یک جنبه بشری و یک جنبه فوق بشری که در روایات گاهی تعبیر به جنبه قدسی و ملکوتی و گاهی مقام لاهوتی شده است.

از ضرورت این دو جنبه عرض کردیم که چرا امام باید آن را داشته باشد و نسبت بین آن را هم تقریبا توضیح دادیم که حیات و جنبه بشری امام نازله آن حقیقت قدسی حضرت هست. «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا»(طلاق/١۰) آن حقیقت از سوی خدای متعال نازل شده که این را توضیح دادیم و حالا به تعبیر دیگری که شاید در بعضی روایات هم باشد، ظاهر و باطن این جنبه بشری امام، ظاهر امام و آن مقامات باطنی ایشان هست.

نکته دیگری که عرض کردیم این است که هر دو جنبه را باید باهم شناخت به عبارت دیگر نه جنبه بشری امام باید مورد غفلت باشد که ما روایات فراوانی راجع به خصوصیات بشری ایشان داریم. همین بشری که با ما می نشیند و یک خصوصیاتی دارد که در معارف آمده و شناخت آن آسان تر است ولی مهم این است که باید علاوه بر این جهت مقامات قدسی امام را هم بشناسیم و الا نمی شود با او سیر کرد و این هم نکته ای بود که توضیح دادیم.

در جلسات گذشته هم اشاره کردیم که شناخت مقامات و به خصوص مقامات قدسی امام منوط به این است که انسان سیر در این مقامات کند و به او اجازه ورود بدهند و درها باز بشود تا بتواند مقامات امام را مشاهده کند که این هم همراه با امتحانات سنگین هست. لذاست که رسیدن به مقام معرفت و نورانیت و درک حقیقت ولایت امام براساس روایات، متوقف بر مقام تسلیم است و بعد از آن هم مقام تطهیر که خدای متعال انسانی را که تسلیم شد، پاک و تطهیر می کند و سپس مقام نورانیت و درک حقیقت ولایت امام است که این هم خودش یک وادی دارای طول و عرض و مقاماتی است و در آن جا درجات سلمان با ابوذر با یکدیگر متفاوت است و آن درکی که جناب سلمان از حضرت امیر دارند، حتی ابوذر هم ندارد.

یک نکته ای را جلسه قبل اشاره کردیم که همان را امشب تکمیل می کنم و آن این بود که بعضی از مقامات باطنی ائمه در همین عالم هم ظهور پیدا می کند و این مقامات جاری است. مثل این که امام باب الله اند و باب توحید، معرفت و محبت الهی و ایمان با امام گشوده می شود. امام صراط هست و اگر کسی می خواهد سیر در مقامات معرفت داشته باشد، باید سیر در وادی ولایت امام کند. امام سبیل است و هرکسی که وارد صراط شد، به تعبیر قرآن باید از سبل سلامی که در وادی ولایت هست، راه را طی بکند ممکن است بگویید هرکسی برای خودش یک سبیلی با امام دارد که باید همراه با ایشان حرکت کند و هرکسی یک راه خاصی دارد که با او سیر می کند. همه عبادات و صفات خوب سبلند و هرکسی خودش یک سبیلی با امام دارد پس امام سبیل در دار دنیا هستند.

امام وجه الله هستند یعنی اگر از باب توحید با خضوع و تواضع وارد شدی و راهت دادند «وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا»(بقره/۵٨) با سجده از این در داخل شدی و بعد در صراط حرکت کردی و با امام سبیلی در این راه پیدا کردی، با ایشان راه خدا را طی می کنی و با همراهی امام به مقام معرفت به وجه الله می رسی. در اینجا اگر کسی امام را در این مقام دید زیارت و لقاء الهی برایش حاصل می شود و باطن این همان لقاء الله است که از طریق معرفت و زیارت این مقام امام، انسان به معرفه الله و لقاء الهی و زیارت حضرت حق نائل می شود که روایت در این زمینه مفصل آمده است.

ویژگی اصحاب النار و اصحاب الجنه

همانطور که گفته شد ائمه یک مقاماتی دارند که مقامات قدسی شان است و این مقامات قدسی در عوالم بعد آشکار می شود. یکی از آن مقامات باطنی و قدسی ائمه که در قیامت خدای متعال این را آشکار می کند و واضح می شود، این است که ائمه مقام اعراف دارند. در قرآن از این مقام تعبیر به اعراف شده که البته عمده این بحث در سوره مبارکه اعراف است که به همین جهت هم سوره اعراف نامیده شده است.

قبل تر عرض کردیم که به حسب ظاهر اعراف به معنی بلندی هاست. گویا بلندی ها و قله هایی در قیامت هست که می فرماید: «عَلَي الْأَعْرافِ رِجالٌ» بر این قله ها یک شخصیت هایی مستقر شده و ایستاده اند که استیلای بر این اعراف دارند و مسلط بر اعراف هستند «وَ عَلَي الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسيماهُمْ»(اعراف/۴۶) در این چند آیه سوره مبارکه اعراف نکات فراوانی است و مفسرین هم به طور مفصل به این آیات پرداختند و الحمدالله روایات فراوانی هم حول و حوش آن داریم که فضای این آیات را برای ما روشن می کند. از آیه 44 شروع می شود تا شاید آیه 50 و البته آیات قبل و بعد هم وابسته به همین معارف است ولی این پنج، شش تا آیات خاص اعراف هستند.

شاید در مجموع از روایات معارفی که ذیل این آیات نورانی است بتوان اینطور استفاده کرد که ما یک اصحاب الجنه داریم و یک اصحاب النار که در قرآن هم از آنها بحث شده «لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ»(حشر/٢۰) اینها اصحاب اند، خواص اند و هم صحبت و رفیق با آتش اند. عده دیگری هم اصحاب الجنه هستند که آن هم در جای خودش باید توضیح داده بشود و البته از این آیه شریفه تقریبا معلوم می شود که اصحاب النار و اصحاب الجنه چه کسانی هستند: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ الَّذينَ کَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»(بقره/٢۵٧) اصحاب نار آنهایی هستند که از ولایت الله خارج می شوند و تحت ولایت اولیاء طاغوت قرار می گیرند که ایشان را در وادی ظلمات و جهنم سیر می دهند و این ها اصحاب النار می شوند، همنشین اند دیگر، دلداده اند، وابسته به این آتش اند و خودشان این مسیر را انتخاب کرده اند.

یک عده هم اصحاب الجنه هستند که جنت هم باطن و حقیقتش محیط ولایت وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیتشان هست. گروه سومی هم هستند که از بعضی روایات استفاده می شود که این ها بینابین اند. نه اصحاب الجنه هستند و نه اصحاب النار!

خود اینها هم در روایات چند دسته شدند که حالا من یکی دو تایش را اشاره می کنم: یک دسته هستند که از آنها گاهی در روایات به شیعیانی که اهل ذنوب و گناهان و خطاها هستند، تعبیر شده است. شیعه و محب اهل بیت است و دوست هم ندارد گناه کند ولی گرفتار شده، به یک نقطه ای نرسیده که خودش را به امام رسانده باشد و رنگ و بوی امام به طور کامل در اقوال و اعمال و همه احوالش جاری شده باشد. بلکه در عین این که محب است و تولی و تبری دارد، دچار خطا هم می شود. یک دسته دیگر هم به مستضعفین نام برده شده اند که درباره آنها هم باید بعدا به طور مفصل بحث کرد.

شناخت اعراف و ویژگی توسّم آن ها

از آیات مذکور اینطور استفاده می شود که اصحاب النار در قیامت وارد جهنم می شوند و درمورد اصحاب الجنه هم بعضی روایات آورده اند، مومنینی که در این مقام هستند بدون حساب و کتاب وارد بهشت می شوند. بعد یک اعرافی است که در قرآن چندین تعبیر برای آن آمده، مثل تعبیر حجاب و سور که حجاب و اعراف در همین آیات آمده و یک حجبی بین اصحاب النار و اصحاب الجنه به صورت حائل قرار دارد و همین جا در آیه قرآن آمده که یک اعرافی است، قله ها و تپه ها و به طور کلی مقامات مرتفعی است که بین اصحاب الجنت و اصحاب النار است و اینها نمی توانند وارد جنت بشوند و در سوره مبارکه حدید از این واژه به سور تعبیر شده است.

سور یعنی دروازه شهر که حد شهر را معین می کرده است. در قدیم برای شهر سور می گذاشتند و حد فاصل بیرون و داخل شهر بود «فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ»(حدید/١٣) یک سوری، یک حائلی، دیواره هایی است که بین اصحاب منافقین و مومنین حائل می شود، پس این در سوره مبارکه حدید است و در بعضی روایات اعراف به سور هم تفسیر شده اند.

بنابراین میان اصحاب النار و اصحاب الجنه، اعراف و قله ها و مکان های رفیعی است که اینها گویا به منزله سور و فاصله بین بهشتی ها و جهنمی ها هستند. گویا حجاب هایی هستند که نمی گذارند جهنمی ها از ورای این حجاب ها وارد بهشت بشوند و آن را ببینند. بر روی این اعراف رجال ایستاده اند «وَ عَلَي الْأَعْرافِ رِجالٌ» خصوصیاتی برای این رجال در این آیه شریفه ذکر شده و مهم ترینش این است که «يَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسيماهُمْ» در یک مقامی هستند که بهشتی ها و جهنمی را به سیمایشان می شناسند و این همان مقام متوسمین است.

متوسّم آن کسی است که در چهره طرف تمام گذشته و آینده اش را می بیند و همه مقامات ظاهری و باطنی اش را می فهمد. لذا نمی شود سر متوسمین را کلاه گذاشت، در بعضی روایات دارد که شیعیان ما هم جزء متوسمین اند. در حقیقت شیعیان کامل به خاطر نور امام که در آنها وجود دارد متوسم اند، لذا در روایات آمده که نخواهید سر مومن را کلاه بگذارید چون مومن در ظاهر شما می فهمد که چه کار می کنید. ممکن است مدارا و تقیه کند و کوتاه بیاید و یا با شما سازش کند، حتی با درجات پایین تر ایمان باید تقیه کند ولی نمی شود سرش را کلاه بگذارید! فرمود: چون نور امام همراه او هست، می شود متوسّم البته که اصل متوسم خود امام است.

در روایات ما یک بابی داریم که مرحوم کلینی در کافی و دیگران هم در کتب دیگر آوردند که ائمه در سیمای اشخاص می فهمند این فرد مومن هست یا نیست. به طور مثال شخصی محضر حضرت می آمد و عرض می کرد: آقا من شما را دوست دارم و مومنم. حضرت می فرمودند: درست می گویی تو مومنی و محب ما هستی پس آماده ابتلائات باش. وادی محبت ما وادی ای است که باید با بلا طی کنی تا پاک و خالص بشوی.

بعضی ها هم می آمدند و می گفتند: آقا ما شما را دوست داریم. حضرت می فرمودند: من شما را جزء محبین نمی بینم. اتفاقا بعد هم در جنگ ها مقابل حضرت امیر ایستاده، اصل متوسم امام است. لذا معمولا مفسرین بزرگوار مثل مرحوم علامه طباطبایی از همین خصوصیت استفاده می کنند و اینها یک شخصیت های فوق العاده ای هستند. «عَلَي الْأَعْرافِ رِجالٌ» مقصود از این رجال معصومین هستند که حالا در روایات هم مکرر به معصومین تطبیق شده است. اینها هم بهشتی ها را می شناسند و هم جهنمی ها را، یک صحبت هایی با بهشتی ها دارند و حرف هایی هم با جهنمی ها که در همین آیات ذکر شده ولی الان مجال خواندن نیست.

سایه رحمت الهی بر سر شیعیان خطاکار

حتی عرض کردم آن شیعیانی که جزء محبین ائمه هستند اما درجه کمال شیعه را ندارند و دچار لغزش و خطا هم می شوند، اینها هم در وادی اعراف گیر کرده اند. جزء آن جهنمی ها نیستند ولی از آن وادی اعراف هم نمی توانند عبور کنند و وارد بهشت بشوند. چرا؟ به خاطر همان خطاها و گناهانی که داشتند اما در روایات دارد که ائمه از اینها شفاعت می کنند و آیه قرآن به این جهنمی ها می فرماید: «أَهَـؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَقسَمتُم لَا يَنَالُهُمُ ٱللَّهُ بِرَحمَةٍ»(اعراف/۴٩) آیا اینها بودند که شما می گفتید: ما کاری کردیم که دیگر نسیم رحمت خدا به آنها نخورد؟ شیطان همین کار را کرده و همه هدفش این بوده که مومنین و کسانی که می خواهند در راه ائمه حرکت کنند را از راه باز بدارد. حضرت فرمود: «عمد الیکم» آن جا که قسم خورد صراط مستقیم را می بندم، مقصودش شما بودید، وگرنه حساب دیگران را که رسیده است.

واقعا هم تلاش کردند، شیطان یک بساط شیطنتی در عالم به پا می کند که شما نمونه هایش را در عالم می بینید که مومنین نتوانند راه خدا را بروند، چون اینها را گرفتار کردند، خیال می کنند اینها دیگر نمی توانند به بهشت برسند و رحمت الهی، آن رحمت موصوله الهی که امام هست اینها را فرا نمی گیرد.

این رجال یعنی ائمه که بر اعراف اند به آن جهنمی ها و اصحاب النار که می خواستند مومنین را هم جهنمی کنند، رو می کنند و می گویند: «أَهَـؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَقسَمتُم لَا يَنَالُهُمُ ٱللَّهُ بِرَحمَةٍ» اینها هستند که شما قسم می خوردید دیگر رحمت خدا بهشان نمی رسد؟ شیطان همین را می گوید دیگر، «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»(ص/٨٢) همه را اغوا می کنم که مقصود مومنین هستند. مبتلایشان کرده و خیال می کند که کار را تمام کرده است. سپس به آن ها می گویند: «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ» در بعضی روایات دارد که خطاب به همین مومنین است که خطایی داشتند ولی مومن و پاک بودند.

داستان هایی با این مضمون نقل می کنند که مثلا یک نفر که به حسب ظاهر تناسبی با ائمه نداشته ولی باطنش پاک بوده یا یک آدم مومنی که گرفتار شده را فرض کنید که به میکده رفته ولی آدم خوبی است، در وادی ائمه این شخص را که رهایش نمی کنند، به هر قیمت که شده او را این طرف می آورند. اگر در دنیا نشد، در برزخ و اگر در وادی برزخ هم نشد، کار به اعراف سپرده می شود. فرمود: «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ»(اعراف/۴٩) خطاب به آن ها می گویند: از این به بعد نگران نباشید و غصه و خوفی هم به سراغ شما نمی آید.

پس سه دسته می شوند: اصحاب الجنه که اینها بی حساب و کتاب داخل بهشت می شوند و مومنین کامل اند یعنی یک جوری با امامشان در دنیا رفتند که گویا در آخرت حساب و کتاب ندارند. اصحاب النار که هم صحبت آتش اند و یک عده هم در این بین مومنینی هستند که در این اعراف گیر کرده اند. اینها را هم ائمه عبورشان می دهند و واردشان می کنند «اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ» شاید مقصود آیه این است البته بحث های پردامنه ای در این آیات هست که مفسرین خیلی به آن ها پرداخته اند.

وادی اعراف یا همان تمسک به ولایت امام

حالا دو روایت را بخوانم و کمی روی متن روایت بحث را توضیح بدهیم. یک روایت را مرحوم کلینی در کافی از ابن کوّاء نقل کرده اند: «جَاءَ اِبْنُ اَلْكَوَّاءِ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَیهِ السّلام فَقَالَ يَا أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ» به حضرت عرض کرد: «وَ عَلَي الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسيماهُمْ» در قیامت بر اعراف و بر آن بلندی ها و حجاب هایی که بین بهشتی ها و جهنمی هاست عده ای ایستاده اند در حالی که عده ای هم این وسط گیر کرده اند و اهل جهنم نیستند ولی نتوانستند عبور کنند. این رجال چه کسانی هستند؟ «يَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسيماهُمْ» یعنی چه؟ حضرت بیش از حد توقع او سخنانی را فرمودند که خیلی معارف بلندی است.

ابتدا فرمودند: «فَقَالَ نَحْنُ عَلَى اَلْأَعْرَافِ» آن رجال ما هستیم. «يَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسيماهُمْ» یعنی چه؟ یعنی «نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ» آنهایی که همراهان ما هستند و جزء یاوران و کمک کار ما در عالم بودند را در سیمایشان می شناسیم. بعد حضرت یک معرفتی گفتند که از این هم شاید لطیف تر است. فرمودند: «نَحْنُ اَلْأَعْرَافُ» خود اعراف هم ما هستیم، چون امام هم صراط و هم عَلَی الصّراط است.

در قرآن آمده که «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»(یس/٣-4) به وجود مقدس نبی اکرم می فرماید: شما بر صراط مستقیم هستید، مهیمن و استوارید، خود صراط مستقیم که وجود مقدس نبی اکرم اند و هیچ منافاتی ندارد. اعراف مقامات ائمه است در حقیقت وادی ولایت و وادی معرفت است و کسی که می خواهد بهشتی بشود باید از این وادی معرفت عبور کند و خود ائمه هم مشرف به این وادی هستند و هیچ کس دیگری مشرف به این وادی نیست. فرمود: ولایت ما آنقدر سخت است که یک مقاماتی را هیچ کس درک نمی کند، حتی انبیاء مرسل و ملائکه مقربین و مومن کامل، فقط خودمان هستیم که این مقامات را درک می کنیم. لذا هم اعراف، امام و وادی ولایت امام است و هم امام «عَلَي الْأَعْرافِ» است. مشرف است و می بیند چه کسانی این وادی را طی کرده اند و با امام عبور کرده اند، اینها اصحاب الجنه هستند. چه کسانی پشت این وادی گیر کرده اند و نتوانسته اند قدم بگذارند؟ آنها می شوند اصحاب النار.

چه کسانی هستند که به این وادی آمده اند اما گرفتارند؟ کسی که در وادی معرفت امام قدم گذاشته و می خواهد با امام راه برود ولی یک تعلقاتی هم به دنیا و اهل دنیا و دستگاه شیطان و دستگاه طواغیت و سقیفه و دیگران دارد. فرمود: «نَحْنُ اَلْأَعْرَافُ» اعراف خود ما هستیم «اَلَّذِي لاَ يُعْرَفُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا»(2) معرفت خدای متعال حاصل نمی شود الا از راه معرفت ما، پس منظور از این که شخصیت هایی ائمه اعراف اند، یعنی وادی ولایتشان وادی معرفت الله است، باید این وادی را طی کنی تا به معرفت الله برسی و بهشت مال اهل معرفت است. آن هایی که وارد این وادی شدند و هیچ تعلقی به دنیا و دستگاه شیاطین نداشتند، از این وادی اعراف به راحتی عبور کردند.

فرمود: «نَحْنُ عَلَى اَلْأَعْرَافِ اَلَّذِي لاَ يُعْرَفُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا» پس اعراف خود ائمه هستند و وادی ولایتشان وادی معرفت الله است و تعبیر صراط مستقیم هم همین است از امام صادق درباره صراط پرسیدند، حضرت فرمود: «هُو الطَّريقُ إلى مَعرِفَةِ اللّه»(3) صراط در دنیا خود امام اند. اعراف هم مقام معرفت است که در قیامت ظاهر می شود. بعد حضرت چیزی فرمودند که خیلی عجیب است: «نَحْنُ اَلْأَعْرَافُ يُعَرِّفُنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ عَلَى اَلصِّرَاطِ» خدای متعال در قیامت بر صراطی که روی جهنم واقع شده و هرکسی که می خواهد وارد بهشت شود، باید از این صراط عبور کند، ما را معرفی می کند که باطن این صراط هم باز ولایت امام است و آنهایی که در ولایت امام استوار بوده اند، از این صراط عبور می کنند و اینها ظهور مقامات ائمه است.

شاید تشبیه غلط باشد ولی گویا مثلا مدخل صراط است مثل وقتی که می خواهید وارد یک شهری بشوید، اول یک قرنطینه ای است که هرکس را کنترل می کنند. یا مثل مجلسی که می خواهیم برویم و در بدو ورود یک شیوه کنترلی دارند. «يُعَرِّفُنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ عَلَى اَلصِّرَاطِ» خدای متعال ما را معرفی می کند یعنی خدای متعال مقامات آنها را آنجا ظاهر می کند. سپس فرمود: «فَلاَ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفناهُ» هرکس که ما او را بشناسیم و او هم ما را بشناسد یعنی او را جزء محبین خودمان ببینیم، وارد بهشت می شود.

این که می فرماید: اگر ما آنها را جزء محبین خودمان بشناسیم، نشان می دهد که این معرفت یک نوع تعلق هم هست یعنی بخواهیم آنها را دوستشان داشته باشیم و جزء محبین خودمان به حساب بیاوریم و آنها هم ما را بشناسند و نسبت به ما تولی داشته باشند. ما سرپرستی آنها را به عهده گرفته باشیم و آنها هم به ولایت ما تمسک داشته باشند «وَ لاَ يَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ» داخل جهنم هم نمی شود الا آن کسی که ما منکر او باشیم و او هم منکر ماست پس در مقابل معرفت انکار است. معرفت صرف یک شناخت ذهنی و از این چیزها نیست، لذا نیازمند تسلیم و تطهیر است.

پس هم خود اعراف وادی ولایت امام است و هم  اعراف یک مقامی است که خدای متعال روز قیامت او را معرفی می کند، هم ائمه «عَلَی الاَعراف» اند، آنهایی که از این وادی عبور کردند اصحاب الجنه هستند و آنهایی هم که عبور نکردند و بیرون از این وادی هستند، در حجاب اند. کسانی هم که گرفتارند، با کمک ائمه وادی معرفت را طی می کنند تا پاک بشوند و بعد به بهشت بروند، تا آن مقام معرفت و پاکی حاصل نشود، این سیر امکان پذیر نیست.

بهشت که جای جاهل و جای آدم آلوده نیست، ائمه اگر شفاعت می کنند یعنی تطهیر می کنند، نه این که فرد نجس را ابتدا وارد بهشت کنند و همان جا وجودش را پاک می کنند. بحث های پردامنه ای حول اعراف هست و شاید در جلسات آینده بعضی روایات را بخوانم که بسیار فوق العاده است و ان شاء الله باب باز شود و مخاطبان عزیز خودشان مراجعه کنند و این روایات را با تأمل و دقت بخوانند، ان شاء الله خدای متعال همه ما را اهل برخورداری از این معارف اهل بیت قرار بدهد.

پی نوشت ها:

(1) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏4، ص: 561

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 184

(3) معاني الأخبار، النص، ص: 32