نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

جلسه هشتم تفسیر سوره حجرات/ لزوم هجرت به سوی نبی اکرم/ تبیین معنای خبر فاسق

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 16 اردیبهشت ماه 99 است که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در فراز اول سوره حجرات بحث این بود که وجود مقدس نبی اکرم صاحب نبأ است و مأمور است که این خبر را به عالم برساند. به ما هم دستور داده شده که مقابل این خبر صدایتان را بلند نکنید و جهر به قول مقابل ایشان نداشته باشید، چرا که این جا جای حرف گوش دادن است. بعد گویا یک هشداری دارد به مومنین می دهد و به آنها می فرماید: شما مواظب باشید تا در دام آنها نیفتید. بعد می فرماید در کنار حضرت یک عده ای هستند که به تقوای قلب و غض صوت رسیدند، مقابلش هم یک عده ای هستند که نیامدند و هجرت نکردند، آنها در حجرات و خانه های حضرت سکنی نگزیدند و دین خدا را یک دستی گرفتند. این افراد می آیند و از بیرون سر و صدا می کنند، می خواهند با سر و صدا حرف را تحویل بگیرند و بروند که عرض کردیم خدای متعال می فرماید اینها هم اگر صبر می کردند خدای متعال با مغفرت و رحمتش با اینها برخورد می کرد و چیزی گیرشان می آمد. بعد می فرمایند که در مقابل خبر نبی اکرم یک فاسدی است که می آید و صدا بلند می کند که این فاسق را قرآن با خصوصیاتی معرفی می کند. می فرماید: این فاسق عهدهایی که با خدای متعال محکم کرده بود، مثل عهد توحید و ولایت را نقض می کند و از دایره عهد بیرون می آید، بعد هم می خواهد تمام آن رشته های محبت را قطع کرده و رشته های دیگری جایش بگذارد. به تعبیر دیگر فاسق می خواهد جای دین خدا یک دین دیگری بیاورد.

معنای ظاهری و باطنی آیه چهارم سوره حجرات

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. در سوره مبارکه حجرات بحث ما به آیه چهارم رسید. «إِنَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»(حجرات/4)، اینهایی که شما را از ورای حجرات و بیرون حجره ها صدا می زنند اکثرشان تعقل نمی کنند. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏»(حجرات/5)، اگر صبر می کردند تا شما به سمت اینها بیرون بیایید برای آنها بهتر بود و خدای متعال بخشنده و اهل محبت است.

اینکه دو صفت غفور و رحیم اینجا آمده، گویا دارد از یک جرم و خطایی صحبت می کند، ما هم می خواهیم ببینیم که این جرم و خطا چیست؟ عرض کردیم که یک عده ای هجرت کردند و همه چیزشان را رها کردند، مثل مهاجرینی که از مکه به مدینه آمدند، این هجرت ظاهری است. یک عده ای هم هجرت باطنی کردند، یعنی همه تعلقاتشان را رها کردند. به تعبیر دیگر وقتی این پیامبر را شناخته و فهمیدند او مبعوث شده و صاحب خبر است، بارشان را برداشتند و آمدند تا باخبر بشوند و با خبر و طرح او در عالم زندگی کنند.

یک عده دیگری هستند که هجرت نکردند و اهل حجره نشینی نیستند، یعنی نیامدند تا دور و بر حضرت حجره نشین بشوند که اینها اعرابی اند. پیامبر که آمدند اینها وارد محیط اسلام شدند، چون یک سر و صدایی از اسلام شنیدند، ولی نیامدند که دور حضرت هجرت کنند و از ایشان دین را بگیرند. اینها زندگی شان را دارند می کنند و گاهی به سمت پیامبر راه می افتند، البته بعضی هایشان می خواهند دیر بیایند و زود هم بروند.

یادم هست یک موقعی من در حرم امام رضا علیه السلام قسمت بالا سر ایستاده بودم. یک آقایی آمد و صدایش را بلند کرد و گفت: اینجا جای نماز خواندن است، بلند شوید ما می خواهیم نماز بخوانیم. من گفتم: آقاجان چرا به اینهایی که اینجا نشسته اند بی احترامی می کنید؟! اینها کلی وقت گرفتند تا جا پیدا کردند، شما به اندازه یک نان سنگک تحمل کن! اگر می خواهی به ثواب نماز بالای سر امام برسی به اندازه یک نان سنگک در صف بایست  این که دیگر اشکالی ندارد!

بعضی ها به دین که می رسند یک دستی می گیرند. اعرابی ها اینطوری بودند و بعد هم طلبکارند! «يَمُنُّونَ‏ عَلَيْكَ‏ أَنْ أَسْلَمُوا»(حجرات/17)، اینها خیال می کنند که مسلمان شدن منت بر پیامبر دارد! «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ‏»، درحالی که خدا منت می گذارد، چون این پیامبری که پایش روی عرش است دارد ما را دعوت می کند! پیامبری می آید و با ما خاکی ها و زمینی ها همنشین می شود که وقتی معراج می رود، از مقامات انبیاء و آسمان هفتم عبور می کند و به یک جایی می رسد که جبرئیل به حضرت می گوید شما بروید چرا که دیگر احدی غیر از شما اینجا نرفته و من اگر به اندازه یک سر انگشت جلوتر بیایم می سوزم!

«وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِين‏»(تکویر/24)، ایشان آن غیبی که با آن همه تقوا و ریاضت به دست آورده در اختیار ما قرار می دهد، آن وقت ما بخواهیم منت بگذاریم که ما مسلمان شدیم و باید حساب ما را داشته باشید! «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ» منت می گذارد و طلبکار است، دیر آمده و می خواهد زود برود! بعد از هجرت باید حجره نشین بشوی، یعنی بیایی و بنشینی کنار حضرت، سالها و سالها تحمل کنی و ریاضت بکشی تا اینکه بتوانی دریافتی داشته باشی، نه اینکه نیامده بخواهی بروی!

قرآن می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏». چون تو نیامدی تا حجره نشین بشوی، اسرار حجره را به تو نمی گویند! حتی به آن کسی که اهل نجواست می گویند که تو نمی توانی تحمل کنی، بنابراین خیال نکن که با صدا بلند کردن و فریاد زدن و عجله کردن، به چیزی می رسی! اسرار را که اینطوری به کسی نمی دهند! حالا حجره نشین نشدی اما لااقل صبور باش! اگر نمی خواهی تا بیایی و جزو این دسته بشوی که ریاضت کشیده اند، مثل امیرالمومنین یا مثل سلمان ها و ابوذرها، لااقل صبوری کن تا حضرت مصلحت بدانند و از آن خلوتشان که بیرون آمدند، به سوی شما بیایند و چیزی عطا کنند.

این آیه قرآن یعنی چه؟ «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(حشر/7). این آیه را با روایتش مرحوم کلینی ذیل باب تفویض دین آوردند. خدای متعال دینش را به این پیامبر تفویض کرده، «أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ»(1) و او را با محبت خودش تربیت کرده است. خداوند روح القدس را پشت سر این پیامبر قرار داده و بعد دینش و امت را به او سپرده که اداره کند، پس او هر چه به شما داد بگیرید و بروید، بیشتر از این هم طلب نکنید.

لذا گاهی جواب یک سوال را امام صادق علیه السلام به سه نفر در یک مجلس، سه جور می دادند. به حضرت عرض کرد: آقا به ما گفتند: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏»(نهل/43)، اگر نمی دانید سائل باشید و اهل ذکر را پیدا کرده و از آنها بپرسید. اهل ذکر نبی اکرم و ائمه هستند، پس بروید و با آنها بنشینید تا به شما می دهند. بعد عرض کرد: آقا، درست است که شما اهل ذکر هستید؟ حضرت فرمودند: بله. پرسید: آیا بر ما واجب است که سوال کنیم؟ حضرت فرمودند: بله. گفت: بر شما واجب است که جواب بدهید؟ حضرت در پاسخ فرمودند: این آیه تکلیف شما را معین می کند اما تکلیف ما را یک آیه دیگر معین کرده است «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب‏»(ص/39)، این عطایی است که به شما کردیم. ظاهر آیه راجع به ملک حضرت سلیمان است ولی باطنش راجع به ملک اهل بیت است که دین را به آنها سپردند. این یعنی می خواهی ببخش می خواهی هم نبخش، پس حضرت اختیاردارند.

ما باید بیاییم کنار نبی اکرم و هجرت کنیم، بعد از هجرت هم حجره نشین بشویم تا آرام آرام درها باز بشود و اهل سر شویم. من فکر می کنم منظور از این حجرات، حجرات مومنین و حجره های ایمان است که درجات هم دارند، یکی نزدیکتر است و یکی دورتر. ولی تمام این حجره ها، بیوتی هستند که نور نبی اکرم و نبوت و هدایت حضرت، در آن خانه ها می آید. همه این حجرات قلوب مومنین هستند و محورش هم قلب امیرالمومنین است.

مذمت کسانی که اهل حجرات نیستند و صبر نمی کنند

یک عده ای اهل این کار نیستند، اما اگر اهل این کار نیستند باید صبر کنند، نوبت شان که رسید پیامبر گرامی اسلام می آید و آنچه مصلحت است به آنها می گوید. شما شتاب نکن که بیایی و بخواهی بگیری و بروی، خیال می کنی به این راحتی است؟! «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏». ظاهرش این است که حضرت خلوت دارند، بالاخره خانه و حجراتی دارند، پس اینطور نیست که همیشه شما صدایتان را بلند کنید! ولی عرض کردم شاید معنای باطنیش این است که یک حجرات باطنی دور حضرت است، باید بروی حجره نشین بشوی اما اگر نمیروی لااقل بیرون حجره ها صبر کن تا حضرت بیایند و رزقت را بدهند. با سر و صدا و طلبکاری و عجله که کسی به جایی نمی رسد!

پس این هم دسته دوم اند. خدای متعال بعد از این که می فرماید: لا تقدموا، لا ترفعوا و لا تجهروا، می فرماید دو دسته هستند، یک دسته غض صوت دارند که ثمره اش تسلیم قلب است و اینها به اجر عظیم و مغفرت می رسند. یک عده دیگری هم سر و صدا می کنند و حجره نشین نیستند، آنها می خواهند با سر و صدا کردن و مطالبه گری از پیامبر به زور چیزی بگیرند و بروند. می فرماید: این راهش نیست، بلکه اگر اینها صبر می کرد و بیرون از حجره می ایستادند، چیزی گیرشان می آمد «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏».

دو صفت اینجاست که عبارت است از غفران و رحمت، یعنی اهل هجرت و حجره نشدن گناه است، چون تو باید همه چیز را رها کنی و سراغ این پیامبر بیایی. ما برای این که یک مدرک لیسانس یا دکتری بگیریم پا می شویم تا آن طرف دنیا می رویم، بارمان را می بندیم و زن و بچه و پدر و مادر را رها می کنیم، غربت را سالها و بلکه ده ها سال تحمل می کنیم که یک چیزی را آن طرف از یک دهنی بگیریم و بیاییم! اصلاً به ما گفته اند که «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ» اگر علم در دوردست ها هم بود برو و آن را یاد بگیر. حضرت فرمود: آدرس این ما هستیم. به تعبیر دیگر حضرت می خواهند بگویند که علم در خانه ماست. ما که برای یاد گرفتن چهار تا کتاب و یک مدرک که خوب هم هست، تا آن طرف دنیا می رویم، چطور شده وقتی به دین خدا می رسد هجرت نمی کنیم؟! حالا هجرت نمی کنید هیچ اما چرا بیرون از حجرات صبوری ندارید؟!

سیدالشهداء می فرماید: «وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِم‏»، دین برای یک عده ای آب توی دهانشان است و زود آن را بیرون می اندازد! تا قرضدار می شود می گوید من دیگر نماز نمی خوانم، خب نخوان، مگر به خدا ضرر می خورد؟! تا دری به تخته می خورد می گوید: من دیگر روزه نمی گیرم، من دیگر حرم نمی روم، خب نرو! آیا این راه دین داری است؟ اگر تو اهل هجرت و حجره نشینی نیستی که بیایی و سالها نزد رسول خدا زانو بزنی و وقوف کنی، چرا بیرون از حجره ها صبر نمی کنی؟! چرا ادب حضور نبی اکرم را رعایت نمی کنی؟!

حضرت خبر را آورده و از مقامات وجودی خودش این خبر را می گذراند تا لطیف کند، بعد هم به هر کس به اندازه بهره اش می دهد و بخیل نیست. این که به افراد متفاوت می دهد چون دریافت ها متفاوت است. آن کسی که بالای ماشین ایستاده و این بار هندوانه را دارد خالی می کند، اگر آن لحظه ای که حواست نیست آن را پرت کند، هم هندوانه ضایع می شود و هم تو آلوده می شوی. بیخودی نیست که پیامبر به یک کسی یک چیزی نمی دهند و به کس دیگر آن را می دهند. باید صبوری کرد تا چیزی برسد و این تنها راه رسیدن است. اگر داخل حجره نشدی این گناه است ولی اگر صبر کنی خدای متعال این گناه را می بخشد. اگر صبر کنند حضرت می آید و به اندازه بهره شان به آنها می دهد و در اینجا اختیار با حضرت است. ولی وقتی صبوری هم ندارند مغفرتی نیست، پس رحمت و غفران واسعه خدا آن ها را نمی گیرد و چیزی از این پیامبر رحمت، دستشان را نمی گیرد.

این پیامبر از عالم بالا آمده است و حتی  جبرئیل هم نمی تواند همراه او برود «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقَت‏»(2)، با این حال می آید و می نشیند پیش بیابانی، او هم به پیامبر می گوید که برای من قصه بگو! حضرت شروع می کنند به قصه گفتن و او هم روی دامن حضرت خوابش می برد. بعد حضرت پیشانیشان را می گیرند آن طرف که عرق صورتشان مقابل آفتاب روی صورتش نچکد! حالا مقابل این پیامبر آیا باید شتاب و سر و صدا کرد؟!

ادب برخورد با خبر نبی اکرم و خبر فاسق

در روایتی که در جلسه قبل خواندم، حضرت امیر فرمودند: با غصه آه می کشم، چرا که سینه ام پر از علم است اما کسی نیست که این علم را تحمل کند! پس اگر ما تحمل کنیم علم را می دهند. پس دیگر معلوم شد که اگر پیامبر خبری آوردند، ادب برخوردش غض صوت است نه رفعت صوت، شاگردی و گوش کردن است نه زبان بودن و حرف زدن، جهر بالقول نداشتن است نه اینکه بخواهم به پیامبر چیزی یاد بدهم و بگویم چیزی در سینه من است که او ندارد! یک عده ای غض صوت می کنند. اینها کسانی هستند که تقوای قلب دارند و حامل علم حضرتند. یک عده ای هم نه، نه تنها غض صوت نمی کنند بلکه با سر و صدا می خواهند بگیرند و بروند، بعد هم که چیزی گیرشان نمی آید خودشان یک خبر در مقابل خبر حضرت درست می کنند.

آیه بعدی داستان نباء فاسق است. «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»(حجرات/6)، در این آیات پیداست که خبر دست نبی اکرم است و بعد رسیده به امیرالمومنین. اما حالا یک کسی که نیامده تا با خبر بشود، شروع می کند به درست کردن خبر. می فرماید: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» اگر یک فاسقی در امت نبی اکرم برای شما خبر آورد، تبین کنید و بروید صحنه را آشکار کنید، «أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمين‏» که مبادا از سر جهالت با یک قومی درگیر شوید و بعد که کار تمام شد و صحنه ها گذشت و حقیقت آشکار شد، از آنچه در تاریکی انجام داده اید پشیمان بشوید. به گونه ای نشود که این خبر جاهلی که شما را در شب تاریک آورده و درگیرتان کرده، بعد که آفتاب روشن می شود و غبار حادثه می خوابد، آن وقت می بینید دستتان به خون چه کسی آلوده شده است!

آیه بعد خیلی عجیب است، می فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ»(حجرات/7). رسول خدا وسط شماست، با این حال اگر یک کسی صدا بلند کرد شما دنبالش راه می افتید؟! به نظر من این آیه «فَتَبَيَّنُوا» را می خواهد توضیح بدهد و بگوید: بینه اینجا است، بروید و به او رجوع کنید. این داستان یک جریانی است در امت خود حضرت و در بیرون نیست. در امت خود حضرت یک فاسقی است که صدایش را بلند می کند و می خواهد خبر حضرت شنیده نشود. آیه می فرماید: پیامبر وسط شماست، آیا هر کس صدا بلند کرد باید دنبالش راه بیفتید؟! «فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَة»(حجرات/6)، اگر دنبال ایشان نروید و صحنه را تبیین و آشکار نکنید و در تاریکی بروید، آن وقت صبح که شد می بینید خطا کردید، ولی اگر تبیین کرده و صحنه را آشکار کنید، قبل از این که او شما را در تاریکی ببرد شما به روشنایی می رسید.

شما باید با این پیامبر تبیین کنید «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ»، چرا که این پیامبر بینه است. «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَة»(بینه/1)، می فرماید: بینه رسول خداست و اصلا اوست که می آید و حق و باطل را آشکار می کند. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ»، این فاسق می خواهد شما را جلو بیاندازد و پیامبر را دنبال تان بفرستد، یعنی خبر را بلند می کند تا شما دنبالش راه بیافتید و بعد پیامبر دنبال سر شما حرکت کند. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في‏ كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ»(حجرات/7) اما در خیلی از امور اگر این پیامبر دنبال سر شما برود شما به رنج می افتید. پس پایان جلو افتادن بر پیامبر این است که یک روزی می فهمیم اشتباه کردیم که دیگر کار از کار گذشته است.

بعد می فرماید: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»(حجرات/7)، خدای متعال به شماها یک سرمایه ای داده است. پیداست آن کسانی که خبر فاسق آنها را مخاطب می خواهد قرار بدهد مومنینی هستند که بیش از آن با این پیامبر راه رفتند و به مرحله حب الایمان رسیدند. این مومنین به مرحله ای رسیدند که کفر و فسوق و عصیان در نزد آنها مکروه است. «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ» خدای متعال ایمان را در قلب شما زینت داده و محبوب قرار داده است. سرمایه ای که خداوند به شما داده، با رسول راه رفتن و فهمیدن خطا بودن خبر فاسق است. «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» کفر و فسوق و عصیان را مکروه شما قرار داده، «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»، اینها راشدون اند، که البته این باید معنا بشود.

پس اجمالش این است، مقابل خبر رسول خدا که نبی است صدایتان را بلند نکنید و مقابل خبر او غض صوت کنید تا این خبر به جانتان بنشیند. تقوای قلب داشته باشید و ببینید چه کسی صاحب تقوای قلب است، پس بروید و خبر را از او بگیرید. البته یک فاسقی در امت است که سر و صدایی به پا می کند. اینجا چند سوال است، یکی این که این فاسقی که خبر می آورد چه کسی است؟ دوم این که خبرش چیست؟

محتوای خبر نبی اکرم و خبر فاسق

خبر نبی اکرم سراسر توحید است، ایشان می خواهد عالم را پر از بانگ توحید کند. این اذانی که حضرت دارند از اول تا آخر توحید و دعوت به خداست. حضرت وقتی راجع به اذان بحث می کردند، فرمودند: اذان با الله اکبر شروع می شود و با لا اله الا الله تمام می شود، برای این که هم اولش الله باشد و هم آخرش. پس اذان حضرت و آن صدایی که در عالم بلند می شود «حی علیه الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل» و ما را سر این سفره دعوت می کند، اول و آخر و وسط آن الله است، پس خبر حضرت معلوم است.

اما این خبر فاسق چیست؟ نبأ دنیاست، نبأ شیطنت و نبأ نفس است. حضرت می خواهند ما خدا را بپرستیم اما آن فاسق می خواهد ما خود او یا طاغوت را بپرستیم. پس دو تا پرستش است، یکی «عَبَدَ الله» و یکی «عَبَدَ الطَّاغُوت‏». نباء حضرت و اذان ایشان اول و آخرش خداست، با الله اکبر شروع می شود و با لا اله الا الله تمام می شود، اما خبر آن فاسق از اولی که گوش می کنید تا آخرش دنیاست و بوی خدا نمی هد، حتی نسیمی از توحید خدا هم در آن نیست.

البته باید بحث کنیم که اصلا کار این نبأ در عالم چیست؟ خبر خودش حادثه درست می کند. بر خلاف این که خیال می کنند خبر فقط حکایت از واقع می کند، خبر واقعه ساز است. الان امپراتوری ها در عالم با سیاست تنظیم خبر، حادثه درست می کنند. الان داستان کرونا را ببینید، 4 میلیارد آدم را با خبر در قرنطینه بردند. پشت این چیست؟ معلوم نیست! اما الان کم کم دارد آشکار می شود که واقعیت چیز دیگری است. پس با خبر واقعه درست می کنند.

پس سوالات مطرح در این بحث این است که این فاسق کیست؟ نبأ فاسق چیست؟ محتوای خبرش چیست؟ کار خود خبر چیست؟ این خبر چه کسی را مخاطب قرار داده و می خواهد تحت تأثیر قرار بدهد؟ با توجه به آیه این خبر همین هایی که به ایمان رسیدند و از کفر و فسوق و عصیان فاصله گرفتند را می خواهد از حضرت جدا کند. در واقع این خبر می خواهد با دل و فکر اینها بازی کند و اندیشه و روان اینها را تصدیع بکند.

نحوه مواجهه ما با خبر فاسق

سوال دیگر این که فاسق می خواهد با این نبأ در عالم چه کند؟ پیداست که حضرت می خواهند کل عالم مسلمان بشوند، اما این فاسق می خواهد جامعه مومنین را به هم بریزد، می خواهد صدا را بلند کند که صدای نبی اکرم شنیده نشود، او می خواهد آن صدایی که بلند شده بود و در قلب امیرالمومنین طنین انداخت، شنیده نشود. این فاسق می خواهد بین مومنین قتال و درگیری ایجاد کند، می خواهد بغی درست کند، یعنی باغی بر امام بشوند، او می خواهد سوء ظن درست کند و روابط را به هم بریزد، می خواهد به جای ترازوی تقوا ترازوی دیگری مثل قومیت و نژاد و رنگ و پوست و قبیله را معیار شرافت کند و اصلا به گونه دیگر جامعه درست بکند.

سوال آخر این است که ما در مقابل نبأ فاسق چه کار می خواهیم بکنیم؟ در مقابل نبأ رسول باید غض صوت داشته باشیم. «لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِه‏»(حجرات/1)، «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْل‏»(حجرات/2)، این دستورهایی است که خدای متعال به ما در مقابل رسول خدا داده است. خداوند می فرماید: در برابر نبأ رسول جلو نیفتید و صدایتان را بلند نکنید، آنجا شاگرد باشید و معلم نباشید، گوش باشید و زبان نباشید، قلب سلیم باشید و غض صوت داشته باشید، صدایتان را از وراء حجرات بلند نکنید و اگر حجره نشین نیستید صبر کنید. به تعبیر دیگر خداوند آداب برخورد با نبی اکرم را به ما می گوید و می فرماید اینطوری با این خبر برخورد کنید تا یک چیزی گیرتان بیاید و با خبر بشوید، تا دستتان در دست حضرت قرار بگیرد و قلبتان با خبر حضرت نورانی بشود.

ما در مقابل خبر فاسق باید چه کار بکنیم؟ چه موضعی باید بگیریم؟ آیا باید گوش بدهیم؟ چون بعضی خیال می کنند باید بشنوی بعد اگر بد بود رها کنی. یک آیه ای در قرآن است که اصلا ربطی به ما ندارد و معنایش هم این نیست که مشهور شده است! «فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏»(زمر/17-18)، می فرماید: این ها گوششان را باز می کنند به سوی هر سر و صدایی و می خواهند هر سر و صدایی را بشنوند به بهانه این که خدا فرموده است، اما شما به آن بندگانی که گوش می دهند و بعد بهتر را انتخاب می کنند بشارت بده. در این آیه اصلاً به اینکه عبادالله چه کسانی هستند، توجه نکرده است.

عده ای از عبادالله هستند که فرقان دارند، اگر فرقان داری، یعنی یک ترازویی به تو داده اند که با آن می توانی خبر خوب و بد را جدا کنی، پس برو گوش کن و ببین خبر فاسق چیست، اما اگر فرقان به تو ندادند باید اعراض کنی چون لهو است «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ‏»(مومنون/3) و تو باید از لغو اعراض کنی. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراما»(فرقان/63)، تو باید کریمانه از کنار این لغو بگذری و اعراض کنی. پس سوال این است که ادب برخورد با این خبر فاسق چیست و باید با آن چه کار کرد؟

تبیین شخصیت فاسق در قرآن کریم

اما سوال اول که این فاسق کیست که مقابل نبی اکرم سر و صدایی بلند کرده است؟ خدای متعال این فاسق را معرفی می کند در چند آیه که من آیات را اشاره می کنم اما ان شاء الله تفصیلش بماند جلسه بعد. آیه اول در سوره مبارکه بقره است، می فرماید: این قرآنی که سراسر نور است «هُدىً‏ لِلْمُتَّقِين‏»(بقره/2)، چراغ هدایت است اما یک عده ای را گمراه می کند. یعنی با همین کتاب و حبل الهی انسان می تواند به جای این که بهشتی بشود جهنمی شود. اینها چه کسانی هستند؟ «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِين‏»(بقره/26) خدای متعال فاسق ها و آنهایی که مواجهه شان با قرآن از سر فسق است را گم می کند.

این فاسق چه کسی است و چه صفتی دارد که قرآن به جای این که هدایتش بکند اضلالش می کند؟ سه خصوصیت دارند «الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون‏»(بقره/27)، آنهایی که عهد بندگی را زیر پا می گذارند و از عهد الهی بیرون می آیند، رشته رحمت را هم پاره می کنند.

خدای متعال یک عهدی از ما گرفته و گفته در وادی بندگی و ولایت باشید. اینها وادی بندگی و ولایت را کنار می گذارند و عهدشان را با خدا و رسول و امام می شکنند و زیر بار نمی روند، بعد هم رشته رحمت را قطع می کند. این پیامبر نبی رحمت است، یعنی هرچه آورده رحمت است از اصل توحید تا یک دستور جزئی که می دهد، اگر می گوید اینطوری ازدواج کنید، اینطوری همسرداری کنید، اینطوری فرزندداری کنید، اینطوری بخورید و ارتباطتان با حیوانات اینطور باشد، تماماً رشته رحمت است. پس اگر حدود او را رعایت کردید، تمام روابط تان در عالم روابط رحمت می شود.

اگر اینطور شد جمادات و نباتات هم از شما بهره می برند، گوسفند هم بهره می برد تا چه رسد به انسانهای دیگر. اگر اینگونه شد تمام ارتباطات انسان با خدا، با امیرالمومنین، با نبی اکرم، با اهل بیت، با دیگران و با جمادات و نباتات، در رشته رحمت می شود. یعنی تمام وجودت ذیل نبی اکرم قرار می گیرد و تمام روابط تو شعاع ارتباط با حضرت می شود، نتیجه آن هم این است که تمام روابطت نورانی و محبت آمیز می شود. مومنین اینطوری هستند «الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ»، آنها همدیگر را دوست می دارند و این رشته ای که اینها را به هم گره می زند خداست.

فاسق که خودش عهد را شکسته و بیرون از عهد است، می خواهد همه رابطه ها را قطع کند و جایش یک رابطه های دیگری بگذارد. الان در دنیای مدرن همین کار را می کنند و روی هر حرفی که انبیاء زدند یک حرف دیگر می زنند. آنها روابط بر مبنای عفت، شرافت، پوشش و تقوا را بهم ریخته و جایش روابط فسق را گذاشته اند. آنها روابط بندگی را تبدیل می کنند به روابط فسق که فسق هم یعنی خروج.

از بین بردن رشته محبت الهی توسط فاسق

حبه وقتی جوانه می زند، به این جوانه ای که از دانه خارج می شود، به فسق تعبیر می کنند. فاسق در این تعبیر یعنی کسی که از دین خدا خارج می شود. از عهد ولایت و توحید خارج می شود و وقتی خارج شد دیگر نمی تواند روابط دین را که روابط رحمت است تحمل کند، پس همه آنها را به هم می ریزد و جایش رابطه دیگر می گذارد. وقتی آن روابط را به هم زد هر رابطه ای بگذارد فساد است. پس جای رابطه محبت بغض و کینه می گذارد.

الان در جامعه غرب همین طور است، فیلسوفان در آغاز دوران مدرن گفتند که با اخلاق عشق و محبت فقط جامعه شبانی را می شود اداره کنی! ما باید طبیعت را ستایش کنیم که این اخلاق رذیله را در ما قرار داده، مثل حسد، بخل، سلطه گری و غیره، این طوری انسان تکامل پیدا می کند! آنها به قول خودشان در دوران مدرن می خواهند با خشم و غضب و کینه و حسادت روابط ایجاد کنند، پس روابط در آنجا بر مبنای بغضاء و فساد و کینه و دشمنی می شود.

آنها می خواهند رابطه محبت را که رشته محبت خداست و از طریق نبی اکرم و اهل بیت دارد در عالم جاری می شود را قطع کنند و همه روابط را به هم بریزند. در دوره صنعت رابطه عشیره ای را قطع کردند و آن را تبدیل کردند به خانواده سلولی، بعد کم کم خانواده را کردند تک عضوی، دو عضوی، انسان و حیوان، انسان و انسان، مرد و مرد، زن و زن، مرد و زن، بعد هم برایش علم و خبر درست کردند. در روان شناسی برای این که همجنس گرایی و روابط انسان با حیوان را توجیه کنند، می گویند نیاز غریضی و جنسی انسان یک طیف است، یعنی گزاره علمی برایش درست می کنند! آیا این نبأ فاسق نیست؟! برای این که نظریه اکتفاء را توجیه کند در روان شناسی برایش گزاره علمی تولید می کند! این خبر فاسق است چون می خواهد روابط را بر مدار فسق بچیند.

پس یکی از اوصاف این فاسق این است از عهد بندگی و توحید و ولایت بیرون می رود و رشته های محبت و رحمت خدا را که تمام شریعت رشته های محبت خداست، قطع می کند. او می خواهد رابطه دیگری جای آن بگذارد و خانواده دیگری تعریف کند. شهر و قریه و بلد دیگری بسازد که بر محور خودش است و حول اهواء خودش و فسق تجمع بنا کند. لذا فساد در آنجایی که می گوید من اصلاح می کنم دروغ می گوید.

«وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»(بقره/11)، اگر به او بگویی فساد نکن، می گوید من دارم اصلاح می کنم و اصلا اصلاح یعنی این! قرآن می فرماید: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُون‏»(بقره/12) اینها شعور ندارند. این تویی که از دایره صلاح و بندگی بیرون رفتی، پس چطور می توانی مصلح باشی؟! البته این باید توضیح داده بشود که چطور امام و رسول مدار سلامت و صلاح است. پس این یکی از اوصاف فاسق است. فقط این هم نیست این فاسق اوصاف دیگری هم دارد که ان شاء الله اگر خدای متعال توفیق داد در یک فرصت دیگری از آن بحث می کنیم.

اینها همین کاری که در دنیای مدرن ادامه پیدا کرده، یعنی در مقابل خبر انبیاء خبر درست کردند و همه عالم را هم به فساد کشیدند، را می خواهند در جامعه مومنین هم انجام دهند. این فاسق انقدر شرور است که فساد به پا کرده و عالم را به فساد می کشد، اما حاضر نیست که به دامن انبیاء برگردد و باز هم انبیاء را متهم می کند! باز هم می گوید آنها اشتباه کردند! الان در دنیای مدرن همین است و فسادشان دارد آشکار می شود، این فسادها جدی است و منشأ آن فلسفه حاکم بر غرب است که این جامعه را اینطوری ساخته است. هم دولت و هم مردم آنجا همینگونه اند، اما هنوز هم صدایشان بلند است! ان شاء الله این را بحث می کنیم که این فاسق چه کسی است، با امت چه کار می خواهد بکند و ما چه موضعی باید در مقابلش بگیریم.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 265

(2) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص: 179